مرگ یکى از رخ دادهاى زندگى و از سنت‏هاى قطعى در نظام آفرینش است به رغم عمومیّت این پدیده، مواجهه با مرگ خود یا عزیزان براى بیشتر افراد، بسیار التهاب‏زا است و عوامل متعدد شناختى، عاطفى و رفتارى دارد.

مهم‏ترین عاملى که مرگ را اضطراب‏آور و التهاب‏زا کرده، تنفر از نابودى و گرایش به بقا است بنابراین اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را در یابند که مرگ فنا و نابودى نیست، بلکه بقا و استمرار حیات واقعى است؛ این نگرانى‏ها و وحشت‏زدگى‏ها، برطرف مى‏شود.

 

روش‏هاى مقابله

۱ – اصلاح نگرش نسبت به مرگ: از دیدگاه همه ادیان الهى – از جمله دین مبین اسلام – مرگ نابودى نیست. قرآن این تفّکر را که انسان با مرگ نابود مى‏شود، به شدت رد مى‏کند و آن را ناشى از جهل مى‏داند! قرآن کلمه «توفّى» – که به معناى «بازستاندن کامل» است – در مورد مرگ به کار مى‏برد، یعنى، که انسان علاوه بر این بعد جسمانى، واقعیت دیگرى دارد که هنگام مرگ، خداوند این واقعیت را پس مى‏گیرد. اعتقاد به این حقیقت قرآنى، گرایش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمى‏دهد.

 

۲ – توجه به زیبایى‏ها و جلوه‏هاى زندگى پس از مرگ: انسان‏ها علاقه‏مند به زیبایى‏ها، راحتى‏ها و دلبستگى‏هاى میان فردى هستند و فکر مى‏کنند مرگ بر همه  این امور خوشانید خط بطلان مى‏کشد؛ اما آموزه‏هاى دینى افراد را به این حقیقت متوجه مى‏سازد که زیبایى‏ها و دلبستگى‏هاى این دنیا، قابل مقایسه با جلوه‏هاى زیباى زندگى بعد از مرگ نیست و زندگى دنیا در برابر حیات اخروى، بسیار محدود و زود گذر است.

قرآن در این باره مى‏فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الاْخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»؛[۱] «زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست و زندگى واقعى در سراى دیگر است».[۲]

 

۳ – رضایت به مقدارات الهى: این امر باعث مى‏شود که فرد هنگام مرگ، کمتر دچار برخى تجارب ناخوشایند روانى و بیمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبه‏هاى زندگى به او اختیار تام مى‏دهند و در واقع او را مالک اصل خود مى‏دانند؛ ولى در دیدگاه اسلام، انسان کامل، بنده خدا و مملوک او است و کمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. این بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نیز هنگامى که خطابى محبت‏آمیز به انسان‏ها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مى‏خواند و مى‏فرماید:

«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ. ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً. فَادْخُلِی فِی عِبادِی. وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛[۳] «اى نفس‏هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خویش باز گردید، در حالى که خداوند از شما راضى و شما نیز از خداوند راضى هستید، وارد بندگان من شوید، وارد بهشت من شوید».

 اگر این اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسلیم و رضا در پیش مى‏گیرد و نگرانى از وجودش رخت مى‏بندند. البته رضایت نسبت به مرگ، بدین معنا نیست که انسان بدون جهت و با دست خود، خویشتن را به کام مرگ بیندازد! قرآن در این زمینه مى‏فرماید: «لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ»؛[۴] «خود را با دست خویش به وادى هلاکت نیفکنید».

تعالیم اسلامى سعى دارد حالت رضا را در انسان تقویت کند. بشارت خداوند به شکیبایانى است که در هنگام بروز حوادث، ناگوار مى‏گوید: «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم»[۵] و روایات اسلامى مرگ را رحمتى از جانب خداوند براى بندگان مؤمن مى‏دانند و مى‏کوشند که در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ایجاد کنند.

 

۴ – توجه به عمومیّت مرگ: انسان باید به این واقعیت توجه کند که مرگ یک سنت و قانون قطعى و خلل ناپذیر حاکم بر نظام آفرینش است و همه موجودات – به جز خالق یکتا – با چنین پدیده‏اى مواجه مى‏شوند؛ چنان که قرآن در این باره مى‏فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ»؛[۶] «هر نفس طعم مرگ را مى‏چشد». خود این فکر موجب تسکین مى‏شود.

 

۵ – یاد مرگ: در فرهنگ اسلامى توصیه شده که مسلمانان نباید از مرگ غافل باشند.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «اکیس الناس من کان اشدّ ذکرأ للموت»؛[۷] «زیرک‏ترین مردم  کسى است که بیشتر به یاد مرگ باشد».

این امر باعث مى‏شود انسان خودش را آماده مرگ کند و براى به دست آوردن این آمادگى، از محرمات بپرهیزد. وقتى فرد مرگ خود را از قبل تصور و پیش‏بینى کند، با فراهم آوردن شرایط و فضاى روانى مناسب، خود را آماده مواجهه با آن مى‏کند و از تنیدگى او کاسته مى‏شود و با این پدیده سازگارى بهترى خواهد داشت.[۸]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – عنکبوت ۲۹، آیه ۶۴٫

[۲] – اقتباس از ام رابین دیماتئو، روان شناس سلامت، ترجمه سید مهدى موسوى اصل و همکاران، ج۲، انتشارات سمت، چاپ اول، زمستان ۱۳۷۸٫

[۳] – فجر ۸۹، آیات ۲۷ – ۳۰٫

[۴] – بقره ۲، آیه ۱۹۵٫

[۵] – بقره ۲، آیه ۱۵۶٫

[۶] – آل عمران ۳، آیه ۱۸۵٫

[۷] – بحار الانوار، ج ۶، ص ۱۳۰٫

[۸] – همان.