پاکیزه بودن ساحت نورانی قرآنکریم از تحریف و طعنهایی همانند آن، از نگاه همه مسلمانان امری تردید ناپذیر است، امّا آنچه این فضای همگرایی را بههم میریزد، اتّهام وهابیان به شیعه است که میگویند شیعه قائل به تحریف و تغییر است، ولی اگر به منابعی که وهابیان به آنها اعتماد دارند، مراجعه کنیم، خواهیم دید که در این منابع بهویژه در صحیح بخاری و صحیح مسلم اخباری نقل شده که نشان میدهند قرآن دچار تحریف و تغییر شده است و در واقع، آنچه به شیعه نسبت میدهند، خود به آن دچارند و یا باید خودشان قائل به تحریف قرآن باشند و یا منابع مورد اعتماد خود به ویژه صحیحین را تکذیب کنند.
از دیرباز یکی از تهمتهای وهابیان به شیعه امامیّه، اعتقاد به تحریف[۲] قرآن کریم است. گروهی از آنان همواره به شیعه اتهام میزنند که شیعیان معتقد به نقص و تغییر در این کتاب آسمانیاند و به قرآن موجود اعتقاد ندارند؛ در حالیکه بیشترین اخبار تحریف، در منابع معتبر در نزد آنان است و از بزرگانشان نقل کردهاند. درحقیقت از منابع روایی، تفسیری و تاریخی مورد قبول وهابیان که اخبار وقوع تحریف را آورده، به دست میآید که وهابیان خود از قائلان به تحریف قرآناند، ولی به مرور انگشت اتّهام را بهسوی شیعه نشانه گرفتند و شیعه متّهم اصلی این قضیه گردید. برای اثبات این ادعا، ابتدا اصل تهمت و آنگاه گوشههایی از گزارش وقوع تحریف قرآن از منابع مورد قبول وهابیت، برای داوری اهلتحقیق ارائه میشود.
اذعان به تحریف در منابع مورد اعتماد وهابی
۱ – نقص و دگرگونی در الفاظ و حروف قرآن
اگر اصطلاح تحریف را به مفهوم هر دگرگونی و تغییری برخلاف رضایت الهی بدانیم، در منابع و آثار وهابیان دیدگاه واحدی درباره تعداد حروف و کلمات قرآن وجود ندارد. ابنجوزی(م۵۹۷ق) ادعای اجماع میکند که حروف قرآن سیصد هزار حرف است[۳] و در مقدار بیشتر از آن اختلافی است. ابنمسعود مقدار اضافه را۴۷۴۰ حرف میداند که در مجموع میشود۳۰۴۷۴۰ حرف. حمزه بنحبیب حروف اضافی را۷۳۲۵۰ حرف نقل میکند.[۴] سیوطی(م۹۱۱ق)، تعداد حروف قرآن را ۳۲۳۶۷۱ حرف میشمارد[۵]که با این حساب رقم بزرگی بهعنوان تفاوت با رقم اجماعی پیدا خواهد شد.[۶] جالب توجه اینکه هیتمی(م۸۰۷ق) از عمر بنالخطاب و او از رسولالله(صلّی الله علیه وآله)نقل میکند:
القُرآنُ: ألفَ ألفَ حَرف و سَبعه وعِشرون ألف حَرف، فَمَن قَرَأهُ صابراً مُحتَسِباً کان لَهُ بِکُلِّ حَرفٍ زَوجهٌ مِن الحُورالعِین؛ قرآن دارای یکمیلیون و ۷۴۰ هزار حرف است. هر کسی آن را صبورانه و با تدبّر قرائت کند، برای هر حرفش زوجهای از حوریان بهشت نصیب اوخواهد شد.[۷]
این عبارت حروف قرآن را به بیش از یکمیلیون حرف میرساند.[۸] سیوطی بهجای اینکه در این عدد عجیب تردید کند، میگوید: «این عدد نیز حمل شده بر مقداری که رسم آن از قرآن نسخ شده؛ زیرا تعداد حروف قرآن بهاین عدد نمیرسد».[۹]
در تعداد کلمات قرآن نیز نقلها متفاوت است. از ابنمسعود،۷۷۹۳۴ کلمه، از مجاهد۷۹۲۷۰ کلمه، از بُرید۷۶۰۰۰، از دیگری۷۷۴۶۰ کلمه و بهنَقل دیگر۷۷۷۰۱ کلمه نقل شده،[۱۰] که حدود ۱۳۴۳کلمه اختلاف پیدا خواهد شد. حال سوال این است آیا این رقم از قرآن حذف و یا به آن افزوده شده است؟
۲ – نقص و تغییر در تعداد آیات قرآن
در منابع مورد اعتماد وهابیان در تعداد آیات قرآن، نقلهای متفاوتی بهثبت رسیده است:
الف) تفاوت درتعداد آیات: ابنجوزی، ۶۲۰۰[۱۱] و سیوطی۶۰۰۰ آیه را اجماعی میشمارند،[۱۲] و مقدار زائد برآن را به پنج منطقه جغرافیایی و افراد شاخص هر منطقه تقسیم کردهاند که عبارت اند از: مکّه منسوب به مجاهد؛ مدینه اوّل (که کوفیان بهطور مرسل از آنها نقل میکنند)؛ مدینه آخر، منسوب به ابیجعفر یزید بنقعقاع؛ کوفه منسوب به ابی عبدالرحمن السّلمی؛ بصره منسوب به عاصم بنمیمون جعدری؛ شام منسوب بهعبدالله بنعاصم حصبی.[۱۳] به نَقل ابنمسعود، آیات قرآن در مدنی اوّل۶۲۱۷ آیه، مدنی آخر۶۲۱۴ آیه، کوفه ۶۲۳۶ آیه، بصره ۶۲۰۵ و در نقلی۶۲۰۴ آیه، به روایتهای دیگر بصریها: ۶۲۱۹، ۶۳۳۶، ۶۳۲۹، ۶۲۱۵، ۶۲۱۰ و ۶۲۰۶ و بنا به گزارشی۶۲۳۲ آیه نقل شده است. [۱۴] بنابراین ۶۲۰۰ و ۶۰۰۰ هردو رقم اجماعی است.[۱۵] بنابر ادعای اجماع اوّل، در مقدار زیادی اختلاف است. در نقل مدنی اوّل۱۷آیه، در نقل مدنی آخر۱۴ آیه، در روایت مکه۲۰ آیه، بهروایت کوفی۳۶ آیه و در نقل بصریها ۵، ۴ و ۱۹آیه، و به روایت شام ۲۹ آیه است. [۱۶] بنابر ادعای اجماع دوم عددهای اختلافی، ۲۰۴، ۲۱۴،۲۱۰، ۲۱۹،۲۲۰ و۲۳۶ آیه است؛[۱۷] در نتیجه، از یکسو، میان دو ادعای اجماع دستکم ۲۰۰ آیه اختلافی است و از دیگرسو، هرکدام از دو اجماع را که بپذیریم، بیتردید آیاتی در قرآن اضافه یا حذف گردیده است. از طرفسوم، این اختلاف، اصل زیادی وکاستی در قرآن را ثابت میکند؛ چه اینکه طبق حدیث عُمَر، حروف قرآن۱۰۲۷۰۰۰حرف بوده است واگر از آن، عدد مورد رضایت سیوطی کسر شود (۳۲۳۶۷۱)، [۱۸] ۷۰۳۳۲۹ حرف باقی خواهدماند. [۱۹]
با این جمع بندی (۷۰۳۳۲۹= ۳۲۳۶۷۱- ۱۰۲۷۰۰۰) بیتردید این تعداد حروف تشکیل دهنده چندین سوره و صدها آیه است.
ب) حذف آیه «رَجم» از قرآن[۲۰]
ج) حذف آیه فراش: عمر بنخطاب نَه تنها خود اعتقاد بهتحریف داشت، که از دیگران از جمله از أُبیّ بنکعب اقرار به نقص قرآن گرفت:
«همانا عُمُر بنخطاب به اُبَیّ بنکعب گفت: آیا ما در کتابخدا نمیخواندیم: انتفاءکم منآبائکم کُفرٌبِکم؟ اُبیّ گفت: بله، سپس گفت: آیا ما قرائت نمیکردیم: ألوَلَدَ للفراش وللعاهر الحَجَرُ فُقِدَ فیما فَقِدنا مِن کتابالله؟ فقال(اُبَیّ): بَلَی.
د)حذف آیه رغبت: عمر معتقد بوده که آیه رغبت از قرآن افتاده است. از او نقل شده: ما در قرآن قرائت میکردیم: «لاتَرغَبُواعَن آبائِکم فَإنّه کُفرٌ بِکم أن تَرغَبُوا عن آبائکم، أو إنَّ کُفراً بکم أن ترغَبُوا عن آبائکم».[۲۱]
هـ)تحریف آیه مُتعَه: طبری، مفسّر مشهور و مورد قبول آنان، با استناد به چند حدیث میگوید: آیه شریفه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاء ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً…»[۲۲] چنین نازل شد: «… فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً»، و حتّی ابنعبّاس سه بار سوگند میخورد و میگوید «وَاللهِ لأنزَلَ اللهُ کذلک!!».[۲۳]
قرطبی(م۶۷۱ق)، نیز همین مطلب را از ابنعبّاس و اُبی بنکعب و ابنجُبَیر نقل میکند، ولی او بر نسخ شدن حکم آن پافشاری میکند.[۲۴] پس طبق این نوشته جمله کلیدی و حسّاس «إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى»[۲۵] که حکم جواز نکاح متعه را اثبات و قطعی میسازد، از آیه حذف شده است؛ آنگاه این دو مفسّر برای تأیید به روایت امام امیرالمومنین(علیه السلام) استدلال میکند که فرمود: «اگر عُمَر از متعه نهی نمیکرد، جُز انسان شقی مرتکب زنا نمیشد».[۲۶]
و)ساقط شدن آیه جهاد: عُمَر به عبدالرحمن بنعوف گفت: آیه «أنجَاهدوُا کَمَا جاهَدتم أوّل مَرّهٍ» که در مورد ما نازل شد، در قرآن نیافتی؟ ما که آن را نیافتیم. او در جواب گفت: ساقط شد از قرآن، آنچه ساقط شد».[۲۷]
ز)حذف آیاتی از سوره احزاب: بر اساس چند روایت از اُبی بنکعب، بخشی از سوره احزاب که در تعداد آیات، به اندازه سوره بقره و حتّی بیشتر بوده است، حذف شده است:
… زربنحُبَیش میگوید: اُبی بنکعب به من گفت: سوره احزاب را چهمقدار قرائت میکنید؟ گفتم: هفتاد و چند آیه. گفت: من آن را با رسولالله به اندازه سوره بقره یا بیشتر ازآن قرائت میکردم و آیه رجم نیز در آن قرار داشت.[۲۸]
حاکم نیشابوری(م۴۰۵ق) در المستدرک خود بعد از نقل روایت میگوید: «این حدیث صحیح السند است؛ درحالیکه بخاری و مسلم آن را نیاوردهاند».[۲۹] سیوطی به نَقل از عایشه میآورد که سوره احزاب در زمان رسولالله ۲۰۰ آیه بود، وقتی عثمان قرآنها را نوشت، بر آیات بیشتر از تعداد کنونی (۷۳ آیه)، دست نیافت؛[۳۰] یعنی۱۲۷آیه از این سوره نعوذ بالله حذف شده است! ».[۳۱] قریب به همین مضمون از عُمَر در خصوص آیه رجم نَقل شده است. [۳۲]
ح)حذف بزرگترین آیه قرآن: در حالیکه «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» از عظیمترین آیههای قرآن است و۱۱۳بار در ابتدای سُوَر ذکر شده، ولی در منابع حدیثی و فقهی اهلسنت بهشدت مورد اختلاف است. گروهی از روایات آنان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» را جزء آیات قرآن و از جمله جزء سوره فاتحهالکتاب نمیشمارد.
مسلم از انس بنمالک نقل میکند: «ما همراه رسولالله و ابوبکر و عمر و عثمان نماز گزاردیم. ولی از هیچکدام از آنها نشنیدیم که «بسم الله» را قرائت کنند!!».[۳۳] در گزارشی اضافه میکند: «…لایَذکُرُونَ بسماللهِالرّحمنالرّحیم فی أوّلِ قِراءهٍ ولا فیآخِرِهَا».[۳۴]
نسائی(م۳۰۳ق)،[۳۵] احمد بنحنبل(م۲۴۱ق)[۳۶] و ابنماجه(م۲۷۵ق)[۳۷] همین مطلب را آوردهاند که اوّلاً، «بسمالله» جزء آیات قرآن نیست. ثانیاً، جهر آن در نمازهای یومیّه واجب نیست.[۳۸]
گذشته از اینکه «بسماللهالرّحمنالرّحیم» را جزء آیات قرآن نشمردن، برخلاف ظاهر قرآن است،[۳۹] متناقض با روایات صحیح و متواتر است، بخاری از قتاده و او از انس بنمالک چگونگی قرائت رسولالله(صلّی الله علیه وآله) را اینگونه گزارش میکند: «…سپس رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم را قرائت میکرد درحالیکه «بسمالله» و «الرّحمن» و «الرّحیم» را میکشید (مَد میداد)».[۴۰]
مسلم در کتاب خود، تحت عنوان «البِسلمه آیهٌ فی أوّل کُلِّ سُورَهٍ سَوَی البراءه» از مالک بنانس نقل میکند که وقتی سوره کوثر نازل شد، رسولخدا درحالیکه خوشحال بود، سوره را با بسماللهالرّحمنالرّحیم خواند. [۴۱] ترمذی به نقل از ابنعبّاس میگوید: «پیامبر نمازش را با بسمالله آغاز میکرد»، سپس مینویسد: عدهای از اهل علم از اصحاب رسولالله مانند ابوهریره، ابنعمر، ابنعبّاس و ابنزبیر، همین مطلب را گفتهاند و حتّی برخی تابعین جَهرِ بسمالله را واجب شمردهاند؛ چه اینکه شافعی، اسماعیلبنحماد و ابوخالد و…، جهر را واجب میدانستند. [۴۲]
بیهقی(م۴۵۸ق) نهتنها بسمالله را جزء فاتحهالکتاب میشمارد، بلکه از انس مالک نقل میکند که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله) نماز را با جهر به بسم الله میخواندند. [۴۳]
حاکم نیشابوری[۴۴] و جلالالدین سیوطی نیز شبیه همین روایت را از ام سلمه درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کردهاند.[۴۵]
و در روایتی از طلحه بنعبیدلله آمده که رسولخدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود: «کسی که«بسمالله…» را ترک کند، یک آیه از کتاب خدا را ترک کرده است».[۴۶]
فخر رازی بعد از طرح دیدگاههای عالمان اهلسنت، نظر خودش را اینگونه ابراز میدارد:
طبق نقل متواتر برای ما ثابت است که «بسم الله الرّحمن الرّحیم» کلام خدا و بر محمّد(صلّی الله علیه وآله) فرو فرستاده شده است و در مصحَف بهخط قرآن مکتوب است. و از آنجا که در ابتدای سورهها مکتوب است؛ پس واجب است جزء قرآن باشد.[۴۷]
سپس تصریح میکند اگر «بسمالله» جزء قرآن نباشد، هرگز روا نیست بهخطّ قرآن نوشته شود و چون مکتوب شدن آن بهخط قرآن اجماعی است، یقین میکنیم که جزء قرآن است.[۴۸] از همین رو برخی مبادرت بهتألیف کتاب مستقل در این خصوص کردهاند.[۴۹]
پس، اینکه وهابیان بسمالله را ـ با اینکه قرآن میشمارند، ولی ـ از سورههای قرآن نمیدانند و یا درآن تردید دارند،[۵۰] نشان از اعتقاد آنان به تحریف این آیه شریفه است، در حالیکه طبق روایات متواتر بسمالله جزء سورههای قرآن است.
۳ – نقص و زیادی درتعداد سورهها
الف) مَعُوذَتَین[۵۱] جزء قرآن نیست!!: آلوسی(م۱۲۷۰ق) در تفسیر خود آورده است که ابنمسعود در مصحف خویش تعداد سورهها را ۱۱۲ دانسته و معوذتین را جزء سورههای قرآن ندانسته است و ضمن اینکه آن دو را از مصحفش پاک کرده، میگوید: «آن دو، جزء کتاب خدا نبود و پیامبر مأمور بود که به آن دو استعاذه کند و لذا آن حضرت، حسن و حُسین را با آن دو سوره در پناه خدا قرارداد».[۵۲]
مصحف أبَیّ بنکعب به نقل آلوسی مشتمل بر ۱۱۵ سوره بوده که بعد از سوره عصر، سورههای الخلع و الحفد قرار داشته است[۵۳] و به نقل سیوطی تعداد سورهها ۱۱۶ سوره بوده است و او چون فیل و قریش را یک سوره میدانسته، میگوید: مناسب آن است که تعداد سورههای قرآن را ۱۱۵ بدانیم!![۵۴]
همین مطلب را سیوطی از احمد بنحنبل، بزّاز طبرانی و ابنمُردَوَیه بهطریق صحیح از ابنعبّاس و ابنمسعود نقل کرده و میگوید:
ابنمسعود، معوذتَین را از مُصحفش پاک کرد و میگفت: قرآن را به غیرآن مخلوط نکنید وآن دو جزء کتابخدا نبود. فقط پیامبر مأمور بود به آن دو استعاذه کند و ابنمسعود آن دو را قرائت نمیکرد.[۵۵]
ب) حذف سورههای «الحَفَد» و «الخُلع»[۵۶]
ج) تحریف سوره توبه: براساس اسناد متعدد، ابوموسی اشعری قاریان بصره را که حدود سیصد مَرد بودند، گرد هم آورد و به آنانگفت:
شما بَرگزیدگان و قاریان اهل بصره هستید. در حالیکه زمان برشما طولانی نشده (بعد از رسولخدا) قلبهایتان همانند گذشتگانتان سنگین شده، ما همواره سورهای را که در طولانی بودن و شدّت بودنش به سوره برائت شبیه میدانستیم، قرائت میکردیم، ولی شما آن را به فراموشی سپردید و تنها من، قسمتی از آن را حفظ دارم: «لَوکانلإبنآدم وادیانِ من مال لَإبتغی وادیاً ثالثاً ولایَملَأ جوف ابنآدم إلاّ التراب». به تعبیر دیگر گفت: ما سورهای را قرائت میکردیم که آن را شبیه یکی از مُسبّحات میدانستیم، و شما آن را فراموش کردهاید، جز من که مقداری از آن را از حفظ دارم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»[۵۷] فتکتبُ شهاده من أعناقکم فتسألون عنها یومالقیامهِ».[۵۸]
احمد بنحنبل به سند خود از ابنعبّاس از ابی بنکعب نقل میکند:
رسولالله برای ما اینگونه قرائت فرمود: «وَلَوکَانَ لِإبنِ آدَمَ وادیانِ مِن ذَهَبٍ، لابتَغَی الثّالثَ، ولایَملاء جَوفَ ابنِآدَمَ الا التُّراب، ویَتُوبُ اللهُ عَلَی مَن تابَ» در جواب عُمَر پرسید: این چیست که قرائت کردی، گفت: ما همینگونه آن را با رسولالله میخواندیم. عُمر گفت: آیا پیامبر آن را تأیید کرد؟ ابنکعب گفت: آری تأیید کرد.[۵۹]
متّقیهندی علاوه بر نَقل مطالب ابنحنبل (با اندک تفاوت) جملات زیر را نیز به عنوان قرآن نَقل میکند:
پیامبر فرمود: خدا مرا مأمور کرده تا قرآن را بر تو قرائت کنم. حضرت بعد از قرائت: «لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا…»[۶۰] اینگونه خواند: «إنَّ ذات الدّین عنداللهِ الحنَفِیّهُ لا الـمُشرِکهُ ولا الیَهودیّهُ ولا النَصرانیّهُ ومنیَعمَل خیراً فلن یَکُن یکفرَه».[۶۱]
سیوطی در تفسیر سوره توبه از چند طریق، ضمن اینکه سوره توبه را سورهالعذاب میخواند، از حذیفه نقل میکند: «بهخدا سوگند، در این سوره احدی فروگذار نشده، مگر اینکه او را ملامت کرده است و (حالا) قرائت نمیکنند از این سوره مگر، به اندازه یکچهارمِ آن مقداریکه ما (درابتدا) قرائت میکردیم».[۶۲]
حاکم نیشابوری ضمن نقل این روایت، سند آن را صحیح میداند. [۶۳] براساس این اسناد، اسامی افرادی که سوره در مورد آنان نازل گردیده، سه چهارم این سورهها افتاده است(نعوذبالله!)
۴ – تحریف در متن آیات
در منابع مورد قبول وهابیان موارد فراوانی وجود دارد که ادعا شده در آیات تحریف صورت گرفته است. بهچند مورد اشاره میگردد:
الف) آیه ۲۶ سوره فتح: آیه: «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ…» را أُبی بنکعب اینگونه قرائت کرد: «حَمیّهالجاهلیّهِ، ولوحَمَیتُم کماحمُوا لَفَسَد المسجدالحرام فأنزلالله سکینته علی رسوله…»، عمر وقتی این قرائت را شنید، بر او گران آمده او را در حضور جمعی که زید بنثابت نیز حضور داشت، فراخواند و گفت: چه کسی سوره فتح را قرائت میکند؟ زید بنثابت آیه را به همان صورتی که أُبی خوانده بود، قرائت کرد. عُمَر ناراحت شد، ولی أُبی به او گفت:
تو خوب میدانیکه من همواره بر پیامبر وارد میشدم و قرائت میکردم و تو دمِ دَرب بودی. اگر دوست داری من برای مردم قرآن بخوانم، همانی را قرائت میکنم که قرائت کردم و در غیر این صورت تا زندهام یکحرف قرائت نمیکنم. عمر تسلیم او شد وگفت: برای مردم قرائت کن.[۶۴]
در نقلی، همان مضمون روایت قبلی را تأکید میکند، با این تفاوت که زید بنثابت آیه را به صورت عامّه قرائت کرد و عمر گفت: «بار خدایا، این قرائت را نمیشناسم». آنگاه عُمَر را تهدید به عدم قرائت قرآن کرد. [۶۵]
ب) تبدیل در آیه نهم سوره جمعه: خرشه بنحُرّ میگوید:
عمر بنخطاب لوحی را در دستم دید که درآن نوشته شده بود: «…إِذَا نُودِی لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ…»[۶۶] گفت: چه کسی آن را نوشته؟ گفتم: أُبی بنکعب گفت: أُبی آیات منسوخ را برای ما قرائت کرده، ثُمّ قرأها: «فَامضُوا إلی ذکرالله».[۶۷]
ج) تحریف در سوره عصر: در کتابهای اهلسنت نقل شده است: علی بنابیطالب(علیه السلام) و ابنمسعود سوره والعصر را اینگونه قرائت کردهاند: «وَالعَصرِ ونوائبِ الدَّهرِ، إنّ الانسان لفی خُسر وإنّه لَفِیه إلی آخرالدّهر».[۶۸]
د) تحریف سوره لیل: به سندهای مختلف گزارششده: وقتی اصحابِ عبدالله بنمسعود، اَبیدرداء را در شام ملاقات کردند، پرسیدند: عبدالله آیه: «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى» را چگونه قرائت میکرد. علقمه اینگونه خواند: «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى } وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى } وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى» ، و قسم یاد کرد: «به خدا سوگند، آن را از دهان رسولالله که برای ما خواند، قرائت میکنم».[۶۹]
هـ) اضافه شدن آیه ۱۰۴ آلعمران:[۷۰] عثمان بنعفاف این آیه شریفه را بعد از جمله «وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» اینگونه قرائت میکرد: «ویستعینون الله علی ما أصابهم وأولئک هم المفلحون».[۷۱] قرطبی(م۶۷۱ق) و سیوطی(م۹۱۱ق)، این قرائت را هم از عثمان و هم از ابنزبیر نقل میکنند.[۷۲]
و) تحریف آیه اولویّت رسولالله(صلّی الله علیه وآله): [۷۳]عبدالرّزاق، سعیدبنمنصور، اسحقبنراهویه، ابنمنذر و بیهقی از بجّاله نقل میکنند که روزی عمر بر جوانی عبور کرد که این جمله «وَهُوَ أبٌ لهم» را بر آیه اضافه میکرد. عمر به او گفت:
ایجوان، آن را پاک کن». وی گفت: این مصحف ابی بنکعب است سپس عمر آن قضیه را از اُبی پرسید. وی در پاسخ گفت: «من به قرآن سرگرم و مشغولم و سیلی زدن در بازارها هم تو را بهخود مشغول کرده است!،[۷۴] و دَهها نمونه دیگر.
ز) آیهای که بُز خورد: بحث شرمآوری بهنام رِضاعالکبیر که هرچند اختلافی است، ولی در منابع روایی وجود دارد و برخی با استناد به گفته أمّالمؤمنین عایشه معتقدند اگر مَرد کامل و بالغ دَه مرتبه از زن نامحرم شیر بمَکد، به آن زن محرم خواهد شد. داستان در مورد ابیحذیفه است که از زنی بهنام سهله بنسهیل دَه مرتبه شیر مکید، و مَحرم شد.[۷۵] از این رو عایشه میگوید:
آنچه در قرآن فروفرستاده شد و سبب مَحرمیّت گردید، خوردن شیر بهتعداد دَه مرتبه معلوم بود. سپس پنجمرتبه معلوم آن نسخ گشت، تا اینکه رسولالله دار فانی را وداع گفت و پنج مرتبه آن در قرآن باقیماند.[۷۶]
در روایت دیگر میگوید:
آیات رجم و شیر خوردن مرد بزرگسال به تعداد ده مرتبه که فروفرستاده شد، در صحیفه زیر بالشَم قرار داشت. هنگامیکه رسولخدا از دنیا رفت و ما را مشغول خود ساخت، بُز وارد شد و آن صحیفه را خورد.[۷۷]
در نتیجه آیهای که حکم مَحرم شدن مرد کامل با خوردن شیر از زن نامحرم را بیان میکرد، خوراک بُز اُمُّالمؤمنین عایشه گردید! آیا چنین روایاتی مخالف صریح آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۷۸] نیست؟!
۵ – حذف بخشی از آیات قرآن
در دستهای دیگر از روایات اهلسنت، به حذف آیات قرآن کریم اشاره شده است:
الف) حذف مقداری زیاد: نافع از پسر عمر نقل میکند که گفت:
«هرگز احدی از شما نگویید که همه قرآن را فرا گرفتهاید و همه آن را میدانید؛ درحالیکه مقدار زیادی از قرآن از بین رفته است، بلکه بگو: آنچه از ظاهر آن آشکار بود، فراگرفتم».[۷۹]
خود عمر وقتی از عبدالرّحمانبنعوف پرسید: آنچه را در مورد ما نازل شده که جهاد کنید، همانگونه که در ابتدا جهاد مینمودید، نیافتی؟ عبدالرّحمن گفت: «ساقط شد از قرآن آنچه ساقط شد!»[۸۰]
ب) حادثه مسیلمه و ایجاد نقص در قرآن: سیوطی از ثوری نقل میکند که گفت:
گروهی از اصحاب پیامبر که قاری قرآن بودند، در روز مسیلمه به شهادت رسیدند، سرانجام حرفهایی از قرآن با آنها از بین رفت.[۸۱]
نتیجه
از استدلال گذشته ثابت شد که نسبت تحریف قرآن به شیعیان نه تنها باطل بوده بلکه خود آنان با آوردن دلایل متعدد اصرار بر مصونیت قرآن کریم از هرگونه تحریف دارند. در مقابل این وهابیان هستند که باید به این همه مطالب وارده در منابعشان درباره تحریف قرآن پاسخگو باشند. طبق بیان صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد بنحنبل، سنن ترمذی، سنن ابنماجه، سنن نسائی و دهها کتاب تفسیری و تاریخ قابل قبول وهابیت، تحریفات فراوانی در قرآن بوجود آمده است.
منبع:پرسمان
پینوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ اسلام و سطح ۴ مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم.
[۲]. هرچند «تحریف» کاربردهای متفاوت میتواند داشته باشد، در اینجا به این معناست که متن و الفاظ قرآن موجود دچار کاستی و زیادی شده است. برای اطلاع بیشتر: ر.ک: البیان فی تفسیرالقرآن، تألیف آیت الله خویی.
[۳]. عجائب القرآن، ص۱۳۳.
[۴]. همان؛ که درمجموع میشود۳۷۳۲۵۰ حرف.
[۵]. الإتقان، ج۱، ص۱۳۴ «النوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیه، جمیع حروف القرآن: ثلاثمائه ألف حرف، و ثلاثه وعشرون ألفحرف وستمائه حرف، و واحد وسبعون حرف».
[۶]. حدود۷۳۲۵۰ حرف.
[۷]. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۱۶۳؛ حقائق الهامّه حول القرآن، ص۳۷۱: نقلهای دیگری هم دراین کتاب آمده است.
[۸]. صیانه القرآن من التحریف، ص۱۶۳.
[۹]. الإتقان، ج۱، ص۱۴۱: «وقد حُمِلَ ذلکَ عَلَی مَا نسخ رسمه من القرآن أیضاً؛ إذ الموجود الآن لایَبلغ هذا العدد».
[۱۰]. عجائب القرآن، ص۱۳۱- ۱۳۲.
[۱۱]. همان، ص۱۳۰؛ مناهج العرفان، ج۱، ص۳۳۶.
[۱۲]. الإتقان، ج۱، ص۱۳۴٫ سیوطی عدد ۶۲۱۶ آیه را نیز از ابنعباس روایت کرده است.
[۱۳]. همان، ص۱۲۸.
[۱۴]. عجائب القرآن، ص۱۳۰.
[۱۵]. مناهج العرفان، ج۱، ص ۳۳۶«علی أنّه ستّهآلاف ومأتا آیه و کسر»؛ الإتقان، ج۱، ص۶۷.
[۱۶]. مناهج العرفان، ج۱، ص۳۳۶.
[۱۷]. الإتقان، ج۱، ص۱۳۴، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیه.
[۱۸]. الإتقان، ج۱، ص۱۳۴، النّوع التاسع عشر، فصل فی عدد الآیه.
[۱۹]. صیانه القرآن منالتحریف، ص۱۶۳.
[۲۰]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره ۵، ص ۱۵۶و ۱۵۷.
[۲۱]. صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۰۵، کتاب المحاربین من اهلالکفر، ب ۱۶، رجم الحُبلی، ح۶۴۴۲؛ کنزالعُمّال، ج۲، ص۵۹۶، ح۴۸۱۸؛ ص۵۶۷، ح۴۷۴۱(من مسندعمر، باب لواحق التفسیر)؛ مع الدّکتور موسی الموسوی، ص۳۰۴؛ الوهابیون خواج أوسنّه، ص۲۶۲؛ الحقیقه المظلومه، ص۱۰۲.
[۲۲]. سوره توبه، آیه ۲۴.
[۲۳]. تفسیرالطبری، ج۴، ص۱۴، تفسیر آیه۲۴ سوره نساء، ح۹۰۳۵-۹۰۴۴.
[۲۴]. الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۱۳۰، تفسیرآیه: التّاسعه- واختلفالعلماء فی معنیالآیه.
[۲۵]. سوره هود، آیه۳.
[۲۶]. تفسیرالطبری، ج۴، ص ۱۵، ح۹۰۴۳؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۱۳۰: «لَولا أنَّ عُمَرَ نَهَی عَنِالمتعهِ مَا زَنی اِلّا شَقِیٌّ».
[۲۷]. الإتقان، ج۲، ص۴۹، النوع السابع والأربعون؛ صیانه القرآن منالتحریف، ص۱۶۱: اُسقِطَت فیما اُسقِط مِن القرآن.
[۲۸]. المسند، ج۸، ص۴۱، ح۲۱۲۶۳و۲۱۲۶۴؛ کنزالعمال، ج۲، ص۵۶۷، ح۴۷۴۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۵۵۸، تفسیر سوره احزاب.
[۲۹]. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۵.
[۳۰]. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۵۹.
[۳۱]. الإتقان، ج۲، ص۴۸، النوع السابع والأربعون(الضرب الثالث).
[۳۲]. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۵۸، ابتدای تفسیر سوره احزاب.
[۳۳]. صحیح مسلم، ج۱، ص۲۹۹، کتاب الصلاه، باب حجه من قال لایجهربالبسلمه، ح۵۰: قال: صَلَّیتُ مَعَرَسُولِاللهِ(صلّی الله علیه وآله) وأبیبکرَ وعُمَرَ و عُثمانَ، فَلَم أسمَع أحَداً مِنهُم یَقرَأُ﴿بسماللهالرحمنالرحیم﴾.
[۳۴]. همان، ح۵۲.
[۳۵]. سنن النسایی بشرح السیوطی، ج۲، ص۱۳۴- ۱۳۵، کتاب الافتتاح، باب ترک الجهر ببسمالله.
[۳۶]. المسند، ج۴، ص۴۴۶، مسند انس بنمالک، ح۱۳۳۳۶و ص۵۴۴، ح۱۳۸۹۳، ص۵۵۴، ح۱۳۹۵۹؛ جزء۴۲، ص۱۳، ح۱۹۶۵۰، حدیث عبدالله مغفل المزنی.
[۳۷]. سننابنماجه، ج۲، ص۹، ابوابالصّلاه، ب(۶۵) مایقول عندالافتتاح الصلاه.
[۳۸]. بههمین جهت حنفیها«بسماللهالرّحمنالرّحیم» را در نمازآهسته، مالکیها بهدلیل حدیث عایشه نَه جهراً و نَه آهسته و شافعیها آن را بهجهر میخوانند( المبسوط، ج۱، ص۲۵ و ۲۶).
[۳۹]. چون در همه قرآنها «بسمالله…» بهخط قرآن وهمانند دیگر آیات آن نوشته میشود.
[۴۰]. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۹۵، کتاب فضل القرآن، باب مدّ القراءه: ثم قرآن: «بسماللهالرّحمنالرّحیم» یَمُدُّ بِبسم الله ویَمُدُّ بالرّحمن و یَمُدَُّ بالرّحیم.
[۴۱]. صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۰، کتاب الصلاه باب حجه منقال: البسملهآیه… .
- سننالتّرمذی، ج۲، ص۱۴-۱۵، باب من رأی الجهر ببسمالله…: کانَ النّبی(صلّی الله علیه وآله) فتَتِحُ صَلاتُهُ بـ «بسمالله الرّحمنالرّحیم»… .
[۴۳]. السننالکبری، ج۲، ص۴۶.
[۴۴]. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۲۵۶، من کتابالامامه و صلاه الجمعه، ح۷۰۷، هذا صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه.
[۴۵]. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰- ۱۳و۱۹: «قالت (أمّ سلمه): قرأ رسولالله بسماللهالرّحمنالرّحیم، …. ولا الضآلّین».
[۴۶]. همان، ص۲۱: «مَن تَرَک بسماللهالرّحمن الرّحیم فقد تَرَک آیهً مِن کتابالله».
[۴۷]. التّفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۷۳ و ۱۷۹.
[۴۸]. «فلولم تکن التسمیه من القرآن لَمَا کَتَبُوها بخطّ القرآن، ولَمـّا اجمعُوا علی کتابتها بخطّ القرآن، علِمنا إنّها من القرآن».همان، ص۱۷۵.
[۴۹]. کتابالجهر بالبسمله تألیف ابیسعید بوشنجی(م۵۳۶ق)؛ کتاب البسمله تألیف ابنخزیمه(م۳۱۱ق)، کتاب الجهر بالبسمله، تألیف خطیب بغدادی(م۴۶۳ق)، کتاب دار القطنی(م۳۸۵ق)، که بسمالله را جزء آیات قرآن شمردهاند.
[۵۰]. ابنتیمیه در دو کتابش ضمن اینکه نظر شافعیها وغیرآنان را در اینکه بسمالله را جزء سورههای قرآن دانستهاند، خطامیداند، میگوید: «و إنَّ البسمَلَهَ آیهٌ من کتابِاللهِ حَیثُ کَتَبَها الصَّحابهُ فی المُصحَف، إذ لَم یَکتُبُوا فیهِ إلّا القُرآنَ، وَجَرَّدُوها عَمّا لَیسَ منهُ کاتَّخمیس والتَّعشیرِ وأسماءُ السُّوَرِ، ولکن مَعَ ذلکَ لایُقالُ هِیَ مِنَ السُّورهِ الَّتی بعَدها کما لَیسَت مِنَ السُّورهِ الّتی قبلها، بَل هِیَ کُتِبَت آیهً أنزَلهااللهُ فی أوّلِ کُلِّ سورهٍ، وإن لَم یکن مِن السُّورهِ، وهذا أعدلُ الأقوالِ الثّلاثهِ فی هذهِ المسألهِ». الفتاوی الکبری، جزء۴، ص۴۲۰، مسأله فی قولالنّبی(صلّی الله علیه وآله)؛ مجموع الفتاوی، جزء۱۳، ص۳۹۸-۳۹۹، کذب من قال: إنَّ ابن مسعود یجوّز… .
[۵۱]. معوذتین، سورههای فلق و نّاس است.
[۵۲]. روحالمعانی، ج۱، ص۲۵: ولَیسَتا مِنکتاباللهِ تعالی وإنَّّما أمَرَالنَّبیُّ(صلّی الله علیه وآله) أن یَتَعَوّذَ بِهِمَا ولهذا عَوّذبهما الحسن والحسین.
[۵۳]. روحالمعانی، ج۱، ص۲۵.
[۵۴]. الإتقان، ج۱، ص۱۳۱.
[۵۵]. الدرالمنثور، ج۸، ص۶۸۳؛ الإتقان، ح۱، ص۱۶۰: التنبیهات، التنبیه الأوّل؛ آلاء الرّحمن فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۵۶.
[۵۶]. ر.ک: مجله سراج منیر، شماره ۵، ص ۱۵۷ و ۱۵۸.
[۵۷] . سوره صف، آیه ۲.
[۵۸]. صحیح البخاری، ج۴، ص۴۳۷، باب کراهه الحرص علی الدّنیا؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۷۲۶، کتاب الزّکاه، باب لوأنّ لابنآدم وادیین، ح۱۱۹(۱۰۵۰)؛ اضواء علی السنّه، ص۲۵۷.
[۵۹]. المسند، ج۸، ص۱۳، باب مسندالانصار، ح۲۱۱۶۹.
[۶۰] . سوره بینه، آیه ۱.
[۶۱]. کنزالعمّال، ج۲، ص۵۶۷، ح۴۷۴۳؛ حیله الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۴، ص۱۸۷، رقم۲۴۷؛ زربنحبیش؛ ج۱، ص۲۵۷، رقم۴۰، ابوموسی؛ الآءالرحمن فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۴۹.
[۶۲]. الدر المنثور، ج۴، ص۱۲۰: واللهِ ما ترکت أحداً الّا نالت منه، ولا تقرأون منها ممّا کنّا نقرأ الّا رُبعها.
[۶۳]. المستدرک علی الصّحیحین، ج۲، ص۳۳۱، کتاب التفسیر، تفسیر سورهتوبه: هذا صحیحالاسناد ولم یخرجاه.
[۶۴]. کنزالعمّال، ج۲، ص۵۹۴، باب لواحق تفسیر، رقم۴۸۱۵، وص ۵۶۸، رقم ۴۷۴۵؛ الدرالمنثور، ج۹، ص۲۲۹: اللَّهمَّ لاأعرف هَذا.
[۶۵]. کنز العمّال، ج۲، ص۵۹۵، باب لواحق التفسیر رقم۴۸۱۶: فقال عمرُ لزید: إقرأ یازید، فَقَرَأ زیدٌ قراءه العامّه، فقال عمر:… .
[۶۶] . سوره جمعه، آیه ۹.
[۶۷]. کنزالعمّال، ج۲، ص۵۹۲، باب لواحق التفسیر، ح۴۸۰۸، ۴۸۲۱، ۴۸۲۲؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۱۶۱، تفسیر سوره جمعه.
[۶۸]. الدر المنثور، ص۶۲۱- ۶۲۲، تفسیر سوره عصر؛ کنزالعمّال، ج۲، ص۵۶۷، ۶۰۱، باب لواحق التفسیر، ح۴۸۴۸ و ۴۷۶۲.
[۶۹]. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۷۰، کتابالتفسیر، باب وما خلقالذّکر والانثی، ح۴۹۴۴ و۴۹۴۳:«وَاللهِ لقد أقرأنیها رسولالله مِن فِیه إلی فِیَّ»(با تلخیص)؛ المسند، ج۶، ص۴۴۹: بقیه حدیث ابیدرداء؛ سننالترمذی، ج۴، ص۲۶۲ج۴۰۰۹ (حدیث را صحیح میداند).
[۷۰]. «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
[۷۱]. کنزالعمّال، ج۲، ص۵۹۸، باب لواحق التفسیر، ح۴۸۲۵.
[۷۲]. الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۱۶۵؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۸، تفسیرآلعمران.
[۷۳]. سوره احزاب، آیه ۶: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ…».
[۷۴]. الدرّالمنثور، ج۶، ص۵۶۷ (تفسیرآیه۶ احزاب)؛ کنزالعمّال، ج۹، ص۲۵۶، باب لواحق التفسیر، ح۴۷۴۶؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۰، باب ۵۴ ماخصّ به من أنّ أزواجه أمّهات المؤمنین، ح۱۳۴۱۹: «قال أبی: انّه کان یلهینی القرآن ویلهیک الصّفق بالاَسواق».
[۷۵]. سنن ابنماجه، ج۱، ص۶۲۵، کتاب النکاح، باب(۲۵)(۳۶) الرّضاع الکبیر، ولاتحرم المصّه… .
[۷۶]. صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۷۶- ۱۰۷۹، کتاب الرضاع، باب تحریم بخمس رضعات، ح۲۴و ۲۵.
[۷۷]. سننابنماجه، ج۱، ص ۶۲۵(۳۶)، رضاع الکبیر، ح۱۹۴۴؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۴۷۲،تفسیرآیه۲۴سوره نسآء؛ الوهابیون خوارج ام سنه، ص۲۶۴: «نَزَلت آیهالرّجم ورضاعه الکبیره عَشراً ولقد کان فی صحیفه تحتسَرِیرِی، فَلَمّا مات رسولالله وتشاغَلنَا بِمَوتِهِ دَخَلَ داجن فأکَلَتها».
[۷۸] . سوره حجر، آیه ۹.
[۷۹]. الإتقان، ج۲، ص۴۸، النوع السّابع والأربعون؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۵۸، تفسیرآیه ۱۰۵بقره: «لایقولَنّ أحَدُکم: قدأخذت القرآن کُّلُّه، ومایدریه ما کلّه، قد ذهَبَ منه قرآن کثیر، ولکن لیقُل: قد أخذتُ منه ماظَهَر»؛ روح المعانی، ج۱، ص۲۵، تفسیرالفاتحه. این مفسّر پس از نقل روایات دال برتحریف میگوید: «والرّوایات فی هذا الباب اکثر من أن تحصی إلّا أنّها محموله علی ما ذکرناهُ، وأینَ ذلک مایقوله الشّیعیالجسور» وی در پاسخ طبرسی در مجمعالبیان میآورد که میگفت: «وامّا النقصان، فقد روی عن قوم من أصحابنا و قوم من حشویه العامه»: (ج۱، ص۴۳، الفن الخامس). آلوسی توجیه چنین روایات را این میداند که یا کذب یا سُوءفهم است (روح المعانی، ج۱، ص۲۵؛ الحقیقه المظلومه، ص۱۰۰).
[۸۰]. کنزالعمّال، ج۲، ص۵۶۷، باب لواحق التفسیر،ح۴۷۴۱؛ مع الدکتور موسیالموسوی فی کتابه الشّیعه و التصحیح، ص۳۰۴: «اُسقِط فِیما اُسقط من القرآن».
[۸۱]. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۵۸، تغییر سوره احزاب؛ المصنّف، ج۷، ص۳۲۹، ح۱۳۳۶۳: «بَلَغنا أنّ ناساً من أصحابِ النَّبی(صلّی الله علیه وآله)کانُوا یقرؤُون القرآن، اُصیبُوا یَوم مُسیلمه، فذهَبَت حروف مِنَ القرآن».
——————————————————————————–
کتابنامه
- قرآن کریم.
- الإتقان فی علوم القرآن: ضبط وتصحیح محمدسالم هاشم، قم: ذوی القربی، چاپدوم، ۱۴۲۹ق.
- أُصول مذهبالشیعه الإمامیّه الاثنی عشریّه: ناصر بنعبدالله قفاری، الجیزه: دارالرضا، بیتا.
۴٫ اضواء علیالسّنه المحمّدیّه: محمود ابوریه، قم: مؤسسه دارالکتابالإسلامی، چاپدوم، ۱۴۲۸ق.
- الإمام البخاری وصحیحه الجامع المختصر، دراسته فیحیاته و إتّجاهه الفکری: حسین الهرساوی، قم: دلیلما، چاپاول، ۱۴۲۵ق.
- تاریخ الطبری: (تاریخ الأمم والملوک): محمد بنجریر طبری، تحقیق: نخبه منالعلماءالأجلّاء، بیروت: مؤسسه الاعلمی، بیتا؛ همان: تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائعالتراث العربی، بیتا.
- تدریب الرّاوی فی شرح تقریب النواوی: جلالالدین عبدالرّحمان سیوطی، تحقیق: الشّیخ عرفان العشّا، بیروت: دارالفکر،۱۴۲۰ق.
- التّفسیرالکبیر: امام فخر رازی، طبعه جدیده مصحّحه، بیروت: داراحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- جامع الأُصول فی أحادیث الرسول: مبارک بنمحمد بناثیر جزری، تحقیق: عبدالقادر ارناؤوط، بیجا، مکتبه الحلوانی- مطبعه الملاح، چاپاول،۱۳۹۱ق.
- الجامع لأحکام القرآن: محمدبن احمد انصاری قرطبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- حقائق الهامّه حول القرآن: سیدجعفر مرتضی عاملی، قم: مؤسسه النّشرالاسلامی: چاپاول، بیتا.
- حقیقه الشّیعه، و هل یمکن تقاربهم مع أهلالسنّه: محمّد بیومی، قاهره: دارالغدّ الجدید، چاپاول، ۱۴۲۷ق.
- الحقیقه المظلومه: محمّدعلی المعلم، بیجا، چاپاول، ۱۴۱۸ق.
- حیله الأولیاء و طبقات الأصفیاء: أبینعیم احمد بنعبدالله اصفهانی، قاهره: دارامّ القری، بیتا.
- الخطوط العریضه للاسس التی قام علیها دین الشّیعه الامامیّه الاثنی عشریّه: محبالدّین الخطیب، اردن: دارعمار، چاپاول، ۱۴۲۰ق.
- الدر المنثور فی تفسیر المأثور: عبدالرّحمان جلال الدین سیوطی، بإشراف دارالفکر، بیروت: دارالفکر، چاپاول، ۱۴۰۳ق.
- روحالمعانی فی تفسیرالقرآن والسبع المثانی: سید محمود آلوسی، بیروت: دارالحیاء التراث العربی، بیتا.
- السننالکبری: احمد بن حصین بنعلی بنموسی بیهقی، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سنن النسایی بشرح جلال الدین السیوطی، بیروت: دارالفکر، چاپاول، ۱۳۳۸ق.
- سنن ابنماجه: محمد بنیزید القزوینی ابنماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۳۴۸ق.
- سنن أبیداود: ابیداود سلیمان بناشعث سجستانی، مراجعه و تعلیق: سعید محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- سنندارالقطنی: علی بنعمر دارقطنی بغدادی، تحقیق: سیّد عبدالله هاشم یمانی مدنی، بیروت: دارالمعرفه، ۱۳۸۶ق.
- الشیعه والسنه: احسان الهیظهیر، لاهور پاکستان: پخش: ریاضعربستان، مکتبه بیتالاسلام، بیتا.
- صحیحالبخاری: محمد بناسماعیل بخاری، مصطفی دیبالبغا، بیروت- دمشق: دارابنکثیر- الیمامه، چاپ پنجم، ۱۴۱۴ق.
- صحیح مسلم: مسلمبن حجّاج قُشیری نیسابوری، تحقیق: محمّدفؤادعبدالباقی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- صیانه القرآن من التّحریف: محمدهادی معرفت، تحقیق: مؤسسه النّشرالاسلامی، قم: مؤسسه النّشرالاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، ۱۴۱۳ق.
- عجائب القرآن: علی بنمحمد بنجوزی، تحقیق ومقدمه: عبدالفتاح عاشور، قاهره: الزهراء للإعلام، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- الفتاوی الکبری: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّه حرّانی ابوالعباس، تحقیق: محمدعبدالقادرعطا- مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیّه، چاپاول، ۱۴۰۸ق.
- کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال: علی متقی بنحسامالدین هندی، ضبط وفسّرغریبه: الشیخ بکری حیّانی، تصحیح و وضع فهارس: الشیخ صفوه السقا، بیروت: مؤسسهالرّساله، ۱۴۰۹ق.
- المبسوط: شمسالدین ابوبکر بنمحمد بنابیسهل سرخسی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن: أبوعلی الفضل بنحسن طبرسی، بیروت: مؤسسه الاعلمی، چاپاول، ۱۴۱۵ق.
- مجمع الزّوائد و منبع الفوائد بتقریر العراقی و ابنحجر: نورالدّین علی بنابیبکر هیتمی، بیروت: دارالکتب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۲ق.
- مجموع الفتاوی: احمد بنعبدالحلیم بنتیمیّه حرّانی، تحقیق: انورالباز- عامرالجزّار، بیروت: دارالوفا، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
- مختصر صحیح البخاری المسمّی التجرید الصریح لأحادیث الجامع الصحیح: احمد بنعبداللطیف زبیدی، تخریج احمد ابراهیم زهوه، بیروت: دارالکتاب العربی، ۱۴۲۶ق.
- المستدرک علی الصّحیحین: محمد بنمحمد حاکم نیسابوری، تحقیق: یوسف مرعشلی، بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق؛ همان، دراسه تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
- المسند للامام احمد بنمحمّد بنحنبل: احمد بنحنبل، تحقیق: صدقی محمد جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- المصنّف: عبدالرّزاق بنهمام الصّنعانی، تحقیق: عبدالرّحمن الاعظمی، بیروت: المکتبالاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- المعجم الکبیر: سلیمان بناحمد بنایوب طبرانی، تحقیق: حمدیی بنعبدالمجید سلفی، قاهره: المکتبه ابنتیمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- مع الدکتور موسی الموسوی: علاءالدین سید أمیر قزوینی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیّه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- مناهج العرفان فی علوم القرآن: شیخ محمد عبدالعظیم زرقانی، القاهره: داراحیاء و الکتب، بیتا.
- موسوعه العلامه البلاغی: آلاءالرحمن فیتفسیرالقرآن،ج۱، محمد جواد بلاغی، تحقیق: لطیف فرادی عبّاس محمدی، قم: مرکز العلوم و الثّقافه الإسلامیّه مرکز احیاء التّراث الاسلامی، چاپاول، ۱۴۲۸ق.
- الوهابیون خوارج أم سنه: نجاح طائی، بیروت: دارالمیزان، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- هدی السّاری مقدمه فتحالباری: احمد بنعلی بنحجر عسقلانی، طبعه جدیده و مصححه: عبدالعزیزبنباز- محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالکتب العلمیّه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پاسخ دهید