پاسخ به سوال اول و سوم: روز ولادت زهرا س در چه تاریخی عنوان شده است؟ حضرت زهرا س در چه تاریخی و چند روز بعدازرحلت رسول به شهادت رسیدند؟
تحقیقی در روز تولد و سال تولد و روز و سال شهادت و سن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها:
تاریخ اسلام تا قبل از هجرت پیچیده در اختلاف زمانی است. کمتر موردی است که مورخین در آن متفق باشند. آیا پیامبر (ص) در سن ۴۰ سالگی یا ۴۱ سالگی مبعوث شد؟ حضرت خدیجه در چه سالی به ازدواج پیامبر درآمد و پیامبر در آن زمان ۲۵ ساله بود یا ۲۳ ساله؟ پیامبر (ص) در چه سالی به معراج رفت؟ و… همه از مباحث جنجالی تاریخ اسلام است، و علت آن است که حجازیان تا آن زمان تاریخی مدون و مشخص نداشتند و از فرهنگ تاریخ‏گذاری نیز دور بودند.
تا اینکه به روایت طبری هنگامی که پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت نمودند فرمان تاریخگذاری را صادر نمودند:
«
قال ابوجعفر حدثنی ذکریا… عن ابن‏شهاب ان النبی صلی الله علیه و سلم لما قدم المدینه- و قدمها فی شهر ربیع الاول- امر بالتاریخ» (تاریخ طبری, ج ۲, ص ۳۸۸) .
تاریخ تولد حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز از مواردی است که سخت مورد اختلاف واقع شده است نه علمای اهل سنت بر آن اجماع کرده‏اند و نه عالمان شیعی بر آن اتفاق نموده‏اند. دامنه‏ی اختلاف به ده سال کشیده شده است. ابن‏سعد در «طبقات» (ج ۸, ص ۱۹) طبری در «تاریخ» (ج ۱۱, ص ۵۹۷) تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم قبل از بعثت دانسته‏اند.
مسعودی در «مروج الذهب» (ج ۲, ص ۲۹۸) و یعقوبی در «تاریخ» (ج ۲, ص ۲۰) و قندوزی در «ینابیع الموده» (ج ۱, ص ۱۷۰) گفته‏اند فاطمه (س) بعد از مبعث متولد گردید.
ابن‏اثیر در «کامل» (ج ۲, ص ۳۴۱) شهادت حضرت فاطمه (س) را در ۲۹ سالگی اعلام کرده است که با این حساب تولد حضرت همان پنجم قبل از بعثت خواهد بود و همو در «اسدالغابه» (ج ۷, باب ۷۱۱۷۵, ص ۲۲۰) تاریخ ازدواج فاطمه (س) را بعد از عروسی پیامبر (ص) با عایشه سال اول هجری در سن پانزده سالگی می‏داند، در این صورت تولد حضرت فاطمه (س) بین یکم و دوم مبعث خواهد بود.
ابن‏حجر در «الصواعق المحرقه» (ص ۱۴۱) تاریخ ازدواج فاطمه (س) را در اواخر سال دوم هجری و در سن پانزده سالگی می‏داند که تاریخ تولد حضرت در همان سال مبعث خواهد بود.
علمای شیعه نیز در تاریخ تولد حضرت فاطمه (س) اتفاق کاملی ندارند: کلینی در «کافی» (اصول کافی, ج ۱, ص ۳۸۱) و علی بن عیسی اربلی در «کشف الغمه»(ج ۱, ص ۴۴۹) ابن‏شهر آشوب در «مناقب» (ج ۳, ص ۳۵۷) و محمد بن علی بن احمد الفارسی در «روضه الواعظین» (بحار الانوار, ج ۴۳, ص۷) تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم بعثت دانسته‏اند. طبری در «دلائل الامامه» (بحار, ۴۳, ص ۹) آن را در ۴۵ سالگی پیامبر (ص) ذکر کرده‏اند که همان پنجم بعثت خواهد بود.
سید بن طاووس در «اقبال الاعمال» (بحار, ج ۴۳, ص ۸) به نقل از مرحوم مفید تولد حضرت زهرا را سال دوم بعثت گفته‏اند، و کفعمی در «مصباح» (بحار, ج ۴۳, ص ۹) و شیخ طوسی در «مصباحین» (بحار, ج ۴۳, ص۹) نیز تاریخ تولد را بیستم جمادی الاخر سال دوم مبعث دانسته‏اند.
بنابراین، انتخاب تاریخی صحیح از این همه اختلاف امری مشکل است و تنها راه چاره مراجعه به شواهد تاریخی و تحلیل تاریخ است، که می‏تواند ما را به واقع نزدیک کند.
شواهدی که تولد حضرت فاطمه (س) را در قبل از بعثت تأیید می‏کند.
الف: اکثر مورخان اهل سنت تاریخ تولد فاطمه (س) را سال تجدید بنای کعبه دانسته‏اند و حتی علی بن عیسی اربلی شیعه نیز از ابن‏خشاب در مرفوعه‏ای از امام محمد باقر (ع) نقل می‏کند «ولدت فاطمه بعد ما اظهره الله نبوه نبیه و انزل علیه الوحی بخمس سنین، و قریش تبنی البیت» (کشف الغمه, ج ۱, ص ۴۴۹) حضرت فاطمه (س) پنج سال بعد از نبوت در حالی که قریش خانه را می‏ساختند متولد شد.
آنچه در تاریخ مشهور است اینست که تاریخ تجدید بنای کعبه پنج سال قبل از نبوت پیامبر (ص) بوده است و بعد از نبوت تجدید بنایی صورت نگرفته است.
ب: اگر تولد حضرت فاطمه (س) را سال پنجم بعثت بدانیم با روایت معروف نزول زنان بهشتی که قبلا نقل کردیم قابل توجیه نیست. زیرا در این روایت آمده است: حضرت خدیجه سلام‏الله‏علیها هنگام تولد حضرت فاطمه (س) از زنان قریش خواست تا در زایمان، او را همراهی کنند و آنان پاسخ گفتند: «انت عصیتنا و لم تقبلی قولنا و تزوجت محمدا یتیم ابی‏طالب فقیرا لا مال له»… (بحار, ج ۴۳, ص ۳) .
اگر تولد حضرت فاطمه (س) سال پنجم بعد از بعثت بود خدیجه (علیهاالسلام) هیچ احتیاجی به زنان قریش نداشت زیرا در این سال عده‏ای از زنان مسلمان شده بودند و قطعا همسر پیامبر (ص) را در این امر یاری می‏نمودند. (رجوع کنید به زندگانی فاطمه زهرا, دکتر شهیدی, ص ۳۱)
به علاوه زنان قریش بعد از بیست سال نمی‏بایست حضرت خدیجه را به دلیل ازدواج با پیامبر (ص) یتیم ابی‏طالب سرزنش می‏کردند، بلکه حق این بود که وی را به دلیل ایمان آوردن به پیامبر (ص) توبیخ می‏کردند.
ج: مشهور بین علمای اهل سنت اینست که حضرت خدیجه (ع) در سن ۴۰ سالگی با پیامبر (ص) ازدواج نموده است (فروغ ابدیت, ج ۲, ص ۱۶۴) ، در صورتی که تولد فاطمه (س) را پنج سال بعد از بعثت بگیریم باید گفت در سن ۶۰ سالگی، فاطمه (س) را به دنیا آورده است و این امری بعید است.
اما با دقت در قرائن فوق درمی‏یابیم که هیچکدام قانع کننده نیست. زیرا:
الف: شاهد اول در صورتی راضی کننده می‏باشد که بدانیم اصل را سال بنای کعبه قرار داده‏اند و فرع را تولد فاطمه (س) چه بسا مورخین ابتداء تولد را سال پنجم قبل از بعثت فرض کرده‏اند و سپس چون در همان سال کعبه تجدید بنا یافته بر آن تطبیق داده‏اند. به عبارت دیگر تقارن تجدید بنا و تولد حضرت زهرا (ع) احتیاج به دلیل دارد و همه‏ی این اقوال عین ادعاست، البته روایتی که از عباس عموی پیامبر (ص) نقل شده است (که بین علی (ع) و فاطمه (س) در بزرگی سن اختلاف بود و عباس گفت تو ای علی (ع) چند سال قبل از بنای کعبه متولد شدی ولی دخترم فاطمه (س) سال بنای کعبه) (انساب الاشراف, به نقل از زندگانی فاطمه زهرا ص ۲۶) دلیل خوبی است. اما این روایت به ادله‏ی مختلف قابل قبول نیست. زیرا:
علی (ع) بنا بر مشهور در اول بعثت هشت ساله یا ده ساله بوده است و در خانه پیامبر (ص) زندگی می‏کرده است قطعا شاهد تولد حضرت زهرا بوده است چه آن را پنجم قبل از بعثت بدانیم و چه بعد. و این تفاوت سن یعنی سه تا پنج سال چیز کمی نیست که حضرت علی (ع) یا حضرت زهرا (س) در تشخیص قاصر باشند. چه اینکه حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز از لحظه‏ای که اهل درک می‏گردد بزرگتری علی (ع) را می‏فهمد. این موضوع حتی در خانواده‏های معمولی هم بین همبازیها پیش نمی‏آید تا چه رسد به خاندان وحی. مگر اینکه تفاوت سنی آنقدر کم باشد که درک آن مشکل باشد و این موضوع با هر نقلی با تولد حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) سازگار نیست.
ثانیا: از ظاهر این روایت استنباط می‏شود که حضرت زهرا سلام‏الله‏علیها مدعی هم‏سنی یا مُسِنتری از حضرت علی علیه‏السلام بوده است و بعید است حضرت فاطمه (س) ادعای کوچکتری کند و حضرت علی (ع) ادعای عکس آن کند و این قابل قبول نیست. زیرا ادعا یا اثبات هم‏سنی یا بزرگتری هرگز برای زنان افتخاری نیست تا به مجادله کشیده شود بلکه زنان همواره تلاش دارند تا سن خود را کمتر جلوه دهند.
ثالثا: این روایت با مبانی اعتقادی شیعه که قائل به عصمت حضرت علی و زهرا سلام‏الله‏علیهما می‏باشند قابل توجیه نمی‏باشد.
و روایت کشف الغمه علاوه بر مرفوعه بودن، در متن تعارض دارد از یک طرف تولد حضرت زهرا را بعد از بعثت می‏داند و از طرف دیگر مقارن بنای کعبه و این تعارض روایت را تضعیف می‏کند. خصوصا اینکه روایتی دیگر در شیعه آن را تأیید نمی‏کند.
ب: هیچ بعدی ندارد که زنان قریش پس از بیست سال کینه خدیجه را به خاطر ازدواج با حضرت محمد (ص) به دل گرفته باشند، مردم جاهلی که به خاطر تعصبهای جاهلی بر سر ملاکهای بی‏ارزش به جنگ و ستیز با یکدیگر می‏پردازند و حتی پس از ایمان، شعری، آتش کینه اوس و خزرج را شعله‏ور می‏کند و شمشیرها از نیام برکشیده می‏شود، چگونه ممکن نیست که پس از سالیان متمادی به خاطر همین تعصب‏ها دشمنی خدیجه را به دل گرفته باشند.
چگونه بعید است که نسبت به این ازدواج هنوز تعصب داشته باشند در حالیکه پس از سالیان درازی که بر پیامبر (ص) وحی نازل می‏شد، اعراب متعصب می‏گفتند «لولا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم» (زخرف, ۳۲) چرا قرآن بر مردی بزرگ از شهر مکه و طائف نازل نمی‏شود؟ و بعد از سالهای متمادی هنوز به حضرت محمد (ص) با دیده تحقیر می‏نگریستند.
اما اینکه چرا حضرت خدیجه (ع) از زنان مسلمان دعوت نکرد و از زنان قریش یاری جست؟ شاید بدین علت بود که سال پنجم بعثت اوج سخت‏گیری قریش بر مسلمانان بوده است و زنان کمتر جرأت رفت و آمد با خانه پیامبر (ص) را داشته‏اند. علاوه سال پنجم مبعث عده‏ای از مردان و زنان مسلمان در اثر فشار کفار قریش به حبشه هجرت نمودند. (تاریخ طبری, ج ۲, ص ۳۲۹) .
در تاریخ نام رقیه دختر حضرت خدیجه (ع) و سهله دختر سهیل و ام‏سلمه و لیلی دختر ابی‏حثمه جزء اولین مهاجران به حبشه ذکر شده است. (تاریخ طبری, ج ۲, ص ۳۳۰) و شاید با مهاجرت زنان در سال پنجم مبعث زنانی برای یاری حضرت خدیجه نمانده بودند. لذا حضرت خدیجه از زنان قریش کمک طلبیده است.
ج: از لحاظ علمی هیچ مانعی ندارد که زنی در سن شصت سالگی وضع حمل نماید خصوصا که حضرت خدیجه از زنان قرشی بود که به سلامت جسمانی و دیر یائسگی شهرت دارند.
علاوه این که حضرت خدیجه در چهل سالگی ازدواج کرده، قطعی نیست، عده‏ای از علما وی را هنگام ازدواج ۳۵ ساله دانسته‏اند. ( زندگانی فاطمه زهرا ص ۲۶ به نقل از انساب الاشراف ) و حتی بعضی به نقل از ابن عباس سن ایشان را ۲۸ سال نقل می کنند( بحارالانوار،ج۱۶،ص۳ ).
شواهدی که تولد حضرت فاطمه (س) را بعد از هجرت تأیید می‏کند:
الف: روایتی از اهل سنت نقل شده است که نشانگر کودکی فاطمه (س) هنگام وفات مادر بوده است: «هنگامیکه خدیجه وفات نمود فاطمه (س) به پیامبر (ص) می‏چسبید و گریه می‏کرد و می‏گفت: «اَین امی» مادرم کجاست؟ جبرئیل نازل شد و به پیامبر (ص) فرمود: به فاطمه (س) بگو «در بهشت در خانه‏ای از لؤلؤ بهم پیچیده بی‏صدا که خداوند برایش بنا کرده، زندگی می‏کند.» (تاریخ یعقوبی, ج ۲, ص ۳۵) اگر تولد حضرت فاطمه (س) را ۵ سال قبل از بعثت بدانیم وی هنگام وفات مادر ۱۴ یا ۱۵ ساله بوده است زیرا وفات حضرت خدیجه سال نهم بعثت بوده است و از یک دختر در این سن بعید است! به پدر بچسبد و سراغ مادرش را بگیرد. این عمل، ناز کودکانه دختری است در حدود ۲ تا ۵ ساله، نه بزرگتر.
ب: محکم‏ترین دلیل بر اینکه تولد حضرت زهرا (س) بعد از بعثت است، روایات «انعقاد نطفه فاطمه (س) در معراج» است. سنی و شیعه روایت کرده‏اند که «پیامبر (ص) بارها فرموده‏اند» در شب معراج میوه‏ای به من داده شد که نطفه فاطمه (س) در صلب من گردید و خدیجه از همان نطفه حامله گردید و سپس فاطمه (س) متولد گردید.» این روایت در حد تواتر است و آن را «ابن‏عباس، سعید بن مالک، عمر بن خطاب و عایشه» (احقاق الحق, ج ۱۰, ص ۱ به بعد) نقل کرده‏اند و از این رو فاطمه (س) را «حوراء انسیه» و «تفاحه الجنه» نامیده‏اند.
این روایت را سیوطی در «الدر المنثور» ذیل آیه «سبحان الذی اسری…» (سوره اسرا, آیه ۱) اینگونه آورده است «و اخرج الطبرانی عن عائشه قالت: قال رسول‏الله (ص) لما اسری بی الی السماء و دخلت الجنه فوقفت علی شجره من اشجار الجنه لم ارفی الجنه مثلها و لا ابیض ورقا و لا اطیب ثمره فتناولت ثمره من ثمرتها فاکلتها فصارت نطفه فی صلبی فلما هبطت الی الارض واقعت خدیجه فحملت فاطمه فاذا انا اشفقت الی ریح الجنه شممت ریح فاطمه»
آنگاه که خداوند مرا به معراج برد به بهشت درآمدم در مقابل درختی متوقف شدم که نه از آن بهتر در بهشت دیده بودم و نه به براقی برگ و نه به خوشمزگی میوه آن مشاهده نموده بودم. میوه‏ای از آن را چیدم و خوردم که نطف فاطمه (س) گردید پس از فرود آمدن به زمین با خدیجه آمیزش کردم که به فاطمه (س) حامله گردید. لذا هرگاه مشتاق بوی بهشت می‏شوم فاطمه (س) را می‏بویم.
این روایت را با همین الفاظ و یا معنا عالمانی بزرگ از اهل سنت نقل کرده‏اند. محب‏الدین طبری در «ذخائر العقبی»، شیخ احمد بن یوسف الدمشقی در «اخبار الدول»، ذهبی در «میزان الاعتدال»، ابن‏حجر عسقلانی در «لسان المیزان»، ابن‏مغازلی در «مناقب»، بلخی قندوزی در «ینابیع الموده»، حضرمی در «وسیله المآل»، حاکم نیشابوری در «المستدرک»، خوارزمی در «مقتل الحسین»، متقی هندی در «کنزل العمال»، عبدالله شافعی در «المناقب»، حافظ ابوبکر بغدادی در «تاریخ بغداد»، حافظ نورالدین علی بن ابی‏بکر هیتمی در «مجمع الزوائد»، صفوری در «نزهه المجالس» و عده‏ای دیگر از علمای اهل سنت آن را نقل کرده‏اند (احقاق الحق, ج ۱۰,ص ۱ الی ۱۱) همچنین محدثین شیعه نیز همگی بر این روایت اتفاق کرده‏اند.
از نقل روایات چنین استنباط می‏گردد که پیامبر (ص) بارها این موضوع را فرموده‏اند. هرگاه از عظمت فاطمه (س) سخن به میان می‏آمد، هرگاه به پیامبر (ص) اعتراض می‏شد چرا فاطمه (س) را می‏بوسی؟ (ینابیع الموده, ج ۲, ص ۲۲) و اینکه چرا فاطمه (س) حوریه انسیه است (احتجاج, ج ۲, ص ۳۸۲) و… پیامبر (ص) داستان معراج را متذکر می‏شدند. فراوانی روایت بقدری است که محقق قطع پیدا می‏کند که حضرت فاطمه (س) بعد از نبوت متولد شده است. هر چند تاریخ معراج خود محل اختلاف شدید است، لکن روایات انعقاد نطفه حضرت فاطمه (س) بقدری زیاد است که خود گواه اینست که معراج باید در سالهای اول بعثت یعنی قبل از پنجم اتفاق افتاده باشد.
ج: شاهد دیگر خواستگاری از حضرت فاطمه (س) است. طبق روایات فراوان خواستگاری اصحاب از حضرت فاطمه (س) کمی قبل از ازدواج با حضرت علی (ع) است یعنی همان سال اول هجری خواستگاریها آغاز می‏گردد و این نشانگر تحولی در زندگی حضرت فاطمه (س) که همان بلوغ است، می‏باشد. اگر حضرت فاطمه (س) پنجم قبل از مبعث متولد گردیده بود می‏بایست از همان سال چهارم مبعث، خواستگاری آغاز می‏گردید، چه آنکه حضرت فاطمه (س) دختری زیبا، فهمیده، و مورد لطف پیامبر (ص) بود و آن زمان خواستگاری در زمان بلوغ مرسوم بوده است. اما تاریخ به جز در بعد از هجرت از هیچ خواستگاری یاد نکرده است و این مؤید ادعای تولد حضرت فاطمه (س) بعد از مبعث است.
د: بیشتر مورخین حضرت فاطمه (س) را آخرین فرزند حضرت خدیجه (علیهاالسلام) می‏دانند. یعقوبی در تاریخش می‏گوید: «خدیجه برای محمد (ص) قبل از بعثت، قاسم، رقیه، زینب و ام‏کلثوم را زایید و بعد از بعثت عبدالله که ملقب به طیب و طاهر گردید زیرا در اسلام متولد گردیده بود و سپس فاطمه (س) را به دنیا آورد. (تاریخ یعقوبی, ج ۲, ص ۲۰) ابن‏هشام در «سیره» می‏گوید: «بزرگترین پسر پیامبر (ص) قاسم بود سپس طیب سپس طاهر و بزرگترین دخترش رقیه سپس زینب بعد از آن ام‏کلثوم و بعد از آن فاطمه (س)» (سیره ابن هشام, ج ۱, ص ۲۰۲) طبری در «تاریخ» می‏گوید: «خدیجه هشت فرزند برای پیامبر (ص) بدنیا آورد: قاسم، طیب، طاهر، عبدالله، زینب، رقیه، ام‏کلثوم و فاطمه (س) (تاریخ طبری, ج ۳, ص ۱۶۱) .
ابن‏اثیر در «اسد الغابه» می‏گوید: به نظر من فاطمه (س) کوچکترین دختر پیامبر (ص) است زیرا آخرین ازدواج در خانه پیامبر (ص) ازدواج فاطمه (س) بوده است (اسد الغابه, ج ۷, ص ۲۲۰) .
همچنین علامه بلخی قندوزی از علمای اهل سنت در «ینابیع الموده» از کتاب «الاصابه» نقل می‏کند که «هی اصغر بناته» فاطمه (س) کوچکترین دختر رسول خدا بوده است.
ه: علی‏رغم اینکه قول تولد حضرت زهرا (س) در قبل از بعثت را به علمای اهل سنت نسبت داده‏اند و بعد از بعثت را به علما شیعه، این تفصیل صحیح نیست. زیرا علمای شیعه نسبت به بعد از بعثت اجماع دارند و علمای سنت نسبت به قول قبل از بعثت اختلاف دارند. بنابراین قول شیعه مؤید و معاضد بعضی از علمای اهل سنت است و قول اکثریت بر اقلیت ترجیح دارد.(به نقل از فرشته زمینی یا زندگانی حضرت زهرا, روح الله حسینیان, انتشارات دارالحدیث)
بر پایه آنچه ذکر شد قول به تولد آنحضرت در سال پنجم هجرت مورد قبول واقع شد اما سوالی که پیش می آید این است که در چه ماه و روزی به دنیا آمده است؟ در جواب می گوییم تقریبا بین همه علما اتفاق نظر وجود دارد که آنحضرت در روز جمعه بیستم جمادی الثانی به دنیا آمده است.

 

روز و سال شهادت آنحضرت و سن مبارکش:
سیدمرتضی در کتاب عیون‏المعجزات مدت عمر حضرت زهرا علیهاسلام را هیجده سال و دوماه دانسته است ابن شهر آشوب در کتاب مناقب مدت عمر شریف آن حضرت را هیجده سال و هفت ماه نوشته است . علت اختلاف همان است که در ابتدا ذکر کردیم.
نتیجه کلی:
همانطور که ذکر کردیم آنچه صحیح‏تر به نظر می‏رسد ولادت حضرت زهراعلیهاسلام روز جمعه بیستم جمادی الثانیه پنج سال بعد از بعثت واقع شده که دقیقاً هشت سال قبل از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه منوره بوده است و شهادت آن سیده زنان عالمیان اگر بپذیریم که هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پدر بزرگوارش واقع شده باشد باید سیزدهم جمادی الاولی اتفاق افتاده باشد و اگر بپذیریم که حضرت زهرا علیهاسلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش نودوپنج روز زندگانی کرده باید شهادت آن حضرت در سوم جمادی الاخره سال یازدهم هجری واقع شده باشد.
قابل ذکر است که خبر ۷۵ روز زندگانی حضرت زهرا علیهاسلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش به نقل ابن شهر آشوب ذکر شده است(مناقب ابن شهر آشوب, ج ۲, ص ۱۱۲) و خبر ۹۵ روز آن حضرت بعد از رحلت پدر بزرگوارش به نقل مجلسی از کتاب الدره الطاهره است(فاطمه الزهرا سیده نساء العالمین, ص ۴۴۶) .

 

پاسخ به سوال دوم: مقام ومنزلت زهرا س در نزد خداوند چیست؟
مقام و منزلت حضرت زهرا سلام الله علیها در پیشگاه خداوند بالاتر از آن است که در این چند سطر از جواب بگنجد. چه بگوییم در مورد شخصیتی که خداوند در عظمت وی و خاندانش آیه تطهیر یا سوره انسان و دهها آیه دیگر را نازل کرده است. فاطمه زهرا آنقدر عظمت و مقام داردکه
پیغمبر اکرم (ص) به فاطمه زهرا(علیهاالسلام) فرمود:
«
ان اللّه یغضب لغضبک و یرضی لرضاک».خداوند به خاطر تو خشمگین می شود و به خاطر رضای تو راضی.
و نیز فرمود:«فانما هی فاطمه بضعه منی یریبنی ما ارابها و یؤذینی ما آذاها»:
«
فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار می دهد و آنچه او را به زحمت افکند مرا به زحمت می افکند.( مستدرک الصحیحین ج ۳ ص ۱۵۳- این حدیث را «ابى حجر در «الاصابه» و «ابن اثیر» در «اسد الغابه» آورده‏اند؛ صحیح بخارى «کتاب النکاح» باب ذب الرجل عن ابنته – مضمون این دو حدیث در بسیارى از کتب معروف مانند «خصائص نسائى» «فیض الغدیر»، «کنز العمال»، «مسند احمد»، «صحیح ابى داود» و «حلیه الاولیا» آمده است.)
اینها تنها نمونه هایی بود از صدها مورد روایات و آیات که در عظمت شان و مقام آن حضرت در پیشگاه خداوند نقل شده است.

 

پاسخ به سوال چهارم و پنجم: وقف در اصطلاح یعنی چه؟موقوفات حضرت زهرا کدام یک است ایاالعواف.المیثب.حسنی.هستند یا غیر اینهاست؟
وقف در لغت به معنی ایستادن و ساکن و حبس کردن است و در اصطلاح فقه، یعنی حبس مایملک و جلوگیری از انتقال آن به دیگری، چه از راه فروش و چه از راه بخشش و در مقابل منافع و سود حاصل از آن را در راه خداوند قرار دادن است که در واقع همان راه خدمت به مردم و گره‌گشایی مشکلات و سر و سامان دادن به وضعیت عادی و فرهنگی آنان می‌باشد.
شیخ طوسی در کتاب المبسوط وقف را چنین تعریف کرده است:
«
فالوقف تحبیس الاصل و تسبیل المنفعه»
«
وقف نگهداشتن اصل ملک و جاری ساختن منفعت است» (المبسوط: ۲۸۶ / ۳)
تحبیس از ریشه حبس به معنای زندانی کردن، در قید آوردن و جلوی آزادی چیزی را گرفتن است. چون با وقف شدن ملک، آزادی نقل و انتقال از آن گرفته می‌شود.
فقها وقف را در باب صدقات آورده‌اند و آن را نوعی از صدقه شمرده‌اند. در کتاب فقهی و مبحث مربوط به اقتصاد اسلامی، فصول و بخشهایی به وقف و انواع و شرایط آن اختصاص پیدا کرده و احکام و مقررات آن توضیح داده شده است.
اقسام وقف:
برای وقف، اقسامی ذکر شده است که به طور خلاصه به آن اشاره می‌کنیم:
وقف عام: وقفی است که بر جهات و عناوین عام باشد.
وقف خاص: وقفی است که بر جهت خاص و عنوان خاصی باشد مانند: وقف بر اولاد ذکور و یا وقف بر محل یا فرد خاصی به نحوی که انتفاع از آن خصوصی باشد.
وقف انتفاع: وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی نباشد مانند احداث مسجد و حسینیه در زمین ملکی خود و یا زمین مواته.
وقف منفعت: وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی است برای هزینه چیز دیگر مثل وقف دکان برای اداره مسجد، مدرسه و یا بیمارستان

 

موقوفات حضرت زهرا سلام الله علیها
اسامى موقوفات حضرت صدیقه طاهره صلوات الله علیها:
الف) «ام العیال »: چشمه اى است که به برکت آن روستایى بزرگ در کنارش ساخته شده، این روستا در نزدیکى قلعه هاى «آره » که بین راه مکه و مدینه است واقع شده، در آن روزگار بیش از ۲۰۰۰۰ نخل خرما داشته است و امروز هم در آنجا میوه هاى مختلف مانند: لیمو، انگور، موز به عمل مى آید، «ام العیال » در یکصد و هفتاد کیلومترى مدینه منوره و پنجاه و شش کیلومترى شرق «سقیا» قرار دارد. (معجم معالم الحجاز، عاتق بن غیث بلادى، ج ۱، ص ۲۱. )
عرام بن اصبغ سلمى که شخصى مورد اطمینان است و در سال هاى ۲۷۵ هجرى قمرى زندگى مى کرده و در شناسایى منطقه «تهامه » از خبرگى ویژه اى برخوردار بود مى گوید: «ام العیال » قریه صدقه فاطمه الزهراء بنت رسول الله (صلى الله علیه و آله)؛ روستاى ام العیال صدقه و موقوفه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى الله علیه وآله است. (معجم معالم الحجاز، ج ۶، ص ۱۹۴.)
امروز هم فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها از آن بهره مى گیرند.
این چشمه و این سرزمین از سوى حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام بر سادات حسینى وقف گردیده است. ( عمده الاخبار فى مدینه المختار، احمد بن عبدالحمید عباسى، ص ۲۴۱. )
چه بسا وقف بر سادات حسینى از آن جهت بوده که بنا بر پیش بینى حضرت فاطمه سلام الله علیها امامت در نسل و فرزندان حضرت حسین بن على – علیهما السلام – استمرار پیدا مى کرده و از سوى دیگر بعد از شهادت ابا عبدالله الحسین علیه السلام فرزندان آن حضرت بیشتر مورد غضب و ناخوشایندى حاکمان بنى امیه واقع مى شدند و نیاز به یک پشتوانه مالى خاص داشتند. از این رو ««ام العیال » » را وقف سادات حسینى مى نماید و در بین مسلمانان روشن و مسلم است که اموال موقوفه باید صرف «موقوف علیهم » گردد.
سمهودى نیز مى نویسد: «ام العیال »، چشمه اى است که متعلق به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده سپس آن را وقف نمودند. توسط این چشمه بیش از بیست هزار نخل آبیارى مى گردیده و جعفر بن طلحه بن عبیدالله تیمى دویست هزار دینار جهت احیاء آن و اطراف آن صرف کرده است. (وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، ج ۴، ص ۱۱۳۰. )
ب: دیگر موقوفات حضرت صدیقه طاهره در وصیت نامه شان به امیر المومنین على بن ابیطالب علیه السلام چنین آمده است: ابوبصیر مى گوید: امام محمد باقرعلیه السلام فرمودند: آیا وصیت نامه مادرم فاطمه علیهاالسلام را در این مورد بخوانم؟ ما تقاضا و درخواست نمودیم که قرائت کند. حضرت ظرف کوچک (و یا زنبیلى) را بیرون آورد و نوشته اى را از آن میان به دست گرفتند و چنین قرائت کردند:
«
بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما اوصت به فاطمه بنت محمد رسول الله – صلى الله علیه و آله – اوصت بحوائطها السبعه، العواف و الدلال و البرقه و المیثب و الحسنى و الصافیه و ما لام ابراهیم الى على بن ابى طالب فان مضى على فالى الحسن فان مضى الحسن فالى الحسین فان مضى الحسین فالى الاکبر من ولدى. شهد الله على ذلک و المقداد بن الاسود و الزبیر بن عوام و کتب على بن ابى طالب – علیه السلام -»؛ (فروع کافى، ج ۷، ص ۴۸، ح ۵؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۳۵،ح ۱٫ ) این وصیت نامه اى است که حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها دختر محمد پیامبر خدا صلى الله علیه وآله بدان وصیت نمود. در آن وصیت نمود که زمین ها و باغ هاى دیوار شده هفت گانه: العواف، الدلال، البرقه، المثیب، الحسنى، الصافیه و مشربه ام ابراهیم، در اختیار على بن ابى طالب صلوات الله علیه است و چنانچه على از دنیا رفت در اختیار فرزندم حسن بن على – علیهما السلام – قرار مى گیرد و چنانچه او از دنیا رفت در اختیار فرزند دیگرم حسین بن على – علیهما السلام – خواهد بود و بعد از او در اختیار بزرگترین فرزندانم قرار خواهد گرفت. گواهى مى دهد بر این وصیت نامه خدای متعال و سپس افرادى همانند مقداد بن اسود کندى و زبیر بن عوام. که وصیت نامه توسط امیرمؤمنان على بن ابیطالب علیهما السلام نوشته شد.
همانند روایت فوق با اندکى اختلاف از امام صادق و امام رضا – علیهما السلام – نقل گردیده و مضمون گذشته را مورد تاکید قرار داده اند.
سمهودى درباره باغ هاى هفتگانه به نقل از واقدى گفته است: مخیریق در میان یهود بنى نضیر عالم اندیشمند و متعهدى بود که ایمان به پیامبر خدا صلى الله علیه وآله آورد سپس اموالش را در اختیار آن حضرت قرار داد و این اموال همان باغ هاى دیوار کشیده هفتگانه بوده است. و همچنین از محمد بن کعب نقل کرده که: که این اموال متعلق به مخیریق یهودى بوده، چون جنگ «احد» فرا رسید رو به دیگر یهودیان کرد و گفت: چرا محمد – (صلى الله علیه و آله) – را یارى نمى کنید؟ سوگند به خدا همه شما مى دانید که یارى دادن به او وظیفه و تکلیف همه شماها است. جواب دادند:
امروز شنبه است [روز عبادت و تعطیلى است] مخیریق گفت: شما از وظیفه فرار مى کنید شنبه یعنى چه؟! سپس خود شمشیر بر گرفت و همراه با رسول گرامى اسلام با دشمنان آن حضرت جنگید تا سخت مجروح گردید و چون در بستر افتاد چنین وصیت کرد:
«
اموالى الى محمد یضعها حیث یشاء؛ دارائى هاى من در اختیار محمد صلى الله علیه وآله خواهد بود هر کجا مى خواهد و صلاح مى داند مصرف کند.» (وفاء الوفا، ج ۳، ص ۹۹۰ و ۸۲۵)
امام رضا علیه السلام فرمودند: رسول خدا آن ها را وقف بر فاطمه سلام الله علیها نمود، و سپس فاطمه آنها را بر بنى هاشم و بنى المطلب وقف نموده است. (فروع کافى، ج ۷، ص ۴۷ و ۴۸، ح ۱ – ۴. )

 

باغ هاى هفتگانه موقوفه حضرت فاطمه سلام الله علیها
«
حیطان سبعه » همان باغ ها و مزارع هفت گانه اى است که اطراف آن دیوار کشیده شده بود و بیشتر آنها در منطقه «العوالى » و شرق مدینه منوره واقع شده بود.
۱-
العواف: بعضى آن را – الاعواف – دانسته اند و لکن ابن شبه مى گوید صحیح در نزد من «العواف » است، و آن جایگاه وسیعى است در نزدیکى شهر مدینه که مردم آن اموال خویش – گوسفندان و شتران و … – را در آن جا نگهدارى مى کردند، این وادى از سرچشمه «مهزور» آبیارى مى گردید. (تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۱۷۴. )
۲ –
الصافیه: این باغ در قسمت شرقى مدینه واقع شده و به قطعه «زهیره » (بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۹۹٫ )معروف است این مکان از جمله اموالى بود که از یهود بنى قریظه بدست آمد و چون هیچگونه درگیرى وجود نداشت جزء اموال خالص پیامبر خدا صلى الله علیه وآله محسوب شد و کسى در آن سهمى نداشت. پیامبر آن را به دخترش فاطمه علیهاالسلام واگذار کرد او هم آن را وقف نمود.
۳ –
الدلال: قطعه زمینى بود که در قسمت شرقى مدینه قبل از صافیه واقع شده، آن را بنى ثعلب یهود مالک بودند، امام باقر علیه السلام فرمودند: دلال متعلق به یک زن یهودى از بنى نضیر بود که سلمان در نزد او در بردگى بسر مى برد، آن زن طى قراردادى با سلمان بنا را بر این گذاشتند که سلمان آن سرزمین احیا کند و درختکارى نماید سپس آن زن سلمان را آزاد نماید، رسول خدا صلى الله علیه وآله از این پیمان و قرارداد آگاه شد، به نزد سلمان در محل کاشتن درختها آمد و به او کمک کرد و در مدت کوتاهى درختان بزرگ شدند و به ثمر نشستند، پس از مدتى که اسلام قدرت پیدا کرد. آن سرزمین به عنوان غنیمت – فئ – به تصرف پیامبر خدا درآمد، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن را به دخترش فاطمه داد. حضرت فاطمه صلوات الله علیها هم آن را وقف در راه خدا نمود. (بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۰۰٫) و بعضى محدثان از «الدلال » تعبیر به «الکلاب » کرده اند و گفته اند: آن نهر آب مورد توجهى بود که در مدینه جارى مى گشت و مردم از آن بهره مى بردند.
۴ –
برقه: این باغ در قبله مدینه به سمت مشرق قرار گرفته بود، قبلا از اموال یهود بنى قریظه محسوب مى گردید لکن بعد از اینکه به دست رسول خدا صلى الله علیه وآله افتاد سلمان در آن درختکارى کرد و بعد هم به حضرت فاطمه علیهاالسلام واگذار شد که آن حضرت آن را وقف بر بنى هاشم و بنى المطلب نمود. (بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۰۰.)
۵ –
المیثب: جایش معین نیست و لکن جزء غنائمى است که بدون جدال به دست پیامبر صلى اله علیه وآله افتاد، او هم آن را به دختر خویش داد و بعد هم فاطمه علیهاالسلام وقفش نمود، بکرى مى گویند: از موقوفات عام رسول خدا صلى الله علیه وآله است. (معجم معالم الحجاز، ج ۸، ص ۳۰۹. )
۶ –
حسنى: موضعى است که در نزدیکى «الدلال » واقع شده و مشهور به «الحسینیات » مى باشد، این محل از وادى «مهزور» آبیارى مى گردد. (وفاءالوفا، ج ۴، ص ۱۲۹۱. )
۷ –
مشربه ام ابراهیم: در آخر باب العوالى مدینه منوره، بستانى است که چون ام ابراهیم – ماریه قبطیه – همسر رسول خدا صلى الله علیه وآله را در آنجا درد زایمان عارض شد، دستش را به چوبى گرفته بود که بعد از لحظاتى فرزندش «ابراهیم » به دنیا آمد بدین جهت مشربه ام ابراهیم نام گرفت این بستان در نزدیکى مدارس یهودى آن روز قرار داشت و درختان آن بستان از وادى «مهزور» آبیارى مى گردید. مشربه به اطاق مسکونى اطلاق مى شود، پیامبر خدا صلى الله علیه وآله ماریه قبطیه را آنجا سکونت داده بود. (تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۱۷۳؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۹۹)

 

منبع: پرسمان