آیا در قرآن از جهت ادبیات عرب می توان گفت کلمه زائده وجود دارد؟ مانند این که گفته شده «فلا اقسم» دارای «لا» زایده است.

پاسخ اجمالی

از آن جا که معنای اصطلاحات ادبی هر زبان را باید در بین اهل همان زبان جست وجو کرد؛ از این رو با تحقیق در آنچه دانشمندان نحو در زبان عربی گفته اند، می توان دریافت که مناسبت و تلازمی بین زائده بودن حروف و لغو بودن آنها وجود ندارد. آنچه که موجب از بین رفتن فصاحت قرآن و دور از شأن کلام خداوند بوده لغویت است، در حالی که برای حروفی که مشهور به زائده اند، فوائد معنایی مختلفی در نظر گرفته شده است.

پاسخ تفصیلی

این که آیا در قرآن بتوان حروفی را زائده دانست یا خیر؟ موضوعی است که از دیرباز در بین مفسران فراوان مطرح شده است، اگرچه برخی از متأخرین بیش از دیگران بر عدم وقوع زوائد در قرآن پافشاری کرده اند،[۱] اما این اختلاف در میان مفسران قرن های پیشین نیز مطرح بوده است که از آن جمله می توان به مناقشه ی ابن اثیر و غزالی اشاره کرد[۲] و نیز می توان طعنه ی ابو اسحاق ثعلبی بر ابوعبیده معمر بن مثنی[۳] و اعتراض فخر رازی بر وجود زائده در قرآن[۴] را از نمونه های بارز آن برشمرد.

منشأ این اختلاف از آن جا است که گروهی، کلام نحویون مبنی بر زیادت حروف را حمل بر بیهوده بودن آنها کرده اند که صد البته این تعبیر از شأن قرآن که معجزه ی فصاحت و بلاغت است به دور می باشد. همین امر موجب شده است تا در اسلوب هایی مانند آیات «فبما رحمه من الله لنت لهم»،[۵] «یرید الله لیبین لکم»،[۶] «قال ما منعک ألا تسجد إذ أمرتک»،[۷] «لا أقسم بیوم القیامه»[۸] و دیگر مواردی که صحبت از زیاده بودن برخی حروف شده، دست به تأویل زده و حتی در برخی موارد از معنای حقیقی آیه دور شده و نقش های نامتعارف و دور از ذهنی را برگزینند.

اما با بررسی استعمال «زائده» در تمامی بخش های ادبیات عرب به خوبی می توان دریافت که ملازمت و مناسبتی بین زایده بودن و بیهوده بودن وجود ندارد. چنانچه عبارت زایده نه تنها در مقام تأکید بلکه در بسیاری موارد دیگر هم به کار رفته و معانی جدیدی را ایجاد کرده است، که نشان می دهد مقصود اندیشمندان نحوی از زائده، بیهوده بودن نیست که در این راستا می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:

۱ – در علم «صرف» حرف های موجود در ریشه یک لغت را حروف اصلی و باقی حروف را زائده می گویند، اما همین حروفی که در ظاهر، زائده به شمار می آیند، موجب می شوند تا برای معانی متفاوتی که همه به یک ریشه برمی گردند، به دست آید.[۹]

  این جمله مشهور نیز توصیفی از همین معنا است: «اختلاف المبانی تدل علی اختلاف المعانی»[۱۰] جابجا شدن حروف اصلی (و افزوده شدن برخی حروف زائد) منجر به تفاوت در معنا می شود.

۲ – در علم «بلاغت» در سرفصل «اطناب»(طولانی سخن گفتن) به ویژه در اطناب به زیاده و اطناب به تکریر که از حروف و جملات اضافی جهت بیان، توضیح، مدح و ذم  و … استفاده می شود، تعبیر به کلام زائده و فضله نموده اند،[۱۱] با آن که در واقع این زیاده گویی، بیهوده گویی نیست.

۳ – در عباراتی مانند «جئت بلا زادٍ» و «ما جائنی زید و لا عمرو» و «جائنی زید لا بل عمرو»، با این که «لا» دارای معنای نفی است و تأثیر بسزایی در معنای کلام دارد، نحویون به آن زائده گفته اند.[۱۲] حتی در مواردی به بعضی افعال مانند «کان» زائده گفته اند و در عین حال فایدۀ قرار گرفتن آن در وسط جمله را دلالت بر گذشته ای که پایان یافته است برشمرده اند.

۴ – گاهی اوقات به حرفی که در غیر جایگاه خود قرار گرفته است، هرچند فایده معنایی داشته باشد، زائده هم گفته اند؛ مثلاً در شعر «إن لم یجد یوماً علی من یتکل» و «فهلا التی عن بین جنبیک تدفع» و یا در بحث مای زائده معوض.[۱۳]

۵ – در بسیاری از موارد، فایدۀ آمدن زوائد، ایجاد یک معنای جدید نیست، بلکه موجب می شود در نقش پذیری باقی کلمات توسعه ایجاد شود تا به عنوان مثال، برخی کلمات بتوانند علاوه بر جملات اسمیه، بر جملات فعلیه هم داخل شوند.[۱۴]

۶ – برخی مواقع اضافه شدن یک حرف زائده موجب شده است تا معنای حصر به وجود بیاید و معنای جدیدی را برای کلمات پیرامونی به دنبال داشته باشد، مانند آنچه در مورد «أنما» و «إنما» گفته اند.[۱۵]

۷ – نحویون با وجود آن که در برخی عبارات از حرف «مِن» تأکید و یا استغراق را استنباط کرده اند، اما با این وجود برای آن تعبیر زائده نیز آورده اند.[۱۶] و حتی در جایی که حرف زائده فقط به جهت تقویت کلام آمده است، باز هم دلالتی بر بیهوده بودن ندارد. مثلاً نحویون فایدۀ حروفی مانند «باء زائده» را در جملات منفی، تأکید بر نفی ذکر کرده، در عین حال آن را زائده شمرده اند.[۱۷]

با توجه به قرائن و شواهد فوق، اگر در جایی از آیات قرآن کریم، حرفی به عنوان زائده در نظر گرفته و معنای آن فقط تأکید اعلام شده، این تنها به جهت مقتضای حال مخاطب و تناسب با بقیه آیات بوده است.[۱۸] چنانچه اختلاف قرائات نیز در جایی که حرف زائده حذف شده است، به ظاهر نشان می دهد که معنای آن حرف زائده در نهایت چیزی بیشتر از تأکید کلام نبود.[۱۹] تأکید و تقویت کلام با توجه به وضعیت مخاطب به قدری مهم است که در بسیاری موارد نه تنها از حروف زائد، بلکه از تکرار اسم یا جمله و یا حروف غیر زائد نیز بهره می گیرند.[۲۰]

گفتنی است که برخی از محققان نه تنها معنای تأکید، بلکه استفاده از حروف و دیگر ادوات زائده را برای زیبایی کلام و ایجاد سجع و قافیه در کلام فصیح و حتی قرآن جایز دانسته اند. چنانچه رضی و محمود صافی به این امر تصریح کرده اند.[۲۱]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص۳۷، بنیاد بعثت، قم، ۱۴۲۰ق؛ طیب، سید عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۵، ص ۲۸۱، انتشارات اسلام، تهران، ۱۳۷۸ش.

[۲]. درویش، محی الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‏۲، ص ۸۹، دار الارشاد، سوریه، ۱۴۱۵ق.

[۳]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏۳، ص ۴۷۶، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ق.

[۴]. فخر الدین رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏۲، ص ۳۶۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ق.

[۵]. آل عمران، ۱۵۹٫

[۶]. النساء، ۲۶٫

[۷]. الاعراف، ۱۲٫

[۸]. القیامه،۱؛ در مورد انواع سوگند در قرآن و حرف لا در قسم های قرآنی ر.ک: مقاله «سوگند در قرآن»، معرفت، محمد هادی، مجله پیام جاویدان، شماره ۱، زمستان ۱۳۸۲٫

[۹]. امیل بدیع، یعقوب، موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، ص ۳۹۳، انتشارات استقلال، قم، ۱۳۸۵ش.

[۱۰]. عبارتی که در بیشتر کتب صرفی و نحوی از آن یاد شده است «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی» می باشد ولی عبارت صحیح با توجه به مثال های نقض این قاعده، همان است که در متن ذکر شد.

[۱۱]. فوّال عکّاری، إنعام، المعجم المفصل فی البلاغه، ص ۱۵۹ -۱۷۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۶م.

[۱۲]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، جمعی از اساتید حوزه علمیه قم، مغنی الأدیب، ج ۱، ص ۸۸ ، ۱۹۷، واریان، قم، ۱۳۸۳ش؛ استر آبادی، رضی الدین، شرح الرضی علی الکافیه، ج ۴، ص ۴۱۸، موسسه الصادق، تهران.

[۱۳]. مغنی الادیب، ج ۱، ص ۱۲۵، ۱۲۹، ۲۳۹٫

[۱۴]. در مورد انواع توسیع در ادوات ر.ک: سامرائی، فاضل صالح، معانی النحو، ج ۱، ص ۲۹۸، موسسه التاریخ العربی، بیروت، ۱۴۲۸ق.

[۱۵]. امیل بدیع، یعقوب، موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، ص ۱۶۹؛ معانی النحو، ج۱، ص۲۹۹٫

[۱۶]. شرح الرضی علی الکافیه، ج ۴، ص ۲۶۹؛ الأزهی، خالد بن عبدالله، شرح التصریح علی التوضیح، ج ۲، ص ۸، دار إحیاء الکتب العربیه، بیروت.

[۱۷]. الصبان، محمد بن علی، حاشیه الصبان علی شرح الأشمونی، ج ۱، ص۲۵۰، انتشارات زاهدی، قم، ۱۳۷۷ش؛ شرح التصریح علی التوضیح، ج۱، ص۲۰۱٫

[۱۸]. در مورد معنای زائده، ر.ک: شرح الرضی علی الکافیه، ج ۴، ص۴۳۲، حروف الزیاده؛ علیدوست، ابوالقاسم، سلسبیل فی اصول التجزئه و الاعراب ص۳۶۴، دارالاسوه، قم، ۱۳۸۳ش.

[۱۹]. چنانچه ابن هشام قرائت ابن مسعود را در آیه ۲۶ سوره بقره (مثلا ما بعوضه)، مؤید زائده بودن آن دانسته است. مغنی الأدیب، ج ۱، ص ۲۴۱٫

[۲۰]. در این مورد ر.ک: مقاله «گونه های تأکید در قرآن»، ربانی، محمد حسن، فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره ۳۵-۳۶، پاییز و زمستان ۱۳۸۲٫

[۲۱]. شرح الرضی علی الکافیه، ج ۴، ص۴۳۳؛ صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج ‏۴، ص ۳۵۵ ذیل آیه ۱۵۹ آل عمران، دار الرشید، دمشق-بیروت، ۱۴۱۸ق.