روز جمعه مورخ ۸ تیرماه ۱۴۰۳، نماز عبادی – سیاسی جمعه تهران به امامت حضرت «آیت الله کاظم صدیقی» امام جمعه موقت تهران و با رعایت شیوهنامههای بهداشتی در مصلی تهران برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- خطبه اوّل
- «غدیر» مِعیار زندگی و مُدل حُکمرانی است
- امام کانون اقتدار اُمّت است
- ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است
- حدیثی در ارتباط با حضرت امام کاظم (علیه السلام)
- نکاتی به مناسبت روز «مُباهله» و میهمانی ۱۰ کیلومتری «غدیر»
- خطبه دوّم
- انتخابات مسألهی اوّل نظام جُمهوری اسلامی است
- شرکت در انتخابات احساس مسئولیت همگانی است
- نکاتی به مناسب سالروز شهادت «آیت الله شهید بهشتی» (رحمت الله علیه)
- رئیسجُمهور اَصلح کسی است که مُطیع ولایت و عاشق مردم و خدمت به آنان باشد
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». شما اُمّت باعظمتِ سرافراز ایران و میهمانان ویژهی آدینه را به تقوای الهی، به پَرهیز از آنچه که خداوند متعال حَرام کرده است و به اطاعت از اَوامر پروردگار متعال دعوت میکنم. نُزول بَرکت به بَرکت تقواست؛ بازشدن گِرهها به بَرکت تقواست؛ آسانشدن مشکلات در پَرتوی تقواست؛ نُصرت و یاری خداوند متعال مَنوط به رعایت تقواست؛ رسیدن به علم ماوَرائی و علم موهبتی به بَرکت تقواست؛ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ[۳]».
«غدیر» مِعیار زندگی و مُدل حُکمرانی است
ایّامالله ماه ذیالحجّه است. ماه ذیالحجّه ماهِ نور و رَحمت و مَغفرت و تَجلیّات الهی است. مهمترین حادثهی عالَم توحید در ماه غَدیر واقع شده است و آن عید الله الاکبر، روز عَهد مَعهود و میثاق مأخوذ، «غدیر خُم» است. روز بیعت کائنات با قُطب، با کانون مرکزی نورِ خدا، مولیالمُوحّدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. لذا غدیر یک روز بینظیر است. غدیر یک روز نیست؛ غدیر روزگار سَعادتمندان عالَم است؛ غدیر خورشید هدایت است؛ غدیر اَهرُم حرکت به سوی مَبدأ اَعلی است؛ غدیر راه است؛ غدیر راهنماست؛ غدیر راهبَر است؛ غدیر جَریان است؛ غدیر قاعده است؛ غدیر قانون زندگی است؛ غدیر مُدل حکومت صالحان است؛ غدیر تَجلّی خداوند متعال در رُبوبیّت و مُدیریت خَلائق است؛ غدیر ارائهی اُلگو به بَشریّت است. غدیر هم مِعیار زندگی است و هم مُدل حُکمرانی است. آیات زیادی در ارتباط با امامت و ولایت در قرآن کریم وجود دارد. «علّامه حلّی[۴]» (اعلی الله مقامه الشریف) شنیدهاید که فرموده بودند بعضی از صُلحا که بعد از وفاتشان با ایشان مُرتبط بودند، گفته بود: در عالَم بَرزخ بازار عَمل را کساد یافتم؛ ولی دو چیز به دادِ من رسید: «لولا کتاب الالفین و زیاره الحسین[۵]»؛ یکی «کتاب اَلفین[۶]» است و دوّم زیارت امام حسین (علیه السلام) است. این دو چیز مایهی نجات من شد. علّامه حلّی (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب اَلفین دو هزار دَلیل آورده است. هزار دَلیل در اثبات امامت و ولایت و وصایت بِلافَصل حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه السلام) است و هزار دَلیل در مُقابلهی با کسانی است که انکار ولایت میکنند.
امام کانون اقتدار اُمّت است
اما اَدلّهی روشنِ قرآنی، ۳ آیه در سورهی مبارکهی مائده دَلالت خیلی روشن دارد. یکی آیهای بود که مقام مُعظم رهبری آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) در روز عید غدیر قُلوب همهی دلدادگان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی مائده مُتبرّک کردند: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ[۷]»؛ امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تَبیین خطّ رهبریِ مُوحّدان عالَم مایهی یأس دشمنان شد. وجودِ یک پاسدار، وجودِ یک نگهبان، وجودِ یک مَرزبان، وجودِ یک دیدبان آگاه و مُقتدر که مَرزهای دین را زیر نظر داشته باشد و کشور دین را، مَرز و بوم توحید را از تَعرُّض و تَهاجُم شیاطین حفظ نماید. وقتی سرمایهای سرمایهشناس دارد، حافظ سرمایه دارد، خُطوط تولید و هزینهی سرمایه را بَلد است، آن سرمایه ضایع نمیشود. دین سرمایهی بَشر است. هم دنیای بَشر و هم آخرت بَشر را دین آباد میکند. اما دین چند مرحله دارد؛ یک مرحلهی فکری است که بَشر باید دین را بفَهمد و از نظر فکری و عقلی بپذیرد. دوّم مرحلهی انگیزشی، باوری و دلی هست. علاوه بر اینکه انسان باید دین را بفَهمد، باید دین را بپذیرد. باید دَرب دل باز باشد تا نورِ خداوند که دینِ خداست، در آن دل وارد بشود و انسان دل به دین بدهد. دلش به دین بسته بشود که ما در اصطلاحات کَلامی به آن عَقیده میگوییم. عَقیده از همان عَقد است. عَقد به معنای بستن است. کسی که دین را از نظر عَقلی و فکری فَهمید و دل را به دین وابسته کرد، دین و دل یکی شدند، این مرحلهی دوّم است. مرحلهی سوّم، مرحلهی زبانی است. کسی که با تَعقُّل دین را قَبول کرد و با دل پذیرفت، باید شَعائر دینی را گُفتمان عُمومی بکند. گُفتمان یک مُوحّد، گُفتمان انقلاب توحیدی است. خاموشی ندارد؛ همیشه باید پَرچم را برافراشت؛ همیشه باید تابلوها را نَصب کرد. راهی که تابلو ندارد، راننده گرفتار خَطا میشود. این شَعائر دینی تابلوهای ماست. باید دَم از علی (علیه السلام) زد، باید دَم از ولایت زد. باید ولایت را در عُمق زندگی تَعمیق کرد و این شَجرهی طیّبه را پَر و بال داد و زیر سایهاش آرَمید. لذا شُعارِ «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیَّالله» از شَعائر زندگیسازِ بَشر است. از علی (علیه السلام) دَم بزنیم، آوازهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بلند کنیم. و مرحلهی چهارم که نتیجه و میوه است، عَمل است، اطاعت است. مَعرفت ریشه است، محبّت ساقه است و عمل و اطاعت میوه است. تا درخت به میوه نرسیده است، بَشر حاصل آن را ذخیرهی جانش نکرده است. دین برای رساندن بَشر به ثَمرات و میوههای شیرینِ توحیدی در زندگی اجتماعی است. انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) آمدند و به بَشر فکر دادند، احساس را هم برانگیختند؛ ولی یا جِهالت و یا لِجاجت تَعصُّبات جاهلی و یا طاغوتهای زمان جلوی اجرای دین را گرفتند. امامت عملی کردن دین است، اجرایی کردن قانون است، ایجادِ هَنجارهای زندگیساز در جامعهی توحیدی است. لذا وقتی یک پَرچم اجرایی بلند میشود، یک مرد مُقتدر در اجرای قانون کارآمدی نشان میدهد، آن جامعه راه زندگی را درست میرود و به مَقصد میرسد. امام هم راه است، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۸]»؛ هم راهنماست، مُعلّم است، «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ[۹]»؛ و هم راهبَر است. امام سیاستمَدار است، امام مدیر است، امام زَمامدار است، امام کانون اقتدار اُمّت است، امام مَجموعهی اُمّت است. وقتی شما در مسألهی نماز جمعه و نماز جماعت حُضور پیدا میکنید، به امام اقتدا میکنید. یعنی شما با حرکت امام حرکت میکنید، با سُکون امام ساکن میشوید، با رُکوع آن رُکوع میکنید، با سُجود او سَجده میکنید. امامت مُطلق یعنی شما در تمام شُئون زندگی به حضرت علی (علیه السلام) اقتدا میکنید و پیرو حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه السلام) هستید. اگر اُمّتی پَرچم امامت را بالا بُرد و با حُضور نَقشآفرین خودش امامت را اُلگوی زندگی سعادتمندانه قرار داد، هیچ دشمنی در برابر اُمّتی که امامِ به حقّ دارد، قدرت تَعرُّض پیدا نمیکند.
ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است
در طول تاریخ ایران جُزء قدرتها به حساب میآمده است و در دورهی اسلامی هم ایران اسلام را قبول کرده است. اما فَراز و نَشیب داشته است. افراد با فطرتهای سالم گِرایش به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) داشتهاند. فطرت سالم، فطرت توحیدی است. توحید مِنهای علی (علیه السلام) نیست. «مَن عَرَفَ اللّه»؛ هرکسی خدا را شناخته است، در آیینهی جَمال علی (علیه السلام) خدا را شناخته است. علی (علیه السلام) قُطبنمای توحید است. اما این شناختها شناختهای فردی بود. سَبک زندگی ما تابعِ «النّاس عَلَی دینِ مُلُوکِهِم» است. این اقتداری که شما امروز بعد از ۴۵ سال در ایرانِ اسلامی به عُنوان قدرت اوّل مَنطقه و رَقیب بزرگ قدرتهای بزرگ دارید، به بَرکت امامت به مَعنی زَمامداری، به مَعنی حاکمیّت اسلام است. امام آمد و پَرچم اقتدار اسلام را در بستر ولایت فقیه که ادامهی امامت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ادامهی حرکت انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است، به اِهتزاز درآورد؛ اما به بَرکت حُضور شما ملّت ایران بود. انقلاب اسلامی این جنگهای قومیّتی را حَل کرد. سیاه و سفید، تُرک و لُر و عَرب و بَلوچ و خوزی و اَمثال اینها از بین رفت. همه زیر پَرچم ولایت حضرت علی (علیه السلام) قرار گرفتید، همه در مَواقع لازم زیر یک پَرچم در جبهه حاضر شدید، سنگرنشین شدید، جوان دادید، جان دادید. همهی اینها از بَرکات ولایت و شَجرهی طیّبهی غَدیر است. نظام ما برانگیختهی از چشمهی همیشه جوشان غَدیر است. لذا اقتدار شما اقتدارِ روزافزون است.
حدیثی در ارتباط با حضرت امام کاظم (علیه السلام)
روز گذشته روز میلادِ بابالحَوائجمان ابوالرّضا حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) بود. یکی از عزیزان صاحبدل که دیروز از مشهد مُقدّس با ما تماس داشت، گفت یادِ حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) را در خُطبه مورد توجّه قرار بده. هم بابالحَوائج است و هم نکاتی در زندگی حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) هست. بنده برای اینکه هم عَرض ادبی کرده باشم و انشاءالله دلهای نورانیِ شما را شَفیع خودم قرار بدهم، این حدیث را که ناظر به یکی از ویژگیهای حضرت امام کاظم (علیه الصلاه و السلام) است، به مَحضر شما تقدیم میدارم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَتَوَلَّ مُوسَى اَلْکَاظِمَ[۱۰]»؛ اگر کسی دوست دارد در قیامت، در روز جمع اوّلین و آخرین در مَحضر پروردگار متعال مَحبوب خداوند متعال باشد، طاهر و پاکیزه باشد، پَروندهاش مشکل نداشته باشد، لَکّهای در آیینهی جانش نباشد، با طهارت به مَحضر خداوند برسد، بلکه بالاتر از طَهارت یعنی مُطهّر باشد؛ مُطهّر غیر از طاهر است؛ مُطهّر یعنی ذوب در مَعصوم (علیه السلام) شده باشد، رنگ عصمت به خودش بگیرد، «فَلْیَتَوَلَّ مُوسَى اَلْکَاظِمَ». یکوقتی آدم دست و پا میزند که به یک جایی برسد، خسته میشود. گاهی قُلّه خیلی بلند است، آدم هرچه میرود بالا میرود، ولی به قُلّه نمیرسد. اما گاهی اینگونه نیست و کِشش، کِشش مغناطیسی است. یک جَذبهای از آن بالا آدم را میبَرد. آن کسی که مغناطیسِ دل است، حضرت موسی کاظم (علیه السلام) است. لذا خستگان گُناه، خستگان بَداخلاقی، خستگان گرفتاریهای اخلاقی اگر تلاش میکنند و میبینند که درست نمیشوند، دامان حضرت موسی کاظم (علیه السلام) را بگیرند.
نکاتی به مناسبت روز «مُباهله» و میهمانی ۱۰ کیلومتری «غدیر»
همچنین روز مُباهله را هم تبریک عرض میکنم. مُباهله روز خانواده است. قول میدهم به حُول و قُوّهی پروردگار متعال اگر عُمری داشتیم و فُرصت زیارت شما مؤمنانِ پاکدل را پیدا کردیم، راجع به مُباهله و مُناسب او با خانواده انشاءالله مطالبی را به عَرض شما خواهیم رساند.
از آحاد مردم در این اجتماع ۱۰ کیلومتری که یک جَهش است، یک رویش است، یک رویکرد جدید است که شما نشان میدهید این عید برای شما بالاترین عید است. عَملاً همهی شما تفکّر سیاسی و اقتداریِ اسلام را پذیرفتهاید و بحمدالله جانتان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، عشقتان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. بازار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با این راهپیماییهای میلیونی خودتان رونق دادید. امام زمان (ارواحنا فداه) به یکایک شما دعا میکنند و مایهی شادی قلب آن بزرگوار شدید و از همهی کانونهایی که در این اَمر نَقش ایفا کردند، خُصوصاً «بنیاد بینالمللی غدیر[۱۱]» که یادگار مرحوم «آیت الله خزعلی» (رحمت الله علیه) بود و حَسرت میخوردند که چرا با وجودِ اینکه مردم ایران همگی شیدایان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند، چرا عید نوروز مهمتر از عید غدیر است. جای ایشان خالی است، روح ایشان دارد میبیند که شما چهقَدر غدیر را شُکوهمند کردید و عظمت شما در این است که دل به علی (علیه السلام) دادهاید، عاشق علی (علیه السلام) هستید و انشاءالله حضرت علی (علیه السلام) یار و نگهدار شما باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۲]».
خطبه دوّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». با همهی وجودم از پروردگار مهربان و هادی خودم درخواست میکنم مَبدأ میل همهی ما را در مَعرفت خداوند متعال، در محبّت خداوند و اجرای دستورات خداوند متعال در تَراز یک مسلمان و مُوحّد واقعی قرار بدهد و ما را نسبت به گناهان مُتنفّر و نسبت به اطاعت خداوند بیقرارمان بکند. نهایت آن کمال انسان این است که در تَرک گناه سختی نداشته باشد و در اجرای دستورات خداوند متعال برایش عاشقانه باشد. وقتی نماز میخواند، نمازش لَذیذ باشد. وقتی روزه میگیرد، احساس بکند که خداوند متعال در حال پَذیرایی از اوست. وقتی احسان میکند، خدمت میکند، خستگیناپذیر باشد. و این تقوا در اُوج خودش هست و خداوند متعال مسألهی تقوا را که از وِقایه است، یعنی دِژنشینی، سنگرنشینی که آدم در یک جایگاهی از محبّت و مَعرفت قرار بگیرد که شیطان جُرأت نزدیکشدن به او را نداشته باشد.
انتخابات مسألهی اوّل نظام جُمهوری اسلامی است
در این خُطبه با قِلّت وقتی که داریم، چند مسأله اهمیّت فوقالعاده دارد که در رأس آن مسألهی انتخابات است. انتخابات بیعت است. در کشور ما بیعت با خداست، بیعت با دین است، بیعت با امام زمان (ارواحنا فداه) است، بیعت با امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) است، بیعت با شهداست و بیعت با پَرچمدار دین، زَعیم مُسلمین، اُلگوی تَراز ما در دوران غیبت آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) است. ما در هر فُرصتی غَدیر را تَجدید میکنیم و بیعتی را که پروردگار متعال پیامبرش را مأمور کرد که برحَسب نَقلی سه روز ۱۲۰ هزار حاجی را در بیابانهای سوزان نگاه داشت که نشانهی این بود که ولایتمَداری عاشقی میخواهد، تَحمُّل گرما و سرما میخواهد. اگر کسی علی (علیه السلام) را میخواهد، باید برای حضرت علی (علیه السلام) هزینه کند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سه روز در آن شرایط سخت مردم را برای بیعت نگاه داشت و شما در این ۴۵ سال به صورت مُرتّب به صَحنه آمدید و با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کردید و با بیعت خودتان ولایت را تَعمیق کردید. مِلیّت و جُمهوریّت خودتان را تَثبیت کردید، تَعمیق کردید. لذا مسألهی انتخابات مسألهی اوّل نظام ماست. نظام ما دو رُکن دارد و هر دو رُکن به همدیگر پیوند دارند، ناگُسستنی هستند. یک رُکن آن رُکن جُمهوریّت است و رُکن دیگرش اسلامیّت است. مُقوّم رُکن اسلامیّت ولایت است. ولایت خدا که بستر آن ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و در دوران غیبت ولایت ولیفقیه است. این نظام با این دو رُکن، با این دو پایه که هر دو ذاتیِ نظام اسلامی هستند، با خونِ هزاران پاکباختهی توحید امضاء شده است، تَعمیق شده است. شما در هر انتخاباتی میآیید و با شهدای خودتان بیعت میکنید و میگویید: ما راه شما را ادامه میدهیم. و این نظام با جُمهوریّت خودش در دنیا احساس سرافرازی میکند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در امامتشان بیبَدیل بودند. حضرت علی (علیه السلام) مرد بیهمتاست. به جُز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ شخصیّتی در عالَم به پای حضرت علی (علیه السلام) نمیرسد. ولی چون جُمهوریّت با او همراه نبود، خودِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «خُطبهی شِقشِقیه» فرمودند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ[۱۳]»؛ من نشستم و فکر کردم، دیدم که با دست بُریده دست به شَمشیر ببَرم؟ دیدم با دست بُریده نمیشود جنگید. لذا صبر کردم، اما صبر تَلخی بود، جانکاه بود. مانند کسی بودم که خار در چشم دارد، اُستخوان در گلو دارد و قدرت نَفَسکشیدن ندارد. دست حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که قَطع نشده بود؛ شما به خودتان ببالید. خدا میداند که امروز ملّت ایران دست و بازوی امام زمان (ارواحنا فداه) هستند، دست و بازوی رهبری هستند. نبودِ ملّت و مردم حضرت علی (علیه السلام) را بیدست کرده بود. این مردم هستند که پَر و بال حکومت هستند. اگر مردم ولایتمَدار بودند، اگر دینخواه بودند، اگر خداجو بودند، این مردم به همهی قدرتها پیروز میشوند و به فَضل الهی همهی مشکلات را رَفع میکنند.
شرکت در انتخابات احساس مسئولیت همگانی است
شرکت در انتخابات احساس مَسئولیت جهانی است، احساس مسئولیت اسلامی است، احساس مسئولیت سرنوشت عُموم مردم ایران است. حُضور شما سرنوشت شما را تَعیین میکند و میرساند که شما در جهت رأیدادن اثر رأیتان مانند اثر رأی رهبری میماند. یعنی اینقَدر بالا رفتهاید که رهبر یک رأی دارد و آحاد شما هم یک رأی دارید. رأی شما همان اثر را دارد که رأی نایب امام زمان (ارواحنا فداه) آن اثر را دارد. بنابراین نشانهی شخصیّت شماست، نشانهی ارتقاء کمال انسانیّت شماست. در رَدیف رهبری در صیانت از خون شهدا در حفظ امنیّت کشورتان وقتی دشمن میبیند شما پُشت نظام هستید، قدرت اغتشاش پیدا نمیکند. نمیتواند به شما ضَربه بزند. اما وای بر آن روزی که علی (علیه السلام) تنها بماند. اگر علی (علیه السلام) تنها ماند، دَرب خانهی وَحی آتش میگیرد و سرمایههای دین میسوزد و مردم گرفتار ظالمان خواهند شد.
نکاتی به مناسب سالروز شهادت «آیت الله شهید بهشتی» (رحمت الله علیه)
نکتهی دوّم مسألهی هفتم تیر است. هفتم تیر روز بزرگی است، روز عظیمی است، روز تحوُّل است، روز احیاء است، روز تأثیرگذاری خون و پیروزی خون بر شمشیر است و روز تَجلّی عظمت نظام جُمهوری اسلامی است. در هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در سرچشمهی تهران ۷۲ پَرچمدار، ۷۲ سنگرنشینِ خدمت، ۷۲ مُتفکّر، ۷۲ خدمتگزار، ۷۲ عاشق خدمت را که همه شخصیّتهای تَراز اوّل کشور بودند که در رأس آن سیدالشهدای انقلاب اسلامی شهید مَظلوم «آیت الله شهید بهشتی» (اعلی الله مقامه الشریف) بود. شهید بهشتی یک فرد نبود؛ امام (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «شهید بهشتی یک ملّت بود». بنده افتخار دارم که در مَحضر شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) بزرگ شدهام. هم در مَحضر ایشان درس خواندیم و هم مدرسهی حقّانی را ایشان برنامهریزی کردند. هم از سِعهی صَدر، از حِلم و بُردباری، از فَضائل انسانی، از حُضور قلب در عبادت، از بینش جهانی او که همیشه جهانی فکر میکرد، بلندنظر بود، مُخالف را تَحمُّل میکرد، با کسی جِدال نمیکرد، پَنجه بر روی کسی نمیانداخت. دریای صبر و حِلم و حوصله بود. در خدمتگزاری عاشق بودند. همانگونه که جَدّ ایشان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خَلف صالح ایشان، شهید خدمت، شهید جُمهور «آیت الله شهید رئیسی» (رضوان الله تعالی علیه) دَقیقاً آن سِعهی صَدر را، آن حِلم را، آن بُردباری را، آن تَحمُّل مُخالف را، آن نپرداختن به حاشیه و چشم دوختن به هدف و دَغدغهی مردم داشتن را شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) هم از شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) به ارث بُرده بود. شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) شخصیّت مُمتاز بود. اگر نگوییم بینظیر بود، کمنظیر بود. امام (رضوان الله تعالی علیه) به ایشان مدال دادند که شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) یک ملّت بود. لذا طیّ طَریق شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) در عین نَرمش، در عینِ سِعهی صَدر، در عینِ اخلاق نَرم اسلامی قاطع بودند، مَواضع ایشان انقلابی بود، ولایتمَدار بود، «بنیصَدر» و جریان مُنافقین و ملّیگراها ایشان را مُنزوی کردند. مانند جَدّش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تُهمت زدند. شما نمیدانید تُهمت چگونه پَر و بال یک فرد فَعّال را قیچی میکند و او را گوشهنشین میکند و روی بیرون آمدن پیدا نمیکند. شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) را گوشهنشین کردند. با تُهمتهای خودشان، با آن عظمتهای فکری و قدرت تشکیلاتی و دولتسازی و کادرسازی و مَعنویّت و خُشوع و خُضوع در برابر پروردگار متعال. اما خونِ او تولّد مُجددی بود که هم انقلاب را آبیاری و احیاء کرد و هم خودش جَلا پیدا کرد و شناخته شد. لذا یاد و خاطرهی این پَرچمدار سِتُرگ نظام جُهوری اسلامی را بزرگ میداریم که نه یک فرد بود، بلکه یک ملّت بود. دلسوز بود، مُتدیّن بود، مردمی بود، مُتعبّد به ولایت بود. وقتی به او گفتند: این همه روزنامهها علیه شما مطلب مینویسند، چرا از خودتان دفاع نمیکنید؟ ایشان گفتند: امام (رضوان الله تعالی علیه) به من فرموده است. خدا میکند که آقای بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) هم در فقه مُجتهد بودند، هم در عرفان عارف بودند. خودشان میگفتند: من این آرامش را از «علّامه طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف) گرفتهام. علّامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) عارفِ واصلی بود و هم در حکمت و فلسفه صاحبنظر بود. در رشتههای مُختلف مُجتهد بود، نظریهپَرداز بود؛ ولی نسبت به امامت و ولایت و رهبری مَنیّت نداشتند. هرچه او بگوید، من قبول دارم. امام (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند که دفاع نکنید. من هم مُهر سکوت بر لب خود زدم و تیرهای تُهمت را به جان خریدم، اما دَم نزدم.
رئیسجُمهور اَصلح کسی است که مُطیع ولایت و عاشق مردم و خدمت به آنان باشد
و شهید ما، شهیدِ عزیز و مُغتنم و بیقرار و شب از روز نشناخته و خستگی را خسته کردهی ما، «سیّد ابراهیم رئیسی» (رضوان الله تعالی علیه)، این عُنصر پویای پیشرانِ خدمتگزار بیتوقُّع بیادّعای همیشه در صحنهی مُتعبّد. لذا هم شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) و هم شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) برای ما تَراز هستند، برای ما اُلگو هستند، برای ما مُدل هستند. رئیسجُمهوری را که میخواهید انتخاب بکنید، علاوه بر اینکه مؤمن هستید، مُتدیّن هستید، بَصیر هستید، صاحبنظر هستید، نَقش خودتان و مسئولیت خودتان را میدانید، اَصلح را انتخاب کنید. اَصلح کیست؟ یک: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ[۱۴]»؛ اعتقاد رئیسجُمهور به اعتقادات شما. مردم مُعتقد به خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مَعاد و ولایت هستند. رئیسجُمهورشان در این جهت باید عَقیدهاش مقداری بیشتر از ما باشد؛ زیرا او شخصیّت دوّم کشور است. باید نور باشد، باید عَقیدهی به مَبانی انقلاب داشته باشد. مانند شهید بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) که بگوید: امام (رضوان الله تعالی علیه) نه گفته است و من هم نه میگویم. خودش اظهار نظر و استنباط نکند. در برابر امام، امامت نکند. در مورد آقای رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) اِنصافاً این دلِ مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) نبود که در کنار مَرقد امام (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: دلم برای رئیسی سوخت. خدا به داد دلت برسد که رفتنِ آقای رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) چه داغ عَظیمی بود. آقای رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) به مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) خطاب میکردند: مُقتدای من. مُقتدا یعنی چه؟ یعنی در تمام جبهههای فکری، احساسی و عملی من به دنبال شما هستم و به شما اقتدا کردم. در سیاست خود، در تعامُل خود، در مردمداری، در باطنگَرایی، در همهی آنها شما اُلگوی من هستید و من به شما اقتدا کردم. باید رئیسجُمهور به امام و رهبر شما اقتدا کند. به آن کسی که شما اقتدا کردید، رئیسجُمهور شما هم باید به آن اقتدا بکند. دوّم مسألهی کارایی است. باید کفایت لازم، عُرضهی لازم، نشاط لازم و انرژی لازم در وجودش باشد تا بتواند مانند شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) بدود. اگر کسی این تجربه را ندارد، این توان را ندارد، نمیتواند جای شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) را بگیرد. لذا داشتن کفایت و تَوان لازم و انرژی لازم خیلی مهمّ است. حالا کسی که اعتقاد دارد، توان هم دارد، اما عاشق نیست؛ نمیتواند مانند شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) در سرحَدات برود، خودروی خود را برای دو نفر هم نگاه دارد، کسی که مُنتظرش هست را هم سوار بر ماشین خود بکند و مُعرّفی هم نکند که من چه کسی هستم. اگر این عشق به مردم نباشد، طبق قول «شهید مُطهّری» (اعلی الله مقامه الشریف) هُنر امام (رضوان الله تعالی علیه) بود که گفتند: امام (رضوان الله تعالی علیه) به چند چیز ایمان داشت؛ ایمان به خدا، ایمان به راه خودش و ایمان به مردم خودش. شهید رئیسی (اعلی الله مقامه الشریف) ایمان به مردم داشت، ایمان به شما داشت. خدا میداند که من خودم طلبهی کوچکِ ناچیزی هستم؛ ولی والله قَسم مَعمولاً از شما خجالت میکِشم. در شهیددادگی جلو هستید، در حَلّ مشکلات سیاسی هرجایی مشکل پیش آمده است، شما از جان و مال و همهچیز ایثار کردهاید. در این انتخاباتها هم همیشه شما حافظ انقلاب بودهاید، حامیِ انقلاب بودهاید. رئیسجُمهور شما باید عاشق مردم باشد.
نسبت به مسألهی غَزّه بیتفاوت نیستید و نباشید. بنده هم چون میخواهم رعایت وقت را انجام بدهم، راجع به جنایتهای مُستمر و تمامنشدنی این حکومتِ جَعلی سَفّاک خونخوارِ بیحیثیّت بیآبروی بیهمهچیز با پُشتیبانی شیطان بزرگ که نفرت روزافزون بر او باد، لَعنت خدا بر او باد و حمایت و نُصرت الهی بر جبههی مقاومت، بر مردم غَزّه، بر سیّد مقاومت. نَصر خداوند که نُصرت خدا بر او باد. انشاءالله با دعای خیرتان و حمایتهایتان و زنده نگاهداشتن شَعائر جبههای خود از اینها حمایت کنید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۱۵]».
دعا
خدایا! به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها) امروز آبروی ملّت را در مسیر ارتقاء قرار بده.
خدایا! ملّت آبرومند ما را در این امتحان هم سرافراز بدار.
خدایا! رهبری اُمّت ما، امام ما، نایب الامام ما را در پَرتوی عنایات خاصّ خودت با کفایت و کرامت تا ظُهور مولایش امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.
خدایا! شهدای ما و امام شهدای ما (رضوان الله تعالی علیه) را بر سر سُفرهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُتنعّم بفرما.
خدایا! مریضها را شِفا بده.
خدایا! حَوائج همگان را برآورده بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲.
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۲٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَ لَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَ لَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَ لَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَ لَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَ لَا شَهِیدٌ ۚ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۴] علامه حلّی (۶۴۸-۷۲۶ق) فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم هجری. وی بیش از ۱۲۰ کتاب در رشتههای مختلف علمی مثل فقه، کلام، تفسیر، منطق، اصول، و رجال نگاشته که برخی از آنها جزو منابع تدریس و تحقیق در حوزههای علمیه شیعه است. علامه حلی دارای نقش مهمی در گسترش فقه شیعه دانسته میشود و همچنین گفته میشود که وی مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه بر مبانی عقلی تبیین کرد. کتابهای باب حادیعشر و کشف المراد علامه حلی که شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی است، جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات در شیعه به شمار میرود. نهج الحق و کشف الصدق، خلاصه الاقوال، الجوهر النضید، تذکره الفقهاء، قواعد الاحکام و مختلف الشیعه معروفترین آثار او هستند. علامه حلی نخستین کسی دانسته شده که با لقب آیتالله خوانده شد. قطبالدین رازی، فخرالمحققین، ابنمعیه و محمد بن علی جرجانی از شاخصترین شاگردان وی بودهاند. حضور او در ایران و دربار سلطان محمد خدابنده دارای نقش موثری در رواج مذهب تشیع در ایران دانسته شده است.
حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی در ۲۹ رمضان سال ۶۴۸ قمری در حله در عراق به دنیا آمد. پدرش یوسف بن مطهر از متکلمان و عالمان علم اصول در حله بود. او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری قرآن به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و ادبیات عرب و علوم فقه، اصول فقه، حدیث و کلام را نزد پدرش و داییاش محقق حلی آموخت. او در ادامه، علوم منطق، فلسفه و هیئت را نزد اساتید دیگر، بهویژه خواجه نصیرالدین طوسی فراگرفت و قبل از رسیدن به سن بلوغ به درجه اجتهاد رسید. علامه حلی به سبب کسب فضیلتهای بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به جمال الدین مشهور شد. پس از مرگ محقق حلی در سال ۶۷۶ قمری که مرجعیت شیعیان را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت شیعیان را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت. علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب آیتالله خوانده شد. ابنحجر عسقلانی او را «آیه فی الذکاء» خوانده است. شرفالدین شولستانی، شیخ بهایی و محمدباقر مجلسی، در اجازهنامههایی که برای شاگردان خود نوشتهاند، از علامه حلی با عنوان «آیت الله فی العالمین» یاد کردهاند.
علامه حلی در علوم مختلفی چون فقه، اصول فقه، کلام، حدیث، تفسیر، رجال، فلسفه و منطق آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در خلاصه الاقوال ۵۷ اثر برای خودش ذکر میکند. سید محسن امین در اعیان الشیعه مینویسد: «تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند». او همچنین میگوید کتاب الروضات آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است. میرزا محمد علی مدرس نیز در ریحانه الادب.۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام بردهاند. از آثار معروف علامه حلی میتوان به مختلف الشیعه و تذکره الفقهاء در علم فقه، کشف المراد، باب حادی عشر و منهاج الکرامه در علم کلام، خلاصه الاقوال در علم رجال و جوهر النضید در علم منطق اشاره کرد. علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای نهج الحق و کشف الصدق و نیز منهاج الکرامه را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد. علامه حلی پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حله بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام ۲۱ محرم ۷۲۶ق در سن ۷۸ سالگی، در شهر حله وفات یافت و در حرم امیرالمومنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
[۵] روضات الجنات، ج ۲، ص ۲۸۲٫
«لولا کتاب الالفین و زیاره الحسین لاهلکتنی الفتاوی».
[۶] کتاب الالفین اَلْألفَیْن فی إمامَهِ أمیرالمؤمنین علیهالسلام کتابی به زبان عربی اثر علامه حلی(متوفای ۷۲۶ق). این کتاب مشتمل بر هزار دلیل بر اثبات امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هزار دلیل بر ابطال شبهه مخالفان است. بنا بر آنچه در کتب تراجم آمده و در پایان نسخهها موجود است، علامه حلی جزء اول کتاب را در سال ۷۰۹ق و جزء دوم آن را در آغاز ماه مبارک رمضان سال ۷۱۲ق به اتمام رسانده است. علامه حلی کتاب را به یک مقدمه، دو مقاله و یک خاتمه تقسیم نموده است. او در دو مقاله هزار دلیل بر امامت امام علی (علیه السلام) و هزار دلیل بر ابطال شبهه مخالفان اقامه کرده است. نخستین مطلب کتاب براساس نسخههای موجود پس از مقدمه تحت عنوان بحث اول در باره تعریف امام است. الإمام هو الإنسان الذی له الریاسه العامه فی أمور الدین والدنیا بالأصاله فی دار التکلیف…امام انسانی است که در امور دنیوی و اخروی بر همگان ریاست دارد. مطلب پایانی کتاب سی و هشتمین دلیل بر لزوم معصوم بودن امام بر اساس فرازی از آیه ۲ سوره یونس است (وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ) خلاصه دلیل این است که امام مردمان را به آن چه برایشان ضروری است ارشاد و با این کار آنان را کامل میکند و برای غیر معصوم امکان این کار وجود ندارد.
[۷] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫
«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
[۸] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫
[۹] سوره مبارکه جمعه، آیه ۲٫
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ».
[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۶، صفحه ۲۹۶٫
«یل، [الفضائل] ، لابن شاذان فض، [کتاب الروضه] ، بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ إِلَى اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی أَخِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَیْهِ غَیْرُ مُعْرِضٍ عَنْهُ فَلْیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ فَلْیَتَوَلَّ اِبْنَکَ اَلْحَسَنَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَلَّ اِبْنَکَ اَلْحُسَیْنَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ قَدْ مُحِّصَ عَنْهُ ذُنُوبُهُ – فَلْیَتَوَلَّ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ اَلسَّجَّادَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى قَرِیرَ اَلْعَیْنِ فَلْیَتَوَلَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى وَ کِتَابُهُ بِیَمِینِهِ فَلْیَتَوَلَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَتَوَلَّ مُوسَى اَلْکَاظِمَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ ضَاحِکاً مُسْتَبْشِراً فَلْیَتَوَلَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَیِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ فَلْیَتَوَلَّ مُحَمَّدَ [مُحَمَّداً] اَلْجَوَادَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ یُحَاسِبَهُ حِسَاباً یَسِیراً فَلْیَتَوَلَّ عَلِیّاً اَلْهَادِیَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ هُوَ مِنَ اَلْفَائِزِینَ فَلْیَتَوَلَّ اَلْحَسَنَ اَلْعَسْکَرِیَّ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اَللَّهَ وَ قَدْ کَمُلَ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلاَمُهُ فَلْیَتَوَلَّ اَلْحُجَّهَ صَاحِبَ اَلزَّمَانِ اَلْمُنْتَظَرَ فَهَؤُلاَءِ مَصَابِیحُ اَلدُّجَى وَ أَئِمَّهُ اَلْهُدَى وَ أَعْلاَمُ اَلتُّقَى مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلاَّهُمْ کُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى بِالْجَنَّهِ».
[۱۱] بنیاد بینالمللی غدیر، بنیادی غیردولتی در ایران است که با هدف تبلیغ و معرفی غدیر در جهان تأسیس شده است. این بنیاد در سال ۱۳۷۶ش به دست ابوالقاسم خزعلی تأسیس شد. دفتر مرکزی آن در تهران است و بیش از ۶۰۰ دفتر در جهان دارد. ساختار این بنیاد، متشکل از دبیرکل، هیئتامنا، هیئتمدیره و مدیرعامل است. کاظم صدیقی دبیرکل و حسین ظریفمنش، مدیرعامل این بنیاد هستند. از اقدامات این بنیاد میتوان به برگزاری همایش، جشنواره، مسابقه، نشست علمی و فرهنگی، اعزام مبلغ و انتشار آثار با موضوع امام علی (علیه السلام) اشاره کرد. بنیاد بینالمللی غدیر از بنیادهای غیردولتی در ایران است. از اهداف این بنیاد، تبلیغ و معرفی رویداد غدیر خم، نهادینه کردن فرهنگ غدیر در جوامع اسلامی، ایجاد حس همدلی و وحدت میان مسلمانان با محوریت غدیر، ایجاد عزم ملی و بینالمللی در تحقق اهداف غدیر و شناسایی استعدادهای خلاق در جهت ترویج واقعهٔ غدیر عنوان شده است. برای این بنیاد یک برنامه پنجساله و سند چشمانداز بیست ساله گزارش کردهاند.
[۱۲] سوره مبارکه اخلاص.
[۱۳] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۳ (معروف به خطبهی شقشقیه).
«و من خطبه له (علیه السلام) و هی المعروفه بالشقشقیه و تشتمل على الشَکوى من أمر الخلافه ثم ترجیح صبره عنها ثم مبایعه الناس له. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا ، وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ»؛ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا. فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَهِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ. حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ. إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ…».
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۵٫
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ».
[۱۵] سوره مبارکه نصر.
پاسخ دهید