روز شنبه مورخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ همایش تبیینی تبلیغی «مباهله» با همکاری بنیاد بین المللی الغدیر در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) تهران با سخنرانی حضرت «آیت االله صدیقی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
از همهی بزرگوارانی که به عشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حماسهها و زیبائیها و خلاقیتها و نوآوریها، یکی بعد از دیگری به ساحت مقدّس جان جانان، نفس الرسول، حقیقه الرساله، عینیتِ قرآن، حصن و حصین شریعت و طریقت و حقیقت یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نثار میکنند، هم تقدیر و تشکّر دارم و هم اعلانِ دین میکنم و قابلِ اداء هم نیست.
بنیاد بین المللی غدیر با عنایتِ مولای ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، سال به سال سفرهی خدمت خود را به ساحت مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم از لحاظ کمّی و هم از لحاظ کیفی گسترده و تعمیق میشود، حادثهی مباهله هم که جزو حوادثِ مورد غفلتِ موالیان و محبّان و حقیقتجویان قرار گرفته بود، با همّتِ این بنیاد که بر اساس تقوا توسط استاد بزرگوار ما مرحوم آقای خزعلی، که الحق و الانصاف چشمهی اخلاص بود و نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ائمه علیهم السلام و نسبت به انقلاب و نسبت به ولایتِ فقیه و نسبت به ولی فقیه هیچ چیزی نداشت، دار و ندارِ خود را واقعاً در این مسیر در طبق اخلاص گذاشت و نثار کرد. شجاعت، شهامت، غیرت، در اوج بود، و به همین عشق و غیرتی که داشت این بنیاد را بنا نهاد، ولی در حیاتِ ایشان هم مسئلهی مباهله، نشد که سفره پهن کند و مشتریانِ عشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تغذیه کند.
هفتمین سال است که بحمدالله در تهران حوزههای علمیّه، و در استانها، کانونهای دیگر عهدهدارِ به صحنه آوردنِ این حادثهی عظیمِ تاریخساز و جلوهی عظمتِ خمسهی طیّبه و خصوصاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، بحمدالله رخداد بزرگ و مورد همّت و وجههی عزیزانِ سنگرنشین و علمای شیعه که لازمهی مرزبانیشان این است که این گنجها را شناسایی کنند و حراستِ این امر به این است که نگذارند پایمال بشود، اینها اسنادِ حقانیتِ راهِ ولایتِ علوی است و طرحِ حکومتِ دینی و حکومتِ شایستگان و اهل فضائل است.
در این محفل نورانی هم بحمدالله در ابتدا قاری عزیزمان آقای نوروزی که هم افتخارِ حافظ قرآن بودن را دارند، هم اهل فضل هستند، جزو فضلاء هستند، و هم از همکارانِ بسیار مؤثرِ برادر عزیز و بزرگوارمان آقای کاشانی، محقق در عرصهی ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، هم آثار قلمی دارند، و هم اینکه آقای نوروزی بحمدالله اهل بیان هستند، تلاوت زیبای ایشان خیلی دلانگیز و مایهی ابتهاج بود.
مجری ما برادر بسیار عزیز و خوشذوق و خوشسلیقه، از زراری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آقای نوّاب عزیزمان هستند که مکرر در این محفل مجلسآرایی کردهاند و برنامهها را به زیبایی به سامان رساندند.
من با این مداح عزیز سابقهای نداشتهام، ولی الحق و الانصاف زبانِ ایشان نبود که میخواند، در حقیقت در حالِ فدا کردنِ خود بود، الحق والانصاف خیلی جالب بود، چه شور و هیجان و عشقی!
یا امیرالمؤمنین! شرمنده هستم، ما کجا و نام و یاد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کجا؟ ما کجا و این صحنههای عشقی و عاطفی و احساسی و منطقی و عقلانی کجا؟
حضور مدرّسین بزرگوار، بعضی از مدیران حوزههای علمیه، شخصیتهای روحانی سیاسی و انقلابیمان در این محفل مایهی مباهات است و از یکایکِ این عزیزان تشکر میکنم، از این عاشقانی که بحمدالله در این محفل برایشان مکتب عشق مطرح است و طلبههای عزیزِ این کانون، امیدهای آیندهی جامعهی اسلامی هستند، و افتخاراتِ تشیّع هستند، پرچمدارانِ انقلاب هستند، و دیدید که هم حرکتهای جهادی ایشان در مقاطعی که کشور نیاز دارد، کمک به سیلزدهها و زلزلهزدهها و کرونازدهها، در عین حال سربازانِ گمنامِ رهبری هستند، سیاسیکاری هم بلد نیستند ولی حان به کف هستند و بار علمی و معنوی را برای انقلاب میبندند و ما در میان اینها آیت الله بهجتها را نشان گرفتهایم و امیدوار هستیم که ان شاء الله آن روز زنده باشیم و ببینیم که رجال عرشی و حکومتی و رجالی که افتخارِ مدیریتِ جهان باشند از این کانون به محضر امام زمان ارواحنا فداه عرضه بشوند.
موضوع جلسهی ما «مباهله» است، با تأخیر انجام میشود، شاید مقداری از علّت این تأخیر عدم جرأتِ برگزارکنندگان بود که در روز مباهله فکر میکردند که این جمع جمع نمیشوند، ولی اگر با من مشورت شده بود عرض میکردم که باید روز مباهله را بزرگ داشت و من اعتقاد دارم که شاید بهتر از این جمع جمع میشد.
اجمالاً چند جملهای به نحو ادب به محضر شریف شما بزرگان و بزرگواران و سنگرنشینانِ عشق و مرزبانانِ انقلاب و رهروانِ راهِ شهیدان و دلدادگانِ به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پرچم غدیر که این پرچم امروز در دست همنامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و شخصیتِ بینظیر بعد از امام زمان ارواحنا فداه در عصر ما، رهبر عزیز و بزرگوارمان، باید نکاتی را عرض کنم.
«قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ».[۲]
جریان نصارای نجران و مناظرهی با آنها و علیرغمِ محکومیتشان با آیه کریمه «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»،[۳] این لجاجت یک سمبل است، پافشاری به حق در جبههی حق و اصرار به حرکت در مسیر باطل در جبههی باطل یک اصل است، لذا قرآن کریم این دو جبهه را همیشه در حالِ کارزار دیده است و این جنگ را همیشه برپا دیده است و جنگجویانِ میدانِ مبارزه در عرصهی نبردِ جنگ نرم، این شما رهروانِ راهِ آل بیت علیهم السلام هستید که هم باید آن حقیقت را در خودتان احراز کنید و از خدا و اولیای خدا بگیرید، صاحب نفس باشید، بتوانید مباهله کنید، بتوانید در جنگِ حق و باطل، بدونِ سلاح سرد، با نفس و اشک و آه و آمین خودتان استیصالِ دشمن را عملی کنید. این توقع از حوزههای علمیه هست، بخصوص از شما طلبههای جوان که بحمدالله از ابتدا مسیر دنیا و آخرت را باهم طی میکنید، و دین را دینِ مدیریت و زندگی و تأمینِ خواستهای دنیوی و اخروی و دینِ عدالتگستر و ظلمستیز و استکبارستیز و باطلستیز میدانید، این حرکت مباهله قیام بود، جنگ بود، نبرد بود، و اسلام دین جهاد است، حال در یک جایی با شمشیر و نیزه، امروز با موشک، با توپ و تانک، اسلحه علم است، دانش است، یک جایی هم اسلحه دعاست، ابتهال است، مباهله است.
باید این جبههها را شناخت و در هر جبههای به تناسبِ با آن جبهه قوّت را بدست آورد، «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ»،[۴] آنها مصادیق هستند، وگرنه اصلِ کلّی این است که حق باید مجهز باشد، همیشه باید آمادگی لازم را داشته باشد و به جنگِ باطل برود و در این جنگ با تجهیزاتِ کافی ورود کند.
در جنگ نرم سمبل و اوج و قلّه «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه» هستند، که به حوزههای علمیّه یاد دادند که خط مقدّمی باشید، جانهای خودتان را، بانوان خودتان را، فرزندان خودتان را به جبهه بیاورید.
در خانه نشستن و غصه خوردن و نق زدن و تنه زدن و مقابلِ انقلاب ایستادن، کارِ نامردهاست.
اگر اهل معاملهی با خدا هستید و دنیا را بازار میدانید «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ»،[۵] شما جنّت لقاء میخواهید، جنت رضوان میخواهید، این موضوع بدونِ حضور در جبههی مقابلهی با باطل عملی نیست، این نکته اساسیترین نکتهای بود که خدای متعال در مسئلهی مباهله بر زبانِ من جاری کرد و امیدوار هستم که خودم هم ان شاء الله پشتِ شما با شما حرکت کنیم و همیشه حضورِ دائم داشته باشیم و از هیچ جبههای در انقلاب غایب نباشیم و نامرد نباشیم و عقبنشینی نکنیم. در هر خطری عزیزترینِ عزیزانمان را در خط مقدّم داشته باشیم.
این اساسیترین نکتهای است که در جریان مباهله به زبان آن اُسقُف هم آمد. وقتی خدای متعال پیغمبر خود را دعوت کند، دعوتکننده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، مدعوین را دعوت میکند که هرکدام از آنها صاحبِ همین دعوت هستند، تحلیلی که علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف دارند، این چهار نفری را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعوت کردند، دستِ اینها را در بساطِ دعوتِ خاتمیه بند کردند، هر کدام از آن بزرگواران همان حقیقتِ نبوی را دارند، همان نورِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دارند، هر کدام به تنهایی حجّتِ بالغه هستند، هر کدام به تنهایی یک خلیفه هستند، هر کدام به تنهایی جلوهی کاملِ خدای متعال هستند و اسم اعظم پروردگار متعال هستند، این عظیمترین فضیلتی است که برای خمسهی طیّبه…
به تعبیر حضرت رضا علیه الصلاه و السلام وقتی مأمون درخواست میکند که برترین فضیلتِ حضرات خمسهی طیّبه چیست، یعنی او فضیلتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را درخواست کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعنوانِ فضیلت آیهی مباهله را مطرح فرمودند.
این هم یک نکته، که حضورِ این بزرگواران بعنوانِ حضورِ حجج بالغه است، هر کدام مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، محتوای حقیقتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دارند و به تنهایی حجّتِ کامل و حجّت بالغه هستند و هیچ کمبودی ندارند و مظهرِ جمال و جلالِ الهی هستند.
نکتهی سومی که در این آیه کریمه قابل طرح است، که فراوان گفته شده است ولی تکرارِ آن مانندِ تکرارِ طلوع خورشید و تکرار نیاز ما به غذاست که اگر تکرار نشود تحلیل میرویم، در این آیهی کریمه، اولاً مقابلهی با باطل، باطل باطلِ محض است، در مقابلِ آن هم حق، حقِ محض است، «الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ»،[۶] اینجا هم یک قتال است و مسئله مسئلهی استیصالِ جبههی باطل است، هر دو گروه دعوت شدهاند که رقیبِ خودشان را در این مصاف از بین ببرند، این لعن لعنِ لفظی نبود، لعنِ تکوینی بود، جعلِ لعنت بود و لعنِ استیصالِ باطن و لعنِ نفرین بود.
در این جبهه کسانی که این اقتدار در وجودشان هست، جلوهی قدرتِ خدا هستند، قدرهالله هستند، یکی آن داعی است، «قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ»، خودِ «تَعَالَوْا» هم، ملاحظه میکنید که در عرب اصطلاحاتِ مختلفی برای حالات مختلف هست، کسی که بالا هست و پایینی را صدا میزند، کسی که پایین هست و بالایی را صدا میزند، وقتی کسی پایین است و بخواهد به بالایی بگوید که بیا از لفظ «إنزِل» استفاده میکند، کسی که همردیف است از لطف «جِئنی» استفاده میکند، کسی که بالا هست و میخواهد پایینی را بالا ببرد از «تَعال» استفاده میکند.
معمولاً خانههای اعراب بالا بوده است و در کوه زندگی میکردهاند، وقتی فرزندانشان برای تفریح میرفتند آنها را با «تَعال» صدا میکردند. حال در مسائل معنوی این «تَعال» یک مسئلهای شده است، «تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ».[۷]
«قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ»، پیغمبر آن عرشی است، آن بالاست، لذا میخواهد پایینیها را به بالا بکشد، چه کسانی در این «تَعالی» با ما همراه هستند؟ چه کسانی در آن علوّ و در آن قلّه هستند؟ «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».
اینجا یک فضیلت برای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، و اعلانِ نرخ است، که در حجّت خدا «سِن» شرط نیست، حقیقت به سِن نیست. حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام هنگام تولد گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ».[۸]
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حدود چهار یا پنج سالگی که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در آغوش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم دست در دستِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند (بنا به نقلی)، خدای متعال کودکانی در این حد را مانند حضرت مسیح علیه السلام مطرح کرده است و اینها را جلوهی خدا معرّفی کرده است، اینها را حجّتِ حق معرّفی کرده است، که در جریان غدیر، وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برای شاهدِ فدک معرّفی کردند، آنها گفتند که سنِ اینها کم است!!!
اینها قرآن را قبول نداشتند، قرآن کریم همین کودکان را بعنوانِ شاهدِ حق «حجّت» آورد، یکی حجّت بودنِ اینها در سنِ طفولیت است، همانند حضرت مسیح علیه السلام، بلکه برتر از حضرت مسیح علیه السلام هستند.
نکتهی دوم آن شناسنامهای است که خدا برای اینها صادر کرده است، اینها نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بنوّت دارند، پسرانِ دختر پسرانِ خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یاد شدهاند، نصّ هم هستند، اینها ابناء پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.
نکتهی دیگر این است که بانوان در مرزبانی از دین، در مقابلهی با باطل، در مقابلهی با معاندین و معارضین سهم دارند، نه تنها مجاز هستند در جبهه حضور پیدا کنند، بلکه جزوِ مأمورین و افسرانِ حاضر در جبههی مقدّم هستند، که حضورِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم فضیلتِ ایشان است که در عدادِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، در عدادِ امامها هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ردیفِ نبی و امام قرار گرفتهاند، خودِ ایشان در این برترین فضیلت سهم دارند، خودِ ایشان پرچمدار هستند، و دیگر اینکه این عظمتی برای یک بانوست، بانوان میتوانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را قلّهی فضیلتِ خودشان ببینند و به سوی این قلّه حرکت کنند و در ستیز با باطل و ستیز با استکبار و نفاق، خودشان در عرصهی مقابله و مبارزه حضورِ فیزیکی پیدا کنند، و خدای متعال در این مقابله، فتوحات را نصیبِ ایشان میکند، کمااینکه در حضورِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این فتح و این پیروزی حاصل شد.
نکتهی بعدی این است که خانواده را مطرح کرده است که در هفتهی گذشته خدمت حضرات راجع به نقش خانواده و اهتمامِ دینِ ما به مسئلهی خانواده، این یکی از مسائلِ بسیار مهمّی است که باید نظامِ خانواده را منسجم کرد، باید خانواده را رونق داد، باید تشکّل خانواده را تعمیق و تأکید کرد.
متأسفانه دشمن و این شبکههای مجازی در این مقطع اخیر به اساسِ خانواده لطمه زده است و خداوند متعال ابناء را مطرح میکند، مادر آمده است، فرزندان آمده است، شوهر آمده است، پدربزرگ آمده است، خانواده را به صحنه آورده است.
اگر خانواده ریشهدار باشد حتماً اینها اهلِ جبهه هستند، اینها اهلِ مبارزه هستند، این هم یک نکتهای است که کمتر روی آن توجّه شده است و باید توجّه بشود.
نکتهی آخر این است که مسئلهی «أبناء» مطرح شده است، مسئلهی «نساء» مطرح شده است، یکی از علماء هم نکتهی خیلی زیبایی مطرح میکنند که در این حدیث کساء متداولی که بحمدالله ما هم به تبعیّت از بزرگانِ مکتبِ فقاهت و عرفان، مانند آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف و آیت الله بهاءالدّینی اعلی الله مقامه الشّریف، این بزرگواران خیلی به این حدیث کساء تأکید داشتند و خودشان پناهجوی این سنگر بودند و به این سنگر پناه میبردند.
در این حدیث کساء هم وقتی جبرئیل از خدا میپرسد که اینها چه کسانی هستند؟ خدای متعال اینها را با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها معرّفی میکند، «هُمْ فاطِمَهُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها وَ بَنُوها»،[۹] به تبعیّت از این حدیث کساء، این عالم بزرگواری که امتیازاتی هم دارد، میگوید: خدای متعال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را قلب قرار داده است، «أبناء» یک طرف هستند، «أنفُس» یک طرف هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در میان هستند، این چینش یک چینشِ حسابشده است که «هُمْ فاطِمَهُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها وَ بَنُوها»، در آیهی کریمه هم محور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.
لطائف دیگر هم هست که در این مجال توفیقِ اظهارِ آن را ندارم، ولی آن مطلبی را که علامه بزرگوار استاد ما آیت الله جوادی آملی مطرح میکنند و نکتهی خوبی است، میگویند: خدای متعال «أبناء» را مطرح کرده است، «نِساء» را مطرح کرده است، اینها انتصابات است، اما «أنفُس» بالاتر از ارتباطِ نَسَبی و حَسَبی است، اصلاً مسئلهی دیگری است، «أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ»، اینجا اصلاً یک مسئلهی جدیدی است، آنجا مسئلهی اخوّت و بنوّت و ابوّت مطرح نیست، خدای متعال تجلّیِ اعظمِ خودش را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست، «أَسْأَلُک بِالتَّجَلِّى الْأَعْظَمِ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاملترین انسان هستند، این یک حقیقت و باطن و سِرّی دارد، آن سِرّ و حقیقتِ ایشان «امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» هستند، این معرفتی ماورای معرفتِ «أبناء» و «أنفُس» است، مرتبهی خیلی بالاتری است، «أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ»، حقیقتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارند، مسئلهی خاتمیت چون هم تصریح قرآن کریم است و هم اجماع هست و هم روایات هست، آن مسئلهی نبوّت را برداریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خاتم انبیاء هستند و پروندهی نبوّت بسته شده است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، منهای نبوّت ایشان. شما هر فضیلتی در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سراغ دارید در شخصِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعنوانِ نفسِ نفیسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قابل اثبات است.
لذا آن مسئلهای را که فخررازی از آن عالمِ حُمصیِ شیعی نقل میکند، از کنارِ آن هم ساده رد میشود، او در تفسیر کبیر نقل میکند که او گفت علی افضل از انبیاء سلف بغیر از پیغمبر است، چراییِ این موضوع را «أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ» نقل میکند.
یک مسئله مسئلهی افضلیتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از انبیاء بجز خاتم انبیاء است، به دلیل اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افضل از آنها هستند، و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، بنابراین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از همهی انبیاء برتر هستند، این فضیلت به نصّ صریح قرآن کریم خیلی مهم است.
نکتهی مهم هم اثباتِ حاکمیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَى»،[۱۰] «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»،[۱۱] «أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا»،[۱۲] چطور بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تنها گذاشتند و دیگران را برگزیدند؟ در حالی که خودِ خدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معرّفی میکند؟ همانطور که در زمان حیاتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چون خودِ رسول الله حضور دارد کسی حق ندارد «لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»،[۱۳] حالا هم که پیغمبر نیست جان و حقیقت و کمالِ پیغمبر اینجاست، شما نمیتوانید دلیلی بالاتر از این پیدا کنید.
ما یک نشستی با اساتید مهدویت قم داشتیم، از چهل نفر از این اساتید دعوت شده بود، یکی از مدعوین ما هم آقای «هاشم الحیدری» که از مجاهدین عراق است آمد و یک صحبت جانانهای کرد که ما طمع کردیم که ان شاء الله در یک فرصتی از این مجاهدِ نورانیِ عاشقِ ولایتِ بابصیرتِ تمام دعوت کنیم که در جمع شما عزیزانمان هم صحبت کنند، او میگفت که این مباحث ذهنی جای خودش را دارد، اگر حضرت مسلم علیه السلام در محاصره قرار گرفته است، آیا شما در آنجا میآیید و مباحث ذهنی را مطرح میکنید؟ آیا در مورد حدیث کساء حرف میزنید؟ آیا در مورد تاریخ غدیر حرف میزنید؟ یا اینکه پرچم غدیر در دست حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام است، اگر کسی نسبت به او وفا نداشته باشد اگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیایند مسلّماً ایشان را میکشد، اینجا الآن مسئله مسئلهی جنگ است، آن چیزی که در مسائلِ مباهله و غدیر برای ما مهم است، این است که امروز چه کسی به جای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نشسته است؟ امروز پرچمی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دستِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دادهاند و عمامهی حکومتی که بر سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گذاشتند، و اگر امروز این دو جبههای که قرار گرفت و یکی از آنها جبههی باطلِ محض بود که سمبل آن نصارای نجران بود که سمبلِ لجاجت بودند، علی رغمِ استدلالِ روشنِ خودِ خداوند متعال زیر بار حق نرفتند، این جمعی که مقابلِ آنها را گرفتند، امروز چه کسی مقابلِ این خمسه است و چه کسی به جای آنهاست؟
امروز ما باید با آن جبههای که مواجه هستیم را بشناسیم، جبههی حق که جبههی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و جبههی غدیر است، چه کسی این پرچم را به دست گرفته است؟ عمده شناختِ این دو جبهه و شناختِ حکومتِ آنجا و حکومتِ اینجاست، استکبار مظهرِ آن لجاجت و مقابلهی با حقِ محض است، در اینجا در زمان غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه، امروز ما رهبر عزیزمان همان کسی است که به جای جانِ پیغمبر نشسته است، و آن پرچم امروز به دست اوست و ما باید در این صحنه «عینی و عملی» در خدمتِ این جبهه باشیم.
مبارکتان باد این معرفت و بصیرت و غیرت و عقلانیت و حضور در جبههی حق، زیر پرچمی که آن روز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند و امروز متأسفانه به دلیل جفای تاریخ امام زمان ارواحنا فداه در پَسِ پردهی غیبت هستند، ولی نایبی دارند که خودشان معرّفی فرمودهاند و ما هم حاضر هستیم در زیرِ این پرچم فداکاری کنیم و أبناء و أنفس و نساءمان را فدای این جبهه کنیم.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم فرج مولای ما حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را برسان.
خدایا! نایب امام زمان ارواحنا فداه، رهبر بزرگوارمان را با اقتدار و عزّت و نورانیّت در هدایتِ امّت، در فرماندهیِ جبههی مقاومت، در بیدارگریِ مستضعفان، تا ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.
خدایا! این دولتِ کریمهی جدید را، دولت مردمی را، دولت ولایتمدار را بر همهی مشکلات پیروز بگردان.
خدایا! همهی موانع، خصوصاً خطرِ نفوذ را از این دولت دور بدار.
خدایا! خطر نفوذیها را به خودشان و اربابانشان برگردان.
خدایا! خیر و برکت و نور و معرفت را بر این کشور و بر این مجامع نازل بفرما.
خدایا! این اهتمام و حضور و این بزم و این مزیدِ بصیرت و تعظیم شعائر را از همهی حاضرین و فرهیختگان و علماء و مدرّسین و مدیران عزیزمان، و از عزیزانِ بنیاد بین المللی غدیر و عزیزانِ این مدرسه قبول بفرما.
خدایا! امام راحل و شهدا را از ما راضی نگهدار.
خدایا! ما را از خط امام و شهدا بیرون مفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم، همهی مریضها، مریضهای مورد نظر را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.
از این بزرگواری و تحمّل شما تقدیر و تشکّر میکنم.
صلوات ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ)
[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۵۹
[۴] سوره مبارکه انفال، آیه ۶۰ (وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ)
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱ (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
[۶] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۶ (الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ ۖ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا)
[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۴ (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)
[۸] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۰ (قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا)
[۹] حدیث کساء
[۱۰] سوره مبارکه یونس، آیه ۳۵ (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)
[۱۱] سوره مبارکه زمر، آیه ۹ (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)
[۱۲] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۸ (أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا ۚ لَا یَسْتَوُونَ)
[۱۳] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
پاسخ دهید