اهمیت و جایگاه امر به معروف در مقایسه با دیگر واجبات چگونه است؟
امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید:
«وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ»؛[۱] «همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف همچون رطوبت دهان در مقایسه با دریای پهناور است»
شاید سِرّ برتری امر به معروف و نهی از منکر بر سایر عبادات و نیکی ها این باشد که اثر این دو در اصلاح جامعه، بیشتر از جهاد است. زیرا جهاد گهگاه پیش می آید، ولی امر به معروف و نهی از منکر غالباً وجود دارد.
انجام امر به معروف و نهی از منکر به طور پی در پی موجب پاداش و ارزش مکرر خواهد شد، ولی جهاد گاه به گاه پیش می آید و کشته شدن در را او هم برای یکبار اتفاق می افتد. علاوه بر اینکه امر به معروف و نهی از منکر، زیربنای جهاد است و جهاد بدون آن تحقق نمی یابد.[۲]
مبنای تشکیل حکومت اسلامی:
این فریضه از چنان جایگاه و اهمیتی برخوردار است که اگر اجرای آن نیاز به تشکیل حکومت داشته باشد لازم است ابتدا اقدام به تشکیل حکومت اسلامی نمود تا زمینه برای امر به معروف و نهی از منکر فراهم گردد و به عبارت دیگر این فریضه فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و معیاری برای ارزیابی صلاح و فساد حکومتهاست.
محقق حلی فرموده: «در صورتی که اجرای امر به معروف و نهی از منکر مشروط به تحصیل حکومت و ولایت و منحصر به شخص مخصوصی باشد، تحصیل حکومت و ولایت واجب است، و زمینهسازی و سعی و تلاش در تهیه مقدمات بر آن شخص لازم و ضروری است تا در پرتو ولایت، امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اجرا شود»[۳]
صاحب جواهر در ادامه فرموده است: «اطلاق امر به معروف، دلالت بر وجوب تمام مقدمات می کند و این وجوب فقط در صورت عجز و ناتوانی ساقط می شود. بنابراین «ولایت» و غیر آن جزء مقدمات امر به معروف و نهی از منکر است»[۴]
مقام امر کنندگان به معروف:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِیفَهُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ وَ خَلِیفَهُ رَسُولِه»؛[۵] «کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند خلیفه خدا در زمین و خلیفه رسول اوست».
روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به یاران خود فرموداند: آیا به شما خبر دهم از گروه هایی که پیامبران و شهیدان نیستند و روز رستاخیز پیامبران و شهیدان به جایگاه های ایشان در پیشگاه الهی که بر منابر نور است غبطه می خورند؟ گفته شد: ای رسول خدا ایشان کیستند؟
فرمودند: آنانی هستند که محبت خدا را در دل های بندگانش می افکنند و بندگان را هم محبوب خداوند قرار می دهند. گفتیم: محبت خدا را بر دل بندگان افکندن فهمیدیم ولی بندگان را چگونه محبوب خداوند قرار می دهند؟ فرمودند:
«یَأْمُرُونَهُمْ بِمَا یُحِبُّ اللَّهُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُ اللَّهُ فَإِذَا أَطَاعُوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللَّهُ»؛[۶] «بندگان را به آنچه خداوند دوست دارد فرمان می دهند و از آنچه ناخوش می دارد باز می دارند و هر گاه اطاعت کنند خداوند ایشان را دوست می دارد».
امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَهً عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَهِ لِخَلْقِه »؛[۷] «بزرگترین مردم از لحاظ مرتبه نزد خدا در روز قیامت کسی است که برای نصیحت خلق در زمین بیشتر دوندگی کند».
علت نابودی جامعه:
ارتکاب پاره ای گناهان، تنها دامننگیر مرتکب آنها می شود اما امر به معروف و نهی از منکر از چنان اهمیتی برخوردار است که ترک آن، نظام اجتماعی را می گسلد و شیرازه ی آن را از هم می پاشد.
«خداوند سبحان، امت هایی را که پیش از شما بودند تنها به این سبب لعن کرد، که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند. خداوند متعال سفیهان را به دلیل ارتکاب معصیت ها و ساکتان را به سبب ترک نهی از منکر، لعن فرمود»[۸] [۹]
ضامن بقای اسلام:
«امر به معروف و نهی از منکر، یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است؛ به اصطلاح، «علت مُبقیه» است. آیا یک کارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دائمی مهندسین متخصص که ببینند چه وضعی دارد، قابل بقاست؟ حسینبن علی(علیه السلام) در راه امر به معروف و نهی از منکر یعنی در راه اساسیترین اصلی که ضامن بقای اجتماع اسلامی است کشته شد؛ بله، این اصل این مقدار ارزش دارد. آیات قرآن در این زمینه بسیار زیاد است. قرآن کریم بعضی از جوامع گذشته را که یاد میکند و میگوید اینها متلاشی و هلاک شدند، تباه و منقرض شدند، میفرماید: به موجب اینکه در آنها نیروی اصلاح نبود، نیروی امر به معروف و نهی از منکر نبود، حس امر به معروف و نهی از منکر در میان این مردم زنده نبود»[۱۰]
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:سید حسن موسوی/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – شریف الرضى، محمدبن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۴۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ تسلیه المجالس و زینه المجالس (مقتل الحسین(علیه السلام))، ج ۲، ص۱۶۲٫
[۲] – محمد عابدی میانجی، به سوی فردای بهتر، قم، زائر، ۱۳۸۷ش، دوم، ص۱۲ پاورقی.
[۳] – خسرو تقدسی نیا، درس هایی از امر به معروف و نهی از منکر، قم، انتشارات ائمه(علیهم السلام)، ۱۳۷۵ش، اول، ص۴۴٫
[۴] – همان.
[۵] – مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج ۱۲؛ ص۱۷۹٫
[۶] – روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج ۱، ص۱۲٫
[۷] – الکافی، ج ۲، ص۲۰۸٫
[۸] – نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، خطبه قاصعه.
[۹] – سیدحسن اسلامی اردکانی، امر به معروف و نهی از منکر، قم، نشر خرم، ۱۳۷۵ش، اول، ص۳۲و ۳۳٫
[۱۰] – مجموعه آثار شهید مطهری ج ۱۷(حماسه حسینی صفحه) ۲۳۵ – ۲۳۶٫
پاسخ دهید