یکی از مسائلی که بود این بود که امام صادق علیه السلام او را در ابتدا نپذیرفتند، و علّتِ نپذیرفتن را هم این نبود که بفرمایند «تو لایق نیستی»، بلکه فرمودند: «من وقت ندارم». این «من وقت ندارم» مستقیماً توجّه به تکلیف و وظایفِ عنصرِ ملکوتی است، اما غیر مستقیم یعنی «اگر امر دایر باشد بر اینکه خودم ذکر بگویم یا به تو وقت بدهم، در اشتغالِ به تو ضرر می‌کنم، حالتِ فردیِ من بر اینکه شخصی مثلِ تو وقتِ مرا بگیرد ترجیح دارد»، یعنی تو هنوز آن آمادگی را پیدا نکرده‌ای. کارِ امام و پیغمبر «هدایت» است، «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی»[۱]، شأنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اوصیاء ایشان و کسانی که وارثِ ایشان هستند این است که این بزرگواران آمده‌اند که دستگیری کنند.

 

در زیارت شریفه جامعه کبیره هم ما شئونِ امامت را یکی بعد از دیگری از زبانِ امام هادی علیه الصلاه و السلام ملاحظه می‌کنیم می‌گوییم «وَالْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضاهِ الله»، شما دلیل به مرضاه پروردگارِ متعال هستید، شما تابلو هستید، شما فِلِش هستید، شما راهنما هستید، شما راهبر هستید و ما را به سوی چشمه‌های رضایتِ خدای متعال راهنمایی می‌کنید و با خودتان می‌برید.کسی که وظیفه و تکلیفِ او «هدایت» است هرگز درِ هدایت را به سوی تشنه‌ی هدایت نمی‌بندد. چرا امام صادق علیه السلام فرمودند «من وقت ندارم»؟ یکی اینکه خودِ این موضوع «هدایت» بود، یعنی برو و خودت را اصلاح کن، اگر الآن به تو چیزی بگویم تو درک نمی‌کنی و مطلب را نمی‌گیری، ثابت کن که علاقه و عطش و عشق داری، این موضوع را برای خودت احراز کن تا بدانی در حالِ انجامِ چه کاری هستی و برای چه چیزی نزدِ من می‌آیی…

 

مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف می‌فرمودند: می‌آیند و ذکر می‌خواهند، انسان یک چیزی می‌گوید و عمل نمی‌کنند و دوباره می‌آیند، اگر بنای عمل داریم و آمادگی داشتیم باید به طبیب مراجعه کنیم، وگرنه دکتر رفتن و نسخه گرفتن دردی را دوا نمی‌کند، ببین دردِ خودت را فهمیده‌ای یا نه، ببین آیا مرضِ خودت را متوجّه شده‌ای یا نه، به طبیبی که مراجعه کرده‌ای اعتماد داری یا نه؟ و ببین آیا بنای درمانِ خودت را داری یا نه؟ اگر این مقدّمات حاصل نباشد اگر انسان خدمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یا اهل بیت علیهم السلام باشد، اگر امام زمان ارواحنا فداه هم اجازه بدهند تا ما به محضرِ ایشان برویم کاری از پیش نمی‌بریم، حسرت می‌شود، حجّت بر ما تمام می‌شود، بر بدبختی‌های ما اضافه می‌شود. لذا حضرت سلام الله علیه فرمودند: «من وقت ندارم»، در عین حال در همین وقت ندادن چند درس دادند، یکی اینکه فرمودند: «إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ»، به دنبالِ من هستند، من تحتِ تعقیب هستم، رفت و آمدهای من تحتِ کنترل است… خود این موضوع درس بزرگی است.


[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)