- النظافت من الایمان
- خواب الهی
- دعای مَلَک
- مرگ در خواب!
- آیا آبی پیدا نکرده است!
- شاهکاریی که تکیه گاه است
- تربیت کردن قرآن
- برای ما زینت باشید
- خشنودی رسول الله
- موید دستگاه الهی
- نامه ای برای امام رضا علیه السلام
- مدال بندگی
- سفر، خرجی می خواهد
- خاک علی توتیای چشم مردم
- حضور تام علی علیه السلام
- حکومت الهی این گونه است
- خوشحالی آقا
- توجه حضرت علی علیه السلام به نماز
- إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
- صحبت با ارزش
- شورای بی آبرو!
- شهید بهشتی رضوان الله تعالی علیه
«اَلسَّلامُ عَلَیکُم جَمِیعاً وَ رَحمَۀُ الله».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِیً»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ الصَّلاهُ عَلَى خَیرِ خَلِیقَتِهِ وَ أشرَفَ بَرِیَّتِهِ أَمِینِ وَحْیِهِ وَ خَاتَمِ رُسُلِهِ نَبِیِّ الرَحمهِ وَ مُنقِذِ الأُمَّۀِ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ آلِهِ المَعصُومِینَ سِیَّمَا مَولانَا الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیاثِ المُضطَرِّ المُستَکِین بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ أرواحُنا وَ أرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِدَاء وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم أجمَعِینَ».
«أُوصِیکُمْ عِبادَ اللهِ وَ نَفْسِی بِتَقْوَى اللَّهِ».
ناظر بودن خدا
خود را و شما بزرگواران، صاحبدلان، خداجویان، نمازگزاران، سنگرنشینان ایمان و عزّت اسلامی را به اهتمام واجبات و ترک محرّمات و حفظ حریم الهی دعوت میکنم. از خدا بخواهیم و تصمیم بگیریم [که] خدا را از یاد نبریم، خدا را فراموش نکنیم، خدا را در زندگی بر خود حاضر و ناظر بدانیم؛ در کسب و کار خود، در رفت و آمد خود، در اظهار نظرهای خود، در نگاههای خود، در صحبتهای خود، در قیام و قعود خود و در همهی ارتباطات، خود خدا را بر خود ناظر بدانیم و جز به رضای حضرت دوست قدمی بر نداریم.
النظافت من الایمان
در خطبهی اوّل افتخار داریم که در محضر شما موحّدان، موالیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در [ارتباط با] اسرار نماز با همدیگر انسی داریم [=بگیریم]. من در ارتباط با مسئلهی طهارت چند حدیث در ابعاد مختلف یادداشت کردم [که خدمتتان ارائه می کنم]. بعد مراتب طهارت را از قول بزرگانی که خود آنها اهل بودند، پاک بودند، رهیافته بودند، شفّاف و زلال بودند، در عین حال راهشناس بودند [و] رموزی را، نسخههایی را به ما ارائه کردند به خدمت شما تقدیم میدارم.
از وجود مبارک حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم (صلوات) روایت کردند [=شده][که] حضرت فرمودند: «طَهِّرُوا هَذِهِ الْأَجْسَادَ طَهَّرَکُمُ اللَّهُ». این بدنهای خود را تمیز کنید [تا] خدا شما را طاهر کند.
«فَإنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ یَبِیتُ طَاهِراً إِلَّا بَاتَ مَعَهُ مَلَکٌ فِی شِعَارِهِ وَ لَا یَنْقَلِبُ سَاعَهٌ مِنَ اللَّیْلِ إلّا قالَ: اَللّهُمَّ اغفِر لِعَبدِکَ فَإنَّهُ باتَ طاهِراً» «فَلَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یَبِیتُ طَاهِراً إِلَّا بَاتَ مَعَهُ مَلَکٌ فِی شِعَارِهِ لَا یَنْقَلِبُ سَاعَهً مِنْ لَیْلٍ یَسْأَلُ اللَّهَ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهُ»[۱]. خیلی حدیث لطیف و دلنشینی است. وجود مبارک پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ما بر حسب این حدیث فرمودند: هیچ بندهای نیست [مگر این] که موقع خواب پاکیزه بخوابد، خود را طاهر کند –اطلاق هم دارد- هم لباس او تمیز باشد، هم بدن او تمیز باشد، هم استغفار کند. از گناهان خود عذرخواهی کند و با توبه جان خود را پاک کند، فکر خود را پاک کند، بر این باور باشد که بخوابم، نیرو بگیرم و اعصاب من بازسازی شود [تا] سحر بلند شوم نماز شب بخوانم، نماز صبح را سر وقت بخوانم، عبادت خدا کنم و روز هم کمر ببندم [تا] به عیال الله خدمت کنم [چون] من عضوی از خانوادهی خداوند هستم. اینها همه برادران و خواهران من هستند و خدا دوست دارد که من به اینها خدمت کنم.
خواب الهی
اگر فکر آدم اینگونه تمیز باشد، بدن او تمیز باشد، نیّت او تمیز باشد، خاطرهی خود را هم از وسوسههای شیطانی خالی کند [و] در قلبش گرایشهای الهی باشد و بگوید: خدایا چه میشود [که] بخوابم [و] در [این] خواب امام زمان ارواحنا فداه خود را ببینم [این انسان رستگار می شود]. (صلوات) خدایا یعنی روزیِ میشود ما حدّاقل در خواب سیمای رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم خود را ببینیم، امیر المؤمنین و فاطمه علیهما السلام را ببینیم، حضرات معصومین علیهم السلام را ببینیم. خدایا ما شنیدهایم [که] خواب بعضی از اولیاء الهی، یک جزء از ۷۰ جزء نبوّت است. [خدایا آیا] میشود از قماش ارتباطی که انبیاء داشتند، [از آن] امواج عرش [که] روح آنها، جان آنها دریافت میکرد [ما هم دریافت کنیم]، خدایا میشود [به من]، به این بندهی ضعیف گنهکار که به تو پناه آوردم و توبه کردم از [آن] اسراری که من در کتابها پیدا نمیکنم [تو در خواب به من اعطا کنی یعنی] در خواب یک روزنه یی باز شود، یک سرّی هم به ما گفته شود؟ از آن حکمتها، از آن رموز، از آن شکارهایی که نصیب بعضیها میشود، نصیب ما هم بشود.
دعای مَلَک
«باتَ طاهراً» اگر کسی یک چنین وضعیّتی را برای خود تصویر کند و به خواب برود خدا یک ملکی را مأمور میکند که همراه او است [=باشد] [که] هر وقت این آدمی که به خواب رفته است در بستر خود تکان میخورد این ملک به خدای خود عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعَبدِکَ» [یعنی] خدایا این بندهی خود را ببخش. ملک معصوم است دعای او مستجاب است، غیر از دعای منِ گرفتار است که دعای من هم مثل خود من محبوس است. هم خود من در حبس نفس غدّار و غبارآلود گرفتار هستم هم دعای من محبوس است. امیدواریم ماه رجب [این دعا] دیگر آزاد شده باشد. امّا ملک دعا کند دعای ملک رد نمیشود. او از خدا میخواهد که خدا ما را ببخشد.
مرگ در خواب!
بنابراین نه تنها مؤمنین در روز [باید] رعایت نظافت را بکنند و برای مردم خود را تمیز کنند. [بلکه] موقع خواب [نیز باید نظافت را رعایت کنند] این آیهی کریمه را لابد توجّه کردید [که می فرماید:] «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها»[۲]. در موقعی که ملک قبض روح میآید خداوند متعال انسان [را] توفّی میکند، یعنی هر چه به ما داده است [را از ما می گیرد]، آن چه حقیقت ما است [که] خود ما هستیم، خدا آن را میگیرد. خدا جان ما را [و] حقیقت ما را میگیرد. «وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها» و [همچنین] آن [کسی] هم که نمرده است ولی خواب رفته است در موقع خواب خداوند منّان روح [او و] ما را قبض میکند. ما موقع خواب لقاء الله داریم. ما موقع خواب وفود الی الله داریم. ما موقع خواب وارد بر خدای خود میشویم. امّا [ما] جان [را] چطور تحویل خدا بدهیم؟ با چه رویی این ملکی که جان ما را در حال خواب هم میگیرد [و آن] به پیشگاه خداوند تقدیم میدارد؟ خواب مهمتر از بیداری است. کسانی که بیداری آنها درست است خواب آنها خیلی درستتر است و خیلی برای آنها برکات دارد. خواب آنها مقدّمهی بیداری آنها است و عین بیداری آنها است.
آیا آبی پیدا نکرده است!
جابر بن عبد الله انصاری از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله ما نقل میکند: «أَتَانَا رَسُولُ اللَّهُ صلّی الله علیه و آله و سلّم» (صلوات) «وَ رَأَى رَجُلاً شَعِثاً قَد تَفَرَّقَ شَعْرُهُ فَقَالَ: أما کانَ یَجِدُ هَذَا ما یُسَکِّنَ شَعرَهُ؟» [روزی] وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله [در جایی] وارد شدند و دیدند شخصی در جمع ما موهایش پریشان است. حضرت فرمودند: آیا این مرد یک چیزی پیدا نکرد که این موهای خود را سامان بدهد؟ «وَ رَأَى رَجُلاً آخَرَ عَلَیهِ ثِیابٌ وَسِخَهٌ فَقَالَ: أما کانَ هَذَا یَجِدُ ماءاً یَغسِلُ ثَوبَهُ؟». حضرت فرد دیگری را نگاه کردند، دیدند لباس او نظیف نیست، لباس او چرکین است. حضرت فرمودند: آیا این مرد آبی پیدا نکرده است [که] لباس خود را بشوید؟
میخواهید پیغمبر صلی الله علیه و آله خود را خوشنود کنید؟ [باید نظافت را رعایت کنید] حالا [شما نمازگذاران] فکر میکنید پیغمبر صلی الله علیه و آله چون درمدینه بوده است، در آن جمع به آن مرد نگاه کرده است به من و شما که در نماز جمعهی او آمدهایم نگاه نمیکند؟
شاهکاریی که تکیه گاه است
«فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[۳] این آیه از آن شاهکارهایی است که برای شیعه یک تکیهگاه است، هم در بعد بینشی، جهانبینی، حقیقتیابی، ولیشناسی، نبیشناسی، وصیشناسی، غوغا است، محشر است. خداوند متعال میفرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[۴] [یعنی ای] حبیب من، [ای] پیامبر من، به این مردم بگو «اعْمَلُوا» [یعنی] کارهای خود را انجام دهید. حالا [از] این [کلمه ی] «اعْمَلُوا» ممکن است ما اینگونه برداشت کنیم که یعنی کارهای شما [مردم روی زمین] نماند [چون] آمدید اینجا کار کنید، آمدید اینجا تلاش کنید، زندگی ابد در پیش دارید، زندگی برزخ در پیش دارید. عالم قیامت [در پیش دارید که] آنجا خود ۵۰ هزار سال توقّف دارید. بعد هم معلوم نیست، بنا است در کجا بروید زندگی کنید. اینجا، [جای] بیکاری نیست. اینجا جای کسالت نیست. اینجا جای بطالت نیست. اینجا جای تلاش و کوشش و جدّ و اجتهاد است. اینجا جای مجاهده است، جای جهاد و پیکار است. دشمن زیاد دارید غافل ننشینید، بپا خیزید، نهضت کنید، قیام کنید. «قُلِ اعْمَلُوا» بگو عمل کنید.
«فَسَیَرَى اللَّهُ» [خداوند] برای تشویق ما [گفته است] که اگر شما مجدّ بودید، کوشا بودید، ساعی بودید، کار شما به روز بود، همّت شما مضاعف بود، تلاش شما زیاد بود [خداوند اعمال شما را می بیند]، [یک وقت] فکر نکنید کسی قدردانی نمیکند باید کار نکنید [و] بگویید: ای بابا چه کسی است تشخیص بدهد، چه کسی کار میکند، چه کسی کار نمیکند. در بعضی جاها افرادی کار نمیکنند و با تملّق، با چاپلوسی خود را به یک جاهایی نزدیکتر میکنند [و] کسانی که مؤمن هستند، کسانی که جدّی هستند [وقتی این صحنه ها را می بینند] مأیوس میشوند، میگویند: اینها که قدر آدم را نمیدانند، فلانی اصلاً کار هم نمیکند ولی آدم متملّقی است و جایگاهی پیدا کرده است.
تربیت کردن قرآن
[در آیه فوق] قرآن کریم دارد ما را تربیت میکند. [می گوید]: چرا توجّه به این و آن دارید؟ مگر شما خدا را قبول ندارید؟ مگر دلگرمی شما به پیغمبر و امامان علیهم السلام خود نیست؟ [پس اگر این طور است] «فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». عمل شما را هم الله میبیند، هم رسول او میبیند و هم مؤمنون، که ۱۴ معصوم پاک ما [هستند]. واللهِ بیبی ما حضرت صدّیقهی طاهره سلام الله علیها بر عالم احاطه دارند. هر جا هستید یا فاطمه سلام الله علیها بگویید [حضرت] جواب شما را میدهد. اینگونه نیست که [اگر] امیر المؤمنین علیه السلام در مکّه متولّد شد و در مسجد کوفه به شهادت رسید این بزرگوار فقط در مکّه و مدینه حضور دارد [=داشت]، نه [چنین چیزی درست نیست] آن که [در آن جا مدفون است فقط] بدن نازنین ایشان است. روح امیر المؤمنین جلوهی خدا است، مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۵] است. امیر المؤمنین علیه السلام در همه جای عالم حضور الهی دارد. اینها مقام عند ربّی دارند، اینها نزد خدا هستند، اینها با خدا هستند و چون خدا اوّل و آخر و ظاهر و باطن است هم شهدایی که مقام عند ربّ دارند، هم متّقینی که مقام عند ربّ دارند، هم انبیاء و اوصیاء که مقام عند ربّی دارند اینها [در همه جا] حضور دارند، اینها شاهد [اعمال ما] هستند.
برای ما زینت باشید
«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً»[۶].
اینها که شهود دارند [می دانند]، [و] شما [هم] بدانید که [اگر] پرتلاش هستید، دارید پیغمبر صلی الله علیه و آله خود را خوشنود میکنید. امام زمان اروحنا فداه شما را دعا میکند. امیر المؤمنین سلام الله علیه مبتهج میشود. [و] به شما افتخار میکند. [از این] که اینها دوستان ما هستند، اینها تربیتشدگان مکتب ما هستند [خوشحال هستیم]. [اگر شما] بیاید حساب با خدا و رسول خدا و ائمّه علیهم السلام باز کنید آنها [هم] به شما نگاه میکنند. ما از این حدیث شریف میفهمیم کسانی که خود را تمیز میکنند، آراسته میکنند، [برای اولیاء خدا زینت هستند] «کُونُوا لَنَا زَیْناً، وَ لَا تَکُونُوا لَنَا شَیْناً»[۷].
خشنودی رسول الله
خیابانهای ما، خانههای ما، مسجدهای ما، محلهای برگزاری اجتماعات بزرگ ما و زندگی شخصی ما آن وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله را خشنود میکند که توأم با طهارت و توأم با نظافت باشد. پیغمبر صلی الله علیه و آله اگر ببیند لباس کسی چرکین است یا دل او چرکین است، آن لباس دیگری که روح را پوشش میدهد [چرکین است]، [در این صورت] پیغمبر صلی الله علیه و آله ناراحت میشوند، رسول الله به زبان میآیند، میگویند: آب نبود خود را تمیز کنی؟ آب توبه نبود خود را شستشو بدهی؟ اتّصال به دریای ولایت نبود [که] با اکسیر آن خود را متحوّل کنی و به جایی برسی؟
موید دستگاه الهی
یک نکتهای هم [که] روز جمعه است و هم در آستانهی ولادت با سعادت امام العارفین، مولی المتّقین، امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب علیه الصّلاۀ و السّلام هستیم [بیان کنم] (صلوات)[این نکته] بار اخلاقی و عرفانی و ولایی دارد. امیدوار هستیم [که این نکته] در این روز [با عنایت] آقا جان ما حضرت حجّت ارواحنا فداه در این نماز جمعه برای همهی ما هم مفید باشد. ما [وقتی] در قم وارد شدیم طلبهی جوانی بودیم، یک پیرمردی در قم بود به نام حاج آقا حسین فاطمی، [ایشان] از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رضوان الله تعلی علیه بود. ایشان هم دعای ندبه داشتند، هم دروس اخلاق داشتند و صاحب نفس بودند، صاحب کرامت و مکاشفه بودند. ایشان در اوائل نهضت حضرت امام رحمه الله علیه با راه امام که انقلاب و قیام و نهضت و ایستادگی در برابر طاغوت بود موافق نبودند؛ از روی دلسوزی، نه از روی حسادت، نه از روی خباثت. میگفت: زمان زمان تقیّه است و ما [اگر] دنیای کفر و استکبار را حسّاس کنیم [چون] زور آنها زیاد است همین را هم که داریم از ما میگیرند. این توهّم، این برداشت باعث شده بود که ایشان با حرکت حضرت امام رحمه الله علیه موافق نبود [=نباشند]. [ایشان وقتی] مشهد رفته بود آنجا برای او مکاشفهای پیش آمده بود. [ایشان] وجود مبارک ولی نعمت ما، حضرت ابی الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیه و الثّناء را [در مکاشفه] دیده بود. دیده بود که حضرت رضا علیه السلام امام را کنار خود گرفتند و حضرت دستوراتی به ایشان میدهند. بعد از این مکاشفه مطمئن شده بود که این حرکت و این نظام تحت پوشش ولایت رضوی علیه آلاف التّحیه و الثّناء است و امام رحمه الله علیه مؤیّد، از دستگاه ولایت مطلقهی کلّیهی الهیّه است و بعد از آن جریان ایشان مروّج نهضت امام و خود امام بودند. همهی عرفای ما با انقلاب و رهبری انقلاب [همراه بودند] چه در گذشته، چه در حال. شما یک عارف متدیّن رهیافتهای را سراغ ندارید که با راه انقلاب و راه امام موافق نباشد.
نامه ای برای امام رضا علیه السلام
این حاج آقا حسین فاطمی پدری دارد به نام آقا میرزا اسحاق فاطمی. ایشان دو جلد کتاب دارد به نام دُرر. آنطور که در ذهنم میآید گویا در آنجا این قضیه را آورده است [که آن را برای شما نقل می کنم] ایشان میگویند: پدر من که روحانی بود. یک دکتر تحصیلکرده ای [که] اروپا هم بود، پزشک بود، به کشور برگشته بود [و] به پدر ما ارادت داشت. [این دکتر] حساب و کتاب خود را میآمد نزد پدر ما میکرد [روزی این دکتر] میخواست به مشهد برود؛ آمد حساب مال خود را کرد و پدر من یک نامهای به ایشان دادند که –یعنی پدر ایشان آقا میرزا اسحاق از آن دکتر نقل میکند که [آن روجانی ]مرحوم حاجی اشرفی در گیلان [بود] و این آقای دکتر مرید ایشان بوده و [وقتی] برای رفتن به مشهد مراجعه میکند و حساب و کتاب خود را میکند [= انجام می دهد] و خداحافظی میکند- حاجی اشرفی یک نامه به این آقای پزشک میدهد و میگوید: [وقتی] مشهد رفتی این نامهی ما را به حضرت ابی الحسن علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام بده. حال یک دکتری که تازه از غرب آمده است خیلی برای او [این درخواست] جا نمیافتد؛ [با خود می گوید] مگر من جز ضریح چیزی را میبینم که به امام رضا علیه السلام نامه بدهم؟! ولی خجالت میکشد نامه را نگیرد. میرود مدّتی در مشهد میماند، آخرین شب توقّف خود که در محضر حضرت رضا علیه السلام بوده برای خداحافظی به حرم میرود. [خادمین] حرم را برای نظافت خلوت میکردند. او آرام آرام در عقب جمعیّت قرار میگیرد. [وقتی] همه که میروند میگوید که دیدم یک سیّد نورانی و مجلّلی در مقابل من دارد جلو میآید. آمد به من رسید گفت: به حاجی اشرفی بگو:
آیینه شو، جمال پریطلعتان طلب جاروب کن خانه و آنگه میهمان طلب
من خیلی خجالت کشیدم. به یاد آوردم که حاجی به من نامه داده بود [و من این را به امام نداده بودم] و هرگز در رؤیای من هم نیامده بود که میشود امام رضا علیه السلام را دید و میشود جواب گرفت. [به شهر خود] آمدم، وقتی به محل رسیدم اوّل رفتم خانهی حاجی اشرفی که بگویم امام جواب شما را داد. تا در زدم دیدم در را باز کرد [و] با خود این شعر را میخواند، میگوید:
آیینه شو، جمال پریطلعتان طلب جاروب کن خانه و آنگه میهمان طلب
این نماز که ورود به خدا است. این نماز که تجلّی خدا در دل بندهی خود است، [برای] این [ورود وتجلی] دل را باید پاکیزه کرد. مجاری این دل بدن ما است و زندگی ظاهر ما است. [پس] ظاهر ما باید با باطن ما تطبیق کند تا نماز ما نماز بشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ». (صلوات)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أهلُهُ وَ مُستَحِقُّهُ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خاتَمِ الأنبِیاءِ سَیِّدِنَا أبِی القاسِمِ مُحَمَّد (صلوات) وَ عَلَی عَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ عَلَى الْأَئِمَّهِ الْهُدَاهِ فَاطِمَهِ الزَهراءِ (سلام الله علیها) وَ اَلحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الخَلَفِ الحُجَّهِ القائمِ حُجَجَکَ عَلَى عِبَادِکَ وَ أُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ».
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ اَلَّتِی هِیَ الزَّادُ وَ بِهَا المَعادُ زَادٌ مُبَلِّغٌ وَ مَعَادٌ مُنْجِحٌ».
مدال بندگی
از کلمات نورانی مولای ما حضرت امیر المؤمنین علیه السلام است که فرمود: [ای] بندگان خدا… -حالا اینجا دیگر آقای بهجت [نیست] خدا ایشان را با امیر المؤمنین علیه السلام محشور کند به ما میگفتند: وقتی حرف میزنی خود را هم شنونده فرض کن. کلمات علی را بگو تا شنوندهها از علی بشنوند. امیدار هستم خود من هم مثل شما از علی بشنوم، گوش شنوا داشته باشم- امیر المؤمنین میفرمایند: «أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ» بندگان خدا. علی جان [در این جا شما] به ما مدال بندگی دادی یعنی من بندهی خدا هستم؟ «أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ» بندگان خدا، شما را به تقوای الهی، به حفظ حریم خدا در ترک گناه و در اهمّیّت دادن به واجبات و به پرهیز از اموری که عمر شما را ضایع میکند، وصیّت میکنم.
سفر، خرجی می خواهد
این تقوا [یعنی] «هِیَ الزَّادُ وَ بِهَا المَعادُ» توشهای [است] که در این راه طولانی [باید استفاده کنیم] ما باید [در این زندگی] از خود تا خدا راه برویم، از اسفل سافلین تا اعلی علّیّین که حد ندارد ما راه در پیش داریم. این راه طولانی زاد میخواهد، توشه میخواهد، خرجی میخواهد. هر مسافری باید خرجی سفر داشته باشد ما هم خرجی سفر لازم داریم. امیر المؤمنین علیه السلام میگوید: این تقوای شما خرجی سفر شما است. «وَ بِهَا المَعادُ» [آیا] میخواهید آخرت شما آباد باشد؟ آبادی آخرت به این پاکی شما است، بیایید اخلاق خود را پاک کنید، بیایید درآمد خود را پاک کنید، بیاید هزینههای خود را پاک کنید، بیایید ارتباطات خود را پاک کنید. «زَادٌ مُبَلِّغٌ» هر کسی [که] این توشه را دارد در راه نمیماند، میرسد. میرسید، درمانده نمیشوید. «وَ مَعَادٌ مُنْجِحٌ». إنشاءالله آنجا هم که رفتید میبینید اهل نجات هستید.
خاک علی توتیای چشم مردم
مناسبتهایی که این هفته دارد؛ اوّلین و مهمترین مناسبت ولادت امام العارفین، أبُ الأئمّه، سیّد الأوصیاء، اعجوبهی خلقت، مولای ما امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه الصّلاۀ و السّلام است. (صلوات) در مورد حضرت امیر سخن گفتن هنر هیچ کسی نیست. خدای علی [علی را] میداند و نبیّ او علی را میشناسد. علیشناس خدا است و نبیّ خدا. پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله هم فرمودهاند: اگر نگران نبودم که امّت من هم مثل مسیحیها غلوّ کنند [چرا که] آنها مسیح را پسر خدا میدانند. اگر نگران این غلوّ نبودم علی جان، در مورد تو مطلبی میگفتم که هر جا قدم بر میداشتی مردم خاک زیر پای تو را بر میداشتند و توتیای چشم میکردند. حالا [ایشان آن مطلب را] نگفتند [اما] زمین و زمان پر است از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام.
حضور تام علی علیه السلام
من فقط یک نکته [ای] را در مورد مولا عرض میکنم [که] امیدوار هستم آقازادهی ایشان حضرت حجّت که جان همهی ما به قربان او [باشد] به عنوان یک ذخیره از شما و ما بپذیرند.
امیر المؤمنین علیه السلام قرآن ناطق است [و] قرآن جلوهی خدا است. «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِی کَلَامِهِ»[۸]. قرآن تجلّی حق تعالی است، تجلّی اعظم هم است. و علی علیه السلام هم قرآن ناطق است و چون تجلّی اعظم پروردگار متعال علی است به مقامی رسیده است که «لَا یَشغله شَأْنٌ عن شَأْنٍ وَ لَا یَسمَعُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ» [است].
شما ملاحظه میکنید که نماز وجود مبارک امیر المؤمنین علیه السلام حضور تامّ است. [شما هم] سعی کنید در نماز از این دنیا خداحافظی کرده باشید، ولو شده است یک لحظه به خدا رسیده باشید، سیمها را از غیر خدا قطع کنید [تا] یک لحظه به خدا وصل شوید. [حضور حضرت] امیر المؤمنین علیه السلام [در نماز] حضور دائم بود، وصل دائم بود. این امیر المؤمنین علیه السلام که نماز او صعقه بود [در واقع] همهی زندگی او هم نماز بود. علی جز ارتباط با خدا هیچ کار دیگری نداشت. آیینهی تمامنما بود. امّا میبینید این آیهی ولایت را [که می گوید:] «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونََ»[۹]. صریحترین آیه بر ولایت مطلقهی امیر المؤمنین علیه السلام که در طول ولایت خدا و رسول الله است و حد هم ندارد این آیه است و هیچ توجیهی هم ندارد.
با این کلمهی «إنَّما»یی که خداوند متعال [در آیه] آورده است [نتیجه می گیریم که] نماز امیر المؤمنین علیه السلام حضور تامّ است. [ایشان] آنچنان ذوب در ذات احدیّت است که جز خدا هیچ چیز دیگر را متوجّه نمیشود. امّا همین امیر المؤمنین علیه السلام در حال نمازی که حضور تامّ است بندگان خدا را از یاد نبرد [= نمی برد]، فقیری، گرفتاری [در نزد او می آید] که اگر علی او را کمک نمیکرد ناامید از میان مسلمانها میرفت، [ایشان] انگشتر خود را در حال رکوع [به او] داد. این مقام جمع الجمعی است. علی در آینهی خدا میبیند نه در آیینهی خلق میبیند. علی علیه السلام در محضر خدا بود. خدا هر چه را دوست بدارد علی علیه السلام در حال نماز هم آن را انجام میدهد. امیر المؤمنین علیه السلام در حال نماز فقیر را فراموش نکرد، خلق را فراموش نکرد، تودهها را فراموش نکرد چون رضای خدا [در آن] بود.
حکومت الهی این گونه است
ارتباط با خالق، انسان را با خلق مرتبط میکند. حکومتهای بیخدا دروغ میگویند، دشمنان امّت خود هستند، دشمن مردم خود هستند. این حکومتهای الهی است، این ائمّهی معصومین علیهم السلام بودند، این پیغمبر صلی الله علیه وآله بود، این علی علیه السلام بود، این امامان ما بودند که هم ارتباط با خالق آنها نمرهی اوّل بود و تمام عیار بود و هم دغدغهی خلق داشتند.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: [چرا] من [فقط به این] قناعت کنم [تا] به من امیر المؤمنین بگویند؟ از این خوشنود باشم که میگویند او امیر است؟ شاید در سرحدّات کشور من کسی پیدا شود که قرص نانی نیابد. [در اصل] دغدغهی او این است [که می گوید] ما اینجا در مرکز نشستیم شاید در آن سرحدّات کسی باشد که قرص نانی نیابد.
این ارتباط را دین برقرار میکند. چرا امام رحمه الله علیه گفتند ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است؟ این دلسوزی را که امام رحمه الله علیه به مردم خود داشت و این عشقی که مردم به امام رحمه الله علیه داشتند، [آیا] شما جای دیگر هم میتوانید پیدا کنید؟ وضعیت آقا را میبینید؟ مراتب دلسوزی او را میبینید؟.
خوشحالی آقا
این رئیس ستاد اجرایی، [بابت] این کارهایی که [در مناطق مرحوم] کرده بود [نامه ای از حضرت آقا دام ظله دریافت کرد که ] نامهی آقا [آن] را به من نشان دادند [حضرت آقا] در آن نامه] چقدر [آن ها را] دعا کرده بود. [ ایشان نوشته بود] خدا تو را خوشحال کند که من را خوشحال کردی. [برای این که این فرد] در آن نقاطی که محرومین بودند، برای آنها کارهایی کرده بود. و آقا در پوست خود نمیگنجید که برای محرومین یک کارهایی شده است. این حکومت برای احیاء محرومین و مظلومین و مستضعفان است. خدا کند که به ظهور آقا جان ما حضرت حجّت ارواحناه فداه متّصل شود.
توجه حضرت علی علیه السلام به نماز
این امیر المؤمنین علیه السلام در حال نماز خود خلق را فراموش نمیکند، در حال جهاد خود که هر کس جبهه دیده است میداند، مخصوصاً آن وقتی که حمله است آنات بسیار فوق العادهای است و تمام حواس یک رزمنده به این است که دشمن آدم را غافلگیر نکند، آدم یک لحظه غافل نشود، سونوشت او از بین نرود [ ایشان هم در آن لحظه خدا را فراموش نمی کند]. ابن عبّاس میگوید: در جنگ صفّین من در کنار امیر المؤمنین علیه السلام بودم. جنگ داغ شده بود، [و به اصطلاح جنگ] گل کرده بود، شعله کشیده بود، همه را میسوزاند، امیر المؤمنین علیه السلام هم [داشت] شمشیر میزد [و] در عین اینکه داشت جنگ میکرد من دیدم دارد به افق نگاه میکند. نگران شدم [به ایشان گفتم] یا امیر المؤمنین، جنگ است، حواس شما کجا است؟ حضرت فرمودند: نگران نماز هستم. گفتم: یا امیر المؤمنین موقع جنگ است، شما به فکر نماز هستید؟ فرمود: ما برای نماز میجنگیم، برای چه ما میجنگیم؟! «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[۱۰]. یا امیر المؤمنین این مردم، این ایران وابستهی به شما است، از آنچه خود دارید قطرهای هم به این جمعیّت عنایت بفرمایید. (الهی آمین)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ
نکتهی دوم [در باره ی] این فرمایشات اخیر مقام معظّم رهبری دام ظله که جزء مسائل بسیار حسّاس است. ما امروز در محاصره هستیم. ما امروز در شرایط تحریم هستیم. ما امروز فتنهای را پشت سر گذاشتیم که فتنهی خطرناک و کوری بود و هنوز هم باید غافل نباشیم. از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که چند چیز کم آن هم زیاد است، یکی درد است، [دیگری] مریضی است که کم آن هم زیاد است، یکی هم دشمن است. الحمدلله دریای همّت شما مردم و این دریای عظمت حماسهی حضور شما خیلی مشکلات را حل کرده است. ولی شما بدانید که ما [با] عواملی که با خارج در ارتباط بودند و همهی دنیا در کنار اینها میخواستند نظام ما را در هم بشکنند [مقابله کردیم]، دنیا هنوز هم در دل خود فکر میکند [می تواند ما را شکست دهد] بالاخره توانسته بودند یک جمعی را از ما جدا کند و به خیابانها بکشد. در مورد این تحریم هم یکی از مسائلی که میتوان، مطرح کرد، [این است که] همینها به خارجیها امید دادند که بتوانند ما را تحریم کنند. این [ها] خیال کردند توانستند در صف متّحد ما شکاف ایجاد کنند و ملّت دیگر توان مقاومت ندارد [و] اگر تحریمی، فشاری باشد نظام در هم میریزد، غافل از اینکه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[۱۱].
صحبت با ارزش
لذا این بیان نورانی [حضرت] آقا که [فرمودند]: حفظ وحدت امروز و همیشه جزء پایههای استمرار حیات است و با اتّحاد میشود باقی ماند، [واقعا با ارزش است]. اساساً اتّحاد نشانهی حیات و زندگی است. آدم تا زنده است اعضاء بدن او [به] همدیگر را کمک میکنند، ولی وقتی مرد [و] او را زیر خاک گذاشتند بدن متلاشی میشود. هر وقت دیدید ما داریم متلاشی میشویم بدانید ما مُردیم. این حیات ما اقتضای وحدت دارد، اقتضای همدلی دارد، اقتضای همراهی دارد. البتّه در کنار همین مسئله ایشان خطوط را هم [نشان دادند. ایشان] آن روز کنار مرقد حضرت امام رحمه الله تعالی علیه خطّ امام را مشخّص کردند. [پس]کسی [که] از خط خارج شده باشد باید برگردد [چراکه] این از ما جدا شده است، این نمره نیاورده است. امّا اگر گرایش به مخالفت این خط دارد او دیگر از ما نیست، او از این ملّت نیست، او از امام و انقلاب خداحافظی کرده است و نمیشود آن را کاری کرد. (تکبیر) (شعار) إنشاءالله رهبر و شما امّت باوفا و یکپارچه را إنشاءالله زیر سایهی امیر المؤمنین محفوظ هستید.
شورای بی آبرو!
نکتهی دوم مسئلهی تحریم [است]. گرچه خطباء در خطبههای بسیار نورانی خود در جمعههای گذشته گفتهاند امّا ما هم باز تأکید میکنیم. اینها هنوز هم ملّت ایران را نشناختند. امام رحمه الله تعالی علیه اگر به این حرفها توجّه میکرد که شرق چه میگوید، غرب چه میگوید [یا] چه کسی ما را کمک میکند، چه کسی با ما در میافتد که انقلاب نمیکرد. ما در شرایطی انقلاب کردیم که شما [آمریکایی ها] در مملکت ما بودید، مستشارهای شما در مملکت ما بودند، نیروهای نظامی ما و فرهنگ ما در مشت شما بود [اما] ملّت ایران با رهبری امام رحمه الله علیه شما را با لگد بیرون کردند و خودشان از زیربنا شروع کردند [و] یک حکومت جدیدی را با آرم دین ساختند.
آن روزی که ما نیروهای مسلّح نداشتیم، آن روزی که ما تشکیلات جدّی و حسابی نداشتیم، آن روزی که ما اینگونه وحدت همهجانبه در مملکت نداشتیم، آن روز ما در مقابل شما ایستادیم. هفت سال با ما جنگ کردید. روی سر ما بمب ریختید. کشور ما را آماج حملات بیرحمانهی توأم با همهی قساوتها قرار دادید. از شیمیایی استفاده کردید که هنوز هم جانبازهای شیمیایی ما سندی برای جنایتکاری و درندگی شما وحقانیت ما هستند. ما آن روزها خم به ابرو نیاوردیم نه از تحریم شما ترسیدیم نه از اتّحاد شوم شما، که [واقعاً] در صحنهی بین المللی [هم] اتّحادی نیست، ملّتها در آنجا نیستند، سازمان ملل وجود ندارد، شورای امنیت، شورای ضدّ امنیت است [واین شورا] از اوّل آبرو نداشت. (شعار)
بنابراین ملّتی که اتّکاء به خدا دارد، انقلاب او انقلاب دین است، انقلاب توحید است، برای مبارزهی با ظلم و استکبار، برای احیای ایدئولوژی و اعتقاد خود به پا خاسته است از این مسائل نمیهراسد و [اگر] [هرچه] هر روز هم [شما] قویتر [شوید] و هر چه شرارت شما بیشتر بشود اتّحاد و مقاومت و اقتدار ما هم بیشتر خواهد شد. (تکبیر)
شهید بهشتی رضوان الله تعالی علیه
نکتهی دیگر هفتهی قوّهی قضائیّه و هفتم تیر یادآور فاجعهی هولناک شهادت ۷۲ تن از سنگرنشینان، از پرچمداران، ازمدیران، از متفکّران و کارشناسان مؤمن، مخلص، متدیّن، افسران امام راحل و امام زمان ارواحنا فداه [است]. اگر [این واقعه] جز حقّانیّت ما [نبود این همه برکات برای ما حاصل نمی شد] .و هر حکومت دیگری [در جایگاه] شکستناپذیری موضع و جایگاه ما بود [به طور قطع] ساقط شده بود. من هم شهادت استاد بزرگوار ما را و آن شخصیّت کمنظیر تاریخ معاصر ما، آیت الله شهید مظلوم آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه و یاران او را [تسلیت عرض می کنم] آقای بهشتی تقریباً ما را بزرگ کرد. از کودکی در دامن ایشان بزرگ شدیم. هم در درسهای ایشان شرکت داشتیم هم تحت مدیریّت ایشان [بودیم]. من [از] ویژگیهای خصوصی و شخصی ایشان، کرامتهای اخلاقی ایشان، اخلاص و بیریایی ایشان و از همهی اینها مهمتر تعبّد و ولایت مداری ایشان [ استفاده کردم]. ایشان مظلوم واقع شد که امام هم فرمودند: آن که مهمتر از شهادت او بود مظلومیّت بهشتی بود. بهشتی خار چشم دشمنها بود. بهشتی یک ملّت بود.
امام رحمه الله تعالی علیه این تعبیرات را بیدلیل نگفتند [چراکه] بین خود و خدا آقای بهشتی [نیز] همینگونه بود. الفاظی که میشد [واقعا] در مورد آقای بهشتی گفت امام رحمه الله تعالی علیه اینها را فرمودند. امّا نکتهای که در مورد آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه [که] واقعاً این شاخص زندگی آقای بهشتی است مسئلهی ولایتمداری است. [ایشان] هم در تدوین قانون اساسی [ تاثیر گذار بودند]، واقعاً در آن روز گردانندهی خبرگان اسماً شخص دیگری بود ولی واقعاً آقای بهشتی گرداننده بود و دیدید تز ولایت فقیه را چگونه [درمیان مردم] جا انداخت و با چه عقلانیّتی در برابر غربگراها ایستاد و با آن قامت استوار خود مثل شیر ژیان غرّید و همهی غبارها را نشاند و این مسئلهی ولایت فقیه را جا انداخت. و والله عملاً هم تعبّد داشت.
این نه یک حرکت سیاسی بود، این اعتقاد آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه بود. این تز باطنی آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه بود. لذا [ایشان] در برابر آن موج عظیم تبلیغاتی که مثل همیشه دنیای غرب با ایادی خود در درون مملکت [به میدان آمد، روبرو شد] [دشمن]گاهی [تبلیغات را] علیه شخصیتهای دینی و انقلابی ما راه میاندازد. [دشمن] علیه آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه آنچنان جوّ تندی [راه] انداختند که قابل بازگو کردند نیست و هر وقت بعضی از موارد آن را من به خاطر میآورم دلم خون میشود. امّا چون امام رحمه الله علیه اجازه نداده بودند [تا] اینها مقابله کنند آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه سکوت کرد و این زخمزبانها و شماتتها و این موج تند علیه خود را تحمّل کرد و در واقع آقای بهشتی را قبل از آنکه شخص او را شهید کنند، شخصیت او را ترور کردند [و ایشان هم] برای رضای خدا هیچ نگفت، خم به ابرو نیاورد و از شخص خودش به خاطر اینکه پرچم ولایت در دست کسی است و او خود را سرباز ولایت میدانست هیچ حرفی نزد. امّا خداوند متعال هم جبران کرد. شهادت آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه هم تولّد مجدّد آقای بهشتی بود هم احیاء خود او بود [و] هم تزریق خون در پیکرهی انقلاب بود. [آن] انقلابی که با رفتن آقای بهشتی رضوان الله تعالی علیه تکان نخورده است، با رحلت امام رحمه الله علیه تکان نخورده است، با فتنهی کور تکان نخورده است، [پس] آیا [چنین ملتی] با این تحریمها و تهدیدها به جایی میرسد [که نابود شود]؟ هرگز نه.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ».
موقعی که خطبه [ها] تمام میشود تا نماز جمعه شروع شود یکی از مواردی که دعا مستجاب است همین فرصت است. من هم از این فرصت استفاده میکنم دست نیاز را در کنار دستهای شما به عنوان گدایی در آستانهی ولادت امیر المؤمنین علیه السلام به بارگاه خدا بلند میکنیم، إنشاءالله دعاهای شما مستجاب [باشد]. «نَسْئَلُکَ وَ نَدعُوکَ بِفاطِمَهَ وَ أبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا یا اللهُ (ده مرتبه) یا أرحَمَ الرَّاحِمِینَ، یا غِیاثَ المُستَغِیثِینَ، یا إلَهَ العَاصِینَ، یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاء، یَا سَرِیعَ الرِّضَا» (دعا).
«وَ اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَۀُ الله».
[۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱، ص ۲۹۷٫
[۲]– سورهی زمر، آیه ۴۲٫ خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور کامل مىگیرد، و روحى را که [صاحبش] نمرده است نیز به هنگام خوابش [مىگیرد]،
[۳]– سورهی توبه، آیه ۱۰۵٫ به زودى خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید
[۴]– همان.
[۵]– سورهی حدید، آیه ۳٫ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست.
[۶]– سورهی بقره، آیه ۱۴۳٫ و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتى میانه [ومعتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد
[۷]– الأمالی (للطوسی)، ص ۴۴۰.
[۸]– بحار الانوار، ج ۸۹، ص ۱۰۷٫
[۹]– سورهی مائده، آیه ۵۵٫ سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانى [مانند على بن ابىطالباند] که همواره نماز را برپا مىدارند و در حالى که در رکوعند [به تهیدستان] زکات مىدهند
[۱۰]– الکافی، ج ۴،ص ۵۷۰٫
[۱۱]– سورهی حجر، آیه ۹٫ همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال] هستیم
پاسخ دهید