«اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ»[۱]، چهل سال است که خبری از حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام  به حضرت یعقوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام نرسیده است و این بچّه‌های یعقوب مطمئن هستند که خبری از او نیست، او را نبرده بودند، طوری سر به نیست نکرده بودند که روزی شاهدِ حضورِ یوسف در جمعِ خود باشند، حال چهل سال گذشت، بعد از چهل سال فشارِ روزگار این‌ها را به جایی رسانده است که حال پیغمبرشان تلنگر را بزند، تا این مشقّت‌ها و سختی‌ها و فشارها بر این‌ها وارد نبود این‌ها به یوسف کاری نداشتند، این‌ها برای مشکلاتِ خودشان دغدغه داشتند، اینکه حضرت یوسف علیه السلام باشند یا نباشند برای آن‌ها مهم نبود. «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»[۲]، خدای متعال همین حالتِ فرزندانی یعقوب را به همه‌ی بندگانِ خود ساری و جاری معرّفی کرده است، شما که به من کار ندارید، همه چیزِ شما خدای متعال است، همه کَسِ شما خدای متعال است، وجودِ شما از اوست، عزّتِ شما، نورانیتِ شما، سعادتِ شما، هر چیزی که می‌خواهید برای اوست، ولی با اینکه او اصل است، او حقیقت است، او رحمتِ واسعه است، او ایجادکننده است، او حیات‌دهنده است، در عینِ حال شما خودتان را می‌بینید و او را نمی‌بینید. برای اینکه مرا ببینید من به شما بلا می‌دهم، این بلا را از روی غضب نمی‌دهم، این بلا را از روی رحمت به شما می‌دهم، من شما را برای خودم ساخته‌ام، شما برای من هستید، می‌خواهم با من باشید، حال که سراغِ مرا نمی‌گیرید من هم به شما ویروس و جنگ و مرض و مشکلِ آبرویی می‌دهم تا احساس کنید که به من احتیاج دارید و بیایید و با من حرف بزنید.


[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۷ (یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ)

[۲] سوره مبارکه انعام، آیه ۴۳ (فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)