«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ‏ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدّینِ».

برنامه‌ریزی خداوند عزیز برای عالم

عرض شد خلقت خداوند عزیز، برنامه‌ریزی شده است و چون برنامه‌ریزی شده است قابل پیش بینی است. اگر کسی قوانین الهی را، سنّت‌های خدا را که بر عالم حاکم است بتواند به دست بیاورد، می‌تواند براساس قوانین جاری، آینده را حدس بزند. خدا امری که در عالم پیش بینی نشده باشد و مقدّمات منظور نشده باشد و کار دفعی انجام بشود، قرار نداده است، «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً»،[۲] «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً»،[۳] و چون خدا عالم را براساس حساب، میزان و قانون و برنامه خلق فرموده است و همه‌ی عالم نیز در برابر این نظم خدادادی تمکین کرده‌اند.

IMG_3415

مثلاً خورشید، حجم، وزن، نور و عظمتی که دارد با ما قابل مقایسه نیست، «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها * رَفَعَ سَمْکَها فَسَوَّاها»،[۴] این بشر از نظر جثّه، از نظر جسم، از نظر جایگاه، یک موجود ضعیف و کوچک است. تنها موجودی که بی‌قانونی می‌کند و در کتاب هایش حساب و کتاب نیست، این بشر است! و الّا هیچ گرگی بدون حساب نمی‌درد. گرگ، درنده است امّا خدای متعال در غریزه‌ی او نیز قوانینی را قرار داده است لذا گرگ، پیغمبر و پیغمبرزاده را نمی‌درد، امکان ندارد.

خضوع حیوانات در برابر اولاد حضرت علی و حضرت زهرا (علیهما السّلام)

جریان حضرت امام هادی علیه السّلام را می‌دانید که در زمان این بزرگوار، خانمی بود که ادّعا کرد و گفت: من حضرت زینب، دختر علی علیه السّلام هستم! این شایعه رایج شد تا این‌که این زن را پیش خلیفه آوردند و کسی هم دلیلی بر ردّ قضیه نداشت. به امام هادی علیه السّلام ارجاع کردند و حضرت فرمودند: اگر دختر علی باشد یا دختر فاطمه باشد درنده‌ها به او کاری ندارند .اگر می‌خواهید امتحان کنید، شما که باغ وحش دارید، برکه السّباع دارید، او را به آن‌جا ببرید، اگر حیوانات آن‌جا به او کاری نداشتند معلوم می‌شود که او راست می‌گوید امّا اگر دیدید جانوران به او حمله کردند معلوم می‌شود که او دروغ می‌گوید. این زن، زن بسیار پیچیده و فریبکار بود. از همین‌جا سوژه و بهانه به دست او آمد به خلیفه گفت: حالا شما همین کار را در مورد خود امام هادی علیه السّلام امتحان کنید. خلیفه‌ی عبّاسی، متوکّل لعنه الله علیه خیلی شاد شد و گفت: بهانه‌ی خوبی است. به حضرت گفت: آقا، در مورد شما نیز همین‌طور است، بفرمایید. آقا امام هادی علیه السّلام داخل برکه السّباع تشریف بردند. آن‌جا شیرها و حیوانات درنده در اطراف حضرت حلقه زدند و پوزه‌های خود را به پای حضرت می‌کشیدند. بر حسب نقلی گویا یک شیر سالخورده‌ای آمد و در گوش حضرت چیزهایی گفت. حضرت بعد از نجوایی که آن شیر با ایشان داشت به بقیه‌ی شیرهای چیزهایی گفتند و بعد به طرف بالا آمدند. گفتند: آقا، قضیه چه بود؟ حضرت فرمود: آن شیر، سالخورده بود و گفت: من ناتوان شده‌ام، هر غذایی که می‌فرستند جوان‌ها هجوم می‌برند و هر چیزی باشد می‌خورند و من گرسنه می‌مانم. آن شیر این شکایت را برای من مطرح کرد. حضرت فرمودند: من هم سفارش آن شیر را به بقیه کردم. گفتم: بعد از این هر غذایی که برای شما می‌اندازند بگذارید اوّل این شیر سالخورده بخورد و سیر بشود بعد شما از آن غذا بخورید. می‌خواهید امتحان کنید. آن‌ها برّه‌ای را جلوی شیرها انداختند. هیچ کدام از آن شیرها جلو نرفتند امّا شیر سالخورده جلو آمد، وقتی سیر شد کنار کشید و آن‌ها آمدند و غذا خوردند.

IMG_3410

خضوع حیوانات در برابر ذراری معصومین و انسان‌های باتقوا

موجودات هم نسبت به شخص مؤمن، نسبت به سادات، نسبت به ذراری حضرت زهرا سلام الله علیها، نسبت به معصومین اطاعت می‌کنند و هم این‌که متعرّض آن‌ها نمی‌شوند. حالا برای این‌که بدانید مؤمن هم همین حکم را دارد و خدا اجازه نداده است درنده‌ای انسان مؤمن و باتقوا را بخورد بیان می‌کنم. حضرت ابا عبدالله، کشّاف حقایق، امام جعفر صادق علیه السّلام با جمعی از مدینه عازم مکّه بودند. عدّه‌ای از این مدّعیان بی‌حقیقت، از کسانی که ادّعای تصوّف و درویش بودن دارند و اهل ذکر و ورد و هو هستند با کاروان خودشان می‌آمدند منتها مرکب‌های قبراقی داشتند. آمدند از امام جلوتر رفتند و رعایت ادب را نکردند. این بزرگوار که داشتند با جمع تشریف می‌بردند به جایی رسیدند که دیدند آن‌ها متوقّف شده‌اند و جلو نمی‌روند. حضرت پرسید: شما که تند می‌رفتید، چرا ایستاده‌اید؟ عرض کردند: آقا شیری آمده و پنجه‌های خود را در جاده زده و خود را پخش کرده است و ما جرأت نکرده‌ایم جلوتر برویم.

وجود مبارک امام صادق علیه السّلام تشریف آوردند. وقتی رسیدند این شیر آمد و دست‌های خود را بالا آورد و پوزه‌ی خود را روی رکاب مرکب امام جعفر صادق علیه السّلام گذاشت. گویا او هم نجوایی کرد و حضرت هم در گوش او مطلبی را فرمود. اطرافیان عرض کردند: آقا، جریان چه بود؟ حضرت فرمودند: این شیر نر است، گفت: وقتی من از بیشه‌ام بیرون می‌آمدم هنگام وضع حمل جفت من بود. از شما درخواست می‌کنم که هم زایمان او آسان بشود و هم در نسل من کسی نباشد که به فرزندان فاطمه سلام الله علیها متعرّض بشود. امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: من به این شیر گفتم: تو را بشارت باد که جفت تو زاییده و فرزند تو نر است و به تو قول می‌دهم که در نسل تو هیچ شیری متعرّض فرزندان فاطمه سلام الله علیها نشود. این مطلب را به آن شیر فرمود و بعد به طرف هم‌کاروانی‌ها و آن صوفی‌هایی که رعایت ادب نکرده بودند فرمود: اگر شما تقوا می‌داشتید، می‌توانستید بار خود را بر دوش درندگان حمل کنید. خدا درنده را هم برای ما خلق کرده است. این آیه‌ی کریمه را ملاحظه می‌کنید که می‌فرماید: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»،[۵] آنچه خدا در روی زمین آفریده است برای شما و مال شما است. این مِلک بشر است، مال بشر است، به نفع بشر است. لذا اگر انسان به مقام انسانیت برسد، در مسیر انسان کامل حرکت کند و حتّی درجاتی را کسب کند می‌تواند از حیوانات درنده هم به عنوان مرکب استفاده کند. بعضی از علمای ما در حرکت‌هایی که برای تبلیغ از دهی به ده دیگر داشتند گاهی سوار شیر شدند و به ده دیگر رفتند ولی آن حیوانات به آن‌ها متعرّض نشدند. در خورآباد قم پلنگی پیدا شده بود و مردم آن روستا وحشت کرده بودند. مردم خدمت مرحوم آیت الله بهاءالدّینی رفتند. آقا رفتند و به آن پلنگ گفتند: برو و آن پلنگ هم رفت و به آن‌ها اطمینان داد که دیگر برنمی‌گردد.

IMG_3425

اگر انسان ظرفیت و ارزش و مقام خود را بداند و با گناه خود را لجن‌مال نکند، هم فرشتگان در اختیار بشر هستند، هم درندگان در اختیار بشر هستند. خدا همه چیز را در خدمت انسان قرار داده است. «ولی قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ»،[۶] خدا نفرین می‌کند، می‌گوید: مرگ بر این انسان، چقدر کفران نعمت می‌کند! وقتی از نعمت نبوّت، از نعمت هدایت، از نعمت قرآن، از نعمت ولایت لج می‌کند و از این نعمتی که در دسترس او است به جای استفاده از آن‌ها با آن‌ها مقابله می‌کند، هم دنیای را برای خود جهنّم می‌کند که خدای متعال فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى‏»،[۷] کسی که از یاد خدا اعراض کند یعنی از قرآن خدا، از نماز خدا، از دین خدا- و رویگردان باشد، خدای متعال هم همین‌جا او را گوشمالی می‌دهد تنبیه می‌کند-

توصیه و برنامه‌ی خداوند متعال در رعایت تقوا

تصوّر نکنید کسانی که پول دارند، منصب دارند، سعادت دارند، خدا می‌داند که آن‌ها غرق در نیش‌های درونی هستند، غرق در نگرانی‌ها و تشویش‌ها هستند. روزگار بر آن‌ها بسیار سخت‌تر از افرادی است که درآمد و مؤونه‌ی کمی دارند. قول خدا دچار تحریف نمی‌شود. خدا می‌گوید: هر کسی که با خدا نباشد ما زندگی را بر او تنگ می‌کنیم، او را تحت فشار روحی قرار می‌دهیم. معیشت ضنک، تنگ، در تنگناها‌ او را پرس می‌کنیم. امّا در مقابل این حالت: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»،[۸] همین‌طور که انسان درنده‌های بیرونی را با تقوا رام می‌کند، این نفس درنده‌ی باطن خود را که به مراتب خطرناک‌تر از شیر بیرون است با ایمان و تقوا رام می‌شود. این نفس، در خدمت انسان است. اگر خدای متعال قدرت کنترل این درنده‌های باطنی را به ما نداده بود ما را مکلّف نمی‌کرد، «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى *‏ فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى‏»[۹]. ما آیه‌ای از قرآن کریم که خدای متعال در آن چهار برنامه برای ما مشخّص کرده است. در شب‌های گذشته خدمت شما خواندیم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۰].

نتایج رعایت نکردن تقوا

دین، کلّاً برنامه است و آدمی که دین ندارد، زندگی او نظم ندارد، برنامه ندارد. دین برای درآمد ما، مکاسب محرّمه و کسب‌های حرام را به ما معرّفی می‌کند. این، خطوط قرمز کاسبی است. اگر کاسب ربا دریافت کند، ربا بی‌نظمی در اقتصاد عموم بشر است. کما این‌که زنا، بی‌نظمی در نظام خانواده است، ربا هم بی‌‌نظمی در اقتصاد است. پول حرام است که انسان را به حرام‌های آن‌چنانی می‌کشاند، فرزندان کسانی که حرام‌خوار هستند دنبال هوی و هوس‌های آن‌چنانی می‌روند، سراغ نوامیس مردم می‌روند، آدم‌کش می‌شوند. دلیل آن را امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا فرمودند. ایشان فرمودند: علّت این‌که این‌قدر دل شما سیاه شده است که حتّی حاضر نیستید سخن امام را بشنوید، «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ»،[۱۱] شکم شما پر از حرام است. فتنه‌ها از حرام‌خوارها است، آشوب‌ها از حرام‌خوارها است، مقابله با خون شهدا و ولایت با حرام‌خوارها است، والله از حرام‌خوارها است. این کسانی که یک مرتبه پرت می‌شوند، منحرف می‌شوند، با بیگانه همسو می‌شوند، فکر نکنید اشتباه می‌کنند یا برداشت اشتباهی دارند، خیر، اصلاً کشش آن‌ها به آن سمت است، وجود، مزاج به این سمت گرایش ندارد، جاذبه‌ی شیطان آن‌ها را به آن سمت می‌برد و این خیلی بد است. اگر انسان مراقبت نداشته باشد هم گناه، هم حرام‌خواری و هم رذائل اخلاقی، انسان را از انسانیت ساقط می‌کند؛ یعنی انسانی که باید محور نظم عالمیان باشد خودش در زندگی بی‌نظم می‌شود.

نقش دین در زندگی بشر

امّا دین مقرّرات است، دین برنامه است، دین هندسه‌ی زندگی است. الحقّ و الانصاف اگر دین، هیچ حسنی نداشته باشد جز این‌که به زندگی انسان جدول می‌دهد، نظم می‌دهد، برنامه می‌دهد، آدم نمی‌داند باید چه چیزهایی را بخورد یا نخورد. می‌داند کجا نباید برود، می‌داند چه چیزهایی را نباید ببیند، می‌داند چه مطلبی را نباید بگوید… این خود نظم است، انضباط در عمر آدم است، صرفه‌جویی در عمر است.

مراقبت از نفس در برابر موقعیت‌های حرام

در این آیه‌ی کریمه از ما خواسته شده است که چهار برنامه را در زندگی خود، فرهنگ کنیم. آن سنگر است، آن سلاح است، آن سپر است که شما با ترمز زندگی کنید. تقوا و صبر از یک جنس هستند، از یک قماش هستند؛ یعنی چشم، زبان، اعضا و جوارح و دل و فکر شما رها نباشد. وقتی خود را جمع کردید و با حساب شدید، یک آدم با تقوا و با صبر می‌شوید؛ وقتی می‌خواهید کاری انجام دهید عجله نمی‌کنید، تأمّل می‌کنید. انسان عجول یعنی آدم بی‌نظم، حساب نمی‌کند، هیجانی می‌شود و فوراً اقدام می‌کند، بعد هم صدایش درمی‌آید و پشیمان می‌شود امّا (خود کرده را تدبیر نیست) عجله نکنید. اگر به ما پول پیشنهاد دادند، مسائل جنسی برای ما پیش می‌آید، منصب‌ها و شغل‌های حرام پیش می‌آید. امروز اشخاص زیادی را می‌بینیم که حقّ آن‌ها نیست که در آن مناصب و ادارات باشند امّا آن‌جا هستند. زیاد ذوق‌زده نشوید، زود قبول نکنید. منصب حرام، پول حرام، زن حرام. همه‌ی امور حرام وقتی که پیشنهاد می‌شود نفس، هیجانی می‌شود. هنر این است در آن وقتی که انسان هیجانی شد، زیر بار نرود، عجله نکند. یک مقدار فکر کن، عاقبت کار را بسنج، اگر دیدی به نفع تو است اقدام کن، اگر دیدی به نفع تو نیست اقدام نکن. لذا فرمود: «الْعَجَلَهُ مِنَ الشَّیْطَانِ»،[۱۲] شیطان انسان را وادار می‌کند و می‌گوید: زود باش و الّا این موقعیت را از دست می‌دهی. در حالی که اگر یک مقدار حوصله کرده بود خدا از راه حلال به او به نیاز او جواب می‌داد امّا بی‌صبری کرد. حرام را به دست نیاورد و حلال را هم از دست داد و شد «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»[۱۳].

وعده‌های خدا حق است. اگر کسی تقوا داشته باشد، خدا نیازهای این عالم او را هم تأمین می‌کند، «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏»[۱۴]. وعده‌ای به این روشنی و شفّافی. ما به قول خدا اعتماد نداریم، بی‌تقوایی می‌کنیم، عجله می‌کنیم، زود سراغ حرام می‌رویم لذا راه حلال به روی ما بسته می‌شود و گاهی سراغ حرام می‌رویم و همان حرام را هم به دست نمی‌آوریم. عمر سعد لعنه الله علیه اگر به صحبت امام حسین علیه السّلام گوش کرده بود، امام حسین علیه السّلام به او وعده‌ی خانه و باغی در مدینه را به او داد ولی او قبول نکرد، عجله داشت زود به چیزی که می‌خواهد برسد. حضرت هم فرمود: بعد از این جریان از گندم عراق کم به دست خواهی آورد ولی از گندم ری هیچ چیزی به دست نخواهی آورد، خدا تو را در رختخوابت ذبح کند که همین‌طور هم شد.

روایتی از وجود نازنین پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌گوید: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَهِ اللَّهِ»،[۱۵] اگر کسی از راه معصیت خواست به یک هدف برسد، «کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو»، امید این شخص سریع‌تر ناامید می‌شود. آدم بیاید و به خطّ خدا برود، خدا هم به او همه چیز می‌دهد، نیازهای او را برطرف می‌کند، هم بهشت او محفوظ است در غیر این صورت هم آن موقعیت را از دست می‌دهد و هم این‌جا را از دست می‌دهد و مصداق «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»،[۱۶] می‌شود.

جان من به قربان حضرت اباالفضل علیه السّلام، باب الحوائج علی الاطلاق، باب الحوائج بین المللی که همه‌ی طوائف به حضرت اباالفضل پناه می‌برند. مُلک ری، دل عمر سعد بدبخت را برده بود و نتوانست صبر کند. ولی برای حضرت اباالفضل علیه السّلام و برادران او در سخت‌ترین شرایط نامه آوردند. شب عاشورا امام حسین علیه السّلام فرمود بروید. وقتی حضرت اجازه دادند، اگر می‌رفتند خلاف شرع انجام نداده بودند، جهنّمی هم نبودند، امام زمان آن‌ها اذن داده بود که بروند امّا اوّلین نفری که عرضه داشت: یا ابا عبدالله «قَبَّحَ اللَّهُ الْعَیْشَ بَعْدَکَ»،[۱۷] زشت باد زندگی بعد از حسین علیه السّلام. عبّاس زندگی بعد از حسین را برای چه بخواهد؟! در شب عاشورا التماس کرد و گفت: حسین جان، حالا که ما را آورده‌ای دورمان نکن، حالا که خودت ما را آورده‌ای ما را نگه دار و ما را از خود طرد نکن.

وقتی که امان‌نامه آوردند حضرت اباالفضل علیه السّلام فرمود: «أمَانُ اللّه خَیرٌ مِن أمانُ ابنُ سُمَیَّه!»،[۱۸] امان خدا برای ما بهتر از امان پسران سمیّه است. لذا نه تنها حاضر به مذاکره نبود، حاضر به جواب دادن به آن‌ها نبود. اگر امام حسین علیه السّلام نبود که فرمود: عبّاس من، گرچه طرف مقابل فاسق است امّا ببین چه می‌گوید؟ او آمده بود و استمالت می‌کرد: «أین بنو اختنا؟»،[۱۹] خواهرزاده‌های من کجا هستند؟ حضرت اباالفضل علیه السّلام آن‌قدر غیرتی شد، موهای بدنش سیخ شد، از شدّت غضب و ناراحتی، چشمان او مانند کاسه‌ی خون شد. این سگ چه کسی است که به ما می‌گوید…


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی احزاب، آیه ۶۲؛ سوره‌ی فتح، آیه ۲۳٫

[۳]– سوره‌ی فاطر، آیه ۴۳٫

[۴]– سوره‌ی نازعات، آیات ۲۷ و ۲۸٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۹٫

[۶]– سوره‌ی عبس، آیه ۱۷٫

[۷]– سوره‌ی طه، آیه ۱۲۴٫

[۸]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫

[۹]– سوره‌ی نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱٫

[۱۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۰۰٫

[۱۱]-‌ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۴۵، ص ۸٫

[۱۲]-‌ وسائل الشیعه، ج‏ ۲۷، ص ۱۶۹٫

[۱۳]– سوره‌ی حج، آیه ۱۱٫

[۱۴]– سوره‌ی طلاق، آیات ۲ و ۳٫

[۱۵]-‌ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏ ۲، ص ۳۷۳٫

[۱۶]– سوره‌ی حج، آیه ۱۱٫

[۱۷]– روضه الواعظین و بصیره المتعظین (ط – القدیمه)، ج‏ ۱، ص ۱۸۳٫

[۱۸]– وقعه الطّف، ص ۱۹۰٫

[۱۹]– همان.