«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

انسان مَظهر تمام اَسماء حُسنای پروردگار متعال است

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ[۲]»؛ کتاب سراسر حکمت و زندگی‌سازِ قرآن کریم انسان را فَراتر از مرد و زن مُعرّفی کرده است. انسان خلیفه‌ی خداست. انسانِ کامل مَظهر همه‌ی صفات باری‌تعالی است؛ انسانِ کامل لُوح اَسماء زیبای خالق عالَم آفرینش است. لذا در قرآن کریم هم تَعبیر خلیفه را داریم و در کنار «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً[۳]» که اوّل انسانِ مُستقرّ در روی زمین خلیفه‌ی خدا بوده است و خلافت خداوند هم یعنی هرچه خداوند از صفات خوب دارد، این آن را در خودش نمود دارد. وجودش نمود صفات و اَسماء حُسنای خدا هست. در مورد غیرِ کسانی که خلافت‌شان موهبتی است، فرموده است: «یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ[۴]»؛ شما هم آمده‌اید که خلیفه بشوید. یعنی تا خلیفه ‌الله نشدید، تا به مقام کُن‌فَیکون نرسیدید، تا‌ از بیرون از خودتان بی‌نیاز نشدید، تا به غیرِ خودتان وابستگی دارید، شما به کَمال نرسیدید. کَمال شما در این است که هرچه می‌خواهید خداوند در درون خودتان قرار داده است. اراده‌ی شما اراده‌ی خدا باشد و مَشیّت‌الله در وجود شما جاری و ساری باشد. «عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی[۵]» ، «أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ[۶]». چون انسانیّت فَراتر از مرد و زن است، خداوند متعال هم از سِلسله‌‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و سُفرای الهی در لباس مرد به عُنوان اُلگو به ما ارائه کرده است. «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ[۷]».

هیچ‌چیزی غیر از خدا در وجودِ ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) قرار ندارد

خداوند متعال در بخش زنان در آیه‌ی تَطهیر، در آیه‌ی مُباهله، در سوره‌ی هَل‌أتی، در آیه‌ی مَودّت، در آیه‌ی صادقین بعضی‌ها مُصرّح است و بعضی دیگر با تَنقیح مَناط حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عُنوان تابلوی انسانِ کامل، تابلوی مَظهر جَلال و جَمال خداوند و جلوه‌ی اسم اَعظم پروردگار متعال مَطرح شده است. این آیات بَحر لایَنفد است؛ هرچه آدم در قرآن کریم مُطالعه کند، بارِ دیگر که مُطالعه می‌کند اگر دل بدهد، خداوند خوراک جدیدی به دلِ او عنایت می‌کند و تمام‌شدن ندارد. این طَهارتی که خداوند در سوره‌ی مُبارکه‌ی اَحزاب برای اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) مُعرّفی کرده است، یک نوع طَهارتی است که حتی با عصمت حضرت ابراهیم (علیه السلام) که اَبُو الانبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است، با حضرت نوح که شیخ الانبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است، با کَلیم خودش حضرت موسی (علیه السلام) و با مَسیح حضرت عیسی (علیه السلام) مُتفاوت است. کلمه‌ی «إنَّما» یعنی این‌ نوع طَهارت مَخصوص این‌هاست. هیچ‌کسی غیر از این‌ها این طَهارت را ندارد. ‌حالا این طَهارت چه طَهارتی است؟ احتمال دارد این آیه‌ی سوره‌ی مُبارکه‌ی هَل‌أتی این را توضیح می‌دهد: «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۸]»؛  خداوند متعال ساقی شده است و جام محبّت به خوردِ این‌ها داده است. و وقتی محبّت و عشق کامل شد که در مورد این‌ها در «زیارت جامعه‌‌ی کبیره» می‌خوانیم: «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّهِ[۹]»؛ این‌ها در محبّت خداوند سرشار هستند. هیچ‌چیزی برای غیر خدا در وجودشان نمانده است که گرایش غیرِ الهی در وجود این‌ها باشد. ظرف دلشان مالامال عشق به دلبَر واقعی و دل‌آفرین است. لذا فرمود: «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ»؛ خداوند به این‌ها سِقایت کرد یک شَرابی را که ائمه‌ی اَطهار (سلام الله علیهم اجمعین) در تَرجُمان این آیه فرمودند: این نوع شَراب، شَرابی است که «یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ[۱۰]»؛ از غیر الله، هیچ‌کُدام از صفات خداوند را نام نمی‌بَرد؛ الله اسم جَلاله است، الله ذاتِ مُستجمع جَمیع صفات کَمالیه است. یعنی هزار و یک امتیاز و فَضل و شرافت و کرامت که شما در اَسامی ذاتِ مُقدّس در دعای شریف «جوشن کَبیر» می‌خوانید، همه در این الله جَمع است و خداوند متعال «یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ»؛ یعنی شما هرجایی از زندگی این‌ها را نگاه کنید، فِلش است، آیینه است، آیه است، کلاس است، هدایت است و جُز خدا در زندگی این‌ها نیست. هیچ‌چیزی نیست؛ هرچه شما بگردید، فقط جامعیّت وجود این‌ها که خداوند صفات جَلالیه و جَمالیه‌ی خودش را به عُنوان مَجلا در وجود این‌ها قرار داده است. لذا این‌ها از همه‌ی عُیوب و نَواقص پاک هستند. نه تنها از گناه پاک هستند، از رَذائل اخلاقی پاک هستند؛ بلکه از هر نوع جهالتی پاک هستند. هیچ «نمی‌دانم» در وجودِ این‌ها وجود ندارد. نمی‌دانم مَحدودیّت است، اما این‌ها علم هستند؛ چه مقدار علم هستند؟ صفحه‌ی علم خداوند هستند، این‌ها آیینه‌ی علم خداوند هستند. این‌ها قدرت هستند؛ چه مقدار قدرت دارند؟ هرچه بخواهند بشود می‌شود. «وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ[۱۱]»؛ این‌ها قلب‌شان مَشیّت خداست که فرمود: «قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیَّهِ اَللَّهِ[۱۲]».

حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مِصداق بارز مُطهّرین هستند

بعضی از این تَکفیری‌ها که اعتقادی به مَقام انسانِ کامل ندارند و تَعصّبی به جُهلا و ظالمین دارند که در این سرودهای اَخیرشان بَنی‌اُمیّه را در سرودهایشان دارند که به‌ نَظر می‌رسد و خدا کند این‌جور باشد که این «سُفیانی» را مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرمودند: شخص نیست. این همین جریان غَرب است؛ ولی این‌ها اِحیاگر جریان «اَبوسُفیان» هستند. این‌ها با هر نوع مَعنویّت و با هر نوع توحید مُقابله‌ می‌کنند. اَبوسُفیان تا آخر زیرِ بار نرفت، این‌ها هم زیرِ بار اَدیان الهی نخواهند رفت و بالاخره دنیا را بهم می‌ریزند. و این استقامت یارانِ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) که ان‌شاءالله این مُقاومت مُقدّمه‌ی ظُهور باشد و ان‌شاءالله این تَمرین‌ها همان ساختنِ انسان‌های در تَراز مُدیریت عَدل‌گُستر جَهانی باشد، این‌ها سُفیانی می‌شوند. خداوند عَلیّ حَکیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را از هر نوع جهالت، عَجز، حالا در قَبرستان بَقیع مَسخره می‌کردند و می‌گفتند: ببینید این‌ها به چه کسی مُتوسّل می‌شوند! این‌ها خودشان مَسموم شدند و نتوانستند از خودشان دفاع کنند؛ آن‌وقت شما آمده‌اید و می‌خواهید از این‌هایی که خودشان را کُشتند و نتوانستند از خودشان دفاع کنند، شما از این‌ها حاجت می‌خواهید؟ غافل از این‌که کارِ این‌ها کارِ خداست. مَگر خداوند عاجز است که جلوی ظالم را نمی‌گیرد؟ بَناست امتحان بَشر به کَمال برسد. لذا این حُکومت اِستبدادی وَلو عَدل باشد، نه پیش می‌رود و نه اَرزش دارد. آن‌وقتی حکومت با عدالت و با مَعنویّت دَوام پیدا می‌کند که «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۳]»؛ خودِ مردم به آن گرایش داشته باشند. لذا در این فَراز و نَشیب‌ها که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌توانست با شمشیر غاصبین را کنار بزند، می‌توانست با شمشیر فَدک را بگیرد؛ اما دست به شمشیر نبُرد. برای چه کسی می‌خواهد؟ برای خودش که نمی‌خواهد حکومت کند؛ می‌خواهد برای این مردم حکومت کند. مردم فعلاً این آمادگی را ندارند، نمی‌شود که زور کرد. اگر نمی‌خواهید به دنبال آن‌ها بروید. حَشر شما با همین‌هایی است که به دنبال آن‌ها می‌روید. لذا این سختی‌ها و صُعوبت‌هایی که پیش می‌آید، برای انسان‌های والا مایه‌ی رُشد و تَعالی هست و حرکت‌شان را جَهشی می‌کند. در فشارهاست که نیروها اَنباشت می‌شود و انسان به جایی می‌رسد و انفجارهای نور برای انسان پیش می‌آید. «وَالْعَصْرِ[۱۴]»؛ خداوند به عَصر و فشار قَسم خورده است. برای این‌که فشار آدم را شُکوفا می‌کند. تا این دانه در زیر زمین فشار نبیند، به صورت یک خوشه درنمی‌آید. این یک دانه است؛ اما این فشارِ زیرِ زمین باعث شد این استعداد خودش را ظاهر کرد. انسان هم همین‌جور است؛ در این جنگ‌ها، در این فشارها، در این گرانی‌ها، در این فَراز و نَشیب‌ها وقتی فشار را تَحمُّل کرد، اما عَقب‌نشینی نکرد، خودش را بالا کِشید، خداوند وجود او را پُر بَرکت می‌کند و کوثر می‌شود؛ «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ[۱۵]». پس یک آیه که مَقام انسانِ کامل را فَراتر از مرد مُعرّفی کرده است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) مِصداق بارز مُطهّرین است. مُطهّر یعنی غیر از خدا در وجودش نیست و همه‌ی صفات خداوند در وجودش هست. چون هرچه نباشد، خلاف طَهارت است. نبود طَهارت نیست؛ بود طَهارت است، وجود طَهارت است. قرآن کریم یک طَهارت مُطلقی را که هیچ‌کُدام از انبیاء سَلف (سلام الله علیهم اجمعین) نداشتند، برای حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) و مَجموعه‌ی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نَقل کرده است.

جَعل لَعنت الهی به دست اهل‌بیت عصمت (علیهم السلام) است

یکی هم آیه‌ی مُباهله است. آیه‌ی مُباهله ولایت تَکوینی را که حالا خیلی نمی‌خواهم تَشریح کنم؛ خیلی وقت بود که توفیق زیارت اَساتید عزیز و دانشجویانِ نورانی را نداشتیم، حالا هم که آمده‌ایم در مَحضر شما زیاد سخن‌ گفتن خلاف اَدب است؛ لذا فقط اشاره می‌کنم. خداوند متعال در آن‌جا «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ[۱۶]» را فرموده است. نفرموده است که ما لَعن می‌کنیم؛ بلکه فرموده است جَعل لَعنت می‌کنیم. یعنی کلید دل دست ماست؛ وقتی شما به ما دل ندادید، ما هم دلتان را قُفل می‌کنیم. لَعنت الهی می‌شود؛ دیگر هیچ‌وقت رَحمت خداوند وارد آن دلِ شما نخواهد شد. جَعل لَعنت به دست اهل‌بیت عصمت و طَهارت (سلام الله علیهم اجمعین) است. حالا اگر جَعل لَعنت به دست کسی بود، جَعل رَحمت به طَریق اُولی دست اوست. شاید این نکته را در جمع شما بزرگان هم عَرض کرده باشم که قرآن کریم می‌فرماید: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ[۱۷]»؛ می‌گوید: اگر به مقام علم‌الیَقین رسیدید، جَحیم را می‌بینید، جَهنّم را می‌بینید. نمی‌گوید بهشت را می‌بینید؛ چرا؟ زیرا جَحیم ظُلماتٌ فوق ظُلمات است، آتشی است که نور ندارد. کسی که ظُلمت را ببیند، دیدنِ نور که دیگر برایش مَسأله‌ای نیست. این نکته هم که جَعل رَحمت را نگفته است و جَعل لَعنت را گفته است، از همین باب است. لذا آیه‌ی مُباهله هم همین‌جور است.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فَرمانده‌ی جبهه‌ی جنگ نَرم در تمام اَعصار هستند

این آیه‌ای را که از سوره‌ی مُبارکه‌ی تَحریم خدمت شما عَرض کردم، برای ماست. حضرت صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) تافته‌ی جُدابافته است. اُلگو هست، جهاد کرده است، گُرسنگی کِشیده است، کُتک خورده است، جَهاد تَبیین کرده است، یک‌تَنه در مُقابل جَوّ عُمومی ایستاده است و یک‌تَنه از جبهه‌ی حقّ دفاع کرده است و از عُهده‌اش برآمده است و یک مُبارزه‌ی مُستمرّ برای همه‌ی اَعصار و اَمصار را طراحی کرده است. این‌که وصیّت کرد قَبر ایشان ناپیدا باشد، این اعلان نارضایتی از ظالم است و تا روز قیامت پَرچم «مُرده باد ظالمِ» حضرت زهرا (سلام الله علیها) براَفراشته است و تمام مَظلومینی که به پا می‌خیزند و تا آخرین نَفَس می‌ایستند و تَسلیم نمی‌شوند و با ظالم بیعت و سازش نمی‌کنند، این حضرت زهرا (سلام الله علیها) فَرمانده‌ی آن است. فَرمانده‌ی جبهه‌ی جنگ نَرم عَلی‌الاِطلاق حضرت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است.

بانویی که خداوند او را به عُنوان اُلگو برای مؤمنینِ عالَم مُعرّفی کرده است

اما این‌که قرآن کریم در سوره‌ی تَحریم می‌فرماید، مَربوط به یک بانویی است. مَعصوم نبوده است، ولایت او موهبتی نبوده است، در مُحیط پاک نبوده است، در ناپاک‌ترین مُحیط‌ها بوده است. این‌که بعضی‌ها جَبر مُحیط می‌گویند، جَبر جامعه می‌گویند، همه‌ی این‌ها را اِبطال می‌کند. یک زن در خانه‌‌ی ناپاک‌ترین، زورگوترین و خون‌آشام‌ترین فرد به نام فرعون دارد زندگی می‌کند. قرآن کریم این بانو را برای همه‌ی مؤمنان عالَم اُلگو مُعرّفی کرده است؛ «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا». لذا امروز هم کسانی که می‌گویند فَضا خراب شده است، حُکومت فَضای مَجازی، حاکمیّت ملّی ما در دست بیگانگان است، این‌ها دارند برای ما سَبک زندگی تَعیین می‌کنند، با این اوضاع چه می‌شود کرد، در روز قیامت همین آسیه ، همین بانویی که قرآن کریم او را اُلگو مُعرّفی می‌کند، می‌گوید: یعنی شرایط شما بدتر از فَضای آلوده‌ی این زنی بود که در منزل یک دیکتاتورِ خون‌آشامِ بی‌رَحمِ لَجنِ هوس‌باز زندگی می‌کرد، ولی تا آخر ایمانش را حفظ کرد و مقام شهادت را از خداوند گرفت، این آیه می‌گوید: این همّت را ببینید! «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا»؛ خدا برای شما مَثَل زده است. چه کسی را؟ «امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»؛ همسر فرعون را. در چه جَهت؟ در این جَهت با این‌که همه‌ی جهات رفاهی در خانه‌اش بود، همه‌ی امکانات عیش و نوش بود، ولی این‌ها دلِ او را مَشغول این دنیا نکرد. گفت: «رَبِّ»؛ یا رَبِّ نگفت. «یا» حرف مُناداست. کسی را که از دور صدا می‌زنیم، «یا» می‌گوییم. مثلاً می‌گوییم: «آهای آقای فُلان!». اما وقتی نزدمان هست، دیگر آهای نمی‌گوییم. این نمی‌گوید: یا رَبّ؛ می‌گوید: «رَبِّ». مَعلوم می‌شود واصل بوده است، مَعلوم می‌شود ذوب بوده است، مَعلوم می‌شود خدا در دلش مُستقرّ بوده است. «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ[۱۸]»؛ در بارگاه قلب او خدا مُستقرّ بود. «رَبِّ»؛ ای دلبَر من! ای مُربّی من! «ابْنِ لِی»؛ من از تو بیت می‌خواهم، از تو پَناهگاه می‌خواهم، از تو مَحلّی برای بیتوته می‌خواهم، بیت می‌خواهم، پَناهگاه می‌خواهم. اما این بیت را نمی‌خواهم ساخته‌ی عَمل من باشد. اَعمال ما بهشت می‌سازد. «لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى[۱۹]»؛ من در حَدّ خودم بیت بَنا خواهم کرد. این اَعمال ما قَصرهای بهشتی ماست. اما من این را نمی‌خواهم؛ من می‌خواهم بَنّای من خودت باشی. من هیچ‌چیزی برای خودم نخواستم، همه‌چیز داشتم؛ اما همه را بخاطر تو دارم از دست می‌دهم. دار و نَدارم را دارم در راه تو هدیه می‌کنم. زندگی را نمی‌خواهم؛ دارم به قُربانگاه می‌روم. چون طالب گذشت از همه‌چیزم هستم، هرچه دارم به تو دادم. تو هم باید خودت عُهده‌دارِ کار من باشی. این همّت بلند است. ما هرقَدری هم مُجاهد باشیم و کار کنیم، در حَدّ بَذرهایی که می‌پاشیم به ما حاصل می‌دهد. اما من در حَدّ بَذر خودم نمی‌خواهم؛ در حَدّ کَرَم تو می‌خواهم. می‌خواهم سایه‌ی خودت بر سر من باشد. «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ»؛ کُجا؟ نمی‌گوید در «جَنَّاتٍ تَجْرِی[۲۰]»، بلکه می‌گوید «عِنْدَکَ». «عِنْدَکَ» یعنی چه؟ «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا[۲۱]»؛ خدایا! برای شهادت لَه‌لَه می‌زنم. من مَقام عِندَ رَبّی می‌خواهم، من مَقام وِصال می‌خواهم. من از فِراق تو در رَنج هستم، می‌خواهم نزد تو باشم؛ «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ». «فِی الْجَنَّهِ» با «جَنَّاتٍ تَجْرِی» فرق دارد. اگر بخواهیم «فِی الْجَنَّهِ» را تَرسیم کنیم، باید این آیه را بخوانیم: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[۲۲]»؛ خداوند غیر از آن جَنّتی که کَثرت در آن هست، غیر از آن جَنّت که تَلوُّن و تَنوّع در آن هست، یک جَنّت وَحدت دارد، یک جَنّت لِقاء دارد، یک جَنّت وِصال دارد. آن را گفته که بهشت خودم هست. «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ این بالاتر از آن بهشت است. «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ»؛ بیت می‌خواهم. بیتِ عِندَ اللّهی می‌خواهم، عَند رَبّی می‌خواهم، آن را هم در جَنّات نمی‌خواهم، به دنبال کَثرت نیستم. من مُوحّد هستم، یک دل دارم و می‌خواهم یک دلبَر این دلم را ببَرد. والّا در بهشت «جَنَّاتٍ تَجْرِی» از عسل مُصفّا، از لَبَن فُلان، از حُور و قُصور، هرگوشه‌اش یک رنگی دارد. من این را نمی‌خواهم؛ بالاتر از این را می‌خواهم. من خودت را می‌خواهم؛ «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ». اگر کسی این‌جور شد، نمی‌تواند با ظُلم بسازد. ناسازگاری‌اش با ظُلم خیلی روشن است. «وَ نَجِّنِی»؛ اگر این شد دیگر نمی‌توانی ظالم را تَحمُّل کُنی، نمی‌توانی ظُلم را تَحمُّل کُنی، با قدرت‌های بزرگ مُقابله می‌کُنی، وَلو از بین بروی، وَلو کُشته بشوی؛ «وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ».

بالاترین لذّت برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) خدمتِ حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) بود

اما بی‌بیِ ما، اما مادر ما، اما مُجاهده‌ی ما، اما اُلگوی کامل‌تر از آسیه‌ی ما حضرت زهرای مَرضیه (سلام الله علیها) ایشان را به خداوند نگفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ»؛ وقتی جبرئیل (علیه السلام) آمد و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: سلام خدا را به فاطمه‌ات برسان و بگو: خدا اِعلان می‌کند همه‌ی خَزائنم در اختیار فاطمه (سلام الله علیها) است؛ چه می‌خواهی به تو بدهم؟ حَدّ را برداشته‌ام. نامَحدود هرچه بخواهی به تو می‌دهم. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چه گفت؟ گفت: «شَغَلَنی عَنْ مَسأَلته لَذَّه خِدْمَته[۲۳]»؛ گفت من خودش را دارم، هیچ‌چیز دیگری غیر از خودش نمی‌خواهم. «شَغَلَنی» من را مَشغول کرده است؛ «لَذَّه خِدْمَته». این‌که او به من اجازه‌ی بندگی داد، در بارگاه خودش من را مُستقرّ کرد، من در طَواف عشق او پَروانه‌ام، شَمع نام او و حقیقتِ او وجود من را گرم کرده است، ذوب کرده است، من نیازی به غیرِ او ندارم. این شأن حضرت زهرای مَرضیه (سلام الله علیها) است.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

دیگر امروز آخرین روز زندگی او با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و بَچّه‌های مَعصومش است. به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عَرضه داشت: یا علی! مَطالبی دارم که هنوز به شما نگفته‌ام؛ اگر مَحذور دارید و فکر می‌کنید نمی‌گذارند به وصیّتم عَمل کُنی، وَصایای خودم را به یکی از رَزمندگان بگویم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه‌شان گرفت. فرمودند: نه فاطمه جان؛ هرچه می‌خواهی به خودم بگو. عَرضه داشت: ۹ سال در خانه‌ات بودم، شَریک زندگی‌ات بودم، «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً[۲۴]»؛ در این مُدّت از من دروغ نشنیدی، خیانتی به تو نکردم، دروغی به تو نگفتم. این درس به بانوان است که با همسران خودشان این‌قَدر صداقت داشته باشند، همراه باشند. علی! سعی کردم همسر خوبی باشم. اما با این حال، علی جان حَلالم کُن. همه‌ی این شهدا هنگام رفتن هیچ‌یک طَلکبار نبودند. در وصیّت‌نامه‌هایشان همگی حَلالیّت طَلبیده‌اند. این‌ها از مادرشان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یاد گرفته‌اند. اصلاً روحیه‌ی جهادی روحیه‌ی بدهکاری است؛ هیچ‌وقت روحیه‌ی ادّعایی و طَلبکاری و آشوب‌طَلبانه نیست. هیچ‌وقت ایراد نمی‌گیرند، بَهانه‌جویی نمی‌کنند. یک جان دارد، می‌خواهد به آن کسی که او باید جانش را بگیرد، این جان را شیرین بگیرد، با شهادت بگیرد. لذا عَرضه داشت: یا علی! حَلالم کُن. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دلشان شکست. فرمودند: فاطمه جان! مَقام تو بالاتر از این حرف‌هاست. اگر قرار بود کسی از کسی حَلالیّت بطَلبد، باید من بگویم: فاطمه جان علی را حَلال کُن. چون وقتی در خانه‌ی حضرت علی (علیه السلام) آمد، چه اِقتداری داشت، چه طراوتی داشت؛ اما حالا یک مُشت اُستخوان شده است. بدنش آسیب دیده است. وصیّت و خواسته‌ی دوّم من این است: علی! من دارم می‌روم؛ اما بَچّه‌های من کوچک هستند، نیاز به محبّت مادری دارند. با بچّه‌های من مُدارا کُن، رعایت حالشان را بکُن. این هم باز دارد درس مادری به همه‌ی بانوان فاطمی می‌دهد. همیشه به فکر بَچّه‌هایتان باشید؛ شُغل شما و کار بیرونی شما کارِ دوّم‌تان هست؛ کارِ اوّل شما قَهرمان‌پَروری است، مُتخصّص‌پَروری است، انسان‌سازی است. شما فرشته هستید، شما مَظهر رَحمت خداوند هستید، شما دامان رَحمت رحیمیّه‌ی پروردگار متعال هستید. آدم بسازید، آدم‌سازی شغل کمی نیست. لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) این را نشان داد. علی! بَچّه‌های من کوچک هستند، به جای مادر هم آن‌ها را نَوازش کُن. وصیّت سوّم هم که دیگر این سیاسی ـ الهی بود. فرمود: علی! من را شب غُسل بده، شبانه کَفَن کُن، شب من را به خاک بسپار. «وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً[۲۵]»؛ این نشانه‌ی نارضایتی از حاکمیّت بود و از مردمی که در کنار این‌ حاکمیّت تماشا کردند یک مَظلومی این‌جور پایمال شد، حقّ او را نگرفتند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! آقایمان را برسان.

خدایا! نظام ما، ملّت ما و رهبر ما را تا ظُهور مُستدام بدار.

خدایا! کشور ما، نظام و فَرماندهی جبهه‌ی مُقاومت، پَرچمدار نهضت اسلامی و اُمّت او را دشمن‌شاد مَگردان.

الها! پروردگارا! خیر و بَرکتت را بر دانش دانشمندان ما، بر علوم اَساتید ما، بر ایمان مؤمنین ما، بر فَضیلت پارسایان و خداپَروایان ما و بر مال و زندگی همه‌ی مردم ما نازل بفرما.

خدایا! ما را مُحتاج بیگانگان و لِئام خَلق خود نکُن.

خدایا! نَسل جوان ما را به سامانِ سعادت برسان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم همه‌ی شهدا، خاصّه شهدای بزرگی که در این مَقطع اَخیر شهید شده‌اند، «حاج قاسم سلیمانی»، شهید «سیّد حسن نصرالله»، اُلگوهایی که بَدل ندارند، همه‌ی این شهدای ما، سرداران عزیزی که گاهی با علم به شهادت رفتند، همه را بر سر سُفره‌‌ی بی‌بی‌مان طَبق‌هایی از نور بر روحشان نازل و همواره این‌ها را از ما راضی بدار.

خدایا! عاقب اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۱٫

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۰٫

«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ ۖ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ».

[۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲۹٫

«قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَ مِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا ۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ».

[۵] کلیات حدیث قدسی، جلد ۱، صفحه ۷۰۹.

«وَ رَوَى اَلْحَافِظُ اَلْبُرْسِیُّ قَالَ: وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ عَنِ اَلرَّبِّ اَلْعَلِیِّ أَنَّهُ یَقُولُ: عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی، أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَجْعَلُکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ، أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَجْعَلُکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ یَکُونُ أَجْعَلُکَ مَهْمَا تَشَاءُ یَکُونُ».

[۶] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۳۱۰.

«وَرَدَ فِی اَلْحَدِیثِ اَلْقُدْسِیِّ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِیٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیّاً لاَ تَفْتَقِرُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لاَ أَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ حَیّاً لاَ تَمُوتُ یَا اِبْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ».

[۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳٫

[۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱٫

«عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ۖ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا».

[۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.

«…السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَ مَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَ أَعْلامِ التُّقَىٰ، وَ ذَوِی النُّهَىٰ وَ أُولِی الْحِجَىٰ، وَ کَهْفِ الْوَرَىٰ، وَ وَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَ الدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَىٰ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَ مَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَ مَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَ حَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَ حَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَ أَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَ ذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَ الْقادَهِ الْهُداهِ، وَ السَّادَهِ الْوُلاهِ، وَ الذَّادَهِ الْحُماهِ، وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، وَ بَقِیَّهِ اللّٰهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ کَما شَهِدَ اللّٰهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِکَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لَا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ، وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَىٰ، أَرْسَلَهُ ﴿بِالْهُدَىٰ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ…».

[۱۰] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۷، ص ۲۶۸؛ بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۱۳؛ بحرالعرفان، ج ۱۶، ص ۲۵۷٫

«الصّادق (علیه السلام)- قیل یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سِوَی اللَّهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَیْءٍ مِنَ الْأَکْوَانِ إِلَّا اللَّهُ».

[۱۱] سوره مبارکه تکویر، آیه ۲۹٫

«وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ».

[۱۲] الغیبه (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۲۴۶٫

«جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی نُعَیْمٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلْأَنْصَارِیِّ قَالَ: وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ اَلْمُفَوِّضَهِ وَ اَلْمُقَصِّرَهِ کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ اَلْمَدَنِیَّ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ کَامِلٌ – فَقُلْتُ فِی نَفْسِی – أَسْأَلُهُ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی وَ قَالَ بِمَقَالَتِی قَالَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَظَرْتُ إِلَى ثِیَابٍ بَیَاضٍ نَاعِمَهٍ عَلَیْهِ فَقُلْتُ فِی نفْسِی وَلِیُّ اَللَّهِ وَ حُجَّتُهُ یَلْبَسُ اَلنَّاعِمَ مِنَ اَلثِّیَابِ وَ یَأْمُرُنَا نَحْنُ بِمُوَاسَاهِ اَلْإِخْوَانِ وَ یَنْهَانَا عَنْ لُبْسِ مِثْلِهِ فَقَالَ مُتَبَسِّماً یَا کَامِلُ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ فَإِذَا مِسْحٌ أَسْوَدُ خَشِنٌ عَلَى جِلْدِهِ فَقَالَ هَذَا لِلَّهِ وَ هَذَا لَکُمْ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ إِلَى بَابٍ عَلَیْهِ سِتْرٌ مُرْخًى فَجَاءَتِ اَلرِّیحُ فَکَشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا أَنَا بِفَتًى کَأَنَّهُ فِلْقَهُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعِ سِنِینَ أَوْ مِثْلِهَا. فَقَالَ لِی یَا کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ فَاقْشَعْرَرْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ أُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا سَیِّدِی فَقَالَ جِئْتَ إِلَى وَلِیِّ اَللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَکَ وَ قَالَ بِمَقَالَتِکَ فَقُلْتُ إِی وَ اَللَّهِ قَالَ إِذَنْ وَ اَللَّهِ یَقِلُّ دَاخِلُهَا وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَیَدْخُلُهَا قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ اَلْحَقِّیَّهُ قُلْتُ یَا سَیِّدِی وَ مَنْ هُمْ قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِیٍّ یَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَ لاَ یَدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَ فَضْلُهُ. ثُمَّ سَکَتَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ عَنِّی سَاعَهً ثُمَّ قَالَ وَ جِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنْ مَقَالَهِ اَلْمُفَوِّضَهِ کَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیَّهِ اَللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اَللَّهُ یَقُولُ وَ مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ  ثُمَّ رَجَعَ اَلسِّتْرُ إِلَى حَالَتِهِ فَلَمْ أَسْتَطِعْ کَشْفَهُ فَنَظَرَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مُتَبَسِّماً فَقَالَ یَا کَامِلُ مَا جُلُوسُکَ وَ قَدْ أَنْبَأَکَ بِحَاجَتِکَ اَلْحُجَّهُ مِنْ بَعْدِی فَقُمْتُ وَ خَرَجْتُ وَ لَمْ أُعَایِنْهُ بَعْدَ ذَلِکَ. قَالَ أَبُو نُعَیْمٍ فَلَقِیتُ کَامِلاً فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا اَلْحَدِیثِ فَحَدَّثَنِی بِهِ.

و روى هذا الخبر أحمد بن علی الرازی عن محمد بن علی عن علی بن عبد الله بن عائذ الرازی عن الحسن بن وجناء النصیبی قال سمعت أبا نعیم محمد بن أحمد الأنصاری : و ذکر مثله».

[۱۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵٫

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ».

[۱۴] سوره مبارکه عصر، آیه ۱٫

[۱۵] سوره مبارکه کوثر، آیه ۱٫

[۱۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».

[۱۷] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶٫

[۱۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵٫

«وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ».

[۱۹] سوره مبارکه نجم، آیه ۳۹٫

[۲۰] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۳٫

«وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ۖ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ».

[۲۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫

«وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

[۲۲] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ الی ۳۰٫

[۲۳] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص ۹۲۳٫

«شَغَلَنی عَنْ مَسأَلته لَذَّه خِدْمَته، لا حاجَه لی غیر النَّظر اِلی وَجْهِهِ الْکَریم».

[۲۴] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏ ۱، ص ۱۵۰ و ۱۵۱٫

«ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».

[۲۵] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».