به طور معمول، پس از رحلت هر امام، تا مدتی به دلیل مشکلاتی که پیش میآمد، ارتباط شیعیان با امام بعدی بسیار محدود میشد. حتی وکلای امام پیشین هم که در بلاد اسلامی حضور داشتند، برقراری ارتباطشان با امام، با دشواریهایی مواجه میگشت. در آغاز امامت امام جواد علیه السّلام کمی سنّ آن حضرت نیز مشکلی بر مشکلات دیگر افزوده بود و تا زمانی که شک و تردید شیعیان بر طرف شود، مدّتی به طول انجامید.
در نصّی آمده که امام تا ده سالگی امامت خویش را مخفی میداشت. [۱]این خود دلیل دیگری بر پیچیدگی برقراری ارتباط میان او و شیعیانش بود. از سوی دیگر حکّام نیز سختگیریهایی در این زمینه اعمال میکردند که برقراری ارتباط را به میزان بسیار زیادی مشکلتر میکرد؛ در نتیجه شیعیان نمیتوانستند آزادانه با امامشان آمد و شد داشته باشند. سادهترین و کم مشکلترین راه ارتباط نگاشتن نامه به امام و دریافت جواب آن بود؛ لذا از امام جواد علیه السّلام به بعد و حتی پیش از آن از زمان امام رضا علیه السّلام شیعیان از طریق نامهنگاری با امام خود ارتباط داشتند.
وانگهی امام جواد علیه السّلام هنوز ۲۵ سال از عمرش نگذشته بود که رحلت فرمود.
کوتاه بودن عمر آن حضرت، سبب شد تا زمینه بسط روابط با شیعیانش کمتر به وجود آید. در عین حال، علاوه بر مطالبی که درباره اصحاب و یا کتب آنها از امام جواد علیه السّلام روایت شده، بیش از دویست و بیست حدیث پیرامون مسائل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد. طبیعی است که در شرایط سیاسی آن روز، نامههای زیادی از دست رفته باشد. و نیز گفتنی است که تعداد یکصد و بیست نفر، احادیث صادره از آن حضرت را روایت کردهاند.[۲] شیخ طوسی یکصد و سیزده تن از راویان حدیث امام جواد علیه السّلام را برشمرده است.
از این مقدار حدیث که از آن امام نقل شده، میتوان به عظمت علمی و احاطه او بر مسائل فقهی، تفسیری و عقیدتی و نیز دعا و مناجات پی برد، چنان که در لابلای کلمات قصار، زیبایی که از آن حضرت بر جای مانده، کمالات اخلاقی وی بخوبی نمودار است.
بخشی از کلمات قصار امام را ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه آورده است؛چنانکه در تحف العقول و مصادر دیگر نیز از این دست کلمات فراوان یافت میشود.
بخش عمده روایات فقهی امام را باید در نامههایی که در پاسخ اصحاب به بلاد مختلف اسلامی فرستادهاند جستجو کرد.
برخورد با فرقههای منحرف
امام جواد علیه السّلام در برابر فرقههایی که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را از این نظر که این فرقهها چه مواضعی در مقابل آنان به خود گرفتهاند راهنمایی میفرمود. یکی از این فرقهها اهل حدیث بودند که مجسّمی مذهب بوده و خدا را جسم میپنداشتند. امام درباره آنان به شیعیان میفرمود که اجازه ندارند پشت هر کسی که خدا را جسم میداند نماز گزارده و به او زکات بپردازند.[۳]
واقفه، یکی دیگر از فرقههای موجود انشعابی از شیعه در زمان امام جواد علیه السّلام بود که به صورت مشکلی در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانی بودند که پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام بر آن حضرت توقّف کرده و امامت فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السّلام را نپذیرفتند. وقتی از امام درباره خواندن نماز پشت سر واقفی مذهبان سؤال شد، آن حضرت در جواب، شیعیان خود را از این کار نهی کردند.[۴]
زیدیه نیز فرقهای بود منشعب از شیعه که دشمنی زیدیه با امامیه و طعن آنها بر امامان علیهم السّلام سبب موضعگیری تند ائمه در برابر آنها شد؛ چنانکه در روایتی از امام جواد علیه السّلام واقفیه و زیدیه مصداق آیه: وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه؛[۵] خوانده شده و در ردیف ناصبیها قرار گرفتند.[۶]
غلات نیز به سبب آن که در بدنام کردن شیعه سهم بسزایی داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها برای شیعیان بسیار جدّی بود؛ زیرا آنها به نام امامان علیهم السّلام روایاتی را جعل کرده و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه علیهم السّلام بودند به انحراف میکشاندند.
امام جواد علیه السّلام درباره ابو الخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند. [۷]
آنگاه امام به ابو الغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم اشاره کرد و پس از تذکر در باره بهرهگیری آنها از ائمه علیهم السّلام به منظور بهرهکشی از مردم، آنان را در ردیف ابو الخطاب دانستند؛ حتی در روایتی به اسحاق انباری فرمودند: دو تن از غلات به نامهای ابو المهری و ابن ابی الزرقاء- که خود را سخنگویان امامان علیهم السّلام قلمداد میکردند- به هر طریقی هست باید کشته شوند. اسحاق در صدد اجرای دستور امام بود، ولی آن دو از دستور امام مطلع شده و خود را از دید اسحاق مخفی کردند. دلیل این تصمیم امام، نقش بسیار حساس آنان در منحرف ساختن شیعیان ذکر شده است.[۸]
منبع:کتاب حیات فکری وسیاسی ائمه ازصفحه۴۸۸ تا ۴۹۱ / رسول جعفریان
[۱] اثبات الوصیه، ص ۲۱۵
[۲] این بر اساس شمارش آقای عطاردی، در مسند الامام جواد علیه السّلام است.
[۳] التوحید، ص ۱۰۱؛ التهذیب، ج ۳، ص ۲۸۳
[۴] کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۷۹
[۵] غاشیه (۸۸): ۲ و ۳
[۶] رجال کشی، ص ۳۹۱؛ مسند الامام جواد علیه السّلام، ص ۱۵۰
[۷] رجال الکشی، ص ۴۴۴
[۸] همان، ص ۴۴۴
پاسخ دهید