پرسشی درباره‌ی این آیه‌ی شریفه مطرح است که می‌فرماید:

أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏ * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏ * وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏.[۱]

مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟ و تو را گمراه و سرگشته یافت، پس هدایت کرد؟ و تو را تنگدست یافت و بی‌نیاز گردانید؟

پرسش این است: پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کی گمراه بود که خداوند متعال او را هدایت کرد؟ آیا این سخن درست تواند بود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیش از بعثت گمراه بود و خداوند متعال با بعثت او را هدایت فرمود؟!

پاسخ:

خداوند متعال فرمود:

أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏ * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏ * وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏.[۲]

آیه‌ی میانی این حقیقت را بیان می‌کند و نیاز به قدری توضیح و بیان دارد. پاسخ به پرسش مذکور محتاج آن باشد که هر یک از سه آیه‌ی شریفه را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم. ترجیح می‌دهیم که ابتدا از آیه‌ی نخست، سپس از آیه‌ی سوم و در پایان از آیه‌ی دوم سخن گوییم که مورد پرسش است. این اقتضا و طبع بیانی است که قصد داریم، بدان بپردازیم.

الف) آیه‌ی نخست

ظاهر این آیه‌ی مبارکه: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏؛ می‌رساند:

  1. خداوند متعال پیغمبرش را یتیم یافت.
  2. به مجرّد آن‌که او را یتیم یافت، در پناه خود گرفت.

واضح است که یافت خداوند سبحان از امری با یافت ما از آن امر متفاوت است و با هم اختلاف دارد. یافت ما پس از فقدان است و آن‌گاه که چیزی از ما غایب می‌شود و سپس او را می‌یابیم.

در خصوص نکته‌ی دوم یعنی پناه دادن خداوند به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بلافاصله پس از آن‌که او را یتیم یافت، باید دانست که چیزی از خداوند پنهان نباشد بلکه همه چیز از وقتی آن را ایجاد کرده برای ذات حق متعال حاضر و عیان است. پس میان وجود شیء و یافت خداوند متعال از آن، هیچ فاصله‌ای وجود ندارد.

به عبارت دیگر، گاهی اوقات تقدّم از قبیل تقدّم روز بر شب است و تولّد پدر بر تولّد فرزندش؛ و گاهی اوقات از قبیل تقدّم حرکت دست بر حرکت کلید هنگامی که آن را در قفل در می‌چرخاند… جداسازی و تقدّم و تأخّر در این دو حرکت ذهنی است نه زمانی… تقدّم وجود شیء بر یافت خداوند متعال از این قبیل است.

خداوند سبحان، وقتی عبدالله را قبض روح کرد، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را یتیم یافت. این یتیمی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لحظه‌ای از ذات حق پنهان نماند.

بنابراین هیچ فاصله‌ی زمانی میان این دو امر وجود ندارد بلکه چنان است که خداوند متعال فرمود:

ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى‏ لِما لَبِثُوا أَمَداً.[۳]

آن‌گاه آنان را بیدار کردیم، تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته، مدّت درنگشان را بهتر حساب کرده‌اند.

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ.[۴]

و البتّه شما را می‌آزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را باز شناسانیم و گزارش‌های [مربوط به] شما را رسیدگی کنیم.

یعنی بدان منظور که در صفحه‌ی وجود هم تجسّم یابد تا وجود عینی آن همانند و عین وجود ذهنی (علمی) آن باشد، اگر چه از حیث تحلیل عقلی به لحاظ ارتباط با ادراک و تعقّل ما متفاوت و مختلف هستند.

همین‌گونه است در مورد پناه دادن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آیه‌ی شریفه. این موضوع هم‌زمان است با یافت خداوند متعال که او را یتیم دید نه این‌که مدّتی او را به حال خود رها کرد و سپس در پناه خویش گرفت! زیرا خداوند متعال در همین آیه‌ی کریمه: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏؛ با حرف «فاء» تعبیر کرد که دلالت بر تعقیب بلافصل می‌کند. از این رو فرمود: فَآوى؛ نه به «ثمّ» که بر تعقیب با فاصله دلالت دارد؛ یعنی نفرمود: «ثمّ آوی»!

ب) آیه‌ی سوم

وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى؛ منظور از عائل، فقیر عیال‌وار است که مایحتاج خود را ندارد… هدف اشاره به تنوّع و گستردگی احتیاجات و مسئولیت‌های عظیم، خصوصاً مسئولیت هدایت بشر از ابتدای خلقت آدم است که در مورد خود یا دیگران بر عهده‌ی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نهاده شده است.

این آیه‌ی مبارکه بیان می‌کند که خداوند متعال پیغمبرش را عیال‌وار و محتاج به نعم، الطاف و یاری یافته است: خواه در مورد شخص خودش یا دیگران…[۵] از این‌رو آنچه را شایسته‌ی مقام عالی و اقدس او است به او افاضه فرمود و هم آنچه مناسب حاجت و نیاز و موقعیت و مسئولیت‌های حضرت در همه‌ی مراحل وجود است حتّی آن زمان که نور آویخته در عرش الهی بود.

نیازی به یادآوری دوباره ندارد که خداوند متعال به مجرّد حدوث نیازها و فقر و عیال‌واری پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم او را یافته بود و هم از آن‌ها آگاه بود و حتّی یک آن هم از محضر ربوبی غایب نبود.

سپس خداوند متعال به مجرّد این‌ یافت و بدون هر گونه فاصله‌ی زمانی، نعمت‌های خود را به آن حضرت افاضه کرد؛ چنان‌که با «فاء» دال بر تعقیب بدون فصل بیان فرمود: «فَأَغْنى»؛ نه با «ثمّ» دالّ بر تعقیب با فاصله. از این رو نفرمود: «ثمّ اغنی».

ج) آیه‌ی دوم

وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏؛ خداوند متعال به مجرّد آن‌که ابتدا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را روح و در مرحله‌ی بعدی روح و جسم آفرید، همه‌ی مراحل وجودی حضرت را که محتاج انواع فراوانی از هدایت‌ها است، دریافت و از همان لحظه‌ی نخست و بدون فوت وقت، به طور مستقیم به او افاضه کرد؛ چنان‌که این تعبیر هم بر آن دلالت دارد: «فَهَدى» یعنی: تعبیر با «فاء» دالّ بر تعقیب بلافصل نه «ثمّ» دالّ بر تعقیب با فاصله و مهلت.

بنابراین به مجرّد آن‌که معلوم شد به هدایت تکوینی و هدایت فطری و هدایت عقل و هدایت تشریع و الهام و وحی و هدایت حکمت محتاج است، همه را به او داد. تأثیر این هدایت‌ها به وقت نیاز معلوم می‌شود که در زمینه‌ی تلاش دائم و درخواست مداوم برای نیل به مقام قرب الهی بدان محتاج و نیازمند باشد!

بنابراین روشن شد که خداوند متعال نیاز پیغمبرش به هدایت را بدون نیاز به زمان درمی‌یابد؛ زیرا ممکن نباشد که چیزی از خداوند متعال پنهان بماند… سپس هدایت‌ها را بلافاصله به آن حضرت افاضه می‌کند. یعنی خداوند سبحان هدایتی بدون سابقه‌ی گمراهی و ضلالت، حتّی برای یک آن، ارزانی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کرده است.

این ترتیب بیانی میان ضلالت و هدایت بیانگر تدریج در وجود خارجی نباشد. بدان معنی که ضلالت تجسّم یابد و سپس هدایت برای از بین بردن ضلالت بیاید، بلکه این ترتیب بدان منظور آمده تا مردم بتوانند معنای هدایت، نعمت و تفضّلات الهی بر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دریابند. یعنی ترتیبی است ناشی از سعی ذهنی برای تجزیه مدرکات و دریافت حدود آن‌ها با استناد به تحلیل عقلانی و با هدف آسان‌سازی ادراک حقایق به گونه‌ای هر چه ژرف‌تر و تمام‌تر.

با این بیان می‌توان گفت: این آیه‌ی مبارکه یکی از ادلّه‌ی ظاهره بر این موضوع تواند بود که خداوند سبحان، از آن لحظه که پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آفرید، همه‌ی هدایت‌های مورد نیاز را برای نیل به اهداف و غایات الهی به او عطا کرده است…

یکی از انواع این هدایت، باید که هدایت الهام، وحی و تشریع و غیر از آن جمله باشد. برداشت به مقتضای آن است که خداوند متعال فرموده‌ی خود را مطلق بیان کرده است: «فَهَدی». شاید برخی بخواهند این موضوع را از سخن خداوند متعال خطاب به مشرکان هم استفاده کنند که فرمود:

ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى * وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏.[۶]

[که] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده؛ و از سر هوس سخن نمی‌گوید. این سخن به جز وحی‌ای که می‌شود، نیست.

زیرا این آیه‌ی کریمه هر گونه ضلالتی را به اطلاق و در حالات و زمان‌های مختلف از آن حضرت نفی کرده است.

این دیدگاه ما را مورد تأکید قرار می‌دهد که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از لحظه‌ی تولّد، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.[۷]

ما عقیده داریم که آن حضرت وقتی پیغمبر بود که آدم هنوز میان آب و گل یا آب و جسد قرار داشت.[۸]

روایات شریفه بر این نکته دلالت دارد. بدین ترتیب می‌توانیم این اشاره‌ی موجود در سخن امیر مؤمنان (علیه السّلام) را عمیقاً فهم کنیم که در نهج البلاغه فرمود:

وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مِنْ‏ لَدُنْ‏ أَنْ‏ کَانَ‏ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ.[۹]

خداوند، بزرگ‌ترین ملک خود را شب و روز هم‌نشین او ساخت تا او را به راه بزرگواری‌ها و خصال و اخلاق نیکو برد.

باید به این فرشته‌ای بذل توجّه کرد که خداوند متعال همراه و قرین رسول خود کرده بود؛ زیرا علی (علیه السّلام) آن را «بزرگ‌ترین ملک خدا» توصیف می‌کند؛ و این اشاره است که مأموریت مذکور آن‌قدر اهمّیّت فوق العاده و خطیری دارد که این انتخاب خداوندی را ضرورتی گریزناپذیر ساخته است. این ضرورت از زمانی بس زود خود را تحمیل کرد، از آن وقت که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تازه از شیر گرفته می‌شد.

توضیح و بیان:

مراجعه به آیات قرآنی نشان می‌دهد که در بیان برخی قضایای حساس شیوه‌ای ممتاز و یگانه در پیش می‌گیرد. بدین ترتیب که به گونه‌ای از آن قضایا سخن می‌گوید که با وجود آن برای نیل به آن معانی، باید از حالت غفلت و استرخای فکری بیرون آمد تا بتوان این اشاره‌های قوی را هر چه بهتر لمس کرد؛ زیرا فرد را بر آن می‌دارد که همه‌ی قوای عقلانی خود را به کار گیرد و عمیق‌تر بیندیشد و دقایق و حقایق مختلف را آگاهانه دریابد و به معانی عالی و عمیق نایل آید و به درجه‌ای واصل شود که چونان دژی منیع و قوی در مقابل شبهات بایستد و از آن متأثّر نشود.

این شبهات فرد را به وقت غفلت و آن‌گاه در معرض هجوم خود قرار می‌دهد که آگاهی و شناخت عمیقی وجود ندارد و افراد را در چنین حالت‌هایی به راحتی قربانی می‌کند.

خداوند متعال از انسان می‌خواهد که اندیشه را با آگاهی و شعور عمیق و گسترده و با حساسیت فائقه دریابد تا از سطح تصوّر بیرون آید و به دایره‌ی تصدیق و یقین مستند به برهان وارد شود و از آن پس در قلب انسان جا گیرد و فکر، عقیده، وجدان و ضمیر شخص شود و همانند ضمانتی قوی و دژی استوار بماند.

این مطلب اقتباسی از فصل دوم بخش سوم ترجمه‌ی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌باشد،


[۱]. ضحی: ۶-۸٫

[۲]. ضحی: ۶-۸٫

[۳]. کهف: ۱۲٫

[۴]. محمد: ۳۱٫

[۵]. کسی که مسئول خویش است، به گونه‌ای در قبال دیگران هم مسئولیت دارد. رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسوه و الگوی همگان و بلکه الگوی برتر است و ملجأ و پناهگاه و وسیله‌ی افراد به درگاه ذات احدیت، چنان‌که انبیای الهی نیز به او محتاج بودند و از روزگار آدم (علیه السّلام) به وی متوسّل شدند… بنابراین باید کمالات و امتیازات حضرت از همان وقت، متجلّی و نمایان باشد.

[۶]. نجم: ۲-۴٫

[۷]. بحار الانوار، ۱۸/۲۷۷-۲۸۱٫

[۸]. ر.ک: الاحتجاج، ۲/۲۴۸؛ الفضائل، فضل بن شاذان، ۳۴؛ بحار الانوار، ۱۵/۳۵۳؛ ۵۰/۸۲؛ الغدیر، ۷/۳۸؛ ۹/۲۸۷؛ مسند احمد، ۴/۶۶، ۵/۵۹، ۳۷۹؛ الجامع الصحیح، ۵/۲۴۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ۲/۶۰۹؛ مجمع الزوائد، ۸/۲۲۳؛ تحفه الاحوذی، ۷/۱۱۱؛ ۱۰/۵۶؛ المصنّف، ابن ابی شیبه، ۸/۴۳۸؛ الآحاد و المثانی، ۵/۳۴۷؛ السنه، ابن ابی عاصم، ۱۷۹؛ المعجم الاوسط، ۴/۲۷۲؛ المعجم الکبیر، ۱۲/۷۳؛ ۲۰/۳۵۳؛ الجامع الصغیر، ۲/۲۹۶؛ کنز العمّال، ۱۱/۴۰۹، ۴۵۰؛ تذکره الموضوعات، ۸۶؛ کشف الخفاء، ۲/۱۹۲؛ خلاصه عبقات الانوار، ۹/۲۶۴؛ مستدرک سفینه البحار، ۲/۳۹۲، ۵۲۲؛ فیض القدیر، ۵/۶۹، الدر المنثور، ۵/۱۸۴؛ فتح القدیر، ۴/۲۶۷؛ الطبقات الکبری، ۱/۱۴۸؛ ۷/۵۹؛ التاریخ الکبیر، ۷/۲۷۴؛ ضعفاء الکبیر، ۴/۳۰۰؛ الکامل ابن عدی، ۴/۱۶۹؛ ۷/۳۷؛ اسد الغابه، ۳/۱۳۲؛ ۴/۴۲۶؛ ۵/۳۷۷؛ تهذیب الکمال، ۱۴/۳۶۰؛ سیر اعلام النبلاء، ۷/۳۸۴؛ ۱۱/۱۱۰؛ ۱۳/۴۵۱؛ مسند احمد، ۴۲۸؛ تهذیب التهذیب، ۵/۱۴۸؛ الاصابه، ۶/۱۸۱؛ المنتخب من ذیل المذیل، ۶۶؛ تاریخ جرجان، ۳۹۲؛ ذکر اخبار اصبهان، ۲/۲۲۶؛ البدایه و النهایه، ۲/۲۷۵-۲۷۶، ۳۹۲؛ الشفاء، ۱/۱۶۶؛ عیون الاثر، ۱/۱۱۰؛ سیره ابن کثیر، ۱/۲۸۸-۲۸۹، ۳۱۷-۳۱۸؛ دفع الشبه عن الرسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۱۲۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ۱/۷۹-۸۳؛ ۲/۲۳۹؛ ینابیع الموده، ۱/۴۵؛ ۲/۹۹، ۲۱٫

[۹]. نهج البلاغه، شرح عبده، ۲/۱۵۷؛ الیقین، سید بن طاووس، ۱۹۶؛ جامع احادیث الشیعه، ۱/۶۸؛ بحار الانوار، ۱۴/۴۷۵؛ ر.ک: مصادر نهج البلاغه، ۳/۵۷-۵۸؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۳/۱۹۷؛ الغدیر، ۳/۲۴۰؛ سنن النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۴۰۳٫