بنا داریم در بحث پیش رو، مسئله عدالت اصحاب نبی خاتم صلی الله و علیه و آله را از نگاه «مدرسه سلفی» مورد نقد و بررسی قرار دهیم. آنچه برای ما در این بحث حائز اهمیت است، این است که به فهمیم اساساً واژه «صحابه» به چه کسانی اطلاق می شود؟ دلیل عدالتشان چیست؟ و آیا کل «صحابه» عادل هستند یا وصف عدالت مخصوص گروهی از ایشان است؟ و به طور کلی عامل تمیز «صحابه» و غیر صحابه از یکدیگر چیست؟ اهمیت بحث از نظریه «عدالت صحابه» در این است که بنا بر مبانی سلفیت قدیم و جدید، «صحابه» از قداست خاصی برخوردارند، به نحوی که اساساً فهم دین را با فهم صحابه مساوی می دانند!
این متن گزیده ای از سلسله جلسات سخنرانی آیت الله سید کمال حیدری، با عنوان «نظریه عداله الصحابه» است که توسط علی فاطمی اقتباس شده است… در این قسمت، ثمرات بحث از «عدالت صحابه» مورد بررسی قرار می گیرد؛ و به برخی از شئون «عصمت بخشی به جمیع صحابه» که در کلام علمای سلفیت(خصوصاً شیخ ابن تیمیه) آمده است، اشاره می شود.
مقدمه
اهمیت بحث از نظریه «عدالت صحابه» بسیار گسترده تر از آن چیزی است که در نگاه اول به ذهن شما خطور می کند، ولی مهم ترین مؤلفه ای که لازم است مورد دقت و توجه محققین قرار گیرد، بحث «عصمت بخشی به جمیع صحابه» می باشد که آثار و تبعات فراوانی را برای دین اسلام به بار می آورد؛ و به نوعی مشکلات عدیده ای که امروز، از جانب وهابیت گریبان مسلمین را گرفته، مرتبط با همین بحث است.
علمای مکتب سلفیت، از یک طرف دایره شمول اصحاب را وسعت می بخشند و از سویی دیگر به عدالت جمیع صحابه معتقد می گردند، و حتی به همین مقدار نیز بسنده نکرده، می گویند: «جمیع صحابه در بهشت داخل می شوند، آتش جهنم بر آنان حرام است و هرکس ایشان را سبّ کند یا بغض ایشان را به دل داشته باشد، کافر و زندیق است و باید تعزیر شود و در برخی موارد به قتل رسد!»
چنین اندیشه و تصوری از صحابه، بدین معناست که جمیع ایشان در شئون مقام نبوت نبی خاتم صلی الله و علیه و آله شریک اند و دارای ملکه عصمت می باشند؛ به نحوی که پاداش جملگی ایشان بهشت برین خواهد بود و تمام افعال و اقوالشان نزد پروردگار پذیرفته شده و مقبول است، و بر جمیع مسلمانان حجت و لازم الاجرا می باشد!!! بیانی که به شدت با مبانی عقلی و دینی ما ناسازگار است و زمینه مفاسد فراوانی را ایجاد خواهد کرد. متأسفانه وهابیون در ظاهر(قول) هرگونه عصمت برای صحابه را به شدت منکر می شوند، و در عمل چنان قائل به عصمت صحابه می شوند که حتی حاضر به پذیرش نقد بر صحابه نیستند؛ و حتی در برخی موارد، مقام یک صحابی را – در عمل نه در قول،- از مقام خود رسول الله صلی الله و علیه و آله افضل می دانند!؟
این مسئله، مهمترین ثمره ای است که از نظریه «عدالت صحابه» به دست می آید؛ و در راستای مقابله با عقاید باطل مکتب سلفیت قدیم و جدید، خصوصا عقاید ضال و ناروای ابن تیمیه و اصحابش، بررسی و توجه به این نکته بسیار کارآمد و پر اهمیت است.
پس از ذکر این مقدمه اجمالی، به بحث پیرامون شئون عصمت بخشی به صحابه و نتایج حاصل از این تفکر می پردازیم؛ و در نهایت، ضمن ردّ این دیدگاه نادرست، نتیجه بحث خود را بطلان و گزافه گویی چنین عقایدی معرفی می کنیم. آنچه در ادامه خواهد آمد، پیرو همین خط مشی است:
شئون عصمت بخشی به جمیع صحابه
در ذیل برخی از شئون «عصمت بخشی به جمیع صحابه» را که در کلام علمای سلفیت(خصوصاً شیخ ابن تیمیه) آمده است، مورد بررسی قرار می دهیم:
۱ – کل صحابه در بهشت اند!
ابن حجر عسقلانی در کتاب «الاصابه فی معرفه الصحابه» می نویسد: همه صحابه بدون استثنا از آتش جهنم مصون هستند، و همگی وارد بهشت خواهند شد؛ و به طور قطع، هیچ یک از ایشان داخل اتش جهنم نمی گردد! متن دقیق کتاب بدین شکل است: و قال ابو محمد بن حزم: «الصحابه کلهم من أهل الجنه قطعا.» [الاصابه فی تمییز الصحابه، الجزء الأول، صفحه (۲۴).]
۲ – شیوع محبت صحابه در قلب جمیع مسلمین
ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنۀ فی نقض کلام الشیعه» می نویسد: «ان الله قد اخبر انه سیجعل للذین آمنوا و عملوا الصالحات وداً – کما فی الآیه (۹۶) من سوره مریم- و هذا وعد منه صادق و معلوم ان الله قد جعل للصحابه موده فی قلب کل مسلم.» [منهاج السنۀ، ج۷، ص۱۳۷٫]
ترجمه: همانا خداوند در آیه ۹۶ سوره مریم می فرماید: «مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد!» واین وعده صداق الهی است، پس همانا خدا در قلوب جمیع مسلمین، محبت و مؤدت اصحاب را قرار داده است.
۳ – هرکس عیب صحابه را بگوید کافر و زندیق است!
قائلین به این نظر سه طایفه اند، عده ای سبّ و لعن صحابه را عامل زندیق دانستن فرد می دانند، برخی بغض و قتل صحابه را، و گروهی مجرد تنقیص و بر شمردن عیوب اصحاب را نیز عامل تکفیر و زندیق دانستن فرد گوینده می دانند. در ذیل به طور اجمال، برخی از طوایف مذکور را مورد بررسی قرار می دهیم:
الف) طایفه اول:
این طایفه می گویند: سبّ و لعن صحابه باعث می شود فرد از اسلام خارج شده، کافر و زندیق گردد!
ابن تیمیه از علمای طراز اولی است که قائل به این نظریه شده اند، وی در کتاب «صارم المسلول» می نویسد: «مَن سبَّ احداً مِن أصحاب رسول الله من أهل بیته و غیرهم، فقد أطلق الإمام أحمد أنه یضرب ضرباً نکالاً، و توقف عن کفره و قتله.» یعنی؛ هر کس احدی از اصحاب رسول الله صلی الله و علیه و آله را سب کند – چه این صحابی از اهل بیت پیغمبر باشد و چه نباشد- بنابر اطلاق امام احمد بن حنبل که فرمود: او را بزنید، آن هم ضرب شدیدی که تاوان کیفر و عقوبت اوست. / از این کلام، چنین نتیجه می گیریم که ابن تیمیه قائل به کفر و قتل سب کنندگان اصحاب رسول الله صلی الله و علیه و آله می باشد.
بعد در ادامه، ابن تیمیه ماجرایی را از پسر أحمد بن حنبل ذکر می کند که دلالت بر خروج سب کننده صحابه از اسلام دارد: «قال عبد الله: سألت ابی عمن شتم رجلاً من اصحاب النبی، قال: ارى ان یضرب؟ قلت له: حدٌّ، فلم یقف على الحد الا انه قال: یضرب وقال: ما اراه على الاسلام.» یعنی؛ عبدالله از پدرش احمد سوال کرد: ای پدر! اگر مردی یکی از صحابه را سب کرد و به او بی احترامی نمود، چه باید کرد؟ پدرم گفت: رأی و نظر من این است که او را بزنید. به او گفتم: حدی برای این عمل وجود دارد؟ پدرم حدی برای این عمل تعیین نکرد، مگر آنکه گفت: بزنیدش. و گفت: به نظر من این شخص، از دین اسلام بیرون است.
[صارم المسول على شاتم الرسول، فصل «مَن سب احدا من اصحاب رسول»، ص ۱۰۵۵٫]
سپس ابن تیمیه در ادامه ی بحث خود می گوید: دو قول در مسئله وجود دارد، عده ای قائل به کفر و قتل سبّ کننده اصحاب شده اند؛ و عده ای قتل و کفر را جایز ندانسته اند.
اما گروهی که معتقد به حرمت سبّ اصحاب رسول و ارتداد و قتل فرد سب کننده شده اند، به دلایل و استدلالاتی از کتاب و سنت احتجاج می کنند؛ که ما در ذیل، به پاره ای از ادله مذکور اشاره می کنیم:
۱ – قول عبدالله ابن ادریس الاودی
شیخ ابن تیمیه مدعی شده است، گروهی از فقها به کفر رافضه و قتل کسی که اصحاب را سبّ می کند معتقد شده اند، که عبدالله ابن ادریس یکی از همین فقهاست. بعد می نویسد: عبدالله ابن ادریس الاودی که از بزرگان شهر کوفه است، می گوید: شفاعت رافضی در مورد هیچ کس پذیرفته نیست، مگر شخص مسلمان./ و این سخن به نوعی، رساننده این معناست که جماعت رافضی مسلمان نیستند و از همین رو شفیع معتبری به حساب نمی آیند.
پاسخ دهید