- کلید فتوحات تقواست
- همسایه ی خدا
- روزه ربع ایمان است
- سر عشق
- قدر روزه را بدانید!
- اگر روزه نبود، دین هم نبود
- به صبر و نماز پناه ببرید
- پناه ائمه به سنگر روزه
- روزه و درمان بیماری وبا
- دیو چو بیرون رود فرشته درآید
- نمره ی امام زمان در شب قدر
- ترحم خدا بر اغنیا در ماه رمضان
- به خدا قرض دهید
- وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
- سپر جان پیغمبر در ردای پیغمبر
- دو دست مادر!
- رعایت تقوا
- مهم ترین برنامه ی سیاسی و اجتماعی
- رویای زودگذر
- تا تمام نشده، شروع کنیم
- ماه غلبه بر غضب و شهوت
- بیاید خانواده باشیم
- ازجمله عذاب ها، تفرق جامعه است
- دید پیغمبر را داشته باشیم
- آمریکا بهتر از اسلام نیست
- داستان ارزیابی بین نظام ما و نظام غرب
- مدعیان دروغین
- ادامه ی داستان…
- گرگ و میش
- سیل پاکستان
«السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ وَ التَّحِیَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى خَیْرِ خَلِیقَتِهِ وَ أشرَفِ بَریَّتِهِ أَمِینُ وَحْیِهِ وَ بَشِیرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِیرُ نِقْمَتِه طَبِیبَنَا وَ شَفِیعَنَا حَبیبِ إلَهِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا مَوْلَانَا کَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی الْعالَمِینِ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ رُؤْیَتِهُ وَ خِدْمَتُهُ وَ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتُهُ وَ الاسْتِشْهَادَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ».
کلید فتوحات تقواست
شما را و خودم را به رعایت تقوای الهی، نگهداشتن حرمت خدا، حفظ حدود و ثغور احکام الهی، اهتمام به واجبات، ترک گناهان توصیه میکنم. امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَهِ»[۱] [یعنی] بندگان خدا شما میدانید و [باز هم] بدانید که اهل تقوا هم دنیا دارند هم آخرت. خدا این قولها را به اهل تقوا داده است [و در قرآن خود فرموده است]: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۲] کلید فتوحات، ایمان و تقوا است.
همسایه ی خدا
در پایان این جملات نورانی امیر المؤمنین علیه السلام یک مطلب عرفانی را دارند؛ میفرمایند: اهل تقوا «تَیَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِیرَانُ اللَّهِ غَداً فِی آخِرَتِهِمْ»[۳]، اینها میدانند که در آخرت جیران الله هستند، خدا آنها را به حضور میپذیرد، در پناه خدا هستند، در سایهی خدا هستند. ۵:۰۰
[از این روایت استفاده می شود که] تقوا پناه خدا است، تقوا عزّت دنیا و آخرت است؛ امّا به مناسبت اینکه إنشاءالله مهمان خدا هستیم، إنشاءالله اذن دخول خواندیم و به ما هم اجازهی ورود دادهاند؛ [زیرا] به هر حال با شما مؤمنین همراه هستیم، در ماه رمضان هستیم [و بر] سر سفرهی ضیافت حق تعالی هستیم؛ لذا از اسرار ماه رمضان و روزه چند نکتهای را به اذن الله و عنایت ولیّ الله الاعظم ارواحنا فداه به محضر مؤمنین و روزهداران عزیز تقدیم میکنیم.
روزه ربع ایمان است
[از] اسراری که برای روزه میشود استنباط کرد و بزرگان دین ما با سیر و سلوکی که داشتند، [این اسرار] برای آنها مکشوف شده است و یافتههای خود را به قلم آوردهاند، چند نکته را عرض میکنیم.
نکتهی اوّل این است که روزه ربع ایمان است؛ زیرا که در حدیث نبوی آمده است: «الصَّوْمُ نِصْفُ الصَّبْرِ»[۴]؛ صبر رأس ایمان است، حقیقت ایمان است. انسانهایی که در زندگی مقاومت ندارند، استقامت ندارند، قدرت ارادهی آنها ضعیف است، در برابر فشار نفس، فشار شهوات اقتداری ندارند، ایمان آنها نمیتواند ایمان باشد. اگر ایمان ضعیفی هم داشته باشند، قدرت نگهداری آن را ندارند، نمیتوانند نگهبان این گوهر باشند؛ لذا آن را از دست میدهند.
صبر، حقیقت دین است، رأس دین است و نصف صبر در روزه خلاصه شده است. این کپسولی است که خداوند ویتامینهای لازم دینداری را در آن قرار داده است و در حدیث نبوی دیگر آمده است که «الصَّبْرُ نِصْفُ الْإِیمَانِ»[۵] اگر صوم نصف صبر است و صبر هم نصف ایمان است، پس روزه یک چهارم ایمان انسان را، [و] دین انسان را تأمین میکند.
سر عشق
مسئلهی دوم این است که معمولاً عبادتها، علنی دارد و سرّی [دارد]، ظاهری دارد و باطنی [دارد]. در میان عبادتها دو عبادت است که اینها ظاهر ندارد [و] حقیقت آن همان سر است؛ یکی [از این عبادت ها] عشق است، محبّت و دلدادگی به خدا است. سرّی را که خدا با دوستان خود دارد، احدی از آن سر باخبر نیست. اگر شما در محضر امام عصر ارحنافداه نشسته باشید، [این عشق را درک می کنید].
آدم گاهی در محضر بزرگانی مثل آیت الله العظمی آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه [نشسته] بود۱۰:۰۰، ایشان گاهی درس میگفتند؛ امّا یک مرتبه حواس ایشان در درس جای دیگری بود، مطلب دیگری میآمد. ما که نمیدانیم در دل ایشان چه خبر بود! آن سرّی که یک عاشق با معشوق خود دارد، فقط آن معشوقی که این دل را پسندیده و این دل را برده است، او از این سر خبر دارد [و] دیگران اطّلاعی از این سر ندارند. در جمع شما، در این روز جمعهی ماه مبارک رمضان، چه میدانم چه کسانی در این صفوف نماز جمعه، دلی با مولای خود امام زمان ارواحنا فداه دارند، عطش دارند، دنبال یک نوازش و یک عنایت هستند.
قدر روزه را بدانید!
عبادت دوم روزه است؛ روزه ظاهر ندارد. [و همانند] نماز [نیست که] تکبیره الاحرام دارد، قیام دارد، رکوع دارد، سجده دارد، قنوت دارد، تشهّد و سلام دارد؛ امّا روزه، خودِ روزه سر است. سرّی است که جز سر هیچ چیزی نیست. روزه شکلی ندارد، هیئتی ندارد؛ بنابراین قدر این [روزه] را بدانید! اهل سر باشید. بیاییم این سر را ادامه بدهیم.
اگر روزه نبود، دین هم نبود
مطلب دیگری که در اسرار روزه میتوان گفت این است که روزه را در روایات ما از ارکان دین به حساب آوردهاند. رکن آن چیزی است که اگر نباشد، آن بنا [درست] نیست. اسلام یک بنا است، یک خیمه است، یک قصر است، یک سنگر است، یک دژ است. این دژ، این بنا، این خیمه به ستونهایی استوار است [و] زیربناهایی دارد و[=که] بر پنج پایه بنا شده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ»[۶] و آخرین مورد آن «وَ الْوَلَایَهِ» [است]؛ بنابراین روزه با عبادتهای دیگر فرق دارد، روزه اساس است. اگر روزه در امّت اسلامی نبود دین [هم] نبود. این روزه موجب بقای دین ما است، جزء حصنها است، جزء دژها است.
[روزه] دین را نگه میدارد. آدمهایی که روزه ندارند، دین فردی آنها زائل میشود. [اما]کسانی که مریض هستند، کسانی که ضعیف هستند، کسانی که پیرمرد هستند، خدای متعال بنا [ن]دارد سهم [عبادی] آنها را قطع نکند. کسی که تا [وقتی] توانایی داشت[ه] روزه گرفته[است] و الآن نمیتواند روزه بگیرد، خدا، اجلّ از این است که [نام] او را جزء روزه داران ننویسد. [چنین کسی] یک حسرت و غصّهای هم دارد که خدا به او فضیلت اضافه میدهد؛ امّا کسی که میتواند روزه بگیرد و روزه نمیگیرد، دینش پایه ندارد. بقای دین به این پنج عنوان است و اگر این نباشد، دین [هم] نیست.
به صبر و نماز پناه ببرید
مسئلهی دیگر این است که روزه، موجب استجابت دعا است. همین نسخه را قرآن داده است که اگر نازلهای، مصیبتی، فاجعهای، خطری شما را تهدید میکند، شما دو پناهگاه دارید [که می توانید] به این دو پناهگاه پناه ببرید.
[به یاد دارید که] در موشکبارانها گفته میشد وضعیت قرمز است، به پناهگاهها بروید! کسانی که از موشکهای شیطان و آتش توپخانهی نفس در امان نیستند، [باید] به این دو پناهگاه پناه ببرند [و آن دو پناهگاه صبر و نماز است:]۱۵:۰۰ «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»[۷]؛ در این آیهی کریمه، صبر بر حسب روایات به روزه تعبیر شده است؛ البته که [این تعبیر] مصداق بارز است یا همهی [مصادیق] صبر، روزه است؛ یعنی روزه یک معجونی است که اگر کسی این معجون را مصرف کند، امکان ندارد همهی دین نصیب او نشود؛ [روزه] چنین معجونی است [و] از این جهت [است که] از آن به صبر تعبیر شده است؛ یعنی همهی صبر، این روزه است؛ یا نه، [می توان گفت] صبر مصادیقی دارد که یکی از مصادیق آن هم روزه است [و] از مصادیق بارز آن است.
پناه ائمه به سنگر روزه
در این رابطه روایتی از وجود مبارک امام صادق علیه السلام بیان شده است. علاوه بر [آن] حکایتی که قرآن کریم از بیبی عالم حضرت صدّیقهی طاهره، فاطمهی زهرا سلام الله علیها در سورهی مبارکهی هل اتی نقل میکند، [این است] که اینها برای رهایی از غم رنجوری حسن و حسین علیهما السلام به سنگر روزه پناهنده شدند؛ «یُوفُونَ بِالنَّذْرِوَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً»[۸]. آنها نذر کرده بودند [که اگر] حسن و حسین از این بیماری که در رنج بودند، نجات پیدا کنند، سه روز روزه بگیرند.
روزه و درمان بیماری وبا
آقا سیّد محمّد فشارکی رحمه الله علیه که اهل تشرّف به محضر مولای ما امام زمان ارواحنا فداه بوده است، با حکم حکومتی در جریان وَبای عراق بر شیعیان حکم کرد، واجب کرد [که] برای نجات از آن وبای مهلک سه روز روزه بگیرند که [ واقعا این بیماری] قتل عام بود. فوج فوج جانها را میگرفت و با این سه روز روزهای که ایشان حکم کرد و آن هم حکم حکومتی [که] همه پذیرفتند و روزه گرفتند و [روزه های خود را] با زیارت عاشورا همراه کردند، خداوند متعال هم [عنایت کرد و این بلا را] دفع کرد.
حالا یک وقت روزه نذری است؛ یک وقت نه روزه فرضی [و واجب] است. نه اینکه شما فرض کردید، [بلکه] خدا شما را مشرّف کرده است. تمام گرفتاریهای خود را باید با این روزه حل کنید. روزه پناهگاه است، روزه نسخه است. روزه نسخهی تمام دردها است و قرآن [آن را] مقیّد به هیچ دردی نکرده است [و] فرموده: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ».
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
نکتهی آخر در خطبهی اوّل این است که مهمترین برجستگی ماه رمضان نزول قرآن است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ»[۹]؛ ماه رمضان، ماه نزول قرآن است؛ ولی قرآن برای ظالم، برای منحرف، برای کافر، برای مشرک، برای دلهای خبیث و کثیف ثمر نمیدهد.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[۱۰]؛ [یعنی] اگر انسان ایمان داشته باشد، این نسخهی الهی دردهای او را درمان میکند. با کدامین اکسیر ما این دل را، این جان را، این روح را، این نفس را از آلودگیها پاک کنیم، جز [با] روزه؟ چیزی که همچون چشمهای جریان پیدا کند و گناهان را پاک کند و همچون شعلهی آتش مشتعل شود و ریشهی خباثتها را بسوزاند، [روزه است]. آن چیزی که انسان را رقیق القلب میکند، این گرسنگی و احساس ضعف و ناتوانی در پیشگاه پروردگار متعال است. روزه تخلیه است؛ (دیو چو بیرون رود فرشته درآید). ۲۰:۰۰
در همین راستا که ماه رمضان ماه نزول قرآن است، [در] همهی رمضان روزهداری واجب شده است تا انسان آمادگی پیدا کند. حقیقت آدمیت، انسان کامل، گمشدهی مجموعهی کائنات [را] که خلیفه الله علی الاطلاق وجود حضرت مولی الأنام، صدر الخلائق، آقای ما، سرپرست ما، عشق ما، امام زمان اراحنافداه ما [است، بیابد]. (صلوات)
نمره ی امام زمان در شب قدر
[در] شب قدر، بار عام [و سال را] میدهند. [در شب قدر] همهی موجودات مهمان ایشان هستند. قلم ایشان نسبت به کارنامهی سال پیش ما جریان پیدا میکند [و ما] امیدوار هستیم [که ایشان] ارفاق کنند و [در شب قدر] نسبت به آیندهی ما هم سرنوشت ما را آقای ما رقم میزنند.
اینکه قرآن کریم میفرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ»[۱۱]، [به این معناست که] در شب قدر همهی ملائکه و روح، که اعظم از ملائکه است، همه فرود میآیند. امّا [سوال این جاست که] فرودگاه آنها کجا است؟ [فرودگاه آن ها] قلب مبارک ولیّ الله الاعظم است. (صلوات)
درک شب قدر یعنی درک مقام انسان کامل، یعنی دسترسی به دامن رحمت واسعهی خدا که جلوهی آن حضرت حجّت ارواحنا فداه ، امام زمان ارواحنا فداه ، صاحب این انقلاب، صاحب این کشور، صاحب این خونهای پاک، صاحب این دلهای پاک، صاحب این جوانهای عاشق پیشه، امام زمان ما [هستند]. دارند [ایشان در شب قدر] پروندهها را آماده میکنند تا نمره بدهند و براساس آنچه هستیم، آیندهی ما را رقم بزنند. خدا از روی لطف ما را سر سفرهی ضیافت روزه قرار داده است تا پاک شویم، در وجود حضرت مهدی ارواحنا فداه ذوب شویم، هضم شویم، بوی انسان کامل و خوی انسان کامل را پیدا کنیم.
ترحم خدا بر اغنیا در ماه رمضان
و [درباره ی] نکتهی دیگری که سخن روزه است، حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام ولی نعمت ما ایرانیها فرمودند: “خداوند متعال روزه را واجب کرد تا بین اغنیا و فقرا یک مساواتی پیش بیاید“؛ غنی با تمکّنی که دارد هر وقت هر طعامی بخواهد، در اختیار دارد [و با این تمکن] خبر از حال فقیر ندارد، خبر از زاغهنشینها ندارد، خبر از دخترهایی که شرمندگی انتقال [جهیزیه] به خانهی بخت را دارند و نمیتوانند جهیزیهی خود را تأمین کنند، [ندارد]، خبر از زنهایی [که] سرپرست خانواده را [به عهده گرفته اند،] ندارند، خبر از یتیمهای پدر از دست داده ندارند، خبر از، پدر[های] از کار افتادهای که کسی حال آنها را نمیپرسد، ندارند و به طور طبیعی به یاد آنها نمیآید که اینها هم هستند. خدای متعال [با روزه] بر اغنیا ترحّم کرد، نه بر فقرا. خدا بر غنیّ فراموش کرده [و] خود فراموششده، روزه را واجب کرد تا اینکه درد گرسنگی را لمس کند، به فکر گرسنگان باشد.
به خدا قرض دهید
[ای] روزهداران، مؤمنان، مسلمانان! خدا از روزهدار خواسته است تا با رقّتی که پیدا میکند، آن قساوتی که باعث بیانصافی میشود، باعث گرانفروشی میشود، باعث ارتشاء میشود، باعث بیرحمی به ارباب رجوع میشود [و] این بیرحمیها، این قساوتها، این بیانصافیها، این نامردمیها، باید با این روزه شسته شود و باید به فقرا رسیدگی شود.
مگر نمیخواهید تحریم به شما صدمه نزند؟ وجود مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه نسخه داده است؛ نسخه ای الهی که مادّیون آن را درک نمیکنند؛ [چراکه] کوردل هستند [و آن را] نمیفهمند.۲۵:۰۰ «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَهِ»[۱۲]؛ هر وقت بر شما فشار آمد، با صدقه تجارت کنید؛ [چرا که] خدا به شما سود میدهد. سراغ فقرا بروید، سراغ مستمندان بروید. والله خدا وضع شما را تأمین میکند. این کار خدا است که: «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ»[۱۳].
وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
[در این جا] نمی توانم یادی از مادر امّت اسلامی، حضرت خدیجهی کبری سلام الله علیها نکنم. شبی که در پیش داریم، شب رحلت مادر ما است. چه مادری از دست دادیم! مادری که با رفتن او پیغمبر ما در حزن و اندوه فرو رفت. سالی [را] که پیغمبر صلی الله علیه و آله خدیجه را از دست داد، آن سال را عام الحزن نامیدند. بانویی که وقتی از دنیا رفت، پیامبر مرتّب او را یاد میکرد و به یاد او اشک میریخت و تمام کسانی که با حضرت خدیجه سلام الله علیها ارتباط داشتند، برای آنها هدیه میفرستادند [و] تحفه میفرستادند. این آیین وفای به همسر است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله هرگز خدیجه را از یاد نبرد [و] میفرمود: “او من را تصدیق کرد، آن وقتی که همه من را تکذیب کردند. او من را یاری کرد، آن وقتی که همه من را تنها گذاشتند.“
امّا [ایشان] چه مادری [بود]! جای شما خالی بود. مادری که دار و ندار خود را هزینهی دین کرد و ما این نماز جمعه را [از] سر سفرهی مادرمان داریم. ارتباطات الهی ما هم به برکت مادر الهی ما حضرت خدیجه سلام الله علیها است و خدا این شناسنامه را [به ما] داده است. حضرت خدیجه سلام الله علیها مادر ما است. ازواج نبی امّهات المؤمنین هستند. مادر، ما هم در غم همسر تو رسول الله، پدرمان سهیم هستیم، شریک هستیم.
امّا میدانید! در این لحظات آخر بر حسب نقل [ایشان] فاطمه را صدا زدند [و گفتند]: فاطمه، مادر تو لحظات آخر عمر را سپری میکند، چراغ عمر او در حال خاموشی است. من حیا میکنم که از پدر تو درخواستی داشته باشم. [حضرت خدیجه سلام الله علیها ]چه درسهایی [به ما] داده است! اگر ما دو روز به اسلام و انقلاب خدمت کرده باشیم، برای همیشه از رهبری آن انقلاب و امّتی که انقلاب کردند طلبکاری میکنیم [=هستیم]. چه کسی به اندازهی حضرت خدیجه سلام الله علیها فداکاری کرده است؟ در انقلاب خون دل خورده است، ثروت خود را داده است، آبروی خود را هزینه کرده [است]؟
سپر جان پیغمبر در ردای پیغمبر
[حضرت خدیجه]گاهی سپر جان پیغمبر صلی الله علیه و آله [می] شد و [در مقابل] سنگهایی که به طرف پیغمبر صلی الله علیه و آله میآمد، حضرت خدیجه سلام الله علیها سینه سپر میکرد و سنگها به تن حضرت خدیجه سلام الله علیها اصابت میکرد؛ امّا [ایشان] هنگام وفات میگوید: “من شرم میکنم با پدر تو صحبت کنم. من یک توقّعی دارم. روز آخری است که من در این عالم هستم و [امروز] آغاز عالم دیگر [است]. [دخترم] من برای خود یک کفن هم ذخیره نکردهام. شما به پدرت بگو [که] من میخواهم در آن ردایی که عرق وحی بر آن مینشست، من را در آن کفن کنند.
[این حرف] بر خلاف عقیدهی وهّابیها[ست] که هم قرآن قمیص حضرت یوسف علیه السلام را مطرح میکند و هم خدیجه به خاتم انبیاء میگوید [که] این [ردا] اثر دارد. [ایشان به همسر خود می گوید] من میخواهم با آن ردایی که عرق وحی بر آن نشسته است، من را کفن کنی. پیامبر خدا هم طبق وصیّت حضرت خدیجه سلام الله علیها او را در آن ردا کفن کرد. امّا [حضرت] فاطمهی زهرا سلام الله علیها دلشکسته شد، پر شکسته شد. گاهی گریان و نالان میشد و به پدر خود میگفت: «أَبَتَاهْ أَیْنَ أُمِّی؟»[۱۴]؛ [یعنی] پدر، مادر من کجا است؟ [در این هنگام] جبرئیل میآمد [و می گفت]: “یا رسول الله خدا سلام میرساند. به فاطمه سلام الله علیها دلداری بده و بگو جای مادر تو خوب است، همسایهی حضرت مریم سلام الله علیها است [و] در بهشت قصر مادر تو چنین اوصافی دارد“.۳۰:۰۰
دو دست مادر!
امّا باید در کنار این مادر از مادر دیگری هم یاد کرد و آن دختر او فاطمه سلام الله علیها است. او را هم علی علیه السلام کفن کرد؛ امّا جریان او با مادرش خیلی فرق داشت. امیر المؤمنین علیه السلام میگوید: “من خود، او را کفن کردم. [وقتی] خواستم بند کفن را ببندم، گفتم فرزندان او بیایند [تا] توشهی دیدار برگیرند. [حضرت] فرزندان را صدا زد، همین که آمدند، امیر المؤمنین علیه السلام بر حسب نقل خدا را شاهد میگیرد، میگوید: «أُشْهِدُ اللَّهَ» من خدا را شاهد میگیرم– شهیده است، زنده است- دو دست مبارک او از کفن بیرون آمد و فرزندان را روی سینه گرفت“.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». (صلوات)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدِ لِلَّهِ وَ الثَّنَاءِ لَه ُ کَمَا هُوَ مُسْتَحِقُّه وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ رُسُلِهِ مَوْلَانَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ عَلَى سَیِّدَهِ النِّسَاءِ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ عَلَى سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلَى سَادَاتِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ َّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ ٍ وَ الْحُجَّهُ الْقَائِمُ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهِ أُمَنَائِکَ فِی بِلَادِکَ وَ خُلَفَائِکَ فِی خَلْقِکَ أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ».
رعایت تقوا
شما خوبان را، شما دعوتشدگان را، شما [یعنی] کسانی که خدا به حسابتان آورد [و] نام شما [را] در دعوت شدهها قرار داد و [خداوند] عزیزترین بندهی خود را فرستاد تا شما را به مهمانی او دعوت کند، شما صاحبان چنین منزلت را و خود پرشکسته و واماندهام را در بقیهی عمر خود، سفارش به ترس از خدا، به رعایت تقوا، به ترک گناه، به رعایت حقوق مردم، به رعایت حقوق همسایهها، به رعایت حقوق شهروندان، مؤمنان، به رعایت حقوق خانواده و به رعایت حقوق دین، نظام اسلامی و شهدا توصیه میکنم.
مهم ترین برنامه ی سیاسی و اجتماعی
[در بیان] مطالبی که در خطبهی دوم جای مطرح کردن آن است، اوّلین نکته، مطالب بسیار باارزش [و] سازندهی مقام معظّم رهبری دام ظله است، [آن] کشتیبان کشتی انقلاب، خلف صالح آن عارف بزرگ که در جمع مسئولان این حرفها بیش از تودهی مردم جا داشت [که بیان شود. ایشان] ماه رمضان را یک سفرهی گسترده۳۵:۰۰ و یک برنامهی سیاسی، عبادی معرفی کردند. چه برنامهی سیاسی و اجتماعی مهمتر [و بالاتر] از روزهای است که خداوند منّان یک ماه تمام جهان اسلام را همرنگ میکند، همراه میکند، با یک برنامه همه را به سوی خود حرکت میدهد، گناهها را کاهش میدهد، خلافها پایین میآید.
کدام برنامهی سیاسی- اجتماعی، کدام برنامهی تربیتی و روانی [است] که علمای این رشتهها برای سامان دادن، برای منسجم کردن، برای جهت دادن به حرکت جامعه توانستند مثل این برنامه [را] اعلان کنند؟ [بله این] ماه رمضان است، شهر الاسلام است، شهر الجهاد است، شهر التّمحیص است. ماهی است که باید خود را شستشو بدهیم.
رویای زودگذر
مرگ حق است، قیامت حق است، بازجویی نکیر و منکر به خدا حق است. کسانی که با وابستگیهای مادّی شوخی میگیرند، [بدانند که] عمر بسیار زودگذر است، خیلی زود تمام میشود. این جوانهای باصفا، این نوجوانهایی که تازه روزه گرفتهاند، این دختر بچّههایی که پدر و مادر آنها وقتی نگاه میکنند میبینند که با سنّ کم در این روزهای طولانی، دختری مثل دسته گل با تشنگی و گرسنگی رنگش پریده شده است، [والدین با دیدن آنها] گاهی حالت رقّت میگیرند، گاهی حالت گریه میگیرند، من به این نوجوانها میگویم: [که ای] نوجوانها، جوانها! ما هم مثل شما بودیم، ولی جوانی نماند؛ یک رؤیا است که زود میگذرد. بازی برای چه، سیاسی بازی برای چه، فساد برای چه؟
تا تمام نشده، شروع کنیم
[عمر] تمام شد. از بین رفتیم. داریم میرویم. عقبهای در کار داریم. برای نجات از این مشکلاتی که بعد از مرگ ما در برابر سؤال و جوابهایی که خواهیم داشت، [چه حاضر کرده ایم؟ ما در] این جا حاضر نیستیم جواب پس بدهیم؛ ولی آنجا “حاضر نیستیم“ مطرح نیست. میگویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ»[۱۵]؛ [و اگر اعتراف نکنی،] عمل تو را نشان میدهند؛ چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ تا وقتی دیر نشده [تا] «شَهْرَ التَّمْحِیص» است، بیاییم خودمان را درست کنیم، پاک کنیم، حقوق النّاس را ادا کنیم، خودمان مشکلاتمان را حل کنیم؛ «حَاسِبُوا قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا».
ماه غلبه بر غضب و شهوت
حضرت آقا دام ظله [ما را] به دعای مکارم الاخلاق امام زین العابدین علیه السلام حواله دادند و نکاتی [را بیان کردند که] که امروز هم برای فرد ما [مفید است] و [هم] اصلاح جامعهی ما به این مسائل وابسته است؛ یکی مسئلهی تسلّط بر خشم است. «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ»[۱۶]؛ [یعنی] این عصبانیت، کلید تمام بدبختیها در جامعه است. عصبانیت خوی درندگی است. وقتی عصبانیت به انسان غلبه میکند، انسان حالت عادی ندارد.
ماه رمضان ماه غلبه بر غضب و شهوت است. این نیروی جاذبه و آن نیروی دافعه دو نیروی خطرناکی هستند که اگر کانالکشی شد، در مسیر خود قرار گرفت، برای ما ذخر و ذخیره و سرمایه است و ما را آباد میکند؛ ولی اگر رها بود، ما را به خاک سیاه مینشاند. یکی مسئلهی تسلّط بر غضب و روح درندگی و تفوّق بر دیگران است که سیاسیون باید بیشتر از این مسئله بر حذر باشند، خود را کمی پایین بیاورند، خود را بزرگ نبینند، عصبانیت خود را به جامعه سرایت ندهند، در آتش عصبانیت خود، سعادت جامعه را به خاکستر تبدیل نکنند. به خدا قسم نمیارزد! [با این کار] در دنیا که تباه میشوند [هیچ، در] آخرت هم [آسایش] ندارند.
بیاید خانواده باشیم
مشکل دوم، مسئلهی نبود همدلی در میان قشری از جامعهی ما است.۴۰:۰۰ امروز نیاز بشر به این است که یک خانواده شود. اعضای یک خانواده باشند به خصوص ما [مسلمانان که در اسلام داریم]: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»[۱۷]. [یعنی] پدر ما رسول الله صلی الله علیه و آله است، پدر ما علی امیر المؤمنین علیه السلام است، ما فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله هستیم، ما فرزندان علی امیر المؤمنین علیه السلام هستیم. خود آنها این شناسنامه را دادند. ما متعلّق به یک خانه هستیم، ما متعلّق به یک سفره هستیم، ما تربیتشدهی یک پدر هستیم. باید این بَغضاء را، این کینه را، این حقد را از دلها بیرون کرد، باید الفت ایجاد کرد؛ البتّه هنر ما نیست.
ازجمله عذاب ها، تفرق جامعه است
«لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ»[۱۸] از [جمله] عذابهایی که خداوند متعال بر جامعه نازل میکند قطعه قطعه شدن [جامعه] [است] و در قرآن فرموده است: که «وَ یَجْعَلُکُمْ شِیَعاً» «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً»[۱۹] وقتی خدا بخواهد جامعهای را تنبیه کند روح اتّحاد را از آنها میگیرد [و] آنها فرقه فرقه میشوند، گروه گروه میشوند، گروههایی زیر پرده درست میشود، فرقههای جدید درست میشود، جوانهای ما را میدزدند، افکار ما را میدزدند، دیوارها میکشند و فاصلهها ایجاد میشود. این بلا و غضب الهی است. از آن طرف وحدت جزء نعمتهای بزرگ خدا است و نعمتی است که فقط هم به دست خدا است. در این ماه مبارک رمضان ما سعی خود را بکنیم، خدا هم دلها را به همدیگر متّحد میکند.
دید پیغمبر را داشته باشیم
مسئلهی سوم [این است که] ما کمک کنیم این رمیدهها را برگردانیم. خود خداوند منّان فرمود: «لَو عَلِمَ المُذنِبونَ کَیفَ اشتِیَاقِی بِهِم لَمَاتُوا شَوْقاً». خدایا ماه رمضان است. خدایا مهمان تو هستم. خدایا با لباس چرکین آمدم. خدایا پیش تو خجالت میکشم. تو من را دعوت کردی. با همهی بدی که داشتم، خودم از خود خبر دارم، تو در ضیافت خود را به روی من نبستی، من را دعوت کردی. شما [نماز گذاران] متخلّق به اخلاق خدا باشید. سراغ کسانی که با شما نبودند، رمیدند، فاصله گرفتند، برویم آنها را بیاوریم [و] بررسی کنیم [که] مشکل آنها کجا است، درد آنها کجا است؟ آیا شد ما واقعاً با دیدی که پیغمبر صلی الله علیه و آله به جامعه نگاه میکرد [نگاه کنیم]، [ایشان در برابر] اشخاصی که آتش بر سر ایشان میریختند، اشخاصی که به ایشان چوب میزدند، سنگ میزدند، اشخاصی که خار زیر پای ایشان میریختند و به ایشان صدمه میزدند و ایشان را مجروح میکردند، منتظر بود یک فرصت پیش بیاید تا بگوید من مخلص تو هستم، بیا دیگر کافی است. آیا ما چنین کارهایی انجام دادیم؟ آیا پیش آمده که ناز کسی را بکشیم [و] ببینیم مشکل و عقدهی او کجا بوده است؟ ما همدیگر را تحمّل نکنیم آن وقت مسیحیها ما را تحمّل کنند؟ یهودیها ما را تحمّل کنند؟ جهانخواران ما را تحمّل کنند؟ خودمان [باید] خود را تحمّل کنیم.
آمریکا بهتر از اسلام نیست
این نکتهی بسیار مهمّی بود که [حضرت آقا دام ظله فرمودند]: جذب حدّاکثری تا آنجا که میشود. «یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ»[۲۰] خدا میگوید هر چه در گذشته بود [اگر] شما دست از کفر و شرک خود بردارید [بخشیده می شود].
من به این سیاسیونی که بیجهت خود را از مردم جدا کردند، از زیر پرچم وحدت که پرچم ولایت، پرچم امیر المؤمنین علیه السلام است جدا کردند، حیف میدانم، به خدا ضرر کردند، به خدا آمریکا بهتر از ولایت و جمهوری اسلامی برای آنها نیست. به خدا بیگانگان، آنها را تحمّل نمیکنند. اینها [برای آن ها همانند] پل هستند. اینها در دست آنها بیچاره هستند. [به سمت جمهوری اسلامی] بیایید. هم ملّت قبول میکنند و هم سعهی صدر نظام و رهبری نظام در این حدّی است که تأکید میکند برادرانی که سابقاً با ما بودند، -هنوز هم [ایشان] میگوید برادرانی که با ما بودند،- بیایند و دست برادری به ما بدهند.
روی این مسئله هم مطالعه شود، هم کار شود، کارگروههایی راه بیفتند و این مشکلات را حل کنند، این شکافها [را از بین ببرند]. چند مورد [هست] که مقدار کم آن هم زیاد است. یکی درد است، بیماری است و دیگری دشمن است. چرا ما خودی را دشمن تلقّی کنیم؟ چرا نتوانیم یک دشمن خودی را دوست کنیم و او را هم به خدای خود تحویل بدهیم؟ همّت ما باید بلند باشد؛ «لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ»[۲۱].۴۵:۰۰
داستان ارزیابی بین نظام ما و نظام غرب
مسئلهی دیگر یک تحلیل و ارزیابی بود درباره ی مقابله بین نظام ما و نظام استکباری غرب، عموماً و نظام استکباری امریکا و نوچهی او اسرائیل، خصوصاً. من نکتهای را به یاد آوردم که به محضر شریف شما تقدیم [می] بدارم. یک عارفی بود که مجذوب سالک بود نه سالک مجذوب بود. یک آدم معمولی در ابهر ما بود ، که تا ۴۰ سالگی اهل غفلت بود. در ۴۰ سالگی یک بیداری برای او پیش آمد [و] به جایی رسیده بود که با امام زمان ارواحنا فداه نماز خوانده بود [که این نماز] هم در عالم مکاشفه و هم در عالم شهود [برای ایشان پیش آمده بود].
مدعیان دروغین
علمای بزرگی که این بازیها را میشناسند، بازیگرها را [نیز] میشناسند، خیلی ها دم از امام زمان ارواحنا فداه می زنند. والله [این آدم ها حتی] امام زمان ارواحنا فداه را قبول ندارند. [فقط] لقلقهی زبان است. [اگر] کسی ادّعای محبّت امام زمان ارواحنا فداه را داشته باشد [باید به اوامر ایشان گوش دهد]. ولی امام زمان ارواحنا فداه در زمان غیبت کبری [در باره ی مردم] فرموده است: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا»[۲۲] [همچنین] امام زمان فرموده است: «أَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ». [حالا چنین کسی] فقاهت را قبول نکند، مرجعیت را قبول نکند، رهبری که مرجع جهانی است و تعداد مقلّدین او در جهان جزء ردههای اوّل است، زیر پوشش او قرار نگیرد [و بالعکس چنین فردی] برای خود پیروانی جمع کند و در مقابل نظرات او بخواهد نظر بدهد [چنین کسی] کجای کار از امام زمان خبر دارد، چه معرفتی دارد؟ از کجا امام زمان را شناخته است؟ آن امام زمانی که او میداند، غیر از امام زمانی است که خدا قرار داده، برای نجات بشر قرار داده است، برای بیداری ما قرار داده است، برای ناامید نشدن ما [قرار داده است]، او زنده است. ما او را داریم که ناامید نشویم [و همچنان] کار خود را انجام دهیم. امر به معروف خود را بکنیم، نهی از منکر خود را بکنیم. ادّعای محبّت وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه کاری از پیش نمیبرد [بلکه] در خطّ او حرکت کردن [است که تمام] کار [ها را] میکند. (صلوات)
ادامه ی داستان…
این بزرگوار، مرحوم حاج هادی ابهری رحمه الله تعالی علیه در آن روزی که ساواکیهای به مدرسهی فیضیه ریختند و اوّلین شهید را از طلبههای مدرسهی فیضیه گرفتند؛ در آن روز گفته بود من پشت درب مدرسهی فیضیه رو به حرم [حضرت] فاطمهی معصومه سلام الله علیها بودم. [یک دفعه] پرده کنار رفت و دیدم تمام کفر با تمام اسلام مقابل شد.
آقا دیروز به این مسئله تصریح کردند که تضادّ استکبار با ما، تضادّ تاکتیکی نیست. ما [با آن ها] تضادّ ماهوی داریم. از روزی که انقلاب اسلامی به رهبری یک ولیّ خدا، نایب امام زمان ارواحنا فداه ، مرجع تقلید، موجودیت خود را اعلان کرده است، نظام استکباری عالم در مقام نفی اسلامیت نظام است. [چرا؟ چون] عدالت در حال ورود به صحنه است، ایمان به صحنه میآید، خدا در حال جلوه کردن است، اسارتها دارد از بین می رود، آزادی بشر مطرح است و آنها [این مسئله] را برنمیتابند. لذا این مقابله [بین ما و آن ها] پیش آمد کما اینکه ما آنها را تحمّل نمیکنیم. ما اسرائیل را یک هویت جعلی میدانیم، [چرا که این حکومت] ساختگی است، مادامی که استکبار آمریکا، مستکبر است، با ما تضادّ ما هوی دارد و ما میبینیم در این ۳۲ سال خطّ امام رحمه الله علیه و کسانی که [همراه امام رحمه الله علیه هستند برحق است] (قطع کلام) (شعار)
گرگ و میش
در عین اینکه تضادّ ما [با غرب] تضادّ ماهوی است، در عین حال ما عقلانیت شجاعانه را همواره رعایت میکنیم. دین ما دین انعطاف است، دین ما دین تعقّل است و ما تربیتشدگان مکتب شجاعت هستیم. لذا مذاکره در جای خود بله، امّا مذاکره با کسی که میخواهد یک طرفه [مسائلی را] به ما تحمیل کند [نه]! این مذاکره همان مذاکرهای است که امام رحمه الله علیه فرمودند: رابطهی ما با آمریکا رابطهی گرگ و میش است. مادامی که او میخواهد ما را بخورد چه رابطهای؟ اگر او هم از نردبان پوسیدهی استکباری پایین آمد آن وقت جای مذاکره است امّا در حال حاضر مذاکره با آمریکا نه. ۵۰:۰۰
سیل پاکستان
نکتهی آخر مسئلهی سیل پاکستان است. پیغمبر صلی الله علیه و آله به خصوص در ماه رمضان [به جامعه ی اسلامی] سپردهاند: «تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ»[۲۳]. ماه رمضان است. ماه ترحّم است. سیل خانمانبراندازی بوده است. شش میلیون آواره دارد. گروههای زیادی از شیعیان پاکستان و غیر شیعیان همه چیز خود را از دست دادهاند. هم به سازمانهای بین المللی، هم به کشورهای اسلامی، هم به مسئولین نظام اسلامی ایران و هم به آحاد مردم عزیز این کشور، توصیه [من] این است که از این فرصت استفاده کنید و در حدّ امکان به داد سیلزدهها برسید.
[1]– نهج البلاغه، ص ۳۸۳٫
[۲]– سورهی اعراف، آیه ۴۶٫
[۳]– همان.
[۴]– نهج الفصاحه، ص ۵۵۱٫
[۵]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۲، ص ۴۲۵٫
[۶]– الکافی، ج ۲، ص ۱۸٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۴۵٫ از صبر و نماز یارى بخواهید
[۸]– سورهی انسان، آیه ۷٫ [همانان که] همواره نذرشان را وفا مىکنند، و از روزى که آسیب و گزندش گسترده است، مىترسند
[۹]– سورهی بقره، آیه ۱۸۵٫ ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، راهنماى مردم است و دلایلى روشن و آشکار از هدایت دارد، و مایه جدایى [حق از باطل] است
[۱۰]– سورهی إسراء، آیه ۸۲٫ و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل مىکنیم
[۱۱]– سورهی قدر، آیه ۴٫ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدیر و تنظیم] هر کارى نازل مىشون
[۱۲]– نهج البلاغه، ص ۵۱۳٫
[۱۳]– سورهی تغابن، آیه ۱۷٫ اگر به خدا وام نیکو دهید، آن را براى شما دو چندان مىکند
[۱۴]– الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۵۲۹٫
[۱۵]– سورهی إسراء، آیه ۱۴٫ [به او مىگویند:] کتاب خود را بخوان
[۱۶]– الکافی، ج ۲، ص ۳۰۳٫
[۱۷]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۵، ص ۱۴٫
[۱۸]– سورهی انفال، آیه ۶۳٫ اگر همه آنچه را در روى زمین است، هزینه مىکردى نمىتوانستى میان دلهایشان الفت اندازى
[۱۹]– سورهی قصص، آیه ۴٫ و مردمش را گروهگروه ساخت
[۲۰]– سورهی انفال، آیه ۳۸٫ ] گناهان [ى چون جنگ با پیامبر و بازداشتن مردم از راه خدا، ومنع کردن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام] از آنان بخشیده خواهد شد
[۲۱]– الکافی، ج ۵، ص ۲۸٫
[۲۲]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۲، ص ۹٫
[۲۳]- الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۹۳٫
پاسخ دهید