وقتی انسان خدای متعال را با قدرت، با عظمت، با اسماء جمال و جلال می‌شناسد… آنچه که باعث محبّت است یا جمال است، یا اقتدار است، یا دارایی است، یا مهربانی است، یا امکانات و نعمت‌های زیادی است که انسان‌ها نسبت به آن‌ها طمع و علاقه دارند، هرچه در عالَم موجبِ محبّت می‌شود را در خدای متعال می‌‌بینید، بنابراین اگر انسان خدای متعال را به واقع بشناسد نمی‌شود خدای متعال را دوست نداشته باشد، خدای متعال خداست! خدای متعال در همه چیز لایتناهی است، قدرت حدّ ندارد، علم کَران ندارد، جلال، جمال و هرچیزی که شما خوب می‌دانید از خدای متعال است، و برای خداست و همواره خدای متعال آن‌ها را عطاء می‌کند؛ بنابراین انسان باید خدای متعال را بشناسد تا خدای متعال را دوست بدارد و اگر شخصی کسی را بواقع دوست داشت نمی‌تواند با او مخالفت کند، «تَعْصِی الإِله وَأنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ»[۱]، تو معصیتِ خدای متعال را می‌کنی… اشعار منسوب به حضرت امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام است…

تَعْصِی الإِله وَأنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ        هذا محالٌ فی القیاس بدیعُ

خدای متعال را دوست داری و معصیتِ او را می‌کنی؟ این واقعاً از عجایب است! انسان به کسی دل داده باشد و عشق داشته باشد و شیدای او باشد جرأت نمی‌کند کاری کند که از چشمِ او بیفتد.


[۱] البرهان فی تفسیر القرآن، السید هاشم البحرانی، جلد ۱، صفحه۶۱۱٫ (تَعْصِی الإِله وَأنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ * هذا محالٌ فی القیاس بدیعُ * لَوْ کانَ حُبُّکَ صَادِقاً لأَطَعْتَهُ * إنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیعُ * فی کلِّ یومٍ یبتدیکَ بنعمهٍ * منهُ وأنتَ لشکرِ ذاکَ مضیعُ)