- تنزیل اسلام
- کافی نبودن تن دادن به حاکمیت ظاهری اسلام
- ایمان ظاهری نیست
- تعریفی از مؤمن واقعی
- فواید ارتباط انسان با صفات الهی
- صفات اشخاصی که با خداوند مهربان ارتباط ندارند
- صفات خداوند متعال
- صفت کرم الهی
- مبارزه بر سر تأویل قرآن کریم
- کار فرهنگی و تشکیل حکومت اسلامی توسّط پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
- تفاوت اسلام و ایمان
- ولایت محک ایمان
- آیهای دالّ بر وجود امام زمان (علیه السّلام)
- ربوبیّت خدای تعال
- فرق شیطان و ملک در پذیرش ولایت است
- مقام شیطان پیش از رانده شدن
- دستور الهی برای سجده به انسان و تمرّد شیطان
- صفات ملک
- صفت شیطان
- امتحان الهی برای ملائکه
- وظیفهی انسانها در جامعهی توحیدی
- نشانهی مؤمن در قرآن
- اهمّیّت اتّحاد
- وجود یک شخص واحد برای مدیریّت
- گره خوردن اتّحاد با توحید
- قبول داوری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرط داشتن ایمان
- اشارهی مستقیم دو سوره به مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- فنای فی الله رمز ماندگاری
- مؤمن پیروز است
- فقدان ایمان در انسان
- منّت گذاشتن بر انجام کار
- معاملهی خداوند با مؤمنین
- اتّحاد شرط داشتن ایمان
- فاطمه سلام الله علیها کوثر است
- عنایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) به آیت الله خوشوقت
- دادن جرعهی محبّت
- نکاتی در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- حضرت زهرا سلام الله علیها سرباز ولایت
- منافقان در جنگ پیامبر با کافران
- ترسیم خطّ ولایت توسّط حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- مواردی از جانشفانی حضرت زهرا در دفاع از ولایت
- گریهی عقلانی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- ماجرای آتش زدن درب خانهی حضرت زهرا (علیها سلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌٌ».[۱]
تنزیل اسلام
آیات کریمهای که تلاوت شد، «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ» ما یک اصطلاح اسلام داریم و یک حقیقت ایمان داریم. اسلام که تنزیل قرآن کریم ضمانت آن بود در محیط عربستان و در محیط نفوذ حاکمیّت پیامبر خدا اعراب و غیر اعراب زیر این پرچم قرار گرفتند و اوضاع نابسامان و به هم ریختهای که داشتند به برکت طلوع خورشید اسلام و مدیریّت و رهبری عرشی نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سامانی رسیدند، به اقتدار دست یافتند، به تمدّنی دسترسی پیدا کردند، در میان ملل و اقوام برجسته شدند.
کافی نبودن تن دادن به حاکمیت ظاهری اسلام
ولکن خداوند منّان این قبول تنزیل اسلام، تن دادن به پرچم و حاکمیّت ظاهری اسلام را کافی نمیداند. لذا میفرماید اعراب گفتند که ما ایمان آوردیم. به اینها بگو که هنوز ایمان بر دل شما داخل نشده است.
ایمان ظاهری نیست
ایمان امر ظاهری نیست. ایمان رابطهی دیپلماسی نیست. ایمان قرار داد صوری نیست. «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ»[۲] خدای متعال مؤمن است. خدای متعال امان میدهد. حضرت حق منشأ آرامش دلها است.
تعریفی از مؤمن واقعی
مؤمن واقعی کسی است که مظهر خدا بشود. این حدیث شریفی که مشهور است «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ»[۳] مؤمن آینهی مؤمن است. «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُُ»[۴] انسان سرگشتهی خدا است، ظرفیت ابدی دارد. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ»[۵] این حضرت صمد، این مقام صمدیّت پروردگار متعال معانی مختلفی دارد که با همدیگر بیارتباط نیستند. معنای صمدیّت خدای عزّ و جلّ
خداوند صمد است یعنی خلأ ندارد. جزء خدا تمام موجودات گرفتار فقر هستند. تمام هویّت پیغمبر ما فقر الی الله است که به این فقر هم مباهات میکند «الْفَقْرُ فَخْرِی»[۶].
فواید ارتباط انسان با صفات الهی
انسان به مقداری که با صفات الهی آشنا میشود و با صفات الهی مرتبط میگردد و از صفات الهی به اذن الله برخوردار میشود، به آن مقدار آرامش، طمأنینه و شجاعت، اقتدار، جلال، جمال پیدا میکند .
صفات اشخاصی که با خداوند مهربان ارتباط ندارند
کسانی که با خدا ارتباطی ندارند، اگر تمام سلاحهای دنیا در اختیار آنها باشد، تمام خزائن زیر زمین در اختیار آنها باشد، تمام گنجهای عالم در اختیار آنها باشد، هم از نظر قدرت هیچ اقتداری ندارند و هم از نظر بینیازی از همه محتاجتر، گداتر، ذلیلتر و زبونتر هستند.
صفات خداوند متعال
خداوند منّان وهاب است. خداوند متعال جواد است. خدای متعال ذو الفضل است. از فضل خود به ما عنایت میکند و هر مقدار قدم ما در بندگی راسختر بشود، هر مقدار بگیریم، عطش ما بیشتر میشود، بیقراری ما نسبت به او بیشتر میشود. «وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطَاءِ إِلَّا کَرَماً وَ جُوداً»[۷].
صفت کرم الهی
اینکه کثرت جود خدا بر کرم او میافزاید نه اینکه کرم پروردگار متعال ناقص است و به سوی تکامل حرکت میکند. خدا دائم الفضل است، خدا هیچ وقت دست خود را نبسته است. «بَاسِطَ الْیَدَیْنِ» است. هم در امور دنیا و هم در امور اخری. فیض خدای متعال دائماً در حال ریزش است، باران رحمت او دائماً میبارد امّا وقتی ظرفیت نبود، کشش نبود
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس.
مبارزه بر سر تأویل قرآن کریم
وجود نازنین حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جلوس فرموده بودند، امیر المؤمنین هم در آستانهی منزل ایشان در نهایت ادب و تواضع داشتند کفش پیغمبر را پینه میزدند. حضرت فرمودند: «لَیَضرِبنَّکُم رَجلُ … عَلى تَأویل … کَمَا ضَرَبتُم عَلى تَنزیلِهِ»[۸] روزی میآید همین جنگی که ما الآن با عربها داشتیم تا شما گفتید أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أنَّ محمد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مردی بر تأویل قرآن با شما خواهد جنگید. گفتند یا رسول الله آن کیست؟ حضرت فرمود: «خَاصِفُ النَّعل».
کار فرهنگی و تشکیل حکومت اسلامی توسّط پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
این نکته بسیار ظریف است و برای ما جزء عبرتها است که چطور شد ۲۳ سال کار فرهنگی نبی مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۱۳ سال صرفاً پیغمبر کار فرهنگی کردند و در ده سال نتیجهی آن کار فرهنگی همین بود که توانستند حکومت الهی تشکیل بدهند و یک تشکیلات سیاسی که تضمینکنندهی زندگی عزّتسازی برای امور دنیا و آخرت بشر باشد محقّق بکنند.
تفاوت اسلام و ایمان
امّا بعد از وفات و رحلت ایشان مردم در مسئلهی ساختن و ساخته شدن و سازندگی با اسلام همراهی نکردند. اینجا معلوم میشود اسلام یک قشر است، یک پوسته است، یک ظاهر است، یک شعار است، یک فراخوان عمومی است، یک اجتماع ظاهری است. امّا ایمان امری است که به انسان در درون امنیّت میدهد، آرامش میدهد. ذکر خدا را همراه دارد و دیگرانی را هم که با مؤمن همراه بشوند، مؤمن برای آنها هم مایهی آرامش است. این «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ» است. آنچه را که قرآن کریم به ما هشدار میدهد «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»[۹] در فتنهها معلوم میشود چه کسی ادّعای اسلام کرده است و چه کسی ایمان واقعی دارد.
ولایت محک ایمان
محکّ ایمان ولایت است. خداوند منّان ولایت را به عنوان یک محک برای تشخیص مؤمن از غیر مؤمن قرار داده است. از آغاز خلقت اینطور بوده است.
آیهای دالّ بر وجود امام زمان (علیه السّلام)
خداوند منّان وقتی خواست در روی زمین خلیفه قرار بدهد این را اعلان فرموده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۱۰] یکی از دلایلی که ما بر وجود امام زمان داریم، همین آیه است. «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً».
ربوبیّت خدای تعال
خداوند منّان این امر را به عنوان صفت خود معرّفی کرده است من جاعل خلیفه فی الارض هستم. نمیشود خدا، خدا باشد. یک مظهری، یک اسم اعظمی، یک پرچمدار توحیدی که فلش خدا باشد، هر که عاشق صفات خدا است در این تابلو ببیند و به سوی خدا حرکت بکند و او عهدهدار مدیریّت جامعه به جانشینی از خدا در روی زمین باشد. خدا تا خدا است ربوبیّت او است، او رب العالمین است. او جامعه را رها نمیکند.
فرق شیطان و ملک در پذیرش ولایت است
«الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»[۱۱] لذا مسئلهی ایمان با ولایت یک ارتباط ناگسستنی دارد و فرق شیطان و ملک هم در قبول ولایت و ردّ ولایت روشن شد.
مقام شیطان پیش از رانده شدن
تا آنجا این شیطانی که حالا شیطان نامیده میشود به عنوان شیطان مطرح نبود. رنگ ملک گرفته بود در صف ملائکه جای پیدا کرده بود. خطیب ملائکه شده بود. همه او را به عنوان یک عنصری که مطیع خدا است، عبد خدا است میشناختند.
دستور الهی برای سجده به انسان و تمرّد شیطان
ولی وقتی گفته شد از این به بعد بنا است زیر یک پرچم همهی عبادتها را انجام بدهید، قبلهی همه باید جهتدار باشد، همه باید یک محور را پیدا بکنند و آن محور هم انتخابی نیست، انتصاب از جانب پروردگار متعال است، انتخاب شما، زندگی شما را جهت میدهد. به نفع خود شما است و الّا میتوانید هم انتخاب نکنید وقتی فرمود: «اسْجُدُوا لِآدَمَ»[۱۲] «فَسَجَدَ الْمَلائِکَهُ کُلُّهُمْ»[۱۳] اینجا این عنصری که سجده نکرد از اینجا به بعد شیطان شد. خدای متعال هم او را از صف ملائکه اخراج کرد.
صفات ملک
ملک کسی است که «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونََ»[۱۴] در گوهر وجود ملک استکبار وجود ندارد، آنها «لا یَسْتَکْبِرُونَ» هستند.
صفت شیطان
ولی این اسلام داشت، ظاهر داشت در عمق وجود خود خضوع در برابر فرمان خدا نهفته بود. خدا مسئلهی ولایت را پیش آورد تا این نفوذی را از این صف اخراج بکند و اگر فرمود: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ»[۱۵] تو مردود هستی، تو مقبول نیستی، تو رجیم هستی، اینطور نباشد که این در ذهن کسی قابل هضم نباشد.
امتحان الهی برای ملائکه
خدای متعال امتحانی پیش آورده است معلوم شده است چه کسی است اینطور است او اجتهاد میکرد میگفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»[۱۶] در مسئلهی ولایت هم عدّهای سر باز زدند، اجتهاد کردند.
وظیفهی انسانها در جامعهی توحیدی
این با توحید سازگار نیست. انسان هزار مجتهد داشته باشد، جامعهی توحیدی را هر کسی یک طور بگوید نظر من این است. من توجیه نشدم، من قانع نشدم شیطنت میشود. هرگز قانع نخواهی شد، چون در عمق وجود تو نیست. اگر تو عبادت میکردی، اگر تو در انقلاب آمده بودی برای این بود که خود را برجسته بکنی.
نشانهی مؤمن در قرآن
حالا یک نشانه در قرآن کریم برای مؤمن و این شاخصهای که همهی ما باید این را در خود ملاحظه بکنیم. آیات زیادی است، دو، سه آیه را میخواهم عرض بکنم و مقدّمهی عرض توسّل ما باشد ولی این آیه خیلی صریح و روشن است که مؤمن کیست. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»[۱۷] خیلی آیهی عجیبی است. خدای متعال قسم میخورد «لا یُؤْمِنُونَ» اینهایی که ادّعای ایمان دارند مردم بدانند، خود آنها هم بدانند اگر میخواهید بدانید مؤمن هستید یا نه سِر در ظاهر لبیک گفتن و بیعت گفتن و رأی دادن و قانون اساسی را قبول کردن معیار ایمان نیست. همهی اینها برای است که شما در انتخابات رد نشوید. میگویید من قانون اساسی را قبول دارم. این مسئلهی ایمان در درون خود ببین چقدر نائب امام زمان را قبول داری، چقدر امام زمان را قبول داری. چقدر پیغمبر را قبول داری. چقدر مصالح دین را در مسیر اقتدار و عزّت جامعهی اسلامی که اتّحاد جامعه منشأ اقتدار جامعه است.
اهمّیّت اتّحاد
این عزّت و اقتداری جزء از طریق اتّحاد حاصل نمیشود . شما ولایت را منها بکنید محور واحد را منها بکنید در آیات قرآن برداشتها مختلف است. در روایات برداشتها مختلف است.
وجود یک شخص واحد برای مدیریّت
مجتهدین ما، صاحب نظران ما نظر واحد ندارند در تمام علوم انسانی نظرات مختلف است امّا مدیر باید یکی باشد. اگر مدیر مقبولیّتی نداشته باشد اعتقاد و اعتمادی به مدیر نداشتید هر کسی ساز خود را میزند. دیگر مدیریّت از بین میرود و هرج و مرج به وجود میآید.
گره خوردن اتّحاد با توحید
خدای متعال اتّحاد را با توحید گره زده است و مظهر توحید ولایت است. قبول ولایت است منهای آن نمیشود. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً».
قبول داوری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرط داشتن ایمان
ایمان اینها ایمان نیست مگر بعد از آن که تو داوری کردی، اظهار نظر کردی، نظر تو را قبول بکنند. نه از این باب که دیگر حالا باید یک طوری کنار آمد، نه «لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ» ایمان میآید انسان را ذوب میکند.
اشارهی مستقیم دو سوره به مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها)
وقتی این حالت انسان کمال پیدا کرد، ایمان او به عشق تبدیل شد آن وقت حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) میشود که در این آیات سورهی مبارکهی هل اتی ملاحظه میکنید برای حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) آیات زیادی است ولی دو سوره مستقیماً متوجّه حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است یکی «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر» این عطیهی خدا است، کوثر هم است. خدا به هیچ پیغمبری این کوثر را نداده است. اختصاص به نبی مکرّم اسلام ما است، یکی هم سورهی مبارکهی هل اتی.
فنای فی الله رمز ماندگاری
در سورهی مبارکهی هل اتی دارد که «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[۱۸] آن مقدّمات که ابرار است، عباد الله است، ایثارگر است، خوف از معاد دارد. همهی نشانهها را مطرح میکند کسانی که با این زی خود را با خدا برسانند خدای متعال یک شربتی به آنها میدهد این شربت شربت فنا است، اینها فناء فی الله پیدا میکنند، بقای آنها دیگر مربوط به خود نیست. امام حسین (علیه السّلام) هرگز نمیمیرد. (دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت) حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هیچ جریانی شکست خورده نیست.
مؤمن پیروز است
آن که همیشه پیروز است، او مؤمن است. فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینََ»[۱۹] اگر مؤمن باشید، شکست در قاموس مؤمن نیست. کشته بشود، زندان برود، اسیر بشود، مثله بشود، قطعه قطعه بشود، چون مؤمن است شکست نخورده است.
فقدان ایمان در انسان
امّا اگر انسان مؤمن نباشد، خلیفه بشود، رهبری پیدا بکند، رئیس جمهوری بشود، وزیر بشود که چه؟ دو، سه روز سرگرمی، وزر و وبال است، آنجا جوابی هم ندارد. برای خود چه کردی؟ همیشه سرگرمی به این امور پیدا کردی.
منّت گذاشتن بر انجام کار
لذا این آیات کریمه «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا»[۲۰] منّت میآورند که ما خدمت کردیم، ما زندان رفتیم، ما با امام بودیم، ما سابقهی سیاسی داریم، اگر ما نبودیم اصلاً شما نبودید. به اینها بگویید که «لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ» اسلام خود را بر ما منّت نگذارید. «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ» اگر واقعاً راست میگویید برای خدا کردید، خدا که از هر کسی و ناکسی چیزی قبول نمیکند. لابد آلودگی خود را کنار گذاشتی، خدا با هر کسی که معامله نمیکند.
معاملهی خداوند با مؤمنین
یک آیه نداریم خدا از مسلمانها قبول کرده است فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»[۲۱] خدا با مؤمن معامله میکند. تو که به دنبال ریاست بودی، شبکه پیدا کردی حالا خوش هستی که این خلافت را غصب کردی، علی را کنار زدی. خدا که با تو معامله نمیکند. آن کسی که خود را به خدا داد و همه چیز خود را به خدا داد.
ما این را از بعضی از جانبازها یاد میگیریم «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»[۲۲] خدا بر شما منّت دارد.
اتّحاد شرط داشتن ایمان
لذا این عنانیّت را برداریم این اجتهاد و این تحلیل و نظر من این است برداریم. همهی ما یکی بشویم تا یکی نشویم معلوم میشود، ایمان ما ایمان نیست. ایمان روحی است که همهی ما را به همدیگر مرتبط میسازد. حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) حقیقت ایمان را به ما فهماند.
فاطمه سلام الله علیها کوثر است
فاطمهی زهرا کوثر است، تصریح قرآن است. فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[۲۳]
عنایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) به آیت الله خوشوقت
آیت الله خوشوقت فرمودند که من یک برنامهای داشتم ماه مبارک رمضان، امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) به من یک جامی دادند. وقتی این جام را با دست امیر المؤمنین نوشیدم اوّل اثری که داشت دیدم بیچاره شدم همه چیز را از من گرفتند، هیچ چیزی نداشتم همهی وجود خود را باختم.
دادن جرعهی محبّت
(دیوانه کنی هردو جهانش بخشید) یک جرعه به انسان میدهند، آن جرعه جرعهی محبّت است. محبّت انسان را آب میکند، وقتی که آب کرد دیگر انسان هیچ چیزی ندارد. در طرف خود میبیند کرم است، ریزش است، صفا است، نوازش است این هیچ چیزی ندارد جبران بکند. هر چیزی میدهد میبیند برای او، آن را به او میدهد. لذا چون هیچ چیزی ندارد جزء این لحنی که حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در دعای کمیل دارد، امام زین العابدین (علیه السّلام) در مناجات خود در دعای ابو حمزه و اینها کدام آدم سرمایه باخته، کدام انسان جنایت کرده حتّی با این زبان اینطور خود را باخته است و در پیشگاه خدا اظهار بیچارگی میکند.
نکاتی در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
عشق یک اکسیری است که وقتی انسان را آب کرد، آدم جزء خدا دیگر هیچ چیزی ندارد فقط خدا برای او باقی میماند و بس. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فقط خدا داشت «بِمَا کَانَ وَ بِمَا یَکُونُ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ» بود. حضرت زهرا (سلامالله علیها) هر پنج ملک مقرّب را دیده بود. جبرئیل به محضر او وارد میشد. صاحب مصحفی است که امام صادق (علیه السّلام) به آن مصحف افتخار میکند. صاحب مائدهای است که سهم حضرت مهدی را هم برای ایشان نگه داشته است برای همهی فرزندان خود تدارک دید و تدارک حضرت مهدی را هم دید، برای او مادری کرد.
حضرت زهرا سلام الله علیها سرباز ولایت
کسی که ملائکه در حال نماز میآمدند همان تعبیراتی که به حضرت مریم میگفتند خطاب به حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) میگفتند: «یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ»[۲۴] یک چنین وجود مبارکی ملاحظه بکنید با امیر المؤمنین چه میکند؟ وقتی از ابتدای اینطور بود به سان یک سرباز عاشق بود.
منافقان در جنگ پیامبر با کافران
اینهایی که بعد از پیغمبر در امتحان رد شدند، مردود شدند در زمان خود پیغمبر هم دیدید که در موقعی که جبهه میرفتند عدّهی زیادی برگشتند نفاق داشتند اینها در تقسیم غنائم بودند ولی در شهید دادن نبودند در جانباز بودن نبودند در ایثار نبودند آنجاها اجتهاد میکردند، عذر میتراشیدند بعد از پیغمبر هم همانهایی که آن وقت هم با پیغمبر هم دلی نداشتند در ظاهر بودند، امیر المؤمنین را کنار زدند.
ترسیم خطّ ولایت توسّط حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امّا حضرت زهرا این درس را به ما آموخت مؤمن و لو یک نفر باشد عاقبت برای شما است. هم ترسی ندارد، هم این یک نفر نیست او یک امّت است حضرت زهرا یک تنه خطّ ولایت را با خون محسنش و خودش ترسیم کردآنچنان دقیق مهندسی کرد که این خط به دست امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) پردهداری شد و یک چیزی شد که مقدّمهی ظهور امام زمان عصر (ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) است.
مواردی از جانشفانی حضرت زهرا در دفاع از ولایت
حالا دو سه مورد از دفاع و جانفشانی حضرت زهرای مرضیه توأم با ولایتمداری خیلی احساسی جلو میروند امّا حقیقت این است که به جان حضرت زهرا این حضرت زهرا که در گریه دریا است. هر کسی گریه دارد ارث از حضرت زهرا (سلامالله علیها) دارد که یکی از بکائین خمس است که گریهی پایانناپذیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در چشمهای ما هم جریان پیدا کرده است.
گریهی عقلانی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریهی حضرت زهرا گریهی احساسی نبود احساس او عین عقل او بود احساس و عقل او عین دین او بود و وحی او بود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) مأمور گریه بود. گریهی حضرت زهرا سلاح حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بود. هم دل او میسوخت، هم خدا او را مأمور کرده بود در شرایطی که دست علی (علیه السّلام) بسته است، زبان علی بسته است حتّی زمینهی گریه هم امیر المؤمنین نداشت اینکه میبینیید حضرت زهرا خلوت کرد گفت: یا علی «ابْکِنِی» این کمک حضرت زهرا به امیر المؤمنین بود. میدید علی نمیتواند در ظاهر گریه بکند، باید فاطمه برای او فضا درست بکند تا اینکه گریه بکند.
ماجرای آتش زدن درب خانهی حضرت زهرا (علیها سلام)
علی در خانه نشسته است، خانه محاصره شده است چه کسی باید به میدان برود؟ جبههی خانه را حضرت رسول به فاطمه سپرده بود علی جان اینجا میدان میدان من است بنشین خود من پشت در میروم. میداند پشت در چه خبر است. وقتی گفتند در را باز بکن، گفت باز نمیکنم. گفتند هیزم بیاورید. فکر میکردند از آتشسوزی میترسد. گفتند: «إِنَّ فِیهَا فَاطِمَهَ»[۲۵] میخواهید چه کار بکنید؟ اینجا فاطمه است. گفتند اگر فاطمه هم باشد. در را آتش زدند شعله بالا میرفت حضرت زهرا عقبنشینی نکرد، بعد هم فرمود: «أَ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ تُخَوِّفُنِی»[۲۶] من را از این آتشسوزانی میترسانی، فکر میکنی با این آتش دست از ولایت برمیدارم و از امیر المؤمنین دفاع نمیکنم. وقتی شعلهها بالا رفت، در نیم سوخته شد. دیدند حالا فشار بدهند در شکسته میشود. لگدی به در زدند. سلمان نقل میکند میگوید وقتی حضرت زهرا دید به داخل خانه ریختند، چادر به سر نداشتند رفت پشت در که چادر ایشان باشد «فَلَمَّا رَأوهَا عَصَروهَا عَصرَه»[۲۷] وقتی دیدند فاطمهی زهرا پشت در رفت اینها به در فشار آوردند.
[۱]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۲]– سورهی حشر، آیه ۲۳٫
[۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۹، ص ۴۹٫
[۴]– سورهی رعد، آیه ۲۸٫
[۵]– سورهی اخلاص، آیات ۱ و ۲٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۳۰٫
[۷]– إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۵۸٫
[۸]– مجموعه نفیسه فی تاریخ الأئمه، ص ۱۷۰٫
[۹]– سورهی عنکبوت، آیه ۲٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۱]– سورهی طه، آیه ۵۰٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۳۴٫
[۱۳]– سورهی ص، آیه ۷۳٫
[۱۴]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۱۵]– سورهی ص، آیه ۷۷٫
[۱۶]– همان، آیه ۷۶٫
[۱۷]– سورهی نساء، آیه ۶۵٫
[۱۸]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۱۹]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۹٫
[۲۰]– سورهی حجرات، آیه ۱۷٫
[۲۱]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۲۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۷٫
[۲۳]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۲۴]– الأمالی( للصدوق)، ص ۱۱۴٫
[۲۵]– بحار الأنوار، ج ۲۸، ص ۳۵۶٫
[۲۶]– بحار الأنوار، ج ۳۰، ص ۲۹۳٫
[۲۷]– کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ۲، ص ۵۸۷٫
پاسخ دهید