چک برگشتی
صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی
یک بار یکی از چکهای پیکر (صاحب کار میرزا محمد) برگشته بود و طلبکاره آمده بود شاخ و شانه میکشید که «همین جا پولات میکنم».
دری وری هم میگفت.
میگفت «همهتون رو از نون خوردن میندازم.»
میگفت «در اینجا رو گل میگیرم.»
از این قلدربازیها در میآورد. میرزا آن روزها بادی به غبغب داشت. ادعاش میشد. پا شد با طلب کاره دست به یقه شد، یک چک محکم خواباند بیخ گوشاش گفت «کی رو میخوای از نون خوردن بندازی؟ ما رو؟ اگر مردی یه بار دیگه بگو تا بزنم اونور صورتات هم آش و لاش کنم.»
نه حرفهاش به سن و سالاش میخورد، نه زور بازوش. به خودش خیلی میرسید. ورزش زیاد میرفت. فوتبال، شنا، پینگ پونگ، کوه، از این چیزها.
منبع: کتاب «همان لبخند همیشگی»؛ شهید میرزا محمد بروجردی- انتشارات روایت فتح
به نقل از: محمد بروجردی[برادر بزرگ]
پاسخ دهید