امام علی(ع) هشدار میدهد که پروردگار تنها تا شصت سالگی، عذر انسان را میپذیرد. آیا این به معنای نپذیرفتن توبه بعد از آن است؟
«عمرى که خداوند بهانه فرزند آدم را در آن میپذیرد، شصت سال است». در برخی روایات نیز چهلسالگی به عنوان مرز اعلام شده است. از طرفی در روایاتی تصریح شده که تا آخرین لحظات عمر، توبه امکانپذیر است. جمعبندی این روایات نشانگر آن است که هیچگاه توفیق توبه از انسان سلب نخواهد شد اما خداوند نگاه مهربانانه و ویژهای نسبت به جوانان – با توجه به شرایط موجود در آنان – دارد و عذر آنان را به آسانی میپذیرد، اما هرچه سن انسان بالاتر میرود، پذیرش عذر او از طرف پروردگار دشوار و دشوارتر خواهد بود و اساساً فردی که با توجه به تجارب مختلف زندگی و دانشی که به دست آورده و نیز خاموش شدن آتش برخی شهوات، هنوز هم اسیر شیطان بوده و از گناه دست نمیکشد، شاید دیگر توفیق عذرخواهی را هم نیابد تا آنکه مورد پذیرش قرار گیرد!
امام علی(ع) فرمود: «الْعُمُرُ الَّذِی أَعْذَرَ اللَّهُ فِیهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَه»؛[۱] عمرى که خداوند بهانه فرزند آدم را در آن میپذیرد، شصت سال است.
این جمله هشداری است به انسانهای مؤمن که مراقب اعمال و رفتار خود باشند، هنگامى که عمر به شصت سال رسید، دیگر عذرى در انجام گناه و ترک واجبات از آنها پذیرفته نیست.
بیگمان انسان در دورانهاى مختلف عمر، تحت تأثیر انگیزههاى گوناگونى است. در جوانى تحت تأثیر شهوات است. هنگامى که دوران جوانى میگذرد و بخشى از شهوات رو به افول میگذارد، شهوت مال و مقام و مانند آن در انسان زنده میشود و به آنها میپردازد؛ اما هنگامى که به دوران پیرى میرسد که تقریباً از شصت سالگى شروع میشود، آن انگیزهها نیز در بسیارى از افراد ضعیف میگردد، بویژه اگر انسان به وضع جسمانى خود توجه کند که قواى آن به سرعت رو به کاستن میرود؛ موهاى سر و صورت سفید میشوند؛ استخوانها ضعیف میشوند؛ به تدریج قامت خمیده میشود و… .[۲]
منظور امام(ع) در این سخن آن است که خداوند متعال براى بهانهتراشیهای انسان – به جهت سرپیچی در برابر اوامر و نواهی الهی – مقدار زمانی را مشخص نموده که اگر آدمى به هر دلیلی خواست در برابر خداوند، عملکرد نادرست خویش را توجیه کند، خداوند به آسانی عذرش را میپذیرد، و آن تا سن شصت سالگى است، اما وقتی که از شصت سال بگذرد به سن پیرى رسیده است و شور و شرّ او کاستى میپذیرد و دیگر عذرى براى نادانى، یا غفلت از او پذیرفته نیست.
به عبارت دیگر، سنی که در آن سن، انسان حق عذر آوردن دارد تا مرز شصت سالگی است، و بعد از آن عذری پذیرفته نیست. در حقیقت امام(ع) به انسان هشدار میدهد تا حواس خویش را جمع کند؛ چرا که شور جوانی، غلبه شهوت و جهل و نادانی در این سن به پایان رسیده است. تا این سن شاید انسان بتواند عذری برای کارهای خلاف و کاستیهایش داشته باشد، اما بعد از این سنین اگر مرتکب گناهی شود، خدای تعالى عذرش را به دشواری خواهد پذیرفت؛ لذا سنّ شصت سالگی وقتی است که باید احتیاط پیشه کرد و در امور دین جدیت به خرج داد، و به هیچ وجه تقصیر را به خود راه نداد که امید پذیرش عذر بسیار پایین خواهد آمد.
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «هنگامى که روز قیامت شود، منادى ندا میدهد، انسانهاى شصت ساله کجا هستند؟ این همان عمرى است که خدا درباره آن فرمود: آیا ما شما را به مقدارى که افراد متذکر شوند، عمر ندادیم»؟![۳]
از آن سو، پذیرش عذر تا مرز شصت سالگی از آن جهت میتواند باشد که تا این سن امکان کسب توشه براى آخرت بیشتر است؛ زیرا پس از شصت سالگی، قواى نفسانى و جسمانى کاسته میشود، و انسان دیگر آن توان لازم را در عمل ندارد. پس هر کس به آن حد از عمر برسد و کوتاهى کند، جاى سرزنش دارد و بهانهاى در پیشگاه خداوند ندارد؛[۴] چرا که خداوند در جوانی، میانسالی و بزرگسالی به او فرصت داده و او عذری نیاورد و اکنون دیگر سن پیری است و جای عذر نیست.
این، البته به آن معنا نیست که اگر جوانان گناه کنند یا کسانى که در سنین پایینتر از شصت سال قرار دارند مرتکب خلافى شوند معذورند، بلکه منظور این است اگر جوانان و میانسالان بتوانند عذرى براى خود در پیشگاه خدا بیاورند، کسانى که به سن شصت سال و بالاتر میرسند آن عذرها را نیز نخواهند داشت. و به تعبیر دیگر گناه این افراد از گناه جوانان زشتتر و مجازات آن شدیدتر بوده و عذرخواهی از آنها دشوارتر خواهد شد و با توجه به روایات میتوان به این جمعبندی رسید که هرچه عمر انسان بالاتر رود، پذیرش عذرخواهی او دشوارتر خواهد شد(نه آنکه به هیچ وجه، توبهای قبول نشود).
این جمعبندی با توجه به روایات دیگری به دست میآید که سن کمتری را در این زمینه ذکر کردهاند؛ مانند:
۱ – از امام باقر(ع) نقل شده است: هنگامى که انسان به سن چهل سالگى میرسد به او گفته میشود کاملاً مراقب باش؛ زیرا بعد از این معذور نخواهى بود. [۵]
۲ – امام صادق(ع) فرمود: انسان قبل از چهل سال در وسعت قرار دارد (خداوند کمتر بر او سخت میگیرد) ولى هنگامى که به چهل سال رسید، خداوند متعال به دو فرشتهاى که مأمور او هستند وحى میفرستد که من بندهام را عمر کافى دادم. از این به بعد بر او سخت بگیرید و شدت عمل به خرج دهید و دقیقاً مراقب اعمال او باشید و هر کار کم یا زیاد، کوچک یا بزرگى را انجام میدهد در نامه اعمال او بنویسید. [۶]
گفتنی است، براى اینکه برخی این سخنان را چراغ سبزى به جوانان در انجام گناه نپندارند، امام باقر(ع) میفرماید:
چهل ساله براى پرهیز از گناه سزاوارتر از بیست ساله نیست؛ زیرا کسى که مراقب آنان است یکى است و در خواب هم نیست. [۷]
همانگونه که بیان شد، منافاتى میان این نوع روایات با آنچه از امام علی(ع) نقل شد نیست؛ زیرا شدت عمل درباره انسانها نیز مراحلى دارد. در مرحله چهل سالگى کمتر و در شصت سالگى بیشتر است. به تعبیر دیگر، حدیث چهل سال اشاره به حداقل و حدیث شصت سال اشاره به حداکثر دارد.
البته، این به معنای نپذیرفتن توبه نیست؛ چرا که اولاً: در جای خود ثابت شده است، راه توبه و بازگشت تا آخرین لحظات زندگی باز است و خداوند هیچگاه درهای رحمت خویش را به سوی بندگان نادم و پشیمان مسدود ننموده است. ثانیاً: در متن روایت منقول از امام علی(ع) تعبیر به «عذر» شده است و روشن است که نپذیرفتن عذر به معنای عدم پذیرش توبه نیست؛ به دلیل آنکه انسان اگر بدون عذر هم مرتکب گناه شود، اما از کرده خویش پشیمان شود، خداوند توبهاش را میپذیرد.
بنابر این، از مجموع این روایات استفاده میشود که انسان هنگامى که به چهل سالگى میرسد باید بسیار مراقب اعمال خویش باشد و چون به شصت سالگى رسید باید بسیار بیشتر مراقبت کند؛ زیرا هر لغزشى را در این سن و سال براى او مینویسند و عذرى در پیشگاه خدا نخواهد داشت.[۸]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صالح، صبحی، ص ۵۳۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۲]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین ع ، ج ۱۴، ص ۶۳۳، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶ش؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج ۱۹، ص ۲۳۸، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۳]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۵، ص ۲۵۴، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
[۴]. بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، مترجمان، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج ۵، ص ۶۸۶، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
[۵]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۵۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
[۶]. همان.
[۷] همان.
[۸]. ر. ک: پیام امام امیر المومنین(ع)، ج ۱۴، ص ۶۳۳ – ۶۳۵٫
پاسخ دهید