از جمله استدلالات مهم شیعه بر ولایت بلافصل امیرمؤمنان علیهالسلام، تمسک به فحوای آیه اطاعت است. آیه ای که مسلمین را به اطاعت خدا و رسول و اولی الامر فرا می خواند. چه آنکه خداوند در این آیه می فرماید: «آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اولىالامر مِنْکُمْ»؛ حال نزاع اصلی، همان تعیین مصداق واژه «اولی الامر» در آیه است. در این وجیزه سعی شده است تا بدین پرسش پاسخ داده شود.
یکى از مستندات قرآنى شیعه در باب ولایت امیرمؤمنان، آیه یاد شده است که از آن به آیه «اطاعت» یا «اولىالامر» یاد مىشود.
کشف دلالت آیه بر ولایت امیرمؤمنان در گرو درک این نکته است که منظور از اولىالامر در آیه شریفه چه کسى یا کسانى مىباشد؟ براى دریافت این مسأله باید دید که:
- آیا آیه فوق معیار و ضابطهاى براى اولىالامر به دست مىدهد یا نه؟
- اگر آیه دربردارنده ملاک و معیار مشخصى است، آن معیار بر چه کسى یا کسانى قابل انطباق است.
یکم) معیار اولىالامر
در نگاه ابتدایى بویژه براى کسانى که با منطق و متدلوژى فهم قرآن آشنا نیستند، گمان مىرود که آیه یاد شده هیچ ضابطه و معیار خاصى در مورد ویژگىها و اوصاف اولىالامر تعیین نکرده است؛ اما ژرفکاوى و تحلیل دقیق و فنى قرآن مجید نتیجهاى جز این دارد. پیوند اجزاء و مفاهیم آیه فوق و پرتوافشانى آنها در یکدیگر نشانگر وجود برجستهترین سنجه و ملاک یعنى عصمت اولىالامر است. که برتر از آن ملاک و معیارى متصور نیست.
اما چگونه مىتوان عصمت اولىالامر را از این آیه کشف کرد؟
در این باره باید توجه داشت امر به اطاعت از اولىالامر در آیه شریفه همچون اطاعت از خدا و پیامبر مطلق ذکر شده و هیچ قید و شرطى ندارد.
از طرف دیگر اطلاق اطاعت از اولىالامر تنها در صورتى ممکن است که اولىالامر معصوم از هر گناه و انحرافى باشد.
توضیح اینکه: اگر اولىالامر دچار خطا و انحراف شود و جامعه را در جهتى مغایر با آموزههاى دینى رهبرى کند این سؤال رخ مىنماید که در این صورت پیروى از او چه حکمى دارد؟
در اینجا دو حالت بیشتر متصور نیست و هر دو آسیبمند است:
الف. فرض نخست این است که به لحاظ اطلاق وجوب اطاعت، فرمانبرى از او واجب و لازم است. اگر این فرض را بپذیریم چند اشکال پدید مىآید.
اولًا: خلاف شعار اساسى و راهبردى اسلام است که: «لاطاعه لمخلوق فى معصیه الخالق» .
ثانیاً: موجب اجتماع امر و نهى در متعلق واحد مىشود؛ زیرا از طرفى به حکم کلى شرع مبنى بر لزوم خوددارى از معصیت باید از آن اجتناب کرد و به حکم لزوم اطاعت از اولىالامر باید به آن عمل کرد.
ثالثاً: موجب پیدایش تناقض در صدر و ذیل آیه مىشود؛ زیرا صدر آیه که امر مطلق به اطاعت از خدا مىکند مستلزم خوددارى از ارتکاب آن عمل حرام است و ذیل آیه که امر مطلق به اطاعت از اولىالامر مىکند دلیل بر لزوم انجام آن است؛ بنابراین آیه شریفه گرفتار تناقض مىشود، در حالى که تناقض در کلام الهى محال است.
مسأله اصلى اینجاست که؛ اولًا، این آیه مطلق است و هیچ قیدى ندارد. ثانیاً، قرآن در هیچ جاى دیگر قیدى براى آن نیاورده است. بنابراین اگر ما باشیم و قرآن، اطاعت از اولىالامر مطلق است. در حالى که خداوند در مواردى که اهمیت آن بسیار کمتر از فرمانبردارى از اولىالامر است بىدرنگ قید آورده است.
به عنوان مثال پیرامون رفتار با پدر و مادر مىفرماید: «انسان را سفارش کردیم که با پدر و مادر خود نیکى کند، اما اگر آنان بکوشند که تو چیزى را که بدان آگاهى ندارى شریک من گردانى، از ایشان پیروى مکن». از آنچه گذشت روشن مىشود که قرآن در جستجوى گشودن راهى دیگر فرا روى جامعه است و آن مسأله ولایت بخشیدن به پیشواى معصوم و خطاناپذیر است. به عبارت دیگر قرآن مسأله را به صورت بنیادى حل مىکند و ریشه اشکال را مىخشکاند.
مؤید این مطلب آن است که آیه شریفه اطاعت از پیامبر و اولىالامر را با یکدیگر جمع کرده و با یک فرمان اطاعت هر دو را با هم ذکر نموده است.
این وحدت حکم موجب تخصیصناپذیرى آیه مىشود و مستلزم آن است که چند و چون اطاعت از هر دو یکسان و همطراز باشد و همانطور که با مسلم انگاشتن عصمت پیامبر فرمانبردارى از او را قید و محدودیتى نیست، اولىالامر نیز در این باره همپا و همتاى اوست و تنها تفاوتشان در این است که پیامبر آورنده خطاناپذیر شریعت است و امام پوینده خطاناپذیر راه او.
بنابراین آیه شریفه تنها با عصمت اولىالامر سازگار است و غیر آن را برنمىتابد. این مسأله مورد قبول برخى از مفسران برجسته اهل سنت، چون فخر رازى نیز قرار گرفته است. و برخى آن را از مسائل مورد اتفاق شیعه و سنى دانستهاند.
دوم) مصداقشناسى اولىالامر
از نظر شیعه مصداق اولىالامر بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله حضرت على علیهالسلام و پس از آن حضرات دیگر امامان اهل بیت علیهم السلام مىباشند. دلیل این مدعا آن است که:
اولًا، آیه اطاعت بر عصمت اولىالامر دلالت دارد.
ثانیاً، بعد از پیامبر تنها مصداق ثابت شده معصومان اهل بیت علیهم السلام هستند که هم آیاتى از قرآن مانند آیه تطهیر بر عصمت ایشان دلالت دارد و هم روایات متعددى در عصمت آنان وارد شده است. سرسلسله و اولین پیشوا از میان آنان، براساس جمیع ادله حضرت على علیهالسلام بوده است. ثالثاً، کسى غیر از اهل بیت علیهم السلام نه ادعاى عصمت دارد و نه دلیلى بر عصمتش موجود است. بنابراین با انحصار عصمت در اهل بیت، آنان مصداق بدیلناپذیر اولىالامرند. لاجرم آیه اطاعت بر ولایت و لزوم پیروى کامل و همه جانبه از امامان معصوم اهل بیت علیهم السلام دلالت مىکند.
نیز با توجه به اینکه اولین آنان حضرت على علیهالسلام است؛ آیه شریفه به طور ضمنى بر امامت و ولایت بلافصل آن حضرت پس از پیامبر دلالت دارد.
رابعاً، روایات وارد شده در تفسیر برای انطباق این آیه با حضرت على علیهالسلام دلالت صریح و روشن دارند.
پاسخ دهید