«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

شناخت حضرت زهرا (سلام الله علیها) شناخت دین و بر همگان واجب است

«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ[۲]»؛ به مَحضر میزبان با عظمت، با کَرامت، سُفره‌ی هدایت اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین)، سُفره‌دارِ همه‌ی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) در شهر قُم حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) تسلیت عرض می‌کنم. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حجّت بالغه‌ی خداوند متعال هستند. هم اَقوال ایشان سندیّت دارد که فُقها و عُلمای ما به اِستناد حدیث حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌توانند فَتوا بدهند. هم اَفعال حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) مانند پدرشان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همانند علی مرتضی (علیه السلام) و ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) برای ما حجّت است. کارِ فاطمه (سلام الله علیها) حجّت است، حرف فاطمه (سلام الله علیها) حجّت است، تقریر فاطمه (سلام الله علیها) هم حجّت است. و حضرت زهرا (سلام الله علیها) تحقّق عینیِ وَحی الهی هستند. نه کوثر قرآن هستند، بلکه همه‌ی قرآن هستند. فاطمه (سلام الله علیها) جلوه‌ی کامل خداوند متعال است. همان‌گونه که قرآن کریم تجلّی اعظم است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) «إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ[۳]»، آیت کُبری هستند، آیت عُظمی هستند، مَظهریّت تامّ از اَسماء جَمالیه و جَلالیه‌ی خداوند متعال در وجود ایشان هست. لذا شناخت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شناخت دین است و شناخت دین بر همگان واجب است. معرفهُ الزّهرا (سلام الله علیها) معرفهُ الله است و اگر کسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بشناسد، از چند طریق می‌تواند به آن مقداری که استعداد داریم تا از نور فاطمی اِستضائه کنیم، خداوند متعال به ما عنایت می‌کند. یکی از طریق قرآن کریم است. مُعرّف اوّل برای حُجج الهی کتاب آسمانی است. خودِ خداوند متعال است که برای بَشر در همه‌ی زمان‌ها حجّت قرار داده است تا بَشر تابلو داشته باشد، آدرس در اختیارش باشد که بیراهه نرود و خودش را به جهنّم ساقط نکند. و صراط مستقیم حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند.

شأن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آیه‌ی مُباهله

قرآن کریم در زمینه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آیاتی دارد که مقام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را فوق ارزیابی ما قرار داده است. یکی آیه‌ی «مُباهله» است. در آیه‌ی مُباهله وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) را جُزء صاحبان دعوت مُعرّفی فرموده است و شأن ایشان، شأن پدرشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مَظهر العجائب حضرت علی مرتضی (علیه السلام) و دو سیّد جوان بهشت که «هُما إمامان» هستند، هر دو سِمَت امامت داشتند. در حال قیام و قُعود حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) که این پنج نور مُقدّس هستند، از جانب خداوند متعال در یک رُتبه به عنوان حجّت بالغه به عالَمیان ارائه شدند و این‌که خداوند متعال جمع‌شان را به صورت یک‌جا مُعرّفی فرمود، شاید یکی از حکمت‌هایش این است که پیروان این خانواده خانواده را جدّی بگیرند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به تنهایی حجّت هستند. رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) این چهار نور مُقدّس را اهل‌بیت خودشان و خاصّه‌ی خودشان مُعرّفی کردند که سِلم این‌ها سِلم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، جنگ این‌ها جنگِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و در مورد تک‌تک آن هم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این‌ها را جان و روح و ثَمره‌ی فُؤاد خودشان مُعرّفی کرده است. اما فرموده است: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا[۴]»؛ اگر شیعه است باید خانواده تشکیل بدهد و اَبناء داشته باشد. این آیه‌ی کریمه‌ای که گاهی در قنوت‌ها می‌خوانیم: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا[۵]»؛ انسان تنها خودش اُلگو باشد، جاذبه‌ی دینی داشته باشد و دل‌ها را هدایت کند، کافی نیست. بلکه مجموعه‌ی خانواده باید نوری باشند، باید وِلایی باشند، باید دین از وجود این‌ها به دیگران مُعرّفی بشود. منتظر نباشند تا در خوبی‌ها دیگران پیش بیفتند و این‌ها به دنبال آن‌ها بروند. در جبهه‌رفتن نفر اوّل باشند، در انفاق نفر اوّل باشند، در نماز جماعت نفر اوّل باشند، در خوش‌اخلاقی نفر اوّل باشند، در ظرفیّت‌داشتن، صبر کردن و تحمّل کردن نفر اوّل باشند. «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ خدایا! نه تنها خود من، بلکه مجموعه‌ی خانواده‌ام برای پاکان عالَم ما می‌خواهیم خط‌ شِکَن باشیم، ما می‌خواهیم جلو باشیم و دیگران که ما را دیدند، تشویق بشوند تا آن‌ها هم کارهای خوب انجام بدهند. آن‌ها هم خداوند متعال را پَرستش نمایند، آن‌ها هم عشق حضرت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه‌ی طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین) در وجودشان تجلّی داشته باشد. مَودّت داشته باشند، عشق به اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) داشته باشند. لذا خداوند متعال در آیه‌ی مُباهله شناسنامه ارائه می‌کند: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا»؛ پسران‌مان را آورده‌ایم. «وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا»؛ ما بانوان‌مان را آوردیم. ما خانواده داریم، پسر داریم، مادر داریم. «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ»؛ به علی مرتضی (علیه السلام) که رسیده است، خداوند متعال او را به عنوان رِجال مُعرّفی نکرده است؛ بلکه به عنوان چشمه‌ی حیات مُعرّفی فرموده است. او حقیقتِ جانِ ماست. هرکسی جان دارد، یعنی جانِ انسانی دارد، هرکسی حیاتِ طیّبه‌ی الهی و توحیدی دارد، باید به چشمه‌ی وجود حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه الصلاه و السّلام) مُتّصل بشود. و خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه برای نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و این بَضعه الرّسول، مُهجه الرّسول، بَهجه الرّسول و شُجن الرّسول و بقیه النبوّه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حَسنین (علیهما السلام) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مقاماتی را خداوند متعال به عالَمیان مُعرّفی کرده است که یک جمله است، ولی ریشه‌دار است. «تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ[۶]»؛ ما در مقام مَصاف تنها نمی‌آییم. همه‌ی خانواده‌ی ما بسیج هستند، همه‌ی خانواده‌ی ما جان بر کَف هستند، در مقام زُدودن باطل، اِبطال باطل، نَفی باطل، ریشه‌کَن کردن روح اِستکباری و ضدّ خدایی با خانواده در صحنه حاضر می‌شویم و خانوادگی دست بر سِلاح می‌بَریم که در این میدان سِلاحی را که خداوند متعال مُعرّفی فرموده است، اِبتهال است. شما این دعا را کمتر از اتُم و موشک نبینید. دعای دل‌شکسته‌ی سَحَر عَرش خداوند متعال را به لَرزه درمی‌آورد و نُصرت و قدرت الهی را که دریای بیکَران است، مُتلاطم می‌کند و یک دل شکسته عالَم را متحوّل می‌سازد. خداوند متعال این‌ها را دارای یک حقیقت ایمانی و توحیدی مُعرّفی می‌کند که اگر این‌ها اِبتهال کنند، تضرّع کنند، دست به بارگاه الهی باز کنند و از خداوند متعال نابودیِ جبهه‌ی باطل را بخواهند، خداوند متعال دعای این‌ها را مُستجاب می‌کند.

جَعل لَعنت اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) در آیه‌ی مُباهله

اما علاوه بر اِبهتال، یک نکته‌ی لطیف دیگری در این آیه‌ی کریمه وجود دارد و آن این است که می‌فرماید: «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ[۷]»؛ ما لَعن نمی‌کنیم. لَعن دعاست. خداوند متعال به ما قدرت تَکوین داده است. ما صاحبِ نظر هستیم، ما صاحبِ نَفس هستیم. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۸]»، ما جُزء آن‌ها هستیم. نَفس‌ ما در عالَم تَأثیر می‌گذارد. جَذبه‌ی وجود ما هدایت را برای افراد تَأمین می‌کند. شَقاوت هم با طَرد ماست. افراد با جَعل لَعنت ما به اَسفل سافلینِ اِبلیس که مَعلون اَبد است، کشیده می‌شوند. خداوند متعال او را مَلعون کرده است. خداوند متعال در وجود ما که جُزء اَسماءالله هستیم، این نُفوذ تَکوینی و ولایت تَکوینی را قرار داده است که اگر شما مُنقاد نشوید و کنار نیایید و بر لِجاجت خودتان ادامه بدهید، نه این‌که ما دعا می‌کنیم که خدایا این‌ها را لَعنت نما، بلکه خودمان شما را مَلعون می‌کنیم. در وجود شما جَعل لَعنت می‌کنیم. حال چون عُلمای عزیز مُتواضعانه به ما ادب یاد می‌دهند و در مَحضر شَرف حضور دارند و مُشرّف در مَحضر بی‌بی عالَم حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند، مقداری اُمید بنده هم بالاتر است. در مجلس مادر نمی‌شود که خودِ صاحب مجلس حضور نداشته باشد. مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و توقّع ما این است که امام زمان (ارواحنا فداه) هم در این مجلس حضور داشته باشند و ما در مَحضر ایشان برای مادرشان ماتَم و عزا گرفته‌ایم. لذا این جَعل لَعنت با خودِ لَعنت تفاوت دارد و این یکی از آیاتی است که در ولایت تَکوینی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امامان (سلام الله علیهم اجمعین) می‌توان به آن اِستناد کرد.

طهارت خاصّی که خداوند متعال برای اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) بیان فرموده است

از آیات دیگر، آیه‌ی تَطهیر است. آیه‌ی تَطهیر می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۹]»؛

صلواتی مرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

بهترین شُعاری که هیچ‌گاه کُهنه نمی‌شود و از خَصائص پیروان اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) است؛ آن‌هایی که در مَکتب اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نیستند، می‌بینید که این شُعار را ندارند. این شُعار مخصوص شماست. لذا قَدر بدانید که خیلی هم آثار و برکات دارد و آن صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) است.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

در آیه‌ی تَطهیر با کلمه‌ی «إِنَّمَا» که دارد، یکی در مورد حکومت حضرت علی (علیه السلام) و ائمه‌ی هدی کلمه‌ی «إِنَّمَا» برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است؛ ولی «تَنقیح مَناط[۱۰]» می‌شود و فرزندان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم خودِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند. یکی مسأله‌ی جایگاه طهارت است که همه‌ی پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) طاهر بودند، همه‌ی صُلحا و صدیقین طهارت دارند، همه‌ی شهدا از طهارت و قِداست بَهره‌مند هستند. اما این کلمه‌ی «إِنَّمَا» در آیه‌ی تَطهیر نوعی از طهارت را برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدرشان، برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) و همسر ایشان، برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دو نور دیده‌ی ایشان یعنی جان‌های ما حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) اثبات می‌کند که مخصوص خودِ این‌هاست. حضرت ابراهیم (علیه السلام) به آن دَرجه نرسیده است، حضرت موسی (علیه السلام) به آن دَرجه نرسیده است، حضرت عیسی (علیه السلام) به آن دَرجه نرسیده است، حضرت آدم صَفی (علیه السلام) در آن مقام نبوده است. با وجود این‌که وَلیده‌ی همه‌ی اَسماء الهی بوده است، ولی این جایگاه طهارت مخصوص این خانواده است. این هم فقط به صورت اشارتاً عَرض می‌کنم. این مسأله‌ی طهارت مَراتبی دارد که فُرصت نداریم تا مَراتب طهارت را عَرض کنیم و این موضوع را بیشتر برای شما باز کنیم؛ ولی همین‌ اندازه عَرض کنیم که در سوره‌ی «هَل‌أتی» که ۱۸ آیه در مورد حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) و دودمان ایشان نازل شده است، در پایان دارد که می‌فرماید: «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۱۱]»؛ این شَراب طَهور را احادیث ما از قول کَشّاف حقایق و رئیس حوزه‌های علمیه حضرت امام جعفر صادق (روحی فداه و سلام الله علیه) می‌فرمایند: «یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ[۱۲]»؛ آن شَراب، شَراب مُطهّر است. شَرابی است که اگر یک جُرعه از آن شَراب به جان ما بیفتد، ما قطره‌ی وجودمان را تسلیم دریای وجود ولایت می‌کنیم. صاحب جَذبه می‌شویم، مَجذوب می‌شویم و از خود بی‌خود می‌شویم. «سَقَاهُمْ»؛ آن که خودِ خداوند متعال ساقی است و این حضرات (سلام الله علیهم اجمعین) میهمان خداوند متعال هستند و خداوند متعال این سِقایت را به آن‌ها کرده است، در جانِ آن‌ها یک چیزی که بنده تَعبیر دیگری ندارم بگویم، یک سِقایتی است، یک مایعی است، یک چشمه‌ای است، یک ماده‌ی حیاتی است که خداوند متعال در وجود این‌ها قرار داده است و شما در سراسر زندگی‌شان، اَقوال‌شان، اَمیال‌شان و رفتارشان جُز خداوند متعال‌ را نمی‌بینید. لذا تَرکِ اُولی به این‌ها راه ندارد. همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) تَرکِ اُولی داشته‌اند، ولی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) تَرکِ اُولی ندارد. اگر شما این را قاعده قرار بدهید، این را مَحَک قرار بدهید، دروغ‌بودن بعضی از احادیثی که اسرائیلیات در احادیث و در زندگی حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) وارد شده است، از جمله برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعضی از حرف‌های نادرستی که بعضاً نسبت داده شده است و گاهی در کتاب‌های ما هم آمده است، شما می‌دانید که حضرت زهرا (سلام الله علیها) آیینه‌ی خداوند متعال است. هرکاری که ایشان می‌کند، خودِ خداوند متعال این کار را کرده است. یعنی این‌ها اصلاً دیگر خودی ندارند. «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»؛ این‌ها اَسماءالله هستند، این‌ها اسم اعظم خداوند متعال هستند، این‌ها مَظهر تمام اَسماء الهی هستند، بوی خداوند می‌دهند، خویِ خداوند متعال را دارند و هرکاری می‌کنند، کارِ خدایی می‌کنند.

حمایت مادرگونه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) از کودکی نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

اما از جمله درس‌هایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ما داده‌اند، در این آیه‌ی کریمه همه‌ی ما دعوت شده‌ایم که در این راه قرار بگیریم، خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی خطاب می‌کند. یعنی به پیامبرش می‌فرماید که تو به این مردم بگو: «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ»؛ بگو اگر پدران شما، «وَ أَبْنَاؤُکُمْ» فرزندان شما، «وَ إِخْوَانُکُمْ» برادران شما، «وَ أَزْوَاجُکُمْ» همسران شما، یا «أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا» این مالی که با زحمت به دست آورده‌اید و ذخیره کرده‌اید و یا تجارتی که نوعاً در این نَوسانات نگران وَرشکستگی خودتان، گرانی و تورّم و این‌ موارد هستید، اگر این مسائل دین شما را کم‌رنگ کند، اگر این‌ دَغدغه‌ی شما نسبت به پدر و فرزند و برادر و همسر و فرزند، دَغدغه‌ی شما بیشتر از دَغدغه‌ی دین‌تان و دَغدغه‌ی نسبت به جهاد فی سبیل الله باشد که این جهاد به وسعت همه‌ی زندگی است؛ جهاد با اَنفُس داریم، جهاد با اَموال داریم، جهاد علمی و فرهنگی داریم، جهاد تبیین داریم، جهاد کَبیر داریم، جهاد اَکبر داریم، جهاد اوسط داریم، جهاد اَصغر داریم و در سوره‌ی مبارکه‌ی حجّ یک جمله فرموده است: «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ[۱۳]»؛ این انسان زندگی را صحنه‌ی جهاد و جنگ ببیند، در قدم اوّل باید دائماً با شیطان باطن خودش درگیر باشد و نَفس اَمّاره و غَرائز خودش را اَسیر نماید، اسیرِ شَهوت و شُهرت و ثروت و قدرت نشود. این مهم‌ترین جهادی است که هرکسی به هرجایی رسیده است…

«طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت     *****     بدر آی تا ببینی طیران آدمیت[۱۴]»

اگر توانستید بر خودتان مُسلّط باشید، اَمیر خودتان باشید، چشم‌تان رَها نباشد، زبان‌تان آزاد نباشد، دست‌تان برای تصرّف در اَموال مردم باز نباشد و در همه‌ی شئون بنده و عاقل باشید و عقل دینی شما، شما را عِقال کند. این مَرکب نَفس و شُتر نَفس شما را عِقال کند، زانوی او را ببَندد که به جایی که نباید برود، نرود. اگر این‌گونه شدید، شما یک مُجاهد به تمام مَعنا هستید و اگر این‌گونه نبودید، گرانی آمد، تورّم آمد، نَوسانات قیمت آمد، یک عدّه‌ای شروع به گِله و شکایت می‌کنند، به خون شهید و به مُقدّسات پُشت پا می‌زنند؛ گاهی حتی به مَبادی عالیه، به مَکتب و به ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) هم مَعاذالله بی‌مِهری نشان می‌دهند، جَفا نشان می‌دهند و می‌گویند: ای بابا! این چه دینی است؟! این برخلاف آن روش و رفتاری است که حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) عُموماً مادر دیانت حضرت زهرا (سلام الله علیها) که هم مادرِ شهادت است، هم مادرِ رسالت است، هم مادرِ حقیقت است، هم مادرِ خلقت است. وقتی ایشان «اُمّ ابیها» شدند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «أَوَّلُ مَا خَلَقَ» هستند، «أَوَّلُ مَا صَدَر» هستند. وقتی ایشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را برای خودشان مادر مُعرّفی می‌کنند و واقعاً بی‌بی عالَم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادرانه، همان‌گونه‌ای که مادر نسبت به طفلی که در دامانش هست حساسیّت دارد، خوابِ راحتش را فدای او می‌کند، اگر احساس کند که کم‌ترین آسیبی به او نزدیک است که وارد بشود، بیقرار می‌شود و با همه‌ی وجودش از او حفاظت می‌کند، کار حضرت زهرا (سلام الله علیها) با پدرشان نوعاً خداوند متعال در قرآن کریم به فرزندان توصیه می‌کند که هوای پدر و مادرتان را داشته باشید؛ «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا[۱۵]»؛ اما به پدر و مادرها توصیه‌ی فرزند را نمی‌کند. چرا؟ زیرا نیاز به توصیه ندارد. دل مادر برای فرزندش پَر می‌زَند. اصلاً او خود به خود یک جاذبه‌ای در وجودش هست که برای سرپرستی، برای نگاه‌داری و برای حفاظت فرزندش از همه‌چیز خود مایه می‌گذارد. پدر هم به همین صورت است. لذا نیازی به سفارش نبوده است. این حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مَنزله‌ی دختری نیستند که پدرشان را دوست دارد؛ بلکه به مَنزله‌ی مادری هستند که همه‌ی وجودشان حسّاس است که این شخصیّت را حفظ نمایند. هم در حفظ شخص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا وقتی بودند از دوران ۵ سالگی، نه بلکه از دوران جَنین در شکم مادر بود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و دیدند که گویا حضرت خدیجه (سلام الله علیها) اَنیسی پیدا کرده‌اند و با او هم‌سخن شده‌اند. وارد منزل شدند و فرمودند: خدیجه جان! با چه کسی حرف می‌زدی؟ عرضه داشت: این جَنینی که خداوند متعال در رَحِم من قرار داده است، من غُصّه‌ی شما را داشتم که این همه دشمن دارید و یار و یاوری ندارید. اما او به من دلداری داد. فرمود: «یا أُمّاهُ لا تَحْزَنی وَ لا تَرْهَبی فَاِنَّ اللهَ مَعَ أَبی[۱۶]»؛ مادر! ناراحت نباش. پدر من ناصر و حامی دارد. «فَاِنَّ اللهَ مَعَ أَبی»؛ مُسلّماً الله هوای پدر من را دارد. از همان زمان او نسبت به پدر بزرگوارش یک کِفالت خاصّ، یک نُصرت، یک کِفایت، یک نوع اِشرافی که همه‌ی حواسش به شخص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و شخصیّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. هنگام ولادت هم اوّلین کلماتی که از زبان دُرَر بارِ ایشان به صورت مُعجزه‌آسا ملائکه شنیدند و قابله‌ی بهشتی شنیدند، بعد از شهادت به وَحدانیّت پروردگار متعال «أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) رَسُولُ الله» بود. بعد هم بعد از حضرت خدیجه‌ی کبری (سلام الله علیها) به صورت قَدم به قَدم، این خلأ که نبودِ حضرت خدیجه (سلام الله علیها) برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد می‌کرد، حساسیّت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بر حفاظت از پدرشان مُضاعف بود. لذا به کنار مسجدالحرام می‌روند و می‌بینند که بر صورت پدرشان شکنبه انداخته‌اند و لباس ایشان و چهره‌ی ایشان را آلوده کردند. با گریه می‌روند و با آبی که می‌بَرند پدرشان را شستشو می‌دهند و این آیینه‌ی تمام‌نَمای خداوند متعال را از این عَوارضی که برایشان پیش آمده است، پاک می‌کنند. نقش پاسدارِ محافظی است که پاسداری او قراردادی نیست، اُجرتی نیست؛ بلکه عشقی است، ایمانی است. او پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر همه‌ی شئون خودش مقدّم می‌دارد.

دفاع حضرت زهرا (سلام الله علیها) از حریم ولایت و امامت پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در ارتباط با علی مرتضی (علیه السلام) و حفظ ولایت، این همه آیاتی که در شأن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نازل شده است، همه‌ی این سفارشاتی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) کرده‌اند که فُرصت بیان آن‌ها را نداریم، ولی همه‌ی شما با توصیف‌هایی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) دارند، آشنا هستید. این جمله‌ی امام صادق (علیه السلام) را همه‌ی شما بَلد هستید، ولی بر روی آن دقّت بفرمایید. ایشان می‌فرمایند: «و هی الصدیقه الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی[۱۷]»؛ نه این‌که فاطمه (سلام الله علیها) در عَصر خودش مِحور است که در حدیث کساء هم می‌شنوید که خداوند متعال پیامبرش، ولیّ مُطلقش علی مرتضی (علیه السلام)، دو گوشواره‌ی عَرش خودش را با فاطمه (سلام الله علیها) مُعرّفی می‌فرماید؛ «هُمْ فاطِمَهُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها وَ بَنُوها[۱۸]»؛ حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) این مقام و موقعیتی که پیامبرش را در جهاد تبیین مأمور کرده است و خودِ خداوند متعال فاطمه (سلام الله علیها) را تابلو کرده است؛ زیرا فاطمه (سلام الله علیها) مَحک است و اگر بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این جهاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) نبود، اگر روحیه‌ی بسیجی عاشقانه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مأموریت عَرشی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نبود، هم قرآن صامت از بین رفته بود و هم قرآن ناطق یعنی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که دیگر امروز شما یاعلی نمی‌گفتید، «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» نمی‌گفتید. شما معارف علوی نداشتید، شما نَهج‌البلاغه نداشتید، شما این مطالب بلند توحیدی و اخلاقی و عرفانی را از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نداشتید. زندگی شما از این اَنوار مَحروم شده بود. این فاطمه (سلام الله علیها) بود که هم قرآن ناطق را حفظ کرد و هم قرآن صامت را حفظ نمود. این‌که در خطبه‌ی فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیهِ تَبْغُونَ[۱۹]»، این ریشه را زدند. افشاگری کردند که مسأله، مسأله‌ی خلافت علی (علیه السلام) نیست. چون خلافت علی (علیه السلام) تضمین‌کننده‌ی سلامت دین و اسلام ناب است، این‌ها با خود اسلام حرف دارند.

تمام توفیقات جمهوری اسلامی ایران به برکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است

بنده هم به شما عرض می‌کنم که امروز هرکسی با ولایت حضرت علی (علیه السلام)، ولایت دوازده امام (سلام الله علیهم اجمعین) و در غیبت کُبری طبق توصیه‌های حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) عُموماً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) که این ولایت‌فقیه را مطرح فرموده‌اند، این نوعی پَناهگاهی است که شیعه در زمان غیبت سامان خودش را داشته باشد، گرفتار حیرت نشود، از هر سری آوازی بلند نشود. این‌ها خودشان در داخل خودشان جنگ نداشته باشند؛ همیشه عَلمدار یکی باشد، ولی بوی علی (علیه السلام) را داشته باشد، بوی امام حسن مجتبی (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را داشته باشد. این مسأله‌ی ولایت‌فقیه را والله قَسم حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به حقّ فرمودند: ولایت‌فقیه استمرار حرکت انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است. و والله قَسم به حقّ فرمودند: پُشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا مملکت شما آسیب نبیند. می‌بینید که در این طوفان‌ها، در این بُحران‌ها، در این اَمواج خطرناک و در این آشوب‌هایی که پیش آمده است، اگر آن ولایت مُتّصل به ولایت ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نبود، اگر آن دل پاک نبود، اگر آن تقوا نبود، اگر آن حالت اتّصال به توحید نبود، این مملکت با این دشمنان خونخوار و با این نفوذی‌های داخلی و گَردن‌کُلُفت‌های بسیار پیچیده‌ای که آمدند و می‌خواستند حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه را از بین ببَرند، امروز کشوری باقی نمانده بود. جنگ را ولایت اداره کرده است، فتنه را ولایت خاموش کرده است، آشوب را ولایت خاموش کرده است. این تَرقیّات روزافزونی که چشم بَشر خیره می‌شود؛ ایرانِ جامانده‌ی از قافله‌ی تمدّن را امروز می‌بینید که در اَبعاد مختلف جُزء کشورهای مطرح دنیاست و هر روز اوج آن به گونه‌ای است که دشمن مأیوس می‌شود. امروز قسمت شرق دنیا آن مقابله‌ای که با ما داشت را دیگر ندارد. نه این‌که آن‌ها مؤمن شده‌اند، خیر؛ بلکه باورشان آمده است که ایران یک قدرت است. باید به او تکیه کرد، باید از قدرت او استفاده کرد و این اِعجاز دین شما و اِعجاز ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. و دنیای غَرب را هم می‌بینید که یکی پس از دیگری در حال شکست‌خوردن هستند، در حال تضعیف‌شدن هستند و طولی نخواهد کشید که تمام وعده‌های امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) حقّ بود، از جمله‌‌ی وعده‌هایی که دادند، این بود که فرمودند: این قَرن، قَرنِ غلبه‌ی مُستضعفان بر مُستکبران است و این پَرچم و چراغ ولایتی که امروز از حوزه‌ها برخاسته است و جُزء افتخارات حوزه است که امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) تحوّل تاریخی را به عنوان یک عُنصر حوزوی و فقیهِ پُخته‌ی حَکیم این کلید را زدند و این موج را به بیرون از مَرزها هدایت کردند و در این ۳۴ سال الحقّ و الانصاف به معنای واقعی کلمه جای امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) پُر شده است و این هدایت جهانی بر عُهده‌ی ولی‌فقیه است، همه‌ی این‌ها به برکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. یعنی این مردم ما که علی‌رَغم مشکلات مسکن و گرانی و مَعیشت زندگی و سرگردانی جوان‌ها به این صورت در مسائل حِماسی تظاهرات و حضور مردمی، در این مدّت ۳۴ ساله هیچ‌گاه کم نگذاشتند، شما گمان می‌کنید که همین‌جوری است؟ نه والله قَسم این‌گونه نیست. این خون مادر است که در این رگ‌ها جریان پیدا کرده است. این خونِ فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است. این نَفَس فاطمه (سلام الله علیها) است، نَفَس مادر است. این دامان فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است که حوزه‌ها در دامان فاطمه (سلام الله علیها) قرار گرفته‌اند که این فاطمه‌‌ی معصومه (سلام الله علیها) هم به نمایندگی از آن فاطمه (سلام الله علیها) این حوزه‌ها، این مَرجعیت و این ولایت‌فقیه را حفظ می‌نماید. مبدأ خیرات عالَمی قرار داد. حال گاهی مشکلاتی هم وجود دارد و هیچ‌گاه نبوده که مشکلاتی وجود نداشته باشد. مانند این است که ما دنیا را با بهشت اشتباه گرفته‌ایم. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ[۲۰]»؛ خداوند متعال رَسماً آب پاکی را بر روی دست ما ریخته است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»؛ شما می‌خواهید که مشکل نداشته باشید، ولی استقلال داشته باشید. استقلال هزینه می‌خواهد. وقتی شما مُستقل شدید و دست بیگانه را قطع کردید، آن‌ها بیکار نمی‌نشینند. هم با شما جنگ فرهنگی دارند؛ مؤمنی آمده بود و نسبت به مسأله‌ی حجاب از ما مُطالبه‌ای داشت. ما هم به جان می‌خَریم. ما این غیرت ها را خیلی دوست داریم؛ ولی گاهی نکند که انسان عوامانه بگوید که حالا دو حجاب پیدا شده است که همه‌ی اَرکان هم برنامه‌ریزی می‌کنند. با چوب که نمی‌شود حجاب درست کرد. باید فرهنگ‌سازی کرد، باید برنامه‌ریزی کرد، باید یک حرکت ملّی به تمام مَعنا علیه این پَدیده‌ای که دشمن ما ۴۰ سال برای آن زحمت کشیده است، تخم پاشیده است که الآن آن را دِرو می‌کند. ما غافل بودیم و آن‌ها بیدار بودند. نکند این چیزها باعث بشود این همه برکاتی که در سایه‌ی مادر انقلاب حضرت زهرا (سلام الله علیها) خداوند متعال به ما امامین انقلاب را داده است، خداوند متعال به ما شخصیّت‌هایی مانند «شهید سلیمانی» (اعلی الله مقامه الشریف) داده است که می‌گوید: «من یک تَنه حریف شما هستم» و حریف‌بودن خودش را در جنگ با داعش و زدن ریشه‌ی نااَمنی برای شیعه و عَتبات عالیات و سپس هم امنیّت جهانی را یک سردار سلیمانی می‌تواند این نقش را داشته باشد. شما این امنیّت، این اِسنجام، این توفیقات، این درس‌ها را به برکت این شهدایی دارید که این‌ها با تمام وجود در زیر پَرچم ولایت ذوب در ولایت بودند و عاشقانه رفتند و جهاد کردند. همه‌ی این‌ها ریزه‌خواران سُفره‌ی صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی شهیده زهرای مرضیه (سلام الله علیها) است.

حساسیّت ویژه‌ی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نسبت به ولایت

اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) حساسیّت‌شان نسبت به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حکومت غدیری در برابر حکومت سَقیفه که حکومت سِکولار است و حکومت غدیر حکومت وِلایی است. سلطنت نیست، این حکومتِ پارلمانی نیست؛ این حکومتِ الهی است. این تکلیف دینی است. این مأموریت خداوند متعال است. این بندگی است که زَمامدار حکومت اسلامی بنده‌ی صالح خداوند متعال است و تمام دَغدغه‌اش این است که مردم به دنبال شیاطین نروند. الله را بپرستند، نه این‌که شَهوت را بپرستند، شیاطین را بپرستند. در این راستا حضرت زهرا (سلام الله علیها) به صورت مُعجزه‌آسا همان‌گونه که در «جنگ اُحُد[۲۱]» لشکر فشار می‌آوردند تا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از پای دربیاورند، ۷۰ نفر از سرداران را کُشته بودند، اما هدف‌شان قتل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. اما وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از هر طرفی می‌آمدند، صورت علی (علیه السلام) را می‌دیدند. آن‌چنان برق‌آسا به دور کَعبه‌ی وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طواف می‌کرد که هیچ‌گاه دشمن نتوانست به شخص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و شخصیّت ایشان نفوذ نماید. حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) جُبران کرد. دشمن با همه‌ی امکانات‌شان می‌خواستند تا علی (علیه السلام) را از بین ببَرند؛ اما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در آن شرایطی که دست حضرت علی (علیه السلام) بسته بود و خودشان هم در «خطبه‌ی شِقشِقیه[۲۲]» دارند که می‌فرمایند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ[۲۳]»؛ دیدم با دست بُریده نمی‌توانم دست بر ذوالفقار بزنم. منظور از دست بُریده‌ مردم بود، مردم با علی (علیه السلام) نبودند، مردم از علی (علیه السلام) حمایت نکردند، مردم از غدیر حمایت نکردند.‌ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به تنهایی یک اُمّت بود، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به تنهایی همه‌ی نَسل‌ها بود. لذا هم خُطبه‌ی فدکیه‌ی ایشان غاصبین را استیضاح کرد، هم در مصاحبه‌ای که در بستر بیماری و در بستر شهادت با بانوان مدینه داشتند و آن کلمات بلند را فرمودند و هم مبارزه‌ی مَنفی که این‌ها آمدند تا با حضرت زهرا (سلام الله علیها) ملاقات کنند، اما بی‌بی اجازه ندادند.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

بابای مظلومم! علی جان! وقتی دیدند صَلابت فاطمه (سلام الله علیها) اجازه نمی‌دهد تا برای عیادت بروند، می‌خواستند کار سیاسی انجام بدهند، آمدند جلوی حضرت علی (علیه السلام) را گرفتند. شرایط حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اجازه‌ی مقابله‌ی با این‌ها را نمی‌داد. به این‌ها اجازه دادند که بیایید، ولی خودشان قبلاً آمدند و به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: فاطمه‌ جان! این‌ها جلوی من را گرفتند و من ناچار بودم به این‌ها اجازه بدهم که بیایند. بی‌بی یک نگاهی به قد و بالای این پَهلوان روزگار کردند و دیدند که شکسته شده است. گویا حضرت علی (علیه السلام) خجالت می‌کشند. چه مُجاهده‌ای! عرضه داشتند: یا علی! «البَیتُ بَیتُکَ[۲۴]»؛ مولا جان! این خانه خانه‌ی خودتان است، اختیار آن با شماست. نگران من هم نباشید؛ «وَ الحُرَّهُ اَمَتُکَ[۲۵]»؛ من هم کَنیز شما هستم. هیچ‌گاه با شما مُخالفت نمی‌کنم. بی‌بی جان! حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها)! من می‌خواهم دو سه جمله هم برای خودِ شما روضه بخوانم که روضه‌ی امشب است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) مانند امروز یا دیروز بود که طبق نقل ۷۵ روز که «مرحوم کلینی[۲۶]» (رضوان الله تعالی علیه) هم همین را انتخاب می‌کنند، بی‌بی این مدّت دیگر از پای اُفتاده بودند و چند روزی بود که به کمک دیوار هم نمی‌توانستند از جای بلند بشوند. نه تنها نمی‌توانستند بلند شوند، بلکه این غاصبینی که برای عیادت آمده بودند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌خواستند تا روی خود را از این‌ها به طرف دیوار برگرداند، اما نتوانستند سرشان را تکان بدهند. از «فضّه» کمک خواستند و به کمک فضّه سرشان را برگرداندند. اما امروز به فضّه یا «سَلمی» فرمودند: آب بیاورید. آب را آوردند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) به صورت نیم‌خیز نشستند. حَسَنین (علیهما السلام) خیلی نگران مادر بودند. هیچ‌ وقت بیرون نمی‌رفتند، ولی وقتی دیدند گویا حال مادر خوب شده است، به مسجد رفتند. خادمه آب آورد. «فَغَسَلَت أحسَنَ غَسلِها»؛ بعضی‌ها «أحسَنَ غُسلِها» می‌گویند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) غُسل زیبایی انجام دادند. حالا این چه غُسلی بوده است؟ ما غُسل شهادت را در فقه ندیدیم. آیا غُسل زیارت کردند که می‌خواستند به زیارت پدرشان بروند، من نمی‌دانم ولی «آیت الله احمدی میانجی[۲۷]» (رضوان الله تعالی علیه) می‌گفتند که غَسل درست است؛ زیرا بدن حضرت زهرا (سلام الله علیها) مَجروح بود. گویا جراحات هم یکی دو مورد نبودند. می‌دانستند که باید علی (علیه السلام) ایشان را غُسل بدهد. اگر دست به این زخم‌ها بزند، علی (علیه السلام) هم جان می‌دهد. این بود که «فَغَسَلَت أحسَنَ غَسلِها»؛ خون‌آبه‌های سینه را شُستند. جراحت‌ها را تمیز کردند و بعد هم لباس عوض کردند. این‌که فرمودند: علی جان! مرا شبانه غُسل بده، مرا شبانه کَفن کُن، مرا شبانه دَفن کن. این‌ها دفاع از حقانیّت حضرت علی (علیه السلام) بود و تا روز قیامت این‌ها نتوانستند این نَنگ را بشویند، نتوانستند بگویند که چه شد حضرت زهرا (سلام الله علیها) وصیّت کردند که من را شبانه بردارید. خیلی برای حَسَنین (علیهما السلام) سخت بود. اما این‌که فرمودند: علی جان! من را برهنه نکن و از زیر لباس غُسل بده، بخاطر دل علی (علیه السلام) بود. جراحت‌ها را شُستشو دادند، لباس‌شان را تعویض کردند. به خادمه دستور داد: تا حال بستر من در کنار دیوار بود، ولی دیگر من نمی‌خواهم بلند بشوم؛ بسترم را به وسط اتاق بیاور و روی به سوی قبله قرار بده، پاهای من را به طرف قبله دراز کن، یک قَطیفه بر روی من بکِش، من را تنها بگذار و برو بعداً بیا صدایم بزن؛ اگر دیدی که جواب نمی‌دهم، بدان که دیگر زهرا از دنیا رفته است. خادمه آمد. می‌گوید دلم شور می‌زند. خیلی طولی نکشید. همین که بیرون رفتم، برگشتم. این روپوش را برداشتم و دیدم که دست راست‌شان را بر روی صورت‌شان گذاشته‌اند. چون می‌دانند که علی (علیه السلام) هم می‌آید و این روپوش را کنار می‌زند. گویا با این دست‌شان کَبودی صورت‌شان را گرفتند. یک وقت حَسَنین (علیهما السلام) دَوان‌دَوان آمدند. عجیب این است که امام حسین (علیه السلام) به امام حسن مجتبی (علیه السلام) تسلّی می‌دادند و می‌گفتند: «یَا أَخَاهْ آجَرَکَ اللَّهُ فِی الْوَالِدَهِ[۲۸]»؛ آمدند و وارد شدند. خودشان می‌دانستند که چه شده است. به خادمه گفتند: مادر ما که خواب نمی‌رفتند. مگر درد اجازه می‌داد که مادرشان بخوابد؟ درد پَهلو، درد بازو و سوزش سینه داشتند و هیچ‌ وقت خوابشان نمی‌بُرد. گفتند که فضّه چه شده است که مادرمان خواب است؟ او هم با گریه پاسخ داد: آقازاده‌ها! مادرتان نخوابیده است، دیگر شما مادر ندارید. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمدند و روپوش را کنار زدند و بالای سر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشستند. مُدام صدا می‌زدند: «یَا أُمَّاهْ! أ أَنَا ابْنُکِ الْحَسَن؛ کَلِّمِینِی»؛ من پسر تو حسن هستم؛ اما دیدند که مادر پاسخ نداد. گویا امام حسن (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) متوسّل شدند. حسین جان! مادرم به تو حسّاس بود؛ لطفاً تو صدایش بزن. ارباب بی‌کَفن ما پایین پا آمدند. این روپوش را پاره کردند و صورت کوچک خود را زیر پاهای مادر گذاشتند. گفتند: «یَا أُمَّاهْ! أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ؛ کَلِّمِینِی[۲۹]»؛ مادر! با من حرف بزن. مادر! بَند دلم پاره می‌شود. اما مشخّص می‌شود که وضع حضرت علی (علیه السلام) وَخیم‌تر بود. در این حال حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خودشان را رساندند، عَمامه از روی سر برداشتند، رَدای خود را کنار گذاشتند. با اَلقاب مختلف فاطمه (سلام الله علیها) را صدا زدند. فاطمه‌ای که به امام حسن مجتبی (علیه السلام) پاسخ نداده است، به امام حسین (علیه السلام) جواب نداده است، ولی گویا حضرت زهرا (سلام الله علیها) در عالَم مَعنا دیدند که اگر پاسخ علی (علیه السلام) را ندهد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌میرند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: فاطمه جان! «أَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلَی»؛ با من حرف بزن، من پسر عمویت علی هستم. حضرت علی (علیه السلام) دیدند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) چشمان‌شان را باز کردند، اما چشم‌شان اَشک ‌بار بود. اما «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۳۰]»؛ حسین!

«از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین   ***   دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد حسین»

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به این دل‌های شکسته، به اشک‌های فاطمه (سلام الله علیها)، به دل شکسته‌ی علی (علیه السلام)، به پریشانی حَسَنین (علیهما السلام) امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! مشکلات این کشور را برطرف بفرما.

خدایا! این انقلاب ما، این مردم خوب ما، این نظام دینی ما، این رهبر وارَسته‌ی ما را تا ظهور حفظ بفرما.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکن.

خدایا! مریض‌های ما را شِفا بده.

خدایا! فقر و فَحشاء و بی‌حجابی را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! اسرائیل را نابود بفرما.

خدایا! آمریکا را زائل بگردان.

خدایا! با چوب غَضب خودت کَمر دشمنان ما را بشکَن.

خدایا! این‌ها را خَلع سِلاح بفرما.

خدایا! قدرت ایران را روزافزون بفرما.

خدایا! شیعه را در تمام اَقطار مُقتدر و عزیز بدار.

بارالها! حوزه‌های علمیه، مراجع تقلید و در رأس آن‌ها رهبر عزیزمان را از همه‌ی بَلیّات تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) سالماً غانماً عزیزاً مُقتدراً مُستدام بدار.

خدایا! به ضلع مَکسوره‌ی بی‌بی‌مان حاجات همه‌ی حاجت‌مندان، مُلتمسین، آن‌هایی که با ما عَهد دعا دارند و حَوائج مَخصوصه را برآورده بفرما.

خدایا! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا و گذشتگان و مَشایخ و اَسلاف‌مان را که در این مجالس ما و در این انقلاب ما حقّ دارند، همگی را بر سر سُفره‌‌ی بی‌بی‌مان مُتنعّم بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۴٫

«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ».

[۳] سوره مبارکه مدثر، آیه ۳۵٫

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».

[۵] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۴٫

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا».

[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

[۷] همان.

[۸] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.

[۹] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫

«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَ أَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَ آتِینَ الزَّکَاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».

[۱۰] تنقیح مناط، اصطلاحی در اصول فقه می‌باشد. تنقیح مناط به استخراج ملاک حکم از خطاب شارع برای تعمیم دادن آن به موارد مشابه اطلاق می‌شود. تنقیح مناط، از روش‌هایی است که مجتهد به وسیله آن قصد شارع را از کلام (نص) وی استخراج می‌نماید و حکم واقعه‌ای را که در مورد آن نص وجود دارد، به واقعه‌ای دیگر که در مورد آن نص وجود ندارد، سرایت می‌دهد، و آن در جایی مطرح می‌گردد که شارع حکم واقعه‌ای و مناط آن را بیان نموده و همراه بیان مناط آن، اوصافی را ذکر نموده که مجتهد یقین دارد بعضی از این اوصاف در تعلق حکم به موضوع و یا واقعه دخالت ندارد، به همین دلیل از راه شناسایی و حذف آنها، مناط حقیقی حکم شارع را به دست آورده و از این طریق دامنه حکم را گسترش می‌دهد و موضوعات دیگری را که در مورد آن نص وارد نشده است، در تحت آن داخل می‌نماید. مثال: در این مورد، داستان اعرابی را مثال زده‌اند که خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسید و عرض کرد: ‌ای رسول خدا! هلاک شدم! حضرت به او فرمود: مگر چه کرده‌ای؟ گفت: در روز ماه رمضان با همسرم نزدیکی کرده‌ام. حضرت فرمود: بنده‌ای آزاد کن. علما از این حدیث و از راه تنقیح مناط استفاده کرده‌اند که وصف اعرابی بودن شخص سؤال کننده، در حکم آزاد کردن بنده، دخالتی نداشته است. این که نزدیکی حتماً باید با همسر باشد، نیز دخالتی ندارد، به همین دلیل در مورد زنا نیز به کفاره حکم نموده‌اند. هم چنین ماه رمضان نیز خصوصیت ندارد، بلکه در هر روزه واجبی چنین حکمی وجود دارد.

[۱۱] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱٫

«عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ۖ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا».

[۱۲] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۷، ص ۲۶۸؛ / بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۱۳./ بحرالعرفان، ج ۱۶، ص ۲۵۷.

«الصّادق (علیه السلام)- قیل یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَیْءٍ مِنَ الْأَکْوَانِ إِلَّا اللَّهُ».

[۱۳] سوره مبارکه حج، آیه ۷۸٫

«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ».

[۱۴] مواعظ، غزلیات، غزل شماره ۱۸.

[۱۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۳٫

«وَ قَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا».

[۱۶] الجنه‌العاصمه، ص ١٩٠، روض‌الفائق، ص ٢۵۵ و ٣١۴: شیخ حزیفیش کازرونی (متوفای ٨١٠ هجری).

[۱۷] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، ج ۴۳، ص ۱۰۵٫

[۱۸] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف حدیث کساء.

«…فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِسآءِ، اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَیِ الْکِسآءِ، وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنی اِلَی السَّمآءِ، وَ قالَ اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتی وَ خآصَّتی وَ حآمَّتی، لَحْمُهُمْ لَحْمی، وَ دَمُهُمْ دَمی، یُؤْلِمُنی ما یُؤْلِمُهُمْ، وَ یَحْزُنُنی ما یَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَ مُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، اِنَّهُمْ مِنّی وَ اَ نَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ رَحْمَتَکَ، وَ غُفْرانَکَ وَ رِضْوانَکَ عَلَیَّ وَ عَلَیْهِمْ، وَ اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهیراً، فَقالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا مَلائِکَتی وَ یا سُکَّانَ سَمواتی، اِنّی ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِیَّهً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِیَّهً، وَ لا قَمَراً مُنیراً، وَ لا شَمْساً مُضِیئَهً، وَ لا فَلَکاً یَدُورُ، وَ لا بَحْراً یَجْری، وَ لا فُلْکاً یَسْری، اِلاَّ فی مَحَبَّهِ هؤُلاءِ الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ الْأَمینُ جِبْرآئیلُ یا رَبِّ وَ مَنْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، هُمْ فاطِمَهُ وَ اَبُوها وَ بَعْلُها وَ بَنُوها، فَقالَ جِبْرآئیلُ یا رَبِّ، اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَهْبِطَ اِلَی الْأَرْضِ لِأَکُونَ مَعَهُمْ سادِساً، فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَهَبَطَ الْأَمینُ جِبْرآئیلُ، وَ قالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، الْعَلِیُ الْأَعْلی یُقْرِئُکَ السَّلامَ، وَ یَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَ الْإِکْرامِ، وَ یَقُولُ لَکَ وَ عِزَّتی وَ جَلالی اِنّی ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِیَّهً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِیَّهً، وَ لا قَمَراً مُنیراً، وَ لا شَمْساً مُضیئَهً وَ لا فَلَکاً یَدُورُ، وَ لا بَحْراً یَجْری، وَ لا فُلْکاً یَسْری، اِلاَّ لِأَجْلِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ، وَ قَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ، فَهَلْ تَاْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْیِ اللَّهِ، اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَدَخَلَ جِبْرآئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ لِأَبی اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ: اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً…».

[۱۹] بخشی از خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها).

«…ثُمَّ قَالَتْ: أَیهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ، فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی إِلَیهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَبَلَّغَ الرِّسَالَهَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَهِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، یکسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ ینْکثُ الْهَامَ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّى تَفَرَّى اللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَ طَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکفْرِ وَ الشِّقَاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکلِمَهِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ، وَ کنْتُمْ عَلى‌ شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَهَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَهَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَهَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّهً خَاسِئِینَ، تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ، فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَهِ أَهْلِ الْکتَابِ کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَهٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّى یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیهٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَکفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ؛ فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِیهِ دَارَ أَنْبِیائِهِ، وَ مَأْوَى أَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فِیکمْ حَسِیکهُ النِّفَاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّینِ، وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغَاوِینَ، وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّینَ، وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِینَ، فَخَطَرَ فِی عَرَصَاتِکمْ، وَ أَطْلَعَ الشَّیطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکمْ، فَأَلْفَاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّهِ فِیهِ مُلَاحِظِینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَکمْ فَوَجَدَکمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَکمْ فَأَلْفَاکمْ غِضَاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیرَ إِبِلِکمْ، وَ أَوْرَدْتُمْ غَیرَ شِرْبِکمْ، هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ، وَ الْکلْمُ رَحِیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا ینْدَمِلْ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یقْبَرْ، ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَهِ أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ، فَهَیهَاتَ مِنْکمْ! وَ کیفَ بِکمْ؟! وَ أَنَّى تُؤْفَکونَ؟ وَ کتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَهٌ، وَ أَحْکامُهُ زَاهِرَهٌ، وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَهٌ، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَهٌ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَهٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکمْ، أَ رَغْبَهً عَنْهُ تُرِیدُونَ، أَمْ بِغَیرِهِ تَحْکمُونَ؟! بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا، وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ، ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَیثَ أَنْ تَسْکنَ نَفْرَتُهَا، وَ یسْلَسَ قِیادُهَا، ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا، وَ تُهَیجُونَ جَمْرَتَهَا، وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیطَانِ الْغَوِی، وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِی، وَ إِهْمَادِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی، تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرَهُ وَ الضَّرَاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْکمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى، وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِی الْحَشَا، وَ أَنْتُمْ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَلَّا إِرْثَ لَنَا، أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیهِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟! بَلَى، تَجَلَّى لَکمْ کالشَّمْسِ الضَّاحِیهِ أَنِّی ابْنَتُهُ أَیهَا الْمُسْلِمُونَ، أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِیهْ؟! یا ابْنَ أَبِی قُحَافَهَ، أَ فِی کتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاک وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟! لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیا. أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَکتُمْ کتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکمْ إِذْ یقُولُ: وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ؟! وَ قَالَ فِیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یحْیى بْنِ زَکرِیا (علیه السلام) إِذْ قَالَ: فَهَبَّ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ، وَ قَالَ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللَّهِ، وَ قَالَ: یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ، وَ قَالَ: إِنْ تَرَک خَیراً الْوَصِیهُ لِلْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ، وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لَا حُظْوَهَ لِی وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِی وَ لَا رَحِمَ بَینَنَا، أَ فَخَصَّکمُ اللَّهُ بِآیهٍ أَخْرَجَ أَبِی (ص) مِنْهَا؟! أَمْ تَقُولُونَ إِنِّ أَهْلَ الْمِلَّتَینِ لَا یتَوَارَثَانِ؟!، أَوَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّهٍ وَاحِدَهٍ؟! أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ‌ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟! فَدُونَکمَا مَخْطُومَهً مَرْحُولَهً تَلْقَاک یوْمَ حَشْرِک، فَنِعْمَ الْحَکمُ اللَّهُ، وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَهُ، وَ عِنْدَ السَّاعَهِ یخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لَا ینْفَعُکمْ إِذْ تَنْدَمُونَ، وَ لِکلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتِیهِ عَذابٌ یخْزِیهِ وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقِیمٌ. قال و ما رأیت اکثر باکیه و باک منه یومئذ؛ ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الْأَنْصَارِ فَقَالَتْ: یا مَعَاشِرَ النَّقِیبَهِ. وَ یا عِمَادَ الْمِلَّهِ وَ حِصْنَهِ الْإِسْلَامِ، مَا هَذِهِ الْغَمِیزَهُ فِی حَقِّی، وَ السِّنَهُ عَنْ ظُلَامَتِی، أَ مَا کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَبِی یقُولُ: الْمَرْءُ یحْفَظُ فِی وُلْدِهِ، سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ، وَ عَجْلَانَ ذَا إِهَالَهٍ، وَ لَکمْ طَاقَهٌ بِمَا أُحَاوِلُ، وَ قُوَّهٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ، أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَخَطْبٌ جَلِیلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ، وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ أَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِغَیبَتِهِ، وَ کسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرِ وَ انْتَثَرَتْ النُّجُومُ لِمُصِیبَتِهِ، وَ أَکدَتِ الْآمَالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ، وَ أُضِیعَ الْحَرِیمُ، وَ أُزِیلَتِ الْحُرْمَهُ عِنْدَ مَمَاتِهِ، فَتِلْک وَ اللَّهِ النَّازِلَهُ الْکبْرَى، وَ الْمُصِیبَهُ الْعُظْمَى، لَا مِثْلَهَا نَازِلَهٌ، وَ لَا بَائِقَهٌ عَاجِلَهٌ، أَعْلَنَ بِهَا کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَفْنِیتِکمْ مُمْسَاکمْ وَ مُصْبَحِکمْ، هُتَافاً وَ صُرَاخاً، وَ تِلَاوَهً وَ إِلْحَاناً، وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُکمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِکمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلى‌ عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّهَ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاکرِینَ…».

[۲۰] سوره مبارکه بلد، آیه ۴٫

[۲۱] غزوه احد از غزوه‌های مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان مکه که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست. قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.

[۲۲] خطبه شِقشِقیّه یا مُقَمّصه از معروف‌ترین خطبه‌های نهج البلاغه است. امام علی (علیه السلام) در این خطبه عملکرد خلفا را نقد می‌کند و اصل خلافت هر یک از آنان را زیر سؤال می‌برد. وی همچنین به هجوم مردم برای بیعت با او و نیز سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین اشاره و سرانجام وجه پذیرش حکومت توسط خویش را بیان می‌کند. این خطبه طبق ترتیب اکثر نسخه‌های مختلف نهج البلاغه، سومین خطبه است. راوی مستقیم این خطبه (که خود آن را از امام علی (علیه السلام) شنیده است)، ابن عباس است که روایت وی نزد اهل سنت معتبر است. این خطبه بارها به زبان فارسی ترجمه و از سوی بسیاری از دانشمندان از جمله سید مرتضی شرح شده است. برخی از اهل سنت در سند و مضمون آن تردید کرده‌اند و برخی آن را قطعی و صحیح می‌دانند. بعضی از پژوهشگران معاصر گفته‌اند این سخنان امام (علیه السلام)، خطبه عمومی نبوده و تنها برای ابن عباس بیان شده است. به قرینه نکات تاریخی خطبه از جمله: سخن گفتن امام از ناکثین (اصحاب جمل، جمادی سال ۳۶ قمری) و قاسطین (معاویه و یارانش در صفّین، اواخر سال ۳۶ و اوایل سال ۳۷) و مارقین (خوارج نهروان، اواخر سال ۳۷ یا در سال ۳۸)، و به قرینه حضور ابن عباس در کوفه، می‌توان حدس زد این خطبه را امام در اواخر سال ۳۸ یا اوایل سال ۳۹ خوانده است.

شیخ مفید و قطب الدین راوندی مکان ایراد خطبه را در «رحبه» دانسته‌اند. هرچند رحبه می‌تواند مصادیق گوناگونی داشته باشد، به نظر می‌رسد در اینجا مقصود، جایی در وسط صحن (حیاط) مسجد کوفه است که امام علی (علیه السلام) معمولاً برای قضاوت یا موعظه کردن در آنجا می‌نشسته است؛ چندان که گفته‌اند در زمان زیاد بن ابیه محدثان از ترس، به جای نام امام (علیه السلام)، «صاحب الرحبه» می‌گفتند. چنان‌که مطرزی (متوفای ۶۱۰ق) می‌گوید، «رحبه کوفه،» سکویی وسط مسجد کوفه بوده است که امام علی (علیه السلام) در آنجا می‌نشسته و موعظه می‌کرده است و وقتی گفته می‌شود حضرت، غنائم خوارج را در «رحبه» ریخت، مقصود همین جاست. این خطبه را به اعتبار جمله نخستین آن یعنی «واللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَها فلان»، «مُقَمّصه» نامیده‌اند، تقمّص یعنی «لباس پوشید» که امام، خلافت را به لباسی تشبیه کرده است که ابوبکر با آگاهی از اینکه برازنده‌اش نیست آن را بر تن کرده است. اما نام مشهور این خطبه، «شقشقیه» است که به اعتبار جمله‌ای است که پس از پایان خطبه و درخواست ابن عباس از امام برای ادامه دادن آن، توسط امام بیان شده است: «هیهاتَ یا ابنَ عباس تلک شِقشِقَهٌ هَدَرَت ثُم قَرَّت.» شقشقه، چنان‌که از مجموع سخنان لغویون و شارحان خطبه استفاده می‌شود، چیزی است مانند شش که هنگام هیجان یا غضب از دهان شتر بیرون می‌آید که با چرخیدن صدا در گلوی شتر همراه است و سپس در جای خود آرام می‌گیرد، در مواقع عادی چنین چیزی پیش نمی‌آید. امام در اینجا حالت خود را به حالت هیجان شتر تشبیه کرده است که گویا لحظه‌ای از خود بی‌خود شده و آن خطبه چون شعله‌ای از دل او زبانه کشیده و اکنون دیگر در حال عادی خود است و به همین سبب دیگر آن را ادامه نخواهد داد. بدین طریق، امام به درخواست ابن عباس، که راوی این خطبه است، برای ادامه دادن خطبه، پاسخ منفی داد. از این رو، ابن عباس می‌گوید: بر ناتمام ماندن هیچ سخنی مانند این، دریغ نخوردم.

[۲۳] نهج البلاغه، خطبه ۳؛ خطبه شقشقیه.

«و من خطبه له (علیه السلام) و هی المعروفه بالشقشقیه و تشتمل على الشَکوى من أمر الخلافه ثم ترجیح صبره عنها ثم مبایعه الناس له. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا ، وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ»؛ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا. فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَهٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَهِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ. حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی [سِتَّهٍ] جَمَاعَهٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ. إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَهَ الْإِبِلِ نِبْتَهَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ. فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ [إِلَیَ] کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَهِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ [فَسَقَ] قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ [حَیْثُ] یَقُولُ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»؛ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا. أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ. قَالُوا: وَ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ کِتَاباً قِیلَ إِنَّ فِیهِ مَسَائِلَ کَانَ یُرِیدُ الْإِجَابَهَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ یَنْظُرُ فِیهِ [فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ] قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوِ اطَّرَدَتْ [مَقَالَتُکَ] خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ أَفْضَیْتَ. فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ. قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلَامٍ قَطُّ کَأَسَفِی عَلَى هَذَا الْکَلَامِ أَلَّا یَکُونَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ أَرَاد».

[۲۴] بحارالانوار مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۹۸.

«البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّهُ اَمَتُکَ، اِفعَل ما تَشَاءُ!».

[۲۵] همان.

[۲۶] محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به ثقهالاسلام کلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، از محدثان مشهور شیعه و نویسنده الکافی، از کتب اربعه در حدود سال ۲۵۵ق در روستای کُلَین از توابع ری متولد شد. پدرش یعقوب بن اسحاق، از علمای عصر خویش بود و در دوره غیبت صغری زندگی می‌کرد. ابوالحسن علی بن محمد معروف به «علان رازی» دایی کلینی است و محمد بن عقیل کلینی، احمد بن محمد و محمد بن احمد همگی از خاندان کلینی و از علما و بزرگان شیعه به شمار می‌روند. محمد بن یعقوب کلینی در ری که مرکز برخورد آرا و اندیشه‌های فرق اسماعیلی، حنفیه، شافعی و امامیه بود، در کنار تحصیل علم و آشنایی با اندیشه‌های دیگر مذاهب، تصمیم گرفت که به نوشتن احادیث بپردازد. او در محضر ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی‌ حدیث آموخت. وی سپس برای تکمیل علم حدیث راهی قم شد و با محدثانی که از امام عسکری (علیه السلام) یا امام هادی (علیه السلام) بدون واسطه حدیث شنیده بودند ملاقات کرد و از محضر استادان بزرگی بهره برد. کلینی در سال ۳۲۷ق (دو سال پیش از وفاتش) عازم بغداد شد. بغداد در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علمی بود. کلینی در شعبان سال ۳۲۹ق (سال تَناثُر نجوم) مصادف با شروع غیبت کبری امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در بغداد از دنیا رفت. محمد بن جعفر حسنی معروف به ابو قیراط بر جنازه کلینی نماز خواند و بدن او در باب کوفه بغداد به خاک سپرده شد. مرقد کلینی در محوطه مسجد آصفیه، در ساحل شرقی رود دجله (در مرکز بغداد) جنب مدرسه نظامیه (مستنصریه قدیم) قرار دارد. نام اصلی این مسجد، جامع الصفوی یا مسجد صفوی بوده است که عثمانیان آن را به آصفیه تغییر دادند. مرقد کلینی در سال‌های اخیر بازسازی شده است. در ماه محرم سال ۱۴۳۶ق مراسم پایان بازسازی قبر شیخ کلینی برگزار شد. در این مراسم از ضریح نقره‌ای آن که توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده بود، رونمایی گردید.

[۲۷] میرزا علی احمدی میانجی (۱۳۰۵ش-۱۳۷۹ش) فقیه شیعی، مدرس اخلاق حوزه علمیه قم و شاگرد علامه طباطبایی. احمدی میانجی در حوزه‌های علمیه ایران تحصیل کرد و به اجتهاد رسید. وی ضمن تدریس فقه و اصول، آثاری در تفسیر، فقه و مباحث حدیثی نوشته است. کتاب‌های مکاتیب الرسول، مکاتیب الائمه و «مالکیت خصوصی در اسلام» از جمله آثار اوست. او در آثار فقهی خود به موضوعات روز جامعه توجه داشته است. میانجی به نظریه ولایت فقیه اعتقاد داشت و به احکام حکومتی پای‌بند بود. او فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی نیز داشت؛ از انقلاب اسلامی ایران حمایت می‌کرد و چندین دوره نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری بود. وی درجامعه مدرسین عضویت داشت و در شهرهای میانه و قم مدارس و مراکزی تأسیس کرد. میانجی در بعد اخلاقی از علامه طباطبایی متأثر بود و در مدارس علمیه قم برای طلاب درس اخلاق می‌گفت. میانجی در ۲۱ شهریور ۱۳۷۹ش برابر با ۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۲۱ق درگذشت و آیت الله عبدالله جوادی آملی از مراجع تقلید شیعه بر پیکر او نماز خواند و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.

[۲۸] منتخب، طریحی، ص ۱۱۴؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ / منبع اهل تسنن: مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۳۱.

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ أَنَّهَا بَقِیَتْ أَرْبَعِینَ یَوْماً بَعْدَهُ وَ فِی رِوَایَهٍ سِتَّهَ أَشْهُرٍ وَ سَاقَ ابْنُ عَبَّاسٍ الْحَدِیثَ إِلَى أَنْ قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَتْ شَقَّتْ أَسْمَاءُ جَیْبَهَا وَ خَرَجَتْ فَتَلَقَّاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا: أَیْنَ أُمُّنَا؟ فَسَکَتَتْ فَدَخَلَا الْبَیْتَ فَإِذَا هِیَ مُمْتَدَّهٌ فَحَرَّکَهَا الْحُسَیْنُ فَإِذَا هِیَ مَیِّتَهٌ فَقَالَ: یَا أَخَاهْ آجَرَکَ اللَّهُ فِی الْوَالِدَهِ وَ خَرَجَا یُنَادِیَانِ: یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّى رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَیْتَ فَاطِمَهَ وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْکِی وَ تَقُولُ: وَا یَتَامَى مُحَمَّدٍ کُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَهَ بَعْدَ مَوْتِ جَدِّکُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا؟ فَکَشَفَ عَلِیٌّ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَهٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِیهَا فَإِذَا فِیهَا: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ أَنْتَ أَوْلَى بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى‏ وُلْدِیَ‏ السَّلَامَ‏ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ. فَلَمَّا جَنَّ اللَّیْلُ غَسَّلَهَا عَلِیٌّ وَ وَضَعَهَا عَلَى السَّرِیرِ وَ قَالَ لِلْحَسَنِ: ادْعُ لِی أَبَاذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَى الْمُصَلَّى فَصَلَّى عَلَیْهَا ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَنَادَى: هَذِهِ بِنْتُ نَبِیِّکَ فَاطِمَهُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِیلًا فِی مِیلٍ فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ یَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَهٍ مِنَ الْبَقِیعِ: إِلَیَّ إِلَیَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّی فَنَظَرُوا فَإِذَا هِیَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِیرَ إِلَیْهَا فَدَفَنُوهَا فَجَلَسَ عَلِیٌّ عَلَى شَفِیرِ الْقَبْرِ فَقَالَ: یَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُکِ وَدِیعَتِی هَذِهِ بِنْت رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِیَ مِنْهَا: یَا عَلِیُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْکَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ فَلَمْ یُعْلَمْ أَیْنَ کَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ».

[۲۹] بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج‏ ۴۳، ص ۱۸۶-۱۸۷٫

«لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى النَّبِیَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثاً لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ ائْتِینِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً وَ ادْعِینِی فَإِنْ‏ أَجَبْتُکِ‏ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ‏ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏ قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَى اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک‏».

[۳۰] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».