مرا به جاده‌ی بی‌انتهایتان ببرید
به سمتِ روشنی ناکجایتان ببرید
 
کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت
دو تکّه سیب، برای گدایتان ببرید
 
سوار بال قنوت فرشته می‌گردم
اگر که نام مرا، در دعایتان ببرید
 
برای آن که به توحید چشمتان برسم
مرا به سمتِ اذانِ صدایتان ببرید
 
مرا شبیه نسیم سحر، در این شب‌ها
به خاک‌بوسی پایین پایتان ببرید
 
وَ تا قیام قیامت، ستاره می‌ریزم
اگر مرا سحری، کربلایتان ببرید
 
اگرچه قابلتان را ندارد این گریه
کمی برای همین زخم‌هایتان ببرید
 
شما که راهی شمشیرهای گودالید
نمی‌شود که سرم را به جایتان ببرید؟!
 
مسافرانِ سرِ نیزه‌های عاشورا
قسم به عشق! مرا تا خدایتان ببرید

 

شاعر: علی‌اکبر لطیفیان