هر چی باشه مهمونن
شهید شیخ فضل الله محلاتی
یک بار ساواکیها ده و نیم شب آمدند و دو و نیم صبح رفتند. آن روزها خانهمان توی کوچه فقیه الملک بود. همهشان لباس شخصی پوشیده بودند، جزیکیشان، که لباس ارتشی تناش بود.
میگفتند «دادستان ارتشه.»
او بود که دستور میداد بقیه چه کار کنند.
او بود که گفت «زیر و بالای کتابخونه رو شخم بزنین! کتاب به کتاب، ورق به ورق، باید بازرسی بشه.»
فضلالله مثل همیشهاش بود. خونسرد، خندهرو، آرام. میرفت از آشپزخانه براشان میوه و چای میآورد.
من میگفتم «درد بخورن» و او میگفت «هر چی باشه مهمونن. مهنون هم که حبیب خداست.»
به نقل از اقلیم سادات شهیدی (همسر شهید)، قاصد خندهرو، ص ۱۰٫
پاسخ دهید