حدود یک سال است عاشق پسری شدم. در این مدت از نظر روحی خیلی خراب شدم و تمرکزم کم شده است. از وضعیتش اطلاعات کاملی ندارم فقط میدانم مهندس است. از دین و فرهنگ، وضعیت خانواده آنها اصلاً خبری ندارم؛ اما دوستش دارم. این مدت که در کلاس بودیم خیلی نجیب، عاقل، درسخوان و کاری اما واقعاً مغرور بود. من یک دختر مذهبی و پایبند به عقاید خودم هستم. برای همین نه میتوانم به او ابراز علاقه کنم، نه واسطه بفرستم چون امکان دارد بفهمد آن وقت آبروی من میرود. راستش را بگویم اصلاً دلیل علاقه خودم را نمیدانم ولی تحمل صبر کردن را ندارم. اصلاً نمی دانم صبر یعنی چه؟ لطفاً راه حل اساسی به من پیشنهاد کنید. باید چه کار کنم.
در ابتدا شما باید ریشه بی تابی خودتان را کشف کنید و در تنهایی چند سؤال از خودتان بپرسید:
آیا مانند این پسر در دنیا پیدا نمی شود؟
آیا من شرایط ازدواج با کسی دیگر را ندارم؟
اگر او دختر دیگری را در نظر دارد، آیا درسته من وارد زندگی او شوم؟ و اگر وارد شوم آیا خوشبخت می شوم؟
و سؤال های دیگر که خودتان می توانید فکر کنید و روی کاغذ بیاورید…
با پاسخ به این نوع پرسش ها، آهسته آهسته فطرت پاک خودتان راه را نشان می دهد و معنا و مفهوم صبر و تحمل و منطقی فکر کردن و دوری از دلبستگی و وابستگی کور و مبهم را در درون خودتان به خوبی احساس می کنید.
در ادامه توجه داشته باشید؛ برای صورت گرفتن ازدواجی عاقلانه و عاشقانه ابتداییترین مرحله، مطلوب بودن دختر نزد پسر است. البته مانع شرعی از پیشنهاد صادقانه ازدواج از سوی دختر به پسر نیست ولی در عرف ما معمول نیست و در صورت پاسخ منفی از سوی پسر، به دختر که عاطفی است سخت خواهد گذشت.
مطلب دیگری که مهم است این که باید از شخصی که خواهان ازدواج با او هستید، اطلاع کامل از همه ابعاد زندگی او (اعتقادات، اخلاق، فرهنگ خانواده، وضعیت اقتصادی، نوع نگاه به ازدواج و…) داشته باشید و بدانید قبل از دست یافتن به اطلاعات و موقعیت او چه بسا وابستگی به او آشفتگی را به دنبال داشته باشد.
در ضمن از کجا میدانید این آقا به ازدواج فکر می کند و اگر فکر می کند، کسی را برای خود در نظر ندارد؟ پس این علاقه کور و مزاحم را از خود دور کرده و خود را در سیاهچال یک علاقه بینتیجه نیاندازید.
بسیار پیش آمده برای یک دختر در چنین شرایطی که در آرزوی یک ازدواج نزدیک به محال است، خواستگار مناسبی به او پیشنهاد میدهد و او به خاطر درگیری ذهنی نمیتواند به آن موقعیت واقعی فکر کرده و پس از گذشت مدتی نه از آن معشوق!!! خبری است و نه خواستگار مناسب برقرار مانده است.
قرآن مجید می فرماید:
«قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»؛[۱]
«و به زنان با ایمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبی فرو بندند».
مهم ترین دلیل این توصیه قرآنی آن است که خداوند تبارک و تعالی از همه به انسان آگاهتر و مهربانتر است، برای پیشگیری از این قبیل درگیریها و آسایش روح و جسم زن و حضور سالم و مداوم او در صحنههای رشد و تعالی و خدمت در اجتماع، او را با چنین توصیه ای از افتادن در چنین گرفتاریهایی در امان نگه داشته است.
این که دختران و زنان نگاه خود را کنترل نکرده و مردی را که به آنها تعلق ندارد با عشق و علاقه مینگرند در حالی که امکان رسیدن به او وجود ندارد، چنین پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد.
برای فراموشی این پسر و یا رسیدن به راه حل مناسب طبق دستور آیه عمل کرده و نگاه خود را کنترل کنید و از خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) کمک بگیرید و علاوه بر فراهم سازی شرایط برای معرفی خودتان به طور غیرمستقیم به ایشان، سعی کنید نتیجه کار را به خدا بسپارید که اگر مصلحت بود زمینه مناسب فراهم شود و در غیر این صورت جایگزین بهتر نصیب شما شود.
پی نوشت
[۱] – نور، آیه ۳۱٫
پاسخ دهید