- دنیا مزرعه ی آخرت است
- دشمن قسم خورده!
- روز خدا!
- در صحرای عشق، معشوق را نمی شناسیم!
- منا سرزمین آرزوهاست
- فناء ابراهیم، عشق اسماعیل
- با محبت خارها گل می شود
- بیاید بی رنگ شویم!
- حج یعنی عشق به خدا
- تقوا، نشانه ی محبوبیت خداست
- مناسبت های هفته
- دعای عرفه را جدی بگیریم
- مشت آهنین، در پوشش مخملین
- آمریکا باید بداند…
- وهابیت یعنی عامل تفرقه
- اصول دین شش تاست!
(معرفی سخنران)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
«وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَى خَیرِ خَلقِهِ وَ أشرَفِ بَرِیَّتِهِ بَشِیرِ رَحْمَتِهِ وَ نَذِیرِ نِقْمَتِهِ طَبِیبِ نُفُوسِنَا وَ حَبِیبِ قُلُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الأطیَبِینَ الأنجَبِینَ اَلهُداهِ المَهدِیِّینَ سِیَّمَا مَولَانا الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ أرواحُنا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ خِدمَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ الإستِشهَادَ بَینَ یَدَیهِ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم أجمَعِینَ».
«أُوصِیکُمْ وَ نَفْسِی بِتَقْوَى اللَّهِ، أُوصِیکُمْ بِاتِّباعِ أوَامِرِهِ وَ اجتِنابِ نَوَاهِیهِ، تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى».
دنیا مزرعه ی آخرت است
برای خود و شما نمازگزاران، مؤمنان، سنگرنشینان بندگی خدا [و] طلب توفیق برای تحقّق حقیقت تقوا در وجود ما را دارم. همهی ما با آناتی که سپری میکنیم سفر خود را به پایان میرسانیم. ما مأمور به زعن و مسافرت هستیم. اینجا وطن ما نیست. اینجا محلّ زندگی ما نیست. از اینجا میرویم و [دائما] مشغول رفتن هستیم، لحظهای توقّف نداریم. مَرکب شب و روز به طور مستمر ما را میبرد و وقتی که سفر ما به پایان میرسد، [در واقع] آغاز زندگی ما است و ما [در] آنجا امکانات را، وسیلهی معاش و زندگی را تحصیل نمیکنیم؛ هر چه از اینجا فرستاده باشیم به همان اندازه آنجا دارایی برای ما وجود دارد. «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى»[۱].
پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله اینجا را [به] مزرعه تعبیر کرده است. همهی ما باید [در] اینجا زراعت کنیم. حاصل [زراعت] ما بعد از زندگی دنیا به ما بر میگردد. اینجا متجَر است، تجارتخانه است. عمر ما سرمایه است. فرصتهای ما سرمایه است. این سرمایه را به موقع به کار بگیریم. با لحظات عمر خود سودی برای زندگی ابد خود اندوخته کنیم.
اینجا میدان جنگ است. اینجا جبهه است. هر کسی در جبهه حضور پیدا کند و با دشمن درونی و بیرونی نبرد کند به پیروزی نائل میشود. اگر کسی از شکست تلخ گریزان است باید همواره در جبهه حضور داشته باشد. «خُذُوا حِذْرَکُم»[۲]. جنگ بشر در این زندگی شبانهروزی است. ما لحظهای بدون دشمن به سر نمیبریم. [ما] هم [دارای] دشمن نامرئی [هستیم] که خطرناکترین دشمنان است [و آن دشمن] دشمن نفس ما است، دشمن هوی و هوس ما است و هم دشمنان بیرونی که باز دشمن بیرونی مرئی و نامرئی دارد.
دشمن قسم خورده!
خدا شیطان را به عنوان دشمن به ما معرفی کرده است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»[۳]. خدای متعال این شیطان را «عَدُوٌّ مُبینٌ» معرفی کرده است، [شیطان] عداوت خود را پنهان نکرده است. او قسم خورده است که ما را بیچاره کند. «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»[۴]. [این] لام لام قسم است. [در این آیه شیطان به خدا می گوید:] من همهی فرزندان آدم را اغواء میکنم، اینها را از راه بیرون میکنم. این شیطان سواره نظام دارد، پیادهنظام دارد، طرح دارد، نقشه دارد، نسبت به روحیّهی افراد آشنایی دارد. [او] ملل را خوب با تجارب ممتد شناسایی کرده است، با هر ملّتی، با هر قومی با هر فردی تاکتیک متناسب خود او را دارد. با مؤمن، با نمازگزار، با اهل دین، سلاح خاصّی [را] به کار میبرد. با آدمهای ضعیف الایمان [به گونه ای] و با کفّار به گونهی دیگری [وارد می شود]. و دشمنان ظاهری ما هم روشن است، کفّار دشمنان ما هستند. مستکبرین دشمنان مستضعفین هستند. خداوند متعال جامعهی ایمانی را نسبت به اینها حسّاس کرده است. «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[۵].
این حسّاس بودن به آفتها، حسّاس بودن به آسیبها، حسّاسیّت در برابر دشمنان و خائنان شرط لازم برای پیروزی است و کسانی که در جبهه با امکانات و تجهیزات حضور نداشته باشند، در جبههی خودسازی، مخالفت با هوی و هوس، تسلّط بر غرایز، تملّک نفس، در اختیار گرفتن مشتهیات، امیال و اظهار قوّت و قدرت در برابر شیطان جنّ و شیاطین انس و در رأس آنها استکبار جهانی، شیطان بزرگ و ایادی آن [دچار مشکل می شوند]؛ [اما اگر همه ی] این مجموعه [رعایت شود،] برای ما توشهی آخرت میسازد. زراعت ما، تجارت ما و جهاد ما، ما را سرمایهدار عالم آخرت قرار میدهد.
روز خدا!
این ایّام، ایّام الله است [و خداوند در رابطه ی با این ایام فرموده:] «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر»[۶]؛ [در این جا] خداوند متعال به فجر قسم میخورد. ای کاش همه شب راه برویم و فجر ما، نورافشانی برای دنیا و آخرت ما داشته باشد که [قرآن فرموده:] «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»[۷].
اوقات بین الطّلوعین فرصت طلایی و بهشتی است. ارزاق مادّی و معنوی در آن آنات تقسیم میشود. ملائکه ای [که در] شب حضور دارند [و] ملائکهای [که] روز هم آمدهاند، هر دو ارتباط بنده را با خدا ثبت میکنند [و در نهایت] شهادت میدهند. «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیالٍ عَشْرٍ». بر حسب روایات این لیالی عشر همین ده شب ایّام حجّ است؛ از اوّل ذی حجّه تا شب عید قربان.
[این مطلب] نشان میدهد که این ایّام فرصت بسیار استثنایی است، برای زدودن غبار غفلت و برای رفع حجابهای ظلمانی بین ما و خدای ما و برای گسستن زنجیرهای اسارت بار و زمینگیری که ما را از عروج و معراج و از وصال باز میدارد، فرصتی است که بدیل ندارد. به خصوص روز عرفه [که] در طول سال یک روز کاملاً استثنایی است، روز رهایی است، روز جهش است، روز وصال یار است و روز نجات از همهی بیماریها است. [عرفه] روز معرفت است، روز بینش است و روز پشت سر گذاشتن همهی موانع و رسیدن به قلّهی کمال [است] که [به معنی همراه] بودن با خدا است.
روز عرفه یادآور مناجات همهی صالحان و عارفان است که در رأس آنها سیّد عارفان، ابی عبد الله الحسین علیه السلام [است]؛ آن دامنهی جبل الرّحمهی عرفات با آن دعای محیّر العقول -ابی عبد الله الحسین علیه السلام- تحت عنوان دعای عرفه، با آن اشکها، با آن سوز و گدازهایی که تاریخ ثبت کرده است و طنین نالههای امام حسین علیه السلام را انسانهای صاحب دل [در روز عرفه] با گوش جان خود دریافت میکنند.
لحظات و ساعات و شب و روز این ایّام غنیمت است. باید همهی ما هوشیار باشیم [که] این فرصت را ارزان از دست ندهیم. هر عبادتی در هر فرصتی که برای ما میسور باشد، باید در تمام کلاسهای عبودیت خدا، چه نماز آن، چه روزهی آن، چه احسان و صدقات آن، چه خشنود کردن قلبها، چه ایجاد صلح و ارتباطات بین کسانی که بین آنها کدورتی است، چه نجات پریشانها در زمینههای مختلف و [از همه مهم تر] خدمت و خدمت و خدمت به آحاد بندگان خدا، خدمت به بد و خوب، خدمت به مؤمن و غیر مؤمن [راانجام دهیم]؛ این مظهریّت برای خداست که خدا رحمان است.
در صحرای عشق، معشوق را نمی شناسیم!
امّا آنچه که در این ایّام شاه بیت عبادت خدا است، حجّ بیت الله الحرام است و ما که در خطبهی اوّل بنای ما بر انس با دل های عاشق شما نمازگزاران، شما مهاجران به سوی خدا و کبوتران حریم حرم خدا و طرح اسرار و حکمت عبادتهای پروردگار است، به تناسب ایّام گفتیم؛ [حال] چند کلمهای را [هم] راجع به اسرار حج بگوییم.
[درحج] همه بیرنگ در یک بیابان وسیع یادآور حضور اوّلین و آخرین [بشر] در صحرای عرفات و در قیامت است [=هستند]. ولی الله الاعظم، قطب عالم در آنجا حضور دارند. «یَحضُرُ المَوسِم یَرَیه النَّاس وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» «یَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَهٍ فَیَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ»[۸]. خوشا به حال همهی کسانی که [به] حج رفتند! چشم شما روشن!
این روایت میگوید امام زمان عج الله تعالی فرجه آنجا در موسم حج حاضر میشوند. [ایشان مردم را می بینند و] مردم هم آقا را میبینند. إنشاءالله تشریف بیاورند؛ [در موقع ظهور] خیلی از ما به هم خطاب میکنیم [و] میگوییم: به یاد میآوری در فلان مجلس ما این آقا را دیده بودیم؟ به یاد میآوری وارد حرم امام رضا علیه السلام شدیم، شکل و شمایل او را دیدیم؟ به یاد میآوری در کربلا، به یاد میآوری کنار بیت… مدام به هم یادآوری میکنیمو معلوم میشود [ما امام زمان عجل الله تعلی فرجه را] دیدهایم.
[روایت می گوید] «یَرَیه النَّاس» مردم حضرت را میبینند «وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» ولی [او را] نمیشناسند. همانطور که قرآن میگوید: [وقتی] برادران یوسف بر یوسف وارد شدند، آنها یوسف را نشناختند، ولی یوسف آنها را میشناخت. یوسف ما هم ما را میشناسد و ما هم یوسف خود را دیدهایم، ولی او را نشناختهایم؛ «وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» امّا «یَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُونَهُم» «یَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ» آقای ما همه را میشناسد. مولای ما به همه نگاه میکند و همه را با ظاهر و باطن آنها میشناسد. در عرفات عالَمی است برای کسانی که در آن صحرای نورانی حضور دارند.
منا سرزمین آرزوهاست
بعد مشعر، شبی بدون چادر، بدون تشکیلات و تشریفات، بدون هیچ سایهای است. شبی است، شعوری است، کشف استعدادهای باطنی است. جایگاه تفکّر و تأمّل و خودسازی است. آنجا هم امام زمان عج الله تعالی فرجه حضور دارند. بعد از گذراندن کلاس عرفان در عرفات و رسیدن به عمق وجود و کشف ژرفای حقیقت باطنی خود در مشعر، حالا وقت رسیدن به آرزوها است. باید به سرزمین منا رفت. باید قربانی را عاشقانه به قربانگاه برد. باید به ابراهیم علیه السلام خلیل تأسّی کرد. باید از محبوب گذشت.
فناء ابراهیم، عشق اسماعیل
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۹]. [حضرت ابراهیم علیه السلام] عزیزتر از اسماعیل نداشت. [ایشان] عزیزترین عزیز خود را آنجا برد و با دست خود کارد به گلوی او مالید. «فَلَمَّا أَسْلَما»[۱۰] چه صحنهای بود! چه منظرهای بود! پدری با مرتبهی فناء فی الله گرد خودی را بر باد داده است. خود و همه ی تمایلات و علایق خود را فانی کرده است. خدا در وجود او تجلّی کرده و فقط نور خدا [در وجود او] ست. و چه فرزندی از این پدر [به وجود آمده که قرآن درباره ی او می گوید:] «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ»[۱۱].
ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم [خدا] هستند. او [به اسماعیل] میگوید: فرزندم، [در خواب] میبینم تو را به قربانگاه و مسلخ بردهاند. او هم در جواب عرضه میدارد: «یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ»[۱۲]. این منظره [و جواب] زمین و زمان را مبهوت میکند. این [عقیده] چیست [که] بدون چون و چرا [مرگ را قبول می کند؟ ولی ما چنین ایمانی نداریم. چرا] این همه اشکال گرفتن؟! این همه از باورها و یقینها فاصله گرفتن! این همه خدایی را که [در قرآن می فرماید:] «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۱۳] او را ندیدن! این همه حجاب برای انسان شبهه به وجود میآورد، دغدغه به وجود میآورد، ناامنی فکر به وجود میآورد، ناامنی قلبی و احساسی به وجود میآورد، ایجاد ظلمت میکند، فاصله ایجاد میکند.
اگر خواستیم ایراد و اشکال ما به همدیگر کم شود و اعتماد و صفای بهشتی نصیب ما بشود، بیایید کلاس محبّت را احیاء کنیم. عاشقانه با خدا و بندگان خدا برخورد کنیم. دنبال ایرادها و اشکالها نباشیم؛ [بلکه] دنبال زیباییها باشیم. تمامی موجودات عالم و همهی آدمیان جلوهی خدا هستند. همه زیبایی دارند. همه امتیاز دارند. همه یک رگی دارند که از آن رگ میشود آنها را با خدا مرتبط کرد؛ و[لی] ما دنبال نقطه ضعفها میگردیم و هم خود ما سقوط میکنیم، هم دیگران را از خدمت در صحنهها بیرون میکنیم.
با محبت خارها گل می شود
اینکه انسان عاشق خدا باشد، [قطعا] غیر خدا را نمیبیند و در همهی [لحظات] زندگی به رضای خدا فکر میکند. این منظره که یک پدر، پیغمبر است، آدمکش نیست، خونریز نیست، بیرحم نیست، قساوت ندارد. پیغمبری که در مهربانی از پدر و از مادر و از خود امّت به خود آنها مهربانتر است، [حال] مهربانترین فرد آن عصر [می خواهد] فرزند خود را، نه دشمن خود را، فرزند پاک خود را، فرزند معصوم خود را، فرزند نبیّ خود را به فرمان [حضرت] دوست سرش را جدا کند. این با کدام فقه، با کدام روشنفکری، با کدام فلسفه و حکمت سازگار است که بیچون و چرا به پدری که خیلی مهربان است، دنیای عاطفه و محبّت است، به او بگویند که پسر خود را بدون هیچ گناهی، بدون هیچ سابقهی بدی ببر در قربانگاه [و] سر او را جدا کن؟!
فلسفهی حج را آدم باید در اینجاها پیدا کند. ما آمدیم در اینجا تربیت شویم، خدا را بیابیم [و] عاشق شویم. عشق مشکلات را حل میکند. عشق معمّاها را برطرف میکند. این محبّت است که خارها را گل میکند، دورها را نزدیک میکند، دشمنان را دوست میکند، و این [محبت] در نور دیدن قلّهها را برای انسان مثل راه صاف [و] برقآسا برای میسور میسازد.
محبّت زندگیهای خانوادگی را آباد میکند. [مشکلات] ادارات را [حل می کند و] خستگیناپذیر [بودن و] خدمتگزاران مردم [بودن را به ارمغان می آورد.] حقوقبگیران به مردم سرویس بدهند و خسته نشوند و بداخلاقی نکنند. اخم نکنند. این را فقط محبّت حل میکند. محبّت به خدا محبّت به خلق را در کنار خود دارد. کسی که خشکه مقدّسی میکند، کسی که اخم میکند، حتّی نماز شب هم میخواند، در صف اوّل جماعت هم قرار میگیرد، امّا نسبت به مردم بداخلاقی میکند، بد عنقی میکند، بدبینی میکند، بددلی دارد، اظهار خستگی و ملالت میکند، این [شخص] معلوم میشود [که] عشق و محبّت ندارد. اگر محبّت بود همانطور که خواستههای فرزندان ناخلف خود را برآورده میکند و در برابر شکستهای فرزند خود ناامید نمیشود [و] همیشه کمک میکند که شکست را جبران کند، با همین دید با همهی مردم برخورد میکند.
اوج این کلاس عشق با استادی حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن و شاگردی و الگو شدن حضرت اسماعیل علیه السلام [پدیدار می شود] «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ»[۱۴] آنجا بود که خدا بر اینها آفرین گفت. «نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا»[۱۵].
بیاید بی رنگ شویم!
[آیا] میخواهید صدای محبوب را بشنوید؟ میخواهید شما را هم مورد نوازش قرار بدهد و با شما هم سخن بگوید و کارنامهی عشق شما را هم امضاء کند؟ شما هم بگذرید [از] این تعلّقات [و] این وابستگیها [ی دنیا که] اسارت میآورد. این رنگ رنگ بودن، ننگ میآورد. بیایید بیرنگ بشویم، بیتعلّق بشویم. بیایید همهی ما دل به خدا بدهیم تا بتوانیم مشکلات را به سهولت حل کنیم.
حج یعنی عشق به خدا
فلسفهی حج در مرتبهی اوّل عشق یک جامعه به خدا است، عشق اجتماعی است، عشق جمعی است. خدا در دل شبها بندگان زیادی دارد که با خدا [=او] مناجات دارند؛ ولی دستهجمعی به عرفات رفتن و همه بدون امتیاز فقط دم از خدا زدن، دستهجمعی در صحرای مشعر پراکنده بودن و در آن فضا با خدا در درون خود مرتبط بودن و دستهجمعی در صحرای منا رفتن و قربانی کردن، اینها رموزی است که جامعهای را جامعهی جبههای، یک شهادتطلب [و] عاشق به وجود میآورد [=می کند] و در برابر این طوفان عشق و آتشفشان محبّت هیچ مانعی نمیتواند مقاومت کند. این رمز حج است که فی الجمله در حدّ یک اشاره خواستیم در محضر شما مطرح کرده باشیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ». (صلوات)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى خاتَمِ المُرسَلِینَ وَ سَیِّدِ النَّبِیِّینَ مَولَانَا أبِی القاسِم مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلَی عَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ فَاطِمَهِ الزَهراءِ سَیِّدَهِ نِساءِ العَالَمِینَ وَ عَلَی سِبطَی نَبِیِّ الرَّحمَهِ سَیِّدَی شَبابِ أَهلِ الجَنَّهِ اَلحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّکِیِّ العَسکَرِی وَ الحُجَّهِ القائمِ المُنتَظَر حُجَجَکَ عَلَى عِبَادِکَ وَ أُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ».
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسی بِتَقْوَى اللَّهِ».
تقوا، نشانه ی محبوبیت خداست
تقوا توشهی رسیدن به خدا است. اهل تقوا در پیشگاه خدا از نعمتی بالاتر از بهشت بهرهمند [و] برخوردار هستند. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ»[۱۶] خدا اهل تقوا را دوست میدارد. چشم ما، زبان ما، گوش ما، جوارح ما باید همواره برای خدا به کار گرفته شود [و] خلاف رضای خدا در زندگی ما نباشد. حبّ ما، بغض ما، عصبانیّت ما، محبّت ما برای خدا [باشد]. این نشانهی محبوبیّت خدا است.
خدایا تو خدای من هستی، تو هستی من هستی. من هم تو را از یاد نمیبرم. تو را از خود ناراضی نمیکنم. معصیت تو را نمیکنم. به بندگان تو ستم نمیکنم. در اداء امانت و در اداء حقوق بندگان تو همواره به عشق تو کمر بستهام که فرد امین و صادقی باشم. تقوا نتیجهی حجّ و همهی عبادتها است و مقدّمهی کمالات است. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى»[۱۷]. بهترین حاصل، بهترین نتیجه، بهترین درجه، بهترین رتبه در زندگی رسیدن به تقوا است. این زاد و توشه را جا نگذاریم. [توشه را] باید اینجا تحصیل کنیم و به پیش برویم.
مناسبت های هفته
شهادت امام باقر علیه الصّلاۀ و السّلام در این دهه واقع شده است [که] به امام زمان ارواحنا فداه و به شما مؤمنان و خداجویان خصوصاً به جهان علم و علماء و فرهیختگان تسلیت عرض میکنم. مناسبتهایی که در این ایّام جای طرح آن است یکی مناسبت عرفات است و [دیگری] عید قربان.
دعای عرفه را جدی بگیریم
عرفات را جدّی بگیریم. مثل شب قدر [در] آن روز خود را مجهّز و ممحّض کنیم که مناجاتی، دعایی، اشکی به پیشگاه خدای خود تقدیم کنیم. جاماندگان شب قدر [در] روز عرفه به نوا میرسند و اگر این فرصت را از دست دادند، دیگر زمینهای به این زودیها فراهم نمیشود [تا] آنها هم مستجاب الدّعوه شوند [و] از بدبختیها و نکبتهای این زندگی خلاص شوند. روز عرفه دامن امام زمان عج الله تعالی فرجه خود را بگیرید تا حضرت در آنجا اسمی از شما ببرند و در لیست عرفات حضرت، إنشاءالله مشمول عنایت حضرت باشید.
به قدری دعا در روز عرفه مهم است [که] با [وجود] اینکه روزهی روز عرفه بر حسب روایتی برابر ۷۰ ماه به حساب میآید، اگر کسی روزه بگیرد حال دعا نخواهد داشت، گفتهاند روزه نگیرد؛ امّا آن روز با حال دعا کند. الحمدلله شما مردمی هستید که اعتکافهای شما دنیا را خیره میکند. احیاءهای لیالی قدر ، شما را [در دنیا] برجسته کرده است و بحمد الله عرفات شما هم عرفات آبادی است.
مشت آهنین، در پوشش مخملین
مطلب بعدی [درباره ی] این جریاناتی است که امریکا در برخورد با ایران چهرهی کریه خود را نشان داد؛ آنچه را [=چنان] که روز اوّل سال مقام معظّم رهبری دام ظله فرمودند، [مبنی این که] علی رغم شعارهای نرم و ظواهر فریبندهای که دولت آمریکا و رئیس جمهور جدید [ش] دارد، هیچ تغییر عملی ندارد. هر وقت آنها در عمل نشان دادند که میخواهند با ایران کنار بیایند و حقوق ملّتهای دیگر را رعایت کنند، ما هم در عمل پاسخ مثبت میدهیم. و [همچنین] تعبیر دقیق و لطیف و حکیمانه [رهبر انقلاب] که [فرمودند] مشت آهنین را در پوشش مخملی نرم قرار دادن و ظاهری نرم و باطنی خشن و مسموم داشتن [خصلت آمریکایی هاست]، آن روزها برای عدّهای زودباور مشکل بود و گله میکردند [و] میگفتند: چه اشکال دارد مملکت ما [که] مشکلات اقتصادی دارد، گرفتاریها داریم، هر چه زودتر این رابطه برقرار شود؟ خیال میکنند [کشور در صورت] رابطهی با آنجا [=آن ها] برای ما بهشت برین میشود.
خدا فرموده است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۱۸]. خدا فرموده است [=همچنین می فرماید]: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»[۱۹]. [یعنی] روزی شما در آسمان است. در آسمان را نبندید! ارتباط با آنجا را قطع نکنید. ارتباط با آمریکا برای کسی روزی نیاورده است، برای کسی سعادت و سربلندی نیاورده است، افتخار نیست. با [=به] یک موجود درندهی آدمکش متجاوز باجگیر نزدیک شدن که برای انسان خیلی شوق و ذوق ندارد. امّا آنها گفتند: ما حاضر هستیم روابط خود را حسنه کنیم، ما هم گفتیم: [باید این حرف] عملاً باشد. امّا دیدید که سادهاندیشان و زودباوران اشتباه میکردند! امریکا خوی درندگی خود را از دست نداده است. این حرکت آنها در ضبط اموال ایران که دستگاههای قضایی امریکا، هم در داخل امریکا هم در بعضی از کشورهای دیگر داراییهای ایران را ضبط قضایی کردند، این [کار] نشانهی عناد و دشمنی با ملّت شریف و مستقل ایران است. از طرفی در سفر [رئیس جمهور آمریکا] به چین، سعی آنها این بود که چین را هم متقاعد کنند و تحریم علیه ما را هم با مشارکت آنها انجام بدهند که الحمدلله در این جهت چینیها زیر بار نرفتند و این کار عملی نشد؛ ولی خود آقای اوباما یک سال دیگر باز تحریم علیه ایران را تمدید کرد و این نشانههای خوی ددمنشی و درندگی و ناسازگاری و بداخلاقی اینها است. (شعار)
آمریکا باید بداند…
آمریکا باید بداند ملّت ایران از هیچ تهدیدی تا کنون نهراسیده است. [در جنگ] هشت سال تمام نه تنها آمریکا، بلکه بلوک شرق و کشورهای دیگر هم صدّام را کمک کردند. ما را از چه میخواهند بترسانند! صحبت با ملّتی که در صحنهها آزمایش را با سربلندی پشت سر گذاشته و با اتّکاء به پروردگار متعال با خون پاک مؤمنین خود، سلاحهای مدرن را از کار انداختهاند، صحبت کردن با این ملّت با زبان زور و تهدید جز نکبت و بدبختی و انسجام ملّت ایران علیه آنها و نکبت و بدبختی آنها حاصل جدیدی نخواهد داشت. ملّت ما ملّت فرهنگی هستند، ملّت اخلاقی هستند، ملّت قرآنی هستند و زبان انسانیّت را با زبان انسانی جواب میگویند. ملّت ایران هرگز با زبان زور عقبنشینی نکرده است و هیچ گاه با زبان تهدید تسلیم هیچ قدرتی نخواهد شد. (تکبیر)
وهابیت یعنی عامل تفرقه
مطلب بعدی مطالبی [=مطلبی] است که امام جماعت مسجد النّبی در نماز جمعهی [هفته ی] پیش مطرح کرد و بار دیگر در موسم حج که بنای دین مبین اسلام بر ایجاد وحدت بوده است، [تفرقه افکند]. [حج] یک عبادت جمعی است. [حج] پیوند دادن ملّتها در نقطهای از دنیا با اجتماع [مردم]، به عنوان عبادت در آنجا است و [همچنین] اعلان برائت از جهان شرک و مشرکین است.
باز یکی از زمینههای وحدت ما داشتن دشمن مشترک است و این سورهی مبارکهی برائت که در چنین روزی بود، امیر المؤمنین علیه السلام این پیام برائت را در مسیر از ابوبکر گرفت، به فرمان خدا هم این امر واقع شد و امیر المؤمنین علیه السلام در موسم حج این آیات برائت را اعلان کردند و به صورت تابلو و منشور همیشگی [این سنت را] برای جهان اسلام و موسم حج پایدار و همیشگی کردند؛ [ولی آنها] این مسئله را نادیده گرفتند و باز در ایجاد تفرقه و شکاف در ترویج مرام وهّابیّت و سلفیگری [از کاری دریغ نکردند] که ابن تیمیّه در زمان خود بدعت جدیدی را در برخورد با مرقد مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و مقابلهی با توسّل و شفاعت و حرفهای دیگری که خلاف قاطبهی مسلمانها بود؛ مطرح کرد.
ابن تیمیّه در زمان خود در برابر موج مخالفت علماء از مذاهب مختلف قرار گرفت و به فتوای قضات اهل سنّت مکرّر زندانی شد و نهایتاً هم در زندان از دنیا رفت و دنیای تسنن ابن تیمیّه را قبول نداشتند؛ تا اینکه رسید به محمّد بن عبد الوهّاب که حدود ۷۰ سال قبل با پشتیبانی انگلیس، همان حرفهای ابن تیمیّه را به میدان آوردند و بر خلاف فطرت و عقل و دین با مقدّسات مسلمانها [عمل کردند] که در تمام دنیا مسلمانها در روزهای عید و در روزهای عزا مراسمی دارند؛ [به عنوان مثال] در کشور مصر ملّت مصر به طور عموم زینبیّه دارند، رأس الحسین دارند، سیّده نفیسه دارند، با اینکه شیعه هم نیستند، امّا قاطبهی اهل سنّت این امر فطری را قبول دارند و [و زیارت قبور مورد تایید] بزرگان اهل سنّت و ائمّهی اربعهی اهل سنّت [است و] قبل از جریان وهّابیّت قبور آنها مورد زیارت سنّیهای کشورهای مختلف بوده است و این [شرک دانستن زیارت قبور] مسئلهای بود که فقط ابن تیمیّه مطرح کرد و بعد از قرنها محمّد بن عبد الوهّاب [با این عقیده] ایجاد شکاف و تفرقه و فتنه را در میان مسلمانها [انجام داد و] با این طرحهای غیر معقول موجب جریحهدار شدن احساسات ملّتها [شد].
اصول دین شش تاست!
به علاوه وهّابیها در خشونت با ملّت اسلامی [مشهور هستند و] نه تنها شعار آنها ایجاد تفرقه بوده است، بلکه خشونت آنها [را] هم با زائرین دیدید، [و] همه ی [این ها] ملموس است. نمیدانم چقدر [=چرا] اینها اینقدر بی توجّه هستند. هر قدر مبلّغین ما با امکانات وسیع بخواهند بگویند این مرام مرام خشنی است، مرام اجتماعی نیست، [آنها توجه نمی کنند]. اینقدر که اینها با عمل خود، خود را در میان مردم مسلمان [و] همهی عالم منفور میکنند و عملاً نشان میدهند که اهل مناظره نیستند؛ [بلکه] اهل زور هستند. اینها مدّتها قبل به عراق هم حمله کردند و قبر مبارک حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام را غارت کردند، ضریح حضرت حبیب بن مظاهر را آتش زدند و حملهی به نجف را چند بار تکرار کردند که مرحوم کاشف الغطاء اعلی الله مقامه و علمای دست اوّل، خود سلاح به دست گرفتند و دفاع کردند و آنها هم در برابر حکم جهاد مرحوم کاشف الغطاء و مقاومت جانانهی مردم نجف عقبنشینی کردند.
امّا [آنها] یک مرامی [داشتند] که از روز اوّل با تکیه به اسلحه و زورگویی [جلو بروند.] برادر محمّد بن عبد الوهّاب از برادر خود پرسیده بود: “اصول دین چند تا است؟“ گفته بود: “پنج تا است.“ گفت: «جَعَلتَهُ سِتَّه»؛ تو این پنج اصل را شش اصل قرار دادی. گفت: چطور؟ گفته بود: یک اصل [را] هم خودت قرار دادی؛ هر کس فتوای تو را قبول نکند، کافر و مشرک است. خود آنها [از جمله] برادرش، پدرش [و] اساتیدش [او را] محکوم میکردند و تفرّص میکردند که در آینده این [=او] برای دنیای اسلام فتنه خواهد بود. توقّع از حکومت عربستان و حجاز این است که در آنجا که آنها مسلمانها را به عنوان مسلمان پذیرفتند، پاسپورت دادند و حضور در خانه (قطع صدا ۵۴:۵۶ تا ۵۵:۰۲)
…آنها در چه روزی و برای چه امری خود را آماده کردند.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ».
[۱]– سورهی نجم، آیات ۳۹ و ۴۰٫ و اینکه براى انسان جز آنچه تلاش کرده [هیچ نصیب و بهرهاى] نیست – و اینکه تلاش او به زودى دیده خواهد شد
[۲]– سورهی نساء، آیه ۷۱٫ سلاحها و ساز و برگ جنگى خود را برگیرید
[۳]– سورهی یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫ اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را مپرستید که او بىتردید دشمن آشکارى براى شماست؟- و اینکه مرا بپرستید که این راهى است مستقیم
[۴]– سورهی حجر، آیه ۳۹٫ سوگند همه آنان را گمراه مىکنم
[۵]– سورهی مجادله، آیه ۲۲٫ گروهى را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمىیابى که با کسانى که با خدا و پیامبرش دشمنى و مخالفت دارند
[۶]– سورهی فجر، آیات ۱ تا ۳٫ سوگند به سپیده دم- و به شبهاى دهگانه- و به زوج و فرد
[۷]– سورهی بروج، آیه ۳٫ و سوگند به شاهد [که پیامبر هر امت است] و مورد مشاهده [که اعمال هر امت است]
[۸]– بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۲٫
[۹]– سورهی آل عمران، آیه ۹۲٫ هرگز به [حقیقتِ] نیکى [به طور کامل] نمىرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید
[۱۰] سورهی صافات، آیه ۱۰۳٫ پس هنگامى که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]
[۱۱]– سورهی بلد، آیه ۳٫ و سوگند به پدر و آنچه زاده است
[۱۲]– سورهی صافّات، آیه ۱۰۲٫ پدرم آنچه به آن مأمور شدهاى انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهى یافت
[۱۳]– سورهی حدید، آیه ۳٫ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن،
[۱۴]– سورهی صافات، آیه ۱۰۳٫ پس هنگامى که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]
[۱۵]– همان، آیات ۱۰۴ و ۱۰۵٫ و او را ندا دادیم که: اى ابراهیم- خوابت را تحقق دادى [و فرمان پروردگارت را اجرا کردى]، به راستى ما نیکوکاران را اینگونه پاداش مىدهیم [که نیّت پاک و خالصشان را به جاى عمل مىپذیریم.]
[۱۶]– سورهی توبه، آیه ۴٫ خدا پرهیزکاران را دوست دارد
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۱۹۷٫ . و به نفع خود توشه برگیرید، که بهترین توشه پرهیزکارى است و اى صاحبانِ خرد! از من پروا کنید
[۱۸]– سورهی اعراف، آیه ۹۶٫ و اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان مىآوردند و پرهیزکارى پیشه مىکردند، یقیناً [درهاىِ] برکاتى از آسمان و زمین را بر آنان مىگشودیم
[۱۹]– سورهی ذاریات، آیه ۲۲٫ و رزق شما و آنچه به آن وعده داده مىشوید، در آسمان است
پاسخ دهید