چنین که ساقی هجران کشیده خون به سبویم
مراثی امام حسن مجتبی علیه السلام
چنین که ساقی هجران کشیده خون به سبویم
دگر خضاب نبندم پس از تو بر سر و رویم
هنوز شبنم حسرت نشُسته دست ز رویت
کجا توانمت ای گل به اشک دست بشویم؟
من آن خزان زده باغم که مرده شمع و چراغم
بهار بی گل روی تو رخت بسته ز کویم
بیا و بند کفن واکن ای صبا دم آخر
که در کشم سرو ریحانه رسول ببویم
شاعر: مرتضی جام آبادی (یتیم)
پاسخ دهید