روز جمعه مورخ ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، نماز عبادی – سیاسی جمعه تهران به امامت حضرت «آیت الله کاظم صدیقی» امام جمعه موقت تهران و با رعایت شیوهنامههای بهداشتی در دانشگاه تهران برگزار شد که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- خطبه اوّل
- روز اوّل ذیالقعده مُصادف با خُروج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت به عالَم دنیاست
- ماه ذیالقعده ماه چِلّهی حضرت موسی (علیه السلام) است
- ادامهی تفسیر سورهی مبارکهی حَمد
- خطبه دوّم
- نکاتی به مُناسبت فرارسیدن دههی کرامت
- نکاتی پیرامون مسألهی حجّ
- حجّ مکان برائت از مُشرکین و دشمنان خداوند است
- حجّ امسال نُقطه عَطفی برای حمایت از مردم مظلوم غَزّه و فلسطین خواهد بود
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
خطبه اوّل
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». شما بندگان خوب خدا، میهمانهای سُفرهی جمعهی حضرت دوست و همهی ملّت مؤمن ایران و نَفس ضعیف خودم را توصیهی به حفظ حَریم حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) و رعایت تقوای الهی در فکر، در انگیزه و نیّت و در عمل دارم. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى[۳]»؛ همهی ما مُسافر هستیم. سَفر مرگ همه را در این مسیر قرار داده است، رفتنی هستیم. آنچه بعد از انتقال ما از این خانهی ویران به خانهی اَبدیمان دستمان را میگیرد، تقواست. «خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»؛ بهترین توشه برای زندگی اَبد تقواست. تقوا مَصونیّت است. تقوا بازدارندگی درونی در برابر وَسوسهی شیاطین بیرونی و فشار غَرایز درونی است. تقوا اقتدار است. تقوا چراغ راه است و همهی ما مُوظّف هستیم خودمان را توانمَند بسازیم و در برابر فشارهای بیرونی و درونی تسلیم باطل نشویم.
روز اوّل ذیالقعده مُصادف با خُروج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت به عالَم دنیاست
روز اوّل ماه ذیالقعده الحرام است. دو مناسبت عظیم در این ماه برای ما کلاس است و فُرصت مُغتمی است. یکی خروج پدرمان حضرت آدم اَبُوالبَشر (علیه السلام) از بهشت است که در چنین روزی حضرت آدم (علیه السلام) در اَثر وَسوسهی شیطان از یک مقام بالا که بهشت حُضور بود، بهشت وحدت بود، بهشت دَرک وَحدانیّت بود، بهشت خَلوت با دوست بود به یک مرحلهی نازلی که عالَم دنیا باشد، عالَم تَعلُّقات، عالَم کَثرت، عالَم پَریشانی، عالَم درگیری و عالَم گرفتاریهای عَدیده باشد، حضرت آدم (علیه السلام) گرفتار شد. اما درسی که حضرت آدم (علیه السلام) به فرزندانش داد، این است که اگر لَغزشی پیش آمد، در اَثر لَغزش خودمان از جایگاه خودمان پایین آمدیم، باید با اُمید جُبران کنیم. تَهدید را تبدیل به فُرصت بنماییم. حضرت آدم (علیه السلام) نااُمید نشد و مشکلی که خودش برای خودش پیش آورد را حتی به گَردن شیطان نینداخت. گفت: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ[۴]»؛ پروردگار ما! خودم کردم. تمام مشکلات در زندگی، آسیبها در زندگی به غفلتهای خودمان برمیگردد، به عَدم مُراقبتها برمیگردد. «هرچه کُنی به خود کُنی گر همه نیک و بَد کُنی». لذا اوّلین امتیاز حضرت آدم (علیه السلام) این بود که فَهمید مشکلی را که خودش درست کرده است، باید خودش آمادگی نشان بدهد تا خداوند مشکل او را برطرف نماید. لذا ۴۰ روز از اوّل ماه ذیالقعده تا موسم حَجّ که اوّلین بار مَناسک حجّ را حضرت آدم اَبُوالبَشر (علیه السلام) با تَعلیم اَمین وحی حضرت جبرائیل (علیه السلام) انجام داد و در این ۴۰ روز سوز و گُداز و اِنابه و تَضرُّع داشت. ما هم باید اینها را از پدرمان به ارث بُرده باشیم. برای هر گُناهی که در زندگی برایمان پیش میآید، باید حَساسیّت به خَرج بدهیم، باید بترسیم، باید گریه کنیم، باید برای جُبران آن به آبرومندان درگاه خداوند متوسّل بشویم که با گذراندن یک اَربعین جناب جبرئیل (علیه السلام) آمد و هم مَناسک حجّ را به حضرت آدم (علیه السلام) آموخت و هم «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ[۵]»، حضرت آدم اَبُوالبَشر (علیه السلام) کلماتی را تَلقّی کرد که در تفاسیر عامّه و خاصّه آمده است که این کلمات همان اَسامی خَمسهی طیّبه (سلام الله علیهم اجمعین) بود: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۶]». هم توسّل بود و هم مَناسک حجّ مشکل حضرت آدم (علیه السلام) را برطرف کرد. حالت حُضور که بهشت عارف است، بهشت عارف حور و قُصور نیست؛ بهشت عارف خَلوت با خداست و عالَم حُضور است که خداوند متعال به حضرت آدم (علیه السلام) داد.
ماه ذیالقعده ماه چِلّهی حضرت موسی (علیه السلام) است
نکتهی دوّم چِلّهی حضرت کَلیم الهی است. حضرت موسی (علیه السلام) مأمور شد: «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ[۷]»؛ حضرت موسی (علیه السلام) یک ۳۰ شبی را مَدعو بود. مولایش، مَعبودش، مَعشوقش از او دعوت کرده بود؛ ولی خوب امتحان داد. ۳۰ روز حضرت کَلیم تبدیل به چِلّه شد و برای سالکان اِلیالله و مردمی که اهل مُراقبه هستند، این چِلّهنشینی را به عُنوان یک سُنّت سازنده و پُر حاصل در مسیر راهیانِ راه خدا قرار داد. کسی ۴۰ روز جُز خدا در زندگیاش نباشد، خداوند چشمههای حکمت را از قلب او میجوشاند و بسان نَهرهای حیاتزا بر زبان انسان جاری میشود. از امروز همهی ما تصمیم بگیریم یک چِلّه مُواظب زبانمان، چشممان، گوشمان، اَعضاء و جَوارحمان باشیم و کشیک دل بکِشیم و به دلمان غیر دوست را راه ندهیم که اگر یک چِلّه مَردانه با زیادهخواهیهای نَفس خودمان و وَسوسهها و فشارهای شیاطین بیرونی مُقاومت نشان دادیم، تسلیم نشدیم، خدا را از یاد نبُردیم و خودمان را با گناه آلوده نکردیم، خداوند متعال به ما حکمت میدهد و حکمت هم برتر از همهی عالَم است. «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ[۸]»؛ اما فرمود: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا[۹]»؛ خداوند متعال به هرکسی حکمت داده است، به او خیر کَثیر عنایت فرموده است.
ادامهی تفسیر سورهی مبارکهی حَمد
در خُطبهی اوّل سورهی مبارکهی حَمد یا فاتحه الکتاب سُفرهی دلهای شما شنوندگان عزیز و این گوینده بود؛ ولی فُرصت کوتاه است و فقط یک نکته را برای اینکه از استضائهی آیات کریمهی این خوراک دائمی نمازهای ما مَحروم نباشیم، عرض میکنیم. فرمود: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ[۱۰]»؛ ما از خداوند متعال در این نمازی که سَفر اِلیالله است، مِعراج است، انتقال از عالَم کَثرت، از عالَم تَعلُّقات به عالَم محبّت و عالَم عشق خداست، در این مسأله خداوند متعال به ما تَعلیم داده است در نماز که نزدیکترین حالت بنده به خداست، «اَلصَّلاَهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ[۱۱]»، در این حالت قُربی که با خداوند داریم، یک دعا میکنیم و آن هدایت بر صِراط مُستقیم است و برای اینکه بتوانیم صِراط مُستقیم را تَشخیص بدهیم، خداوند متعال راهیان این صِراط را به ما مُعرّفی فرموده است: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ مُنعمٌ عَلیهم که در هر نمازی هر نمازگزاری از خداوند متعال درخواست میکند که در خطّ آنها قرار بگیرد و از ریلِ مُنعمٌ عَلیهم خارج نشود، در سورهی مبارکهی نساء توضیح داده شده است: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا[۱۲]»؛ در مورد «النَّبِیِّینَ» که سرآمد هستند، اُلگو هستند، از جانب خداوند متعال هستند، مُجهّز به رادار عالَم غیب هستند و برای تربیت ما مأمور و سفارت از جانب خداوند دارند. «الصِّدِّیقِینَ» کسانی هستند که بیصداقتی در اَبعاد وجودی آنها راه ندارد. آنها صدّیق هستند در مقام اینکه با خودشان دروغ نمیگویند. در مقام فکر، در مقام انگیزه و در مقام عمل صادقانه با خدای خودشان تَعامُل دارند. لذا چون بیصداقتی ندارند، مُطلقا عاری از کذب و نِفاق هستند، خداوند متعال اینها را صدّیقین نامگذاری کرده است. ما هم اگر در مقام تفکُّر، در مقام انگیزه و میلهای قلبی و در مقام عمل با خدای خودمان حقیقت را نشان بدهیم، همانگونه که هستیم به همان صورت خودمان را، فقر خودمان را، ذلّت خودمان را، نیاز خودمان را مُتواضعانه به خداوند متعال عرضه بداریم، در فکر تسلیم باشیم، اعتقاداتی که خداوند متعال بر ما تَکلیف کرده است را کَسب کنیم، دل به غیر او ندهیم، مَحبوبمان خداوند متعال و اَحبّاء خدا باشد، در عمل هم از خطّ بندگی خارج نشویم، در خطّ صدّیقین هستیم. اما در مورد «الشُّهَدَاءِ»، شهدا در قرآن کریم که در آیات مُختلف آمده است، مَعنایش افرادی هستند که اینها بر نامهی عمل ما اِشراف دارند. روز قیامت پَروندههای افراد در اختیار آنهاست و اینها در دادگاه عَدل الهی خوبیهای ما و بدیهای ما را امضاء میکنند که این توضیح دارند و انشاءالله به شرط عُمر در خُطبهی دیگر عرض خواهیم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ[۱۳]».
خطبه دوّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».
«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». شما بندگان خوب خداوند و نَفس ضعیف خودم را به جَلب رضای خدا و خَشیّت و خوف از مقام عَدل خداوند دعوت میکنم. تقوا برای انسان بیمهی زندگی است. هرکسی تقوا داشته باشد، خداوند او را از رِزقهای مادی و مَعنوی برخوردار میدارد. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ[۱۴]».
نکاتی به مُناسبت فرارسیدن دههی کرامت
دههی مبارکهی کرامت را به همهی ملّت عزیزِ مؤمنِ دل به ائمهدادهی سر سُفرهی امام رضا (علیه السلام) نشسته و به کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیها) ارادتوَرزیده تبریک و تَهنیت عرض میکنم. دههی کرامت دههی امام رضا (علیه السلام) است، دههی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) است. هم وجود نازنین ولینعمتمان حضرت اباالحسن الرئوف علیبنموسیالرضا (علیه الصلاه و السلام) ویژگیهای فوق عقل دارد و بَرکات وجود ایشان در عالَم امکان بَرکات ویژه است و هم خواهر بزرگوارش حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) اینگونه هستند. امروز به مُناسبت اینکه روز حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) دختر بابالحَوائج حضرت موسی کاظم (علیه الصلاه و السلام) است، روز دختر نیز نامیده شده است و بنده به همین مُناسبت هم درخشش نورِ الهی در وجود حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) که برحَسب روایات ۴ امام در مورد حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) در مُعرّفی مقام ایشان، جایگاه کسانی که دل به این بیبی دادهاند، سخن گفتهاند. «جواهر الکَلام[۱۵]» دارد کسانی که به زیارت این بیبی شَرفیاب بشود یا «لَهُ الجَنّه[۱۶]» است و یا «تَدخُلُ الجَنّه[۱۷]» است. هم وارد بهشتشدن و هم مالک بهشتشدن از جلوههای پَناهبُردن به حَریم حَرم نورانی و عَرشی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) است. و از نظر سِعهی وجودی و ارزش گوهری در حَدّی است که وجود مبارک حضرت رضا (علیه آلاف التحیّه و الثّناء) که دارای ولایت مُطلقه است، فرمودند: «مَن زارَها بِقُمَّ کَمَن زارَنی[۱۸]»؛ هرکسی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) را زیارت کند، گویا من را زیارت کرده است. زیارت حضرت رضا (علیه السلام) از نظر آثار و بَرکات فوق عقل ماست. ما نمیتوانیم اَرزیابی کنیم که زیارت حضرت ثامنالحُجج (علیه السلام) چه ارزشی دارد. اِجمالاً در روز قیامت زائرین امام رضا (علیه السلام) در گَردونهی حساب دادگاه عَدل الهی قرار نمیگیرند. اینها کُرسینشین هستند. کنار انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و خَمسهی طیّبه (سلام الله علیهم اجمعین) که آنها در مقام تَجلّی اقتدار خداوند متعال قرار دارند و صَدرنشین هستند، زائران امام رضا (علیه السلام) در عِداد انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) به حساب میآیند. آنگاه زیارت حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) یک چنین باری را دارد. این نشانهی ذات عَرشی و مَعصومانهی این وجود نازنین است. لذا هم به خودم مُباهات میکنم و هم به مردمی که عاشق امام رضا (علیه السلام) و کَریمه (سلام الله علیها) هستند و آنها را برای خودشان پَناه میبینند و در هر بُنبست و گِرهای به امام رضا (علیه السلام) پَناهنده میشوند، تبریک و تَهنیت عرض میکنم و واقعاً به خودم میبالم که خداوند متعال این دَرب را به روی ما باز کرده است. هر وقت رفتیم، دَرب به روی ما باز بوده است. بنده خودم هم از حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) مُستقیماً حاجت گرفتهام و هم از وجود مبارک مولایمان حضرت ثامنالحُجج علیبنموسیالرضا (علیه السلام) حاجتم را دریافت کردهام.
نکاتی پیرامون مسألهی حجّ
اما مسألهی حجّ که هم قبل از خُطبه نمایندهی مُحترم ولیفقیه در بعثهی مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) برادر عزیزمان حضرت «حجت الاسلام و المسلمین آقای نوّاب» به تناسب سخن گفتند. بنده هم یکی دو مورد از برنامههای حجّ را عرض میکنم. حجّ در واقع یک سَمبُل جامعیّت دین است. اَحکام دین در مسألهی حجّ تَجلّی پیدا کرده است. عبادتها ۳ قِسم است؛ یا عبادت بدنی است، یا عبادت مالی است و یا عبادت درونی و فکری و انگیزشی است. در هرکدام از اینها یا بُعد فردی دارد و یا بُعد اجتماعی دارد. خداوند متعال همهی اینها را به صورت یکجا در حجّ تَعبیه کرده است. حجّ همهی دین است. لذا تنها عبادتی که قَصد نامیده شده است، حجّ به معنی قَصد است و همهی ارزشها برای آن قَس است. خداوند متعال به عمل نگاه نمیکند، خداوند به انگیزه نگاه میکند. اگر اَعمال کسی دایر باشد، ولی نیّتش خدا نباشد، آن عملش به هیچ دردی نمیخورد و هیچ ذخیرهای برایش نخواهد بود. حجّ یک بُعد درونی برای حاجی دارد و آن دَوام ذکر است. همهی حجّ، جایجای حجّ اتّصال دل به دلآفرین و دلبَر و دلدار است. لذا خداوند متعال در آیات مُختلف این لَفظ ذکر را در مَناسک حجّ به کار بُرده است. «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ[۱۹]» ؛ «فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ[۲۰]» ؛ «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ[۲۱]»؛ و آیات دیگر لَفظ ذکر را به کار بُرده است و همانگونه که مُستحضرید، ذکر ۳ مرحله دارد: ذکر زبانی داریم؛ از ابتدایی که حاجی در میقات میرود و یک تَحوّل عُمومی را کلید میزند، لباس رَنگین و بعضیها لباس نَنگین را از تَنشان درمیآورند و لباس عُبودیّت و لباس بیرَنگی را به تَن میکنند، از آنجا شروع میکند: «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لاشَریکَ لَکَ لَبَّیکَ»؛ این آوای لَبیک زبانی است. اما بعضیها علاوه بر مسألهی زبان مَفهوم اَلفاظ را در ذهن خودشان حاضر دارند و به مَعنا توجّه میکنند. بعضیها اینگونه نیستند؛ اصلاً دل دارد داد میزند و زبان بلندگوی دل است. وقتی لَبیک میگوید، دل در اینجا نیست، دل در میقات نیست؛ دل عَرش را سِیر میکند و دارد آب میشود. با یک عشق و علاقهای دارد ذوب میشود که میخواهد به خانهی دوست برود، دعوت خداوند به او رسیده است، خداوند او را صدا میزند و او هم به خدای خودش لَبیک میگوید. و مرحلهی سوّم که مرحلهی سازندهی ذکر است، ذکر با همهی وجود است، ذکر عَملی است. همان چیزی است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به «عُنوان بَصری» فرمودند: «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ[۲۲]»؛ یک مؤمن همیشه دَغدغه دارد که نکند یک حرفی بزنم که از چشم خداوند بیفتم؟ من خدا دارم. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۲۳]»؛ سرنوشت من به دست اوست. خداوند در درون من حُضور دارد. در قلب من، در فکر من، در عُروق من، در همهی رَگها و پِیهای من، در زندگی من، همهجا خداست. چنین خدایی که بر من اِحاطه دارد و سرنوشت و روزی و عزّت من و حَیات من و مَمات من به دست خداست، من چگونه با ریزش محبّت دائم خداوند نسبت به او غافل باشم؟ گویا او عاشق من است. در حدیث قُدسی دارد که خداوند متعال فرمود: من با بندهام به گونهای رفتار میکنم که گویا غیر از او بندهی دیگری ندارم. دار و نَدارم را به پای تو ریختم. هرچه میخواستی به تو دادهام و آنچه ندادهام خواستِ واقعی تو نیست. آنچه میخواهی گاهی به ضَرر توست. من هوای تو را دارم، من به تو توجّه دارم. اما بندهی من با من آنگونه رفتار میکند که گویا غیر از من خدای دیگری دارد. اینگونه نیست؛ یک خدا بیشتر نداریم. باید دل را به این یک خدا بدهیم. هم دلبَریاش نَظیر ندارد و هم دلداریاش نَظیر ندارد؛ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ[۲۴]».
حجّ مکان برائت از مُشرکین و دشمنان خداوند است
اما جنبهی بیرونی حجّ، آن چیزی که حضرت آیت الله العُظمی امام خامنهای (اَدام الله ظلّه الوافر)، همیشه خداوند متعال بهترین سخن را از زبان ایشان به دلهای پاک مؤمنین سرازیر میکند، مسألهی وَحدت است. در دوران حجّ هم باید خودسازی کنیم و هم جامعهسازی و اُمّتسازی کنیم. تا اُمّت اُمّت نباشد، امام جایگاه پیدا نمیکند و تا امامت جایگاه پیدا نکند، وَحدت مَعنا پیدا نمیکند. لذا در مورد حجّ فرمود:
«کعبه یک سنگ نشان است که رَه گُم نشود ***** حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست»
باید یک اِحرام دیگر بَست. پیام امامت، پیام رهبری اُمّت از حجّ به گوش جهانیان، اُمّت توحیدی و مَرحومه میرسد. و امسال حجّ ما هم حجّ جامعهسازی است، تَشکُّل اُمّت اسلامی است، حجّ شبکهسازی است، علاوه بر شبکهسازی و ایجاد تَشکُّل بینالمللی توحیدی اُمّت اسلامی، مسألهی بَرائت است. بُنیانگذار بیت حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت اسماعیل خَلیل (علیه السلام) است. خَلیل خداوند با جوان رَعنایش این خانه را ساختند؛ اما سیرهی حضرت ابراهیم (علیه السلام) «إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ[۲۵]» است. با دشمنان خدا، با مُشرکین اعلان برائت کرد که در سورهی مُبارکهی مُمتحنه آیات بسیار گویا است و مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) هم به این آیات استناد کردند. حجّ بدون بَرائت، حجّ بیروح است. حجّ بدون بَرائت خاصیّت حجّ که یک کُنگرهی بینالمللی است، رساندن پیام دین که خوراکی است که از قلب باید به شَریانها برسد، این پیام نمیرسد و کالبد اُمّت اسلامی خوراک لازم را نمیگیرد. حجّ قلب تَپنده است و خوراک را در حجّ رهبری اُمّت اسلامی، پیام توحید را، پیام اقتدار را، پیام یک دلی را، پیام هماهنگی را، پیام همدلی و همافزایی را به جهانیان میرسد. هم درد را میگوید و هم درمان را میگوید و اُمّت اسلامی به پا میخیزند و همانند یک جسم برای تَرمیم یک روحی که وَحدت جسم واحدی را تَضمین کرده است، توجّه به نُقاط ضَعف میکند و به کمک همهی اَعضاء میتواند دردهای بدن را دَوا کند.
حجّ امسال نُقطه عَطفی برای حمایت از مردم مظلوم غَزّه و فلسطین خواهد بود
لذا امام اُمّت، بُنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، آیت الله العُظمی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) مسألهی حجّ را به عُنوان یک رُکن بیان کردند و سیرهی ابراهیمی و حجّ ابراهیمی را اِحیا کردند. اما آرامآرام داشت کَمرَمق میشد. امسال نُقطهی عَطفی خواهد بود. چون جریان غَزّه نشان داد که دشمن تربیتشدهی در دامان جریان مُنحطّ فَریبکارِ لیبرال دِمُوکراسی تا چه حَد با انسان و انسانیّت عِناد دارد، تا چه حَد قَساوت دارد، تا چه حَد بیرَحم است، تا چه حَد با همهی حُقوق انسانی تَضاد دارد. سالها بلکه قَرنها اینها در پوشش دفاع از حُقوق بَشر چه بارهایی از مردم گرفته بودند، چه غارتهایی کرده بودند. اما امروز جریان غَزّه که شاخص است، تاریخساز است، از یک طرف مَظلومیّت بیسابقه یا کمسابقهی مردم مَظلوم مَغصوبِ غارتشدهی جنگزَدهی غَزّه و مردم فلسطین که خانههایشان مَغصوب است و حُقوقشان به یَغما رفته است، با چه روحیهای دارند مُقاومت میکنند. فرزندانشان، اَطفالشان، زنانشان، مریضهایشان، مدرسههایشان، زیرساختهایشان همه در طُعمهی آتش ظُلم آمریکا و ایت غُدّهی سرطانیاش یعنی صهیونیستها دارد میسوزد، خاکستر میشود. نه آب، نه غذا، نه دارو، نه دادرَسی، نه فریادرَسی است. اما اینها از کربلا آموختهاند: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه[۲۶]». این پیام نجاتبَخش عاشورایی امام حسین (علیه السلام) در آنجا یک قیام بینَظیری را تَرتیب داده است و اَثر این باعث شد که این تَبلیغات هماهنگِ پُرحجم قدرتهای بزرگ که همیشه چهرهی کَریهشان را در پَس پَرده قرار داده بود، مُقاومت مَظلومین غَزّه و فلسطین از ناحیهای و ظُلم بیحَدّ غیر قابل وَصف این جانوران کودککُش بیرَحم قَسیالقلب بیقانون بیهمهکَس و بیهمهچیز وابستهی به جریان لیبرال دِمُوکراسی غَرب از یک طرف این پیام را داد. ملّت آمریکا دارد بیدار میشود. اروپاییها دارند به صَحنه میآیند. دانشگاههای آمریکا یکی بعد از دیگری به پا خاستند، اعلان همبستگی با مَظلومین غَزّه کردند، شُعار عدالت دادند. چیزی را که کسی پیشبینی نمیکرد، با میلیاردها میلیارد دُلار نمیشد این پیام را به جهان رساند، اما کارهای عملی این ظالمین و مُقاومت عملی مردم غَزّه و فلسطین و جریان مُقاومت که در یک حرکت هماهنگ مُقابل غُدّهی سرطانی آتشین ایستادهاند و این قُدرتنَمایی بازوی پُر توان یا مَغز مُتفکّر مُقاومت که ایران قَهرمان و فرماندهی جبههی مُقاومت بلکه جبههی مُستضعفین حضرت آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) باعث شد در یک توجّه عملی و عینی به مَظلومیّت بیسابقه و به ظُلم بیسابقه دانشجویان در یک حرکت هماهنگ خودجوش به میدان آمدند. دستگیر میشوند، شکنجه میشوند، اینهایی که دَم از حُقوق بَشر میزنند، اینهایی که دَم از آزادی زن میزنند در تلویزیون صحنهها را دیدید که چگونه دختران مَظلوم دانشگاهی را روی زمین میخوابانند، زیر زانو تحت فشار قرار میدهند، دستهایشان را از پُشت میبَندند، پیرزن اُستاد دانشگاه را با دست بسته از پُشت رَوانهی زندان میکنند. بیآبرو بودند و آن مُختصری که تَحت نقاب فَریب بود، آن هم در این جریان کنار رفت. لذا امسال سال حجّ برائت است. حجّی است که آحاد مسلمانهای شرکتکنندهی در کُنگرهی عَظیم از هر ملیّتی، با هر رنگ و نژادی همه خواهند گفت: «مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا».
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا[۲۷]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ۳، صفحه ۴۲۲.
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۹۷٫
«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ ۚ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَ لَا فُسُوقَ وَ لَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ ۗ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ ۗ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ وَ اتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ».
[۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۳٫
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۷٫
«فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
[۶] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۲٫
[۸] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۷٫
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً ۚ وَ قَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَ لَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا».
[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹٫
«یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ».
[۱۰] سوره مبارکه فاتحه، آیات ۶ و ۷٫
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».
[۱۱] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۲۱۰٫
«وَ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلصَّلاَهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ».
[۱۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹٫
[۱۳] سوره مبارکه اخلاص.
[۱۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶٫
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».
[۱۵] جَواهرُ الکَلام فی شَرحِ شَرایعِ الاسلام یا جواهرالکلام نوشته محمدحسن نجفی (۱۲۰۲-۱۲۶۶ق)، شرحی مفصل بر شرایع الاسلام، کتاب فقهی نوشته محقق حلی است. کامل بودن دوره فقهی، تحلیلی و استدلالی بودن، ارائه دیدگاههای گوناگون فقهی در هر مسئله و ادبیات روان را از ویژگیهای این کتاب شمردهاند. جواهر الکلام، چند شرح، گزیده و حاشیه دارد. از نظرات خاص نجفی در این کتاب میتوان به لازم نبودن اجتهاد برای قاضی، جایز بودن شنیدن صدای زن برای مرد (برخلاف دیدگاه مشهور)، کافی نبودن معاطات در معاملات و وسیعبودن دامنه اختیارات حاکم شرع اشاره کرد. نخستین بار این کتاب در زمان نویسنده، به شکل سنگی چاپ شد.
جواهر الکلام فی شرح شرایع الإسلام یکی از مفصلترین کتابهای فقه استدلالی شیعه نوشته محمدحسن نجفی، از مجتهدان و مراجع تقلید قرن سیزدهم قمری است. آقا بزرگ تهرانی جواهر الکلام را کتابی جامع شمرده که از اول تا انتهای فقه را در بر گرفته است. همچنین آن را کتابی بسیار تحلیلی، استدلالی و دقیق توصیف کرده است. محسن امین در اعیان الشیعه از شیخ انصاری نقل کرده که دو کتاب جواهر و وسائل در کنار برخی نوشتههای فقیهان متقدم، برای اجتهاد کافی است. امین جواهر الکلام را همواره تکیهگاه مجتهدان و طلاب حوزههای عملیه دانسته است مرتضی مطهری جواهر الکلام را دایرهالمعارف فقه شیعه نامیده که اکنون نیز هیچ فقیهی از آن بی نیاز نیست. آیتالله خمینی مرجع تقلید قرن چهاردهم و رهبر جمهوری اسلامی ایران با ابداع اصطلاح فقه جواهری به حوزههای علمیه توصیه میکرد که فقه جواهری را اساس مطالعات فقهی خود قرار دهند و آن را تقویت کنند و تخلف از آن را جایز نمیدانست. نجفی در مقدمه جواهر نوشته؛ از آنجا که شرایع الاسلام کتابی جامع، دقیق و الگویی برای فقیهان بوده است، تصمیم گرفت شرحی بر آن بنویسد تا نکات مهم و سودمند پنهانش را آشکار کند، خطاهای شارحانش را گزارش دهد و با توضیح مناسب مطالب و ذکر و دیدگاههای گوناگون فقهی و و دلایلشان، کتاب را از اِجمال درآورد. محمد حرزالدین (۱۲۷۳-۱۳۶۵ق) در مَعارفالرجال نوشته صاحبجواهر ابتدا قصد نوشتن شرحی بر شرائع نداشت؛ بلکه تنها میخواسته دیدگاههای فقیهان را در مسائل فقهی برای استفاده شخصی یادداشت کند؛ اما شاگردانش به دستنوشتههای وی دست پیدا کردند و همین، زمینه تألیف کتاب شد. براساس اظهار صاحب جواهر کتاب جواهر در شب سه شنبه ۲۳ ماه رمضان از شب های قدر سال ۱۲۵۴ق پایان یافته است. جواهرالکلام ساختاری مانند شرایع الاسلام دارد؛ مطالب آن به چهار بخش کلی عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم شده است. جواهر با کتاب طهارت و بحثی درباره معنای کتاب و واژه طهارت شروع و با ملحقات بحث دیات در قالب مسائلی پنجگانه خاتمه یافته است. مضمون مسائل مرتبط با حکم دیه مسلمان بر غیر مسلمان و بالعکس است.
جواهر الکلام دورهای کامل از فقه است. جواهر شرحی مَزجیّ بر شرایع است؛ یعنی در آن، متن شرایع ضمن شرحِ شارح آمده و هر دو متن یکی شدهاند. در نقل احادیث، غالباً منابع و سلسله سند آن ذکر نشده است. احادیث تنها با عنوانهایی چون صحیحه، معتبره، حسنه، مُوَثَّقه، مُرسَله و ضعیفه توصیف شدهاند. در روایتهای طولانی غالباً تنها بخشی که مورد نیاز بوده ذکر شده است. ارائه دیدگاههای فقیهان مختلف. در مواردی، سند احادیث، اشتباه گزارش شده یا حدیثی با حدیث دیگر اشتباه گرفته شده همچنین چند عبارت فقهی، حدیث پنداشته شده یا در مواردی ارجاعات نویسنده به مطالب قبل یا بعد این کتاب، درست نیست. دلیل این اشتباهات، نقل با واسطه احادیث و دیدگاههای عالمان گفته شده است.
[۱۶] کامل الزیارات» ترجمه ذهنی تهرانی، ص ۹۷۳؛ «عیون الاخبار» ج ۲، ص ۲۷۱؛ «وسائل الشیعه» ج ۱۴، ص ۵۷۶٫
«مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّه».
[۱۷] بحار الآنوار: ۵۷ / ۲۲۸، ح ۵۹٫
«إِنَّ قُمَ الْکُوفَهُ الصَّغِیرَهُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّهِ ثَمَانِیَهَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ».
[۱۸] کامل الزیارات ، ص ۵۳۶٫
[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۳٫
«وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ ۚ لِمَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ».
[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۹۸٫
«لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ ۚ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ وَ اذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ».
[۲۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۰٫
«فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا ۗ فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ».
[۲۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۲۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۲۴] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۱٫
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».
[۲۵] سوره مبارکه ممتحنه، آیه ۴٫
«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ۖ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ».
[۲۶] مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۳۸۴ ش، ص ۱۶۶.
[۲۷] سوره مبارکه نصر.
پاسخ دهید