معراجی برای بزرگی از بزرگان پیش آمده بود، خدای متعال به او پر داده بود، می‌گفت: به گنبدی برخورد کردم که در آن گنبد اسماء الهی منقّش بود و این پرهایی که خدا به من داده بود، پرهای نوری با اسم شریف ودود، مدام این پرها را به اسم شریف ودود می‌مالیدم، صفا می‌کردم. چون خدا ودود است، حالا اگر بخواهد این صفت بروز بکند، در یک چوبی، در یک ستونی از ستون‌های مسجد دیوانه می‌شود، آن‌چنان در فراق پیغمبر زوزه می‌کشید که پیغمبر نرفته بود تکیه بکند. از عمق جان می‌جوشید و می‌نالید. این مظهریّت برای حبّ خدا است. ودود بودن پروردگار متعال است. انسان‌ها هم که در آن مسجد بودند، برای این‌که هم اعجاز پیغمبر را دیده باشند، اتمام حجّت برای آن‌ها شده بود، هم خجالت بکشند، یک چوب خشک این‌قدر پیغمبر خود را دوست دارد که در فراق پیغمبر طاقت نمی‌آورد این‌طور ناله می‌کند، شما مثلاً انسان هستید، دل دارید، عاطفه دارید، شما چرا کمتر از چوب هستید؟ «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ»[۱] چقدر برای امام زمان خود می‌نالی، چقدر می‌سوزی؟ یعنی کمتر از آن ستون هستیم؟! آن‌جا که خدای متعال در این موجودات جلوه می‌کند، این‌ها مظاهر اسماء الهی قرار می‌گیرند و چون مظاهر اسماء الهی هستند، تمام اسماء الهی تحت قیادت و رهبری اسم علیم است.

اوّلین جلوه‌ای که خدای متعال کرده است، اسم مبارک علیم به وجود آمده است و چون تمام اسماء الله تحت اشراف و احاطه‌ی لفظ شریف علیم هستند، همه‌ی این موجودات از علم برخوردار هستند. لذا آن روزی که همین زمینی که ما روی آن راه می رویم و بی‌اعتنا هستیم، فکر می‌کنیم یک موجودی است که شعور ندارد، احترامی هم که ندارد، روی آن پا می‌گذاریم، زیر پای ما است، زیر پای همه‌ی موجودات است، می‌گویند: فلانی خاکی است، یعنی ما دیگر از خاک پایین‌تر چیزی نمی‌دانیم امّا قیامت که می‌شود «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[۲] این زمین بنا است آن‌جا حکایت‌ها بکند.

 


[۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۷٫

[۲]– سوره‌ی زلزله، آیه ۴٫