در این متن می خوانید:
      1. سیره‌ی سیاسی امام رضا علیه الصّلاه و السّلام
      2. دشمنی‌های معاویه با امیر المؤمنین علی علیه السّلام و فریب مردم
      3. جاودانگی حادثه‌ی عاشورا و قیام امام حسین علیه السّلام
      4. انگیزه‌ی مأمون از سپردن ولایت عهدی به امام رضا علیه السّلام
      5. شرط امام رضا علیه السّلام برای قبول ولایت عهدی
      6. نقش ولایت فقیه در جامعه‌ی اسلامی
      7. امامت از دیدگاه حضرت رضا صلوات الله علیه
      8. امامت؛ عهد و پیمان الهی
      9. ایمان و تقوای افراد جامعه سبب نزول برکات الهی
      10. تلاش امام رضا علیه السّلام در زمان خلافت برای هدایت مردم و رواج دین الهی
      11. معروف کرخی چه کسی بود؟
      12. علم و دانش فراوان حضرت رضا صلوات الله علیه
      13. کتب منصوب به امام رضا علیه السّلام
      14. توحید و امامت در حدیث سلسله الذّهب
      15. ماجرای نماز باران حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام
      16. زنده شدن شیر توسّط امام رضا علیه السّلام و بلعیدن فرد هتّاک در دربار مأمون
      17. ساده زیستی امام رضا علیه السّلام
      18. سبک زندگی و شخصیّت اخلاقی امام رضا علیه السّلام
      19. ویژگی‌های مؤمن واقعی در بیان امام رضا (علیه السّلام)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

ولادت حضرت ابی الحسن رئوف، علیّ بن موسی الرّضا علیه الصّلاه و السّلام را به امام زمان خود و به شما نمازگزاران پاکدل تبریک و تهنیّت عرض می‌کنم.

سیره‌ی سیاسی امام رضا علیه الصّلاه و السّلام

حضرت رضا علیه السّلام در میان امامان ما نقطه‌ی عطف است و شرایط او هم شرایط ویژه است. یکی اعمال عمیق‌ترین سیاست هم برای مصونیّت خود و شیعیان خود از شمشیر خون ریز جلّاد زمان خود و هم بی‌اعتبار کردن و رسوا کردن خصم به وسیله‌ی خود دشمن بود. لذا این مسئله‌ی سیاست که ما در زیارت شریفه‌ی جامعه‌ی کبیره عرض می‌کنیم «وَ سَاسَهَ الْعِبَاد»[۲] ساسه جمع سائس است، سائس یعنی سیاست مدار. امام هادی علیه السّلام در متن زیارت جامعه عنوانی که به همه‌ی ائمّه‌ی معصومین علیهم السّلام اطلاق فرمودند «وَ سَاسَهَ الْعِبَاد» است. سیاست واقعی را این‌ها اعمال کردند.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (2)

دشمنی‌های معاویه با امیر المؤمنین علی علیه السّلام و فریب مردم

در میان خلفای بنی امیّه و بنی العبّاس کسی به پایه‌ی مأمون علیه اللّعنه و العذاب نمی‌رسد. معاویه را خدا لعنت کند «معاویه علیه الهاویه»[۳]. مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت فرمودند: آقای طباطبایی؛ منظور ایشان علّامه صاحب تفسیر المیزان بود، آقای طباطبایی گفت من بعد از هر نماز معاویه را لعن می‌کنم. معاویه جنگ فرهنگی کرد. معاویه مردم را فریب داد. معاویه چهره‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام را در میان شامیان تخریب کرد، مردم شام نسبت به علی علیه السّلام عناد پیدا کردند. علی علیه السّلام را مسلمان نمی‌دانستند، مسجدی نمی‌دانستند، نماز خوان نمی‌دانستند، ولی خون امام حسین علیه السّلام آن‌ها را بیدار کرد.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (1)

جاودانگی حادثه‌ی عاشورا و قیام امام حسین علیه السّلام

حضرت سیّد الشّهداء صلوات الله علیه حضرت زینب سلام الله علیها و خانواده‌ی خود را بر اساس مأموریّت الهی آورده بود تا دشمن این‌ها را اسیر ببرد، ولی این‌ها اسیر نبودند، مبلّغ بودند. پیام خون شهداء را رساندند و وضعیّت شام را دگرگون کردند، به همین دلیل مزار سه ساله ماند و محو نشد. دشمن می‌خواست اسم و رسم پدر او را محو کند، تنها نتوانستند نام و یاد امام حسین علیه السّلام را از دل‌ها محو کنند، بلکه اسم غلام سیاه او مشهد همه‌ی شهداء و یک دختر سه ساله چه عظمت و شکوهی پیدا کرده است که امروز بهترین جوانان ما می‌روند جان خود را می‌دهند تا به قبر این سه ساله آسیبی نرسد.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (3)

انگیزه‌ی مأمون از سپردن ولایت عهدی به امام رضا علیه السّلام

مأمون علیه اللّعنه یک اضافی بر معاویه داشت و آن سواد او بود. معاویه دانشمند نبود، ولی مأمون الرّشید دانشمند بود و سیاست مدار بود. آدم پیچیده‌ای بود، آدم بسیار مرموزی بود و نقشه‌ای که کشید این بود که خواست امام رضا علیه السّلام را به عنوان خلیفه دعوت کند تا مردم هم اعتقاد به مأمون پیدا کنند و هم سلب اعتقاد نسبت به حضرت رضا علیه السّلام پیدا کنند، بگویند این‌جا آب نبود تا این‌ها شنا کنند وگرنه شناگرهای خوبی بودند.

امام رضا علیه السّلام هم امام بود، اسرار عالم پیش امام است، نقشه‌های دشمن را خوب می‌داند. حضرت رضا علیه السّلام خلافت را قبول نکرد. این نانجیب گفت حالا که می‌خواهی اوّل شخص نباشی، دوم شخص باش. نایب السّلطنه باش، ولیعهدی را قبول کن، امام رضا علیه السّلام این را هم نپذیرفت. مأمون تهدید به قتل کرد و اگر امام رضا علیه السّلام آن را قبول نمی‌کرد، مأمون او را به قتل می‌رساند. حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی علیه آلاف التّحیه و الثّناء هم ولایت عهدی را قبول کرد، هم آن چنان ظریف در این قضیّه عمل کرد که همه فهمیدند این امر تحمیل بوده است، اجبار بوده است و امام رضا علیه السّلام این دستگاه را قبول ندارد.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (4)

شرط امام رضا علیه السّلام برای قبول ولایت عهدی

 لذا کسی هیچ نوع عزل و نصب و امضایی از حضرت رضا علیه السّلام در دستگاه مأمون سراغ ندارد و حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام با صدای رسا گفت: من به این شرط قبول می‌کنم که هیچ نوع نقشی در اداره‌ی کشور نداشته باشم. چون سر تا فساد بود و نمی‌شد این دستگاه را قبول کرد. اوّلاً این‌که اعلان جنگ سرد و یک مبارزه‌ی منفی علیه مأمون الرّشید بود. من دستگاه سلطنت و مدیریت کشور را قبول ندارم تا با تو تشریک مساعی کنم. از طرفی هم عمل حضرت رضا علیه السّلام افشاگر بطلان دستگاه خلافت عبّاسی و حقانیّت خود او بود. امام شرایطی دارد.

نقش ولایت فقیه در جامعه‌ی اسلامی

 قرآن کریم می‌فرماید: «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»[۴] رئیس جمهور را ولیّ فقیه می‌تواند نصب کند و امروز هم نصب کرد و اگر ولیّ فقیه نصب نکند او در ریاست جمهوری خود عادل هم باشد، سیاست باز هم نباشد، در اختیار گروه خاص هم نباشد، تبعیض در مصرف بیت المال هم نداشته باشد، اطرافیان او هم فاسد نباشند و واقعاً بخواهد عادلانه رفتار کند باز هم جهنّمی است، حق حکومت ندارد، امّا نایب امام زمان وقتی حکم می‌دهد می‌گوید من تو را منصوب می‌کنم او اعتبار شرعی پیدا می‌کند و از این به بعد با خود است؛ یا برای خود جهنّم می‌خرد یا بهشت می‌خرد. دنبال راضی کردن خدا است، دنبال باز کردن گره‌ی زندگی مردم است. دغدغه‌ی نماز جوان‌ها را دارد، دغدغه‌ی معتاد نشدن جوان‌ها را دارد، دغدغه‌ی فاسد نشدن دختران به دلیل فقر و بعد به طلاق کشیده نشدن به دلیل بیکاری را دارد یا نه، دغدغه‌ی بازی‌های سیاسی خود، دو قطبی کردن جامعه و برجسته کردن مسائل حاشیه و فرار کردن از این مسئولیّت‌ها را دارد. خدا می‌داند، این هم یک امتحانی است، همه‌ی ما امتحان می‌شویم و این‌ها هم امتحان می‌شود.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (5)

امامت از دیدگاه حضرت رضا صلوات الله علیه

ولی امامت این‌طور نیست که کسی او را عزل و نصب کند. امروز این شخص امام باشد و چهار سال دیگر امام یک شخص دیگر باشد. تعیین امام از جانب مردم نیست، قبول او از جانب مردم است. تعیین آن از جانب بالا است. لذا امام رضا علیه السّلام کسی نیست که بخواهد خلافت مأمون به او واگذار شود و او منصوب مأمون الرّشید شود. حضرت رضا علیه السّلام با عمل خود این را به دنیا اعلان کرد که امامت فوق این مناصب سیاسی است که شما فکر می‌کنید، می‌شود یکی او را عزل کند و بعد هم نصب کند. این‌ حرف‌ها نیست! مگر در اختیار مأمون است که بتواند برای شما امام نصب کند. اگر هم حضرت ولایت عهدی را پذیرفت عملاً اعلان کرد که نپذیرفته است. این یک تاکتیکی است تا از موقعیّت دربار مأمون الرّشید بتواند صدای اسلام را به اقصی نقاط عالم برساند و شأن امامت را برای مردم عاشقی که تشنه بودند، آب را ندیده له له می‌زدند بیان کند.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (6)

امامت؛ عهد و پیمان الهی

حالا امام رضا علیه السّلام آمده است و می‌خواهد مردم امامت او را ببینند. حضرت علیّ بن موسی علیه آلاف التّحیّه و الثّناء کار خیلی بزرگی کرد. لذا قرآن در مورد مسئله‌ی امامت می‌گوید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً» ما این‌ها را امام قرار دادیم، ربطی به مردم ندارد. مردم اعتبار خود را از امام زمان  علیه السّلام خود کسب می‌کنند، مردم نمی‌توانند امام تعیین کنند. مردم بخواهند بهشت بروند باید زیر پرچم امام باشد، تخطّی نکنند. اگر زیر پرچم امام نبودند و زیر پرچم سقیفه رفتند، غدیر را نادیده گرفتند، بیعت با علی علیه السّلام را نادیده گرفتند، این‌ها جهنّمی هستند، دنیا و آخرت این‌ها تباه است.

ایمان و تقوای افراد جامعه سبب نزول برکات الهی

امّا اگر مردم زیر پرچم ولایت بودند این آیه‌ی کریمه بر حسب روایت مربوط به امامت است؛ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۵] اگر مردم زیر پرچم علی بودند و دستورات امام خود را در زندگی پیاده می‌کردند خدای متعال با لام تأکید اعلان می‌کند که ما هم برکت آسمان را بر شما نازل می‌کردیم، هم زمین را برای شما می‌جوشاندیم. این فقر از بین می‌رفت، این نکبت از بین می‌رفت، این بدبختی‌های جنگ و دعوا و افتضاحات از بین می‌رفت. همه‌ی روزگار و زندگی به روی شما لبخند می‌زد، همه جا نیش نمی‌دیدید، این نیش‌ها برای بی‌امامی است، برای بی‌دینی است، بدون امامت نمی‌شود دیندار بود، لذا خدا امام را برای نجات ما آفریده است.

 امام علیه السّلام کشتی نجات است «مَثَلُ أهلِ بَیتی کَمَثَلِ سَفینَهِ نوح مَن تَمَسَّکَ بِها نَجا»[۶] خواستید رأی ندهید، خواستید فرمان او را اجرا نکنید، مثل آدمی که در طوفان دریا گیر کرده است و کشتی نجات هم کنار او است مانند پسر نوح. حضرت نوح علیه السّلام دید عالم را دارد آب می‌گیرد، از روی دلسوزی به پسر خود فرمود: «یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا»[۷] پسرم سوار این کشتی شو. او گفت اگر آب بیاید و همه جا را بگیرد چرا من بالای کوه نروم؟! «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ»[۸] حالا تو کوه را پناه‌گاه خود می‌دانی، برو ببینم چه می‌شود! رفت هم غرق شد و هم جهنّمی شد. خدای متعال پسر نوح را جزء ظالم‌ها معرّفی می‌کند. از پسر نوح به عنوان ظالم یاد می‌کند و به نوح عتاب می‌کند که چرا در مورد فرزند خود با ما صحبت می‌کنی؟ «وَ لا تُخاطِبْنی‏ فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»[۹] ظالمین غرق می‌شوند.

کسی از ظلم مصون می‌ماند که دست او به دامن امامت و ولایت باشد. لذا تنها راه نجات برای بشر از جانب خدا مسئله‌ی امامت و ولایت است. وجود نازنین حضرت رضا علیه السّلام خلافت واگذاری مأمون را نپذیرفت تا به عالم بگوید این امر، امر بشری نیست که یک کسی برود و یک کسی دیگر را نصب کند و عزل کند، خدا باید آن را قرار داده باشد.

Sadighi-13960512-VeladateEmamReza-Majed (7)

تلاش امام رضا علیه السّلام در زمان خلافت برای هدایت مردم و رواج دین الهی

ولیعهدی را ظاهراً قبول کرد، ولی عملاً و باطناً قبول نکرد. امّا از این روش و تاکتیک توانست علمای ادیان را که مأمون می‌آورد…، از پایگاه دشمن دین خدا را رواج دهد. این یکی از هنرهای و مأموریّت‌های الهی حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام بود.

دوم عینیّت امامت بود. امام هادی است، امام هدایت‌گر است. لذا اگر کسی مورد نظر امام زمان علیه السّلام خود نباشد نماز او هم گمراهی است. امام قبله است، آدم تمام شب و روز را نماز بخواند، ولی پشت به قبله نماز بخواند خدا که از او قبول نمی‌کند. تمام اعمال ما با فلش امامت مورد قبول خدا قرار می‌گیرد و اگر کسی رو به امام نداشته باشد، پشت به امام کند هیچ عملی از او قبول نخواهد شد. امام علیه السّلام هم قولاً هدایت کرد…

معروف کرخی چه کسی بود؟

معروف کرخی یکی از شاگردان حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام است. پدر او مسیحی بود، او را به کلیسا برد تا در آن‌جا انجیل یاد بگیرد. کشیش به او گفت خدا سه تا است. او قبول نکرد، گفت خدا یکی است. چون آن‌ها آن‌ها قائل به تثلیث هستند؛ می‌گویند أبن، إبن، روح القدس. این مجموعه‌ی الوهیّت مسیحی‌ها است که عقل آن را قبول نمی‌کند و خلاف همه‌ی ادیان است. قبول نکرد و کتک خورد. پدر او هم او را سرزنش کرد و به حضرت رضا علیه السّلام پناه برد. امام رضا علیه السّلام آغوش او را باز کرد، معروف را پذیرفت و به او معلوماتی آموخت و روش برخورد آموخت.

«کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم‏»[۱۰] عملاً جاذبه داشته باشید تا بگویند این مسجدی‌ها خوش اخلاق هستند. بگویند مسجدی‌ها امین هستند، بگویند مسجدی‌ها دروغ نمی‌گویند، بگویند مسجدی ربا نمی‌خورد، بگویند مسجدی پاک چشم است. ما باید مسجد را با عمل خود تبلیغ کنیم. شیعه و تشیّع را با عمل خود جذب کنیم. شیعه حرام خور نیست، شیعه دزد نیست، شیعه خلاف کار نیست، شیعه متقلّب نیست، شیعه کسی را فریب نمی‌دهد. «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم».

ارادت معروف کرخی به امام رضا علیه السّلام

وقتی نفس حضرت رضا علیه السّلام به معروف کرخی خورد به خانه برگشت، با پدر خود گرم گرفت و مهربانی کرد. بعد پدر او گفت چه دینی قبول کردی که این‌قدر مهربان شدی؟ گفت خدمت حضرت رضا علیه السّلام رفتم و پاک‌ترین دین را قبول کردم. پدر او هم مسلمان شد. این‌ها آدم‌های متشخّصی بودند، آدم‌های متمکّنی بودند، ولی وقتی امام رضا علیه السّلام را شناخت دیگر دست از امام رضا علیه السّلام برنداشت.

       دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی              دیوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند؟

در خانه‌ی امام رضا علیه السّلام ماند و نوکری کرد. افتخار خدمت حضرت رضا را پیدا کرد. یک کاروانی سفر دریایی می‌رفتند، به معروف گفتند که فصل، فصل موج دریا است و نگران هستیم که برویم غرق شویم. گفت هر وقت دریا طوفانی شد به دریا خطاب کنید و بگویید معروف کرخی گفته است آرام باش. حرف من را گوش کنید. این خبر به حضرت رضا علیه السّلام رسید. حضرت فرمودند با چه جرأتی این را گفتید؟ گفت: آقا جان، پدر و مادر من به قربان شما. کسی ۳۰ سال نوکر امام رضا باشد دریا به حرف او گوش نکند؟! مگر چنین چیزی می‌شود؟! «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم».

علم و دانش فراوان حضرت رضا صلوات الله علیه

وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علیه السّلام هم منطق می‌آموخت، مناظرات زیادی بین حضرت رضا علیه السّلام و علمای ادیان پیش آمد. گاهی در یک جلسه مأمون از مغرب و مشرق، از شمال و جنوب، از داخل و خارج دانشمندان برجسته و نخبگان را جمع می‌کرد که از هر طرفی امام رضا علیه السّلام را سؤال پیچ کنند، شاید یک جا حضرت رضا علیه السّلام نتواند پاسخ دهد. علم امام رضا علیه السّلام مانند دریای مواج موج می‌زد و همه زانو می‌زدند و می‌گفتند حق با امام رضا علیه السّلام است. این بود که هم مأمون الرّشید گفت اعلم از این شخصیّت زیر آسمان وجود ندارد و هم هر عالمی آمده با حضرت رضا علیه السّلام مناظره کرده است حقّانیّت علیّ بن موسی الرّضا علیه الصّلاه و السّلام را قبول کرده است.

کتب منصوب به امام رضا علیه السّلام

ما امروز آثاری از وجود نازنین حضرت ابی الحسن علیّ بن موسی علیه آلاف التّحیّه و الثّناء داریم. بخشی از آثار امام رضا علیه السّلام را مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه مخصوصاً جمع کرده است. یکی فقه الرّضا است که کتاب قطوری است و نظرات حضرت امام رضا علیه السّلام را در فقه جمع کرده است و به اندازه‌ی مفاتیح است.

یکی علل الشّرایع است. شیخ صدوق اعلی الله مقامه حکمت‌های احکام دین را از زبان حضرت رضا علیه السّلام عمدتاً و از سایر ائمّه جزئاً جمع کرده است و اسم آن را علل الشّرایع گذاشته است. یکی هم عیون اخبار الرّضا است. اصلاً از اسم آن پیدا است. این‌ها برای شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف است. عیون اخبار الرّضا؛ عیون جمع عین است و عین به معنی چشمه است. چشمه سارهای اخبار حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء است.

لذا مناظره‌های حضرت امام رضا علیه السّلام با عمران صابی، با مَروَزی با علمای دیگر ادیان در این کتاب‌ها آمده است و امام رضا علیه السّلام با آمدن خود به ایران و از پایگاه خلافت عبّاسی اسلام ناب را به ادیان معرّفی کرد و بُعد آن بُعد هدایتی بود. این اجتماع عظیمی که در نیشابور پیش آمد، آن‌جا امام رضا علیه السّلام معنی دین را در دو جمله گفتند؛ یکی این‌که دین توحید است ولی توحید بدون ولایت قبول نیست «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏».[۱۱] حاصل حرکت امام رضا علیه السّلام، هجرت حضرت رضا علیه الصّلاه و السّلام از مدینه به ایران اگر هیچ خاصیّتی نداشته باشد این را دارد که دین را در دو جمله معنی کرد؛ دین یعنی خداپرستی و توحید.

توحید و امامت در حدیث سلسله الذّهب

راه توحید و در توحید، کلید توحید امامت و ولایت است «بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».[۱۲] این حدیث حدیث سلسله الذّهب است؛ یعنی حضرت ثامن الحجج سند حدیث را به خدا رساند. این حرف، حرف من نیست. پدر من موسی بن جعفر علیه السّلام از پدر خود امام جعفر صادق علیه السّلام، او از پدر خود امام باقر علیه السّلام، او از پدر بزرگوار خود حضرت زین العابدین علیه السّلام و او از پدر خود امام حسین شهید، او از علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام، او از پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم، پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم از جبرئیل و جبرئیل از خدا که خدا فرموده است: «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏».[۱۳] حضرت رضا علیه الصّلاه و السّلام جامعه‌ی آن روز ایران را برای انقلاب امروز آماده کرد که این دروغگوها که دروغ ظاهر هم می‌گویند و همه هم می‌شنوند و باز هم خجالت نمی‌کشند، مسئله‌ی ولایت را نبرند با سایر مسائل آمیخته کنند. ملّت ایران ملّت ولایتمدار، ملّت شهید پرور، ملّت آخرت‌گرا، ملّت خداجو است و نمی‌توانند ملّت ایران را از دین جدا کنند و إن‌شاءالله تیر آن‌ها به خطا می‌رود، کمانه می‌کند برمی‌گردد و خود آن‌ها را رسوا می‌کند.

ماجرای نماز باران حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام

مردم در مدینه معجزات امام رضا علیه السّلام را نمی‌دیدند، ولی حضرت رضا علیه السّلام وقتی نماز باران خواندند و باران در آن حد نازل شد و بعد آن مردک آمد مأمون الرّشید را تهدید کرد و گفت با دست خود برای خود بلا آوردی. این مردم باران نماز او را دیدند و آبروی تو رفت. اعتقاد آن‌ها به این آقا بیشتر شد. مأمون تکان خورد، شوکّه شد. گفت راست می‌گوید یک طوفان تبلیغاتی علیه من درست می‌شود. مأمون الرّشید مأمور شد که وجود نازنین حضرت رضا علیه السّلام را در جمع ضایع کند. آمد گفت از مدینه این‌جا آمدی معاذ الله ثمّ معاذ الله عوام فریبی می‌کنی؟! باران قانون دارد، مقدّماتی دارد. چه ربطی به دعای کسی دارد؟ باران گاهی می‌آید و گاهی نمی‌آید. شما آن را به خود نسبت دادی! حالا همه‌ی جمعی که با امام رضا نماز خواندند دارند این حرف‌ها را می‌شنوند. وجود نازنین امام رضا علیه السّلام دیدند او دارد تخریب هدایت می‌کند. دارد پایگاه هدایت را خراب می‌کند.

برادران عزیز قبل از انقلاب یک گروهی پیدا شدند می‌گفتند اسلام را قبول داریم ولی روحانیّت را قبول نداریم؛ اسلام منهای روحانیّت. امّا امروز نقشه عوض شده است و خیلی خطرناک شده است. می‌گویند روحانیّت منهای اسلام را می‌خواهیم. می‌گویند آخوند می‌خواهیم ولی آخوند بی‌دین می‌خواهیم. آخوند می‌خواهیم ولی آخوند نوکر آمریکا می‌خواهیم، آخوند می‌خواهیم ولی آخوندی می‌خواهیم که به حجاب حسّاسیّت نداشته باشد، بلکه به بی‌حجابی تشویق کند. آخوند می‌خواهیم ولی آخوندی می‌خواهیم که به حلال و حرام حسّاسیّت نداشته باشد. آخوندی می‌خواهیم که بگوید من ضامن بهشت و جهنّم مردم نیستم. آخوندی می‌خواهیم که دین را کنار بگذارد و بگوید من کاری به دین شما ندارم؛ روحانیّت منهای اسلام. خیلی خطرناک است که آخوند، آخوند باشد ولی دم از دین مردم نزند، دغدغه‌ی دین مردم را نداشته باشد.

زنده شدن شیر توسّط امام رضا علیه السّلام و بلعیدن فرد هتّاک در دربار مأمون

امام رضا علیه السّلام دید این‌جا دارد با پایگاه هدایت بازی می‌کند، به شخص کار ندارد. می‌خواهد این قدرت امامت را انکار کند که امام کسی است که اگر دست خود را به آسمان بلند کند دریای رحمت خدا را طوفانی می‌کند. این‌جا بود که حضرت ثامن الحجج علیه السّلام نگاه به پرده‌ای کردند که این پرده عکس شیر داشت. عکس شیر یعنی شیر که نیست، رنگ کردند. حضرت یک نگاهی به این پرده کرد و فرمود: «خُذْ عَدُوَّ اللَّه‏»[۱۴] این لعین را اخذ کن و بگیر. این رنگ پرده شیر زنده شد! جلوی آن جمع دهان باز کرد و این آدم هتّاکی به پایگاه هدایتی امام می‌کند بلعید و مأمون علیه اللّعنه ضعف کرد، غش کرد و آن‌جا افتاد. وجود مبارک امام رضا علیه السّلام دستی کشید و او را بیدار کرد. در گوش او گفت من مأموریّت ندارم از این قدرت خود برای نابودی تو استفاده کنم. او را آرام کرد.

مأموریّت امام رضا علیه السّلام مأموریّت هدایتی بود. این‌که امام رضا علیه السّلام می‌آیند… مردی می‌گوید من در عالم رویا دیدم… مسجدی بود که وقتی حاجی‌ها به مکّه می‌رفتند از آن‌جا عبور می‌کردند یا اتراق می‌کردند. دیدم پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم آمدند در آن مسجد نشستند. طبقی از خرمای صیحانی در محضر ایشان است. رفتم به پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم سلام کردم و گفتم از این خرما به من هم عطا بفرمایید. حضرت یک مشت خرما برداشتند و به من دادند. شمردم و دیدم هجده خرما است، آن را تناول کردم. این خواب را دیده بودم. چند روزی نگذشت گفتند امام رضا علیه السّلام دارند به خراسان تشریف می‌آورند و به محلّ شما می‌آیند. اتّفاقاً آمد در همان مسجد اتراق کرد. به آن مسجد رفتم، همان‌طور که پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را در خواب دیده بودم، دیدم امام رضا علیه السّلام با همان هیئت و در همان جایی که من دیدم پیغمبر اکرم نشسته بود، نشسته است. طبقی خرما جلوی ایشان بود. رفتم سلام عرض کردم و گفتم: آقا جان می‌شود ما هم از این خرمای شما متبرّک شویم؟ حضرت مشتی خرما برداشتند و دادند. شمردم و دیدم همان هجده خرما است. گفتم: آقا می‌شود اضافه بفرمایید. فرمود: اگر پیغمبر اضافه داده بود من هم اضافه می‌دادم. این‌ها هدایت‌های معجزه‌ای حضرت رضا علیه الصّلاه و السّلام بود. آن هدایت قولی او، این هدایت اعجازی او و هدایت عملی حضرت رضا علیه السّلام هم خیلی عجیب است.

ساده زیستی امام رضا علیه السّلام

وجود مبارک امام رضا علیه السّلام قصر نرفت. مثل امام که قصر نرفت، امام رهبر سیاسی مستضعفان عالم بود. نفوذ جهانی داشت، ولی یک روز حاضر نشد به کاخ سعد آباد برود، به کاخ گلستان برود، این کاخ‌هایی که امروز آقایان به جای شاه می‌نشینند، امام در این کاخ‌ها و قصرها نرفت. نایب امام هم در این قصرها نرفت. امام رضا هم وقتی آمدند قصر نشین نشد. عین مردم در یک خانه‌ی معمولی و در کنار همسایگی مردم بود، لذا حمام خصوصی نداشت.

آن وقت خانه‌ها حمّام نداشت. قصر مأمون حمّام داشت و حمّام خصوصی داشت. شخصیّت‌ها هم حمّام خصوصی نداشتند، اگر می‌خواستند حمّام بروند غُرُق می‌کردند. ولی امام رضا علیه السّلام اجازه نمی‌داد غُرُق کنند. با مردم زندگی می‌کرد، نه این‌که شعار مردم می‌داد، مردمی بود. این‌ها خانه‌های چقدری دارند و در قصرها می‌نشینند و می‌گویند ما دغدغه‌ی مردم را داریم. این که نمی‌شود!

امام رضا علیه الصّلاه و السّلام تنها و گمنام به حمّام عمومی رفتند. در کتاب‌های زندگی حضرت رضا علیه السّلام جُندی نوشتند. جُندی یعنی سرباز، سرباز وظیفه بود. داشت خود را شستشو می‌کرد. دید یک آقایی آن‌جا است. گفت: آقا می‌شود پشت من را کیسه بکشید؟ آقا امام رضا کیسه را گرفتند و شروع به کیسه کشیدن کردند. شخصی وارد شد و دید امام رضا علیه السّلام بلا تشبیه مانند کیسه‌کش حمّام دارد او را می‌شورد و کیسه می‌کشد. خیلی به هم ریخت. فریاد زد: ای پسر! نادان! داری چه کار می‌کنی؟ مگر نمی‌دانی این پسر پیغمبر است. این امام رضا است که او را وادار کردی که کیسه بکشد. خیلی خجالت کشید. گفت: آقا جان هلاک شدم، شما را نمی‌شناختم. حضرت فرمودند: نه، نگران نباش. برای من ثواب دارد. زایل نشده است. این کاری که من برای شما می‌کنم خدا از من قبول می‌کند. تا تمام بدن او را تمیز نکرد دست از او بر نداشت. این هدایت عملی است. آخوندی حرف بزند ولی با مردم نباشد، هر چه بگوید چه فایده‌ای دارد. امام رضا علیه السّلام آمد نشان داد که امام آن کسی است که هیچ تکبّری ندارد. آمده است کنار مردم باشد دست مردم را بگیرد و نجات دهد.

سبک زندگی و شخصیّت اخلاقی امام رضا علیه السّلام

از این پر رواج‌تر و پر رونق‌تر که همه می‌دیدند این بود که وجود مبارک حضرت رضا علیه السّلام اوّلاً در کارهای خانه زن و بچّه که نداشت، نامرد یعقوب را از یوسف جدا کرد. در این اواخر عمر خدا به امام رضا علیه السّلام جواد الائمّه را داده بود، ولی حضرت جواد علیه السّلام در مدینه ماند و امام رضا علیه السّلام به خراسان آمد. نه یک خواهری، نه یک همسری، تنها بود. کارهای خود را خود انجام می‌دهد، ولی غلامان زیادی داشت. یا می‌بخشیدند یا مأمون در اختیار او قرار داده بود. وجود مبارک امام رضا علیه السّلام با آن‌ها تقسیم کار کرده بود. هم امام رضا علیه السّلام برای غلامان و برده‌ها کار می‌کرد و هم آن‌ها در خدمت امام رضا علیه السّلام  بودند. حضرت وقتی می‌خواست غذا بخورد دست به سفره نمی‌برد. باید همه‌ی برده‌ها می‌آمدند، حتّی غلامی که میر آخور است و به حیوانات رسیدگی می‌کند! او هم باید می‌آمد کنار امام رضا علیه السّلام می‌نشست و با او غذا می‌خورد. یا علی بن موسی الرّضا علیه السّلام خیلی نوکر نواز هستی. به ما هم اجازه بده سر سفره‌ی شما بنشینیم و دست نوازش به سر ما بکش.

ویژگی‌های مؤمن واقعی در بیان امام رضا (علیه السّلام)

 یک حدیثی را هم برای شما ترجمه کنم. وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه الصّلاه و السّلام فرمودند: مؤمن مؤمن نمی‌شود، مگر این‌که باید سه تا خصلت را داشته باشد؛ یک سنّت از خدا، یک سنّت از پیغمبر و یک سنّت از ولیّ خود باید داشته باشد.

سنّتی که از خدا باید داشته باشد کتمان السّر است. آدمی که می‌خواهد مؤمن باشد باید رازدار باشد. از مردم عیبی سراغ دارید، مطلبی سراغ دارید ظرفیّت داشته باشید، آبروداری کنید، رازدار باشید. هم اسرار نظامی را به بیگانه دادن، دست بیگانه را باز کردن برای بازرسی از اسرار که ناموس یک کشور است با ایمان سازگار نیست. اگر کسی می‌خواهد مؤمن باشد باید کتمان سرّ کند.

سنّتی که امام رضا علیه السّلام از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که مؤمن باید داشته باشد «مُدَارَاهَ النَّاس‏»[۱۵] است. این‌قدر عصبانیّت، این‌قدر قطع رحم، این‌قدر طلاق، این‌قدر فرار، این‌قدر کدورت با هم خلاف ایمان است. « مُدَارَاهَ النَّاس»، مرنج و مرنجان! اگر امام رضا علیه السّلام را قبول داریم و امام رضا به ما شاخص ایمان می‌دهد باید مرنج و مرنجان باشیم؛ «مُدَارَاهَ النَّاس».

        آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است       با دوستان مروّت با دشمنان مدارا

چرا درگیر می‌شوید؟ چرا صدا بلند می‌کنید؟ چرا وقتی خانم لج می‌کند شما هم لج می‌کنید. خانم چرا وقتی آقا لج می‌کند شما هم لج می‌کند.؟ با عصبانیّت برخورد نکنید، او الآن دارد می‌سوزد، تو دیگر او را عصبانی نکن و خود را کنار بکش! با هم مدارا کنید و همدیگر را تحمّل کنید؛ «مُدَارَاهَ النَّاس».

امّا سنّتی که از ولیّ باید داشته باشید عبارت از صبر در فشارهای درونی و بیرونی است. آدم هم در بیرون مقاوم باشد، در برابر دشمن مقاوم باشد، در برابر تحریم مقاوم باشد، هم در درون و کمبودهای خانه که مشکلات زندگی او را به جزع در نیاورد.


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– من لا یحضره الفقیه، ج‏ ۲، ص ۶۱۰٫

[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۱۰۹، ص ۷۷٫

[۴]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۷۳٫

[۵]– سوره‌ی اعراف، آیه ۹۶٫

[۶]– البضاعه المزجاه (شرح کتاب الروضه من الکافی لابن قاریاغدی)، ج ‏۱، ص ۳۵۰٫        

[۷]– سوره‌ی هود، آیه ۴۲٫

[۸]– همان، آیه ۴۳٫

[۹]– همان، آیه ۳۷٫

[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۶۷، ص ۳۰۹٫

[۱۱]– همان، ج ‏۴۹، ص ۱۲۷٫

[۱۲]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ‏۴، ص ۹۴٫

[۱۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۹، ص ۱۲۷٫

[۱۴]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۱۴۸٫

[۱۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۲، ص ۱۱۷٫