نگاه قرآن به تقلید چگونه است؟ آیا آن‌را می‌ستاید یا نهی می‌کند؟ در هر دو مورد مثال‌هایی بزنید؟

پاسخ اجمالی

تقلید در اصطلاح به معنای پیروی کردن از کسی بدون درخواست دلیل است. تقلید از جمله موضوعات نسبی است که قابلیت خوب بودن و بد بودن را دارد و به حسب شرایط؛ گاه خوب و گاه بد به حساب می‌آید. تقلید در واقع برای کسانی است که نمی‌توانند در امری به اجتهاد و تخصص برسند و در حرفه یا علمی صاحب رأی نیستند، آنها اگرچه به دانش واقعی نرسیده‌اند، اما با تبعیت و تقلید از متخصصان آن رشته، در راه‌یابی به حقیقت و درستی سهیم خواهند بود.

بیشترین آیاتی که در مذمت تقلید آمده، تقلید در اصل خداشناسی می‌باشد. علاوه بر رد تقلید در اصول اعتقادی، تقلید در موضوعاتی که منافی عقل باشند نیز مورد مذمت قرآن قرار گرفته است. بنابر این، به حسب آیات قرآن نباید در اصول اعتقادی راه تقلید را دنبال کرد.

در سمت مقابل، آیاتی وجود دارد که از مضمون آنها لزوم تقلید به دست می‌آید؛ مانند آیاتی که سؤال کردن از اهل علم را سفارش می‌کند.

پاسخ تفصیلی

تقلید از ماده «ق ل د» در اصطلاح به معنای پیروی کردن از کسی بدون درخواست دلیل می‌باشد.[۱] تقلید از جمله موضوعاتی است که نمی‌توان حکم کلی در مورد آن صادر کرد، بلکه خوب بودن و بد بودن آن به حسب شرایط تغییر می‌کند؛ گاه قابل تقدیر و تحسین بوده و عقل بر آن مهر تأیید می‌زند و گاه قابل مذمت بوده و کسی را قابلیت دفاع از آن نیست.

امروزه، پیشرفت بشر و وسعت یافتن معلومات و مباحث مختلف و وجود نیازهای جدید در جامعه؛ اقتضا دارد که در هر علمی متخصص آن علم وجود داشته باشد که عمر خود را در آن صَرف کند و با این وسعت علم و کوتاهی عمر انسان مجالی برای تخصص در تمام علوم مورد نیاز باقی نمی‌ماند؛ لذا کسی را نمی‌توان یافت که به قوّه‌ی اجتهاد و استدلال در تمام علوم رسیده و در تمام علوم از علم خود استفاده کند و نیازی به تقلید در هیچ علمی نداشته باشد.

موضوع مورد اهمیت که در این‌جا باید بر آن تأکید شود، باز بودن راه علم برای تمام افراد بشر است. به بیان دیگر؛ دروازه‌ی دانش برای همگان باز است و هر کسی می‌تواند با تلاش و کوشش بدان دست یابد، البته بسیاری نیز به دلایل مختلف از راه‌یابی به علوم باز می‌مانند و تنها به اطلاعاتی از آن بسنده می‌کنند؛ برای اینان راه تقلید از متخصصان باز بوده و عقل و شرع نیز بر آن تأکید کرده‌اند. تقلید در واقع برای کسانی است که نمی‌توانند در امری به اجتهاد و تخصّص برسند و در آن زمینه صاحب رأی نیستند، آنها اگرچه به دانش واقعی نرسیده‌اند، اما با تبعیت و تقلید از متخصصان آن رشته در راه‌یابی به حقیقت و درستی سهیم خواهند بود.

قرآن کریم نیز به روشنی این نگاه را بیان و بر آن تأکید می‌کند. قرآن نه به ‌صورت کلی تقلید را رد می‌کند و نه به صورت کلی آن را تأیید می‌نماید، بلکه در شرایط و موقعیت‌های مناسب دستوراتی را داده که می‌توان از آنها، مطالبی را به دست آورد.

ابتدا آیاتی که در مذمت تقلید آمده‌اند را بررسی می‌کنیم تا بتوانیم یک نگاه کلی از مواردی که تقلید در آن مورد مذمت قرار گرفته است را به ‌دست آوریم. عموماً تقلیدی که در زمان پیامبر اکرم(ص) مطرح بوده است، تقلید در آیین بت‌پرستی بوده که از قدیم بین عرب‌ها مرسوم بوده و عرب جاهلی نیز از این رسم پیروی کرده است؛ لذا در مقابل حق گردن‌کش بوده و تسلیم کلام پیامبر‌(ص) نمی‌شدند. قرآن در مقابل این تقلید کورکورانه در اصولی چون خداشناسی، سخت موضع گیری می‌کند: «و هنگامى که به آنان گویند: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر آیید، گویند: روش و آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزى نمی‌دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى می‌کنند)؟»؛[۲] «گفتند: آیا آمده اى که ما را از آیین نیاکانمان بازدارى تا بزرگى در زمین به شما تعلق بگیرد؟ ما به شما ایمان نمى آوریم»؛[۳] و «گفتند: ما نیاکان خود را پرستشگر آنان یافتیم. گفت: مسلماً شما و نیاکانتان آشکارا گمراه بوده اید».[۴]

این آیات نشانگر این هستند که تقلید در اصول دین نمی‌توان کرد. البته تقلید غیر از تحصیل علم از دیگری است و این آیات منافاتی با این ندارد که در اصول دین از دیگران یاد بگیریم و استدلال‌ها را مورد استفاده قرار دهیم. تقلید مورد نفی در این‌جا، تقلیدی است که بدون دلیل و شناخت و به صرف گفتار دیگران باشد.[۵]

آیات دیگری نیز وجود دارد که این نوع تقلید را مذمت کرده و پیروانش را در ضلالت و گمراهی می‌داند.[۶]

علاوه بر این نوع از تقلید، نوع دیگری از تقلید نیز در قرآن کریم رد شده است: «چون کار زشتى انجام دهند، گویند: نیاکانمان را چنین یافته ایم، و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشتکارى فرمان نمى دهد. چرا چیزى را که نمى دانید به خدا نسبت مى دهید».[۷]

این آیه علاوه بر این‌که تقلید از گذشتگان را در موضوع اعتقادی نکوهش می‌کند، تقلید در انجام اعمال زشت و قبیح را نیز سرزنش می‌کند. از مضمون این آیه می‌توان به ‌دست آورد که در مورد امری که مخالف عقل بوده، نمی‌توان راه تقلید را پیمود، بلکه باید به راه عقل آمده و از حکم عقل پیروی کرد. بنابر این نه تنها در اصول دینی و اعتقادی نمی‌توان تقلید کرد، بلکه حتی در فروعاتی که عقل بر آنها حکم می‌کند نیز باید تابع عقل بود؛ لذا توجیه تقلیدی بودن، برای افعال قبیحی که انجام شده، قابل پذیرش نیست.

اینها قسمت اول حکم قرآن بود که در مذمت تقلید در برخی موارد بیان شده است. اما در برخی آیات دیگر، بیاناتی دارد که از آنها حسن تقلید از متخصصان به دست می‌آید:

«و پیش از تو جز مردانى که به آنان وحى مى کردیم، نفرستادیم. اگر [این حقیقت را] نمى دانید [که پیامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسید [تا دیگر نگویید که چرا فرشته اى به رسالت نازل نشده است؟».[۸]

این آیه اگرچه در مورد موضوعی خاص آمده ولی بیان کننده حکم عامی است و آن، لزوم حل مسئله و مشکل توسط متخصصان و دانشمندان آگاه است. این آیه به وضوح نشان می‌دهد که باید از متخصصان تبعیت و تقلید کرد، مگر در مواردی که تقلید در آن نکوهش شده مانند مواردی که ذکرشان گذشت.

آیه دیگری نیز وجود دارد که بر تبعیت و تقلید دلالت دارد: «و مى گویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنیده بودیم، یا [در حقایقى که براى ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در میان [آتش ] اهل آتش سوزان نبودیم».[۹]

در این آیه علت جهنمی شدن را نبود دو امر می‌داند؛ یکی تعقل است که منظور فکر کردن و اندیشیدن است، دوم شنیدن است؛ شنیدن در این‌جا تنها «به گوش خوردن» نیست؛ زیرا به یقین این امر موجب نجات از جهنم نیست، بلکه منظور گوش دادن و پذیرفتن است. این گوش کردن و پذیرفتن همان تقلید است که مورد بحث است.

در نتیجه؛ حکم قرآن کریم و عقل در مورد تقلید کردن مانند یکدیگر بوده و تقلید نکردن را در برخی موارد لازم و واجب دانسته‌اند و در برخی موارد دیگر مورد مذمت خود قرار داده‌اند و قرآن بدون در نظر گرفتن جایگاه آن، حکم کلی در مورد آن نداده است.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱].  طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی ، سید احمد، ج ۳، ص ۱۳۲، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۲]. مائده، ۱۰۴، «وَ إِذَا قِیلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ  مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا  أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْا وَ لَا یهَتَدُون».

[۳]. یونس، ۷۸٫

[۴]. انبیاء، ۵۳ – ۵۴٫

[۵]. ر.ک: تقلید در اصول دین؛ ۳۲۲٫

[۶]. و آیات دیگری مانند: شعراء، ۷۱ – ۷۴؛ لقمان، ۲۱٫

[۷]. اعراف، ۲۸، «وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیهْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهِا  قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ».

[۸]. نحل، ۴۳، «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی  إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».

[۹]. ملک، ۱۰، «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی  أَصْحابِ السَّعیرِ».