خداوند در سوره هود میفرماید: «وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛ چرا در اینجا «معه» آمده با اینکه واو عطف در اینجا کفایت میکرد؟
خداوند در سوره هود می فرماید: «وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛ چرا در این جا «معه» آمده با این که واو عطف در این جا کفایت می کرد؟
پاسخ اجمالی
داستان حضرت هود(ع) و قومش، در چند سوره از قرآن کریم آمده است. در یکی از آنها گفت وگویی میانشان شکل می گیرد که به نوعی شبیه مباهله و درخواست عذاب برای یکدیگر است.[۱] پس از این آیات، خداوند به آمدن عذاب الهی اشاره می کند: «وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّیْنَا هُودًا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِّنَّا وَ نجَّیْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ»؛[۲] و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، «هود» و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آنها را از عذاب شدید، رهایى بخشیدیم.
آیه شریفه بیان می کند که عذاب الهی به هود و ایمان آورندگان او نرسیده، بلکه خداوند آنها را از این عذاب نجات داده است. نکته لطیفی در این جا وجود دارد؛ خداوند اول نجات بندگان صالح از عذاب را بیان می فرماید، سپس به بیان مجازات افرادی می پردازد که ایمان به حضرت هود(ع) نیاوردند: «و این قوم عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبران او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروى کردند».[۳]
در مورد نجات هود و مؤمنان به آن حضرت، خداوند دو بار از کلمه «نجَّیْنَا» استفاده کرده است. در این که علت این تکرار چیست، تفسیرهای مختلفی شده است؛ مانند: کلمه «نجّینا» در مرحله اول اشاره به رهایى بخشیدن از مجازات دنیا است و در مرحله دوم رهایى از عذاب آخرت را بیان می کند.[۴] البته تفاسیر دیگری نیز در این مورد بیان شده است.[۵] اما در مورد ذکر جار و مجرور «معه» باید گفت: ظاهراً بیانگر این است که؛ ایمان آورندگان را نجات دادیم و در این نجات آنها به همراه حضرت هود(ع) بوده اند؛ زیرا زمانی که مردم از شخصی پیروی می کنند، و به او ایمان می آورند، با او خواهند بود، چه در عذاب و چه در نجات از عذاب و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. ر.ک: هود، ۵۳ – ۵۷.
[۲]. هود، ۵۸.
[۳]. هود، ۵۹.
[۴]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج ۲، ص ۴۵۶، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۴، ص ۲۴۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
[۵]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۱۴۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
پاسخ دهید