«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

خطبه اوّل ـ برخی از ویژگی‌های حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ[۲]». شما بندگان صالح خدا، اُمّت توحیدی، ملّت بزرگ ایران و نَفْس ضعیف خودم را  به رعایت تقوای الهی توصیه می‌کنم. این مادر بزرگوار حضرت زهرای مَرضیه (سلام الله علیها) زندگی‌اش مَحفوف به مَلائکه است؛ برای این‌که همیشه در سنگر صبر و در سنگر تقوا مُستقر بود، هیچ‌وقت خارج نشد. لذا می‌بینید هم در دوران جَنینی‌اش با مَددهای غیبی خودش را در جبهه می‌بیند و در دوران غُربت و دوران شَرارت بی‌اَمان مُشرکین اُمید می‌دهد. مادر در اَثر فشار مُشرکین و ایذاء و اذیّت‌شان نسبت به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زانوی غَم بَغل کرده بود و شدّت حُزن او را در فَضای فشار قرار داده بود؛ ولی صدای حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در گوش مادرش حضرت خدیجه‌ی کُبری (سلام الله علیها) طَنین می‌اَندازد: «یا أُمّاهُ لا تَحْزَنی وَ لا تَرْهَبی فَاِنَّ اللهَ مَعَ أَبی[۳]»؛ مادر! مَحزون نباش؛ پدر من تنها نیست، خداوند با اوست. و در جای‌جای زندگیِ حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) عنایت خداوند بر این بانو در این‌که مَلائکه مُشرّف بودند، مُباهی بودند که در خانه‌ی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خدمتگزار هستند. لذا  «سَلمان» نَقل می‌کند که وارد شدم و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را صدا زدم، اما جوابی نیامد. وارد شدم و دیدم کسی نیست، ولی هم گَهواره‌ی امام حسین (علیه السلام) به خودیِ خود در حال حرکت و آرام‌بخشی کودکی است که در مَهد آرمیده است، هم دَستاس در حال چرخش است. وقتی از روی تَعجُّب به مَحضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عَرض کردم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمودند: «اِنَّ ابْنَتى فاطِمَهَ مَلَأَ اللّهُ[۴]»؛ کلمه به کلمه‌اش هم برای شما دلنشین است، گُواراست و هم درس است، ریل‌گذاری دل و زندگی ماست. «اِنَّ ابْنَتى فاطِمَهَ مَلَأَ اللّهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها ایماناً»؛ اما دختر من که گویا افتخار می‌کند که چنین دختری دارد. «اِنَّ ابْنَتى فاطِمَهَ»؛ اما دختر منِ رسول خدا که فاطمه باشد، الله (سبحانه و تعالی) قلب او و جَوارح او را لَبریز از ایمان و یَقین قرار داده است. گاهی بنشینیم و فکر کنیم و ببینیم چه کسی را خیلی دوست داریم؟ ببینیم چه کسی در دل ما نشسته است؟ سعی کنیم اَغیار را از خانه‌ی یار بیرون کنیم. «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ[۵]»؛ خداوند به هرکسی یک دل داده است و این یک دل را فقط می‌شود به یک دلبَر داد. قلب را نباید تَجزیه کرد، قلب را نباید مَحجوب کرد، نباید آلوده کرد. قلب وقتی پاک است که به صاحب خودش، به صاحبخانه سِپُرده بشود. خانه اگر در اختیار صاحبخانه باشد، آباد است، مُزیّن است، مُرتّب است، مُنظّم است؛ اما اگر بی‌صاحب شد، یا در اختیار دشمن قرار گرفت، این خانه کانون همه‌ی فتنه‌ها خواهد شد. کانون همه‌ی شورش‌ها، اعتیادها و اَعمال شَنیع خواهد شد. قلب خانه‌ی خداست؛ خدا را به صاحبخانه بدهیم و غیرِ‌ صاحبخانه را در این خانه راه ندهیم. «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ[۶]»؛ قلب دخترم فاطمه (سلام الله علیها) لَبریز از یقین و ایمان است. خداوند دید این فاطمه‌ی سنگرنشینِ عُبودیّت و عاشق مَعبود خودش از نظر جسمی توان اداره‌ی این خانه‌ی پُر رفت و آمد را ندارد. لذا خداوند متعال بر زندگی فرشتگان را او کمک فرستاد و او را کفایت کرد. «أعمَی عَلِمتَ إنَّ لِلّه مَلائکهً مُوَکّلِینَ لِمَعوُنَهِ آلِ مُحَمَّد»؛ در تأیید این حدیث شریف علاوه بر این آیه‌ای که از سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران مایه‌ی نورانیّت دل‌ها شد، در سوره‌ی مبارکه‌ی فُصلت پروردگار متعال فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ[۷]»؛ کسانی که مُوحّد شدند، به توحیدِ الهی مُلتزم شدند، این قول فقط قولِ زبانی نیست؛ یعنی به این اَمر قائل هستند، مُعتقد هستند. هم دل باور دارد، هم جَوارح دارد فریاد می‌زند که این با خدا زندگی می‌کند، این کسی بالای سرش هست، این کُنترل‌شده حرکت می‌کند. «قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»؛ گفتند: مالک ما، مُربّی ما، صاحب ما الله است. اگر کسی در زندگی با خدا بود، چشمش با خدا بود، زبانش با خدا بود، قَلمش با خدا بود، قَدمش با خدا بود، داد و ستدش همه در مَحضر خداوند و تَحت هدایت الهی قرار گرفت، خداوند چندین وَعده به مؤمنینی که سبک‌زندگی‌شان سبک زندگی دینی و اسلامی و الهی است می‌دهد. اوّلین بشارت این است: عاقبت بخیری بالاتر از این نمی‌شود. آدمی که نگران لحظات مرگش هست، لحظات فراق از همه‌ی عزیزانش، از همه‌ی دستاوردهای زندگی‌اش که دارد جُدا می‌شود و وحشت دارد با غُربت، با تنهایی، با دوری از عزیزان چه خواهد کرد، در همان لحظات «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ». مَلائکه یک مَلَک نیست؛ یک گروه از فرشتگان پاک و مَعصوم بر او نازل می‌شوند. انسان آن‌قَدر کرامت دارد که خداوند متعال گروهی از مَلائکه را به استقبال او ردیف می‌کند، این‌ها بر خودِ او نازل می‌شوند. چه می‌گویند؟ می‌گویند: «أَلَّا تَخَافُوا»؛ نگران نباشید. خوف به مَعنی نگرانی است. جنگ را خوف می‌گویند؛ زیرا جنگ نگران‌کننده است، نااَمنی نگران‌کننده است. در آن لحظات می‌گویند: نگران نباش، تو را به جَهنّم نمی‌بَرند، تو گرفتاری بعد از مرگ نداری. «أَلَّا تَخَافُوا»؛ اوّلین بشارت امنیّت است و شما مهم‌تر از امنیّت چیزی در زندگی ندارید. لذا سپاس این امنیّت، شُکر این امنیّت لازمه‌ی وجدانی و انسانیِ ماست. خداوند نیاورد آن روزی را که کسی از خانه بیرون می‌آید، ولی نگران است که سالم برنگردد. ناموسش می‌رود، نگران است که نکند گرفتار اَرازل بشود، هَرج و مَرج پیش بیاید. این بی‌دین‌هایی که آرامش ما، عزّت ما و قدرت ما را نمی‌توانند تَحمُّل کنند مُتعرّض بشوند که در بعضی از شورش‌ها دیدید مُتعرّض چادرهای زن‌های چادری می‌شدند. اوّلین بشارتی که فرشتگان به انسانِ مؤمن با زیستِ اسلامی ‌می‌دهند، می‌گویند: «أَلَّا تَخَافُوا»؛ امنیّت را برای شما تَضمین‌شده مُعرّفی می‌کنیم. دوّم «وَ لَا تَحْزَنُوا»؛ غُصّه‌ی هیچ‌چیزی را نخورید. هم زندگی دارید، هم علی (علیه السلام) را دارید، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارید، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را دارید. غُصّه‌ی چه چیزی را می‌خورید؟ دارید نزد آن‌ها می‌روید. لذا حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) سیّد مَلائکه بر قلب  لَبریز از ایمان و یَقین او نازل می‌شد و یکی از مَنابع علمی حضرات ائمه‌ی مَعصومین ما (سلام الله علیهم اجمعین) مُصحف حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. امام صادق (علیه السلام) افتخار می‌کند و می‌فرماید: «عِندَنا لَمُصحَفَ فاطِمَهَ (سلام الله علیها)[۸]».

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (1)

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

چون ایّام ایّامِ شهادت است، ایّام سوگ است، می‌بینم همه‌ی شما ماتَم‌زَده هستید، همگی سیاه‌پوش آمده‌اید؛ گویا مادرِ جوان از دست داده‌اید؛ گویا داغِ دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر قلب شما سنگینی می‌کند. شبی که گذشت برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخت‌ترین شبِ روزگارش بود. وقتی فاطمه‌ی فداکارِ قُربانی‌شده‌ی در مسیر ولایت را  که هم سلامتی‌اش را فدا کرد، پَهلویش را فدا کرد. مرحوم آقای «شیخ عبدالکریم حائری[۹]» (رضوان الله تعالی علیه) می‌گفتند:  من یَقین دارم بازوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را شکانده بودند؛ زیرا بعد از سه ماه جای تازیانه نمی‌ماند؛ این اَثر شکستگی اُستخوان بوده است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به ناله درآورده است. این مَصائب و مشکلات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آب کرده بود. در شرایطی قرار داشت که وقتی «عبّاس» عَموی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیام داد: علی جان! دلم می‌خواهد فاطمه (سلام الله علیها) را در این لحظات آخر عیادت کنم، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) راضی نشدند. فرمودند: حالِ فاطمه (سلام الله علیها) سنگین است. دید چیزی از فاطمه (سلام الله علیها) نمانده بود. گویا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دوست نداشت کسی فاطمه‌اش را در آن حال ببیند. این فاطمه (سلام الله علیها) را با این وَضع تَحویل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داد. دو دست رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شد و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را تَحویل گرفت؛ اما حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) طاقت بلندشدن از روی قبر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را نداشت. می‌گفت: فاطمه جان! «لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ[۱۰]»؛ اگر فشار دشمن نبود، من سر قَبر تو مُعتکف می‌شدم و از قَبر تو جُدا نمی‌شدم. بعد غَم و فشار روحی خودش را به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کرد. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ … لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ[۱۱]»؛ یا رسول الله! هم سلام من را قبول کُن، هم به نیابت از دخترت که خیلی زود بود از من جُدا شد. «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی[۱۲]»؛ طاقتم تمام شده است؛ «وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی[۱۳]». این‌جا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن شعرها را شنیده‌اید که خیلی جانسوز است: «نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ[۱۴]»؛ فاطمه جان! نَفَسم بالا نمی‌آید، سینه تَنگی می‌کُند. «یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ[۱۵]»؛ کاش جانِ علی (علیه السلام) همراه نَفَسش بالا بیاید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ  * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۱۶]».

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (2)

خطبه دوّم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ وَ سلّم عَلَی سَیِّدِ أَنْبِیَائِکَ ‏وَ أفضَلِ رُسُلِکْ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ أمیرِ المُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِب وَ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّ عَلَی سِبْطَیِن نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سِیِّدی شِبَابِ أَهلِ الجَنَّهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ صَلِّ عَلَی سادات الْمُسلّمینَ عَلِیِّ بنِ الْحُسَیْنِ وَ مَحَمَّدِ بْنِ علیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بْنِ علیٍّ و علیِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزّکی وَ الخلفِ الصالح حجتِک القَائِمِ اُمنائِک فی بِلادک».

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (7)

«بِهِم نَتَوَلّی وَ مِن اَعدائِهِم نَتَبَرأ إِلَیَ اللهِ تَعالی سُبحانَه، وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ، أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ». خداوند متعال در مورد تقوا در قرآن کریم آیات مُتعددی را لازم دیده است، جُزء ضَرورت‌های سعادت بَشری دیده است؛ لذا به هر مُناسبتی توصیه‌ی به تقوا کرده است. گاهی تَعبیرات یک تَعبیراتی است که حکایت از برجستگی فوق‌العاده می‌کند. فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ و َلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا[۱۷]»؛ تقوای حدّاقلی را قانع نشوید. «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»؛ تقوا را در حَدّ اَعلی خودش به دست بیاورید. لباس زیبایی است. لباس تقوا بهترین لباسی است که هیچ لباسی مانند لباس تقوا آدم را دلنشین نمی‌کند. لذا سعی کنید پوشش کامل‌تان تقوا باشد؛ «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ». «و َلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ این نشان می‌دهد که اگر شما همیشه رعایت تقوا را در گفتار، در رفتار، در زندگی خانوادگی، در تَعامُل با  همسر و فرزند و همسایه و مُشتری و اَرباب رُجوع اداره و در همه‌جا شما خدا را در نظر بگیرید و حَریم الهی را حفظ کنید، خداوند متعال عاقبت بخیرتان می‌کند. «و َلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ اگر دوست دارید که اختلاف در بین شما شما را به آتش جَهنّم دنیا مُبتلا نکند، برحَسب آیات قرآن کریم اختلاف عَذاب الهی است؛ اگر خواستید به این عَذاب مُبتلا نشوید، باید تقوا داشته باشید. تقواست که  انسان را از ظُلم، از تَعرُّض، از بَد دهانی، از بَد زبانی و از مُزاحمت‌ها حفظ می‌کند. قَهراً آدمِ باتقوا دل‌ها را شکار می‌کند و وقتی دل‌ها با هم یکی شد، همدلی از هم‌زبانی بهتر است؛ آن‌وقت اتّحاد پیش می‌آید.

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (3)

نکاتی به مُناسب روز دانشجو

در این خُطبه‌ی دوّم که مَعمولاً مَسائل روز مَطرح می‌شود، اوّلاً ۱۶ آذر روز دانشجوست و وَجه این‌که ۱۶ آذر روز دانشجوست، این است که آمریکا به ملّت ایران اِهانت کرد، ملّت ایران را تَحقیر کرد، مُنتخب ملّت را کنار زد، یک فرد نالایق را تَحمیل کرد، یک سلطان و سَلطنت تَحمیلی دین و دنیای مردم ایران را با خطر مُواجه کرد.  بعد از کودتای ۲۸ مُرداد اوّلین سفری که مُعاون رئیس‌جُمهور آمریکا «نیکسون» به ایران کرد،  جامعه‌ی دانشجویی اعتراض کردند، علیه او شُعار دادند و مُزدوران حُکومتیِ استبدادیِ کودتاییِ سَطلنتی به خانه‌ی اَمن دانشجویی یورش بُردند و آن‌جا را به خاک و خون کِشیدند. این باعث شد که ما به عُنوان یکی از ایّام‌الله که در راهِ اِستعلای دینمان و مَملکت‌مان، اعتلای کلمه‌ی حقّ مُقابله‌ی با زورگویی و تَحمیل جوان‌های ما فریاد کشیدند و در این راه خون خودشان را نثار کردند. حالا که داتشجویان عزیز ما یک بَرگ زَرین مُقابله‌ی با استکبار و استبداد را در کارنامه‌ی دانشجویی دارند، باید تا دانشجو هستند این روحیه‌ی استکبارسِتیزی، این روحیه‌ی موتور حرکت جامعه بودن، این روحیه‌ی بَصیرت، دشمن‌شناسی، سازش‌ناپذیری با دشمن را همراه خودشان داشته باشند. مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف)، نایب بزرگوار مولای ما حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) ایشان در یکی از صحبت‌هایشان به جمع دانشجویان فرمودند: «شما افسران جَنگ نَرم هستید». چه مدالی! چه نُقطه‌ی روشنی! چه مسیر و آدرس کارگُشایی که اَساساً طَبع دانشجوبی دانشجو اقتضاء می‌کند که هم چون دانشجو است، دانشجو باشد؛ وقتش را تَضییع نکند، در ارتقاء دَرجات علمی کشور باید به جاهای بالا برسد که به فَضل الهی در این رابطه «شورای انقلاب فرهنگی» که برادر بسیار عزیز و بزرگوارمان، عالِم و دانشمند فرهیخته و مَقبول، دبیر شورای انقلاب فرهنگی مطالب بسیار مُفید در نَقش شورای انقلاب فرهنگی‌ مَطرح کردند. شورای انقلاب فرهنگی مُهندسی فرهنگی جامعه را به عُهده دارد، حفاظت از انقلاب را به عُهده دارد، پایش ارزش‌های دینی را به عُهده دارد و مسیر را برای ارتقاء علمی باید هموار کند و دانشگاه‌ها و دانشمندان را در تَراز نظام اسلامی باید به قُلّه برساند و در مُسابقه‌ی علمی باید این کشور هزینه‌کرده که خون نثار کرده است، شهدای فراوانی را نثار این استقلال و عزّت کرده است. استقلال و عزّت بدون علم و  دانش، بدون تَخصّص مفُیدِ فایده نخواهد بود. علاوه بر آن دانشجو به حُکم این‌که دانشجوی کشور اسلامی است و بر سر سُفره‌ی شهدا نشسته است و خون شهیدان بر قلب او و زندگی او تَزریق شده است، باید کنار علم «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۱۸]»، یک بال برای پَرواز علم است؛ اما بالِ دیگر ایمان است. دانشجو باید مؤمن باشد، دانشجو باید پارسا باشد، دانشجو باید مردم اُمید باشد، اُمیدآفرین باشد، نَقش‌آفرین باشد؛ دانشجو باید آگاهی‌های علمی و سیاسی ـ اجتماعی خودش را راکد نگاه ندارد؛ به روز باشد، دوست را بشناسد، دشمن را بشناسد و اُمیدواریم در این رابطه با برنامه‌هایی که شورای انقلاب فرهنگی دارد، دانشگاه‌های ما خودشان مُبارزه‌ی با هرچیزی که ما را وابسته‌ی فرهنگی به بیگانگان می‌کند مانند کَشف حجاب، مانند بی‌بَند و باری، مانند ایجاد اختلاف و شکاف، مانند این‌که در دانشگاه‌های باشگاه‌های سیاسی راه بیندازند، جنگ‌های جریانی راه بیندازند؛ این‌ها در شأن دانشجوی تربیت‌شده‌ی سر سُفره‌ی شهدا و زیر پَرچم ولایت فقیه که سایه‌ی  امام زمان (اروحنا فداه) است نخواهد بود. و بحمدالله امروز در دانشگاه‌های ما هم افرادی هستند که در سنگر علم و دانش قَویم هستند، مُستحکم هستند و هم با تَشکُّل‌های مَذهبی مانند هیأت‌های حسینی و فاطمی و در مُناسب‌های مُختلف خودشان تَعظیم شَعائر می‌کنند و امام حسین (علیه السلام) در دانشگاه‌های ما خیمه زده است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دانشگاه‌های ما مادری می‌کند و گروهی قَدر این مادر را می‌دانند و از تربیت فاطمی در سَبک زندگی دختران دانشجو، بانوانی که کُرسی‌نشینِ اُستادی هستند سبک زندگی فاطمی را سَرلوحه‌ی کارشان قرار دادند و این باید گُسترش پیدا کند.

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (4)

نکاتی در ارتباط با حوادث کشور سوریه

مَسأله‌ی بعدی در این رابطه مَسأله‌ی سوریه است. مَسأله‌ی سوریه امروز یکی از حَساس‌ترین نقاطی است که در تاریخ برای منطقه پیش آمده است. سوریه از لُوس وجود تَکفیری‌های دست‌سازِ آمریکا و انگلیس و  اسرائیل خَلاص شده بود. جای شهید سردار دل‌ها «شهید سلیمانی» و همه‌ی شهدایی که با رِشادت و عشق به شهادت رفتند و شهید مُحسن حُججی در این مَصاف با این تَکفیری‌ها خوش درخشید و برای طلبه‌ی ضعیفی مانند من اُلگو شد و خدا را گُواه می‌گیرم که هروقت یادِ او می‌کنم، تکان می‌خورم و خجالت می‌کِشم. یک جوانی که فرمانده نبود، امام را ندیده بود، اُستاد سِیر و سُلوک نداشت، سردار نبود، سر نبود، حُجّت الاسلام نبود؛ چگونه خوش درخشید و با آن روحیه‌ی عشق به لِقاء خدا رفت و این خون‌های پاک لُوس وجودِ این اَشرار را از منطقه پاک کرده بود. نه تنها امنیّت مَنطقه بلکه امنیّت جَهانی در برکناری این تَکفیری‌های خونخوارِ نادانِ تَحت فرماندهی اسرائیل و آمریکاست. لذا هم ملّت ما، وزیر اُمور خارجه‌ی ما در سفر به کشور سوریه، در سفر به کشور تُرکیه اعلان کرد که همواره ایران در کنار جبهه‌ی مُقاومت و کنار سوریه ایستاده است. هم باید دعا کنید و هم این آمادگی که جوان‌های عزیز ما همیشه در تاریخ ما را برجسته کردند، نزد امام زمان (ارواحنا فداه) با این همه روحیه‌ی فداکاری و ایثار آبرومَند شدیم. در این مَقطع هم باید ارتباط مَعنوی‌مان با خداوند و تَضرُّع به پیشگاه پروردگار متعال و هم آمادگی عَزیمت برای خاموشی این آتش را باید با خودمان داشته باشیم.

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (5)

نکاتی در ارتباط با مُذاکره‌‌ی با آمریکا

در مَسأله‌ی مُذاکره‌ی با آمریکا دو جُمله خدمت شما عَرض می‌کنم. «مَن جَرَّبَ المُجَرَّب، حَلَّت به الندامه[۱۹]»؛ آمریکا در تمام تَعهُداتش در طول تاریخ با ما عَهدشِکَن بوده است. آمریکا برای مُذاکره‌ی با ایران صَلاحیت خودش را از دست داده است. او مُذاکره نمی‌کند؛ او باج می‌گیرد. در مَسأله‌ی آزادکردن گروگان‌ها به تَعهُّد خودشان عمل نکردند. در وساطت ایران، در آزادی گروگان‌ها در لُبنان بَنا بود اَموال ما را به ما برگردانند، اما برنگرداندند. در مُذاکره‌ی با دولت مُوقّت آن را زیر پا گذاشتند. در بَرجام همین‌ها بَرجام را پاره کردند و از دایره‌ی تَعهُّد کنار رفتند. مَگر آدم چند بار می‌خواهد از یک سوراخ گَزیده بشود؟ آن‌هایی که باز با این تَجارُب تَلخ که همیشه ما کم آوردیم، هیچ‌وقت در مُذاکره‌ی‌ با آمریکا عزّتی کَسب نکردیم، قَدمی پیش نرفتیم. این‌ها در هیچ تَعهُّدی با ما  خودشان را به قانون و ضوابط بین‌المللی پایبَند نمی‌بینند. این‌ها راهزَن هستند، این‌ها قَداره‌بَند هستند، این‌ها انسان‌های طاغیِ یاغی هستند، مَنطق‌شان زور است، از همه‌ی ملّت‌هایی که ضعیف‌تر از آن‌‌ها هستند این‌ها باج می‌خواهند. امروز مَسأله‌ی هسته‌ای است؛ اگر کوتاه بیایید مَسأله‌ی سِلاح‌های دفاعی شماست؛ اگر کوتاه بیایید، نُفوذ مَنطقه‌ای شماست؛ اگر کوتاه بیایید، تَغییر قانون اَساسی شماست؛ اگر کوتاه بیایید، مَسأله‌ی شورای نگهبان را مَطرح می‌کنند. مَسائل حُقوق بَشری را که خودشان ناقض حُقوق بَشر هستند، جاهل به حُقوق بَشر هستند. حُقوق بَشر را دین ما آورده است و خون شهدای ما تَثبیت کرده است. ما انسانیّت را می‌شناسیم، بَشریّت را می‌دانیم. بر اَساس آنچه که خالق بَشر گفته است که چه حُقوقی دارد و ما پایبَند هستیم و آن‌ها همواره قانون‌شِکَن و عَهد‌شِکَن و باج‌گیر و زورگو هستند و ایران تا  به امروز در دورانِ طلایی انقلاب با نثار این همه قُربانی هیچ‌وقت زیرِ بار نَنگ تَسلیم در برابر آمریکا نرفته و هرگز نخواهد رفت.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ  * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۲۰]».

Sadighi-14030916-NamazJome-Thaqalain_IR (6)

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫

[۲] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد‏ ۳، صفحه ۴۲۲.

[۳] الجنه‌العاصمه، ص ١٩٠، روض‌الفائق، ص ٢۵۵ و ٣١۴: شیخ حزیفیش کازرونی (متوفای ٨١٠ هجری).

[۴] دلائل الامامه: ۱۳۹، ح ۴۷٫

«قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: اِنَّ ابْنَتى فاطِمَهَ مَلَأَ اللّهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها ایماناً اِلى مُشاشِها، فَتَفَرَّغَتْ لِطاعَهِ اللّهِ».

[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴٫

«مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ ۚ وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ ۖ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ».

[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵٫

[۷] سوره مبارکه فصلت، آیات ۳۰ و ۳۱٫

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ ۖ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ».

[۸] الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹، ح ۱؛ اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و حدیث، ج ۱، ص ۳۲۰.

«أبو بَصیرٍ عَنِ الإِمامِ الصّادِقِ (علیه السلام): إنَّ عِندَنا لَمُصحَفَ فاطِمَهَ (سلام الله علیها)، وما یدریهِم ما مُصحَفُ فاطِمَهَ (سلام الله علیها)؟! قُلتُ: وما مُصحَفُ فاطِمَهَ (سلام الله علیها)؟ قالَ: مُصحَفٌ فیهِ مِثلُ قُرآنِکم هذا ثَلاثَ مَرّاتٍ، واللّهِ ما فیهِ مِن قُرآنِکم حَرفٌ واحِدٌ».

[۹] عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ـ ۱۳۵۵ق) معروف به‌ آیت‌الله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا ۱۳۱۵ش بود. حائری سال‌های طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیت‌الله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۱ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکل‌دادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد. حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامه‌ریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه می‌اندیشید. تحول در روش‌های آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانش‌پژوهان حوزه، حتی آموزش زبان‌های خارجی، و به‌طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامه‌های او بود. حائری خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و پس از وفات سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ق/۱۲۹۸ش) دعوت برای رفتن به عتبات و پذیرش مرجعیت شیعه را نپذیرفت و اقامت در ایران را وظیفه خود خواند. با این حال با افزایش شهرتش در قم، بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها از مقلدان او شدند.

حائری از سیاست گریزان بود و در ماجرای مشروطه نیز در امور دخالت نکرد اما به سبب جایگاه اجتماعی‌اش در اواخر عمر، ناچار به حضور در امور سیاسی شد؛ او به مسئله کشف حجاب (۱۳۱۴ش) اعتراض کرد و تا زمان درگذشت، مناسباتش با رضا شاه پهلوی تیره بود. برخی از شاگردان او از جمله سید روح الله خمینی، محمد علی اراکی، گلپایگانی، شریعتمداری، سیدمحمدتقی خوانساری و سید احمد خوانساری در سال‌های بعد به مقام مرجعیت رسیدند. حائری در امور اجتماعی نیز فعال بود و از جمله کارهای عام‌المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود. عبدالکریم حائری، به خواست شوهرخاله‌اش میرابوجعفر به اردکان رفت و در مکتبخانه آموزش دید و پس از فوت پدرش، نزد مادرش در مهرجرد رفت. پس از مدتی به یزد رفت و در مدرسه محمدتقی خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی فرا گرفت.

[۱۰]  أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹؛ امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳؛ خاکسپاری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط حضرت علی (علیه السلام).

«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ‏ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ‏ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ‏. سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».

[۱۱] همان.

[۱۲] همان.

[۱۳] همان.

[۱۴] دیوان امام علی علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۱۲۳.

«نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ   ***   یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ

لاَ خَیْرَ بَعْدَکَ فِی اَلْحَیَاهِ وَ إِنَّمَا   ***   أَبْکِی مَخَافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِی».

[۱۵] همان.

[۱۶] سوره مبارکه کوثر.

[۱۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۲٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا ۚ وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ».

[۱۸] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۱٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ».

[۱۹] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۴۲۶.

[۲۰] سوره مبارکه کوثر.