چنانچه هدف از سؤال مطرح شده، نفى کلیت فضیلت پرورش یافتن در جوار نبى اکرم(ص) باشد، امرى ناشایست و پذیرفتنى نیست؛ زیرا همنشینى با نیکان نعمتى بسیار بزرگ است، چه رسد به پرورش یافتن در دامن خیر المرسلین که از بزرگ‌ترین سعادت‌ها است. صحابه پیامبر(ص)، همواره براى درک محضر حضرتش از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و فراوان در احتجاجات خود، به هم کلام بودن با پیامبر(ص)، فخر کرده و آن‌را از برتری‌هاى خود می‌شمردند. به ویژه در اندیشه اهل سنت، که صرف مصاحبت با پیامبر(ص) را ملاک فضیلت و عدالت می‌دانند. اما از دیدگاه شیعه مصاحبت با پیامبر راه کسب فضایل است و هر کس به اندازه‌اى که فضیلت کسب می‌نماید، ارزش پیدا می‌کند.

و اگر چنانچه منظور از سؤال این باشد که این فضیلت، اختصاص به امام على(ع) ندارد و کسانى چون زید بن حارثه نیز داراى این ویژگى بوده‌اند، باید گفت: پیش‌داورى خاصى در طرح این سؤال وجود دارد و آن همسان دانستن پرورش زید و على(ع) است؛ زیرا اوّلاً: پرورش یافتن على(ع) در خانه پیامبر(ص)، بنابر اراده الهی و به خواست خود نبى اکرم(ص) بوده است. بر خلاف زید که غلام خدیجه(س) بوده و با او به خانه پیامبر آمده است. ثانیاً: میزان تربیتى که هر یک از این دو شخصیت از پیامبر اکرم(ص) پذیرفته‌اند متفاوت بوده است.
و اگر مقصود، انکار ولایت حضرت على(ع) به دلیل اشتراک او با زید است، پاسخ این است که هیچ‌کس پرورش یافتن حضرت على(ع) در خانه پیامبر(ص) را علت ولایت و وصایت او نمی‌داند.
 

اگر منظور از سؤال مطرح شده، این است که تربیت در جوار پیامبر(ص) و تحت نظر او، موجب ثبوت فضیلتى براى آدمى نمی‌شود! همان‌گونه که زید بن حارثه بهره‌اى از این فضیلت نبرده؛ پس همنشینى با رسول خدا، فضیلتى را براى امیرالمؤمنین(ع) در بر نخواهد داشت. چنین ادعایى پذیرفتنى نیست؛ زیرا بین آنهایى که در دهه‌هاى نخست اسلام زندگانى می‌کردند، بین مردم زمان حاضر، سکونت در مسجدالنبى یا بیت الله الحرام فضیلتى است ستودنى. به کسانى که در این اماکن متبرک خانه می‌گزیدند، لقب جار الله می‌دادند. حال درباره نکو مردى که تربیت یافته امین بیت الله و صاحب مسجدالنبى، رسول اکرم(ص) است، چه باید گفت؟ آیا به واقع همنشینى با خانه گِل، افضل از مأوى گزینى در خانه دل است؟ به ویژه، بنابر اندیشه اهل سنت که براى مصاحبت با پیامبر ارزش فراوان قائل‌اند. برخلاف شیعه که صرف مصاحبت را ملاک فضیلت نمی‌داند، بلکه آن‌را راهى براى کسب فضایل می‌داند و انسان به اندازه فضایل کسب کرده خود، ارزش می‌یابد.

اگر مراد از سؤال، نفى اختصاص چنین فضیلتى از امیرالمؤمنین على(ع) و مشترک دانستن زید با وى در این‌باره باشد، باید گفت پیش‌داورى خاصى در طرح سؤال وجود دارد و آن همسان‌نگرى و فرض یک جهت داشتن پرورش این دو شخصیت در دامن رسول اکرم(ص) است.
از این‌رو؛ ناگزیریم تا در این راستا به کلماتى از وصى نبى خدا و نوشته‌هایى از سیره‌نویسان، اشاره‌اى گذرا داشته باشیم.

امیرالمؤمنین على(ع) در یکى از طولانی‌ترین خطبه‌هایش به نام قاصعه، در حالات دوران کودکى خود و پیامبر اسلام(ص)، چنین می‌فرمایند: «شما می‌دانید که من نزد رسول خدا(ص) چه احترام و عزت و مقامى داشتم. در کودکى مرا در دامان خویش می‌پروراند و همچون جان شیرین، مرا در بسترش به سینه خود می‌فشرد. آغوش مهرش جایگاه من بود. من با لمس و تماس به وجود عزیزش، رایحه دلاویز محمدى گرفتم. لقمه را ریز کرده و در دهانم می‌گذاشت. او هیچ‌گاه دروغ، خلاف و اشتباهى در کردار، گفتار و رفتار من نیافت… . من همچون بچه شترى تازه زاده – که دایم در پى مادرش است – به دنبال او می‌رفتم. او هر روز از منش‌هاى گزیده خویش، نشانه‌اى آشکار می‌کرد و مرا به پیروى از آن، امر می‌فرمود. در هر سالى به کوه حرا می‌رفت و آن‌جا اقامت می‌گزید و جز من کسى او را نمی‌دید».[۱]

احادیث فراوان دیگرى نیز وجود دارد که نزدیکى پیامبر اکرم به على(ع) را بیان می‌کند؛ مانند فرمایش پیامبر(ص) پس از جنگ تبوک، که خطاب به امیرالمؤمنین على(ع) می‌فرماید: «تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى… مگر این‌که پیامبرى پس از من نیست، بلکه تو وزیر و وصى من هستى»[۲].

از سوى دیگر می‌بینیم که حضرت پیامبر(ص)، در دوران طفولیت على(ع) وى را براى پرورش در خانه خود برگزیده و سپس می‌فرماید: «همان را برگزیدم که خدا او را برایم برگزید».[۳]
تمام اینها شاهدى بزرگ بر رابطه خاص پیامبر با جانشین خود است. در حالی که آمدن زید به خانه پیامبر اتفاقى بوده است. زید بن حارثه غلامى بود که بیابان گردان عرب وى را ربوده و در بازار عکاظ به حکیم بن حزام فروخته بودند که وى نیز او را براى عمه خود خدیجه کبرى(س) خریدارى کرد. ایشان نیز پس از ازدواج با پیامبر، زید را به حضرت بخشیدند.
در مدتى که زید کنار پیامبر(ص) بود؛ بسیار به ایشان دلبسته شد به طورى که پس از آزاد شدنش توسط پیامبر، باز هم نزد ایشان مانده و به خانواده خود باز نگشت. تا این‌که پیامبر(ص) او را به فرزندخواندگى انتخاب نمودند.

پس از مدتى، پیامبر اسلام(ص) نوه عبدالمطلب، زینب را که دختر عمه ایشان بود به ازدواج زید درآوردند. که به علت ناسازگارى و تندخویی‌هاى زید، این ازدواج به طلاق انجامید[۴] و توصیه پیامبر(ص) براى حفظ کانون خانواده، تأثیرى در زید نکرد.[۵]
نتیجه این‌که؛ نه نحوه نگرش پیامبر(ص)، به على(ع) و زید یکسان بوده است و نه فضایلى که هر یک از خانه پیامبر(ص) آموخته و کسب کرده‌اند، برابر است.
على(ع) با اراده الهی  و با هدفى از پیش تعیین شده، در محضر پیامبر اسلام(ص) تربیت یافتند و نمودى از کردار نبوى شدند، این فضیلتى است که در هیچ‌یک از صحابى پیامبر به چشم نمی‌خورد.

اگر مراد از سؤال انکار ولایت حضرت على(ع) است، پاسخ این است که هیچ‌کس پرورش یافتن حضرت على(ع) در خانه پیامبر(ص) را علت ولایت و وصایت آن‌حضرت معرفى نکرده است تا با رد فضیلت دانستن آن ولایت آن‌حضرت نفی شود.

منابع و مآخذ:
۱ – نهج البلاغه، ترجمه، داریوش شاهین، چاپ و نشر جاویدان، چاپ ششم، ۱۳۵۷ش.
۲ – نهج البلاغه، محقق، صبحى صالح، الطبعه الأولى، بیروت، ۱۳۸۷ق.
۳ – طبرسى، احتجاج، نجف، انتشارات دارالنعمان، سال ۱۳۸۶ق.
۴ – سید ابن طاووس، التحصین، قم، انتشارات دارالکتاب، ۱۴۱۳ق.
۵ – اشرف عاملى، میر محمد، فضایل السادات، شرکت معارف، ۱۳۸۰ق.
۶ – جعفر سبحانى، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، نشر مشعر، ۱۳۷۵ش.
۷ – کتاب سلیم بن قیس هلالى، انتشارات الهادى، ۱۳۷۷ق.
۸ – ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبین، نجف اشرف، منشورات المکتبه الحیدریه.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. شاهین، داریوش، ترجمه نهج البلاغه، ص ۶۰۲؛ نهج البلاغه، محقق: صبحى صالح، خطبه ۱۹۲٫

[۲]. طبرسى، احتجاج، ج ۱، ص ۲۱۰؛ سید ابن طاووس، التحصین، قسم دوم، باب ۲۵؛ اشرف عاملى، میرمحمد، فضایل السادات، ص ۲۸۴؛ کتاب سلیم بن قیس هلالى، ص ۳۹۲ و ۴۳۱٫

[۳]. اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص ۱۵٫

[۴]. ر. ک: «عصمت انبیاء(ع) در قرآن»، سؤال ۱۱۲؛ و سؤال ۱۲۹.

[۵]. سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص ۳۲۱٫