عدهای سؤال میکنند، که اگر خلافت و حکومت، حق علی علیهالسلام بود، پس چرا خود حضرت با ایراد جملاتی مثل دعونی و التمسوا غیری، سعی در رد خلافت از سوی خویش را داشتند؟ با این شبهه شخص دچار اشکال شده و برایش سؤال ایجاد میشود که آیا علی علیهالسلام خود را لایق حکومت نمیدانسته است؟ در این وجیزه سعی در حل این شبهه شده است.
اولاً: حضرت با این کلام، اعتبار خلافت شورایی را زیر سوال می برد. چنانچه حضرت با حکومت به دو نحو برخورد میکرد.
۱ – به همراه عزیزانش راه میافتد و در خانه انصار و مهاجر را میزند و بیان میکند که خلافت الهی حق من است؛ همان مطلبی که معاویه نیز در نامه نگاری هایش به آن حضرت به این مطلب اشاره دارد.
۲ -بر روی منبر خطاب به کوفیان فریاد میزند که حکومت برای من از آب بینی بز هم پستتر است یا اینکه در جای دیگر بیان میکند که «دعونی التمسوا غیری».
جمع بین این دو دیدگاه این است که: باید اختلاف در واکنشها را با اختلاف در ماهیت حکومتها جستجو کرد. حکومت اول الهی و حکومت دوم شورایی و بر مبنای خلافت خلفای راشدین بوده است!
مردم بنابر نوع حکومت دوم، برای بیعت نزد حضرت آمده بودند. لذا حضرت اولی را رد می کنند تا اعتبار خلافت شورایی را رد کنند و بعداً به اعتبار اینکه خودشان را حاکم الهی میدانستند، حکومت را قبول می کنند.[۱]
ثانیاً: حضرت که از سستی و عدم استقامت مسلمین آن زمان آگاه است در این خطبه از مردم میخواهد که او را رها کرده به دنبال دیگری بروند؛ لذا براى اتمام حجّت این فرمایش را فرمود، که راه عذر بعدى آنان، کاملاً بسته باشد. به عبارت دیگر، حضرت در این خطبه استواری و ثبات قدم خود در عمل به حق و دین خدا را بیان کرده و نحوه عمل و برنامه خود را برای مردم تشریح می کند و به آنها یادآوری میکند که شما طاقت عدالت و سختگیری مرا در عمل به دستورات الهی ندارید؛ پس همان بهتر که مرا رها کنید و به سراغ فرد دیگری بروید. چنین نکاتی در سرتاسر این خطبه قابل برداشت است[۲].
حال سؤال پیش میآید که مگر شرایط آن روزگار به چه نحو بوده است که مردم دیگر تاب اجرای عدالت اجتماعی را نداشتند.
برای پاسخ به این سؤال باید بگوییم:
این سخن در زمانى از امام صادر شد که عثمان بر اثر حیف و میل در بیت المال و مسلّط ساختن بنى امیّه بر جان و مال مردم و بروز اغتشاش در مناطق مختلف، به قتل رسیده بود و مردم براى بیعت، به سوى امام هجوم آورده بودند.
مردمى که سران آنها به امتیازات بى دلیل زمان عثمان خو گرفته بودند، انتظار داشتند، امام هم بیت المال مسلمین را مطابق میل آنها تقسیم کند.
از آن طرف سیاستمداران انتظار داشتند که در برابر بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام، پست هاى مهمّ از جمله فرماندارى و استاندارى کشور وسیع اسلام، در اختیارشان گذاشته شود.
بسیارى از توده مردم نیز از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته و به خاطر وفور غنایم جنگى، آلوده زرق و برق دنیا شده بودند.
افکار جاهلى در میان آنها خودنمایى مى کرد و زندگى عصر پیامبر – به خاطر بى توجّهى خلفا – به فراموشى سپرده شده بود.
به همین دلیل، امام خود را بر سر دو راهى مى دید: تسلیم نشدن در برابر بیعت مردم در آن شرایط بحرانى، یا تن دادن به بیعت و استقبال از طوفانها و بحرانها و امواج سهمگین اجتماعى.
از طرف دیگر، امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز کسى نبود که مانند سیاستمداران دنیاطلب، طرح واقعى خود را براى حکومت اسلام پنهان سازد و با نشان در باغ سبز و فریبکارى، آنها را به بیعت بشکاند و بعد از نشستن بر تخت قدرت، طرح اصلى خود را آشکار سازد! او هرگز به این گونه فریبکارى ها تن درنمى داد و مایل بود همه چیز را قبلا به طور آشکار با مردم در میان بگذارد و مشکلات بیعتشان را براى آنها بیان کند.
بنابرین طبق فرمایش خود امیرالمومنین علیهالسلام درخطبه سوم نهج البلاغه، حضور مردم و بیعت آنها با او و تمام شدن حجت به واسطه وجود یاران و انصار موجب گردید که علی علیهالسلام خلافت را بپذیرد و هدف اصلی از این کار را احقاق حق محرومان و مبارزه با ظالمان می داند. حال در این خطبه مورد پرسش، حضرت که از سستی و عدم استقامت آنها در راه حق و دفاع از آن آگاه است، از مردم می خواهد که دست از درخواست خود بردارند و او را رها کرده به دنبال دیگری بروند تا با این کار در واقع شرط تصدی این پست منتفی گشته و حضرت نیز دیگر زیر بار این مسئولیت خطیر نروند. لذا براى اتمام حجّت این فرمایش را فرمود، که راه عذر بعدى آنان را کاملا بسته باشد. به عبارت واضح تر حضرت می خواهد بفرماید اگر مایلید من امام و حاکم شما باشم باید آماده تحمل سختی ها و تلخی اجرای عدالت باشید زیرا من بر اساس آن چه می دانم با شما رفتار می کنم و سرزنش ملامتگران در من اثری ندارد .
پی نوشت:
[۱] . پاسخ به شبهات استاد فریدونی.
[۲] . ر.ک: نهج البلاغه خطبه :۹۲ ( مرا وا گذارید؛ دیگرى را به خلافت بردارید. مرا رها کنید و از دیگری التماس کنید؛ زیرا ما به استقبال امری میرویم که جنبهها و رنگهایی دارد که دلها بر آن تاب نیاورد و عقول بر آن ثبات نمیدارد. آفاق فضای آینده را ابر فراگرفته و راه راست مشوه و ناشناخته است. با طوفانهایی که در پیش داریم و با عشقی که من به عدالت دارم، شما تحمل زمامداری مرا نخواهید داشت. بروید برای خودتان زمامداری غیر از من پیدا کنید. تقسیم مساوی بیتالمال، جنجالها بر پا خواهد کرد و من نمیتوانم در تقسیم آن، در موارد لزوم تساوی، میان افراد فرقی بگذارم. همان گونه که رسولالله، عمل فرموده است. وقتی که من از پیامبر اکرم مشاهده کردهام و شنیدهام که دربارهی بیتالمال، سیاه و سفید، عرب و عجم، برده و مالک و مردم حقیرنما و چشمگیر، فرقی با یکدیگر ندارند، با این حال، چگونه میان آنان تفاوت بگذارم؟ آیا با نظر به روش بعضی از گذشتگان، ایجاد این تسویه، در اجتماع طوفان به راه نخواهد انداخت؟ شما بروید برای خودتان زمامدار پیدا کنید. و من هم بنشینم و صبر پیش گیرم ودنبالهی کار خویش گیرم)
پاسخ دهید