قرقیسیا، نام شهری در سوریه امروزی است که در منطقه‌ سرازیر شدن رود خابور بر فرات بنا شده بود.
قرقیسیا، شهرت خود را وامدار احادیثی از فریقین است که حکایت از نبردی آخرالزمانی در آن منطقه می‌کند. با آن‌که این روایات تفاوت‌هایی با هم دارند، اما نوعی تواتر معنوی بر اصل وقوع چنین نبردی از آنها برداشت می‌شود.
اما در زمینه این‌که آیا این روایات دقیقاً منطبق با وضعیت فعلی عراق و شام است یا خیر؟ باید گفت که هرچند شباهت‌هایی را میان وضعیت فعلی و علائم یاد شده در روایات می‌توان یافت، اما دلیلی قطعی بر چنین انطباقی وجود ندارد.

«قرقیسیا» یا «قرقیسا» که هر کدام با الف ممدوده و مقصوره استعمال شده؛ نام شهری است که از قرقیسیا فرزند طهمورث گرفته شده است[۱] و به نظر می‌رسد، همو آن شهر را بنا نهاده باشد. این شهر در منطقه‌ای که رود خابور وارد فرات می‌شده بنا شده بود؛[۲] بنابر این در نزدیکی این دو رود بود.[۳]
قطعاً آن شهر باستانی امروزه وجود ندارد و اگر نامی از آن برده می‌شود؛ می‌تواند اشاره به منطقه‌ای باشد که در گذشته این شهر در آن‌جا واقع شده بود که به احتمال زیاد همان منطقه «دیر الزور» فعلی است که در سوریه قرار دارد.
قرقیسیا در زمان خلیفه دوم در نبردی با فرماندهی عمرو بن مالک به تصرف سپاه اسلام درآمد
[۴] و مردم آن‌جا پرداخت جزیه را پذیرفته و حاکم اسلامی نیز این تعهد را پذیرفت.[۵]
پرداخت جزیه نشان از آن دارد که اهالی این شهر از اهل کتاب بوده‌اند.
این شهر در دست حاکم شامات بوده و در زمان معاویه، زیر سلطه او بود و شخصی به نام ضحاک بن قیس فرماندار معاویه در آن‌جا بود
[۶] تا این‌که مالک اشتر با شکست ضحاک، آن‌جا را تصرف کرد.[۷]
اما امروزه در محافل دینی «قرقیسیا»، شهرت خود را وامدار احادیثی است که شیعه و سنی در مورد نبرد قرقیسیا و جنگ آخرالزمانی در آن نقل کرده‌اند.

 

قرقیسیا و آخر الزمان
ابتدا لازم است روایاتی که پیرامون این نبرد وجود دارد را ذکر نماییم:
۱ – سفیانی پس از درگیری‌هایی در شام، به سمت عراق روى می‌آورد، تا این‌که سپاهیانش به قرقیسیا می‌رسند و در آن‌جا به جنگ می‌پردازند. این نبرد برای سفیانی سخت بوده و تلفات بسیاری می‌دهد به حدی که صدهزار نفر از سپاهیانش در آن‌جا کشته می‌شوند.
[۸]
۲ – «…تُرک‌ها و رومی‌ها با سپاه سفیانی در شام بوده و سه پرچم در شام به اهتزاز درمی‌آید تا این‌که سفیانی در قرقیسیا با آنها خواهد جنگید».
[۹]

۳ – امام باقر(ع): «همانا واقعه‌اى براى فرزندان عبّاس و فرزندان مروان[۱۰] در قرقیسیا رخ خواهد داد که نوجوان در آن پیشامد پیر گردد و خداوند هر گونه یارى را از ایشان برگیرد، و به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام کند که از گوشت تن ستمگران خود را سیر کنید، سپس سفیانى خروج خواهد کرد».[۱۱]

۴ – امام صادق(ع): «زمانی که حضرت قائم(عج) ظهور می‌کند، … عرب در شرق و غرب با یکدیگر نامه‌نگاری می‌کنند و در قرقیسیا جمع شوند پس سپاه یمن می‌گوید که امیر باید از ما باشد و قبیله مُضَر می‌گوید که امیر باید از ما باشد. سپس خداوند مشکلاتی را بین آنها واقع می‌کند و آنها را به بلای سختی دچار می‌کند و نُصرت و یاری را از آنها دور می‌کند؛ پس برخی از آنها برخی دیگر را می‌کشند و تنها گروهی از مردم پست و فرومایه از آنان باقی می‌ماند و بعد صاحب الزمان و سپاهیانش بر آنها وارد شده و آنها را از بین می‌برند».[۱۲]

۵ – امام باقر(ع) خطاب به میسّر گفت: «از شهر شما تا قرقیسیا چه قدر فاصله است؟» میسّر گفت: نزدیک رود فرات است. امام(ع) فرمود: «به زودی در آن‌جا واقعه‌اى رخ دهد که از روزى که خداى تبارک و تعالى آسمان‌ها و زمین را آفریده مانندش اتفاق نیفتاده، و تا آسمان‌ها و زمین برپا است نظیری برای آن روی ندهد، سفره پرندگان و درندگان رنگین می‌شود و در آن حیوانات وحشی زمین و پرندگان [از کشته‌های آن] سیر می‌شوند. در آن کشتار، قبیله قیس (تیره‌ای از قبیله بنی‌اسد است[۱۳]) ریشه‌کن مى‏شود و دعوت‌کننده براى [نصرت و یاری ایشان] نباشد».[۱۴]

۶ – امام صادق(ع) فرمود: «خداوند را در شهری کنار فرات با نام قرقیسیا، سفره‌اى است که کسى از آسمان سر برآرد و ندا دهد اى پرندگان هوا و اى درندگان زمین! بیایید و شکم خود را از گوشت‌هاى ستمکاران پُر کنید».[۱۵]

درباره متن این روایات، می‌توان گفت:
الف. تعبیراتی مانند «سفره پرندگان و درندگان رنگین می‌شود و در آن حیوانات وحشی زمین و پرندگان سیر می‌شوند» و نیز آنچه در روایات دیگر آمده، می‌تواند اشاره به این باشد که کشته‌ها بسیار زیاد خواهد بود و امکان دفن آنها نیز فراهم نبوده و به همین دلیل، حیوانات بر سر جنازه‌ها آمده و آنها را می‌خورند.
ب. برخی روایات مربوط این ماجرا را قبل از ظهور و برخی دیگر آن را در ابتدای ظهور می‌دانند.
ج. تنها تعداد معدودی از این روایات را از نظر سندی می‌توان تأیید کرد.
د. بسیاری از روایات آخر الزمان را می‌توان بر مصادیق مختلف منطبق نمود و در همین راستا شاید برخی فقرات چنین روایاتی با وضعیت فعلی موجود در عراق و سوریه همخوانی داشته باشد، اما برخی فقرات دیگر نیز ناهمخوان هستند و بر همین اساس، ما انطباق قطعی این روایات بر وضعیت فعلی را تأیید نمی‌کنیم.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۵۲۳، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۲]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج ۳، ص ۴۵، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.

[۳]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ص ۱۸۰، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

[۴]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۷۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۲۵، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.

[۵]. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۷۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۲۵٫

[۶]. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدّث، جلال الدین،‏ ج ۱، ص ۲۱۳، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۹۵ق.

[۷]. نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص ۱۳، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۸]. ابن أبی زینب(نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص ۲۸۰، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص ۲۵۶، قم، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

[۹]. خزاعی مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، محقق، زهیری، سمیر أمین، ج ۱، ص ۲۲۰، قاهره، مکتبه التوحید، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۱۰]. فرزندان عباس و مروان، علاوه بر معنای ظاهری می‌تواند اشاره به نوع تفکر و راه روش آنها داشته باشد.

[۱۱]. الغیبه، ص ۳۰۳ – ۳۰۴٫

[۱۲]. نیلی نجفی، بهاء الدین، منتخب الأنوار المضیئه فی ذکر القائم الحجّه(ع)، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبداللطیف، ص ۱۹۲، قم، مطبعه الخیام، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.

[۱۳]. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ‌ج ۲۶، ص ۳۲۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۱۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۸، ص ۲۹۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق حسینی‏، سید احمد، ج ۴، ص ۹۶، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۱۵]. الغیبه، ص ۲۷۸؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج ۵، ص ۳۶۸، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.