«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبیبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».[۲]

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(6)

صبر از مسائل اساسی برای حفاظت از خود

قرآن شریف برای خودسازی ما، برنامه‌ی دیگری را در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران در اختیار ما قرار داده است که ما غافل از هیچ عرصه و جبهه‌ای نباشیم. از مسائل بنیادی اساسی برای حفاظت از خود نشستن در سنگر صبر است؛. نگهداری وجود هر فردی از آسیب‌ها، آفت‌ها، بلاها، مرض‌ها، فتنه‌ها، رذیلت‌ها و معصیت‌ها این قدم اوّل است، بر همه چیز اولویت دارد. آدم برای اصلاح دیگران حق ندارد خود را فاسد بکند. یک کسی می‌بیند در محله‌ی آن‌ها فقیری وجود دارد، او هم نمی‌تواند به فقیر کمک بکند. بگوید: بروم رشوه بگیرم، بیایم به این فقیر کمک بگیرم. بروم پول ربا بگیرم، بیایم به این فقیر رسیدگی بکنم. در پیشگاه خدا عذری ندارد. هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. معاویه علیه الحاویه برای رسیدن به قدرت از هر راهی می‌توانست استفاده کرد. ولی حضرت امیر به هیچ وجه حاضر نشد؛ ابن عبّاس به امیر المؤمنین علیه السّلام عرضه داشت: یا علی شما تازه در کرسی فرماندهی رهبری مستقر شدید، مقداری با معاویه مدارا بکنید. وقتی جایگاه شما در حکومت محکم شد، آن وقت می‌توانید معاویه را از قدرت عزل بکنید، او را برکنار بکنید. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: در حکومت من حتّی یک ساعت معاویه قابل تحمّل نیست. حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: اگر دین و تقوا نبود، من از این سیاست‌هایی که این‌ها به کار می‌برند، از این‌ها سیاسی‌تر بودم «لَو لَا الدِّینُ وَ التُّقى لَکُنتُ أدهى العَرب»[۳] داهی یعنی زرنگ، باهوش.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(5)

خطرات گناه بر سر راه آدمی

 حضرت امیر علیه السّلام همه‌ی این راه‌های کلک را بلد بود امّا دین اجازه نمی‌دهد؛ آدم از مسیر فساد به مقصد صالح نمی‌تواند برسد. لذا کسی می‌تواند رئیس جمهور بشود… کسی می‌خواهد وزیر بشود، کسی می‌خواهد نماینده بشود، جایز نیست دروغ بگوید. جایز نیست وعده‌های دروغی بدهد. این تخریب بنیان‌های فرهنگی یک جامعه است. به خود صدمه نمی‌زند، به تاریخ خود صدمه می‌زند. به فرهنگ عمومی جامعه ضربه می‌زند. ایجاد خطر می‌کند. قرآن کریم می‌گوید: اوّل حواس تو به خودت باشد تیر شیطان قلب ایمان تو را نشان گرفته است، از سنگر مراقبه بیرون بیایی، این تیر شما را هلاک می‌کند، به جای حساس بخورد یک گناهی که شما را از چشم خدا می‌اندازد، مرتکب بشوید کار شما تمام است. «اصْبِرُوا»[۴] حواس شما به خودتان باشد مسیر شما خار دارد، مسیر شما مین دارد. وقتی پای خودرا برمی‌داری، با یک کسی که تخریب‌چی است همراه برو و الّا پای خود را روی مین می‌گذاری تو را داغان می‌کند. گناهان از مین خطرناک‌تر هستند با آدم قدم به قدم… برای چشم او گناه پیش می‌آید، برای زبان او گناه پیش می‌آید، در درآمد او گناه پیش می‌آید، در هزینه‌های او گناه پیش می‌آید، در مجالسی که می‌رود آلوده‌ی به انواع گناهان کبیره است. در این جلسات بعضی از افراد بی‌احتیاط هم غیبت می‌کنند، هم غیبت می‌شنوند. مرحوم آیت الله العظمی شیخ الفقها آقای اراکی اعلی الله مقامه در هیچ مجلسی حضور پیدا نکرد از خوف این غیبت‌ها بود. می‌گفت: نگران هستم به یک جایی بروم و غیبت بشود. دست انداختن‌ها مسخره کردن‌ها، تحقیرها، نیش زبان‌ها. این‌ها تمام مین‌های مسیری است که انسان می‌خواهد از این مسیر عبور بکند تا به بهشت برسد تا از این پل عبور نکنیم به بهشت نمی‌رسیم؛ این پل هم پل دقیقی است، خیلی باریک است. خیلی تیز است. باید خیلی آدم دقّت داشته باشد که در جهنّم نیفتد.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(4)

توصیه به عفّت

از این مراقبه، از این خود حفاظتی، خود مراقبتی خود پایی، پاییدن خود از این به صبر یاد شده است. در میدان خطرات غریزه‌ی جنسی از صبر به عفّت و به غیرت یاد شده است؛ عفّت دامن و عفّت مسائل جنسی یعنی صبر. یعنی نامحرم پیش آمد، هزرگی پیش آمد، تن درندهی خود را نگه بدار. آدم یک بار می‌رود… یک لحظه هوس‌رانی یک عمر پشیمانی. خیلی‌ها خود را گرفتار کردند، دیگر هم نتوانستند از این گودال خود را بیرون بکشنند؛ لذا باید صبر داشته باشید در طوفان غریزه پناه به خدا ببرید، کمک بخواهید، خدا به شما کمک می‌کند و خدای متعال شما را حفاظت می‌کند.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(3)

کلید تضرّع و دعا در هنگام گناه

مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه فرمودند: یک شکسته‌بندی بود، جوانی بود، خوش قامت بود، خوش سیما بود؛ یک زنی به او علاقه پیدا کرده بود؛ برای این‌که او را به دام بکشد آمده بود با یک حجاب کامل گفته بود: من از نامحرم خیلی پرهیز دارم، شکستکی استخوان دارم، بخواهی این‌جا جا بیندازی، صدای من بلند می‌شود و نامحرم‌ها می‌شنوند، من از این جهت نگران هستم؛ باید به منزل ما بیایی این شکستگی من را درست بکنی. با این بهانه این جوان را به منزل خود کشانده بود و در را بسته بود. خوابیده گفته بود: این قوزک پا است. زن گفته بود: نه بالاتر، نه بالاتر. این آقا متوجّه شده بود که این دام است. او را قسم داده بود به هر کسی اعتقاد داری دست از سر ما بردار. من در عمر خود خلاف نکردم -خوشا به حال او- من را پیش خدا شرمنده نکن، من را آلوده نکن. گفته بود: نمی‌شود. ۳۰ تومان آن وقت، خدا می‌داند ۷۰ سال پیش بوده است. از دخل او همراه او بوده است گفته بود: این ۳۰ تومان را هم به تو می‌دهم، تو من را رها بکن من آلوده نشوم. گفته بود: نمی‌شود. اگر تن درندهی من داد می‌زنم که این قصد تعرّض به من داشته است و وارد خانه‌ی من شده است، برای تو آبرو نمی‌گذارم. خدای متعال در دل او انداخته بود که با یک تدبیری از دست این فرار کرد. می‌گوید: من می‌دانستم درها بسته است، شرایط حضرت یوسف است، من هستم و در بسته و چنگال هوس یک زن بوالهوس و بیچاره‌ی بیچاره هستم؛ هیچ دری به روی من باز نیست و آن‌جایی که همه‌ی درها بسته است، فقط کلید دعا بود و اضطرار است التجاء به بارگاه خدا است که درها را برای مضطر باز می‌کند «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»[۵] ولی می‌گوید با وجود نحس این زنی که در کنار من بود، دیدم حالت دعا در من به وجود نمی‌آید، حالت انکسار هم نمی‌آید. به او گفتم: من خسته هستم، گرسنه هستم، برو برای من یک غذایی درست بکن بیاور که من یک مقدار سر حال بشوم. با این بهانه او را به دنبال غذا فرستادم به وجود نازنین امام رئوف ما حضرت ابی الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء رو کردم گفتم: یا امام رضا این شکسته بندی هدیه‌ی شما بود به ما دادید، من هم برای رفع مشکل شیعیان شما تا به حال از این وسیله استفاده کردم. اگر من را از این‌جا، از دست این زن آلوده نجات ندهی، من دیگر کار به درد مردم ندارم. دیگر از این کار خود دست برمی‌دارم. می‌گوید: تا یک سیمی وصل شد، یک اشکی جاری شد، یک اضطراری به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم، دیدم که سقف باز شد، یک پیرزنی پیش من آمد، این زن هم با ذوق و شوق رفته است غذا درست کرد و آمد دید عجب یک پیرزن کنار من است خیلی عصبانی شد گفت: تو از کجا آمدی؟ گفت: از در. برای چه آمدی، در که بسته بود. گفت: نه در باز بود. منظور او آن دری بود که خدا باز کرده است. برای چه آمدی؟ گفت: این همسایه زایمان داشت، پارچه‌ای نبود که این نوزاد را در آن بپیچم. آمدم از شما پارچه بگیرم. او هم زود پارچه آورد و برد که این را بدرقه بکند و به بیرون بفرستد، من از این فرصت استفاده کردم زودتر از آن پیرزن من به بیرون دویدم. به بیرون دویدم و این زن به دنبال من دوید یک آب دهان غلیظی به صورت من انداخت.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(2)

آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: مرحوم آیت الله آقا سیّد محمّد تقی خوانساری که جزء مراجع ثلاث قم در آن زمان بود؛ در آن عصر مرجع اوّل مرحوم آیت الله العظمی آقای آقا سیّد محمّد حجّت کوه کمری بود و مرحوم آیت الله آقا سیّد محمّد تقی خوانساری بود و مرحوم آیت الله صدر این‌ها مراجع ثلاث می‌گفتند. قداست مرحوم آقای خوانساری شهره بوده است؛ همان بود که رفت نماز باران خواند و خدا هم آبروداری کرد، باران فرستاد و قشون انگلیس متّفقین که در اطراف قم اردوگاه داشتند وقتی آمدن این سیّد با جمعیتی با حال نیایش و دعا و نماز باران و نزول باران را دیدند، این‌ها پیش مرحوم آیت الله خوانساری آمده بودند، التماس دعا کرده بودند، خیلی سیّد مقدّسی بود. برای مرحوم آقای خوانساری وقتی تعریف کرده بودند آقای خوانساری گفته بود: ای کاش آب دهان به صورت من ریخته می‌شد. برای حفظ دین آدم یک آب دهانی را تحمل بکند ارزش دارد. این مسئله‌ی صبر است. اسم صبر در برابر غریزه‌ی جنسی عفت است، عفّت دامن است.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(7)

شجاعت در برابر دشمن

صبر در برابر غضب اگر پیشگیری کردید حلیم هستید و اگر حرص شما درآمد، جوش آوردی امّا به یاد خدا متعرّض نشدی، داد نزدی، فحش ندادی، امضای بی‌جهت نکردی، آبروریزی نکردی، خود را نگاه داشتی، غیظ خود را خوردی این را می‌گویند: کظم غیظ «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ»[۶] اگر جنگ پیش آمد دشمن حمله می‌کند، نترسیدید از هجوم دشمن رفتی که با دشمن مقابله بکنی. اسم این شجاعت می‌شود، می‌شود سلحشوری، می‌شود حماسه آفرینی، می‌شود این رزمندگان ما، می‌شود این شهید محسن حججی ما؛ یک جوان در چنگال این گرگ‌ها نمی‌ترسد، کوتاه نمی‌آید، عقب‌نشینی نمی‌کند، اسم این شجاعت است. اگر دفاع باشد، اگر حمله باشد هر دو شجاعت می‌خواهد. آدم باید شجاع باشد در برابر دشمن کوتاه نیاید شجاعت از شعبه‌های صبر و خودسازی است و عناوین دیگر تقریباً تمام گناهان در عرصه‌های مختلف همه به مسئله‌ی صبر برمی‌گردد.

Sadighi(5)-13960715-MasjedKani-Thaqalain-Ir(1)

مناعت طبع از شاخه‌های صبر

 کسی خود را از نظر موقعیت اجتماعی موقعیت ایمانی کنترل بکند، گرسنگی را تحمّل بکند ولی از کسی قرض نخواهد. ما طلبه‌ها در دوران طلبگی خود یک شعاری داشتیم، شعار کارسازی هم بود می‌گفتیم: «استغناؤک عن الشَّی‌ء خَیر من استغنائک به» آدم از چیزی بی‌نیاز بشود، بهتر از این است که با آن چیز بی‌نیاز بشود. آدم دست به سوی کسی دراز نکند، دندان روی جگر بگذارد و به کم قانع بشود ولی پیش کسی سر خم نکند. اسم این مناعت طبع است. مناعت طبع، عزّت نفس از شاخه‌های صبر است و از صفات پسندیده و مرغوب پروردگار منّان است. به قدری مهم است که انسان خود را نگه بدارد و از کسی چیزی طلب نکند. توقّع از کسی نداشته باشد، دندان طمع و توقّع بکشد. هم خدا می‌داند یک آرامشی به آدم دست می‌دهد که آدم به آن چیزی که دارد راضی است، قانع است، آدم پیش کسی احساس شرمندگی نمی‌کند. آدم بدهکار کسی نمی‌شود، آدم وامدار کسی نمی‌شود. آدم زیر بار منّت کسی نمی‌رود. این خیلی مهم است که آدم به نداشتن صبر بکند، به دوست دهان باز نکند تا چه برسد به دشمن قدّاری مثل آمریکا مثل اروپا. این مسئولین ما اگر اخلاق اسلامی را تمرین کرده بودند در جریان برجام این‌طور کوتاه نمی‌آمدند، این‌طور سست نمی‌نوشتند که در همه جای آن دچار مشکل بشوند. مناعت طبع عزّت نفس باعث می‌شود که آدم پیش دشمن قسم خورده‌ی بی‌همه چیز خود را کوچک می‌شمارد و این کوچکی را هم وانمود می‌کند. می‌گوید: خزانه‌های ما که خالی است، ما که در برابر سلاح‌های آن‌ها چیزی نداریم. این‌ها عزّت نیست، این‌ها ذلّت است، این‌ها اخلاق نیست، این‌ها ضدّ اخلاق است.

اهمّیّت مناعت طبع

لذا مناعت طبع به قدری مهم است که وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در میان اصحاب خود فرموده بودند: اگر شما به من قول بدهید که در هیچ شرایطی زبان نیاز پیش کسی باز نکنید، دست نیاز پیش کسی نبرید، من ضمانت می‌کنم شما را به بهشت ببرم. رمز این‌که انسان آلوده‌ی به مال حرام نشود، مناعت طبع است، قناعت است. فرمود: «الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ»[۷] قناعت یک سرمایه‌ای است که تمام نمی‌شود. پول تمام می‌شود امّا عزّت نفس تمام نمی‌شود، قناعت تمام نمی‌شود. همیشه تکیه‌ی شما به این سرمایه باشد. سرمایه‌ی عظیمی است، قابل اعتماد است و شما بزرگوارانی که رمضان دارید، روزه‌های مستحبّی دارید، می‌توانید به شکم خود نه بگویید. وجود مقدّس مولی الموالی امیر المؤمنین علیّ بن ابی‌طالب علیه الصّلاه و السّلام از جلوی مغازه‌ی قصابی عبور می‌کردند؛ قصاب سلام کرد، صدا زد: یا امیر المؤمنین گوشت خوبی دارم اجازه بدهید یک مقدار هم برای شما کنار بگذارم. حضرت فرمودند: پول ندارم؛ عرض کرد: ببرید هر وقت پول داشتید می‌آورید می‌دهید. نسیه ببرید. فرمود: چرا من از شما گوشت ببرم، هر وقت داشتم بیاورم بدهم. به شکم خود می‌گویم صبر بکن هر وقت پول داشتی می‌خرم بخور، چرا تو صبر بکنی، شکم من صبر می‌کند. این روش است.

 این رفتار است، این سبک زندگی است، این فرهنگ عزّت است. یک آدمی که روی خود، روی شخصیت خود روی خانواده‌ی خود اعتبار قائل است، این پیش کسی نمی‌خواهد خود را کوچک بکند لذا به کم زندگی قناعت می‌کند امّا موقعیت خود را لکّه‌دار نمی‌کند. این سخن پیغمبر، این ضمانت پیغمبر سلام خدا بر پیغمبر و دودمان او. به قدری اثر در تربیت مسلمانان صدر اسلام گذاشته بود که گاهی می‌شد که یک کسی با دوست خود همراه است و دارد می‌رود او سواره است و این پیاده است. این شلاقی که در دست سواره است، اگر می‌افتاد دوست صمیمی او هم بود، با او هم راحت است نمی‌گفت: این شلاق را به من بده. خود او پیاده می‌شد برای این‌که از کسی چیزی نخواسته باشد، این را از زندگی شخصی شروع بکنیم. ما عادت کردیم در زندگی به خانم دستور بدهیم، به بچّه‌ی خود دستور بدهیم. بچّه بلند شو یک لیوان آب بیاور. خانم چرا جارو نکردی، چرا لباس من اتو نشده است؟ این فرمان‌ها را کنار بگذاریم. عوض فرمان دادن فرمان ببرید. ببینیم خدا از ما چه می‌خواهد آن را انجام بدهید. در کارهای خانه خود ما بلند بشویم کارهای خود را نجام بدهیم. هم وابستگی پیش نمی‌آید یک روزی که خانم مسافرت است، آدم پیش بچّه‌ها نیست راحت زندگی می‌کند کارهایش را خود او انجام می‌دهد. عادت نکرده است، وابستگی پیدا نکرده است، هم مایه‌ی آرامش و استغناء و استقلال خود او است، هم رضای خدا در آن است.

تأکید قرآن کریم بر مناعت طبع

قرآن کریم هم همین مسئله را برجسته کرده است به صورت یک تابلویی بیان کرده است که ما بدانیم که این را خدا دوست دارد. فرمود: بعضی از مؤمنین هستند که «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً»[۸] گروهی هستند که این‌ها به قدری با مناعت طبع است که به قول امروزی‌ها صورت خود را با سیلی سرخ کرده است. قدیم‌ها این گونه‌ی کسی سرخ بود دلیل بر غنا بود؛ میوه خورده است، غذا خورده است، خون دارد و صورت او سرخ است. بعضی‌ها نداشتند بخورند صورت او زرد بود ولی یک تلنگری به صورت خود می‌زد با سیلی سرخ می‌کرد که دیگران بگویند: این داشته است خورده است که صورت او سرخ شده است. این ضرب المثل شده است. می‌گوید: با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌دارم. «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» به قدری این‌ها بزرگوار هستند، بزرگ منش هستند، اصیل هستند، قرص و محکم هستند که نیازهای آن‌ها را نمی‌گذارند دیگران بفهمند که احتیاجی دارد و در نتیجه آن که بی‌خبر است و جاهل است گمان می‌کند این آدم ثروتمندی است؛ آهی در بساط ندارد ولی به قدری منش او، شخصیت او این را مرغوب کرده است، همه فکر می‌کنند این خیلی دارا است. نحوه‌ی رفتار او نشان می‌دهد که این خیلی دارا است و در حالی که این‌طور نیست؛ «لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» این‌ها دست سؤال ندارند و عزّت آن‌ها سرمایه شده است که دیگران خیال بکنند این‌ها ثروتمند هستند.

(روضه‌خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۰۰٫

[۳]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ‏۱، ص ۲۸٫

[۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۰۰٫

[۵]– سوره‌ی نمل، آیه ۶۲٫

[۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۳۴٫

[۷]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۷۸٫

[۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷۳٫