امام على(علیه السلام) از آغاز رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) تا رحلت آن حضرت، هماره همراه آن بود و در این برهه، در دفاع جانانه از رسول خدا و حریم اسلام راستین موضع گیرى هاى شفاف و مورد رشکى داشت. موضع گیرى ها و عملکرد و فضائل آن بزرگوار در آیات قرآن حکیم و روایات شریف نَبَوى وارد شده است.
به گفته ابن عباس: سیصد آیه در فضیلت على(علیه السلام) [۱] وارد شده است و هر آیه اى که در آن (یا ایّها الذین آمنوا) دارد، على، بزرگ مرد و شخصیّت برجسته مورد نظر آن آیه به شمار مى آمد. [۲] خداوند در آیاتى از قرآن، یاران پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)را مورد نکوهش قرار داده ولى از على(علیه السلام)جز به نیکى یاد نکرده است. [۳]
به سبب نزول آیه هاى فراوان در شأن على(علیه السلام) جمعى از دانشمندان متقدم و متأخّر، کتاب هایى را به این موضوع اختصاص داده اند که آیات وارد درباره آن حضرت در آن ها گرد آورى شده است. دراین جا به برخى از این آیات که به تصریح ارباب حدیث در شأن امام على(علیه السلام)نازل گردیده اشاره مى کنیم:
١ . از ابن عباس منقول است گفت: روزى على بن ابى طالب تنها چهار درهم در اختیار داشت، یک درهم آن را شب هنگام، یک درهم آن را روز، یک درهم را نهانى و درهمى را آشکارا صدقه داد و خداى سبحان این آیه شریف را در شأن وى نازل فرمود:
(الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون) [۴]
پاداش آنان که دارایى خود را شبانه و هنگام روز و نهانى و آشکارا انفاق مى کنند نزد خداست، نه ترسى بر آن ها وجود دارد و نه اندوهگین مى شوند.
٢ . باز ابن عباس گفت: على(علیه السلام) انگشتر خویش را در حال رکوع به بینوایى صدقه داد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) از آن فرد مستمند پرسید چه کسى این انگشتر را به تو داده است؟ عرض کرد: همان شخصى که در حال رکوع است. وبه امیرمؤمنان(علیه السلام) اشاره کرد) خداى متعال این آیه شریف را نازل فرمود:
(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون)[۵]
ولى و سرپرست شما تنها خدا و رسول اویند و آنان که نماز بپا داشته و در حال رکوع زکات مى پردازند.
٣. آیه تطهیر[۶]، على(علیه السلام) را در زمره اهل بیت وحى که از هر پلیدى پیراسته اند به شمار آورده و آیه مباهله[۷]، آن بزرگوار را به منزله جانِ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)تلقّى کرده است.
۴ . سوره انسان، به اخلاص امیرمؤمنان (علیه السلام) و اهل بیتِ او و ترس و بیمى که از خدا داشتند شهادت داده و گواهى الهى را بر بهشتى بودنِ آنان، دربردارد.[۸]
صاحبان صحاح و دیگر محدثان، در احادیث رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) براى بیان فضایل على(علیه السلام) فصل هاى ویژه اى گشوده اند. بشر طىّ تاریخ طولانى خود بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مردى را برجسته تر از على سراغ ندارد و با این که در طول حاکمیّت بنى امیّه بر فراز منابر به ناسزاگویى و دشنام وى پرداختند و کینه ورزانش آن مطالب را همه جا منتشر ساختند، ولى تاریخ براى هیچ کس فضائلى نظیر فضائل على بن ابى طالب(علیه السلام) ثبت نکرده است.بااین که امویان در پى عیبجویى از حضرت بودند ولى هیچ گونه عیبى در آن بزرگوار نیافتند،عمر بن خطاب [درباره امیرمؤمنان ] از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)نقل کرده که فرمود:
کسى نتوانست به فضایلى مانند فضایل على دست یابد که صاحب فضیلت را به هدایت رهنمون گشته و از کارهاى ناروا باز دارند. [۹]
به على(علیه السلام) عرض شد: چرا شما بیش از دیگر یارانِ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)از آن حضرت حدیث نقل کرده اى؟ فرمود:
زیرا من هرگاه از آن حضرت مطلبى مى پرسیدم مرا آگاه مى ساخت و هر زمان ساکت مىشدم، وى با من آغاز سخن مى نمود. [۱۰]
از فرزند عمر نقل شده گفت: روزى که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) میان یاران خویش پیمان برادرى ایجاد کرد و على [به دلیل این که کسى به برادرى اش در نیامده بود] باچشمانى اشکبار خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید. پیامبر به او فرمود:
« أنت أخی فی الدنیا والآخره »[۱۱]
تو در دنیا و آخرت برادر من به شمار مى آیى.
از ابولیلى غفارى روایت شده گفت: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم مى فرمود:
«سَیکون من بعدی فتنهٌ، فَاذا کان ذلک فَالزِموا علیِّ بن ابى طالب، فإنّه أوّلُ مَن آمنَ بی، وأوّلُ مَن یُصافحَنى یومَ القیامه، وهو الصدّیق الأکبر، وهو فاروق هذه الاُّمه، « وهو یَعسُوب المؤمنین، والمال یَعسُوب المنافقین»[۱۲]
پس از من آشوب هایى بپا خواهد شد، هرگاه چنین شد، از على بن ابى طالب جدا نشوید، زیرا وى نخستین کسى است که به من ایمان آورد و اوّلین فردى است که روز قیامت با من دیدار خواهد کرد، او بزرگترین راستگو و میان امّتم، جدا کننده حق از باطل است، وى رهبر و پیشواى افراد با ایمان، و مال و دارایى پیشوا و جلو دار منافقان تلقى مى شود. به اعتراف همه خلفا دانش على(علیه السلام) از همه آنان برتر و در قضاوت و داورى سرآمدِ آن ها بوده است و اگر على نبود به هلاکت رسیده بودند تا آن جا که سخن عمر اگر على نبود، عمر به هلاکت رسیده بود ضرب المثل شد. « لولا علیٌّ لَهَلک عمر »؛[۱۳] از جابر بن عبد الله انصارى روایت شده گفت: منافقان با بُغض و کینه اى که از على بن ابى طالب(علیه السلام) به دل داشتند براى ما قابل شناسایى بودند. [۱۴]
وقتى خبر شهادت على(علیه السلام) به معاویه رسید، گفت: دانش و فقه، با مرگ فرزند ابو طالب، از جامعه رخت بر بست. [۱۵]
شعبى مى گوید: نقش على بن ابى طالب در این امّت بسان مسیح بن مریم میان بنى اسرائیل بود، گروهى به او عشق و محبت ورزیدند، در محبّتشان دچار کفر شدند و جمعى کینه اش را به دل داشتند و با بغض و کینه او در وادى کفر گرفتار آمدند. [۱۶]
امام على(علیه السلام) سخاوتمندترین انسان ها به شمار مى آمد، به سخاوت و بخششى خدا پسندانه آراسته بود و هرگز در پاسخ نیازمندى« نَهْ » نگفت. [۱۷]
آن روز که با امام(علیه السلام) بیعت صورت گرفت، صَعصعِه بن صُوحان به حضرت عرضه داشت: اى امیرمؤمنان! به راستى خلافت را زینت بخشیدى و بدان ارج و مقام دادى، نه خلافت تو را زینت داده و بر ارج و مقامت افزوده باشد، خلافت به وجود مقدست نیازمندتر از تو، به خلافت بود.
از ابن شبرمه روایت شده گفت: نمى سزد کسى غیر از على بن ابى طالب(علیه السلام) بر فراز منبر بگوید: « سَلونی »[۱۸] هر چه مى خواهید از من بپرسید.
قَعقاع بن زُراره کنار مرقد مطهّر امام(علیه السلام) ایستاد و عرضه داشت: رضوان الهى بر تو اى امیرمؤمنان! به خدا سوگند! زندگى ات کلیدِ خیر و برکت بود، اگر مردم تو را پذیرا شده بودند از برکات زمینى و آسمانى خدا بهره مند مى گشتند ولى قدر ناشناس نعمت وجودت بودند و دنیا را ترجیح دادند.[۱۹]
مى نویسد: على بن « صداى عدالت انسانى » جورج جُرداق مسیحى در کتاب خود ابى طالب از جمله افراد بى نظیر و نادرى است که اگر خواهان شناسایى حقیقت و واقعیت آنان به دور از سطح تقلیدى شناسایى بزرگان تاریخ خود باشید، خواهید دید که محورِ عظمتِ آنان تنها در ایمان مطلق به کرامت و شرافتِ انسانى و حق مقدس آن در زندگى آزادمنشانه و شرافتمندانه قرار دارد. از سویى انسان همواره در تکامل و تحوّل است و جمود و واپس گرایى و توقف در حالتى از حالات گذشته یا کنونى، چیزى جز پیک مرگ و دلیل نابودى نیست. [۲۰]
شِبلى شُمَیِّل مى گوید: امام على بن ابى طالب، مهتر بزرگان جهان، بى همتا نسخه اى است که شرق و غرب گیتى در گذشته و حال، صورتى مطابق اصل، چون او، به خود ندیده است. [۲۱]
على(علیه السلام) به همان اندازه که در عمل، سمبُل پیشوایى و رهبرى بود و براى هدایت مردم به اسلام و جانفشانى در مسیر اصلاح جهان و سوقِ آن به راه حق و عدالت، به عبارتى پیشبرد دین به عنوان نهضتى جاوید و مستمر، از خود التزام و پایبندى نشان داد; معاویه طى مخالفت و کشمکش خود با امام على، نقش نماینده نسل جدید مسلمانان را بازى مى کرد، زیرا فتوحات اسلامى وى را از سویى در رأس قدرت قرار داد و از سوى دیگر واداشت تا امور را با دیدِ حفظ ره آوردها و جنبه هاى مادى بنگرد… در راستاى چنین رویارویى خصمانه و بیرحمانه اى که مسلمانان را پراکنده ساخت و به نابودى کشاند، معاویه توانست با برانگیختن احساسات و انگیزه هاى قوى دنیوى مردم، وحدت و یکپارچگى آن ها را بر هم زند و از آگاهى دینى آنان جلوگیرى کند و براى اجراى سیاست ملوکانه و دولت خویش در جهت رویارویى با روح رسالت وانقلاب، از جنبه هاى جدید دینى بهره بگیرد. [۲۲]
استاد هاشم معروف مى نویسد: شخصیّت امام على بن ابى طالب واقعیتى تاریخى بود که از ولادت تا شهادت، با طبیعت و آداب و رسوم مردم، بیگانه بود، آن بزرگوار در خانه کعبه دیده به جهان گشود… ولادت آن بزرگ مرد در آن مکان مقدس حادثه اى تاریخى تلقى مى شد که تا آن روز براى هیچ کس اتفاق نیفتاده بود و پس از آن نیز براى کسى رخ نداد. امام على(علیه السلام) در خانه خدا پا به عرصه وجود نهاد و در خانه خدا فرشته شهادت را در آغوش کشید…
میسّر نگشته به کس این سعادت *** به کعبه ولادت به مسجد شهادت
وى مى افزاید: آن چه براى امام على رخ داد، براى دیگران اتفاق نیفتاد. جمعى که ایمانشان در سطح ایمان شیعیان و دوستدارانش نبود، وى را از برجسته ترین اندیشمندان و نوابغ روزگار به شمار آوردند و آنان که در دوستى و محبتش میانه روى اتخاذ کردند، او را در کنار پیامبران و فرستادگان الهى قرار دادند و آن دسته که در حقش غُلوّ کردند وى را تا پایه خدایى بالا بردند. [۲۳]
منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۲ – امیرمؤمنان حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام
[۱]– الفتوحات الاسلامیه ۲/۵۱۶٫
[۲]– کشف الغمه ۹۳٫
[۳]– ینابیع الموده ۱۲۶٫
[۴]– بقره/ ۲۷۴، ینابیع الموده ۹۲٫
[۵]– مائده/ ۵۵، به تفسیر طبری ۶/ ۱۵۶ و بیضاوی و غیر این دو مراجعه شود.
[۶]– احزاب/ ۳۳، به صحیح مسلم، فضائل صحابه مراجعه شود.
[۷]– آل عمران/ ۶۱، صحیح ترمذی ۲/ ۳۰۰٫
[۸]– به کشّاف زمخشری و طبری در ریاض النضره ۲/ ۲۰۷ مراجعه شود.
[۹]– ریاض النضره ۱/ ۱۶۶٫
[۱۰]– طبقات ابن اسد ۲/ ۳۳۸، حلیه الأولیاء ۱/ ۶۸٫
[۱۱]– سنن ترمذی ۵/ ۵۹۵، حدیث ۳۷۲۰٫
[۱۲]– إصابه ابن حجر ۴/ ۱۷۱ شماره ۹۹۴، مجمع الزوائد ۱/ ۱۰۲٫
[۱۳]– شرح نهج البلاغه ۱/ ۶، تذکره الخواص ۸۷٫
[۱۴]– استیعاب در حاشیه اصابه ۳/ ۴۵٫
[۱۵]– همان.
[۱۶]– عقد الفرید ۲/ ۲۱۶٫
[۱۷]– شرح نهج البلاغه ۱/ ۷٫
[۱۸]– ائمتنا ۱/ ۹۴، به نقل از اعیان الشیعه ۳ و بخش ۱، ص ۱۰۳٫
[۱۹]– تاریخ یعقوبی ۲/ ۲۱۳٫
[۲۰]– الامام علی صوت العداله الاسلامیه ۱/ ۱۴٫
[۲۱]– همان ۳۵٫
[۲۲]– نقد السیاسه، الدوله و الدین، برهان غلیون ۷۸، چاپ دوم ۱۹۹۳، المؤسسه العربیه للدراسات و النشر.
[۲۳]– سیره الائمه الاثنی عشر ۱/ ۱۴۱- ۱۴۲٫
پاسخ دهید