روز شنبه مورخ ۱۵ دی ماه ۱۴۰۳ و مصادف با سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی النقی (علیه السلام)، مراسم عزاداری شام شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام) در هیات نورالرضا (علیه السلام) با سخنرانی حضرت «استاد صدیقی» برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مُقدّمه
- حضرت امام هادی (علیه السلام) از آیات کُبری پروردگار حَکیم برای تمامی نَسلها هستند
- انتصاب امام کارِ خود حقتعالی است
- جلوهی وجودی حضرت امام هادی (علیه السلام) از همان آغاز امامت ایشان در دوران کودکی
- شاگردان بینَظیری که در مَکتب امام هادی (علیه السلام) تربیت یافتهاند
- شهید از همهی تَعلُّقات خود در این عالَم عُبور کرده است
- شهید جلوهی خداست و کارِ خدایی میکند
- تواضُع و خُضوع حضرت آیت الله مصباح (رضوان الله علیه) در برابر رهبر انقلاب
- از دعاهای ماه رَجب غافل نشویم
- روضه و تَوسُّل به حضرت امام علی النّقی (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
«وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضاتِهِ، وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصابَکُمْ فِی جَنْبِهِ، وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ، وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ جاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ[۲]»؛ شهادت امام هادی (علیه السلام) را به امام زمانمان (ارواحنا فداه) و همهی مُوالیان، پیروان، دلدادگان و شما در عَزا نشستگان تسلت عَرض میکنم.
حضرت امام هادی (علیه السلام) از آیات کُبری پروردگار حَکیم برای تمامی نَسلها هستند
وجود مُبارک امام هادی (علیه السلام) امام است، صاحب ولایت مُطلقهی کُلیّهی الهیّه است، مَظهر اسم اَعظم خداست که خودشان فرمودهاند: اسم اعظم ۷۳ جُزء است؛ یک جُزء آن به «آصِف بن بَرخیا[۳]» از جانب خداوند عَطا شد تا علامتی باشد بر اینکه وَصیّ پیامبر است، مَنسوب حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. این یک جُزء از ۷۳ جُزء را دارا بود که توانست مَلَکهی سَبا را از هزار فَرسخی در لازَمان نزد سلیمان نبی (علیه السلام) حاضر کند. «أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ[۴]»؛ که آصف به جناب سلیمان (علیه السلام) عَرض کرد: من تاج و تَخت مَلَکهی سَبا را تا چشم برهَم بزنی، آوردهام. پلک بهم زدن یک ثانیه هم طول نمیکِشد؛ ولی زمان میبَرد. او گفت که من در لازَمان میآورم. قبل از آنکه پِلک شما بهم بخورد میآورم. تا گفت «کُن فَیکُون» بود. تا گفت مَلَکهی سَبا با تختش در مُقابل حضرت سلیمان (علیه السلام) بود. امام هادی (علیه السلام) فرمود: علم آصف در مُقایسهی با علم ما مانند رُطوبت پَر مَگس نسبت به دریاست. اگر پَر مَگسی رُطوبت بگیرد، در برابر یک دریا چه نسبتی دارد؟ مُناسبت و نسبت علم وصیّ جناب سلیمان (علیه السلام) به علم حضرت هادی (علیه السلام) و امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) اینقَدر فاصلهی نُجومی دارد. این نشان میدهد که اینها صفحهی علم خدا هستند. مرحوم «آقای مُطهّری» (رحمت الله علیه) علّامه، شهید، پاسدار اعتقادات دین، جُزء اَعلام انقلاب، حاصل عُمر امام ـ سلام خدا بر او باد ـ تَعبیر زیبایی دارند که گاهی اَشخاص خدا را در آیینهی جهان میبینند، گاهی جهان را در آیینهی خدا میبینند. ما خدا را در آیینهی جهان میبینیم. ما با نَظم و با دیدن آیات و با مُعجزات خداوند یادمان میآید، خدا را باور میکنیم. ولی امامان (سلام الله علیهم اجمعین) خودشان صفحهی علم خدا هستند. عالَم را در علم خدا میبینند، فَرش را در آیینهی عَرش تماشا میکنند. لذا وجود مُقدّس حضرت امام هادی (علیه السلام) از آیات کُبری پروردگار برای همهی نَسلها هستند.
انتصاب امام کارِ خود حقتعالی است
سه پیامبر در کودکی برای اتمام حُجّت به عالَمیان در دورهی کودکی، خداوند مَنّان به آنها مَنسب نُبوّت داد که در رأس آنها حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) و پسر خالهاش حضرت یحیی (علیه السلام) است و حضرت سلیمان (علیه السلام) است. اینها کودک بودند که خداوند مَنصب نُبوّت را به آنها داد. مَخصوصاً حضرت عیسی (علیه السلام) جُزء عَجایب است که تازه به دنیا آمده بود، یک کودکی که تازه در این عالَم قَدم گذاشته پیامبر بود، ولی پیامبرِ صاحب شَریعت بود، پیامبرِ اُولیالعَزم بود. نَبی بود، رسول بود، صاحب شَریعت بود و مُبشّر و مُقدّمهی آمدن خاتم انبیاء حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و خودش هم از نظر کَمال در حَدّی است که در کنار امام زمان ما (ارواحنا فداه) به ایشان اِقتدا میکند و در دگرگونی و تَحوُّل عالَمی خودش جُزء پَرچمداران این عَرصه است. ولی خداوند متعال در کودکی این ظرفیّت را در وجود او نشان داد و برای اینکه خداوند نشان بدهد مَسألهی امامت مانند مَسألهی نُبوّت است، کسی با رِفراندوم امام نمیشود؛ بلکه غدیر میخواهد، بلکه تَبلیغ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را میخواهد. کار کارِ خداست؛ مُبلّغ نبیّ خداست. هرچه موضوع مهمتر باشد، خداوند متعال سَفیر مهمتری را برای تَبلیغ آن قرار میدهد. ولایت حضرت علی (علیه السلام) و یازده امام بعد از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون مَسأله مَسألهی همیشگی است، تا اَبد هست، برای همهی مَکانها و همهی زَمانهاست و همهی استعدادهایی که در آخرالزّمان مُتفاوت با بَشر کلاس اوّل و کلاس مُتوسط است، لذا خاتم انبیاء حضرت محمّد مُصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) مُبلّغ ولایت و امامت حضرت علی (علیه السلام) و دوازده امام ما است. او مُبلّغ است، اما نَصب و انتصاب از جانب پروردگار عظیمالشأن است.
جلوهی وجودی حضرت امام هادی (علیه السلام) از همان آغاز امامت ایشان در دوران کودکی
امام جواد (علیه السلام) را که در بَغداد به شهادت رساندند، حضرت امام هادی (علیه السلام) ۸ ساله بودند، در مدینه جَمعی در مَحضرشان بودند، دیدند یکمَرتبه حضرت مُنقلب شدند، اَشکشان جاری شد. گفتند: آقا! چه پیش آمد؟ فرمودند: پدرم را شهید کردند. عَرض کردند: از کُجا میگویید پدرتان را شهید کردند؟ فرمود: خداوند یک حقیقتی در وجودِ من ایجاد کرد که این مُتعلّق به امامهاست. مَنصب امامت را خداوند به من واگذار کرد. فَهمیدم پدرم از دنیا رفته است و به شهادت رسیده است. خلیفهی عبّاسی که قاتل امام جواد (علیه السلام) بود، سُراغ گرفت و فرزندان امام جواد (علیه السلام) را شناسایی کردند. گفتند: علی بن محمّد فرزند اَرشد ایشان است. گفت: چند سال دارد؟ گفتند: ۸ ساله است. جمعی را فرستاد که عُلمای مدینه را اَرزیابی کنند و آن کسی که مُقابلهاش و مَواضعش در برابر اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) سختتر و شدیدتر است و زاویهاش بیشتر است را به عُنوان مُعلّم فرزند امام جواد (علیه السلام) که امام هادی (علیه السلام) باشد، قرار بدهند که از بَچّگی به اصطلاح امروز شُستشوی مَغزی به او بدهند و مَسألهی امامتی که شیعه مُعتقد است به خودی خود با تَغییر هُویّتی که در این مدرسهها، در این دانشگاهها، در این شبکهها و این تَبلیغات برای این است که هُویّت پیروان آلبیت (علیهم السلام) که هُویّت عاشورایی است، هُویّت جهادی است، هُویّت ضدّ استکباری است، هُویّت عَرشی و الهی است، هُویّت ولایتمَدارانه است، این را میخواهند برای نَسلهای آینده در همین بَچّههای ۷ ساله و ۸ سالهی ما، جوانها و نوجوانهای ما تغییر بدهند. این سیاست همهی ظالمین و غارتگَران تاریخ بوده است که اینها طَمع به بیت امام جواد (علیه السلام) داشتند. لذا رفتند و در اَرزیابی یک عالِمی را به نام «الجُنیدی» که هم از نظر علم در میان عُلمای مُخالف در رَدهی اوّل بود و هم خیلی با مَکتب اهلبیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) زاویه داشت. او را به عُنوان سرپَرست امام هادی (علیه السلام) گُماردند. بعد از مُدّتی خلیفه جُنیدی را خواست و گفت: با این کودک چه کردی؟ چهقَدر توانستی بر روی آن کار کُنی؟ این با یک تَعجُّبی گفت: شما چه میگویید با یک کودک؟! از روزی که من در کنار این آقازاده قرا گرفتم، حالا یک عالِم دارای موضع سرسخت و زوایهدار دارد این حرف را میزند؛ گفت: از روزی که من در خدمت این آقازاده قرار گرفتم، هر بَحثی از ادبیّات تا مَباحث قرآنی، تا مَباحث اعتقادی هر مَطلبی را شروع کردم دیدم با یک دریای مَوّاجی مُواجه هستم که موجِ آن من را در خودش هَضم میکند. مَگر من در برابر او مَطلبی داشتم تا بتوانم در او اَثر بگذارم؟! شما به او کودک میگویید؟ او دریای بیکَران علم و فَضیلت است. این قَضیّه از همان روز اوّل حضرت امام هادی (علیه السلام) با جلوهای که در وجودش بود، این شبپَرههایی که نمیتوانند خورشید را ببینند، قَهراً با درخشش وجودیاش که هنوز مِنبری ندارد، درسی نگفته است، شبکه ایجاد نکرده است؛ در همان بَدو طُلوع وجودِ ولاییاش برای دشمنان خار چشمی شد. در همان قَدم اوّل اینها را گرفتار اِنفعال کرد و ضربهفَنی کرد.
شاگردان بینَظیری که در مَکتب امام هادی (علیه السلام) تربیت یافتهاند
و وجود مُقدّس حضرت امام هادی (علیه الصلاه و السلام) در سی و چند سال امامتش توانست شیعه را در یک تَشکُّل مُنسجم از خودش به یادگار بگذارد و زمینهی پیدایش وجودِ امام زمان (ارواحنا فداه) را هم نوعِ وظیفهای که شیعه نسبت به امام زمان (ارواحنا فداه) دارد و باید رعایت غیبتِ ایشان را بکند و با فَرض غیبت امام زمان (ارواحنا فداه) بتوانند استضائه کنند و از امام زمان (ارواحنا فداه) نور بگیرند، برای او برنامهریزی داشت و علاوه بر آن شاگردانی را امام هادی (علیه السلام) تربیت کردند و در نقاط مُختلف جهان اسلام وَکیل مُعیّن کردند، نایب مُعیّن کردند و برای تأمین نیازهای شیعه هم از مُعجزاتشان بَهره گرفتند و هم به طور طبیعی از طَریق این وُکلایی که از جانب امام هادی (علیه السلام) نمایندگی ایشان را داشتند، اینها به مشکلات شیعه در برابر حکومت بیرَحم شیعهکُش هم توانستند شیعه را در برابر دشمن فقر حفظ کنند و هم در برابر توطئههای سیاسی اینها را با اعتقاد به حَقّانیّت امامت ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) و بُطلان حکومت طاغوتها، این نمایندگان توانستند شیعیان را حفظ کنند. که در رأس آنها حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) است. حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در اَبعاد مُختلف برای شیعه یک سرمایه است و ما قَدر ایشان را نمیدانیم. هم از نظر علمی حضرت امام هادی (علیه السلام) او را مَرجع عُلما مُعرّفی کرد و به عالِمی که برای اَخذ تَکلیف و مَسألهی فقهی به امام هادی (علیه السلام) مُراجعه کرده بود، ایشان فرمودند: هرجا مشکلی برای شما پیش آمد، به عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) مُراجعه کنید. و هم از نظر زندگی مُبارزاتی حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) جُزء کسانی بود که طاغوت از او احساس نااَمنی میکرد. عالِمی که نسبت به ظُلم، نسبت به ظالم، نسبت به استکبار خار چشم نباشد، بلکه آنها طَمع داشته باشند یا از آنها سوء استفاده کند، او با مَکتب ولایت و امام هیچ مُناسبتی ندارد. حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در اُوج اسلامشناسی، دینشناسی و اِحاطهی به مَسائل مُختلف دینی در اَبعاد مُختلفش خودساخته است و ضدّ ظالم و طاغوت است. لذا هم آن خودساختگیاش اقتضاء میکند که دَغدغهی آخرت داشته باشد؛ به علم خودش، به اجتهاد خودش، به فقاهت خودش، به کَثرت اطّلاعات تفسیری و حَدیثی خودش مَغرور نباشد و بداند: «وَ بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ[۵]»؛ هیچکسی با عمل خودش به جایی نمیرسد.
شهید از همهی تَعلُّقات خود در این عالَم عُبور کرده است
عمل ما در حَدّ اَبدیّت نیست، عمل ما در حَدّ عالَم بَرزخ هم نیست؛ عمل ما در برابر نعمتهای این عالَم هم کوچک است، کارایی ندارد. جَذبهی الهی میخواهد، فَضل خداست که انسان را بالا میبَرد. حتی در مورد شهدا شما این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی آل عمران را فراوان استماع فرمودید که خداوند متعال میفرماید: «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۶]»؛ در این جُمله دقّت داشته باشید: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»؛ اینهایی که در راهِ خدا به قَتل میرسند. «شهید سلیمانیِ» ما، این انسانِ عَرشی ما، این انسانِ مَلکوتی ما، این انسانِ مُنقطع اِلیالله ما، این انسانِ اَهل یَقین ما که تَرس نداشت، مُلاحظه نمیکرد. اگر این یَقین در امام نبود و در ۸ سال دفاع مُقدّس در رَزمندگان ما نبود، ما جُرأت میکردیم در برابر شوروی و آمریکا و همهی قدرتهای اَتُمی با نداشتن حتی یک موشک و با عَدم حمایت هیچ کشوری میتوانستیم ما در برابر همهی قدرتها بایستیم، بعد هم بگوییم تا آخر ایستادهایم؟! بسیجی تازهکارِ ما بتواند برود و کارکُشتههای بَعثی را اَسیر کند و با دست خالی بیاورد؟! این مُلاحظات سیاسی، مُلاحظات علمی مانع میشد که ما در برابر دنیا بایستیم. هم اقتصادمان خیلی بدتر از الآن بود، هم از نَظر نظامی خیلی کمتر از الآن بودیم، هم پُختگی امروز را نداشتیم. ولی در آن روز ما خدا را همهکاره میدیدیم. خودمان را مأمور خدا میدیدیم. رَزمندگان ما «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ[۷]» را با همهی وجود باور داشتند. در همان آیاتی که بعد از این آیهی کریمه در سورهی مبارکهی آل عمران آمده خداوند متعال به عُنوان تابلوی رسیدن به مَقصد اَعلی در اختیار ما قرار داده است، اینها میگفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ[۸]»؛ میخواستند دلِ رَزمندگان را خالی کنند و بگویند شما عدّهی قَلیلی هستید که در دعای افتتاح هم به این نکته به خداوند متعال سُفرهی دلمان را باز میکنیم و میگوییم: «اللّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنا، وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنا، وَ قِلَّهَ عَدَدِنا[۹]»؛ بله به خدا باید بگوییم: خدایا! ما چیزی نداریم، ما قدرتی نداریم. دشمن ما تا دندان مُسلّح است؛ جنگ ما جنگ نابرابر است. خدایا! ما تو را داریم و غیر از تو کسی را نداریم. ولی در برابر دشمن وقتی آنها جنگ رَوانی راه انداختند که شما سرگردانید. همه مُشرک هستند، شما عدّهی قَلیلی هستید. «قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ»؛ شرق و غرب دست به دست هم دادند. شما را میخورند، شما در برابر آنها به حساب نمیآیید. اینها در برابر این تَبلیغات سَهمگینی که امروز هم دشمن از این اَسلحه بیشتر از بُمبهای سنگرشکن استفاده میکند، آنها در جواب میگفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ[۱۰]»؛ ما خدا را داریم. «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۱۱]»؛ ما خدا را داریم؛ «حَسْبُنَا اللَّهُ». «فَزَادَهُمْ إِیمَانًا[۱۲]»؛ نه تنها ضعیف نمیشدند، نه تنها نمیترسیدند، ایمانشان قویتر میشد و اتّکاءشان به قدرت خدا مَنشأ پیروزیهای صَدر اسلام بود که صَدر انقلاب ما هم اَسلحه همین اُمید به خدا بود. همین «حَسْبُنَا اللَّهُ» بود که ما را به جایی رساند. وجود مُقدّس حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در رسیدن به مقام بالا از این آیهای که در مورد شهداست، زیرا دیگر شهید آخرین تَعلُّقش را کنار گذاشته است. آدم از مال، از فرزند و از عَیال خارج از خودش است. اگر از اینها میگذرد مهم نیست؛ ولی آنجایی که از جان خودش میگذرد، یعنی خدایا هرچه دادهایم به تو دادهام. من به هیچچیزی تَعلُّق ندارم؛ اگر تو را داشته باشم هیچچیزی را نمیخواهم. شهید از همهچیزش میگذرد. او هرچه دارد در طَبق اخلاص میگذارد.
شهید جلوهی خداست و کارِ خدایی میکند
و این عباراتی را که در زیارت جامعهی امام هادی (علیه السلام) به مَحضر شما قرائت شد و به دلهای پاکتان اهدا شد، در اینجا حضرت امام هادی (علیه السلام) در وَصف امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) که امامِ جهاد هستند، امامِ نور هستند، امامِ عمل صالح هستند، امامِ مَعنویّت هستند، امامِ مَعرفت هستند، امامِ محبّت هستند، چشمهی عشق به خدا هستند، «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّهِ[۱۳]» هستند، حضرت امام هادی (علیه السلام) ما در وَصف اینها میگوید: «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضاتِهِ»؛ بَذل غیر از مُعامله است. یکوقتی «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ[۱۴]» خداوند یک مُعاملهای را تصویر کرده است. فروشنده، خریدار، مَتاع، ثَمَن، شاهد، سَند، همهی اینها را خداوند متعال در این آیهی سورهی مبارکهی توبه آورده است. ولی یکوقت کلاس بالاتر از این است. در کلاس بالاتر از این کسی که به مَقام عُبودیّت رسیده است، او از خدا طَلبی ندارد که اگر جان داد، این جان دادن او خدا را بدهکار بکند؛ خیر. «بَذَلْتُمْ»؛ خدایا! تو مُفتی به من داده بودی، من هم بدون هیچ تَوقُّعی آن چیزی را که به من داده بودی به خودت میدهم. اینجا مُعامله نیست. عاشق از مَعشوق چه طَلبی دارد؟ چرا رَزمندگان ما همیشه خودشان را بدهکار دین میدانستند؟ چرا این وصیّتنامهی شهدای ما مَملو از سفارش امام (رضوان الله تعالی علیه) بود؟ جانش را میدهد، ولی به بازماندگان، به پیروان و به رَهروان راهش میگوید: جانِ شما و جانِ رهبری. این چه احساسی دارد؟ باید طَلبکاری بکند، باید خانوادهاش را بسپارد؛ ولی حجاب را میسپارد، ولی دین را میسپارد، ولی پَرچمدار و رهبر را میسپارد. این مَقام عشق است؛ این مَقام مُعامله نیست. این آن چیزی است که امام هادی (علیه السلام) در آن عبارت زیارت جامعه فرمودهاند: «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ»؛ بَذل است نه مُعامله. عاشق بدهکار است. اگر جانش را هم بدهد فکر نمیکند حقّ مَعشوق را اَدا کرده است. چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) موقع شهادت از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حِلیّت میطَلبد؟ احساسش این است که حقّ حضرت علی (علیه السلام) اَدا نشده است. حتی با جان فاطمه (سلام الله علیها) حقّ حضرت علی (علیه السلام) اَدا نشد. این مقام عُبودیّت است. این مقام کسی است که هیچچیزی را برای خودش نمیداند. خودش را مالِ خدا میداند؛ من هرچه دارم مالِ خداست. من با صاحب مال چه مُعاملهای میخواهم بکنم؟! من چیزی ندارم که به خدا بدهم و خداوند هم در مُقابل آن چیزی به من بدهد. در این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی آل عمران دقّت فرمودید. خداوند متعال میفرماید: «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا». در سورهی مبارکهی بقره فرمود: «لَا تَقُولُوا[۱۵]»؛ مُواظب گُفتارتان باشید! در برابر شهدا مُؤدّب صحبت کنید، با حَیا صحبت کنید. اگر کسی به شهید گفت مُرده است، این آدم بیاَدبی است، آدم بیمَعرفتی است. باید حَریم شهدا را حفظ کنید. لَفظ مرگ دربارهی شهدا بر زبان شما نیاید؛ «لَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ». ولی در سورهی مبارکهی آل عمران تربیت را به عُمق جانمان میبَرد. میگوید: در باطنتان فکر نکنید که شهید مُرده است. «لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ»؛ دلتان را به نورِ مَقام شهید روشن کنید. شهید را با عظمت خدا بزرگ ببینید. شهید آمده است و مرگ را میرانده است؛ شهید چشمهی حَیات شده است؛ شهید زندگیساز شده است؛ شهید برای شما تکیهگاهِ زندگی است. زندگی دنیا و آخرتتان با راهِ شهدا تأمین میشود. آنها مرگ ندارند. «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ مَبادا در باطنتان فکر کنید که شهید مُرده است، باوَرتان این باشد. پس گمان این را نبَرید که شهید مُرده است. «بَلْ أَحْیَاءٌ»؛ اینها زنده هستند. خدای حَیّ لایَموت میگوید: شهید حَیّ لایَموت است. یعنی شهید اسمالله شده است، شهید وَصفالله شده است، شهید صبغهالله شده است، رنگ خدا را گرفته است و نامیراست. شهید زنده است؛ «أَحْیَاءٌ». خدایا! آدرس او کُجاست؟ ما میخواهیم این زندگیساز را ببینیم. آدرس او کُجاست؟ میگوید: «عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ اگر آدرس میخواهی نزد خداوند است. اینکه نزد خداوند است یعنی چه؟ یعنی اگر شما دقّت بکنید شهید سلیمانی را در اینجا حاضر میبینید. خداوند کُجاست که ما برویم و شهید سلیمانی را در آنجا ببینیم؟ شهید «هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِر». میخواهید ببینید خدا کُجاست تا بدانید شهید از مَفهوم و لَفظ و صورت گذشته است. شهید یک کُلیّتی پیدا کرده است، شهید جانِ عالَم شده است، شهید همهی عالَم را تَغذیه میکند، شهید مَجرای فیض خدا شده است. تمام موجودات از وجودِ شهید فیض میگیرند. «بَلْ أَحْیَاءٌ»؛ نه در بهشت، «عِنْدَ رَبِّهِمْ»؛ اینها نزد خداوند هستند. و «یُرْزَقُونَ» هستند؛ یعنی به طور مُداوم تغذیهی اَسمائی میکنند، تغذیهی نوری میکنند. اینها مُتوقّف نیستند، اینها در فَضای لایتناهی وجودِ خدا مُستغرق هستند و فُیوضات جدید به صورت مُرتّب از ناحیهی اینها به عالَم میرسد؛ «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». این آدمهایی که نمازخوان میشوند، رِزق شهید است. اگر شهید خونش را نداده بود، نمازی باقی نمیماند، حجابی باقی نمیماند، عفّتی باقی نمیماند، غیرتی باقی نمیماند. همهی اینها سُفرهی شهید است که به شما دَم به دَم عَطا میشود. «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». به دنبال آن میفرماید: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ شهید آنجا هیچ غُصّهای ندارد، هیچ نگرانی ندارد. «فَرِحِینَ»؛ شاداب است، سرمَست است. به چه چیزی؟ «بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ». نمیگوید به آن چیزی که مُعامله کرد و خداوند به او داد، خیر؛ «بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ آنچه شهید دارد، فَضل خداست، نه عمل شهید است، نه خونِ شهید است. شهید با خدا مُعامله نکرده است که خداوند به او قیمت بدهد؛ شهید خودش را به خدا داده است، خدا هم خودش را به شهید داده است. جلوهی خدا شده است، کارِ خدایی میکند.
تواضُع و خُضوع حضرت آیت الله مصباح (رضوان الله علیه) در برابر رهبر انقلاب
لذا این حالتی را که «عَلّامهی مصباح» (اعلی الله مقامه الشریف) داشت، حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) داشت؛ اگر شما خُضوع آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) را در حرم حضرت فاطمهی مَعصومه (سلام الله علیها) میدیدید، بنده گاهی دیده بودم که ایشان در مُقابل ضَریح گویا دارد جان میدهد. اینقَدر از خود بیخود بود، اینقَدر خُضوع و تَذلُّل در قیافهی او دیده میشد، فانی بود، اصلاً خودی نداشت. نه تنها در برابر کَریمهی اهلبیت (سلام الله علیها)، نمایندهی حضرت رضا (سلام الله علیه) که آن ظرفیّت را دارد؛ در برابر مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) به عُنوان نایب امام زمان (ارواحنا فداه) هم اینجور بودند. آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) عالِم عادی نبود؛ مُحیط به اَحکام اسلام و به اعتقادات اسلام و اخلاق اسلام بود. یک آدمی بود که پُر بود، مَملو از علم بود، اسلامشناس جامع بود، اسلامشناس نَظریهپَرداز بود؛ ولی خودش را به پای مقام مُعظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) میاندازد. این را از حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) یاد گرفته است. او که دستش به امام زمان (ارواحنا فداه) نمیرسد. امام زمان (ارواحنا فداه) فرموده است: «أَمَّا اَلْحَوَادِثُ اَلْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا[۱۶]»؛ این مَرجع را امام زمان (ارواحنا فداه) برای ما مُعیّن کرده است، این رهبر را امام زمان (ارواحنا فداه) برای ما مُعیّن کرده است. دست ما به او نمیرسد، حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) فرمودهاند که سُراغ این را بگیرید. یک عَلّامه در آن سطح این تَواضُع را دارد. این را از چه کسی یاد گرفته است؟ ازحضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام). حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) تربیتشدهی چه کسی است؟ حضرت امام هادی (علیه الصلاه و السلام). میآید و عَرضه میدارد، سِنّی از او گذشته است. امام هادی (علیه السلام) در سِنّ جوانی شهید شد، ولی حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در سِنّ پیری بود. دانشمند است، فقیه است، مُحدّث است، عالِمپَرور است، دیدبان دین است، دیدبان امام زمان خودش هست، از چند دریای عِصمت بَهره گرفته است، جُرعه نوشیده است، خودش دریای وسیع شده است؛ اما نگران سؤال نَکیر و مِنکر در شب اوّل قَبر است.
از دعاهای ماه رَجب غافل نشویم
ماه رجب را قَدر بدانیم. چند دعا در مَفاتیح الجنان از امام زمان (ارواحنا فداه) برایتان نَقل شده است. یکی این دعای «یا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَهِ[۱۷]» است که شأن نزول آن را «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) در «اقبال» آورده است و خواندنی است. آنهایی که نَقل کردند، مَطالبی که از امام زمان (ارواحنا فداه) نَقل میکنند خیلی دلانگیز است. کسی صاحبِ دل باشد بیچاره میشود؛ بیچارهی امام زمان (ارواحنا فداه) میشود. در آنجا ما از خداوند اینجور میخواهیم: «اَحْیِنى ما اَحْیَیْتَنى مَوْفُوراً[۱۸]»؛ خدایا! تا زنده هستم ما را مُحتاج این و آن نکُن. ما را در برابر اَفراد مُتمکّن، افراد صاحب مَنصب ذَلیل نکُن، کوچک نکُن. «اَحْیِنى ما اَحْیَیْتَنى مَوْفُوراً»؛ خدایا! دنیایم را آباد کُن. «وَ اَمِتْنى»؛ خدایا! موقع مرگم من دو چیز از تو میخواهم: یکی اینکه مَسرور بمیرم، رفتنم برایم شیرین باشد. گناه من را بَدرقه نکند، توبه من را بَدرقه بکند، مجالس امام حسین (علیه السلام) من را بَدرقه بکند، اَشکهایم اَطرافم را بگیرند، خدمتها و گِرهگُشاییها و کارهای جهادی و رَزمی و کمک به لُبنانیها و آوارگان در اَطرافم باشند که وقتی ببینم چشمم روشن بشود، با سراَفرازی بروم، با شادابی بروم. مَسرور بمیرم. «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) ارتحال حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) را که دیده بودند، میگفتند: امام (رضوان الله تعالی علیه) آمد و از مُقابل ما بالا رفت. هم خیلی زیبا بود و هم خیلی خوشحال بود.
«نشانِ مَرد مؤمن با تو گویم ***** که او خندان بُوَد در وقت مُردن»
امام زمان (ارواحنا فداه) به زبان ما گذاشته است که در ماه رَجب همّت بلند داشته باشیم. «اَحْیِنى ما اَحْیَیْتَنى مَوْفُوراً»؛ دیگر چه چیزی؟ «وَ اَمِتْنى مَسْرُوراً وَ مَغْفُوراً[۱۹]»؛ هم شاداب باشم و هم ببینم لباس آبرو را به من پوشاندهای. دیگر گناهانم را قَلَم کِشیدهای و به حساب نمیآوری. دیگر چه چیزی؟ «وَ ادْرَاءْ عَنّى مُنْکَراً وَ نَکیراً»؛ خدایا! من را در سختی این بازپُرسهای سختگیر قَبر نینداز؛ نَکیر و مُنکر را از من دور کُن؛ «وَ ادْرَاءْ عَنّى مُنْکَراً وَ نَکیراً». حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) به علمش تکیه نمیکند، همانگونهای که شهید به شهادتش تکیه نمیکند. او میهمان خداست، او میهمان کَرَم خداست، او میهمان فَضل خداست. عالِم عاشق هم هیچوقت طَلبکار نیست. امام (رضوان الله تعالی علیه) خودش را بدهکار میدانست. بدهکار خدا میدانست، بدهکار بندگان خدا میدانست، بدهکار شهدا میدانست. این را از امام هادی (علیه السلام) یاد گرفته است و ما هم باید چنین باشیم.
روضه و تَوسُّل به حضرت امام علی النّقی (علیه السلام)
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ»
«وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضاتِهِ»؛ شما خودتان را خَرج دین کردید، دار و نَدارتان را در بازار دین برای هدایت ما خَرج کردید. «وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصابَکُمْ فِی جَنْبِهِ»؛ خیلی مُصیبت به شما وارد شد، اما صبر کردید، مُقاومت کردید تا اینکه دین را به ما رساندید؛ «حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ». امام هادی (علیه السلام) خیلی مُصیبت کِشیده است. اوّلاً پدرش را در سِنّ جوانی بُردهاند و شهید کردهاند. ثانیاً خودش را تَحت نَظر داشتند. از همان دوران کودکی یک جاسوسی در کنار ایشان گذاشتند که همهی حَرکات ایشان زیر نَظر باشد. ثالثاً نگذاشتند در مدینه بماند؛ ایشان را به سامرا آوردند. رابعاً امام را در دلِ شب از خانهاش بیرون کشیدند. امام را در اِعداد رعایا برای سان دیدن «مُتوکّل عبّاسی» آوردند. امام را در خان الصعالیک، وقتی به سامرا آوردند، ایشان را به جایی که گِداها در آنجا بودند بُردند و قرار دادند. امام را به مجلس شَراب کشاندند. به اینها اِکتفا نکردند؛ امام را مَسموم کردند. چند روزی بستری بود. گویا روز سوّم ماه رَجب جان به جانآفرین تسلیم کرد. امام نوشتهاند امام حسن عسکری (علیه السلام) سر ایشان را برهنه کرده بود. با سر برهنه درون جَمعیّت آمدند، جَمعیّت دور ایشان را گرفتند. همهی سامرا ضَجّه و ناله بود. امام عسکری (علیه السلام) امام هادی (علیه السلام) را در خلوت نماز خواند، غُسل داد، بعد به جَمع آورد. و امام هادی (علیه السلام) را در خانهی خودش دَفن کرد. شباهتهایی بین حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امام هادی (علیه السلام) وجود دارد؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) را هم در خانهی خودش دَفن کردند. سِرّاً دفن کردند، در خانهی خودش دَفن کردند. امام هادی (علیه السلام) آنقَدر جمعیّت در تَشییع جنازه دور جنازهی ایشان ریختند، یادِ تَشییع جنازهی شهید عزیز ما حاج قاسم سلیمانی بخیر باد! در سامرا یک غوغایی بود، مَحشری بود. امام عسکری (علیه السلام) با سر برهنه در این جَمعیّت تَحت فشار بود. اینقَدر فشار آمد که یکجایی را از صاحب مَغازهای خواست تا نَفَسی بگیرد تا بتواند تَشییع جنازه را به آخر برساند. اما «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۰]» ؛ «ملقی ثلاثا بلا غسل و لا کفن[۲۱]»؛ دو سه جُمله روضهی امام زمان (ارواحنا فداه) را برایتان میگویم. وقتی حضرت تشریف میآورند، صدا میزنند: «یَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّیَ الْحُسَین[۲۲]»؛ کُدام حسین؟ «الّذی قَتَلُوه»؛ همان حسینی که او را به قَتل رساندند، او را کُشتند. ولی در چه حالی؟ «قَتَلُوه عَطشاناً»؛ با لب تشنه شهیدش کردند. به این کفایت کردند؟ خیر؛ «وَ طَرَحُوهُ عُریَاناً[۲۳]»؛ بدن را برهنه گذاشتند. ایکاش فقط کَفَن نکردند کافی بود؛ خیر، لباسهایش را غارت کردند، پیراهنش را غارت کردند«وَ طَرَحُوهُ عُریَاناً»؛ بدن را عُریان گذاشتند. ایکاش به این اِکتفا میکردند. «وَ سَحَقوهُ عُدواناً[۲۴]»؛ بدن زیر سُم اَسبها پایمال شد. وقتی حضرت امام زینالعابدین (علیه السلام) آمد، به «بَنیاَسد» نگفت: بَنیاَسد بروید و کَفَن بیاورید؛ فرمود: بَنیاَسد بروید و یک قطعه بوریا بیاورید. چرا کَفَن نخواست؟ زیرا کَفَن جایی لازم است که بدنی مانده باشد، اما بدنی نمانده بود. بدن قطعهقطعه بود. امام سجّاد (علیه السلام) بدن را در یک حَصیر جَمع کرد…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به عظمت امام هادی (علیه السلام)، به دلِ شکستهی امام زمان (ارواحنا فداه) فَرج ایشان را نزدیک بفرما.
خدایا! آتشی را که صهیونیستها و تَکفیریها برای مَزار حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و حضرت رقیّه (سلام الله علیها) روشن کردهاند، برای مَحصور کردن حزب الله روشن کردهاند، برای ضربهزدن به انقلاب ما تَدارُک دیدهاند، خودشان را در همین روزها در همین آتش بسوزان.
خدایا! ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! رهبر ما، نظام ما، مردم وَفادار به شهدا و ولایت را تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) با عزّت و قدرت نگاه دار.
خدایا! دشمنشادمان نکُن.
خدایا! مریضهایمان را شفا بده.
خدایا! گذشتگانمان، کسانی که در این مَحافل بودند و حالا دستشان کوتاه شده است را بر سر سُفرهی حضرت امام هادی (علیه السلام) و حضرات مُعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) مُتنعّم بگردان.
خدایا! امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) را از ما راضی بدار.
خدایا! عاقبت اَمرمان را ختم به خیر بگردان.
خدایا! رهبر عزیز ما را با اِقتدار روزاَفزون نگاه دار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…وَ رَضِیَکُمْ خُلَفاءَ فِی أَرْضِهِ، وَ حُجَجاً عَلَىٰ بَرِیَّتِهِ، وَ أَنْصاراً لِدِینِهِ، وَ حَفَظَهً لِسِرِّهِ، وَ خَزَنَهً لِعِلْمِهِ، وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِهِ، وَ تَرَاجِمَهً لِوَحْیِهِ، وَ أَرْکاناً لِتَوْحِیدِهِ، وَ شُهَداءَ عَلَىٰ خَلْقِهِ، وَ أَعْلاماً لِعِبادِهِ، وَ مَناراً فِی بِلادِهِ، وَ أَدِلَّاءَ عَلَىٰ صِرَاطِهِ، عَصَمَکُمُ اللّٰهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ، وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ، وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ، وَ مَجَّدْتُمْ کَرَمَهُ، وَ أَدَمْتُمْ ذِکْرَهُ، وَ وَکَّدْتُمْ مِیثاقَهُ، وَ أَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طاعَتِهِ، وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلانِیَهِ، وَ دَعَوْتُمْ إِلَىٰ سَبِیلِهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضاتِهِ، وَ صَبَرْتُمْ عَلَىٰ مَا أَصابَکُمْ فِی جَنْبِهِ، وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاهَ، وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ، وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ جاهَدْتُمْ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ، وَ بَیَّنْتُمْ فَرائِضَهُ، وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ، وَ نَشَرْتُمْ شَرائِعَ أَحْکامِهِ، وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ، وَ صِرْتُمْ فِی ذٰلِکَ مِنْهُ إِلَى الرِّضا، وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضاءَ، وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَىٰ؛ فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مارِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لاحِقٌ، وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زاهِقٌ، وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ، وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ، وَ مِیراثُ النُّبُوَّهِ عِنْدَکُمْ، وَ إِیابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ، وَ حِسابُهُمْ عَلَیْکُمْ، وَ فَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَکُمْ، وَ آیاتُ اللّٰهِ لَدَیْکُمْ، وَ عَزائِمُهُ فِیکُمْ، وَ نُورُهُ وَ بُرْهانُهُ عِنْدَکُمْ، وَ أَمْرُهُ إِلَیْکُمْ، مَنْ والاکُمْ فَقَدْ و الَى اللّٰهَ، وَ مَنْ عاداکُمْ فَقَدْ عادَى اللّٰهَ، وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللّٰهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللّٰهَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللّٰهِ…».
[۳] آصِف بن بَرخیا بن سمعیا وصی حضرت سلیمان (علیه السلام) که اسم اعظم خداوند را میدانست. نام او را ناطورا نیز ذکر کردهاند. مورخان، آصف را پسرخاله و یا خواهرزاده حضرت سلیمان (علیه السلام) دانستهاند. آصف همچنین دوست، وزیر و کاتب سلیمان (علیه السلام) نیز بود. حضرت سلیمان (علیه السلام) در اواخر عمر خود بنابر دستور الهی آصف را وصیّ خود قرار داد و مواریث، نور و حکمت را به او واگذار کرد. آصف نیز در هنگام وفات بنابر دستور الهی همه آنچه در دستش بود را به فرزندش «صفوراء» داد و او را وصی خود قرار داد. البته براساس برخی نقلها آصف پس از خود، حضرت زکریا را وصی خویش نمود. در مورد آصف نقل شده که از اسم اعظم خداوند اطلاع داشت و هر زمان دعایی داشت، مستجاب میشد. از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که اسم اعظم خداوند ۷۳ حرف است و آصف تنها یک حرف از آنرا میدانست. براساس برخی منابع، پس از وفات سلیمان (علیه السلام)، ابلیس حیلهای بهکار گرفت تا بگوید سلیمان بهوسیله سحر و جادو چنین قدرت یافته بود. ابلیس سحر و جادو را در کتابی نوشت و در پشت آن آورد که این علومی است که آصف بن برخیا برای پادشاه سلیمان (علیه السلام) نوشته است. بنابر آیات قرآن حضرت سلیمان (علیه السلام) خواستار آوردن تخت پادشاهی ملکه سبأ شد. یکی از جنیان گفت که قبل از بلند شدن حضرت سلیمان (علیه السلام) آنرا میآورد. فرد دیگری که آگاه به کتاب بوده، گفت پیش از چشم برهم زدن سلیمان (علیه السلام)، تخت را حاضر میکند و اینکار را انجام داد. قرآن از این فرد نام نبرده است. با این حال بنا به نظر مشهور مفسران این شخص را آصف بن برخیا دانستهاند. همچنین برخی این فرد را خود حضرت سلیمان (علیه السلام) و برخی آنرا حضرت خضر (علیه السلام) دانستهاند.
[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۴۰٫
«قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ».
[۵] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ؛ وَ بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ، وَ الدَّرَجاتُ الرَّفِیعَهُ، وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ، وَ الْمَکانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَاللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْجاهُ الْعَظِیمُ، وَ الشَّأْنُ الْکَبِیرُ، وَ الشَّفاعَهُ الْمَقْبُولَهُ، ﴿رَبَّنا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾، ﴿رَبَّنا لَاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾، ﴿سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً﴾؛ یَا وَلِیَّ اللّٰهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَایَأْتِی عَلَیْها إِلّا رِضاکُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَىٰ سِرِّهِ، وَ اسْتَرْعاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ، وَ قَرَنَ طاعَتَکُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی، وَ کُنْتُمْ شُفَعائِی، فَإِنِّی لَکُمْ مُطِیعٌ، مَنْ أَطاعَکُمْ فَقدْ أَطاعَ اللّٰهَ، وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللّٰهَ، وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللّٰهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللّٰهَ…».
[۶] سوره مبارکه آل عمران، آیات ۱۶۷ و ۱۷۰٫
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ».
[۷] سوره مبارکه محمد، آیه ۷٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ».
[۸] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫
«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».
[۹] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف افتتاح.
«…اللّٰهُمَّ الْمُمْ بِه شَعَثَنا ، وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنا ، وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنا، وَ کَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنا، وَ أَعْزِزْ بِهِ ذِلَّتَنا، وَ أَغْنِ بِهِ عائِلَنا، وَ اقْضِ بِهِ عَنْ مَغْرَمِنا، وَ اجْبُرْ بِهِ فَقْرَنا، وَ سُدَّ بِهِ خَلَّتَنا، وَ یَسِّرْ بِهِ عُسْرَنا، وَ بَیِّضْ بِهِ وُجُوهَنا، وَ فُکَّ بِهِ أَسْرَنا، وَ أَنْجِحْ بِهِ طَلِبَتَنا، وَ أَنْجِزْ بِهِ مَواعِیدَنا، وَ اسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنا، وَ أَعْطِنا بِهِ سُؤْلَنا، وَ بَلِّغْنا بِهِ مِنَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ آمالَنا، وَ أَعْطِنا بِهِ فَوْقَ رَغْبَتِنا، یَا خَیْرَ الْمَسْؤُولِینَ، وَ أَوْسَعَ الْمُعْطِینَ، اشْفِ بِهِ صُدُورَنا، وَ أَذْهِبْ بِهِ غَیْظَ قُلُوبِنا، وَ اهْدِنا بِهِ لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ، إِنَّکَ تَهْدِى مَنْ تَشاءُ إِلىٰ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، وَ انْصُرْنا بِهِ عَلَىٰ عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّنا إِلٰهَ الْحَقِّ آمِینَ؛ اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنا، وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنا، وَ قِلَّهَ عَدَدِنا، وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنا، وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِنَّا عَلىٰ ذٰلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ، وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ، وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَ سُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَ رَحْمَهٍ مِنْکَ تُجَلِّلُناها، وَ عافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫
[۱۱] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫
«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».
[۱۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫
[۱۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَ مَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَ أَعْلامِ التُّقَىٰ، وَ ذَوِی النُّهَىٰ وَ أُولِی الْحِجَىٰ، وَ کَهْفِ الْوَرَىٰ، وَ وَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَ الدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَىٰ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَ مَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَ مَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَ حَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَ حَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَ أَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَ ذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ و آلِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَ الْقادَهِ الْهُداهِ، وَ السَّادَهِ الْوُلاهِ، وَ الذَّادَهِ الْحُماهِ، وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، وَ بَقِیَّهِ اللّٰهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ…».
[۱۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۴٫
«وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَ لَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ».
[۱۶] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۷، صفحه ۱۴۰٫
«وَ فِی کِتَابِ إِکْمَالِ اَلدِّینِ وَ إِتْمَامِ اَلنِّعْمَهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ اَلْعَمْرِیَّ أَنْ یُوصِلَ لِی کِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَ اَلتَّوْقِیعُ بِخَطِّ مَوْلاَنَا صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَکَ اَللَّهُ وَ ثَبَّتَکَ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ أَمَّا اَلْحَوَادِثُ اَلْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اَللَّهِ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ اَلْعَمْرِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِیهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِی وَ کِتَابُهُ کِتَابِی. وَ رَوَاهُ اَلشَّیْخُ فِی کِتَابِ اَلْغَیْبَهِ عَنْ جَمَاعَهٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ وَ أَبِی غَالِبٍ اَلزُّرَارِیِّ وَ غَیْرِهِمَا کُلِّهِمْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ وَ رَوَاهُ اَلطَّبْرِسِیُّ فِی اَلْإِحْتِجَاجِ : مِثْلَهُ».
[۱۷] مفاتیح الجنان، از ادعیه ماه رجب.
[۱۸] همان.
[۱۹] همان.
[۲۰] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۱] بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۱.
[۲۲] إلزام الناصب، ج ۲، ص ۲۳۳.
«فی الموائد: إذا ظهر القائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان، الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا، الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا».
[۲۳] همان.
[۲۴] همان.
پاسخ دهید