زمانی که امام در پاریس بودند، اول آقای مطهری، بعد آقای بهشتی رفتند خدمتشان.
امام گفته بودند «از حالا باید به فکر دولت بود.»
گفته بودند «باید شورای انقلاب تشکیل شود.»
تعیین استخوانبندی اصلی شورای انقلاب با امام بود. البته، در مرحلهی بعد، آقای مطهری و آقای بهشتی هم مؤثر بودند. اعضای اولیهی شورا آن دو نفر بودند و آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی و بعد هم آقای مهدوی کنی و آقای خامنهای.
آقای موسوی اردبیلی که رفت پاریس و برگشت، گفت «امام گفتهاند آقای طالقانی تشریف بیاورد شواری انقلاب و سرپرستیاش را به عهده بگیرد.»
عدهای از اعضای بعدی شورا هم از گروههایی مثل نهضت آزادی بودند.
اعضای جدید با مشورت اعضای اصلی انتخاب میشدند. امام معقتد بودند که آنها مبارزه کردهاند و، در هر حال، مسلماناند و مصلحت این است که در شورای انقلاب باشند و کارها را اداره کنند. بعد که افکار و اعمالشان را دیدند گفتند «اینها آدمهای بدی نیستند، لکن طرز فکرشان انقلابی نیست.»
ولی بعد معلوم شد که بعضی از آنها در باطن ضد انقلاب هستند . کسی که علم امامت ندارد. البته بد هم نشد. به نظرم چهقدر خوب شد که آنها آمدند سر کار و خودشان را نشان دادند و از میدان خارج شدند. اگر کار دستشان نبود، چهرههای محبوب باقی میماندند و ممکن بود یک روز خطرناک هم باشند.
به نقل از شهید فضلالله محلاتی، قاصد خندهرو، ص ۸۹ و ۹۰٫
پاسخ دهید