روز جمعه مورخ ۲۳ دی ماه ۱۴۰۱ و همزمان با شام ولادت امّ ابیها حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، «همایش بانوی آسمانی» با حضور مادران و همسران طلاب معزز برگزار گردید که در این مراسم «حضرت آیت الله صدیقی» به ایراد بیاناتی در فضائل حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) مایهی ابتهاج قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
- ازدواج برای انسان آرامش به همراه دارد
- زن جلوهی صفات حقتعالی است
- کاری که باعث میشود شامل دعای امام زمان (ارواحنا فداه) بشوید
- خانوادهای که خوب است باید اُلگوی جامعه قرار بگیرد
- ظرفیّت بالای بانوان از دیدگاه مکتب اسلام و قرآن کریم
- توصیههای پدرانهی حضرت استاد صدیقی به همسران طلاب
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
این مناسبت بزرگ، روز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و روز ولادت حضرت امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، روز مادر، روز زن و روز تکریم از دامان انسانساز و پاک را که هرکسی به معراج رفته است، از دامان مادران رفته است، تبریک عرض مینمایم. لذا این روز تکریم مادران و بانوان را به بانوان محترمهای که در این محفل شَرف حضور دارند و به همسرانشان و فرزندانشان تبریک و تهنیت عرض میکنم.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) مایهی ابتهاج قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند
ابتدائاً چند جملهای راجع به حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض ادبی داشته باشیم. انشاءالله دلهای بیقرارمان نسبت به بیبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) رونق بگیرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فاطمه بهجه قلبی، و ابناها ثمره فؤادی، و بعلها نور بصری[۲]»؛ فاطمه (سلام الله علیها) بَهجت قلب من است. ابتهاج به این معناست که وقتی انسان خیلی خوشحال میشود و نزدیک به حالت هیجانی میشود، این ابتهاج است. همیشه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مایهی ابتهاج وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. فاطمه (سلام الله علیها) شادابی قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، طراوت قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، نسیم بهاری بود که گُلهای گُلزار قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را روح میداد و آن را شاداب میکرد. فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) نیز «و ابناها ثمره فؤادی» هستند. «ابناها» به این معناست که حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) میوههای قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بَلد طیّب است؛ «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ[۳]»؛ سرزمین پاک و آماده هر نَهال مناسبی در آن کِشت بشود، به بَر مینشیند و میوه میدهد. وقتی زمین قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با محبّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ابتهاج پیدا میکند، طراوت و شادابی دارد، نَهال وجود حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) ثَمرهی قلب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میشود. به عبارت دیگر بذرِ قلب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با قرآن افشانده شده است و بذر و نَهال قرآن در قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند متعال غَرس شده است و میوهی این نَهالی که خداوند متعال با نزول قرآن کریم در قلب نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرموده است، ثَمرهی آن حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) هستند. اگر کسی به دنبال میوهی مسلمانی خودش و قرآنی بودن خودش باشد، باید به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) وصل بشود و آنها الگوی ما و نتیجهی قرآن کریم هستند و نبوّت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود شخصیّتهایی در تراز حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) هستند. «و الأئمه من ولدها اُمناء ربّی[۴]»؛ فرزندان دیگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) که یازده امام معصوم (سلام الله علیهم اجمعین) هستند، اینها نیز امینهای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.
در یک حدیث دیگری نیز آمده است که فرموده است: «فَاطِمَهُ مُهْجَهُ قَلْبِی[۵]»؛ فاطمه (سلام الله علیها) خون قلب من است. همانگونه که خون به اعضاء پُمپاژ میشود و میرسد، دین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا روز قیامت با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) جریان پیدا کرده است. اگر فاطمه (سلام الله علیها) نبود، قلب معنوی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خون نداشت و نمیتوانست اعضاء را که همهی عالَم را شامل میشود، تغذیه نماید. با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم از نظر توحید و هم از نظر اخلاق و هم از نظر شریعت، این سُفره به برکت وجود نازنین حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) به عالَمیان رسیده است. به همین جهت حقتعالی فرموده است: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ[۶]»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیر کثیر هستند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) علم کثیر هستند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) اولاد کثیر هستند. برکت وجود نازنین حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در ابعاد مختلف به همهی عالَم رسیده است و هر کسی در عالَم هر چیزی دارد، به لطف مادر دارد و مادر عالَم امکان فاطمهی طاهره (سلام الله علیها) است.
ازدواج برای انسان آرامش به همراه دارد
در آیات قرآن کریم نیز خداوند متعال حضرت زهرا (سلام الله علیها) را از غیرِ خودش پاکشده معرفی فرموده است؛ «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۷]». در قرآن کریم چند دعا وجود دارد که بزرگان ما، خواص از عُلمای ما اینها را کثیراً در قنوت نمازهای خود میخواندند که میتواند برای ما هم دعا باشد و هم توسّل به قرآن کریم باشد و هم تأسی به بزرگان ماست. «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ[۸]»؛ هم دعا و هم درس است. پروردگارا! «هَبْ لَنَا» به ما عطا کن «مِنْ أَزْوَاجِنَا» از همسران ما «وَ ذُرِّیَّاتِنَا» و از فرزندان ما «قُرَّهَ أَعْیُنٍ» مایهی چشم روشنی ما باشد. یعنی خدایا به من همسری عنایت کن، اگر بانوان بزرگوار بخواهند برنامهی قرآن را در تربیت یک همسر خوب به دست بیاورند، این دعای قرآنی در حال ارائهی یک نمونه به ما میباشد. در روایت آمده است که مُراد از «اَزواج» حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ ای پروردگار ما! به ما در مورد همسر و فرزندانمان نظر رحمتی داشته باش، همسر من به اندازهای خوب باشد و فرزندان او به اندازهای مُمتاز باشند که وقتی من با آنها برخورد میکنم، اشک شوق بریزم، ذوقزده بشوم که یک زن میتواند به این اندازه خوب باشد، یک همسر میتواند اینقدر سازنده باشد، برای انسان به این مقدار مایهی آرامش باشد، این اندازه در برابر مشکلات مرد ضربهگیر باشد. خداوند متعال زن را برای مرد سنگر آسایش قرار داده است، جبههی آرامش قرار داده است. پروردگار متعال فرموده است: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا[۹]»؛ نتیجهی ازدواج، آرامش است. این آرامش در چند مورد وجود دارد که اینها به یکدیگر مرتبط هستند. در رأس آن «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۰]» است. زن باید برای مرد آیینهی خداوند متعال باشد. هرگاه انسان همسر خودش را ببیند، قدرتنمایی پروردگار عزیز را در اینکه این بانو چشمهی عاطفه و محبّت است، مشاهده کند. صبر من در برابر صبر همسر که با مشکلات خانه و فرزند دارد، بسیار کم است. من به این اندازه صبر ندارم؛ ولی خداوند چنان حوصله و صبری به این بانوان داده است که میتواند در تمام شرایط فرزندش را نوازش کند و مشکلات زندگی را تحمّل نماید. این قدرتنمایی خداوند متعال است. «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ»؛ خداوند متعال خودش نیز این را از آیات خودش معرّفی فرموده است. «وَ مِنْ آیَاتِهِ» از آیههای خداوند متعال این است که فرموده است: «خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا»؛ این سِنخیّت که هر دوی ما از یک قُماش هستیم، همسر من ناجنس نیست و جنس خوبی است، قُماش خوبی است. اگر جنس زن با مرد تناسب داشته باشد و از یک قُماش باشند، نتیجهی آن یک سَکینه و آرامش است. همان چیزی که در یاد خداوند متعال وجود داشت: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». این ذکرالله مَجاری و بسترهایی دارد که یکی از مَجاری آن وجود زن خوب است.
زن جلوهی صفات حقتعالی است
زن خوب برای مرد صالح آیینهی خداوند متعال است. وقتی مرد به او نگاه میکند، جلوهی رحمت خداوند، جلوهی رحمانیّت خداوند، جلوهی رحیمیّت خداوند، جلوهی رُبوبیّت خداوند و جلوهی اَنات خداوند متعال در او بروز دارد. خداوند متعال زود غضب نمیکند. اگر زن بتواند مُتخلّق به اخلاقالله بشود، آیتالله میشود. هر زنی میتواند آیتالله بشود، به شرطی که اَنات داشته باشد. اَنات به این معناست که زود عصبانی نشود و بتواند خودش را کنترل نماید، خشم خودش را مدیریت کند. در حوادث و فَراز و نَشیبها به پروردگار متعال پَناه ببرد و به جای اینکه عصبانی و خشمگین بشود و عکسالعمل نشان بدهد، به فکر چارهی زندگی باشد. چون خداوند متعال مدیریت خانه را به زن واگذار کرده است و این نوع مدیریت از ظریفترین نوع مدیریتها در زیر این آسمان است که از ریاستجمهوری سختتر است، زیرا او در حال انسانسازی است. در حال تربیت فرزند است که در تراز اولیای الهی باشد. لذا به این سادگی نمیتواند یک مادر، مادر باشد و شایستگی مادری داشته باشد.
نقل شده است که به مادر «شیخ انصاری[۱۱]» (اعلی الله مقامه الشریف) بشارت دادند که حوزه فرزند شما را به عنوان زمامدار و زَعیم عالَم تشیّع انتخاب کرده است. گمان میکردند که او از این موضوع بسیار خوشحال میشود؛ ولی ایشان گفتند که توقّع من بیشتر از این بود. من توقّع داشتم که او بوی امام زمان (ارواحنا فداه) بدهد، خوی امام زمان (ارواحنا فداه) در او وجود داشته باشد؛ هر خوبی که خداوند متعال به امام زمان (ارواحنا فداه) داده است، فرزند من نیز تمام خوبیهای امام زمان (ارواحنا فداه) را داشته باشد. من هیچگاه بدون داشتن وضو به فرزندم شیر ندادهام. مُدام به این فکر بودم که او از مُقرّبین الهی باشد. یک زن میتواند در این حدّ از اُفق بلند فکری برخوردار باشد و آن صبر و حوصله و تحمّل مشکلاتش برای این باشد که نسل صالح و اولیاءالله از مَجرای وجود او در عالَم کثرت پیدا نماید. در نتیجه زمینهساز ظهور وجود مقدّس حضرت امام زمان (ارواحنا و ارواح العالَمین لِتُراب مقدمه الفداه) خواهد شد.
کاری که باعث میشود شامل دعای امام زمان (ارواحنا فداه) بشوید
موضوع دیگر نیز این است که خداوند متعال فرموده است که شبها را برای آرامش شما قرار دادیم؛ برای اینکه آرامشی که از مناجات شب، نماز شب، دعا و استغفار سَحر به دست میآید، در هیچجایی پیدا نمیشود. هیچ چیزی جای سَحر را نمیگیرد. بنابراین اینها با یکدیگر ارتباط دارند. ذکرالله، همسر خوب، شب و چیز دیگری نیز وجود دارد که دربارهی آن فرموده است: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ[۱۲]»؛ انسان باید کاری انجام بدهد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را دعا کند. این مطلب را قرآن کریم فرموده است. یکی از کارهایی که باعث میشود تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انسان را دعا نماید و در مورد آن مأموریت الهی هم دارد، دربارهی گذشتن از مال است. یک طلبه با وجود درآمد اندکی که دارد، باید با همسر خود هماهنگ باشد؛ «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ[۱۳]»؛ اینها برنامههای عَملی است. انشاءالله این کارها را انجام بدهید؛ زیرا خداوند متعال به پیامبر خود دستور داده است و اَمر فرموده است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»؛ اگر زن و مرد با وجود درآمد اندکی که دارند، حسابی باز کنند و هر روز یا هر ماه مقداری از درآمد خود را ذخیره نمایند، ولی حقّ معلوم است، برای آن برنامه دارند و با حساب و کتاب مشخّص میکنند که چه اندازهای از درآمدشان را در راه خداوند خرج کنند؛ اگر چنین چیزی را فرهنگ کنیم، همواره مشمول دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهیم بود. امروز حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) نمایندهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و ایشان در حقّ ما دعا خواهند کرد. هر کسی اضطراب و تشویش دارد، مشخّص میشود که حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در حقّ او دعا نمیکنند؛ زیرا این آیهی صریح قرآن کریم است؛ «إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»؛ هر کسی مشمول دعای امام زمان خود باشد، یقیناً و مطمئنّاً آرامش پیدا میکند و هر کسی آرامش ندارد، بسیار واضح است که مشمول دعای ولیّ خداوند نیست، مشمول دعای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار نگرفته است.
خانوادهای که خوب است باید اُلگوی جامعه قرار بگیرد
در مورد این آیهی کریمه که میفرماید: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ»؛ مُراد از «اَزواج» حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و مُراد از «ذُرّیه» حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) هستند. «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ اگر در یک خانواده یک نفر خوب باشد، کافی نیست. این همّتی که قرآن کریم به ما میدهد، باید همهی اعضای خانواده خوب باشند. پدر خوب باشد، مادر خوب باشد، دختر خوب باشد، پسر خوب باشد و مجموعاً جامعه این خانواده را به عنوان اُلگوی خودش میبیند؛ «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا». هر کسی میخواهد خوب باشد و خانوادهی خوبی داشته باشد، میگویند که مانند خانوادهی مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) باشید. امروز بین خود و خداوند آن کسی را که میتوانیم بگوییم مصداق بارز این آیهی کریمهی «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ است، خانوادهی مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) هستند. مرحوم آقای «مطهّری» (رضوان الله تعالی علیه) خیلی خوب بودند، ولی مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) هم خودشان، هم همسرشان، هم فرزندانشان، هم دخترانشان همگی خوب هستند. به معنای واقعی کلمه خوب هستند. لذا مجموعاً میتوانند برای جامعهی ما اُلگو باشند. «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ»؛ اینها افسانه نیست.
ظرفیّت بالای بانوان از دیدگاه مکتب اسلام و قرآن کریم
دختران خوب من و خواهران عزیز من! شما میتوانید همسر خود را نیز تربیت نمایید. این موضوع خیلی مهمّ است. چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فاطمه اُمّ ابیها»؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را در تراز این معنا میبینند که بتواند پیامبر تربیت نماید. این مقام خیلی بالایی است. زن میتواند در پدرش مؤثر باشد، دختر میتواند در پدرش مؤثر باشد، در همسرش مؤثر باشد و در دیگران نیز مؤثر باشد. از دیدگاه مکتب و قرآن ما مقام و ظرفیّت زن خیلی بالاست و قابل مقایسه با مرد نیست. زن تربیت کننده است و همه را تربیت مینماید؛ زیرا عاطفه جاذبه به همراه دارد. در مدیریت قاطعیّت به عنوان مبنا مطرح شده است. گاهی اخم نیاز است، گاهی قَهر نیاز است و در همه جا جاذبه را ندارد. ولی بانو مغناطیس است و خداوند متعال وجود او را مغناطیس قرار داده است. لذا در این جهت سعی کنید و انشاءالله از فردا همهی شما و اعضای خانواده به گونهای باشید که در مرحلهی اوّل خداوند متعال راضی باشد، در مرحلهی دوّم امام زمانتان خشنود بشود و در مرحلهی سوّم هر کسی به شما نگاه میکند، غِبطه بخورد و بگوید که خوشا به حال این زن و شوهر که یکمرتبه بحث و جدال از آنها ندیدهام. به همین منظور حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قسم خوردهاند. فرمودند: والله در این مدّتی که فاطمه (سلام الله علیها) با من زندگی کرد، «فو اللّه – ما أغضبتها، و لا أکرهتها على أمر حتّى قبضها اللّه عزّ و جلّ، و لا أغضبتنی[۱۴]» هیچگاه مرا ناراحت نکرد و من نیز هیچگاه او را ناراحت نکردم؛ «ما أغضبتها». حال سنّ ما هم که بالا رفته است، از همین امشب به خاطر حضرت زهرا (سلام الله علیها) تصمیم بگیریم که با همسرانمان به گونهای رفتار کنیم که نه او ما را عصبانی کند و نه ما او را عصبانی کنیم. این اراده نشانهی کَمال آدمیّت است. خداوند متعال به انسان اراده داده است، زیرا کارهای خودش با اراده است. «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[۱۵]»؛ اگر انسان بخواهد آدم باشد، زیرا انسان خلیفه و نمایندهی خداوند متعال است، به آن ارادهی خود آدم است. لذا انسان تصمیم بگیرد که یک چِلّه عصبانی نشود. اگر یک بانو یک چِلّه عصبانی نشود، مشخّص میشود که نظر کرده است و حُکم امامزاده را دارد. این شخص میتواند توقّع داشته باشد تا امام زمانش را ببیند، در خواب نوازشی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشته باشد؛ «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا».
توصیههای پدرانهی حضرت استاد صدیقی به همسران طلاب
بنده بیش از این تَصدیع نمیکنم و مجدداً قُدوم شما را گرامی میدارم. شب گذشته بنده به همراه حاج خانوم میهمان منزل آقای جانباز عزیز بودیم و بنده به ایشان گفتم که شما سخنرانی بفرمایید و رموز تربیتی را به خواهران عزیزمان میگویید و بیشتر از شما استفاده میکنید و این موضوع را به صورت جدّی عرض کردم. الحمدالله امروز وجود ایشان در حوزهی ما مُغتَنم است. ولی ایشان گفتند که بنده چند جملهای صحبت کنم. بنده همهی شما را دختران خودم میدانم و برای شما دعا میکنم و توقّع دارم تا تصمیم بگیرید به صورت خانوادگی اُلگو باشید و این کار صورت نمیگیرد، مگر اینکه محبّت دنیا را از دل خود بیرون کنید. هرچه را دوست دارید، به خاطر خداوند دوست داشته باشید. محبّت خداوند و اولیای خداوند را در دل خود داشته باشید. عشق به خداوند، عشق به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عشق به حَسنین (سلام الله علیهما) داشته باشید؛ وقتی عشق بیاید انسان دوست دارد تا مانند معشوق خود باشد. صبر فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را طلب کنید؛ صبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خانهداری و در بچّهداری را که بسیار عجیب است، مطالعه نمایید. حدّاقل کتاب «آیین همسرداری» استاد ما مرحوم «امینی نجف آبادی[۱۶]» (رحمت الله علیه) را بخوانید. کتابهایی که در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشته شده است را مطالعه نمایید؛ زیرا ظرفیّتتان را به شما نشان میدهد که زن چه اندازه تواناست. برخلاف آنچه که میگویند زن ضعیف است، قدرت زن در بچّهداری، در خانهداری و در تحمّل همسر بداخلاق بسیار بالاست. انشاءالله «ما میتوانیم» را در همهجا تمرین کنید. بحمدالله در این جلسه پدران همسران اساتید و طلبههای ما و مادرانشان حضور پیدا کردهاند. انشاءالله در لیست کسانی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) برایشان دعا فرموده است، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودهاند که مادرم تا صبح دعا میکردند و با نام دعا میفرمودند. انشاءالله نام شما و ما نیز در لیست دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده باشد و نمیشود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) کسی را دعا نماید و او عاقبت به خیر نشود. انشاءالله هوای همسران خود را داشته باشید که اینها در خطّ سربازی و افسری امام زما (ارواحنا فداه) برای شما افتخار باشند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز در روز قیامت به شما مُباهات کنند و بفرمایند که اینها نیز خواستند تا در خطّ ما ثابتقدم باشند.
دعا
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم عیدی ما را ظهور امام زمانمان (ارواحنا فداه) قرار بده.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم همّت بلند به ما عنایت بفرما.
خدایا! ما را از هر چیز پَست دور نگاه دار.
خدایا! خودت ما را از عصبانیّتهای بیجا محافظت بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم همهی ما را چشمهی محبّت به خودت و اولیای خود قرار بده.
الها! پروردگارا! این مملکت را از شرّ اشرار بخصوص اشرار فرهنگی محافظت بفرما.
خدایا! به مادران ما لیاقت تربیت دخترانی که بتوانند مادر و همسر خوبی باشند، عنایت بفرما.
خدایا! به مردان ما غیرت لازم، مدیریت لازم و عُرضهی تربیت خوب را مرحمت بفرما.
خدایا! سایهی نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه)، زَعیم بزرگوارمان، مرجع عالیقدر تقلیدمان، الگوی مناسب بعد از حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ما، رهبر عزیزمان را با اقتدار و عزّت تا ظهور حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُستدام بفرما.
خدایا! خیر و برکت خود را بر زندگیها نازل بفرما.
خدایا! برای جوانان ما همسران شایسته که حضرت زهرا (سلام الله علیها) را خوشحال نمایند، روزی بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دولت ما را در بازکردن گِرههایی که تا کنون باز نشده است، با قدرت غیبی خودت یاری بفرما.
خدایا! ما را، ملّت ما را، دولت ما را، نظام ما را، رهبر ما را، امام زمان ما (ارواحنا فداه) را دشمنشاد مگردان.
انشاءالله همهی شما سربلند باشید، شاداب باشید و مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) مایهی بَهجت قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشید؛ صلواتی عنایت بفرمایید.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحارالأنوار ۱۵: ۱۰٫۱۶- کفایه الطالب: ۳۱۱٫۱۷- دلائل الإمامه: ۲۲۸٫۱۸- نور الأبصار ; للشبلنجی: ۵۲٫
«عن الحسین عن رسول الله (علیهما السلام) قال:«فاطمه بهجه قلبی، وابناها ثمره فؤادی، وبعلها نور بصری، والأئمه من ولدها اُمناء ربّی وحبله الممدود بینه وبین خلقه، من اعتصم به نجا، ومن تخلّف عنه هوى. وعن النبیّ (صلى الله علیه وآله) قال:«إنّ الله خلقنی وخلق علیاً وفاطمه والحسن والحسین قبل أن یخلق آدم (علیه السلام) حین لا سماء مبنیّه ولا أرض مدحیّه، ولا ظلمه ولا نور، ولا شمس ولا قمر، ولا جنّه ولا نار، فقال العباس: فکیف کان بدء خلقکم یا رسول الله؟ فقال: یا عمّ، لمّا أراد الله أن یخلقنا تکلّم بکلمه خلق منها نوراً، ثمّ تکلّم بکلمه اُخرى فخلق منها روحاً، ثمّ مزج النور بالروح فخلقنی وخلق علیاً وفاطمه والحسن والحسین فکنّا نسبّحه حین لا تسبیح ونقدّسه حین لا تقدیس.فلمّا أراد الله تعالى أن ینشئ خلقه فتق نوری فخلق منه العرش، فالعرش من نوری ونوری من نور الله، ونوری أفضل من العرش، ثمّ فتق نور أخی علی فخلق منه الملائکه، فالملائکه من نور علیّ ونور علیّ من نور الله وعلیّ أفضل من الملائکه، ثمّ فتق نور ابنتی فخلق منه السماوات والأرض، فالسماوات والأرض من نور ابنتی فاطمه، ونور ابنتی فاطمه من نور الله وابنتی فاطمه أفضل من السماوات والأرض، ثمّ فتق نور ولدی الحسن فخلق منه الشمس والقمر، فالشمس والقمر من نور ولدی الحسن ونور الحسن من نور الله والحسن أفضل من الشمس والقمر، ثمّ فتق نور ولدی الحسین فخلق منه الجنّه والحور العین فالجنّه والحور العین من نور ولدی الحسین ونور ولدی الحسین من نور الله وولدی الحسین أفضل من الجنّه والحور العین».
[۳] سوره مبارکه اعراف، آیه ۵۸٫
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا ۚ کَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ».
[۴] بحارالأنوار ۱۵: ۱۰٫۱۶- کفایه الطالب: ۳۱۱٫۱۷- دلائل الإمامه: ۲۲۸٫۱۸- نور الأبصار ; للشبلنجی: ۵۲٫
[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۹، صفحه ۶۴۹.
«وَ قَالَ اَلْعَلاَّمَهُ قُدِّسَ سِرُّهُ فِی کَشْفِ اَلْحَقِّ : رَوَى اَلزَّمَخْشَرِیُّ وَ کَانَ مِنْ أَشَدِّ اَلنَّاسِ عِنَاداً لِأَهْلِ اَلْبَیْتِ (عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ) وَ هُوَ اَلثِّقَهُ اَلْمَأْمُونُ عِنْدَ اَلْجُمْهُورِ بِإِسْنَادِهِ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ]: فَاطِمَهُ مُهْجَهُ قَلْبِی وَ اِبْنَاهَا ثَمَرَهُ فُؤَادِی، وَ بَعْلُهَا نُورُ بَصَرِی، وَ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِهَا أُمَنَاءُ رَبِّی، وَ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، مَنِ اِعْتَصَمَ بِهِمْ نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ هَوَى».
[۶] سوره مبارکه کوثر، آیه ۱٫
[۷] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَ أَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَ آتِینَ الزَّکَاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».
[۸] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۴٫
«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا».
[۹] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱٫
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».
[۱۰] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
[۱۱] مرتضی بن محمدامین در ۱۸ ذیالحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول به دنیا آمد. والدینش به مناسبت روز تولد، او را مرتضی نامیدند. نسب او به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد. پدر او، محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ق) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم میکرد و حتی گاهی آب وضویش را گرم میکرد. او قبل از تولد شیخ شبی امام صادق (علیه السلام) را درعالم رؤیا میبیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش میکرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت. شیخ انصاری در ۱۸ جمادیالثانی ۱۲۸۱ق در نجف درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) دفن شد.
شیح انصاری از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از فراگیری قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسر عمویش شیخ حسین انصاری پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. در بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرده، مورد توجّه علاّمه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند. شیخ از این پس به مدّت چهار سال در درس علاّمه مجاهد و شریف العلما شرکت جست. سپس شیخ انصاری در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد. امّا پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران مراجعت کرد. وی این بار به مدّت سه یا چهار سال نزد عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان شاگردی کرد. شیخ در همین دوره به اصفهان رفته و با حجت الاسلام شفتی دیدار نمود. شیخ انصاری سرانجام دوباره در سال ۱۲۴۹ وارد نجف شد و نزد علی کاشف الغطا چند سالی شاگردی کرد و به این ترتیب به مقامات بسیار بلند علمی دست یافت.
از سال ۱۲۶۲ مرجعیت عامه به صاحب جواهر منتقل شد. در سال ۱۲۶۶ او در لحظات آخر حیاتش در جمع بزرگان شیعه و حضور شیخ انصاری، خطاب به حاضرین گفت: «هذا مرجعکم من بعدی: این مرجع شما بعد از من است.» وخطاب به شیخ انصاری گفت:قَلّل من احتیاطک فأن الشریعه سمحه سهله ( از احتیاطات خود بکاه، همانا دین اسلام دینی سهل و آسان است) شیخ انصاری پس از شیخ علی کاشف الغطا، برادرش شیخ حسن کاشف الغطا و همچنین صاحب جواهر ریاست و اداره حوزه علمیه نجف را از سال ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ به مدت ۱۵ سال به عهده داشت و شیعیان جهان از وی تقلید میکردند. بیشتر شهرت شیخ انصاری به دلیل ابتکارات او در اصول فقه و فقه است که با نوشتههای شیخ و قدرت تحلیل و دقتهای او وارد مرحله جدیدی شد. موارد ذیل را از جمله ابتکارات وی دانسته اند: ترتیب و تنظیم تازه مباحث علم اصول، وضع اصطلاحات جدید در علم اصول (برای نمونه: اطلاق مقامی، شبهه مفهومیه و شبهه مصداقیه، مصلحت سلوکیه، تنبیهات استصحاب، حکومت و ورود )، شیوههای جدید استدلال در مباحث اصولی، رد نظریه انسداد باب علم، سازماندهی نوین و ایجاد تمایز بین امارات و اصول و حصر اصول عملیه در چهار اصل و مستند کردن آن به روایات.
شیخ اعظم افزون بر جهات علمی و به ویژه فقه و اصول، در جهات مختلف دیگر نیز رشد و تعالی یافته بود؛ وی در اخلاق، عرفان و تقوای دینی در مقامی بس بلند قرار داشت و احتیاط و تواضع او زبانزد بود.ارتباط شیخ انصاری با سید علی شوشتری عارف و استاد بزرگ اخلاق واستفاده معنوی از او به حدی است که در بارهاش نوشته اند:لم یکن یفارقه فی سفر و لا حضر؛«جناب شیخ در سفر و حضر از مرحوم سیّد جدا نمیشد.»ملا حسینقلی همدانی نقل کرده که شیخ انصاری برای گوش سپردن به مواعظ سید علی شوشتری به خانه وی می رفته است.
نقل شده است که حتّی بعد از این که صاحب جواهر او را جانشین خود معرّفی کرد و همه نیز مرجعیت او را پذیرا شدند، خود امتناع ورزید و گفت، سعید العلماء مازندرانی که اکنون در مازندران است از من اعلم است. در نامهای از سعیدالعلماء خواست که به نجف بیاید اما او در پاسخ نامه، شیخ انصاری را اعلم از خود دانست و اینگونه نوشت: اگر من در اوقات اشتغال علمی، اعلم از شیخ بودم، لکن در بلاد عجم تارک شدهام ولی شیخ، هنوز مشغول علم میباشد اینک برای تقلید و فتوی متعین میباشد. هنگامی که شیخ انصاری از عراق به ایران بازگشته بود، پس از اندکی تصمیم میگیرد برای استفاده از محضر علمای ایران به شهرهای دیگر سفر کند. اما مادر شیخ که پس از مدتها فرزندش را در کنار خود مییافت اجازه مسافرت به او نمیدهد. شیخ نیز به احترام مادر مدتی سفر را به تعویق انداخت. گزارش شده است که وجوهات شرعی که شیعیان از ایران و سایر کشورها برای شیخ انصاری میفرستادند تا دویست هزار تومان میرسید اما او زندگی بسیار سادهای داشت و ثروتش را در امور عام المنفعه مصرف میکرد. گفته شده او از خود مالی به ارث نگذاشت و روزی که از دنیا رفت تمام دارائی او هفده تومان بود و به همین اندازه هم مقروض بود و یکی از ثروتمندان آن زمان هزینه مجلس ختم را به عهده گرفت.
درباره آرای شیخ انصاری درباره گستره اختیارات و وظایف ولایت فقیه اختلاف نظر وجود دارد. برخی ابهام در شیوه بحث او را دلیل اختلاف نظرهای بعدی دانستهاند و هفت تفسیر گوناگونی را که از نوشتههای شیخ انصاری شده است، برشمردهاند. برخی برآنند که شیخ انصاری به ولایت فقیه در حکومت و سیاست اعتقاد ندارد. این گروه به بخشی از عبارات شیخ انصاری استناد میکنند که شیخ در آنها ولایت استقلالی در امور مربوط به جان و مال مردم را تنها از آن معصوم میداند و واگذاری این ولایت به فقها را نمیپذیرد. در برابر این نظر برخی با بازخوانی آرای شیخ انصاری در آثارش، او را یکی از مجتهدان معتقد به ولایت فقیه در حکومت میدانند و حتی تاکید میکنند که او نیز در قبول اختیارات گسترده ولی فقیه با محمدحسن نجفی همنظر است و درباره این موضوع بین فقها هیچ اختلافی وجود نداشته است. بر اساس این دیدگاه شیخ انصاری هر چند در جایی از کتاب مکاسب با ولایت فقیه بر مال و جان مردم مخالفت کرده است، برپایی نظام (حکومت) را از اموری میداند که شارع راضی به ترک و معطل ماندن آن نیست و شیخ انصاری تاکید دارد که فقیه در این گونه از امور ولایت دارد. در نتیجه فقیه در حکومت و سیاست هم ولایت خواهد داشت.
[۱۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۳٫
«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ۗ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
[۱۳] سوره مبارکه معارج، آیات ۲۴ و ۲۵٫
[۱۴] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد۱۱، صفحه ۴۱۴.
«کشف الغمّه: و من «المناقب» عن أمّ سلمه؛ و سلمان الفارسی؛ و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام و کلّ قالوا: إنّه لمّا أدرکت فاطمه بنت رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم مدرک النساء خطبها أکابر قریش من أهل الفضل و السابقه فی الإسلام، و الشرف و المال، و کان کلّما ذکرها رجل من قریش لرسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم أعرض عنه رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم بوجهه حتّى کان الرجل منهم یظنّ فی نفسه أنّ رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ساخط علیه، أو قد نزل على رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فیه وحی من السماء؛ و لقد خطبها من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم أبو بکر فقال له رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: أمرها إلى ربّها؛ و خطبها بعد أبی بکر عمر بن الخطّاب، فقال له رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم کمقالته لأبی بکر. قال: و إنّ أبا بکر و عمر کانا ذات یوم جالسین فی مسجد رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و معهما سعد بن معاذ الأنصاری ثمّ الأوسی، فتذاکروا أمر فاطمه بنت رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ فقال أبو بکر: قد خطبها الأشراف من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فقال: إنّ أمرها إلى ربّها إن شاء أن یزوّجها زوّجها. و إنّ علیّ بن أبی طالب لم یخطبها من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و لم یذکرها له، و لا أراه یمنعه من ذلک إلاّ قلّه ذات الید، و إنّه لیقع فی نفسی أنّ اللّه عزّ و جلّ و رسوله صلى اللّه علیه و آله و سلم إنّما یحبسانها علیه؛ قال: ثمّ أقبل أبو بکر على عمر بن الخطّاب و على سعد بن معاذ فقال: هل لکما فی القیام إلى علیّ بن أبی طالب حتّى نذکر له هذا، فإن منعه قلّه ذات الید واسیناه و أسعفناه؟ فقال له سعد بن معاذ: قوموا بنا على برکه اللّه و یمنه. قال سلمان الفارسی: فخرجوا من المسجد و التمسوا علیّا علیه السّلام فی منزله فلم یجدوه، و کان ینضح ببعیر – کان له – الماء على نخل رجل من الأنصار باجره، فانطلقوا نحوه؛ فلمّا نظر إلیهم علیّ علیه السّلام قال: ما وراءکم؟ و ما الّذی جئتم له؟ فقال أبو بکر: یا أبا الحسن، إنّه لم یبق خصله من خصال الخیر إلاّ و لک فیها سابقه و فضل، و أنت من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم بالمکان الّذی قد عرفت من القرابه و الصحبه و السابقه، و قد خطب الأشراف من قریش إلى رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ابنته فاطمه فردّهم، و قال: إنّ أمرها إلى ربّها إن شاء أن یزوّجها زوّجها، فما یمنعک أن تذکرها لرسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و تخطبها منه؛ فإنّی أرجو أن یکون اللّه عزّ و جلّ و رسوله صلى اللّه علیه و آله و سلم إنّما یحبسانها علیک. قال: فتغرغرت عینا علیّ بالدموع، و قال: یا أبا بکر! لقد هیّجت منّی ساکنا، و أیقظتنی لأمر کنت عنه غافلا،- و اللّه – إنّ فاطمه لموضع رغبه، و ما مثلی قعد عن مثلها، غیر أنّه یمنعنی من ذلک قلّه ذات الید، فقال أبو بکر: لا تقل هذا یا أبا الحسن! فإنّ الدنیا و ما فیها عند اللّه تعالى و رسوله کهباء منثور. قال: ثمّ إنّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام حلّ عن ناضحه و أقبل یقوده إلى منزله، فشدّه فیه، و لبس نعله، و أقبل إلى رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فکان رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فی منزل زوجته أمّ سلمه ابنه أبی امیّه بن المغیره المخزومی، فدقّ علیّ علیه السّلام الباب، فقالت أمّ سلمه: من بالباب؟ [فقال لها رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم من قبل أن یقول علیّ: أنا علیّ: قومی یا أمّ سلمه، فافتحی له الباب و مریه بالدخول، فهذا رجل یحبّه اللّه و رسوله و یحبّهما. فقالت أمّ سلمه: فداک أبی و امّی و من هذا الّذی تذکر فیه هذا و أنت لم تره؟! فقال: مه یا أمّ سلمه! فهذا رجل لیس بالخرق و لا بالنزق ،هذا أخی و ابن عمّی، و أحبّ الخلق إلیّ. قالت أمّ سلمه: فقمت مبادره أکاد أن أعثر بمرطی ،ففتحت الباب فإذا أنا بعلیّ بن أبی طالب علیه السّلام، و و اللّه ما دخل حین فتحت حتّى علم أنّی قد رجعت إلى خدری؛ ثمّ إنّه دخل على رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فقال: السلام علیک یا رسول اللّه، و رحمه اللّه و برکاته، فقال له النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم: و علیک السلام یا أبا الحسن! اجلس. قالت أمّ سلمه: فجلس علیّ بن أبی طالب علیه السّلام بین یدی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، و جعل ینظر إلى الأرض کأنّه قصد الحاجه و هو یستحیی أن یبدیها، فهو مطرق إلى الأرض حیاء من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فقالت أمّ سلمه: فکأنّ النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم علم ما فی نفس علیّ علیه السّلام فقال له: یا أبا الحسن، إنّی أرى أنّک أتیت لحاجه، فقل حاجتک و أبد ما فی نفسک، فکلّ حاجه لک عندی مقضیّه. قال علیّ علیه السّلام: فقلت: فداک أبی و امّی، إنّک لتعلم أنّک أخذتنی من عمّک أبی طالب و من فاطمه بنت أسد و أنا صبیّ لا عقل لی، فغذّیتنی بغذائک، و أدّبتنی بأدبک، فکنت إلیّ أفضل من أبی طالب و من فاطمه بنت أسد فی البرّ و الشفقه؛ و أنّ اللّه تعالى هدانی بک و على یدیک، و استنقذنی ممّا کان علیه آبائی و أعمامی من الحیره و الشکّ، و إنّک – و اللّه – یا رسول اللّه! ذخری و ذخیرتی فی الدنیا و الآخره. یا رسول اللّه! فقد أحببت – مع ما شدّ اللّه من عضدی بک – أن یکون لی بیت و أن تکون لی زوجه أسکن إلیها، و قد أتیتک خاطبا راغبا، أخطب إلیک ابنتک فاطمه، فهل أنت مزوّجی یا رسول اللّه؟! قالت أمّ سلمه: فرأیت وجه رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم یتهلّل فرحا و سرورا؛ ثمّ تبسّم فی وجه علیّ علیه السّلام فقال: یا أبا الحسن! فهل معک شیء ازوّجک به؟ فقال علیّ علیه السّلام: فداک أبی و امّی – و اللّه – ما یخفى علیک من أمری شیء، أملک سیفی، و درعی، و ناضحی، و ما أملک شیئا غیر هذا. فقال له رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: یا علیّ! أمّا سیفک فلا غنى بک عنه، تجاهد به فی سبیل اللّه، و تقاتل به أعداء اللّه، و ناضحک تنضح به على نخلک و أهلک و تحمل علیه رحلک فی سفرک، و لکنّی قد زوّجتک بالدرع و رضیت بها منک. یا أبا الحسن! ابشّرک؟ قال علیّ علیه السّلام: قلت: نعم، فداک أبی و امّی بشّرنی؛ فإنّک لم تزل میمون النقیبه ،مبارک الطائر ،رشید الأمر صلّى اللّه علیک. فقال لی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: أبشر یا أبا لحسن! فإنّ اللّه عزّ و جلّ قد زوّجکها فی السماء من قبل أن ازوّجک فی الأرض. و لقد هبط علیّ فی موضعی من قبل أن تأتینی ملک من السماء له وجوه شتّى، و أجنحه شتّى، لم أر قبله من الملائکه مثله، فقال لی: السلام علیک و رحمه اللّه و برکاته، أبشر یا محمّد، باجتماع الشمل و طهاره النسل. فقلت: و ما ذلک أیّها الملک؟ فقال لی: یا محمّد، أنا سیطائیل، الملک الموکّل بإحدى قوائم العرش، سألت ربّی عزّ و جلّ أن یأذن لی فی بشارتک، و هذا جبرئیل علیه السّلام فی أثری یخبرک عن ربّک عزّ و جلّ بکرامه اللّه عزّ و جلّ. قال النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم: فما استتمّ کلامه حتّى هبط علیّ جبرئیل فقال: السلام علیک و رحمه اللّه و برکاته یا نبیّ اللّه؛ ثمّ إنّه وضع فی یدی حریره بیضاء من حریر الجنّه، و فیها سطران مکتوبان بالنور؛ فقلت: حبیبی جبرئیل ما هذه الحریره؟ و ما هذه الخطوط؟ فقال جبرئیل: یا محمّد! إنّ اللّه عزّ و جلّ اطّلع إلى الأرض اطّلاعه فاختارک من خلقه فانبعثک برسالته ثمّ اطّلع إلى الأرض ثانیه فاختار لک منها أخا و وزیرا و صاحبا و ختنا ؛ فزوّجه ابنتک فاطمه، فقلت: حبیبی جبرئیل و من هذا الرجل؟ فقال لی: یا محمّد، أخوک فی الدنیا، و ابن عمّک فی النسب علیّ بن أبی طالب؛ و إنّ اللّه أوحى إلى الجنان: أن تزخرفی، فتزخرفت الجنان، و إلى شجره طوبى:[أن] احملی الحلیّ و الحلل، و تزیّنت الحور العین، و أمر اللّه الملائکه أن تجتمع فی السماء الرابعه عند البیت المعمور، فهبط من فوقها إلیها، و صعد من تحتها إلیها. و أمر اللّه عزّ و جلّ رضوان، فنصب منبر الکرامه على باب البیت المعمور، و هو الّذی خطب علیه آدم یوم عرض الأسماء على الملائکه، و هو منبر من نور؛ فأوحى إلى ملک من ملائکه حجبه یقال له: راحیل، أن یعلو ذلک المنبر، و أن یحمده بمحامده و یمجّده بتمجیده، و أن یثنی علیه بما هو أهله، و لیس فی الملائکه أحسن منطقا و لا أحلى لغه من راحیل الملک، فعلا المنبر، و حمد ربّه، و مجّده و قدّسه، و أثنى علیه بما هو أهله، فارتجّت السماوات فرحا و سرورا. قال جبرئیل: ثمّ أوحى اللّه إلیّ أن أعقد عقده النکاح، فإنّی قد زوّجت أمتی فاطمه بنت حبیبی محمّد، عبدی علیّ بن أبی طالب، فعقدت عقده النکاح، و أشهدت على ذلک الملائکه أجمعین و کتبت شهادتهم فی هذه الحریره، و قد أمرنی ربّی عزّ و جلّ أن أعرضها علیک، و أن أختمها بخاتم مسک، و أن أدفعها إلى رضوان؛ و أنّ اللّه عزّ و جلّ لمّا أشهد الملائکه على تزویج علیّ من فاطمه، أمر شجره طوبى أن تنثر حملها من الحلیّ و الحلل، فنثرت ما فیها، فالتقطته الملائکه و الحور العین، و إنّ الحور لیتهادینه و یفخرن به إلى یوم القیامه. یا محمّد، إنّ اللّه عزّ و جلّ أمرنی أن آمرک أن تزوّج علیّا فی الأرض فاطمه و تبشّرهما بغلامین زکیّین نجیبین طاهرین طیّبین خیّرین فاضلین فی الدنیا و الآخره. یا أبا الحسن،- فو اللّه – ما عرج الملک من عندی حتّى دققت الباب؛ ألا و إنّی منفذ فیک أمر ربّی عزّ و جلّ؛ امض یا أبا الحسن أمامی فإنّی خارج إلى المسجد و مزوّجک على رءوس الناس، و ذاکر من فضلک ما تقرّ به عینک و أعین محبّیک فی الدنیا و الآخره. قال علیّ علیه السّلام: فخرجت من عند رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم مسرعا، و أنا لا أعقل فرحا و سرورا؛ فاستقبلنی أبو بکر و عمر فقالا: ما وراءک؟ فقلت: زوّجنی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ابنته فاطمه، و أخبرنی أنّ اللّه عزّ و جلّ زوّجنیها من السماء، و هذا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم خارج فی أثری لیظهر ذلک بحضره الناس، ففرحا بذلک فرحا شدیدا، و رجعا معی إلى المسجد؛ فما توسّطناه حتّى لحق بنا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، و إنّ وجهه لیتهلّل سرورا و فرحا، فقال: یا بلال! فأجابه فقال: لبّیک یا رسول اللّه، قال: اجمع إلیّ المهاجرین و الأنصار. فجمعهم، ثمّ رقى درجه من المنبر، فحمد اللّه و أثنى علیه، و قال: معاشر المسلمین! إنّ جبرئیل أتانی آنفا فأخبرنی عن ربّی عزّ و جلّ: أنّه جمع الملائکه عند البیت المعمور، و أنّه أشهدهم جمیعا أنّه زوّج أمته فاطمه ابنه رسول اللّه من عبده علیّ بن أبی طالب، و أمرنی أن ازوّجه فی الأرض و اشهدکم على ذلک، ثمّ جلس؛ و قال لعلیّ علیه السّلام: قم یا أبا الحسن، فاخطب أنت لنفسک. قال: فقام، فحمد اللّه و أثنى علیه، و صلّى على النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم و قال: الحمد للّه شکرا لأنعمه و أیادیه ،و لا إله إلاّ اللّه شهاده تبلغه و ترضیه. و صلّى اللّه على محمّد صلاه تزلفه و تحظیه ،و النکاح ممّا أمر اللّه عزّ و جلّ به و رضیه؛ و مجلسنا هذا ممّا قضاه اللّه و أذن فیه، و قد زوّجنی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ابنته فاطمه، و جعل صداقها درعی هذا، و قد رضیت بذلک فاسألوه و اشهدوا. فقال المسلمون لرسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: زوّجته یا رسول اللّه؟ فقال: نعم. فقالوا: بارک اللّه لهما و علیهما، و جمع شملهما؛ و انصرف رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم إلى أزواجه فأمرهنّ أن یدففن لفاطمه، فضربن بالدفوف. قال علیّ: فأقبل رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فقال: یا أبا الحسن! انطلق الآن، فبع درعک و ائتنی بثمنه حتّى أهیّئ لک و لابنتی فاطمه ما یصلحکما. قال علیّ: فانطلقت فبعته بأربعمائه درهم سود هجریّه من عثمان بن عفّان ؛ فلمّا قبضت الدراهم منه و قبض الدرع منّی قال: یا أبا الحسن! لست أولى بالدرع منک و أنت أولى بالدراهم منّی، فقلت: بلى. قال: فإنّ الدرع هدیّه منّی إلیک، فأخذت الدرع و الدراهم، و أقبلت إلى رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فطرحت الدرع و الدراهم بین یدیه. و قبض رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم قبضه من الدراهم، و دعا بأبی بکر فدفعها إلیه، و قال: یا أبا بکر، اشتر بهذه الدراهم لابنتی ما یصلح لها فی بیتها، و بعث معه سلمان و بلالا لیعیناه على حمل ما یشتریه. قال أبو بکر: و کانت الدراهم الّتی أعطانیها ثلاثه و ستّین درهما، فانطلقت و اشتریت فراشا من خیش مصر محشوّا بالصوف، و نطعا من أدم ،و وساده من أدم حشوها من لیف النخل، و عباءه خیبریّه، و قربه للماء، و کیزانا و جرارا ،و مطهره للماء، و ستر صوف رقیقا، و حملناه جمیعا حتّى وضعناه بین یدی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ فلمّا نظر إلیه بکى و جرت دموعه، ثمّ رفع رأسه إلى السماء و قال: اللهمّ بارک لقوم جلّ آنیتهم الخزف. قال علیّ: و دفع رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم باقی ثمن الدرع إلى أمّ سلمه، فقال: اترکی هذه الدراهم عندک، و مکثت بعد ذلک شهرا لا اعاود رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فی أمر فاطمه بشیء استحیاء من رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، غیر أنّی کنت إذا خلوت برسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم یقول لی: یا أبا الحسن، ما أحسن زوجتک و أجملها، أبشر یا أبا الحسن! فقد زوّجتک سیّده نساء العالمین، قال علیّ: فلمّا کان بعد شهر دخل علیّ أخی عقیل بن أبی طالب فقال: یا أخی! ما فرحت بشیء کفرحی بتزویجک فاطمه بنت محمّد صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ یا أخی! فما بالک لا تسأل رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم یدخلها علیک فتقرّ عینا باجتماع شملکما؟ قال علیّ:- و اللّه – یا أخی، إنّی لاحبّ ذلک، و ما یمنعنی من مسألته إلاّ الحیاء منه؛ فقال: أقسمت علیک إلاّ قمت معی، فقمنا نرید رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فلقینا فی طریقنا أمّ أیمن مولاه رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فذکرنا ذلک لها، فقالت: لا تفعل و دعنا نحن نکلّمه فإنّ کلام النساء فی هذا الأمر أحسن و أوقع بقلوب الرجال؛ ثمّ انثنت راجعه فدخلت إلى أمّ سلمه فأعلمتها بذلک و أعلمت نساء النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ فاجتمعن عند رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و کان فی بیت عائشه، فأحدقن به و قلن: فدیناک بآبائنا و امّهاتنا یا رسول اللّه، قد اجتمعنا لأمر لو أنّ خدیجه فی الأحیاء لقرّت بذلک عینها. قالت أمّ سلمه: فلمّا ذکرنا خدیجه بکى رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم ثمّ قال: خدیجه، و أین مثل خدیجه، صدّقتنی حین کذّبنی الناس، و آزرتنی على دین اللّه، و أعانتنی علیه بمالها، إنّ اللّه عزّ و جلّ أمرنی أن ابشّر خدیجه ببیت فی الجنّه من قصب الزمرّد، لا صخب فیه، و لا نصب قالت أمّ سلمه: فقلنا: فدیناک بآبائنا و امّهاتنا یا رسول اللّه، إنّک لم تذکر من خدیجه أمرا إلاّ و قد کانت کذلک، غیر أنّها قد مضت إلى ربّها فهنّاها اللّه بذلک، و جمع بیننا و بینها فی درجات جنّته و رضوانه و رحمته؛ یا رسول اللّه! و هذا أخوک فی الدنیا و ابن عمّک فی النسب علیّ بن أبی طالب یحبّ أن تدخل علیه زوجته فاطمه علیها السّلام، و تجمع بها شمله. فقال: یا أمّ سلمه! فما بال علیّ لا یسألنی ذلک؟ فقلت: یمنعه الحیاء منک یا رسول اللّه قالت أمّ أیمن: فقال لی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: انطلقی إلى علیّ فائتینی به؛ فخرجت من عند رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم فإذا علیّ ینتظرنی لیسألنی عن جواب رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ فلمّا رآنی قال: ما وراک یا أمّ أیمن؟ قلت: أجب رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم. (قال): فدخلت علیه، و قمن أزواجه فدخلن البیت، و جلست بین یدیه مطرقا نحو الأرض حیاء منه، فقال: أ تحبّ أن تدخل علیک زوجتک؟ فقلت، و أنا مطرق: نعم، فداک أبی و امّی، فقال: نعم و کرامه یا أبا الحسن، ادخلها علیک فی لیلتنا هذه أو فی لیله غد إن شاء اللّه، فقمت فرحا مسرورا، و أمر صلى اللّه علیه و آله و سلم أزواجه أن یزیّنّ فاطمه علیها السّلام و یطیّبنّها، و یفرشن لها بیتا لیدخلنّها على بعلها، ففعلن ذلک. و أخذ رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم من الدراهم الّتی سلّمها إلى أمّ سلمه عشره دراهم، فدفعها إلیّ و قال: اشتر سمنا و تمرا و أقطا ،فاشتریت و أقبلت به إلى رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فحسر عن ذراعیه و دعا بسفره من أدم، و جعل یشدخ التمر و السمن و یخلطهما بالأقط حتّى اتّخذه حیسا ثمّ قال: یا علیّ! ادع من أحببت، فخرجت إلى المسجد و أصحاب رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم متوافرون، فقلت: أجیبوا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم، فقاموا جمیعا و أقبلوا نحو النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم، فأخبرته: أنّ القوم کثیر، فجلّل السفره بمندیل. و قال: أدخل علیّ عشره بعد عشره، ففعلت و جعلوا یأکلون و یخرجون و لا ینقص الطعام، حتّى لقد أکل من ذلک الحیس سبعمائه رجل و امرأه ببرکه النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم؛ قالت أمّ سلمه: ثمّ دعا بابنته فاطمه، و دعا بعلیّ علیه السّلام، فأخذ علیّا بیمینه و فاطمه بشماله، و جمعهما إلى صدره فقبّل بین أعینهما، و دفع فاطمه إلى علیّ و قال: یا علیّ! نعم الزوجه زوجتک، ثمّ أقبل على فاطمه و قال: یا فاطمه، نعم البعل بعلک. ثمّ قام یمشی بینهما حتّى أدخلهما بیتهما الّذی هیّئ لهما؛ ثمّ خرج من عندهما فأخذ بعضادتی الباب فقال: طهّرکما اللّه و طهّر نسلکما، أنا سلم لمن سالمکما، و حرب لمن حاربکما، أستودعکما اللّه و أستخلفه علیکما. قال علیّ: و مکث رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم بعد ذلک ثلاثا لا یدخل علینا، فلمّا کان فی صبیحه الیوم الرابع جاءنا لیدخل علینا، فصادف فی حجرتنا أسماء بنت عمیس الخثعمیّه ؛ فقال لها: ما یقفک هاهنا و فی الحجره رجل؟ فقالت: فداک أبی و امّی، إنّ الفتاه إذا زفّت إلى زوجها تحتاج إلى امرأه تتعاهدها و تقوم بحوائجها، فأقمت هاهنا لأقضی حوائج فاطمه علیها السّلام و أقوم بأمرها، فتغرغرت عینا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم بالدموع و قال صلى اللّه علیه و آله و سلم: یا أسماء! قضى اللّه لک حوائج الدنیا و الآخره. قال علیّ علیه السّلام: و کانت غداه قرّه و کنت أنا و فاطمه تحت العباء، فلمّا سمعنا کلام رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم لأسماء، ذهبنا لنقوم فقال: بحقّی علیکما لا تفترقا حتّى أدخل علیکما؛ فرجعنا إلى حالنا و دخل رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم و جلس عند رءوسنا، و أدخل رجلیه فیما بیننا، و أخذت رجله الیمنى فضممتها إلى صدری، و أخذت فاطمه رجله الیسرى فضمّتها إلى صدرها، و جعلنا ندفّئ رجلیه من القرّ ،حتّى إذا دفئتا؛ قال: یا علیّ! ائتنی بکوز من ماء، فأتیته، فتفل فیه ثلاثا و قرأ علیه آیات من کتاب اللّه تعالى، ثمّ قال: یا علیّ، اشربه، و اترک فیه قلیلا ففعلت ذلک، فرشّ باقی الماء على رأسی و صدری، و قال: أذهب اللّه عنک الرجس یا أبا الحسن، و طهّرک تطهیرا. و قال: ائتنی بماء جدید، فأتیته به، ففعل کما فعل، و سلّمه إلى ابنته علیها السّلام، و قال لها: اشربى و اترکی منه قلیلا، ففعلت، فرشّه على رأسها و صدرها و قال: أذهب اللّه عنک الرجس و طهّرک تطهیرا. و أمرنی بالخروج من البیت، و خلا بابنته، و قال: کیف أنت یا بنیّه، و کیف رأیت زوجک؟ قالت له: یا أبه، خیر زوج، إلاّ أنّه دخل علیّ نساء من قریش، و قلن لی: زوّجک رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم من فقیر لا مال له. فقال لها: یا بنیّه، ما أبوک بفقیر و لا بعلک بفقیر، و لقد عرضت علیّ خزائن الأرض من الذهب و الفضّه فاخترت ما عند ربّی عزّ و جلّ؛ یا بنیّه! لو تعلمین ما علم أبوک لسمجت الدنیا فی عینیک. – و اللّه – یا بنیّه! ما ألوتک نصحا أن زوّجتک أقدمهم سلما، و أکثرهم علما و أعظمهم حلما. یا بنیّه! إنّ اللّه عزّ و جلّ اطّلع إلى الأرض اطّلاعه فاختار من أهلها رجلین: فجعل أحدهما أباک، و الآخر بعلک، یا بنیّه! نعم الزوج زوجک، لا تعص له أمرا. ثمّ صاح بی رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم: یا علیّ! فقلت: لبّیک یا رسول اللّه. قال: ادخل بیتک، و الطف بزوجتک، و ارفق بها، فإنّ فاطمه بضعه منّی، یؤلمنی ما یؤلمها، و یسرّنی ما یسرّها، أستودعکما اللّه و أستخلفه علیکما. قال علیّ:- فو اللّه – ما أغضبتها، و لا أکرهتها على أمر حتّى قبضها اللّه عزّ و جلّ، و لا أغضبتنی، و لا عصت لی أمرا، و لقد کنت أنظر إلیها فتنکشف عنّی الهموم و الأحزان؛ قال علیّ علیه السّلام: ثمّ قام رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم لینصرف فقالت له فاطمه علیها السّلام: یا أبه! لا طاقه لی بخدمه البیت، فأخدمنی خادما تخدمنی و تعیننی على أمر البیت؛ فقال لها: یا فاطمه، أو لا تریدین خیرا من الخادم؟ فقال علیّ علیه السّلام: قولی: بلى. قالت: یا أبه! خیرا من الخادم؛ فقال: تسبّحین اللّه عزّ و جلّ فی کلّ یوم ثلاثا و ثلاثین مرّه، و تحمدینه ثلاثا و ثلاثین مرّه، و تکبّرینه أربعا و ثلاثین مرّه، فذلک مائه باللسان و ألف حسنه فی المیزان. یا فاطمه! إنّک إن قلتها فی صبیحه کلّ یوم کفاک اللّه ما أهمّک من أمر الدنیا و الآخره».
[۱۵] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲٫
[۱۶] ابراهیم امینی نجفآبادی (۱۳۰۴ – ۱۳۹۹ش) روحانی شیعه، فعال در انقلاب اسلامی ایران، نائب رئیس وقت مجلس خبرگان، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، امام جمعه قم، امام جماعت مسجد اعظم قم و از شاگردان آیتالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود. تشکیل گروهی با هدف اصلاح حوزه علمیه قم و اجرای احکام سیاسی در سال ۱۳۴۱ش، امضای اعلامیه مرجعیت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و تشویق مردم به راهپیمایی برای آزادی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) از جمله فعالیتهای سیاسی وی قبل از انقلاب بوده است. امینی پس از انقلاب به عنوان نماینده امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) برای حل مشکلات مردم به برخی از شهرهای ایران رفت و عضو شورای بازنگری قانون اساسی ایران بوده است.
امینی، آثاری در موضوعات مختلف نوشته است. برخی از آثار او مانند کتاب فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی و کتاب دادگستر جهان به ترتیب جزو منابع درسی مدارس آموزش و پرورش ایران و حوزه علمیه قم بوده است. پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی از مهمترین دغدغههای وی بعد از انقلاب بود. کتابهای اخلاقی “خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)”، “جوان و همسر گزینى” و “همسرداری” از جمله آثار اوست. امینی در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ش مصادف با ۳۰ شعبان ۱۴۴۱ق در قم درگذشت و در ۷ اردیبهشت، آیتالله نوری همدانی از مراجع تقلید شیعه بر جنازه او نماز گزارد و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دفن شد. به دلیل شیوع ویروس کرونا و رعایت پروتکلهای بهداشتی، مراسم تشییع جنازه و تدفین وی به صورت عمومی برگزار نشد.
پاسخ دهید