روز پنجشنبه مورخ ۱۳ دی ماه ۱۴۰۳ و مراسم گرامیداشت سالگرد شهادت «شهید حاج قاسم سلیمانی» و «آیت الله مصباح یزدی» بعد از نماز مغرب و عشاء در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» و حضور عموم مردم و زائران این آستان مقدس برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- ارزش علم و عُلما در کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
- رِبّیون چه کسانی هستند؟
- جبهههای مُقاومت در کلاس رِبّیون قرار دارد
- آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) فرماندهی میدان جنگ نَرم بودند
- سه موقعیّتی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط حقتعالی تَهدید شده است
- نکاتی در ارتباط با برخی از ویژگیهای مُنحصر به فردِ علّامه مصباح (رحمت الله علیه)
- برخی از ویژگیهای شخصیّتی شهید «حاج قاسم سلیمانی»
- روضه و تَوسُّل به حضرت رقیّه (سلام الله علیها)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ[۲]»؛ هم شب جمعه است و اوّلین جُمعهی ماه رَجب است، لَیله الرَغائب است. رَغائب جَمع رَغیبه است؛ رَغیبه به تُحفههای خیلی مهمّ گفته میشود. لذا امشب خَزائن رَحمت خدا برای بندگانش باز است. چیزهای مهمّ را بخواهید، ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) را بخواهید، خاموشی آتش ظُلم با نابودی اسرائیل و ریشهکَن شدن تَکفیریها و نابودی همهی مُنافقینی که با پیروان اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) دشمنی دارند و نجات جوانهایتان را از شَرّ تَبلیغات مَسموم، شبکههای شیطانی و شبکههای دشمن که در خانههای گرفتاری برای همه درست میکند را طَلب کنید و انشاءالله بهشت را امشب بگیرید. مرگمان ورود به مهمانسرای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) باشد.
ارزش علم و عُلما در کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)
اما در ارتباط با این دو مُناسبت بنده این آیهی کریمه را از سورهی مُبارکهی آل عمران به مَحضر شما قرائت کردم. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ»؛ چه بسیار پیامبرانی که اینها در مَعرکه بودند، اینها در مَصاف با دشمنان خدا بودند، اینها با مُشرکین، با مُلحدین، با ظالمین، با مُنحرفین جنگ میکردند؛ اما در کنار اینها رِبیّون بودند. هم رِبّی و هم رَبّانی که وجود مُقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جناب «کُمیل» فرمودند: «النَّاسُ ثَلَاثَهٌ[۳]»؛ مردم ۳ گروه هستند؛ «فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ[۴]»؛ گروه اوّل مَشعلها هستند، چراغها هستند، نوراَفکنها هستند، تابلوها هستند، رَهیافتههای راهبَلد هستند که اینها دینِ خدا را شناختهاند، در دین تربیت شدهاند و برای جامعه چراغ روشنی هستند که مردم راه را گُم نکنند. اشتباهی نروند که گرفتار جَهنّم بشوند. با راهنمایی عُلمای رَبّانی راهِ دین را در پیش بگیرند تا به خدا برسند، به رَحمت الهی واصل بشوند، سعادت دنیا و آخرت نَصیبشان بشود. اینها در رأس هستند، اینها در قُلّه هستند، پَرچم به دست اینهاست؛ عالمِ رَبّانی. مَعلوم میشود عُلما دو گروه هستند: یک گروه درس خواندهاند، باسواد هستند، کتاب بَلد هستند، ذهنشان پُر است؛ اما بوی خدا نمیدهند، رنگ خدا ندارند، دین در کَلامشان نیست، دین در زندگیشان نیست، دین در تفکّرشان نیست. اینها مُتمایل به دنیا هستند، دنیاپَرست هستند، به شرق و غَرب باج میدهند و از گفتن دینِ نابِ خدا مَحذور احساس میکنند، میتَرسند یا طَمع دارند. اینها رَبّانی نیستند. اما عُلمای رَبّانی کسانی هستند که نسبتِ اینها به خداست. میگویند: فُلانی تهرانی است، قُمی است، اصفهانی است؛ تا حرف میزند لَهجهاش نشان میدهد که او اهل کُجاست. عالِم رَبّانی در رفتارش، در گُفتارش، در جهادش، در اجتهادش، در ایثارش، در اخلاقش، در دستگیریاش از مردم، در گِرهگُشاییاش، در روشنگریاش، در هدایتش، در مُقابلهی با جریانات فاسد این فقط خدا را در نَظر میگیرد، این الهی است، این در اطاعت خداوند هیچچیزی کم نمیگذارد. این بندهی حقّ است، مأمور تَن نیست. این عُلمای رَبّانی هستند. دوّم «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ[۵]»؛ گروهی، تودههایی، مَتن مردم که حوزه نرفتهاند، درس نخواندهاند، کتاب وَرق نکردهاند، مُطالعه نکردهاند، مُجتهد نیستند؛ اما پیرو هستند. اینها در مَکتب عالِم تربیت شدهاند. اینها با وساطت عالِم نماز یاد گرفتهاند، روزه یاد گرفتهاند، زَکات یاد گرفتهاند، حَرام نمیخورند، ظُلم نمیکنند، بَداخلاقی نمیکنند. اینها از عُلمای رَبّانی پیروی میکنند. گروه سوّم نه عالِم هستند، نه مُجتهد هستند ونه مُقلّد هستند؛ بلکه اینها «هَمَجٌ رَعَاعٌ[۶]» هستند. اینها پَشهبادی هستند. طوفانها اینها را تکان میدهد، اینجا و آنجا میبَرد.
رِبّیون چه کسانی هستند؟
قرآن کریم مَسألهی سنگرنشینی انبیاء که انبیاء (علیهم السلام) راحتطَلب نبودند، رِفاهطَلب نبودند، در عیش و عِشرت نبودند، میدانی بودند، مُبارز بودند، مُجاهد بودند، آنها فَرماندهی جبههها را به عُهده داشتند؛ ولی اوّلین صُفوفی که در کنار انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) در قِتال، در شهادتطَلبی، در مُقابلهی با کُفّار و مُستکبرین دیده میشدند، رِبیّون بودند. حالا یا عُلما در صَف اوّل بودند و یا رِبیّ عالِم رِبیّ هست؛ ولی کسی هم که با عُلما بوده است، بندگی کرده است، او هم رنگ خدا گرفته است. «عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی[۷]»؛ بندهی من مُطیع من باش، تا تو را مانند خودم بکنم. در چه جَهت؟ در این جَهت که «أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ[۸]»؛ انسانهایی که دارای عَزم هستند، ارادهی قَوی دارند، چون خداوند متعال فاعل بالاِراده است، فاعل به اَسباب نیست؛ «خَلَقَ اَلْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّهِ[۹]»؛ خداوند همهی عالَم را با مَشیّت خَلق کرده است. اگر بندهای ارادهاش آنقَدر قَوی هست که یک بار اطاعت از نَفْس خودش نکرده است، قدرت دارد با تمایُلات نَفسانی خودش، با خواهشهای دُنیوی مُقابله کند، وقتِ نماز دست از کار برمیدارد، وقتِ جهاد دست از زندگی میکِشد، وقتِ خُمس یک روز به تأخیر نمیاندازد، غذای درآمد حَرام و آتش را به زندگی خودش نمیبَرد. مانند کوه مُستحکم، اراده او را اداره میکند؛ ارادهی دینی و ارادهی عَقلی. اگر او این اراده را تقویت بکند و در بندگی خدا و مُخالفت با شیاطین استقرار و استحکام پیدا بکند، خداوند متعال به او قدرتِ «کُن فَیکُون» میدهد. میتواند با یک نگاهی مَریضی را شِفا بدهد، میتواند مشکل کسی را با گرفتن دستی به بالا و دعا کردن برای او که بگوید خدایا این کار را بکُن، خدا هم انجام میدهد. اینها رِبّی هستند، اینها مَثَل خدا هستند، اینها آیینهی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند. قدرت خداوند در وجودِ اینها هست.
جبهههای مُقاومت در کلاس رِبّیون قرار دارد
اما کسانی که همراه پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) اهل جهاد و مُجاهده هستند، ویژگیهایی دارند که برای اُمّت ما درس بوده است و در این ۴۶ سال عمل کردید و امروز جبههی مُقاومت در همین کلاس رِبّیون هست، عُلمای رَبّانی هست، رَهیافتگان شهادتطَلب هست. یکی اینکه «وَ مَا ضَعُفُوا»؛ اینها هیچوقت در مُقابلهی با کُفّار و مُشرکین احساس ضَعف نمیکنند. نه تنها مُتّکی به خدا هستند، نه تنها نُصرت را از جانب خدا میدانند، نه تنها خدا را همهکاره میدانند؛ لذا از هیچ قدرتی نمیترسند. در برابر هیچ گردنکُلُفتی، در برابر هیچ دَرندهای ترس در وجودشان نیست که در روایت دارد که پُرسیدند: علامت یَقین چه چیزی است؟ فرمود: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً[۱۰]»؛ تو که اعتقاد به خدا داری باید از هیچکسی و هیچچیزی نترسی. این شُجاعت، این شَهامت، این صراحت در بیان، این مُقابلهی آشکار با اِنحرافات علامت یَقین است که یَقین مَراتبی دارد: علم الیَقین هست، عین الیَقین هست، حقّ الیَقین هست. و این یَقین انسان را از خداوند متعال خَشیّت ایجاد میکند، از خدا میترسد و وجود نازنین حضرت امام هادی (علیه السلام) که بنا به روایتی امشب شب میلادِ امام هادی (علیه السلام) هست، فرمودند: «مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ یُتَّقَى[۱۱]»؛ هرکسی از خدا بترسد، دیگران از او حساب میبَرند. خداوند یک قُشونی به نام رُعب دارد؛ «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ[۱۲]». بَعثیها که تنها بَعثیها نبودند؛ شوروی بود، آمریکا بود، انگلیس بود، آلمان بود، فرانسه بود، کشورها و قارونهای مَنطقه بودند که همه به جنگ با ایران آمده بودند؛ ۸ سال بر سر ما آتش ریختند، ۸ سال ما را با اَنواع مُشکلات مُواجه کردند؛ ولی نه امام (رضوان الله تعالی علیه) ترسید و نه مردم ترسیدند. گفتند: تا آخر ایستادهایم. «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ[۱۳]» است؛ کُشته بشویم به مَقاماتی رسیدهایم که عقل کسی نمیرسد شهید به کُجا رسیده است و اگر پیروز بشویم این عزّت دُنیوی را به دست آوردهایم. چون خدا داشتیم، از شرق و غَرب نترسیدیم. آن روز موشک نداشتیم، آن روز پَهپاد نداشتیم، آن روز این امکانات نظامی که امروز داریم را نداشتیم، آن روز همهی دنیا در مُقابل ما بودند؛ اما امروز اینجور نیست. آن روز ما «سیّد حسن نصرالله» را هم نداشتیم، سیّد خودش هم مولودِ این جنگ ۸ سالهی ما و انقلاب ما بود. ولی خدا را داشتیم و دیدید که نُصرت خدا ما را پیروز کرد و دشمن ما رفت و جَهنّمش را دید. ملّت ما سرافراز و پیروز، شهدای ما حَیات دائم دارند و همچنان شهدا هوای این کشور را دارند.
آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) فرماندهی میدان جنگ نَرم بودند
«آیت الله مصباح» (اعلی الله مقامه الشریف) رِبّی بود، رَبّانی بود، مُجاهد بود، اهل یَقین بود، شُجاع بود، مُسلّح و مُجهّز بود و اَسلحهی بیان و اَسلحهی قَلَم را داشت. در تمام عُمرش سنگرنشین بود و از سنگر جهاد فاصله نگرفت. از دوران جوانی از آغاز انقلاب حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) او در میدان مُبارزه یک نَشریهای را به نام «انتقام» و به نام دیگری برای اِفشای ظُلمها و سِتَمها و اِنحرافات طاغوت نَشر میکرد. تَحت تَعقیب بود، دَربهدَر بود؛ اما خسته نشد. عدّهای به نام اسلامشناس به میدان آمدند، اهل بِدعت بودند، اسلام را کم و زیاد میکردند. کسی که بدون هیچ محابا و ترسی به میدان آمد، مُقابله کرد، روشنگری کرد و به ظُلمت اِنحرافات هُجوم بُرد، آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) بود. مصباح یک شخص نبود؛ مصباح چراغ بود، مصباح نور بود، مصباح با ظُلمات مُقابله میکرد، مصباح نورالله بود، روحالله بود، قدرتالله بود؛ لذا یکتَنه در میدانها و عَرصههای خطر حُضور پیدا میکرد و در جنگ نَرم از دوران جوانی فَرماندهی عَرصهی جنگ نَرم علیه باطل بود.
سه موقعیّتی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط حقتعالی تَهدید شده است
خداوند متعال در قرآن کریم در سه جا پیامبرش را تَهدید کرده است که تَهدید خیلی تکاندهندهای است. یکی در مَسألهی ولایت است. در مَسألهی اثبات ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ضَرورت تشکیل حُکومت الهی با رهبری و فَرماندهی انسانِ الهی که نشانِ خدا را دارد. در آنجا خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تَهدید کرده و فرموده است: «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ[۱۴]»؛ همهی مُبلّغین در این جَهت اولویّت اوّلشان چیزی است که اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این رسالت را ایفا نمیکرد، کأنّه دین را تَبلیغ نکرده بود. نه رسالت خودش را، رسالتِ خدا را تَبلیغ نکرده بود. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۱۵]»؛ آن جامعهای که قدرت ندارد، رهبری ندارد، جَمع جَمعی ندارد، عُرضهی حفاظت از دینش را ندارد، او که نمیتواند دین را نگاه دارد؛ کشوری که مَرزبان ندارد، کشوری که نیروی دفاعی ندارد، مانند سوریه میشود. در مورد سوریه مقام مُعظم رهبری، رهبر عزیزمان حضرت آیت الله العُظمی امام خامنهای (اطال الله عُمره الشریف) فرمودند: اینها که احساس پیروزی میکنند، جنایت که پیروزی نیست. اگر در سوریه پیش رفتند، یک سرباز در مُقابلشان نبود. کشوری که اَرتش ندارد، نیروی مُسلّح ندارد، نیروی دفاعی ندارد، بسیج جان بر کَف ندارد، مَعلوم است که زیر چَکمههای ظالمین تَقسیم میشود، تَجزیه میشود، مردم آن توسَری میخورند. لابُد امروز در سیمای جُمهوری اسلامی دیدید که اینها چگونه مردم را سیلی میزدند، چگونه چَکمههایشان را بر گردن مَظلومین سوریه میگذاشتند. چرا؟ زیرا اَرتش اینها به میدان نیامد. نیروی مُسلّحی نداشتند که غیرت کند و در برابر مُهاجمین بیگانه بایستد. همانگونه که از نظر ظاهری کشور بیاَرتش، کشور بیسِلاح، کشور بیمَرزبان، کشور بدون دیدبان مورد هُجوم غارتگران قرار میگیرد، ناموسش به خطر میاُفتد، اَمنیّتش از بین میرود، اگر اینها دفاع میکردند و «بَشار» با همهی مشکلاتی که داشت برایشان بهتر بود یا الآن که هیچ مَعلوم نیست چه کسی به چه کسی است؟ و هیچکسی در آنجا امنیّت ندارد؛ امنیّت ناموسی ندارند، امنیّت شُغلی ندارند، امنیّت روحی و رَوانی ندارند، زیر چَکمهها دارند پایمال میشوند. ملّتی که نیروی دفاعی ندارد، مُردنی است. همانگونه که جسم ما، همسر و فرزند ما، خانوادهی ما، آب ما، خاک ما، مَعادن ما بدون داشتن نیروی مُسلّح باعُرضه برای حفاظت از کشور که اگر نمیداشتیم کشور ما تَجزیه میشد، دینِ ما هم همینجور است. «[عُلَمَاءُ] شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ[۱۶]»؛ رهبری میخواهد، ولایت میخواهد. دین تَبیین میخواهد، دین تَبلیغ میخواهد، دین تَعلیم میخواهد، دین حوزه میخواهد. اگر این حوزهها، اگر این عَمامه به سرها، اگر این جان بر کَفانی که همیشه جانشان در خطر بوده و با فقر و فلاکت و با زُهد زندگی میکنند، ولی دیدبانِ دین شما هستند، مَرزبان اخلاق شما هستند، دین را تَعلیم دادند، نماز را نگاه داشتهاند، روزه را نگاه داشتهاند، جهاد را نگاه داشتهاند. لذا مَسألهی ولایت اَصل و اَساس است که اگر ولایت نباشد، ولایتی که در غَدیر بود ولایت الهی بود، حُکومت شخصیّت عَرشی آسمانی بر مردم برای اجرای اَحکام اسلامی بود. اگر کسی حُکومت دینی را ضَروری نداند، یعنی سکولار باشد، یعنی حکومت آمریکا را بگوید عیبی ندارد، ولی حکومت عَمامهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بگوید عیب دارد؛ این با غَدیر مُقابله میکند و قرآن وقتی پیامبرش را تَهدید میکند، کار دیگران روشن است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»؛ این یک تَهدید است.
دوّمین تَهدیدی که خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تَهدید کرده است، فرموده است: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ[۱۷]»؛ شِرک، وابستگی، وابستگیِ به بیگانه، وابستگیِ به دشمنان خدا، اینکه انسان فکر کند که اگر آمریکا بیاید و با ما سازش کند، دیگر سُفرهی ما دایر است، دیگر زندگی و مَعیشت ما درست است. هم برخلاف عقل است، هم برخلاف تجربه است و هم برخلاف قرآن کریم است. «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا[۱۸]»؛ خدا اجازه نداده است جامعهی ایمانی زیر پَرچم کُفر باشد. و ثانیاً اینها در دوران حکمتشان جُز خیانت به کشور ما و کشورهای دیگر هیچوقت با ما از دَرب دلسوزی و صداقت نیامدهاند. کارشان فَریب است، کارشان غارت است. این مَسألهی قراردادی که در دولت سابق آن همه شُعار داده شد، در آخر چه شد؟ جُز اینکه امضاءکنندگان قرارداد را تَحقیر کردند، تَحریمها را هم بیشتر کردند و واقعاً پوزخَند زدند. گفتند: بروید گُم شوید. ما که این را پاره میکنیم و پاره هم کردند، عمل هم نکردند و فقط تَضعیف و تَحقیر را باور کردند. این است که خداوند متعال پیامبرش را تَهدید میکند: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»؛ اگر وابسته به غیرِ خدا شدی، خدا عملت را نابود میکند. هیچچیزی از تو قبول نمیکند.
سوّم مَسألهی بِدعت است، مَسألهی اعتقاد اِنحرافی است، اِنحراف دینی است، اِنحراف در اَحکام شریعت است که فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ[۱۹]»؛ پیامبر! اگر تو هم به دین ما چیزی را نسبت بدهی که ما نگفته باشیم، ما مُچ دستش را میگیریم، رَگ حَیاتش را قَطع میکنیم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در چارچوب وَحی الهی اَحکام را آورده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حقّ کم و زیاد کردنِ دین الهی را ندارد. خداوند متعال پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را بلندگوی خودش قرار داده است، آیینهی خودش قرار داده است. لذا تمام «قُلْ» را میگوید که مَعلوم بشود از خودش چیزی ندارد؛ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۲۰]» ، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ[۲۱]» ، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ[۲۲]».
نکاتی در ارتباط با برخی از ویژگیهای مُنحصر به فردِ علّامه مصباح (رحمت الله علیه)
مرحوم آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) یگانه مُجاهدی بود که هم در عَرصهی دفاع از حکومت دینی و مُقابلهی با سکولار و اَفکار پوسیدهی غَربیها ایستاد و در این راه هم هزینه داد. این سخنرانیهای قبل از خُطبهی علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) در نماز جُمعهی تهران که اسلامِ ناب را با استدلال و با استناد به آیات و روایات دنیا را روشن کرد، مردم ما را روشن کرد، در برابر ملّیگراها و غربگراها، در برابر التقاطیها، مُنافقین، گروهکها یک چراغی بود که شُبهات را زُدود و با ایشان مُقابله کردند. چه تُهمتهایی به ایشان زدند؟ چه فشارهایی بر او وارد کردند؟ اما آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) کسی نبود که عَقبنشینی بکند. آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) یَقین به خدا و آخرت داشت. این مُهمترین اَصل است که از حُکومت اسلامی دفاع کرد، از ولایت فقیه دفاع کرد، از عزّت اسلامی دفاع کرد، از تَشکیلات دینی دفاع کرد و برای اینکه اثبات کند جامعهی اسلامی باید مُستقل باشد، باید عزیز باشد و عزّت از آنِ خدا و دینِ خداست، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ و َلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ[۲۳]»، هزینه داد. تَبلیغات سنگین علیه ایشان در خارج و داخل راه اُفتاد، ولی خَم به اَبرو نیاورد.
و در مَسألهی مُقابلهی با اِنحرافات که سابق بر انقلاب هم آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) با اِنحرافی که اِلتقاطیها، اسلامشناسهای تربیتشدهی در انگلیس و دامان غَربیهای بیدین در قالب اسلام آمده بودند، مَسائل اسلامی را قاطی میکردند و میخواستند به شکل غَربی و آمریکایی تَحلیل بدهند و با فلاسفهی تیرهفکر اُروپایی داشتند مَطالب را به خُورد جوانهای ما میدادند، در آن دوران هم علّامه آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) پَرچم جهاد را بلند کرد، شهر به شهر میرفت و در مَجامع دانشجویی، دانشگاهی و مردمی مینشست و اِفشاگری و مُقابله میکرد و در این جهاد هم سَهم عَظیمی دارد.
همچنین در جریانشناسی که چه جریاناتی شِرکآمیز است، جریانات فلسفی و فکری که جریانشناس بود، اندیشمند بود، متفکّر بود و مُبتکر بود. در کنار این جهاد عملی شخصی، ایشان مؤسساتی را بُنیان گُزاردند و آن کارهای شخصی را به صورت جریان درآوردند. صدها عالِم روشن، عالِم روشنبین و عالِم مُجاهد تربیت کردند.
در کنار اینها مرد اَخلاق بود. «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق[۲۴]»؛ بسیار مهربان بود، بسیار عاطفی بود، بسیار مُتواضع بود. در برابر شاگردانش، در برابر مردم، هیچجا علّامه آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) اَنانیّت نداشت. زندگی بسیار سادهای داشت. لذا اخلاق عملی در کنار اخلاق نَظری که این نوشتههای آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) قَدر گُل را چه کسی میداند؟ باغبان قَدر گُل را میداند و قَدر گوهر را گوهری میداند. قَدر آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) را عُلمای صالحی مانند «آیت الله بهجت»، مانند «آیت الله بهاءالدینی» (روحی فداهما) میدانند. آیت الله بهاءالدینی (رضوان الله تعالی علیه) در زیر این آسمان به هیچکسی باج نمیداد، ولی برای آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) به استقبال ایشان میرفت و بَدرقهاش میکرد. از آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف و سلام الله علیه) وقتی اُستاد اخلاق مُطالبه میکردند، ایشان کانونِ مُطهّر مُزکّی نُفوس آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) را به عُنوان اُستاد اخلاق مُعرّفی میفرموند. و «علّامهی طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) اُستاد آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) ایشان این مَباحث خودشناسی برای خودسازی را که در دورهی اوّل ما افتخار داشتیم و سر سُفرهی مَعنویّت و علم ایشان حُضور داشتیم که «مَعرفت النَفْس» برای آشنایی انسان به راهِ وُصول به خدا میگفتند که راهِ رفتن به سوی خدا راهِ باطن است، راهِ نَفْس است. نَفْس آیینهی خداست، روح بارقهی حقتعالی است. باید آن را شناخت، آن را یافت، آن را ساخت و صفات الهی را در این گَنجینهی الهی از خداوند گرفت. خدانما شد، صبغه الله شد. علّامه مصباح (رضوان الله علیه) شاگرد علّامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) این کتاب را که نوشتند و به علّامهی طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) ارائه کردند، علّامهی طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) هم تَشویق کردند و هم در این کتاب مَطالب عرفانی و سِیر و سُلوکی به طَرز ظَریفی نَهادینه شده است. ایشان فرموده بودند: بسیار خوب است و مَطالبی را که در جاهای دیگر نمیشود گفت، رِندانه در این کتاب آوردهاید. هم در مَباحث اخلاقی، هم بیان ایشان که بنده وقتی مَطالب ایشان را در شَرح مُناجات شعبانیهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ماه رَمضان گذشته بود که گویا سیما پخش میکرد، واقعاً احساس میکردم انسان را به عَرش میبَرد. این مُناجات شعبانیهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیان عالِمی رَهیافته، مُناجات چشیده، مَعنویّت را در وجود خودش نَهادینه کرده، وقتی این مُناجات را علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) بیان میکرد، انسان حالی پیدا میکرد، تَحوُّلی در وجود خودش احساس میکرد. و چون اسلام را با جامعیّتش یافته بود، اسلامشناس بود؛ امام (رضوان الله تعالی علیه) اسلامشناس بود، فقط فقیه نبود. امام (رضوان الله تعالی علیه) هم از نَظر تفکّر اسلامی و جهان بینی یک اُستاد ماهر و یک پَرچمدار بود. هم در اَخلاق و هم در اَبعاد مُختلف اسلامی که آمده است که هم دین و هم دنیا را برای ما آباد کند، امام (رضوان الله تعالی علیه) اسلامشناس بود. مقام مُعظم رهبری آیت الله العُظمی امام خامنهای (مُدّ ظلّه العالی) هم اسلامشناس است و هم بَرکت وجودی ایشان باعث شد این تَعبیر مُفاد فَرمایش علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) است که اَحدی در طول تاریخ در نَشر اسلام در مَجامع جهانی به اندازهی مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) توفیق نداشته است. این «جامعه المُصطفی» و این مؤسسات مُختلف و تاکتیکها و رَوشهای مُختلفی که ایشان در پیش گرفتند، آوازهی اسلام را، مَعارف دینی را به اَقصینُقاط عالَم رساندند. علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) در این جهت خودشان اهل بودند. عدّهای از شاگردانش را به اُروپا فرستاد، در دانشگاههای آنجا تَحصیل کردند تا هم از نزدیک آنجا را ببینند، هم با اَفکار آشنا بشوند. این مؤسسهی «امام» (رضوان الله تعالی علیه) از بَرکات وجودی ایشان هست. مؤسسهی «در راه حقّ» از بَرکات وجودی ایشان هست. بنابراین علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) هم در جبههی مُقابلهی با سکولار و مُقابلهی با حکومت اسلامی قَهرمان بود، فَرمانده بود، در عینِ حال سرباز میدانی بود. با سنّ بالایی که پیدا کرده بودند، مشکلات جسمی که داشتند، به هر شهری که احساس میکرد نیاز است مُسافرت میکرد، به شُبهات پاسخ میگفت، با گروههای مُختلف دیدار میکردند. این همان چیزی است که قرآن کریم در مورد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا[۲۵]».
برخی از ویژگیهای شخصیّتی شهید «حاج قاسم سلیمانی»
اما شهیدِ بزرگوار ما «شهید سلیمانی» (اعلی الله مقامه الشریف)؛ مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) گاهی از ایشان به «رَفیق» تَعبیر کردهاند؛ «رَفیق خوشبَخت ما حاج قاسم سلیمانی». این خیلی مهمّ است. نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبر بیبَدیل، مَرجع عالیقدر، یک اندیشمَند، یک دینشناس، یک تئوریسین، یک دلبَر، یک انسانِ اَثرگذار در تاریخ از ایشان به عُنوان رَفیق یاد میکند. فرمودند: او یک نفر نبود، او مَکتب بود، او راه بود، او اُلگو بود، او پَرچم بود. او برای همیشه برای پیروان مَکتب اسلام ناب میتواند اُلگوی مُناسبی باشد. اَثر وجودی شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) در اَثر اخلاص ایشان بود. شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) از ابتدای انقلاب در صَحنه بود، از ابتدای جنگ در جبههها بود. سنگر را تَرک نکرد، جبهه را ترَک نکرد. در خیلی از فُتوحات او مُؤثر بود، او نَقش اوّل را داشت. ولی هرگز اهل نمود و نمایش و ویترینی نبود. چون مُخلص بود، از این جَهت او خودش را نشان نداد؛ خدا او را نشان داد. خداوند او را در تاریخ ویترین کرد. شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) زنده است، شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) برای همیشه سازنده است، مُعلّم است، آموزگار است، دلِ جوانها را بُرده است و میبَرد و همانگونه که حَیاتش بَرکت دین بود، قدرت اسلام بود، وفات ایشان هم همینجور بود. خداوند این عزّت دین و دنیا را به صورت یکجا به شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) داد. مرحوم حجّت الاسلام و المُسلمین یا به تَعبیر «آیت الله سیستانی» (اَطال الله عُمره الشریف) علّامه «سیّد حسن نصرالله» (اعلی الله مقامه الشریف) وقتی در مورد شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) از او سؤال کردند، گفت: من خودم نشستم و حساب کردم که اگر حضرت عزرائیل (علیه السلام) بیاید و سُراغ حاج قاسم سلیمانی برود، ولی آنجا مَطرح بشود که حاج قاسم سلیمانی میتواند بَدل داشته باشد، اگر کسی حاضر باشد جانش را بدهد، میتوانیم به حاج قاسم یک مُهلت دیگری بدهیم؛ سیّد حسن نصرالله هم عالِم بود، هم رهبر مُقاومت بود، هم فَرمانده بود، هم انسانِ وارَستهی از اُوتاد بود، از اُولیای الهی بود. میگفت: وقتی من حساب کردم، دیدم من حاضر هستم جان خودم را به حضرت عزرائیل (علیه السلام) بدهم، ولی حاج قاسم بماند. یک چنین حاج قاسمی بود. رُکن بود، سُتون بود، پَرچم بود. رفتنِ او اُمّت اسلامی را داغدار کرد و این عزّت و عَظمت در تَشییع جنازهی شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) چه افتخاری در تاریخ برای ما ایجاد کرد. و شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) حکومت داعش را ریشهکَن کرد. شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) حرمهای مُطهّر را بیمه کرد. تا روز قیامت که دَربهای حرم باز است و زائر دارد، شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) در اینها سَهیم است. شهید سلیمانی (اعلی الله مقامه الشریف) اخلاقی بود، با عُلما مأنوس بود، با صالحین مُرتبط بود، خودساخته بود، مَعنوی بود. لذا هر دو مُناسبت را به امام عَصر (ارواحنا فداه) تسلیت عَرض میکنیم؛ به نایب امام زمان (ارواحنا فداه) مقام مُعظم رهبری (حفظه الله)، به ملّت بزرگمان، ملّت شهید پَرورمان تسلیت عَرض میکنیم. الحقّ و الانصاف هر دو بدون جایگزین هستند و خدا را به این کَریمه و مادر بزرگوارش حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسم میدهیم که با ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) این داغها را برای ملّت ما، برای مَظلومین عالَم جُبران بفرماید.
روضه و تَوسُّل به حضرت رقیّه (سلام الله علیها)
شب جُمعه است، نمیشود بدون تَوسُّل مجلس را به پایان بُرد. الآن مهمترین دَغدغهی غیرتمَندان ناموس امام حسین (علیه السلام) در شام است. حاج قاسم برای دفاع از ناموس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و از ناموس اهلبیت حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و آن سهساله که چه سهسالهای، سهسالهی بابالحَوائج دفاع کرد. سرداران ما، حُججیهای ما عاشقانه رفتند، خونشان را دادند تا این حَرمها زائر داشته باشد، حَرمها مورد هَتک حُرمت قرار نگیرد. اما چه کنیم که الآن شما در اینجا در حَرم مُطهّر حضرت کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیها) در نهایت آرامش از بزرگانتان تَجلیل میکنید، نَمکشناسی میکنید، امام زمانتان را از خودتان راضی میکنید که شما این بزرگان را از یاد نمیبَرید. ولی میدانید که الآن یک نفر زائر در کنار ضَریح حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) نیست؟ این سهسالهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که بابالحَوائج است، خیلی نگران هستیم که نکند هَتک حُرمتی بشود؟! یا بقیهالله! بیبیِ من! میزبان کَریم من! فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها)! اجازه بدهید از این سهساله یکی دو جُمله عَرض بکنم. میگویند: خیلی شبیه مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده است. هم شکل و شَمایل او مانند شکل و شَمایل بیبی فاطمه (سلام الله علیها) بوده است، هم خیلی بابایی بوده است. همانجور که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیلی به پدرش شیدا بود، شیفتهی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، این دختر هم خیلی بابایی بود. تُن صدایش مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. خیلی هم رازدار بود؛ همینگونهای که مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) آسیبهای بدنیاش را به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشان نداد، حتی صورتش را میپوشاند که حضرت علی (علیه السلام) کَبودی صورت را نبیند. برای بعد از شهادتش هم مُلاحظهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کرد. فرمود: علی جان! من را شب غُسل بده، از زیر لباس غُسل بده؛ زیرا بدن مَجروح بود و نگران بود که حضرت علی (علیه السلام) هم در کنار جنازهی فاطمه جان بدهد. این دختر هم مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدنش جراحت داشت، جای تازیانه داشت. حتی به عَمّهاش مهم نگفته بود. وقتی در خَرابه کنار رأس پُر خونِ پدرش جان داد، غَسّال بُرد که او را غُسل بدهد. میگویند که نزد حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) آمد و پُرسید: این بَچّه چه عارضهای داشت؟ جواب شنید: مریض نبود، عارضهای نبود. این کسی که غَسّال بود مُنقلب بود. زنِ شامی بود، طاقتش طاق شده بود. گفت: پس چرا همهی بدن کَبود است؟…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۶٫
[۳] نهج البلاغه، بخشی از حکمت ۱۴۷؛ ارزش علم و علما.
«وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ. قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ. النَّاسُ ثَلَاثَهٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ. یَا کُمَیْلُ، الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ، وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ، وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ. یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ. یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ، أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ. هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً -وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً؛ بَلَى [أُصِیبُ] أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ، مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ، لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ، یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ، أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ؛ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ؛ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْءٍ، أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ؛ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ. اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ، وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ، حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى؛ أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ؛ آهِ آهِ، شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ. انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ».
[۴] همان.
[۵] همان.
[۶] همان.
[۷] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۷۰۹.
«وَ رَوَى اَلْحَافِظُ اَلْبُرْسِیُّ قَالَ: وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ عَنِ اَلرَّبِّ اَلْعَلِیِّ أَنَّهُ یَقُولُ: عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی، أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَجْعَلُکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ، أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَجْعَلُکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ یَکُونُ أَجْعَلُکَ مَهْمَا تَشَاءُ یَکُونُ».
[۸] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۳۱۰.
«وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ یَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ».
[۹] التوحید، جلد ۱، صفحه ۱۴۷٫
«أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خَلَقَ اَللَّهُ اَلْمَشِیَّهَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ اَلْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّهِ».
[۱۰] روضه الواعظین، جلد ۲، صفحه ۴۲۵٫
«سَأَلَ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْجَهْمِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ فَقَالَ أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً».
[۱۱] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۴۸۲٫
«وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ یُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ یُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ اَلْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ اَلْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ اَلْخَالِقَ فَلْیَیْقَنْ أَنْ یَحُلَّ بِهِ سَخَطُ اَلْمَخْلُوقِینَ».
[۱۲] سوره مبارکه حشر، آیه ۲٫
«هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا ۖ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ».
[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۵۲٫
«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ۖ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا ۖ فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ».
[۱۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷٫
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ».
[۱۵] همان.
[۱۶] التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۳۴۳٫
«وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: [عُلَمَاءُ] شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی اَلثَّغْرِ اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ، یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ اَلنَّوَاصِبُ. أَلاَ فَمَنِ اِنْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ اَلرُّومَ وَ اَلتُّرْکَ وَ اَلْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهٍ، لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا، وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ».
[۱۷] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۵٫
«وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ».
[۱۸] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۴۱٫
«الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کَانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کَانَ لِلْکَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ۚ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا».
[۱۹] سوره مبارکه حاقه، آیات ۴۴ الی ۴۶٫
[۲۰] سوره مبارکه اخلاص، آیه ۱٫
[۲۱] سوره مبارکه ناس، آیه ۱٫
[۲۲] سوره مبارکه فلق، آیه ۱٫
[۲۳] سوره مبارکه منافقون، آیه ۸٫
«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ».
[۲۴] کراجکی، الرساله العلویّه، ۱۴۲۷ق، ص ۱۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۵۰۰؛ عارفینیا و محمدی، «بررسی سندی حدیث مکارم الاخلاق»، ص ۱۰۵؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱۴۱۲ق، ص ۸؛ منسوب به امام رضا، فقه الرضا (علیه السلام)، ۱۴۰۶ق، ص ۳۵۳؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص ۵۹۶؛ بیهقی، السنن الکبری، ۱۴۲۴ق، ج ۱۰، ص ۳۲۳؛ مالک بن انس، الموطأ، ۲۰۰۴م، ج ۵، ص ۱۳۳۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ۲۰۰۱م، ج ۱۴، ص ۵۱۲-۵۱۳؛ البخاری، الأدب المفرد، ۱۴۰۹ق، ص ۱۰۴؛ عارفینیا و محمدی، «بررسی سندی حدیث مکارم الاخلاق»، ص۱۲۰.
[۲۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۶٫
پاسخ دهید