- کسی به آن بالا نمی رسد!
- دین شده مردم، مردم شده دین
- اعتقاد به اخلاق الهی
- تقوا یعنی…
- ویژگی های روزه
- روزه و اراده ی انسان
- دین آسان!
- مرغ دل!
- قدم گذاشتن انسان به کانون عشق.
- اگر لباس تقوا داشتیم طلاق نداشتیم
- چگونه بدون لباس برویم!
- با چه رویی آمده ای؟
- چرا خطبه ها در اول نماز جمعه است؟
- همه ی عالم دور محور امام علیه السلام می چرخد
- عالم محضر خداست.
- به جایی برو که خدا نباشد.
- تشکر از مقام معظم رهبری مدّ ظلّه العالی و مردم
- درباره ی آقای سیّد عبدالعزیز حکیم رحمه الله علیه
- عراق توام با ثبات
- مرد خدمت!
- جنگ از پیش طراحی شده
- همه برای مردم خدمت کنند
- جنایت های استثنایی
- وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی به آن بالا نمی رسد!
…احیاء کرامت انسانی بود. امام رحمه الله علیه به آرای تک تک انسانها اعتبار بخشید. [درست است که] امروز در دنیا رأیگیری وجود دارد، امّا آراء [مردم] تابع پول است، تابع قدرت است و در چهارچوب حزب است. [در آن کشورها انتخابات،] مقدّماتی دارد که در هیچ جا مردم به طور طبیعی در عرصه نیستند؛ لذا حکومتها بین چند حزب مرتّب دست به دست میشود [و در نتیجه] از متن مردم کسی به آن بالا نمیرسد.
دین شده مردم، مردم شده دین
این امام رحمه الله علیه بود [که] در عین پیاده کردن مسئله ی ولایت [مبنی بر این] که امامت منصب الهی است، [و] مشروعیت آسمانی میخواهد، آن اعتبار و آن رتبه را با آراء مردم گره زدند و این مسئله [را بیان فرمود] که بدون جواز شرعی اگر کسی نصاب آن داراییهای لازم معنوی را از علم و عدالت نداشته باشد و لو همه ی بشریت جمع شوند، او اعتبار پیدا نمیکند.
امام رحمه الله علیه آنچنان بلوغی برای جامعه ی ما ایجاد کرد که با این بلوغ انتخاب مردم [در مورد جمهوری اسلامی]، انتخاب الهی بود؛ لذا قرآن کریم روی [= در باره ی] این دو مسئله [می فرماید:] «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ»[۱]؛ [یعنی رهبر الهی] هم به دین تکیه ی اساسی میکند؛ [چون] رکن رکینی است که اگر آن نباشد، هیچ چیزی نیست و هم به مردم تکیه میکند، به مردم اعتبار میدهد و به مردم مکانت میدهد. [در اصل] دین شده مردم، مردم شده دین. لذا مسئله ی رهبری و ولایت پیوندی بین مردم و خدا است. پیوندی بین مردم و دین است و این را خود مردم به عنوان یک آرمان و ایده انتخاب کردند. (تکبیر)
اعتقاد به اخلاق الهی
در تمام دنیا مسئله ی اخلاق حکومتی بجز سلسله ی جلیله ی انبیاء [رعایت نمی شده است و همواره] هر کس حاکم شده، شاه شده، رئیس جمهور شده، به دنیا آلوده شده است و [مردم] فکر میشد [=می کردند که] اساساً مدیریّت، سیاست و رهبری کلان، با تقوای کامل، خداترسی، ریزبینی در مسائل شرعی سازگار نیست؛ ولی امام رحمه الله علیه این را عملی کرد.
امام رحمه الله علیه به اراده ی تشریعی پروردگار متعال آنچنان معتقد بود [که چنین اعتقادی] از عمق جان ایشان میجوشید. [ایشان معتقد بودند] که [باید] در ریز و کلان زندگی آحاد مردم و زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی همه جا احکام اسلام پیاده شود و بشر در جای جای زندگی افتخار داشته باشد که بنده ی خدا است. اگر [انسانی] پشت چراغ قرمز میایستد، به عنوان یک امر شرعی لذّت میبرد [=ببرد و] افتخار میکند [=کند] که پشت چراغ قرمز ایستاده است.
امام رحمه الله علیه هم در جای جای زندگی اجتماعی، سیاسی شریعت را در نظر داشتند و هم آنچنان اعتماد و توکّلی به اراده ی تکوینی پروردگار متعال داشت که مصداق آیه ی «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»[۲] [بودند.] امام رحمه الله علیه نترس بود. امام رحمه الله علیه شجاع بود. [شما] دیدید که امام رحمه الله علیه در [راستای] پیاده کردن قانون قصاص به بعضی از عوامل داخلی که افکار غربی داشتند، چگونه سیلی زدند و بدون اعتنا به جوسازیهای شرق و غرب
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی وَ الصَّلَاهُ عَلَى أَمِینُ وَحْیِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِیرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِیرُ نِقْمَتِه طَبیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا ِّ بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی العَالَمینِ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ َ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحبَتَهُ وَ خِدمَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ الإستِشهَادَ بَینَ یَدَیه وَ اللَّعْنُ عَلَى أعدائِهِم أَجْمعینَ».
تقوا یعنی…
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[۳] خودم را و شما نمازگزاران مؤمن، مخلص، سنگرنشینان، رونق و عزّت دین و کشور، مردم عزیز و شریف، برادران و خواهران خود را توصیه به تقوای الهی، اهتمام به واجبات و اجتناب از محرّمات الهی میکنم.
سعادت دنیا و آخرت در رعایت تقوا است. تقوا یعنی کنترل نفس. تقوا یعنی تسلّط بر غرایز. تقوا یعنی حاکم ساختن دین خدا بر زندگی فردی، بر امیال، بر خواهشها، بر تقاضاها و رفتارها. تقوا یعنی رها نبودن، ول نبودن، مالک داشتن و در حیطه ی مالک، مِلک او را هزینه کردن.
ویژگی های روزه
ماه مبارک رمضان ماه اکتساب تقوا است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[۴]؛ روزه از سفرههای پربرکت خدا بر مؤمنین است و عبادت ویژهای است که با هیچ عبادتی قابل قیاس نیست. روزه اخلاص است. روزه بیرنگی است. روزه ترک فعل است. تمامی عبادتهایی که خداوند بر ما فرض کرده است، شکلی دارد، قالبی دارد، آوازهای دارد، بروز و ظهوری دارد و نمودی دارد؛ امّا [آثار] روزه فقط بین روزهگیر و خدای او است. روزه گسستن از ما سوی الله و پیوستن به الله است.
روزه و اراده ی انسان
[در رابطه با] اینکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ماه مبارک رمضان مزایای این ماه را، مزایای محیّر العقول این ماه را بیان فرمودند [و گفتند] «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ»[۵]، بعضی از بزرگان گفتهاند که انسان در هر شبانه روز بیش از ۲۸ هزار بار نفس میکشد و خدا در ماه رمضان هر نفسی را تسبیح حساب میکند. چنین محبّتی، چنین پذیرایی کریمانه ی فوق توقّع و تصوّر، [فقط بر] سر سفره ی روزه است [که یافت می شود.] چرا؟ برای اینکه روزه، انسان را انسان می سازد.
انسانیت انسان و کمال آدمی به این است که زندگی او با اراده است. حیوانات تابع غریزه هستند، سر دوراهی قرار نمیگیرند، سر چهار راه متوقّف نمیشوند، راه برای آنها یک طرفه است، غرایز آنها هم تعدیل شده است، به مقداری که به غریزه نیاز دارند، غریزه برای آنها موثّر و محرّک است؛ امّا انسان غریزه ی لجامگسیخته و بیحساب و کتابی دارد؛ هم حبّ مال، هم حبّ شهرت و هم حبّ شهوت و هم سایر ابعاد طبیعی و حیوانی که در وجود آدمیان است، مرزی ندارد. هر میزان به نفس بدهی ارضاء نمیشود. عین [=مانند] جهنّم است [که] «هَلْ مِنْ مَزیدٍ»[۶] میگوید. ارادهای که از دین نشأت گرفته باشد و با عقل هماهنگ باشد، جلوی غریزه کر و کور را میگیرد و [این] روزه است که انسان را در اراده تقویت میکند.
انسان [با روزه] آنچنان اقتداری در خود میبیند که اگر جهانی پر از آتش باشد و [شخصی] دین او را تهدید کند [ و بگوید که یا دین خود را رها کن تا نجات پیدا کنی و یا در این آن آتش بسوز، این انسان] اراده میکند بسوزد و خاکستر شود، امّا دین خود را از دست ندهد.
جوان است، دوران شکوفایی غریزه ی جنسی است، در محیطی (قطع صوت)
دین آسان!
…افتادن، مستبد نبودن، مغرور نبودن، بوالهوس نبودن؛ ما میتوانیم اینها را ترک کنیم./ ما میتوانیم اینها را کنار بگذاریم. خدا حکیم است. خدای حکیم تکلیف ما لا یطاق نمیکند. خدا به بنده ی ضعیف خود که چیزی از او ساخته نباشد، تحمیل ندارد. «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»[۷]؛ خداوند دین آسانی را هم برای حکومت ما، هم برای اقتصاد ما، هم برای فرهنگ ما، هم برای تنظیم ارتباط قلبی ما با خدا که بالاترین نیاز ما نیاز به پرستش و عشق است و مهمترین خلأ بشریت عدم ارضاء این خواسته است، [نازل کرده است].
مرغ دل!
[مردم] مدام این مرغ دل را به آشیانههایی فرستادند که آن را بیرون کردند. [این دل] به هر جایی [که] رفت دید جای او آنجا نیست، سرخوردگی پیدا کرد، عقده پیدا کرد، سر از جنون برداشت، به آدمکشی و جنایت روی آورد؛ چرا؟ برای اینکه در درون او شعلهای، آتشی روشن است که این آتش تا [وقتی که] من، من هستم و به معشوق خود نپیوستم و فناء در او برای من پیش نیامده است، [از این آتش] رنج میبرم. من نباید در برابر او باشم.
قدم گذاشتن انسان به کانون عشق.
[تنها] خدا است [که می فرماید]، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۸]؛ اگر او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است، من چه نقشی دارم؟ من در برابر او چه ادّعایی دارم؟ چگونه میتوانم در برابر او اعلان موجودیت کنم؟ این عشق و پرستش مهمترین نیاز انسان در زندگی است که اگر [انسان] به کانون عشق قدم گذاشت و از خود فانی شد [و] از ما سوی الله گسست، آن وقت بقاء بالله پیدا میکند [و] خدا با او صمیمی میشود. میگوید [اگر] تو نمیبینی، من برای تو میبینم. [اگر] تو نمیشنوی، من گوش تو هستم. تو از دشمن نترس، من از تو دفاع میکنم. من دست تو هستم. [به اصطلاح تا وقتی که] من را داری، کم نداری. بیایید خودمان را به خدا بدهیم. اگر ما [در مورد] قیمت[مان] به ارزانتر از این راضی شدیم، خود را مفت از دست دادیم. این وظیفه ی اوّل خطیب جمعه است که به تقوا توصیه کند.
اگر لباس تقوا داشتیم طلاق نداشتیم
نکته ی دوم در تقوا، لباس بودن تقوا است. این تعبیر بسیار لطیف و سازندهای است [که قرآن می فرماید:] «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»[۹] اگر [ما] همین یک جمله را به عنوان رمز سعادت در زندگی خانوادگی آموخته بودیم، در جامعه ی خود ننگ طلاق نداشتیم. [همچنین] ننگ اختلاف و بیصفایی و جنگ و درگیری و مراء و آتشی که فرزندان در آن میسوزند، پدر و مادرها با هم جنگ میکنند، [نداشتیم].
پدران، مادران! شما خیلی خوب هستید؛ امّا آنها که تجربه ندارند، میتوانید از آنها بخواهید که در این یک ماه، در مهمانی خدا با همدیگر جنگ نکنید [=نکنند]، آتش بس بدهید[=بدهند]، خدا را در نظر بگیرید[=بگیرند]، برای هم لباس باشید [=باشند]، برای هم پوشش باشید [=باشند و] برای هم آبرو باشید [=باشند].
چگونه بدون لباس برویم!
یکی از خصوصیات لباس این است که لباس به انسان زمینه میدهد که [شخصیت] خود را به جامعه عرضه کند. [وقتی] آدم در حمّام باشد و لباس نبرده باشد، نمیتواند از آن [جا] بیرون بیاید؛ باید کسی به او لباس بدهد تا بتواند بیرون بیاید.
آن روزی که ما میخواهیم از این خانه ی تنگ و تاریک دنیا بیرون برویم، اگر [در آن موقع] لباس آبرومند تقوا به تن ما نباشد، [در] آنجا چه خواهیم کرد؟ «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ»[۱۰] قرآن میگوید هم از جلوی او را میزنند و هم از پشت سر. [و می گویند] آخر با چه رویی [می روی؟]، چرا اینطور میروی؟ چه لباسی به تن کردی؟ لباس صداقت چه شد؟ لباس امانت چه شد؟ لباس معرفت چه شد؟ لباس عبودیت چه شد؟ چرا برای خود لباس فراهم نکردی؟ آخر نمیشود که برهنه [به] جایی رفت. مگر عقل خود را از دست دادهای؟ انسان عاقل که برهنه در جامعه حاضر نمیشود. آدم برهنه نمیتواند در جامعه باشد، جایی ندارد. [در اینجا] هم خود شخص خجالت میکشد و هم دیگران اجازه نمیدهند که او با این وضع بیرون بیاید.
آن چیزی که در جامعه به انسان عُرضه [و اعتماد به نفس] میدهد، زمینه میدهد تقوا است. تقوا محبوبیت میآورد. تقوا پذیرش میآورد. تقوا [به معنای] ارتباط با خدای جهان و همه ی جهان است. «مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ»[۱۱].
با چه رویی آمده ای؟
و امّا مطلبی که بحول الله و قوّته، إنشاءالله در ذهن ما آمده است، [این است] که اگر عمری داشتیم، بنا شد مأمور ولایت باشیم، لولا مأموریت الهی، والله خجالت میکشیدیم نماز بخوانیم؛ ما کجا، خدا کجا! من [اگر بگویم] مهمان خدا هستم، [می گویند] تو چه کسی هستی؟ چگونه توانستی به مهمانی خدا بیایی؟ خدا را میشناسی و قدم در مهمانسرای او گذاشتی؟ تو میدانی خدا چه عظمتی دارد؟ میدانی چه قدرتی دارد؟ میدانی چه جلالی دارد؟ زمین و آسمان در برابر عظمت او آب میشوند. [خدا] یک جلوه بر کوه کرد، کوه متلاشی شد؛ تو با این جثّه ی کوچک خود، با این مشکلات روحی و اخلاقی، مهمان خود خدا شدی؟ چگونه توانستی؟ [در پاسخ باید بگویم که] مأمور هستم و الّا خجالت میکشیدم. اگر نماز میخوانم، مأمور هستم. اگر به حج میروم مأمور هستم. خود او گفته [است] دوست دارم، چه خوب باشی چه بد، من تو را دعوت کردم و تو را قبول دارم.
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا»[۱۲] تو خود گفتی ناامید نشوید؛ «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً». خدایا کرمت را خودت نشان دادی. این دریای کرم موج زد و من را همراه خود کرد.
چرا خطبه ها در اول نماز جمعه است؟
اگر بنا شد من مأموریت خود را اجرا کنم و خادم نمازگزارها باشم، بنای من بر این است که اسرار عبادات را در خطبه ی اوّل خود با شما مرور کنم؛ امّا بنای ما بر این است که خطبهها کوتاه باشد. فقط یک جمله از حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء که از زبان فضل بن شاذان نقل شده است، [بیان شود.] [فضل،] این محدّث سرافرازی [است] که امام زمان وی به او نامه مینویسد و میفرماید: “ما مباهات میکنیم که کسی مثل تو در نیشابور است.“ امام زمان او که امام حسن عسگری است به وجود او مباهات میکند.
مرحوم صدوق از ایشان در کتاب “عیون اخبار الرّضا“ نقل کرده است که از حضرت ثامن الحجج، امام رضا علیه السلام، پرسیدند: “چرا خطبههای نماز جمعه قبل از نماز است و [در] نماز عید فطر و عید اضحی بعد از نماز است؟ حضرت فرمودند: “نماز عید در سال یک مرتبه است. مردمی که آمدهاند [نماز بخوانند] انرژی دارند و نمیخواهند نماز زود تمام شود و بروند؛ امّا [نماز] جمعه هر هفته است. اگر ابتدا نماز جمعه و بعد خطبه خوانده شود، بعضی افراد از خطبه محروم میشوند.“
لذا خداوند متعال این [خطبه] را قبل [از نماز] قرار داده است؛ زیرا مردم نمیتوانند قبل از خواندن نماز بروند. لذا این [در این] سفره خطبه لازم است و معلوم میشود کسانی که [خطبه را] میشنوند، نباید خسته شوند [و باید] تشویق شوند و باز هم بیایند بر سر این سفره صفا کنند. خدا از شما پذیرایی میکند، خطیب چه کاره است؟ خطیب مأمور گستردن سفره است و پذیرایی توسّط خدا انجام میشود. شما در روزهای جمعه مهمان خدا و مهمان امام زمان هستید.
همه ی عالم دور محور امام علیه السلام می چرخد
یک نکته هم راجع به نماز جمعه عرض کنم و بعد هم إنشاءالله خطبه ی دوم را مطرح کنیم. روزهای جمعه روز ارتباط با قلب عالم است. روز پیوند با ولیّ الله الاعظم است. روز جمعه [روز] هماهنگ شدن با همه ی موجودات عالم است. اگر شما عالم را مطالعه کنید، [و به آن] نگاه کنید [می بینید] از ذرّهای که به آن اتم گفته میشود و کوچکترین ذرّه [است]، تا بالاترین کهکشانهایی که ما از عظمت آنها سر در نمیآوریم، همه ی اینها دور یک هسته ی مرکزی، دور یک قطبی میگردند. شما یک توده در این عالم پیدا نمیکنید که حرکت منظّمی داشته باشد، امّا دور نقطه ی مرکزی نگردد، قطب نداشته باشد، امام نداشته باشد، کعبهای که دور آن بگردد را نداشته باشد. روز جمعه ما آمدیم بگوییم [که] آقا ما آمدهایم [= می خواهیم] دور شما بگردیم. آمده ایم امام زمان عجل الله تعالی فرجه خود را پیدا کنیم؛ لذا خطیب در قدم اوّل خود حضرت است. آقا جان شما بیایید.
خطبه بخوان تا خطبا دم زنند سکّه تو زن تا امرا کم زنند
برای ما کافی است. خودتان بیایید پرچم را به دست بگیرید. نظر بعضی هم بر این است که در نبود حضرت که این از سمتهای قطعی ولایی است، نایب امام زمان خطیب شما باشد و شما بوی امام زمان را از او میشنوید [=بشنوید]؛ ولی حالا امکانات این اجازه را نمیدهد، این فرصتها را به ما نمیدهد. خطیب جمعه می آید به عنوان نماینده ی نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه با شما صحبت میکند.
از اوّل تا آخر [نماز باید] حواس شما به امام زمان عجل الله تعالی فرجه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه باشد. آقاجان آیا میشود یک روز ما اینجا نشسته باشیم و شما خطبه بخوانید؟ «أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِکَ»[۱۳] مولا جان آیا پیش میآید؟ «وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ» شما جلو باشید؟
به فضل الهی در اوّل خطبه بعد از این خطبه اسرار نماز جمعه را آماده کرده بودم [=کرده ام] که [علاوه بر آن] مطالبی را هم [نوشته ام]. إنشاءالله امیدوار هستم امام زمان عجل الله تعالی فرجه اجازه بدهند که گوینده ما نباشیم، [بلکه] خود ایشان گوینده باشند و ما [فقط] بلندگو باشیم و ترجمان قلوب عزیزان نمازگزار که با یک دنیا صفا و اخلاص قدم در این محیط مقدّس میگذارند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً». (صلوات)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ مَوْلَانَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلَى عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ، وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ الْقَائِمِ الْمَهْدِیِّ (صلوات) أروَاحُ العَالَمینَ لِتُرَابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَ رَزَقَنَا اللَّهُ نُصرَتَهُ و الاسْتِشْهَادَ بَیْنَ یَدَیْهِ أُوصِیکُمْ وَ نَفْسِیَ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ».
عالم محضر خداست.
شما برادران، نمازگزاران عزیز، شما جمعهایها، شما حماسهآفرینهای جبهههای سرافرازی و ارزش و خواهران بزرگوار و خودم را توصیه به خداترسی میکنم. خدا حقیقت است. هیچ جا در هیچ فضایی، هیچ کسی نمیتواند از خدا غایب شود. عالم محضر خدا است. «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۱۴]
به جایی برو که خدا نباشد.
[ داستانی درباره ی] وجود مبارک ارباب ما حضرت أبی عبدالله الحسین علیه السلام [آمده است که] که جوانی از امام حسین نسخه خواست و گفت: هوس من خیلی چموش است، از عهده ی نفس خود بر نمیآیم. حسین جان شما یک نسخه بدهید و من را معالجه کنید.
جوانهای عزیز! شما که رونق این کشور هستید، شما که رونق جبههها بودید، شما که رونق اعتکافها هستید، شما که رونق احیاءهایی که در پیش داریم [هستید]، همه ساله چشم ما، چشم رهبر ما، چشم مسئولین ما، نه [حتی بالاتر از این] چشم آقا امام زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، به شما روشن میشود (صلوات).
گاهی شما [جوان ها] مشکلاتی دارید. جوانها زیاد به ما مراجعه میکنند و مشکلات نفسانی خود را مطرح میکنند، اعتماد میکنند و فکر میکنند از ما هم کاری ساخته است ولی در هر موردی که ما با اینها مواجه شدیم، [به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه توسل کردیم و]گفتیم: یا بقیّه الله آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، شما هستید. با یک نگاه [مشکلات آنان را حل کنید]. آنها از گناه خود خسته هستند، نمیخواهند بد شوند. خیلی از جوانها به دام افتادند، ناراحت و پشیمان هستند. هم در مسائل سیاسی و هم در مسائل فردی و هم در مسائل اقتصادی، برای خیلی از جوانها اشتباهاتی پیش آمده است. اگر [این مشکلات] پیش نمیآمد، شما غفّاریت خدا را کجا میخواستید پیدا کنید؟ گاهی اینطور شده است که [شما] الهی بشوید، از خودتان دور شوید و به خدای خود پناه ببرید. در این نوع زمینهها باید به طبیب مراجعه کرد و الحمدلله [شما] بیطبیب نیستید. پیغمبر ما صلی الله علیه و آله [فرمودند:] «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَهُ إِلَیْهِ».[۱۵]
این جوان هم زرنگ بود [و] سراغ امام زمان خود رفت. به امام حسین علیه السّلام عرضه داشت: “من از عهده ی نفس خود برنمیآیم، شما به من نسخه بدهید.“ حضرت یک نسخه ی پنج مادهای را تجویز فرمودند که یک جمله ی آن این بود: “به جایی برو که خدا تو را نبیند [و] هر کاری میخواهی انجام بده.“
آقای کاسب، آقای بازاری، آقای اداری، آقای مأمور، آقای نیروی انتظامی، آقای قاضی در آن وقتهایی که نفس تو را وسوسه میکند و میخواهی جنس تقلّبی بدهی، گران بدهی، بیانصافی کنی، آقای اداری میخواهی حقّ الحساب بگیری، آقای اداری میخواهی کار امروز را یک ماه دیگر انجام دهی، دو، سه سال این بیچاره را بدوانی، برو این کار را جایی انجام بده که خدا کار تو را نبیند. اگر خدا میبیند، [پس] چگونه به خود جرأت دادی [در] پیش [گاه] خدا چنین کارهایی انجام دهی؟!
تشکر از مقام معظم رهبری مدّ ظلّه العالی و مردم
مطالبی که در خطبه ی دوم است، مطالب روز [از جمله] مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی [است،] را که باید با [=برای] عزیزان بیان کنیم؛ اوّلین نکته تشکّر و اظهار شرمندگی به مقام معظّم رهبری مدّ ظلّه العالی [است]. (من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم!) من این زمینه را در خود نمیبینم و نمیدیدم [ که در این سنگر خدمت کنم]. من کجا و سخنگو بودن برای این همه نمازگزار باصفا که ما با آنها صفا [می] کنیم[کجا]! همین مقدار که ما دنبال آنها برویم افتخار میکنیم [و] اگر جلوتر از آنها باشیم خجل هستیم.
ذات نایافته از هستیبخش کی تواند که شود هستیبخش
امیدوارم این عنایت و بذل محبّتی که [ایشان به ما] فرمودند [و] دعای خیر ایشان و صاحب ایشان که خود هم در اضطرارها، همیشه دامن امام زمان عجل الله تعالی فرجه را میگیرند و آقای ایشان هم آقای خوبی است و همیشه مراقب ایشان است، إنشاءالله مراقب ما هم باشند که ما برای شما امین باشیم؛ [چراکه] عمر شما در اختیار ما امانت است و ما باید قدر این امانتهای شما را بدانیم که به ما میدهید [و] ما برای شما حرف میزنیم.
هم از آقا نهایت سپاس و تشکّر را دارم و عاجزانه توقّع دعای خیر دارم که ما عمر کسی را ضایع نکنیم [و] با این خطبهها در روز قیامت بدهکار مستمعین نباشیم، پیش امام زمان عجل الله تعالی فرجه سرافکندگی نداشته باشیم، به جای ایجاد وحدت، ایجاد الفت، ایجاد صفا و محبّت [در بین مردم] شکافها را بیشتر نکنیم، مشکلات را اضافه نکنیم. این خطبهها، این تریبونها باید به مردم امید بدهد. هر کسی از تریبونهای عمومی سوء استفاده کند، موجب یأس مردم بشود، موجب صلب اعتماد عمومی بشود، در پیشگاه خدا مسئولیت دارد. (تکبیر)
و [همچنین] تشکّر [می کنم] از شما مؤمنین، خداجویان، چشم به راهان مولای ما امام زمان عجل الله تعالی فرجه، که با حضور خود در پایگاههای سیاسی، عبادی جمعه و عید و… این انتظار عملی شما است [=انتظار عملی خود را نشان می دهید].
آقا جان! ما آماده هستیم، هر وقت شما تشریف بیاورید جمع ما جمع است، فقط گل ما کم است و الّا امروز روز شما است. [و همچنین] از شما بزرگان و بزرگواران هم که مثل من هستید و بنا است تحمّل کنید، تشکّر میکنم.
درباره ی آقای سیّد عبدالعزیز حکیم رحمه الله علیه
مطلب دیگری که قابل ذکر است، رحلت و وفات یک عالم مجاهد زجردیده از یک دودمان اصیل، ریشهدار، مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین آقای سیّد عبدالعزیز حکیم رحمه الله علیه، [می باشد.] فرزند یکی از استوانههای شیعه، از مراجع بزرگ ما، مرحوم آیت الله آقا سیّد محسن حکیم رضوان الله تعالی علیه است که این بزرگوار در مدّت عمر خود داغهای فراوانی دید. دودمان حکیم بیش از ۶۰ شهید عالم و مجتهد به دین خود تقدیم کردند. این بزرگوار هم تحمّل زندانهای مخوف بعثیها را کرد و مدّتها هم در ایران بود، [ایشان] در تأسیس گروه بدر مؤثّر بود. در وحدت مردم عراق و انسجام شیعیان مظلوم و گرفتار آنجا نقش به سزایی داشت.
این روحانیون اصیل از خانوادههای ریشهدار هستند که مایه ی ثبات جامعه هستند، مرزبان اخلاق و شرف و موجب جلب اعتماد تودهها به حکومت و به اوضاع جاری هستند. مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین آقا سیّد عبد العزیز حکیم رحمه الله علیه قطعاً با رفتن خود یک ثلمه برای شیعیان عراق پیش آمد. ایشان شمع جمع بود و در این شرایط که به اتّحاد بیشتر نیاز است و شرایط خاصّی است وجود ایشان مغتنم بود.
امیدوار هستم مردم شریف عراق، حوزههای علمیهی عراق، حکومت قانونی عراق، نبود آقای حکیم را برای خودشان مسئولیت جدید و افزودن بر بار مسئولیت خود تلقّی کنند و تشکّل خود را قویتر کنند.
عراق توام با ثبات
نکتهی دوم باز مربوط به عراق، مربوط به جنایات هولناکی بود که قطعاً امنیّت کشور عراق را نشانه رفت و این خارجیها، امریکاییها از این کارها راضی هستند تا به بهانهی قرارداد امنیتی بتوانند اقامت خود را در و حضور نامشروع خود را در آنجا ادامه بدهند. [اگر] عراق آرام و توأم با ثبات [باشد،] هم در اخراج خارجیها توفیق بیشتری خواهد داشت، هم در ثبات منطقه مؤثّر خواهد بود. ما این حرکت ننگین را محکوم میکنیم و از دولت عراق و مردم عراق توقّع داریم که استقلال داشته باشند و هر چه زودتر بتوانند بر مشکلات خود با توکّل بر خدا و با همدلی پیروز شوند. (تکبیر)
مرد خدمت!
نکتهی دوم [در رابطه با] هفتهی دولت است. هفتهی دولت یادآور رئیس جمهوری بسیجی، سادهزیست، ولائی، متدیّن، اخلاقی و سختکوش، یعنی مرحوم شهید رجایی و نخست وزیری عالم، فرهیخته، نویسنده، گوینده و انسان توانمند در مسائل فرهنگی، مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین آقای باهنر رحمه الله علیهما [است] که رئیس جمهور عزیز و محبوب ما هم گفتند که این دو بزرگوار، مرحوم شهید رجایی [و با هنر] برای دولتهای بعدی و برای نسلهای بعدی هم میتوانند الگو باشند و این حرف متعلّق به حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود. امام بعد از شهادت مرحوم شهید رجایی و باهنر چه تجلیلی، چه قدردانی و حقشناسی کریمانهای از شهید رجایی و شهید باهنر اعلام فرمودند و آنها را به عنوان سمبل حکومتی [معرفی کردند] که در آن حکومت [می توانند] هم خادم باشند و هم اینکه اشرافیگری و قیافه گرفتن و از مردم جدا شدن به هیچ وجه در حریم آنها راه پیدا نکند.
[از ویژگی های] شهید رجایی –رضوان خدا بر او باد- یکی مسئلهی سادهزیستی، دوم سختکوشی و بیقراری برای خدمت [بود و] از همهی اینها مهمتر این بود که افتخار میکرد که امام هم رهبر او است و هم مرجع او است. او مقلّد رهبر عزیز خود بود. او در دایرهی ولایت نفس کشید و قدمی بر خلاف رضای ولیّ امرش از او دیده نشد.
این سه نکته [یعنی] عاشق خدمت بودن، برای مردم سر از پا نشناختن و ساده زندگی کردن و در عین حال خودمحور نبودن بلکه ولی محور بودن، ولایتمدار بودن، [از جمله] ارزشهای ماندگار است که هم در این عالم مایهی عزّت او بود و هم برای آخرت با دست پر و رو سفیدی، گلگون کفن و گلگون صورت با موالی خود إنشاءالله ملاقات [خواهد] کرد.
جنگ از پیش طراحی شده
چون هفتهی دولت است، ما هم یک نکته عرض کنیم. با این همه مشکلات و ناراحتیهایی که برای کشور [به وجود آمد]، این کشوری که مردم این کشور [=آن] مردمی بینظیر هستند، در رشد، در هوش، در وفا، در استقامت در برابر مشکلات انقلاب، در سعهی صدر، تحمّل نابسامانیها و به رو نیاوردن به خاطر انقلاب و نظام با این حضور بیسابقهی افتخارآفرین، با این رأی قاطع ۴۰ میلیون رأی و ۲۴ میلیون رأی برای یک رئیس جمهور [که این] در دنیا سابقه ندارد، این [حماسه] که میرفت یک فرصت باشد بر اقتدار ما، بر انسجام ما، بر تشکّل ما، بر پیشرفت ما، بر ابهّت ما در میان قدرتها و کشورهای منطقه بیانجامد، متأسّفانه این فرصت را عدّهای سعی [کردند] که به یک مشکل و به یک چالش تبدیل کنند. من قطع دارم آنچه را که حضرت آقا، مقام معظّم رهبری دام ظله فرمودند، [درست است. ایشان بیان کردند که] آنچه مسلّم است این است که این جنگ نرم از پیش طراحی شده و برنامهریزی شده بوده است. عامل و بانی آن هر کسی است این یک کار شخصی و خطای شخصی نبوده است.
من امید آن دارم خدای غفّار، خدای ستّار العیوب [همه را می بخشد.] اگر همه برگردند و دست به دست هم [دهند]، هر چه بوده گذشته است.
همه برای مردم خدمت کنند
ولی امروز با رأی قاطع [مردم]، یک رئیس جمهوری در مسند شرعی، با انتساب آقا و [در مسند] قانونی با آرای افتخارآمیز مردم رشید ما در سنگر خدمت استقرار پیدا کرده است و او [را] باید هر چه زودتر [در] زمینهی اجرایی کردن مسائلی که در پیشبرد آرمانهای انقلاب و نظام و در رفع مشکلات مردم میتواند مؤثّر باشد، تجهیز کرد.
براساس اختیاری که قانون داده است به نظر ایشان وزرایی صالح رسیدهاند و [ایشان آنها را] نامزد کردند و به مجلس محترم ارائه کردند. مجلس ولائی، مجلس مردمی، مجلس اخلاقی، قطعاً توقّع این است که به فلسفهی این قانون که رئیس جمهور باید نامزدهای کابینهی خود را به مجلس عرضه کند، [عمل شود]. [از این که وزراء باید به مجلس معرفی شوند،] معلوم میشود کابینه خیلی مهم است [ و این معرفی از جمله] مهمترین مسئولیت روی دوش دولت است؛ [اما] چهار سالخیلی زود میگذرد؛ در عین حال هم فرصت کمی نیست. [با وجود] این همه مشکلات با [=و] این همه چشمهایی که مراقب ما هستند، ما باید هر چه زودتر پاسخگوی نیازهای این مردم در پاسداشت همّت و حماسهآفرینی و شور و غیرت آنها باشیم؛ لذا هم در تشخیص اینکه آیا همهی اینها از کارآمدی لازم، حسن سابقه، حسن شهرت، سادهزیستی، استکبارستیزی [بر خوردار هستند،] دقّت [لازم است] که این برنامههای دولت نهم بود و مردم با تجربهی دولت نهم به برنامههای آن رأی اعتماد دادند. رأی دادند و مجلس باید به این مسائل دقّت کند که [در کابینه روحیه ی] استکبارستیزی، ولایتمداری، سادهزیستی، پرتلاش بودن مثل خود آقای رئیس جمهور که خستگیناپذیر و بیقرار در خدمت است، [وجود داشته باشد و همچنین] کابینه بتواند پا به پای رئیس جمهور پرتلاش بدود. اگر [مجلس] این شرایط را در کسی جمع دیدند، هر چه زودتر کمک کنند [تا به دولت ملحق شود] و الّا در نهایت صفا و دوستی تفاهم و تعامل لازمی که در خور قدردانی این ملّت شریفی که هیچ وقت کم نگذاشتند، همیشه برای نظام و ملّت شریف ما پرخدمت، پرفایده و کمتوقّع و بیمعونه بودهاند [آن شخص را به ادامه ی راه در مسئولیت دیگر تشویق کنند؛] لذا توقّع این است که إنشاءالله تعالی هر چه زودتر مجلس موجب تکمیل کابینه شود، موجب تشکیل کابینه و دولت شود تا إنشاءالله کارها پیش برود. (تکبیر)
جنایت های استثنایی
مطالب [دیگر] راجع به افغانستان و راجع به فلسطین [است]؛ مخصوصاً جنایات هولناک اسرائیل در فلسطین [که] واقعاً جزء جنایتهای استثنایی است [که این افراد] جوانها و نوجوانها را بدزدند، ببرند و بکشند، اعضای بدن آنها را خارج کنند و بعد هم جنازهها را با آن وضع فجیع به خانوادهها تحویل بدهند. آن وقت این دنیای استکبار، این امریکا، این اروپا دم از حقوق حیوانات میزنند! به ما در مسائل داخلی خودمان تهمت میزنند و برای هر کسی که در مسیر خودشان نیست، برچسب نقض حقوق بشر درست میکنند؛ [ولی] آنجا تماشا میکنند و تشویق میکنند. امّا بدانند «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»[۱۶]؛ بدانند دست انتقام الهی از آستین امام زمان به همین زودیها بر خواهد آمد و آنها را به سزای اعمال خود خواهند رساند.
وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها را در پیش داریم. [حضرت] خدیجه کهشخصیت و آبرو و دارایی خود را وقف پیشبرد آرمانهای پیغمبر و دین خود کرد، در تمامی ارتباطات الهی تا روز قیامت سهم دارد. [ایشان] سادهزیستی و ثروت داشت، امّا برای خود استفاده نکرد. گویا روز آخر عمر ایشان بود که به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: “دخترم چیزی بر دل من میگذرد که خجالت میکشم آن را به پدر تو بگویم. من برای خود کفنی ذخیره نکرده ام و الآن که در آستانهی انتقال به عالم بقا هستم. یک آرزو دارم و آن این است که من را در آن ردایی که عرق وحی پیغمبر بر آن ردا نشسته است، کفن کنند که در آن دنیا برای من گشایشی باشد.“
(روضه)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ».
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ (الهی آمین)، اللَّهُمَّ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ (الهی آمین)، وَ اخْذُلْ الْکُفْرَ وَ أَهْلَه (الهی آمین)، ُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی أَعْمَارِنَا (الهی آمین)». (دعا)
[۱]– سورهی انفال، آیه ۶۲٫ کسى که تو را با یارى خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت.
[۲]– سورهی انعام، آیه ۹۱٫ سپس آنان را رها کن تا در باطل گویى و خرافاتشان بازى کنند
[۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۰۲٫ اى اهل ایمان! از خدا آن گونه که شایسته پرواى از اوست پروا کنید، و نمیرید مگر در حالى که [در برابر او و فرمانها و احکامش] تسلیم باشید
[۴]– سورهی بقره، آیه ۱۸۳٫ اى اهل ایمان! روزه بر شما مقرّر و لازم شده، همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد، تا پرهیزکار شوید
[۵]– وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۱۳٫
[۶]– سورهی ق، آیه ۳۰٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۱۸۵٫ خدا آسانى و راحت شما را مىخواهد نه دشوارى و مشقت شما ر
[۸]– سورهی حدید، آیه ۳٫ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن
[۹]– سورهی بقره، آیه ۱۸۷٫ آنان براى شما لباسند و شما براى آنان لباسید
[۱۰]– سورهی انفال، آیه ۵۰٫ در حالى که بر صورت و پشتشان [تازیانه عذاب] مىزنند
[۱۱]– الکافی، ج ۸، ص ۳۰۷٫
[۱۲]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫ بگو: اى بندگان من که [با ارتکاب گناه] بر خود تجاوز کار بودهاید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را مىآمرزد
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۹٫
[۱۴]– سورهی حدید، آیه ۴٫ و او با شماست هرجا که باشید
[۱۵]– نهج البلاغه، ص ۱۵۶٫
[۱۶]– سورهی فجر، آیه ۱۴٫
پاسخ دهید