آیا حدیث «انت تقضی دینی» با روایاتی که مقروض بودن را ناپسند میداند منافاتی ندارد؟
«دَین» در لغت و قرآن به معنای وام و قرض آمده است. در این حدیث معنای ظاهری دین که همان قرض است، اراده شده است. اما آیا این روایت با نهی معصومین(ع) از قرض گرفتن منافات دارد؟ همانگونه که در پرسش آمده، در برخی از روایات از گرفتن قرض نهی شده است. اما از طرف دیگر میبینیم که پیامبر(ص)، علی، حسن و حسین(ع) و بسیاری از مسلمانان در حالی به شهادت رسیدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند که بدهکار بودند.
در جمع بین این دو دسته از روایات باید گفت؛ این نهی در روایات هنگامی است که شخص بدون نیاز بخواهد قرض بگیرد که این بر کراهت قرض دلالت میکند، و البته در شرایطی نیز بر حرمت.
ارباب لغت «دَین» را به معنای وام و قرض گرفتهاند.[۱] همچنین این واژه در قرآن نیز در چهار مورد استعمال شده که به معنای وام و قرض آمده است.[۲] بنابراین، در این حدیث معنای ظاهری دَین که قرض باشد اراده شده است.
حال آیا این معنا با نهی معصومان(ع) از گرفتن قرض منافات دارد یا خیر، موضوعی است که به آن میپردازیم. برای روشن شدن بحث، بیان چند نکته ضروری به نظر میرسد.
۱ – همانطور که در پرسش آمده، در برخی از روایات از گرفتن قرض نهی شده است، یا اینکه پیامبر اسلام(ص) بر جنازه شخص بدهکار نماز نمیگزاردند.
ابو سعید خدری میگوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمودند: «بر خدا پناه میبرم از کفر و قرض». محضر مبارکش عرض شد: آیا قرض را معادل کفر قرار میدهید؟ فرمود: «آرى».[۳]
همچنین معاویه بن وهب میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: میگویند در زمان رسول خدا(ص) یکى از یاران وى از دنیا رفت، در حالى که دو دینار بدهکار بود، رسول خدا(ص) حاضر نشد تا بر جنازه وى نماز بخواند، بلکه به اصحابش فرمود: «بر برادرتان نماز بخوانید»، تا اینکه یکى از خویشانش آن دین را به عهده گرفت. آیا این مطلب صحّت دارد؟ امام صادق(ع) فرمود: «آرى صحیح است».[۴]
۲ – از طرف دیگر میبینیم که پیامبر اسلام(ص)، علی، حسن و حسین (ع) و بسیاری از مسلمانان، در حالی از دنیا رفتند که بدهکار بودند.
در مورد شخص رسول خدا(ص) نقل شده است؛ با اینکه از انتهاى یمن تا جنگلهاى عمان و تمامى حجاز تا اطراف عراق در تحت حکومت او بود، ولى هنگامى که وفات کرد بدهکار بود و سپر او در گرو غذاى خانوادهاش بود.[۵] همچنین برخی از ائمه و بسیاری از یاران پیامبر و … این چنین بودند.[۶]
بنابراین، در آموزههای دینی از یک سو از قرض کردن نهی شده، اما از طرف دیگر مشاهده میشود که خود معصومان(ع) و اصحاب آنان قرض مینمودند؛ برای جمع بین دو نوع از احادیث باید
تفاوت افرادی که اقدام به قرض میکنند را مورد بررسی قرار دهیم:
أ. برخی از قرض گیرندگان، افراد نیازمندی هستند که رفع نیازشان تنها با قرض برطرف میشود؛ مانند کسانی که برای نیازهای اولیه زندگی چیزی ندارد، برای این افراد با توجه به ضرورت بسا گرفتن قرض واجب باشد.
ب. زمانی فردی نیازش در حد ضرورت نیست، اما با توجه به اینکه فراهم نمودن رفاه و آسایش در حد معمول خانواده از محسّنات است؛ از اینرو گرفتن قرض در راستای ایجاد رفاه و آسایش خانواده خوب است.
ج. زمانی نیز عدهای نه برای نیاز، بلکه برای اموری که بیشتر از تنوعطلبی سرچشمه میگیرد، برای رفاه بیش از حد نیاز قرض میگیرند، این کار مورد نهی شارع است و اگر موجب هتک مؤمن شود، چه بسا به حرمت نیز منجر میشود.
در اینجا به برخی از حکمتها و فلسفههای نهی از گرفتن قرض اشاره میکنیم.
الف. قرض موجب ناراحتی در شب و خواری در روز میشود: على(ع) فرمودند: «از قرض کردن دورى کنید؛ زیرا موجب ذلّت در روز و حزن در شب میباشد».
ب. بدهکاری چیزی است که حتی با شهادت در راه خدا جبران نمیشود: از امام باقر(ع) نقل شده است: «هر گناهى را کشته شدن در راه خدا جبران میکند، مگر قرض که هیچ جبران و کفّارهاى ندارد، مگر آنکه بدهکار آنرا پرداخته یا رفیقش از جانب او پرداخت کند و یا صاحب قرض وى را ببخشد».
ج. مردم برگرفتن قرض جرأت پیدا نکنند: در مورد امتناع پیامبر(ص) از نماز خواندن بر بدهکار، امام(ع) میفرماید: البته این عمل از رسول خدا به این دلیل بود که مردم بر گرفتن قرض جرأت پیدا نکنند، نه اینکه واقعاً دین و قرض حرام باشد؛ چون همانگونه که بیان شد، پیامبر(ص)، برخی از ائمه(ع) و بسیاری از مسلمانان، در حالی از دنیا رفتند که بدهکار بودند،[۷] از طرفی احادیث بسیاری پیرامون قرض دادن وارد شده است که اگر قرض گرفتن مردود بود، تشویق به قرض دادن موردی نداشت.[۸]
گفتنی است؛ مجلسى(ره) در توجیه بین دو رفتار پیامبر -کفالت و ضمانت براى وام مرده بدهکار، با آنچه در اخبار خاصّه و عامّه آمده است که آنحضرت بر جنازه بدهکار نماز نمیخواند- میگوید: ترک نماز در صدر اسلام، زمانی بود که بودجه مسلمانان کم و خزانه بیت المال خالی بود، امّا ضمانت بدهکاریها از طرف پیامبر(ص) بعد از توسعه در بیت المال و فتوحات و غنائم بوده است.[۹]
مؤیّد این نظر آن است که آنچه از طرق عامه رسیده است که مرده بدهکار را نزد آنحضرت میآوردند، میفرمود: «براى بدهکارى خود چیزى دارد؟» اگر میگفتند دارد، بر او نماز میخواند و چون خدا پیروزیها نصیب او کرد. فرمود: «أنا أولى بالمؤمنین من أنفسهم» هر که بمیرد و وامى داشته باشد، به عهده من است و هر که مالى به جا گذارد از آنِ ورثه او است.[۱۰]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۳، ص ۲۸۷، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
[۲]. نساء، ۱۱ و ۱۲٫
[۳]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص ۵۲۷ – ۵۲۹، قم، داورى، چاپ اول، بیتا.
[۴]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفارى، علی اکبر، ج ۴، ص ۲۴۲ و ۲۴۳، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
[۵]. قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۵، قم، مدرسه امام مهدى، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[۶]. ر. ک: علل الشرائع، ج ۲، ص ۵۲۷ – ۵۲۹٫
[۷]. همان.
[۸]. برای آگاهی از اهمیت و جایگاه قرض الحسنه ر. ک: «قرض الحسنه و برتری آن نسبت به صدقه»، سؤال ۱۳۰۳۳.
[۹]. کلینی، اصول کافى، ترجمه کمرهاى، ج ۳، ص ۷۲۸، قم، انتشارات اسوه، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
[۱۰]. همان.
پاسخ دهید