در این مقاله سعی شده است تا کنکاشی جامع پیرامون ازدواج حضرت شهربانو (س)با امام حسین (ع) انجام گیرد و این واقعه را از زوایای گوناگون مورد نقد و بررسی قرار دهیم و اشکالات و ابهامات وارد شده در این موضوع را به تفصیل بازگو کرده و در حد توان خویش به آنها پاسخ دهیم، لهذا در خلال ارائه ی مطالب به اشکالات موجود در بعضی از مقاطع اشاره خواهیم کرد.
نام آن حضرت
حقیقتا میان کلمات مورخین و علمای علم انساب، پیرامون نام آن حضرت اختلافات گوناگونی یافت میگردد و اسامی زیادی برای آن بانو نقل نمودهاند: ۱- شهربانو[۱] ۲- شهربانویه[۲] ۳- بانویه[۳] ۴- بابوج[۴] ۵- بابوقه [۵](البته ابوطالب یحیی بن حسین هارونی (۴۲۴ هجری) بانویه را پذیرفته که در صورت تعریب به بابوج و بابوقه تبدیل میگردد) ۶- غزاله[۶] ۷- سلافه[۷] ۸-سلامه[۸] ۹- شاه زنان[۹] ۱۰- شه زنان[۱۰] ۱۱- خلوه[۱۱]۱۲- بره[۱۲] ۱۳- جهان بانویه[۱۳] ۱۴- حرار[۱۴]
هر چند به احتمال بسیار زیاد اغلب این اسامی بر اثر نسخه برداری در آنها تصحیف رخ داده باشد. مثلا نامهای بانویه یا بابوقه، سلافه با سلامه، شاه زنان یا شه زنان و یا جهان بانویه با شهر بانویه؛
بعضی از مورخان نام پدر این بانو را یزدگرد ندانسته بلکه برّه دختر نوشجان ضبط کرده اند.[۱۵] گروه دیگر بر این عقیدهاند که نام وی خلوه بوده که امیرالمومنین (ع)او را شه زنان نامیده است.[۱۶] در بعضی از نقلهای دیگر امیرالمومنین (ع)او را فاطمه[۱۷] و یا مریم[۱۸] نامیده اند و لقب سیده النساء را برای او برگزیدند؛ یعقوبی (۲۹۲ هجری) آورده که مادر امام سجاد علیه السلام، حراره، دختر خسرو یزدگرد بود که حسین بن علی (ع)او را غزاله نامید. [۱۹]؛ سیدبدرالدین بن احمد عاملی (۱۰۶۰ه.ق.) در حاشیه ی خود بر اصول کافی مینویسد: مادر حضرت زین العابدین (ع)، همانگونه که در اغلب نسخ کتاب که بعد از ورود این بانو به سرزمینهای اسلامی بر او نهادهاند، سلامه است، اما اسم اخیر (شهربانو) نامیست که پدرش بر او نهاده است.[۲۰]
هرچند ابن عنبه (۸۲۸ هجری) که خود از نسب شناسان بزرگیست که از مورخین و نسابان نقل میکند که مادر زین العابدین (ع)از جمله فرزندان یزدگرد نبوده، بلکه از شمار کسانی بوده که با او به سمت خراسان حرکت کردند[۲۱] و ابن عساکر (۵۷۱ هجری) نیز با نپذیرفتن شخصیت شهربانو، در نقلی مادر حضرت سجاد (ع) را کنیز معرفی می نماید؛[۲۲] این قول ابن عساکر مضافا بر اینکه با اقوال دیگر وی در مسأله تنافی دارد، با مشهور مورخان نیز مخالفت آشکار دارد و ابن عساکر در این نقل تنها میباشد و بنابر سخن علمای رجال در نقلهایی که ابن عساکر در آنها به تنهایی آنان را نقل نموده باید تشکیک نمود؛ برخی بر این گمان هستند که گزارشهای مختلف در ذکر نام این بانو نشان دهنده این مطلب است که واقعه ساختگی بوده و سازندگان آن دارای انگیزههای یکسانی که همان تعصب ایرانیگری و ارتباط دادن میان ایرانیان و امام علیهم السلام از راه نسب بوده است، میباشند!!!
در جواب به این اشکال باید به این نکته دقت نمود که صرفا اختلاف در اسامی موجب انکار اصل واقعه نمی گردد، آیا با وجود تمامی این اختلافات که در نام شریف این بانو جود دارد، می توان اصل واقعه را نادیده گرفت؟! واقعه ای که میان عموم مورخین و علمای علم انساب مشهور و معروف است و همگی بر این مطلب اتفاق دارند که مادر حضرت سجاد (ع)ایرانی بوده است؟ مضافا بر اینکه اگر این سخن را بپذیریم، لازمه ی آن اینست که در اغلب مادران حضرات معصومین (ع)نیز تشکیک نماییم. همانند: مادر امام زمان (ع)که مورخین چندین نام برای آن بانو ذکر کرده اند، ولکن همگی بر این مطلب اتفاق دارند که مادر آن حضرت یک شاهزاده ی رومی بوده است.
یا در اشکال دیگری آورده اند: از مهمترین اسناد تاریخی که میتوان درباره ی مادر امام سجاد (ع)به آن استناد کرد، نامه منصور به محمد بن عبدالله معروف به (نفس زکیه) است که رهبری مخالفان علوی و طالبی (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیری بود. در یکی از نامهها که منصور قصد رد ادعاهای محمد، مبنی بر افتخار نسب خود را داده چنین می نگارد:
“ما ولد فیکم بعد وفاه رسول الله (ص)افضل من علی بن حسین و هو لام ولده” [۲۳]
یعنی: بعد از رحلت رسول خدا (ص)که در میان شما شخصیتی برتر از علی بن الحسین ظهور نکرد، در حالی که او فرزند ام ولد (کنیز دارای فرزند) بود.
جالب آن است که هیچ اعتراضی نه از سوی محمد و نه از سوی دیگران به این فقره شنیده نمیشود که علی بن الحسین (ع)فرزند کنیز نبوده بلکه فرزند شاهزادهای ایرانی بود!
در حالی که اگر این داستان واقعیت داشت، حتما محمد بن عبدالله برای پاسخ دادن به آن استفاده می کرد!!!
بسیار روشن و مبرهن است که اعرابی که به ایران حمله نموده بودند، خود را فاتح و اهل و عیال سرزمین مغلوب را اسیر و کنیز می دانند و این مطلب با رجوع به متون تاریخی آشکار میگردد، مضافا بر اینکه آیا میان علویان و طالبیان هیچ ولادتی با فضیلتتر از ولادت علی بن الحسین (ع)نبوده است؟!!!
ولادت امیرالمومنین (ع)و حسنین (ع) از مواردی نبوده که منصور بخواهد به آن اشاره نماید؛ لهذا عدم اعتراض محمد (نفس زکیه) به این دلیل بوده که میان قاطبه ی اعراب، آن دختران کنیزانی بودند که وارد سرزمینهای اسلامی گردیدند؛ و جالب این است که بعد از وارد نمودن اشکالات ذکر شده، آورده اند: مجموعه ی این قرینه ها ما را به این نتیجه میرساند که دست جعل در ساختن مادری ایرانی با این اوصاف برای امام سجاد (ع)دخالت داشته!! و عمدتا دیدگاههای دیگر درباره ی مادر آن حضرت (ع)به ویژه دیدگاههایی که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند هند میدانند نادیده گرفته است، در حالی که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را کنیزان هند یا کابل می دانستند!
در جواب به این قسمت از اشکال باید به این نکته توجه داشت که سرزمین ایران در دیرباز دارای گستردگی زیادی بوده است، به گونه ای که تمامی این شهرهای مذکور در اشکال بالا در تحت تصرف ایرانیان و وسعت خاکی این کشور بسیار زیاد بوده است. همانگونه که مورخان نوشته اند که: حملات پراکنده ی عربهای مسلمان به سرزمینهای قلمرو ساسانیان سرانجام در دو نبرد قادسیه و نهاوند به مرحله ی نهایی رسید و با شکست سپاه ساسانی در این دو نبرد، این دولت در ۲۱ هجری قمری سقوط کرد. اما فتوحات مسلمانان در سرزمینهای ایرانی فرآیندی تدریجی بود و تا سالها بعد همچنان به سوی شرق ادامه داشت.[۲۴] یا آورده شده که در دوره ساسانی بخش بزرگی از جاده ی ابریشم در سرزمین ایران بوده است[۲۵] و شمار بسیاری از اشیاء سیمین و زرین دوره ی ساسانی به طور اتفاقی در روسیه ی شرقی و منطقه ی اورال کشف شده است.[۲۶] بر آگاهان به تاریخ ایران روشن است که سرزمینهایی چون هند و کابل تا مدتهای مدیدی جزء خاک ایران محسوب میگردیده. لهذا انفکاک ایران از هند و کابل در اشکال فوق صحیح نیست و در همه ی این مناطق ایرانیان ساکن بودند و هنر و فرهنگ ایرانی در آنها موج می زد، مضافا بر اینکه اغلب فلاسفه، مفسران و فقهایی که در این سرزمین رشد و نمو نمودند و حتی بعضی از آنان در آنجا به خاک سپرده شدند. در این میان کتابهای تراجم و شخصیت شناسی به عنوان یک ایرانی شناخته می شوند همچون: ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی و…
ثالثاً: با نگاه کلی به اقوال موجود در مساله روشن میگردد که مشهور بر این عقیده هستند که مادر حضرت سجاد (ع)، فردی ایرانی میباشد و آوردن نام یزدگرد (حتی بنابر قول ابن عنبه و آن دسته از مورخانی که نام پدر این بانو را یزدگرد ندانسته اند) شاید کنایه از ایرانی بودن همسر امام حسین (ع)دارد و در میان منابع کسانی که قائل به انتساب همسر امام (ع)به این دو سرزمین هستند کم می باشند. (هرچند ما این دو سرزمین را در زمانهای گذشته قلمروی سرزمین ایران می دانیم.)
رابعاً: ابوالاسود دوئلی (۶۹ هجری) در شعری که در رثاء امام سجاد (ع)سروده آورده است:
و إن غلاما بین کسری وهاشم لأکرم من نیطت علیه التمائم [۲۷]
پسرى که از یک سو به هاشم و از یک سو به شاه کسرى میرسد گرامیترین فرزندى است که به او بازوبند بسته اند.
ورود آن حضرت به شهر مدینه:
الف: در زمان خلافت عمر بن خطاب به اسارت گرفتهشدهاند:
مرحوم مجلسی (۱۱۱۱ هجری) از قطب راوندی به اسنادش از امام باقر (ع)روایت کرده است که: هنگامی که دختر یزدجربن شهریار آخرین پادشاه عجم را برای عمر آوردند و داخل مدینه کردند، همه ی دختران مدینه برای تماشای جمال او بیرون آمدند و چون عمر خواست صورت او را ببیند، مانع شد و گفت: سیاه باد روز هرمز که تو دست به فرزند او دراز میکنی، عمر گفت: این گبر زاده مرا دشنام میدهد و خواست که او را آزار دهد. حضرت امیر المومنین (ع)فرمود: تو سخنی را که نمیفهمی چگونه دانستی که دشنام است؟ پس عمر امر کرد که او را در میان مردم بفروشند. حضرت فرمود: دختران پادشاهان هرچند که کافر باشند جایز نیست، ولیکن بر او عرض کرد که یکی از مسلمانان را خود اختیار کن و او را به تزویج در بیاور و مهر او را از عطای بیت المال او حساب کن، عمر قبول کرد و گفت: یکی از اهل مجلس را اختیار کن، او نیز دست بر دوش مبارک امام حسین (ع)گذاشت، پس امیرالمؤمنین (ع)از او به زبان فارسی پرسید که: چه نام داری ای کنیزک؟ گفت: جهان شاه، حضرت فرمود: بلکه شهربانویه تو را نام کردم. گفت: این نام خواهر من است. حضرت به فارسی فرمود که: راست گفت. پس رو به امام حسین (ع)کرد و فرمود: از او محافظت نما و به او احسان کن که برای تو فرزندی میآورد که بهترین اهل زمین بعد از تو و مادر اوصیاء و ذریه ی طیبه ی من است.[۲۸]
بعد از اغماض از جهت اضطراب در متن حدیث نقل شده با رجوع به خرائج قطب راوندی روشن میگردد که وی از جابر از ابوجعفر (ع)آن را نقل کرده است[۲۹] و قطب نیز از مرحوم کلینی طاب ثراه این حدیث را نقل نموده و سند کلینی این گونه است: حسین بن حسن حسنی و علی بن محمد بن عبدالله و هر دوی آنها از ابراهیم بن اسحاق احمد از عبدالرحمن بن عبدالله خزاعی از نصر بن مزاحم از عمرو بن شمر از جابر از ابوجعفر (امام باقر) علیه السلام؛[۳۰]این نقل به دلیل وجود عمرو بن شمر در سلسه سند آن مورد پذیرش نیست و نجاشی در مورد او گفته: ابوعبدالله عمرو بن شمر جعفی از امام صادق (ع)نقل مینموده و جداً ضعیف میباشد.[۳۱] و مجلسی در مراه العقول این روایت را ضعیف دانسته است.[۳۲]
ب: در زمان خلافت امیرالمومنین (ع)وارد مدینه شده است:
شیخ مفید (۴۱۳ هجری) نقل میکند که امیرالمومنین علیه السلام، حکومت قسمتی از مشرق را به حریث بن جابر حنفی سپرد، پس حریث دو تن از دختران یزدجرد را برای آن حضرت فرستاد و آن جناب شاه زنان را به پسرش حسین (ع)بخشید و آن زن حضرت زین العابدین (ع)را برای امام حسین (ع)بزائید و دیگری را به محمد بن ابن بکر بخشید و آن زن قاسم پسر محمد بن ابی بکر را بزائید، پس قاسم و علی بن الحسین پسر خاله بودند.[۳۳]
ظاهرا این نقل با مستندات تاریخی سازگاری دارد، زیرا اول تولد حضرت سجاد (ع)در سال ۳۸ هجری و دو سال قبل از شهادت امیرالمومنین (ع)بوده[۳۴] و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز در دوران خلافت امیرالمومنین (ع)متولد شده و مادرش بنابر نصوص تاریخی کنیزی به نام سوده بوده است ،[۳۵] که شاید بتوان این احتمال را داد که سوده نام عربی این بانو و نام فارسی وی مروارید باشد.[۳۶]
ج: در زمان خلافت عثمان وارد مدینه شده است:
ابن بابویه از حضرت امام رضا (ع)نقل می کند که عبدالله بن عامر چون خراسان را فتح نمود، دو دختر یزدجرد پادشاه عجم را به شهر مدینه نزد عثمان فرستاد، و هر دو خواهر یکی به نکاح حسن بن علی (ع)و دیگری به نکاح حسین بن علی (ع)در آمدند.[۳۷]
با در کنار هم قرار دادن بعضی از مستندات تاریخی، پذیرش این روایت مشکل میباشد، به دلیل اینکه اولا: اولاد یزدگرد بعد از قتلش به اسارت گرفته شده اند و او به همراه خانواده اش به خراسان گریخته است، ثانیا عثمان بن عفان در سال ۲۴ هجری به خلافت بر مسلمین رسید و تا سال ۳۵ هجری در حیات بود، و فتح خراسان از سال ۲۸ هجری آغاز گردید[۳۸] و یزدگرد در سال ۲۹[۳۹] یا ۳۱ [۴۰] هجری کشته شد؛ تولد حضرت سجاد (ع)بنابر قول اول ۹ سال و بنابر قول دوم ۷ سال بعد از این واقعه میباشد و این بانو به غیر از امام سجاد (ع)فرزند دیگری به دنیا نیاورده است و بنابر ادامه روایت در هنگام به دنیا آمدن حضرت سجاد (ع)از دنیا رفته است؛ و حال آنکه این احتمال وجود دارد که در این فاصله زمانی میتوانسته فرزندان دیگری نیز بیاورد؛ مگر اینکه بگوییم در ابتدا صاحب اولاد نمیشده و بعد از آن به حضرت سجاد (ع)باردار شدهاند که بعید به نظر میرسد و از اینجا ضعیف بودن قول اول نیز روشن میگردد، زیرا از خلافت عمر تا ولادت حضرت سجاد (ع)بیش از ۲۰ سال فاصله خواهد شد.
فوت یا حیات وی:
منابع شیعی بر فوت حضرت شهربانو (س)هنگام وضع حمل اشاره دارند[۴۱] و همین امر موجب عدم حضور بانوی مکرمه در واقعه ی عاشورا گردید، در مقابل برخی از منابع اهل تسنن آورده اند که وی با یکی از موالیان و غلامان حضرت سیدالشهدا (ع)به نام زیید ازدواج نمود و برای او عبدالله بن زیید را به دنیا آورد![۴۲]اما آیا بنابر پذیرش این قول و زنده بودن آن بانو بعد از ولادت حضرت سجاد (ع)میتوان این را قبول نمود که بعد از واقعه جانگداز عاشورا و قتل عام فجیعانه ی بنی هاشم توسط حیوانات بنی امیه و غم و اندوهی که تمام خاندان رسالت را فرا گرفته بود به گونه ای که حضرت رباب (س)(همسر دیگر امام حسین علیه السلام) به مدت یک سال در زیر سایه قرار نمی گرفت و تنها بر حسین بن علی (ع)گریه و عزاداری می کرد و تا اینکه بعد یک سال یعنی در سال ۶۲ هجری از دنیا رحلت نمود، میتوان پذیرفت که شهربانو با غلام حسین بن علی (ع)ازدواج نموده باشد؟!!! هرچند این امر خلاف شرع نیست.
بیان چند اشکال:
بعد از بیان اختلافات یاد شده در مسئله و پذیرفتن و تقویت نمودن دیدگاهی از میان اقوال متعدد وارد شده در این موضوع، به بیان چند اشکال و ایراد در باب حضرت شهر بانو (س)پرداخته و به حد بضاعت ناچیز خویش پاسخ آنها را خواهیم داد.
۱- گروهی بر این عقیده هستند که یزدگرد ساسانی کم سن و سال بوده (سن شانزده سالگی ذکر کرده اند) پس چگونه میتواند دارای دو دختر بوده باشد؟
در مقام جواب به این اشکال باید به چند مورد از مستندات تاریخی که طبری (۳۰۱ هجری) آنها را در کتاب خویش آورده است دقت نماییم، و بعد از آن با در کنار هم قرار دادن این مطالب به یک نتیجهگیری در این باب برسیم:
الف: گفته اند یزدگرد به فارس رفت و چهار سال در آنجا بود، سپس به کرمان رفت و دو یا سه سال آنجا بود بعد از آن به کرمان رفت و از آنجا سوی سیستان رفت و در حدود پنج سال در آنجا زندگانی کرد و سپس به سوی خراسان حرکت نمود.[۴۳]
ب: گویند: نیزک (یکی از همراهان یزدگرد) به او گفت: یکی از دخترانت را به زنی به من ده که نیکخواه تو باشم و همراه با تو با دشمنانت بجنگم، یزدگرد گفت: ای سگ! به من جسارت می کنی؟![۴۴]
ج: گفته شده: دو سردار در مرو مخالف هم بودند که یکی از آنها براز و دیگری سنگان نام داشت، که هر دو به اطاعت یزدگرد در آمدند و یزدگرد در مرو مقیم شد، براز از سنگان خوشش نمی آمد و مصمم شد که او را بکشد، بنابراین عزم خویش را با یکی از زنان یزدگرد که هم دست براز بود در میان نهاد.[۴۵]
د: مدت پادشاهی یزدگرد بیست سال بود، از آن جمله چهار سال آسوده بود و شانزده سال از آن را در جنگ عربان و مقابله آنان به زحمت بود.[۴۶]
حال با در کنار هم نهادن این موارد تاریخی، آیا میتوان به این نتیجه رسید که آخرین پادشاه ساسانی در سن شانزده سالگی مرده است!!!
اگر وی در این سن بدرود حیات گفته پس چگونه بیست سال حکومت نموده! و یا چندین زن گرفته (همانگونه که از مورد سوم فهمیده میشود آنجا که می گوید یکی از زنان یزدگرد)! و یا چگونه دوازده سال آواره این شهرها بود است؟! که لازمه اش این است که از سن چهار سالگی جلای حکومت کرده باشد!
مضافا بر اینکه به تصریح مورد دوم، یزدگرد دارای دخترانی بوده که یکی از غلامانش درخواست ازدواج با یکی از آنها را مینماید؛ لهذا این اشکال در مساله وارد نیست.
۲- بنابر اینکه بپذیریم این دو دختر در زمان فتح عمر به دست آمدهاند، و عمر یکی را به حسین بن علی (ع)و دیگری را به محمد بن ابی بکر داده باشد، اگر اینها امام ظالم و یا ظلمه بودند پس تصرف شهربانو برای امام حق چگونه جایز میباشد؟
در جواب باید متذکر به این نکته بشویم که علامه ابوالقاسم بن حسین قمی (۱۳۲۴ هجری) در جواب به این اشکال فرموده اند: علماء این امت گفتهاند و ما به غیر آن میگوییم، که در شریعت مقرر است که اگر به غیر اذن امام قتال کند آنچه به غارت آورده مال امام زمان (ع)است و اینها به غیر اذن و اشاره ی امام زمان، که علی (ع)فی الواقع بود؛ قتال کرده اند یا به اذن و اشاره ی او بوده است؛ در صورت اول حق خود به اهل حق رسیده و بر ثانی که قتال بلا اذن باشد حلال، چه خمس اهل بیت هم در آن بود، پس به خمس شهربانو آمد، به هر دو تقدیر اشکال ندارد و بالفرض که غیر این دو صورت باشد، پس در آن وقت هم آنچه به اهل بیت به صورت غلام و کنیز داده شد، و آن حضرت چه از عمر یا حارث گرفته باشد، رق (آزاد) شده و به بعد آن آزادش کرد و بعد آن به اختیار او نکاح با او کرد، باز هم اشکال ندارد.[۴۷]
بعد از بیان جواب این عالم بزرگوار، نگارنده هم مطالبی در جواب این اشکال به حول الهی بیان مینماید:
الف: اگر مبنای ما پیرامون حمله اعراب به ایران بر این استقرار گردید که این حمله مصداق جهاد بوده و سکوت امیرالمومنین (ع)و اعتراض ننمودن صحابی بزرگوار رسول خدا (ص)همچون سلمان فارسی، عمار یاسر و ابوذر غفاری رحمه الله علیهم بر این حمله را تقریری بر درست بودن آن بگیریم (که خود نیازمند به کنکاش مستقلی است و خلاف آن زیاد وارد شده) دیگر اشکال بالا وارد نیست و سالبه بانتفاء موضوع می گردد.
ب: اما اگر حمله اعراب به ایران را مصداق جهاد ندانستیم، ازدواج حضرت شهربانو با حسین بن علی علیها السلام با رضایت و طیب خاطر آن بانو صورت پذیرفته و حضرت امیر (ع)آن بانو را ابتدا آزاد نموده و سپس با رضایت او به نکاح فرزندش درآورده است.
۳- اصولا کتبی مانند تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر که به صورت سال شمار جنگهای مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهای مختلف ایران را نشان داده اند، در هیچ موردی به ذکر اسارت فرزندان او نمیپردازند، با آنکه این مسأله بسیار مهمتر از حوادث جزئی است که به آنها اشاره شده است. این نکته جعلی بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت می کند.
در پاسخ به این اشکال باید به چند نکته دقت نمود:
الف: طبری (۳۰۱ هجری) در مقدمه کتاب خودش به این مطلب تصریح دارد که کتابش بر وجه اختصار نگاشته شده نه مفصل، به عبارات طبری در مقدمه کتابش دقت نمایید: ابوجعفر میگوید: در این کتاب خبر ملوک و پیمبران و خلیفکان را که شاکر نعمت خدا بودند و نعمت بیشتر یافتند و آنها که نعمتشان به آخرت افتاد و آنها که کفران کردند و در ایام حیات متنعم بودند، بیارم از آغاز خلقت و چیزی از حوادث ایامشان را یاد کنم که عمر از استقصای آن کوتاهی کند و کتابها دراز شود و مدتشان و آغاز و انجام کارشان بگویم و روشن کنم که آیا پیش از ایشان کس بوده و چه بوده و پس از آنها چه شده و معلوم کنم جز خدای واحد قهار دارندهی آسمانها و زمین و مخلوق آن، کس قدیم نباشد و این به اختصار باشد نه مفصل که هدف کتاب ما استدلال در این باب نیست، بلکه تاریخ ملوک گذشته است و شمه ای از اخبارشان و زمان رسولان و پیامبران و مقدار عمرشان و مدت خلیفگان سلف و چیزی از سرگذشتگان و قلمرو حکومتشان و حوادث عصرشان؛ تا اینکه مینویسد: معلوم کنم که روایت کدامشان را پسندیده ام و نقل کرده ام و آنها که روایتشان را نپسندیده ام و نیاورده ام.[۴۸]
در باب کتاب الکامل فی التاریخ نوشته عزالدین بن اثیر (۶۳۰ هجری) بر آگاهان بر کتابهای تاریخی روشن است که او نقلهایی که از کتاب طبری پسندیده را در کتاب خودش نقل نموده است و به عبارت دیگر کتاب ابن اثیر خلاصه کتاب طبری است.
ب: طبری در ذیل وقایع مربوط به رسول خدا (ص)از غدیر خم و معرفی سیدالاوصیاء علی بن ابی طالب (ع)به عنوان امام و امیرالمومنان مطلبی را بیان نمی کند!!! حال آنکه منابع اهل تسنن به آن اشاره کرده اند و ابن ماجه (۲۰۲ هجری) و ترمذی (۲۹۷ هجری) حدیث “من کنت مولا فهذا علی مولا” را در سنن خود نقل نموده اند؛[۴۹] آیا این واقعه مهم نبود؟!!!
ج: و یا در باب شهادت جانگداز صدیقه طاهره (س)سکوت نموده و مینویسد: در همین سال (۱۱ هجری) فاطمه دختر پیغمبر به شب سه شنبه روز سوم ماه رمضان از جهان در گذشت، در این هنگام بیست و نه سال یا در همین حدود داشت!!!! [۵۰] و حال آنکه جوینی در فرائد المسلمین به شهادت صدیقه طاهره (س)و ظلم های رفته بر این بانوی مکرمه اشاره می نماید.[۵۱] آیا واقعه شهادت دختر رسول خدا (ص)واقعه مهمی نبوده است؟!
د: و یا در باب تولد حضرت حجت علیه السلام، هیچ نقلی را بیان نمیکند و حتی با گفته شده و یا شنیدهام نیز اشاره به این مطلب ندارد، و حال آنکه جمله کتابهای تراجم و انساب شیعه و سنی، حضرت عسکری (ع)را با لقب ابومحمد عنوان کرده و گروهی نیز تصریح به این مطلب کرده اند که امام عسکری (ع)پدر مهدی منتظر (ع)است.
با مشاهده این موارد و دهها مورد دیگر برای خوانندگان روشن میگردد که این گونه نقلها از قبیل نقلهایی بوده که طبری آنها را نمیپسندیده و نمیخواسته آنها را در کتابش ذکر نماید؛ وقایعی به این مهمی را در کتاب تاریخ خود ذکر ننموده، آن وقت چگونه میتوان انتظار داشت که کتابش مرجع و منبعی برای مورخان باشد!
۴- برخی از نویسندگان متقدم همانند مسعودی هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانی با نامهای: ادرک، شاهین و مردآوند برای او ذکر می کنند که اولا با هیچ یک از نامهایی که برای مادر امام سجاد (ع)گفته شده هماهنگی ندارد و ثانیا خبری از اسارت آنها در تمام نوشته های خود به میان نمیآورد!
در جواب از اشکال اول بیان کردیم و از نصوص تاریخی همچون طبری (بنابر اینکه مستشکل بر نقلهای طبری و ابن اثیر و مسعودی اعتماد کامل دارد) مواردی را ذکر کردیم که یزدگرد در طول بیست سال سلطنت خود و داشتن همسران متعدد، دور از ذهن نیست که دارای چندین دختر باشد که نامهای آنان را جناب مسعودی به گونه ی کامل ذکر نکرده باشند. به خصوص با فاصله ی زیادی که مسعودی (۳۴۶ هجری) با واقعه داشته و طبری (۳۰۱ هجری) متقدمتر از او میباشد.
ثانیا عدم ذکر اسارت در این گونه کتابها امری محال یا دور از ذهن نیست و این احتمال وجود داردکه به دلیل اینکه معمولا بعد از هر جنگی و به اسارت رفتن اهل و عیال آن مغلوب، دیگر امری متداول گشته است به ذکر آن نپرداخته اند.
۵- در این اشکال به فرازهایی از ابن عنبه (۸۲۸ هجری) در کتاب عمده الطالب اشاره مینماییم که سخنانی بسیار تأمل برانگیز را در آنجا نگاشته است؛ وی مینویسد: خداوند علی بن حسین (ع)را کفایت نمود که از (نسب) رسول خدا (ص)متولد گردد تا از یزدگرد بن شهریار مجوسی که به غیر عقد متولد گردیده است (بنابر آنچه که در تاریخ ذکر گردیده) و عرب برای عجم فضیلتی بشمار نمیآورد، هرچند که آنان پادشاه و فرمانروا باشند و اگر برای فرمانروایی فضیلتی قرار داده بودند پس واجب بود که عجم بر عرب و قحطان بر عدنان صاحب فضیلت باشند و لکن این چیزی نبود که به آن اعتنا نمایند.[۵۲]
در جواب باید گفت: اولا: اینکه ایشان فرموده که یزدگرد به غیر عقد متولد گردیده. از کدام کتاب تاریخی و یا نقلی آن را بیان می کنند؛ ثانیا: بنابر آنچه که از مذاهب اسلامی فهمیده میشود این است که هر نکاح و ازدواجی که به گونه ی صحیح و درست در آن مذهب و بنابر اعتقادات آنان صورت گرفته باشد مورد تأیید اسلام و فرزندی که از حاصل آن ازدواج به وجود میآید را فرزندی مشروع میدانند؛ ثالثا: اگر ابن عنبه بخواهد ملتزم به سخن خود گردد لازمه آن این است که در نسب جناب سلمان فارسی رحمه الله علیه نیز شک نماید! و یا اینکه در آیه بیست و دوم سوره نساء آمده است: “با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کرده اند، هرگز ازدواج نکنید، مگر آنچه در گذشته انجام شده است، زیرا این کار عملی زشت و تنفر آور و راه نادرستی است؛” که مراد ازدواجی است که افراد در زمان جاهلیت انجام میدادند و آیه شریفه ناظر به این معناست که شخص نمیتواند با مادر خود که در زمان جاهلیت نکاح پدر این پسر در آمده ازدواج نماید؛ و یا در آیه نهم سوره مبارکه قصص خداوند می فرماید: “همسر فرعون گفت:” و در آیه سی ام و پنجاه و یکم سوره یوسف فرموده است: “همسر عزیز” ، و در آیه چهارم سوره مسد “حماله الحطب (هیزم شکن) را همسر ابوجهل بیان می نماید؛” در همه این موارد اگر نکاح و ازدواج امتهای سابقه و ادیان گذشته و یا حتی دوران جاهلیت در اعراب باطل و مورد پذیرش دین مبین اسلام نبود، پس چرا خداوند در تمامی این موارد تصریح و یا اشاره به صحت ازدواج آنان می کند؟[۵۳]
رابعا: مگر نه اینکه خداوند در قرآن مجید از تعصبات نژادی نهی فرموده. آنجا که میفرماید: هرگاه ما آن را بر بعضی از عجم (غیر عرب) ها نازل میکردیم و او آن را برایشان میخواند به آن ایمان نمی آوردند (سوره مبارکه شعرا آیات ۱۹۸-۱۹۹).
پاورقی ها:
[۱]عمده الطالب ص ۲۳۵، تحفه الراغب ص ۲۹ ، سراج الانساب ص ۶۸ ، إعلام الوری ص ۲۶
[۲]الافاده فی التاریخ الائمه الساده فی سیاده الساده ص ۱۸۱، تاریخ اهل البیت ص ۱۳۲. تاریخ قم ص ۲۸۲. مناقب ج۴ ص ۱۸۹. مراه العقول ج۶ ص۴، ارشاد ج۲ ص ۲۰۰
[۳]الافاده فی التاریخ الائمه الساده ص۱۱
[۶]الساده فی سیاده الساده ص ۱۸۱، سیر اعلام النبلاء ج۵ ش ۵۲۴، سرالسلسله العلویه ص ۶۳، التحفه اللطیفه ج ۲ ش ۳۰۲۷، تاریخ دمشق ج ۴۱ ش ۴۸۷۵ ص ۳۶۲
[۷]سیر اعلام النبلاء ج ۵ ش ۵۲۴ ص ۳۳۲، الساده فی سیاده الساده ص ۱۸۱، انساب الاشراف ج ۳ ص ۳۶۲
[۸]التحفه اللطیفه ج ۱ ش ۳۰۲۷ ص ۲۷۶، تاریخ دمشق ج ۴۱ ش ۴۸۷۵ ص ۳۶۵ ، مراه العقول ج ۶ ص ۴
[۹]عمده الطالب ص ۲۳۵، اعلام الوری ص ۲۶۰، مراه العقول ج ۶ ص ۴، مناقب ج ۴ ص ۱۸۹-۱۹۰ ، ارشاد ج۲ ص ۲۰۰
[۱۱]همان مدرک ص ۱۳۲، مراه العقول ج ۶ ص ۴، المناقب ج ۴ ص ۱۸۹
[۱۲]تاریخ اهل بیت ص ۱۳۲، مراه العقول ج ۶ ص ۴، مناقب ج۴ ص ۱۸۹
[۱۳]مراه العقول ج ۶ ص ۴ ، المناقب ج ۴ ص ۱۸۹
[۱۴]تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۱۸۴ و ۲۶۴
[۱۵]المناقب ج ۴ ص ۱۸۹-۱۹۰، مراه العقول ج ۶ ص ۴ و ۶
[۱۶]تاریخ اهل بیت (نصر بن علی جهضمی (۲۵۰ه) ص ۱۳۲، مراه العقول ج ۶ ص ۴
[۱۷]المناقب ج۴ ص ۱۸۹- ۱۹۰، مراه العقول ج ۶ ص ۴
[۱۹]تاریخ یقبوبی ج ۲ ص ۱۸۴ و ۲۶۴
[۲۲]تاریخ دمشق ج ۴۱ ش ۴۸۷۵ ص ۳۷۳
[۲۳]الکامل فی التاریخ ج ۲ ص ۵۷۰
[۲۴]دایره المعارف بزرگ اسلامی ج ۱۰ ص ۶۰۲
[۲۷]اصول کافی کتاب الحجه باب مولد علی بن الحسین ح ۱
[۲۹]الخرائج و الجرانح ج ۲ ص ۷۵۰ ح ۶۷
[۳۰]اصول کافی کتاب الحجه باب مولد علی بن الحسین ح۱
[۳۳]ارشاد ج ۲ ص ۲۰۰، اعلام الوری ص ۲۶۰
[۳۴]سیر اعلام النبلاء ج ۵ ش ۵۲۴، تاریخ قم ص ۲۸۴ ، اصول کافی کتاب الحجه باب مولد علی بن الحسین ج ۱ ص ۲۸۰
[۳۵]الطبقات الکبری ج ۳ ش ۲۳۴ ص ۳۹۹ ، سیر اعلام النبلاء ج ۵ ش ۶۳۲ ص ۵۳۵
[۳۷]عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۱۳۵، جلاؤ العیون ص ۸۳۲
[۴۱]تاریخ اهل البیت ص ۱۳۲، عیون اخبار الرضا ج ۲ ص ۱۳۵، تاریخ قم ص ۲۸۲-۲۸۴
[۴۲]الطبقات الکبری ج ۳ ص ۴۱۸، سیر اعلام النبلاء ج ۵ ش ۵۲۴، تاریخ دمشق ج ۴۱ ش ۴۸۷۵
[۴۳]تاریخ طبری ج ۵ ص ۲۱۴۸- ۲۱۴۹
[۴۷]الساده فی سیاده الساده ص ۱۸۱- ۱۸۲
[۴۹]سنن ابن ماجه باب فضل علی بن ابی طالب ح۱۲۰، سنن ترمذی کتاب المناقب باب ۲۰ ح ۳۷۲۲
[۵۱]فرائد المسلمین ج ۲ باب ۷ حدیث ۳۷۱
[۵۳]علامه سید محمد بن علی عاملی موسوی (۱۱۳۹ ه) در کتاب تنبیه و سنن العین ص ۵۱-۵۶ از این شبهه پاسخهایی داده است که این جواب را از کتاب ایشان گرفتهایم
منبع: پایگاه کرب و بلا
پاسخ دهید