روز دوشنبه مورخ ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳، نشست فصلی همفکری مشاورین مراکز مشاوره «طلوع نور» با حضور «حضرت آیت الله صدیقی» در حسینیه امام رضا (علیه السلام) مجتمع مسکونی امام عصر (ارواحنا فداه) برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- انسانِ صاحب علم نباید خود را اَسیر حرفهای گوینده قرار بدهد
- کسی که دارای علم است، نباید فکر کند این علمِ مُتعلّق به خودش میباشد
- اَعلمیّت رهبر انقلاب طبق نظر اَکثریّت مَراجع تقلید
- در روانشناسی شناخت دَقیق موضوع بسیار مهمّ است
- مَسائل تربیتی و روانشناسی در دعاها
- لُزوم شناخت صحیح مسیر مُعالجه برای یک روانشناس
- مَنبع و اُلگویی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای ما مَطرح فرمودهاند
- خُصوصیّاتی که یک روانشناس باید دارا باشد
- روضه و توسّل به حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
- دعای پایان جلسه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
«عَنْ سَیّدَتَنا فاطِمَهُ الزَّهرا (سلامُ الله عَلَیها): حُبِّبَ إلَىَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ و النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّهِ و الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه[۲]». خسته نباشید عَرض میکنم به برادر عزیزمان آقای جانباز و مَجموعهتان که همگی اُستاد هستید و بحمدالله در کار خودتان استقامت کردید و وقتِ چیدنِ میوههای بَذرهایی که کاشتهاید رسیده است و بحمدالله هرکُدام از این خواهران ما امروز میتوانند رونَق دلهای اَفسُرده باشند، گِرهگُشای زندگیهای گِرهخورده باشند. و اُمیدوارم که خداوند به شما اَنگیزهی الهی بدهد. دلسوز باشید، خدمتگزاری را برای خودتان عنایت خداوند بدانید، مَمنون باشید، خودتان را مَدیون بدانید. و اُمیدوارم اشتباهی که زندگیها را خراب بکند برایتان پیش نیاید و یکجاهایی خداییناخواسته برحَسب گفتههای اینهایی که خیلی از گفتههایشان تجرُبی نیست، حِسّ است و یا تَجربهی اینها مایهی زَوال ایمان و اعتقادات مردمی که به شما التفات میکنند، نباشد.
انسانِ صاحب علم نباید خود را اَسیر حرفهای گوینده قرار بدهد
در هر مسألهای سه مرحله وجود دارد. اوّل علم است، دوّم اُلگو است و سوّم عمل و اجراست. اُلگو برای انسان انگیزهساز است. لذا این مُحاکاتی که شما در روانشناسی میگویید، قَهرمانهای جامعه چه قَهرمان در عَرصهی اقتصاد باشد که مثلاً یک نفر خیلی پولدار و مَشهور شده است یا در میدان زورآزمایی باشد، در میدان هُنر باشد، یا در قِداست و مَعنویّت باشد، اوّل چیزی که واقع میشود این است که آدم دل میدهد؛ دلِ آدم را میبَرند. بعد انسان میخواهد خودش را آیینهی او قرار بدهد. در آن اشتباهی که واقع میشود و بَشر گرفتار میشود، اگر در شخصی یک برجستگی وجود دارد، خیال میکنند همهی کارهای دیگرش هم برجسته است. لذا تَقلید کورکورانه میکنند. حالا یک فوتبالیست در فوتبال قَهرمان شده است؛ اما یک بچّه، یک نوجوان و حتی بعضی از جوانهایی که عقلشان از کودک هم بالاتر نرفته است، اینها در نوع لباسپوشیدن، حرفزدن، گاهی در غذاخوردن، گاهی در کارهای بد هم مُحاکات را دارند. وجود خودشان را یک آیینهای از تمام کارهای خودشان قرار میدهند. و اینجاست که کار خیلی خطرناک میشود و وظیفهی شما خیلی سنگین میشود. در آموزهها چه در فقه باشد، چه در اُصول باشد، چه در تفسیر باشد، چه در اُمور دیگری که بَشر با اینها سر و کار دارد، شُلوغ کردن ذهن و به هرجایی سرکشیدن و خواندن هرکتابی که گیرمان آمد و ذهن را اَنباشتی از مَعلومات کردن گاهی مُضرّ هم هست؛ مَجال فکر کردن را از انسان میگیرد. اینهایی که خیلی اشتغال بیرونی دارند که حتی اشتغالات علمی هم باشد، مثلاً میخواهند همهی نظریّات را بدانند؛ خداوند مرحوم شهید «آیت الله قُدّوسی» را رحمت کند. از کسی نَقل میکردند و میگفتند: من کِفایه را مُطالعه کردم و دیدم اِستدلال خیلی قَوی است؛ اُستاد آمد و نَقد کرد؛ دیدم عَجب نَقد واردی است! نَقد اُستاد را برای یک نفر دیگر نَقل کردم و او این شُبهه را رَد کرد؛ دیدم عَجب حرف دقیقتری میزند! فَهمیدم که من صاحبنظر نیستم، من مُقلّد هستم. حالا افرادی هم که نظرات فُقها را میخوانند و فکر میکنند که آن حقّ است و همان نظر را نظر خودشان میکنند. این مُجتهد نیست، این مُقلّد است. از آن عالِم، از آن صاحبنظر تحت تأثیر قرار گرفته است و فکر میکند خودش فَهمیده است؛ خیر، فَهم او در دل شما این باوَر را پیش آورده است که این نظر نظرِ درستی است. لذا باید پَناه به خدا بُرد. در کنار هر نظری، هر اظهار نظری، هر نَقدی، هر طَرحی ابتدائاً آدم باید خودش را آزاد کند. اَسیر گوینده نشود؛ «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ[۳]». اینها همه بُعد روانشناسی دارد. این حدیث که هرکسی حرف کسی را گوش میکند عَبد اوست، اگر تَحلیل بکنید میبینید عَجب نکتهی روانی دارد، نکتهی تربیتی دارد. آدم اَسیر شنیدههای خودش است، اَسیر شخصیّت گوینده است.
کسی که دارای علم است، نباید فکر کند این علمِ مُتعلّق به خودش میباشد
اینکه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ[۴]»؛ حقّ را بشناسید، بعد اَشخاص را با حقّ مَحَک بزنید. حالا مُکرّر «آقای جانباز» به ما بِشارت دادهاند که هفتگی جلسات نَقد دارید؛ این نَقد مُنصفانه، نَقد بیطرفانه خیلی به خودتان کمک میکند. در آزادگی خودتان، در حُریّت خودتان شما را تَثبیت میکند و تَحت تأثیر شخصیّت فلاسفهی مَشهور چه مسلمان و چه غیرِ مسلمان، روانشناسهای مَشهور و شخصیّتهای مَطرح که در سیاست هم همینجور است؛ آن شخصیّت جامعه را به دنبال خود میبَرد. وقتی شخصیّتمان به عُنوان یک قَهرمان جا اُفتاده است، اَکثریّت مردم در حقّ و باطل اَهل تَحلیل نیستند. به همین دلیل بوده است که مرحوم «آقای بروجردی» (اعلی الله مقامه الشریف) در درس خارجشان به عُلما گفته بودند: از خدا بترسید. مردم کتاب نمیخوانند؛ کتابِ مردم عمل شماست. اگر در یکجایی رعایت نکردید، او اعتقاد پیدا میکند که این کار درست است یا اعتقاد پیدا میکند که دین خراب است. او شما را دینِ خودش میداند. لذا این قَضیّه خیلی حَسّاس است و باید در آن اندیشید. این چند جُملهای راجع به رشتهی شما بود که خداوند متعال تذکّراتی به ذهنم آورد و خواستم به شما عَرض بکنم که هم خودتان در آنچه که دارید فکر نکنید این دارایی خودتان است، این را از جاهای دیگر گرفتهاید.
اَعلمیّت رهبر انقلاب طبق نظر اَکثریّت مَراجع تقلید
یکی از اَساتید در قُم میگفتند: «اَلنَقّالُ کَالبَقّال»؛ یک بَقّال هم جِنسهای مُختلفی میآورد، مردم میآیند و میگیرند؛ اینکه جنس خودش نیست، تولید خودش نیست. جنس دیگران را آورده است و در مغازهی خودش جَمع کرده است و مُشتریها میآیند و طبق سلیقهی خودشان میبَرند. عُلما، کارشناسان، مُربّیان، روانشناسان هم اینجور هستند. جسارت نشود؛ اینها بَقّال هستند و جنس را از جای دیگر گرفتهاند و در ذهنشان جمع کردهاند. آنوقت در تَطبیق آن چیزی که در اجتهاد خیلی مهمّ است، اجتهاد علمی نیست؛ بلکه تَطبیق کُلیّات بر موضوعات مهمتر است. بعضی از بزرگان حضرت آیت الله امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) را اَعلم میدانند. کم هم نیستند؛ بعضی از فُحول ایشان را اَعلم میدانند مانند مرحوم «آیت الله شاهرودی» (رحمت الله علیه) که خودش یک فَحلی بود؛ اِنصافاً بنده گاهی درسهای ایشان را از رسانه گوش کرده بودم؛ هم عَمیق بود و هم مَعلومات ایشان وَسیع بود. ولی مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) را اَعلم میدانستند؛ مرحوم آقای «راستی کاشانی[۵]» (رحمت الله علیه) مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) را اَعلم میدانستند؛ مرحوم آقای «یزدی» (رحمت الله علیه) مقام مُعظم رهبری (اطال الله عُمره الشریف) را اَعلم میدانستند. «کَمْ لَهُ مِنْ نَذیر»؛ اینها نه در بُعد علمی مُحاسبه داشتند، میگفتند در مسألهشناسی ایشان از همهی مَراجع تَقدُّم دارد؛ زیرا موضوعات برای ایشان مُنقّح است. وقتی موضوع مُشخّص بود، حُکم را مُنتقل کردن به موضوع آسان است. خیلی از مَراجع ما در موضوعشناسی اصلاً آدمهای مُنزوی بودند؛ فقط با ذهن کار دارند. حالا علّامهی دَهر بشود، همهی کتابها در ذهنش باشد؛ وقتی مشکلات و مسائل جامعه را خبر ندارد، موضوع برایش مُبهم است، هر حُکمی بدهد برای این دَقیق نیست. لذا اَعلمیّت مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در این جهت قَطعی است. چون موضوعات و مسائل را در اَبعاد مُختلف بیشتر از دیگران آشنا هستند.
در روانشناسی شناخت دَقیق موضوع بسیار مهمّ است
در مسألهی فَهم مَسائل روانشناسی و تربیتی یک مسأله است و شناخت موضوعی که شما باید آن کُلیّات را به اینجا تَطبیق بدهید دقیقتر است و مَسئولیّت آن هم خیلی بیشتر است. آدم با یک اشتباه نه تنها مشکلی را آباد نمیکند، بلکه مشکل را دوچَندان میکند، مُضاعف میکند. در این جهت هم کمک الهی لازم است و هم در کنار هر بَحثی، نَقّادانه نگاه کردن و بین خود و خدا رسیدن به حَقیقت است. نه چون چند نفر دیگر هم گفتهاند مُؤیّد هستیم؛ هیچکُدام از اینها دلیل حَقانیّت نمیشود. آدم باید به حقّ برسد. آن حقّ مَنشأ اَثر است، مَنشأ نجات است، نه آن نظر. این هم یک نکته است.
حالا این حدیث شریفه که قاعدتاً همهی شما حفظ هستید و از بَچّگی هم شنیدهاید که باز این هم یکی از مَسائل تربیتی و روانشناسی است. حالا الآن نظرسَنجی میکنند و خیلیها میگویند این نظرسَنجیها، نظرسَنجی نیست؛ نظرسازی است و گاهی هم واقعاً همینجور است. این نظرسَنجیها نظرسازی هم هست.
مَسائل تربیتی و روانشناسی در دعاها
یکی از مَسائلی که در دعاهای ما هست، در دعاها مَسائل تربیتی و روانشناسی فراوانتر از اَحادیث و آیات قرآن کریم است. دعا به ما خواست میدهد، نظرسازی میکند، ایده میدهد، آرزو میدهد و انسان را به قُلّهها مُتوجّه میکند. اِنصافاً این دعای «عالیه المَضامین» که در مَفاتیح آمده است و بعد از «زیارت جامعهی ائمه المؤمنین» خوانده میشود. یا دعای «مَکارم الاخلاق» امام سجّاد (علیه السلام)، دعای بیستُم صحیفهی سَجادیّه و اَمثال اینها. خودِ «دعای کُمیل» چه روحیهای به آدم میدهد، چه شناختی نسبت به جهان به آدم میدهد و چه آرزوی بلندی در انسان ایجاد میکند. «صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِکَ[۶]»؛ آدم اینها را همینجور سَطحی میخواند، گاهی مَعنای آن را هم نمیداند، ولی دعای کُمیل میخواند. دعای کُمیل اَلفاظ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، نور است، خوب است؛ ولی دعای کُمیل وقتی به آدم نتیجهی خوب میدهد که آدم این دعا را فَهم کند. بفَهمد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ما را به چه جای وَسیعی بُرده است و میخواهد به کُجا برساند.
لُزوم شناخت صحیح مسیر مُعالجه برای یک روانشناس
در دعاها مَسائل روانشناسی و مَسائل تربیتی بیش از همهی عَرصهها آمده است و این فرمایش حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم به یک کسی که میخواهد مُربّی باشد، باید خودش مُربّا باشد. این سه مَسأله خیلی مهمّ است؛ یکی داشتن مَنبع قابل اعتماد است. آدم علمش را فرمود: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ[۷]»؛ ائمه (علیهم السلام) فرمودند: این طَعام فقط طَعام جسمی نیست؛ بلکه ببینید علمتان را از کُجا میگیرید؛ «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ[۸]». بار دارد. سخنِ گوینده بار دارد، قَلم نویسنده بار دارد. آن ذهنیّت خودش در اینجا برای شما مُؤثر هست. او که نتوانسته خودش را از ذهنیّت خودش عاری کند؛ لذا اعتقادات خودش را در کنار روایات و اَحادیث، این فَهمی که از خودش دارد به شما تَحویل میدهد، این دارد خودش را به شما تَحمیل میکند. دارد خودش را خوراک شما میکند و ما این را مُتوجّه نیستیم. این حدیث این نکته را به ما میگوید صِرف اینکه گویندهای گفت یا در کتابی نوشته بود، شما ببینید او چه کسی بوده است، چهقَدر با حقیقت عَجین بوده است. این جُزء مَسائل بسیار مهمّی است که برای شما اَساتید توجّه با این مَسائل در تصفیه، در تَزکیه، در تَنفیح خیلی میتواند مؤثّر باشد. حالا حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) هم به ما ایده میدهند، آرزو میدهند، خواستهی ما را میگویند که چه چیزی را بخواهیم. خیلی از جاها آدم خیلی از چیزهای پایین را میخواهد و از خیلی از چیزهای بالا غافل است. بیبیِ عالَم (سلام الله علیها) هم به ما آرزو میدهند، ایده میدهند، مَقصد میدهند و هم انگیزه میدهند. لذا همهچیز را در قالب محبّت مَطرح کرده است و چیزی که شما بیش از من مُرور کردهاید، یک کسی که مُبتلا به مالیخولیا بوده است و فکر میکرده که گاو است؛ او را در هیچجایی نتوانسته بودند مُعالجه کنند. نزد «ابن سینا» بُرده بودند و ابن سینا گفته بود: عَجب گاو خوبی هستی! از ابتدا آمده و این را از طَریق احساس و مِیلی که این مِیل برایش پیش آمده است، دقیقاً مانند فردی که در گاوداری خیلی وارد است، تیمارش کرده است. تمام آن جَهاتی که در گاوداری رعایت میکنند، در او رعایت کرده است. بعد چه کرده است؟ آن کسی که مُعتقد به گاوبودن بوده است، داروی خودش را در عَلَف ریخته است. هیچوقت خلاف مِیل او، او را نبُرده است؛ اما در نهایت وقتی او را مُعالجه کرده است، از جایی که او میخواسته شروع کرده است، ولی به جایی که خودش میخواسته او را بُرده است. بعد از مُدّتی این مُتوجّه شده است که یک تَوهُّم، یک حالت بیماری برایش پیش آمده است که خودش را گاو فَرض میکرده است. این هم باز در همهجا اینجور است. بعضی از اطّباء از ابتدا مریض را میترسانند و خلاف خواستهای او به او پیشنهاد میکنند و مُوفّق هم نیستند. گاهی مَرض او هم تَشدید میشود. یا اگر این مَرض را خوب کنند، در کنار آن عُقدههای دیگری در وجودشان به وجود میآید. لذا مُدارای با مَریض، همراهی کردن با او، دست او را گرفتن و در مسیری که او فکر میکند دارد میرود کمک کردن، کمک میکند که شما مسیر را ناخودآگاه تغییر بدهید و او را به جایی که باید ببَرید، به آنجا ببَرید. لذا اوّلین مَطلب مَنبع قابل اعتماد است. شما از چه کسی، از کدام صاحبنظر، از کدام فیلسوف، از کدام اندیشمند این عَرصه این را گفتهاید؛ این برای شما خیلی مهمّ است. آیا مُلحد است؟ آیا یَهودی است؟ کتابهایی که خودِ یهودیها نوشتهاند همه در مسیر اِنحراف است. در آن مَطالب حقّ زیاد است؛ ولی این کاری که ابن سینا با مَریضش کرده است، آنها هم با ما همین کارها را کردهاند. چیزهایی که دلمان میخواهد در این مَطالب فراوان است، اما بَلد هستند مَقصد را چگونه تَرسیم کنند که ما سر از ناکُجاآباد دربیاوریم. لذا مَنبع خیلی مهمّ است.
مَنبع و اُلگویی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای ما مَطرح فرمودهاند
حضرت زهرا (سلام الله علیها) اوّلین چیز را مَنبع ولی در قالب دلبخواهی فرمودند: «حُبِّبَ إلَىَّ من دُنیاکُم ثَلاثٌ»؛ اوّلین مورد چه چیزی است؟ «تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ»؛ این مَنبع، مَنبعی است که هیچکسی دست در آن نبُرده است. حقّ مَحض است، جلوهی حَقیقت مُطلق است. حالا ما مَنبع را داشتیم، فُرمول را فَهمیدیم، طَرح را به ما دادند؛ کُجا پیاده شده است؟ نکتهی بعدی این است که این مَطالب پُرجاذبه که خداوند شهید مَظلوم «آیت الله بهشتی» (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت کند؛ چه عَلمی بود! چه فِلشی بود! چه مُدیری بود! چه اندیشمندی بود! چه انسانِ ساختهشدهای بود! ایشان میگفتند: در آلمان وقتی ما در جامعهی نُخبگانی فرازهایی از دین را تابلو میکردیم و اینها میشنیدند، میگفتند: این حرفها خیلی خوب است؛ ولی ذهنی است. شما در خارج چنین چیزی را ندارید. با ذهنیّت که کسی چیزی را قبول نمیکند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) این درسی است که به شما میدهد. در کنار هر مَطلب و پیشنهاد و طَرحی یک اُلگو و یک مِصداقی را باید در دَسترس بیماران و شاگردانتان ارائه کنید. اگر من این مَطلب را میگویم، در فُلانجا پیاده شده است و مِصداق آن هم این است. لذا حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) اوّل مسألهی مَنبع را که تکیهی به آن مَنبع هیچوقت برای انسان تَزلزُل نمیآورد؛ احتمال خلاف در آن نیست، «تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ» است. دوّم چیست؟ «النَّظَرُ فی وَجهِ رَسولِ اللّهِ». اُلگو، قَهرمان، دلبَر، انسانِ کامل، مِصداق این نُسخهی انسانیّت، این لُوح انسانِ کامل، این فرآوردهاش است، این عینیّت آن است.
خُصوصیّاتی که یک روانشناس باید دارا باشد
سوّم هم اجراست. در اجرا هم ما مَعمولاً میخواهیم بگیریم. اینهایی که دستِ بگیر دارند نه میتوانند طَبیب خوبی باشند، طِبابتشان هم تجارت است. لذا یکی از خطراتی که ما با این جبههی مُشاوره روبرو هستیم، این است که پول در آن هست. لذا رشتههای دیگر به اندازهی مُشاوره درآمد ندارند. حالا گاهی آقای جانباز عزیزمان روضههای اینجا را برای ما میخواند، من هم به واقع مشکلات را میفَهمم؛ ولی بخواهیم یا نخواهیم یکی از مسیرهایی که پولساز است همین مَطبهای روانشناسی است. چه جیبهایی را خالی میکنند! چه پولهایی را میگیرند! شما باید طَرح جدیدی ایجاد کنید که در رقابت شما هم اَثرگذار باشید و هم به این عُنوان که اینجا یک تجارتخانه است، شناخته نشوید. لذا هرجا مسألهی ایثار باشد، نثار باشد، بدانید که آنجا رضای خداست، آنجا خدمت به مردم است، آنجا آرامش مردم است و هرجا مسألهی پول و درآمد و اینقَدر بدهی من مُعالجه میکنم و اگر اینها آمد، این اَثر روانیاش خالص نخواهد بود. مَریض شما آن اعتماد را به شما نخواهد داشت. این سورهی مبارکهی «یس» وقتی آن مؤمن آلِ یاسین را نَقل میکند، او به مردم گفت: «اتَّبِعُوا مَنْ لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا[۹]»؛ این نکتهی اوّل و امتیاز اوّل است. این آمده شما را مُعالجه کند، ولی میگوید از شما پول میخواهد، ولی نِرخ برای شما گذاشته است. «لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا»؛ این نکتهی اوّل است. نکتهی دوّم «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» است. اینها راه را رفتهاند. نمیخواهند شما را در آزمایشگاه نَفر اوّل قرار بدهند؛ راهی را که خودشان پیمودهاند، میخواهند شما را در آن راه قرار بدهند. لذا تا خودمان از عَوارضی در زندگی شخصی خودمان سالم نباشیم، کسی که مشکل با همسرش دارد، مشکل با فرزندش دارد، هیچ روزی نیست که بدونِ بگو و مَگو زندگیاش را طِی کند، حالا این میآید در مَطب مینشیند و برای دیگران نُسخه میدهد، آیا فکر میکنید مُوفّق میشود؟ حرف نیست که اَثر دارد؛ نَفَس اَثر دارد، نَظر اَثر دارد، وجود اَثر دارد؛ نمود اَثر ندارد. حرفهای ما نمودِ ماست؛ اما وجود ما عمل ماست. سیرهی ما و حقیقتِ ماست. «و الإنفاقُ فی سَبیلِ اللّه»؛ گذشت. اِنفاق که فقط اِنفاق مالی نیست؛ آن عَفو، آن سِعهیصَدر، آن گذشت در رفاقتها همینجور است، در همسایهداری همینجور است، در خانوادهداری همینجور است، با فرزند و همسر همینجور است. لذا روانشناس کامل که میتواند درد مردم را دَوا کند باید این خُصوصیّات را داشته باشد. خیلی سِعهیصَدر دارید که ما را تَحمُّل میکنید؛ مینشینید و ما این حرفها را میزنیم.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
یک سلامی هم به بیبیمان بدهیم و از شما تَقاضای دعا داریم و دعاگوی شما هم هستیم. ما شما را خودمان میبینیم و اگر مُوفقیّتی داشته باشید، انشاءالله در حَسنات ما هم نوشته خواهد شد. این بِساط بِساط حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است و ما هم پادوی شما هستیم. لذا انشاءالله در کارهای خوبتان سَهیم خواهیم بود انشاءالله. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مَظلومیّت شاید کمنظیر یا بینظیر باشند. بیبیِ عالَم آنچه که ما مُصیبت میدانیم، مُصیبت ایشان آنها نبود؛ این بود که وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پُرسیدند: چرا گریه میکُنی؟ در طول دوران نِقاهت با اُفتادگی در بِستر شهادت به اَحدی نگفته است که بازویم شکسته است؛ به اَحدی از درد پَهلو ناله نکرده است. نه تنها صورتش را تابلو نکرد، بلکه میگویند از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم رو میگرفت. وقتی هم به شهادت رسید، «فِضّه» میگوید: آمدم و دیدم دستش را بر روی صورتش گذاشته است، کَبودی را گرفته و خوابیده است که احیاناً دلِ حضرت علی (علیه السلام) نسوزد. اما وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پُرسیدند: «سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟[۱۰]»؛ بیبیِ من! علّت اینجور گریه چه چیزی است؟ چرا گریه میکُنی؟ نگفت پَهلویم، نگفت صورتم، نگفت سینهام سوخته است، مِسمار اُستخوان سینه را آزُرده است؛ اینها را نگفت. گفت: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی[۱۱]»؛ من به حالِ شما گریه میکنم. به حالِ جامعه گریه میکنم که شخصیّت کارگُشا و رَهگُشایی مانند تو را کنار زدند و مُنزوی کردند. «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی»؛ الآن تنها من هستم که از تو دفاع میکنم. وقتی من را از دست میدهی، دیگر هیچ مُدافعی نداری. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به غُربت حقّ گریه میکرد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعای پایان جلسه
خدایا! به حقیقت بیبی قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! سایهی پُر بَرکت عَلمدار انقلاب، نایب امام زمان (ارواحنا فداه) را به ما رَحم کُن، به ما منّت بگذار تا ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) این عَمود خیمهی اَمنیّت را اُستوار نگاه دار.
خدایا! سایهاش را بر سر ما مُستدام بدار.
خدایا! به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت میدهیم این عزیزان ما را در کاهش آلام خانوادهها، آلام جوانها، با اخلاص مُوفّق بفرما.
الهی که انشاءالله همهی شما از کارتان احساس رضایت بکنید، آرامش داشته باشید و خُروجیهایش را انشاءالله ذَخیرهی آخرت بکنید.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] نهج الحیاه، ح ۱۶۴٫
[۳] الإعتقادات , جلد۱ , صفحه۱۰۹
«وَ قَالَ – عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ -: مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اَللَّهَ، وَ إِنْ کَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ».
[۴] الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ج ۱،ص ۱۳۶؛ روضهالواعظین، ابن فتال نیشابوری، ج ۱، ص ۳۱؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۰، ص ۱۲۵؛ الأمالیللمفید، شیخ مفید، ص ۳، نحوه؛ الأمالیللطوسی، شیخ طوسی، ص ۶۲۵، نحوه؛ بشارهالمصطفى، عماد الدین طبری، ص ۴، نحوه؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۳۹، ص ۲۳۹، نحوه.
«ما جاء لأحد من أصحاب رسول الله ص من الفضائل ما جاء لعلی ع و من ذلک ما ذکره الغزالی فی کتاب المنقذ من الضلال ما هذا لفظه و العاقل یقتدی بسید العقلاء علی ع حیث قال لا یعرف الحق بالرجال اعرف الحق تعرف أهله فشهد أن علیا سید العقلاء …».
[۵] حسین راستی کاشانی (۱۳۹۶-۱۳۰۶ش) فقیه شیعه، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مجلس خبرگان رهبری و شورای عالی حوزههای علمیه بود. او در حوزههای کاشان، قم و نجف تحصیل کرد و شاگرد اساتیدی مانند سید ابوالقاسم خویی، میرزا باقر زنجانی و سید محسن حکیم بود. او در ۱۳۹۶ش در تهران درگذشت. پس از تشییع، سید موسی شبیری زنجانی بر او نماز خواند و در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دفن شد. راستی کاشانی تحصیلات حوزوی را در دوران نوجوانی از کاشان آغاز کرد و دروس سطح عالی را در حوزه علمیه قم و سپس تحصیلات تکمیلی را با سفری بیست و پنج ساله در حوزه نجف به پایان رساند. او حدود پنجاه سال در حوزههای علمیه کاشان، قم و نجف تدریس کرد. راستی کاشانی رسائل، مکاسب و کفایه را در قم نزد مرتضی حائری یزدی، عبدالجواد اصفهانی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی و سید محمدباقر طباطبایی بروجردی (سلطانی) فراگرفت. هم چنین درس خارج فقه و اصول را از سید ابوالقاسم خویی و میرزا باقر زنجانی آموخت و در درس اساتید دیگری مانند سید محسن حکیم، سید محمود حسینی شاهرودی و سید عبدالهادی شیرازی نیز شرکت کرد. وی در علوم تفسیر و هیئت، شاگرد علامه طباطبایی بود و در فلسفه و کلام نیز از سید عبدالاعلی سبزواری، علامه طباطبایی و شیخ صدرا بادکوبهای بهره برد.
[۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«…مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَ لَا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ، یَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها، وَ مَا یَجْرِى فِیها مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَىٰ أَهْلِها، عَلىٰ أَنَّ ذٰلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ؛ فَکَیْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الْآخِرَهِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیها؟ وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مَقامُهُ، وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لَایَکُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هٰذا ما لَاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ، یَا سَیِّدِى فَکَیْفَ لِى وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ؛ یا إِلٰهِى وَ رَبِّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَ أَبْکِى، لِأَلِیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ. فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلَائِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیائِکَ، فَهَبْنِى یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِکَ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلىٰ حَرِّ نَارِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَىٰ کَرامَتِکَ؟ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِى النَّارِ وَ رَجائِى عَفْوُکَ؟ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنِى نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجِیجَ الْآمِلِینَ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِینَ، یَا غَایَهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یَا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ، وَ یَا إِلٰهَ الْعالَمِینَ…».
[۷] سوره مبارکه عبس، آیه ۲۴٫
[۸] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۷، ص ۳۸۲؛ الکافی، ج ۱، ص ۴۹؛ وسایل الشیعهْ، ج ۲۷، ص ۶۵؛ وسایل الشیعهْ، ج ۲۷، ص ۱۵۱؛ الاختصاص، ص ۴؛ رجال الکشی، ص ۴؛ البرهان؛ «قال قلت ما طعامه» محذوف؛ مستدرک الوسایل، ج ۱۷، ص ۳۱۳؛ بحارالأنوار، ج ۲، ص ۹۶؛ المحاسن، ج ۱، ص ۲۲۰٫
«الباقر (علیه السلام)- عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ قَالَ: قُلْتُ: مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ: عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ».
[۹] سوره مبارکه یس، آیه ۲۱٫
«اتَّبِعُوا مَنْ لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
[۱۰] البحار ۴۳: ۲۱۸، ضمن ح ۴۹.؛ البحار ۴۳: ۲۰۰، ح ۳۰.
«روی المجلسیّ: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (عَلَیهِمُ السَّلام) قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ الْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیهِمُ السَّلام) یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّهِ.
و روی أیضاً: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (عَلَیهِمُ السَّلام) أَنَّ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) لَمَّا احْتُضِرَتْ نَظَرَتْ نَظَراً حَادّاً ثُمَّ قَالَتْ: السَّلَامُ عَلَى جَبْرَئِیلَ. السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ. اللَّهُمَّ مَعَ رَسُولِکَ. اللَّهُمَّ فِی رِضْوَانِکَ وَ جِوَارِکَ وَ دَارِکَ دَارِ السَّلَامِ. ثُمَّ قَالَتْ: أَ تَرَوْنَ مَا أَرَى؟ فَقِیلَ لَهَا: مَا تَرَى؟ قَالَتْ: هَذِهِ مَوَاکِبُ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ وَ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ. وَ یَقُولُ: یَا بُنَیَّهِ اقْدَمِی فَمَا أَمَامَکِ خَیْرٌ لَکِ.
و روی أیضاً: عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیهِمُ السَّلام) أَنَّ فَاطِمَهَ (سَلامُ الله عَلَیهَا) لَمَّا احْتُضِرَتْ سَلَّمَتْ عَلَى جَبْرَئِیلَ وَ عَلَى النَّبِیِّ (صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ سَلَّمَتْ عَلَى مَلَکِ الْمَوْتِ وَ سَمِعُوا حِسَّ الْمَلَائِکَهِ وَ وَجَدُوا رَائِحَهً طَیِّبَهً کَأَطْیَبِ مَا یَکُونُ مِنَ الطِّیبِ».
[۱۱] همان.
پاسخ دهید