آیا خانه علی(ع) و فاطمه(س) به کوچه نیز راهی داشت و یا آنان برای ورود و خروج، تنها باید از مسجد النبی(ص) میگذشتند؟ آیا آن حضرات تنها همین خانه را داشتند؟
امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) پس از ازدواج، ابتدا در برخی منازل مدینه زندگی میکردند. اما پس از ساخت مسجد النبی(ص)، به خانهای کنار مسجد نقل مکان کرده و تا شهادت فاطمه(س) در همانجا میزیستند. این خانه؛ مانند دیگر خانههای متصل به مسجد، دو در داشت که یکی به مسجد و دیگری به بیرون باز میشد. بر اساس فرمان الهی، به غیر از منزل علی(ع) در تمام خانههایی را که به مسجد باز میشد بستند، اما وقایعی که در مورد خانه ایشان و پس از رحلت پیامبر(ص) گزارش شده است، مربوط به آن در میشود که به کوچه باز میشد.
پس از ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س)، پیامبر(ص) از دامادشان خواستند تا برای خود و همسرش خانهای تهیه کند. خانهای که علی(ع) تهیه کرده بود، مقداری با خانه پیامبر(ص) فاصله داشت. پیامبر(ص) دوست داشت که خانه دخترش به او نزدیکتر باشد. زهرا(س) خانه حارثه بن نعمان را پیشنهاد کرد. حارثه که از این پیشنهاد آگاه شد، به پیامبر(ص) عرض کرد: من و اموالم در اختیار خدا و پیامبرش هستیم! سپس خانهاش را در اختیار علی(ع) و فاطمه(س) قرار داد.[۱] آنان تا زمانی که خانه کنار مسجد ساخته شد، در آنجا زندگی میکردند.
الف) خانه حضرت علی در جوار مسجد
هنگامی که پیامبر(ص) در مدینه مسجدش را بنا کرد، برای همسرانش نیز خانههایی ساخت. سپس جمعیت زیادى از مهاجران و حتى ساکنان محلههاى دیگر مدینه، ساخت و سازهایی در اطراف مسجد انجام داده و مرکزیت شهر در اطراف مسجد شکل گرفت.[۲] پیامبر(ص) یکی از خانههایی که درِ آن به داخل مسجد باز میشد را به علی(ع) و فاطمه(س) اختصاص داد و آندو بزرگوار به همراه فرزندان و بعدها خادمهشان در همانجا اقامت داشتند و فاطمه(س) تا آخر عمر شریفشان در همانجا زندگی میکرد. شواهد بسیاری بر این مدعا وجود دارد:
۱ – گزارش شده است که خانه فاطمه(س) پشت خانه پیامبر(ص)[خانه عایشه] سمت چپ مصلّی به سمت قبله بود[۳] و یک منفذ به خانه پیامبر داشت که حضرتشان از این طریق از احوال آنان باخبر میشد[۴] و گاه پیامبر(ص) دست بر چارچوب درب خانه آنان گذاشته و میگفت: «السلام علیکم أهل البیت إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرًا».[۵]
۲ – در روایتی از امام صادق(ع) درباره بسته شدن درهای متصل به مسجد، چنین آمده است: «… دستور بده تا همه درهایی که به مسجد باز میشود بسته شود، مگر خانه علی(ع) و مسکن فاطمه(س)…».[۶] این حدیث به خوبی نشان میدهد، آن خانهای که ورودی آن به مسجد باز ماند، حجرهای اختصاصی برای علی(ع) نبود؛ بلکه خانواده ایشان نیز در آنجا سکونت داشتند.
۳ – شخصی از عبدالله بن عمر درباره تفاوت علی(ع) و عثمان پرسید که با این پاسخ روبرو شد: «علی پسر عموی پیامبر و داماد او است و این است خانه او! (و با دست به خانه علی اشاره کرد). خدا به پیامبرش دستور داد تا مسجدش را بنا کند و او هم آنرا ساخت و در کنارش دَه خانه بناکرد که نُه خانه برای همسرانش و دهمین خانه برای علی و فاطمه بود».[۷]
۴ – لباسهایی را از یمن برای عمر آوردند که او آنها را میان مردم پخش کرد … او بین قبر و منبر نشسته بود و مردم برای سلام به نزدش میآمدند که ناگاه حسنین(ع)، از خانه دختر پیامبر(ص) بیرون آمدند. خانه فاطمه(س) درون مسجد قرار داشت… .[۸]
۵ – مسلم بن ابی مریم توصیه میکند: خود را از نماز خواندن به این سمت نیز محروم نکن؛ زیرا اینجا در خانه فاطمه(س) است که علی(ع) از آنجا رفت و آمد میکرد. [۹]
۶ – خلیفه اموی ولید بن عبدالملک در سفر حجش هنگامی که در مدینه سخنرانی میکرد، چشمش به «حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب» افتاد که در خانه فاطمه(س) بود و به آینهای مینگریست. ولید با دیدن این صحنه، پیکی را نزد عمر بن عبدالعزیز فرستاد و به او پیغام داد: نظر من این است که این مکانها را بخری و به مسجد اضافه کنی!
در نقل دیگری آمده است که خود ولید پس از اتمام سخنرانی، دستور داد تا خانه فاطمه(س) را تخریب کنند. اما دو نواده حضرتشان «حسن مثنی پسر امام حسن(ع)» و «فاطمه دختر امام حسین(ع)» در برابر این دستور مقاومت کردند. ولید پیغام فرستاد که اگر از خانه فاطمه(س) خارج نشوید، دستور میدهم که آنرا بر سرتان خراب کنند. آنان به مقاومتشان ادامه دادند، اما با دستور ولید، با آنکه آنان در خانه بودند، خانه فاطمه(س) تخریب شد. [۱۰]
ب) درهای خانه حضرت علی(ع) و فاطمه(س)
ابتدا باید به این نکته توجه کرد که با توجه به شواهد و قرائن، تمام خانههای اطراف مسجد، دارای دو در بودند، وگرنه با بستهشدن ورودیهای آنها به مسجد با دستور خدا، ساکنانش باید راه خروج دیگری نداشته بوده و در خانه محبوس میشدند!
در همین راستا، خانه علی(ع) و فاطمه(س) نیز طبیعتاً دارای دو در بود که به بررسی آنها میپردازیم:
۱ – در واقع در مسجد: گفته شد که خانه بسیاری از صحابه، یک در خروجی به مسجد داشت که مستقیماً از آن وارد مسجد میشدند. پس از گذشت مدتی، خداوند به پیامبرش وحی فرستاد که مسجدت را پاکیزه گردان و توصیه کن که کسی آنجا نخوابد و دستور بده تا درهایی که به مسجد باز میشوند، مسدود گردند… و هیچ شخص جُنُبی نباید در آن رفت و آمد کند.[۱۱] وقتی پیامبر(ص) دستور داد تا درهای متصل به مسجد بسته شوند، خانه علی(ع) را استثنا کرد، که به دنبال آن، برخی لب به اعتراض گشودند، اما با این پاسخ پیامبر(ص) مواجه شدند: «… بهتر است بدانید که من با نظر شخصی خودم هیچ دری را نبسته و هیچ دری را باز نگذاشتهام، بلکه تنها دستوری به من داده شد که از آن اطاعت کردم!». [۱۲]
با این وجود برخی افراد برای اینکه این مزیت ویژه امام علی(ع) را کمرنگ کنند، اینگونه جلوه میدهند که گویا خانه ایشان تنها همین یک در را داشت؛[۱۳] و به همین دلیل مانند بقیه خانهها مسدود نشد![۱۴]و ادعا کردهاند که خانه همه صحابه دارای دو در بود و این خانه علی(ع) بود که تنها یک در داشت![۱۵] و یا آنکه باز ماندن در خانه علی(ع)، تنها به این دلیل بود که فاطمه(س) برای رفت و آمد آسان به خانه پیامبر(ص)، به باز ماندن دری که به مسجد باز میشد، نیاز داشت.[۱۶]
همه این گزارشهای نادرست در حالی است که در سخنان پیامبر(ص)، علت باز ماندن در خانه علی(ع)، اطاعت از دستور خدا به او اعلام شده است، و گزارشی وجود ندارد که پیامبر(ص) در توجیه بستهنشدن درِ آن خانه، به فقدان خروجی دیگر اشاره کرده باشند! [۱۷] و اینکه در صورت بسته شدن این در انحصاری، ساکنانش محبوس خواهند شد! و یا آنکه رفت و آمدشان دشوار خواهد شد.
از طرف دیگر، مشاهده میکنیم که برخی صحابه؛ مانند عمر بن خطاب،[۱۸] پسرش عبدالله[۱۹] و سعد بن ابی وقاص[۲۰] به صراحت، باز ماندن در خانه علی(ع) را فضیلتی بزرگ اعلام کرده و آرزوی داشتن چنین امتیازی را داشتند.
از سعد بن ابی وقاص پرسیدند که آیا فضیلتی از علی(ع) به یاد داری؟ پاسخ داد: «… بعد از توصیه به مسدود شدن درها، عمر بن خطاب نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! صحابه و عموهایت را از مسجد بیرون کردی، ولی این شخص کم سن و سال را ساکن مسجد کردی؟! پیامبر(ص) فرمود: اخراج شما و باقی گذاشتن او به نظر شخصی من نبود، بلکه خدا دستورش را داده بود».[۲۱] اگر بسته نشدن در خانه علی(ع) برای این بود که این خانه فقط یک در داشت و امکان بسته شدنش نبود، دیگر فضیلتی به شمار نمیآمد، تا دیگران غبطهاش را خورده و آرزوی داشتن چنین امتیازی را داشته باشند!
۲ – درب واقع در کوچه: درِ دیگری که در نقلها از آن سخن به میان آمده و معروف به «در خانه فاطمه(س)» است، به مسجد النبی(ص) باز نمیشد، بلکه به سمت کوچه قرار داشت. ابوهریره گزارش میکند: «هنگام ظهر بود که با پیامبر(ص) به بازار قینقاع رفتیم … پیامبر در فناء خانه فاطمه نشست…».[۲۲] منظور از «فناء خانه»، مکان نسبتاً وسیعی است که در مقابل خانه قرار دارد. [۲۳]
با توجه به اینکه در نقل دیگری از همین ماجرا گزارش شده است حضرتشان «بر در خانه فاطمه ایستاد»[۲۴]، میتوان نتیجه گرفت که این «در» و این «فضای بزرگ پیرامون آن»، درون مسجد قرار نداشت وگرنه ابوهریره باید اینگونه گزارش میکرد که پیامبر(ص) به درون مسجد رفته و در داخل مسجد و مقابل درب خانه فاطمه(س) ایستاد!
همچنین برای نامیده شدن حضرت علی(ع) به ابوتراب، گزارشی وجود دارد و با آنکه اصل گزارش، مورد پذیرش شیعه نیست، اما استناد به فقره مورد نظر منعی ندارد: «پیامبر(ص) به خانه فاطمه(س) آمد و علی(ع) را ندید. پرسید: پسر عمویت کجا است؟ فاطمه گفت: … او خشمگین شد و از خانه بیرون رفت. پیامبر از شخصی خواست تا او را پیدا کند. آن مرد پس از مدتی برگشت و گفت: “او در مسجد خوابیده است”…».[۲۵] از این فقره پایانی روایت چنین برداشت میشود که پیامبر(ص) از مسیری غیر از مسجد وارد خانه فاطمه(س) شد، وگرنه خودشان، علی(ع) که در مسجد خوابیده بود را میدید.
اکنون میتوان نتیجه گرفت که برخی گزارشهایی که پیرامون خانه فاطمه(س) وجود دارد، مربوط به همان خانه متصل به مسجد پیامبر(ص) است، اما از سمت آن دری که در کوچه قرار داشت:
«مهاجرانی؛ مانند علی(ع) و زبیر که از جریان بیعت ابوبکر خشمگین بودند، مسلحانه وارد خانه فاطمه(س) شدند. عمر با افرادی، نظیر اسید بن حضیر، سلمه بن وقش، ثابت بن قیس بن شماس خزرجی و محمد بن مسلمه به آنجا آمده و با علی(ع) و زبیر به گفتوگو پرداختند. یکی از آنها شمشیر زبیر را گرفته و آنرا به سنگ کوبید و شکست…». [۲۶]«عمر بن خطاب افرادی که در خانه بودند را تهدید کرد و گفت: به خدا خانه را بر سرتان آتش میزنم…».[۲۷] مدتها بعد از وقوع این جریان، ابوبکر از ماجرا اظهار پشیمانی کرده و میگفت: «ای کاش! به خانه فاطمه تعرّض نمیکردم، حتی اگر آنان در حال آمادهشدن برای نبرد بودند!» [۲۸]
شواهد و دلایل پیرامونی نشانگر آن است که این حوادث، مرتبط با آن دری بوده که در کوچه قرار داشت، نه آن دری که به مسجد باز میشد.
منبع: اسلام کوئست
[۱]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق: عبدالقادر عطا، محمد، ج ۸، ص ۱۸- ۱۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
[۲]. جعفریان، رسول، آثار اسلامی در مکه و مدینه، ص ۲۵۵، تهران، مشعر، ۱۳۸۹ش.
[۳]. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه، ج ۱، ص ۲۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۴]. تاریخ مکه المشرفه، ص ۲۶۹ – ۲۷۰٫
[۵]. مغربی، حسین بن محمد، البدر التمام شرح بلوغ مرام، ج ۵، ص ۴۴۳، دارالهجر، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
[۶]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۳۴۰، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم ۱۴۰۷ق.
[۷]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، ج ۲، ص ۱۹۱ – ۱۹۲، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۸]. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۶، ص ۴۰۵، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
[۹]. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج ۲، ص ۴۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۱۰]. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج ۲، ص ۸۹ – ۹۰٫
[۱۱]. الکافی، ج ۵، ص ۳۴۰؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، تحقیق: ابو عبدالرحمن ترکی، صنعاء، دار الآثار، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
[۱۲]. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۵۸۱، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۰۳ق؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبرى، ج ۷، ص ۴۲۳، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۱۳]. جکنی شنقیطی، محمد بن سید عبدالله، کوثر المعانی الدراری فی کشف خبایا صحیح البخاری، ج ۷، ص ۲۸۵، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۱۴]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج ۷، ص ۱۵، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۷۹ق؛ عمده القاری، ج ۱۶، ص ۱۷۶٫
[۱۵]. اللکنوی الهندی، محمد عبدالحی، التعلیق الممجد، ج ۳، ص ۴۷۷، دمشق، دارالقلم، چاپ چهارم، ۱۴۲۶ق.
[۱۶]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۷۹، بیروت، دارالاحیاء تراث الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
[۱۷]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۵، بیروت دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
[۱۸]. المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۵٫
[۱۹]. فتح الباری، ج ۷، ص ۱۵٫
[۲۰]. شیبانی، ابوبکر بن ابی عاصم، السنه، ج ۲، ص ۶۰۹، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
[۲۱]. السنن الکبری، ج ۷، ص ۴۲۴٫
[۲۲]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۶۶، دار طوق النجاه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
[۲۳]. ابومحمد، محمود بن احمد، عمده القاری، ج ۱۱، ص ۲۳۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[۲۴]. بزاز، احمد بن عمرو، البحر الزخار(مسند بزاز)، ج ۱۵، ص ۱۰۶، مدینه، مکتبه العلوم و الحکم، چاپ اول، ۱۹۸۸م.
[۲۵]. صحیح بخاری، ج ۱، ص ۹۶٫
[۲۶]. عصامی مکی، عبدالملک بن حسین، سمط نجوم العوالی فی انباء الاوائل و التوالی، ج ۲، ص ۳۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۲۷]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳، ص ۲۰۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
[۲۸]. تاریخ الرسل و الملوک، ج ۳،ص ۴۳۰؛
پاسخ دهید