مهی که هست بسی جان‌گداز می‌آید
مقدر آن چه بُود از فراز می‌آید
 
به چشم دل نظری کن ببین که قافله‌ای
به سوی کرببلا از حجاز می‌آید
 
از این طرف بنگر حُر که با هزار سوار
به کف گرفته سنان، پیشواز می‌آید
 
از آن طرف علی اصغر به قصد مهمانی
میان قافله در مهدِ ناز می‌آید
 
از این طرف بنگر حرمله به کف تیری
سه شعبه دارد و مهمان‌نواز می‌آید
 
از این طرف بنگر حرمله به کف تیری
سه شعبه دارد و مهمان نواز
 
از آن طرف بنگر شاه با جوانانش
برای دادن جان، سرفراز می‌آید
 
از این طرف بنِگر شمر دون به کف خنجر
به قصد صید حرم، یکّه‌تاز می‌آید

 

شاعر:مهدی خطّاط ( خادم)