روز شنبه مورخ ۱۵ دی ماه ۱۴۰۳ و مصادف با سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی النقی (علیه السلام)، مراسم عزاداری شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام) در حسینیه مجتمع مسکونی حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سخنرانی حضرت «استاد صدیقی» برگزار گردید؛ مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- امامت عَهدالله است
- تَجلّی امامت حضرت امام هادی (علیه السلام) در سنّ ۸ سالگی
- جایگاه ویژهی مَرجعیّت شیعه در زمان امامت امام هادی (علیه السلام)
- مَقام والای حضرت عبدالعظیم حسنی (سلام الله علیه) در کلام امام هادی (علیه السلام)
- دو اَثر گرانبها و ماندگار حضرت امام هادی (علیه السلام)
- روضه و تَوسُّل به حضرت امام هادی (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
امامت عَهدالله است
تسلیت عَرض میکنم شهادت جانکاه دهمین خورشید فروزان آسمان امامت و ولایت، ابنالرضا (علیه السلام)، والدُ والدِ الحُجّه (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)، سُفرهگُستر مَعارف بلند امامیّه با ارائهی زیارت جامعهی کبیره و تربیتکنندهی عُلمای مُوحّد دستیافتهی به مقامات ولایی که خودِ امام هادی (علیه السلام) در مورد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) فرمودند: «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً[۲]»؛ به کُجا رسیده بود که امام هادی (علیه السلام) به صراحت او را وَلیّ خودش مُعرّفی میکند؛ «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً». و امامی که جلوههای توحیدی و ولایی او مُتفاوت است. هم امامتِ او در سنّ کودکی، در سنّ ۸ سالگی خداوند متعال پَرچم امامت را به او سِپُرد و نور امامت را از وجود نازنین ایشان به عالَمیان تاباند و حلقهای در هدایت نَسل بَشر که اگر نبود، این سِلسلهی هادیان قَطع میشد. در سنّ ۸ سالگی برای ما افتخار آفریدند و عَملاً تأکید شد که امامت مُوهبت الهی است، جَعل آسمانی است. عَهد خداست، عَهد النّاس نیست، عَهدالله است و اِنتصابی است و نورِ خداست و خلافت تامّهی خداوند بر روی زمین است. امام هادی (علیه السلام) ۸ سالشان بود که در مدینه در جمع دوستدارانشان مُنقلب شدند، اَشکشان جاری شد. حاضرین تَعجُّب کردند؛ چه شد؟ چه حادثهای پیش آمد؟ سؤال کردند: خدا شما را نگریاند؛ چه شد که اَشک مُبارکتان جاری شد؟ فرمودند: پدرم شهید شد. هم خودِ امام جواد هنگام شهادت پدرشان در مدینه بودند و امام رضا (علیه السلام) در ایران بودند. با غُربت به شهادت رسید و هم امام هادی (علیه السلام) در مدینه بودند، کودک بودند که پدر جوانشان در بَغداد با سَمّ به شهادت رسید. امام (علیه السلام) فرمودند: پدرم شهید شد. گفتند: از کُجا میدانید؟ فرمودند: یک حالتِ تَذلُّلی، یک حالت بیچارگی در وجودم حادث شد که این حالت را نداشتم. مَعرفت کامل خدا مُلازم با فَناء فیالله است. اگر کسی عظمت خدا را یافته باشد، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ[۳]»؛ خداوند در جانِ اینها عظمتش را مُتجلّی میکند. وقتی خورشید عظمت در حَدّ کَمال در قلب کسی جلوه کند، دل و دلدار ذوب میشوند، فانی میشوند و هیچ شیء و حقیقتی جُز مُتجّلی نمیماند. به همین لحاظ بود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خودش را اَقلّ از ذَرّه میدانست. در «مصباح الشریعه[۴]» دارد بر اینکه «إذا تَجَلّى ضِیاءُ المَعرِفَهِ[۵]»؛ وقتی شُعاع مَعرفت جلوه کند، «فِی الفُؤادِ هاجَ ریحُ المَحَبَّهِ[۶]»؛ آتش مَحبّت در دل شُعله میکِشد. مَعرفت محّبت را تَشدید میکند و محبّت شدید به مرحلهی عشق تامّ میرسد و بین عاشق و مَعشوق هیچ حائلی واقع نمیشود. عاشق ذوب در مَعشوق است، وجودِ جُدایی ندارد. سایهی مَعشوق است، جلوهی مَعشوق است، اَثر مَعشوق است؛ وجود مُستقلی ندارد. این بود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگفتند: «أَنَا أَقَلُّ مِنَ الذَّرَّهِ». ولی آن چیزی که به چشم نمیآید چهقَدر کم است؟ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگفت: من از آن هم کمتر هستم؛ یعنی هیچ هستم. این هیچبودن را انسانِ کامل که ولایتالله در وجودش مُحیط شده است، مُستقرّ شده است، جُز خدا هیچچیزی نیست، امام هادی (علیه السلام) با بیان این راز هم جایگاه انسانِ کامل که مَقام ولایت مُطلقه نَصیبش شده است و امامِ خَلق از جانب خداوند به او تَفویض شده است، هیچ چیزی جُز خدا در او نیست. این بود که حالتِ ایشان حالت اضطرار شد. «أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجابُ إِذا دَعا؟[۷]»؛ امام زمانمان (ارواحنا فداه) مُضطرّ است. وقتی هیچچیزی ندارد، همیشه حالت التجاء و پَناهندگی به خدا دارد، هیچ استقلالی در هیچ جَهتی در وجود خودش نمیبیند. بنابراین این در ۸ سالگی امامت هم دلیل روشنی است که «إِنَّ اَللَّهَ اِحْتَجَّ فِی اَلْإِمَامَهِ بِمِثْلِ مَا اِحْتَجَّ فِی اَلنُّبُوَّهِ[۸]»؛ احتجاج به امامت مانند احتجاج به نبوّت است. نبوّت را خداوند متعال فرمود: «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ[۹]»؛ اِکتسابی نیست. در مورد امامت هم فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[۱۰]»؛ امامت عَهدالنّاس نیست که مردم بخواهند کسی را به عُنوان امام انتخاب بکنند؛ بلکه عَهدالله است. عَهدالله را خودِ خدا بُروز میدهد، به موقع نَصب میکند. قدرتِ لازم و علم لازم را در وجودِ او مُستقرّ میکند. عَهدالله است، خلافتالله است، صبغهالله است و فَناء کامل در خداست و بَقاء کامل بِالله است. وقتی فَناء کامل بود، بَقاء هم کامل خواهد بود.
تَجلّی امامت حضرت امام هادی (علیه السلام) در سنّ ۸ سالگی
در این جَهت ما مُفتخر هستیم که اعتقادمان مُستند به عَقل و نَقل و شُهود هست و حضرت امام هادی (علیه السلام) این افتخار را برای ما تأکید کردند. به علاوه اعلان فرمودند: مَقام انسان، مَقام انسانیّت به قُرب به خداست و قُرب به خدا موجب فَناء کسی است که مُقرّب بارگاه پروردگار متعال است. لذا مُقرّبین دلی ندارند، دلشان آب شده است. این گریههای مُحیّرالعُقول حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، صَعقههای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حالاتِ حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداودند نَقل کرد: خداوند مَلائکه را فراخوان میکرد تا مُناجاتهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مُناجات کنند و اینجور فاطمه (سلام الله علیها) را مُعرّفی کرد: «انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی[۱۱]»؛ پدرش عَبد مُطلق بود، همسرش عَبد مُطلق بود و خودِ بیبی اَمهی مُطلق بود. «انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی»؛ اَمَتُ الرّحمن نیست، اَمَتُ الرّحیم و اَمَتُ الرّزاق نیست؛ «أَمَتِی» حتی از اَمَتُ الله بالاتر است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فَناء ذاتی دارد؛ بیبیِ ما فَناء ذاتی دارد. و امامت ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) که مَقامی فوق رسالت و نبوّت انبیاء و رسولان (سلام الله علیهم اجمعین) است، این همان فَناء ذاتیِ اینهاست. و آثار آن هم این اِبتهال و تَضرُّع و بیقراری و سوز و گُداز و همواره در برابر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) شرمنده بودن است. و این را حضرت امام هادی (علیه السلام) در ۸ سالگی هم کلاس امامشناسی را برای نُفوس پاک و نُفوس مُستعدّه دایر کردند و هم لازمهی مَعرفت یک چنین تَلقّی از عَظمت خدا در وجودش است که قابل مُقایسهی با سایرین نیست. این یکی از جلوههای مهمّ امام هادی (علیه السلام) است که هدایتش بر همین اُستوار است.
جایگاه ویژهی مَرجعیّت شیعه در زمان امامت امام هادی (علیه السلام)
جلوهی دیگر حضرت امام هادی (علیه السلام) تربیت شاگردانی است که بَرخی از این شاگردها وُکلای امام هادی (علیه السلام) بودند و اینها مَعارف دینی را توانستند به شیعیان برسانند و سُفرهی امامیّه را گُسترش بدهند و برای نَسلهای آینده ذخیرهی لازم را با دست اینها به نَسلهای بعدی برسانند که یکی از این شاگردان مُبرّز حضرت امام هادی (علیه السلام) حضرت عبدالعظیم حسنی (سلام الله علیه) است. برحَسب بعضی از گزارشها حضرت امام هادی (علیه السلام) هم در مَقام علمی ایشان را مَرجع عُلما مُعرّفی کردند و این مَرجعیّت و زِعامتی که امروز شیعه مُفتخر است که پَرچم امام زمان (ارواحنا فداه) به دست مَرجع است، این در زمان ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) از زمان امام صادق (علیه السلام) شروع شده است و هرچه پیش آمده است و مُراجعهی شیعیان به امام زمانشان سختتر شده است، مَسألهی وکالت توسعه پیدا کرده است. امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) در هر مَنطقهای یک کسی را داشتند که با واسطه یا بیواسطه پیامهای امام (علیه السلام) را میگرفتند و به شیعیان اِبلاغ میکردند. و فلسفهی تَشکیل حوزههای علمیه این است که هر نَفْس پاکی، هر نَفَس پاکی، هر نظر پاکی در اَثر تقوای لازم و جّد و جَهد در فَراگیری قُلوب الهی در بُعد اعتقادی، اخلاقی و علوم اجرایی به مَقامی برسند که شایستهی نمایندگی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را داشته باشند که در زمان ما بنده یَقین دارم که اگر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در زمان امام هادی (علیه السلام) هم بودند، همان تَعبیری که به حضرت عبدالعظیم حسنی فرمودند: «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً»، حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) هم وَلی امام زمان (ارواحنا فداه) بودند حَقّاً. امامِ فعلی ما، رهبر عزیز ما هم اینچنین هستند. اینها هم در شناخت اسلام به عُنوان یک نظام که فُقهای ما نوعاً مُحیط به اسلام نیستند؛ اینها در فقه اَصغر غُور میکنند و تَکالیف جَوارحی انسانها را از عقل و کتاب و سُنّت استنباط میکنند. تَشخیص موضوع سختتر از اَصل ذهنیّت استنباط است. موضوع را تَشخیص بدهند، تَطبیق کُلّی به مَصادیق آن بکنند، کار بسیار مهمّی است. و فُقهای ما در طول تاریخ در پیادهکردن نظام اسلامی جایگاهی نداشتند و خیلی هم کار نکردند. ولی امام (رضوان الله تعالی علیه) شَخصاً مَظهر یک نظام کاملی است که انسانِ کامل میسازد، در وجود خودش مَظهر تامّی از جامعیّت اسلام بود، انسانِ جامعنگری بود، روح مُحیطی داشت و هم کَمر بَست تا اسلام زندگی را، اسلام جامع دنیا و آخرت را، اسلام جامع غیب و شُهود را پیاده کند. این مأموریت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) بود تا مُقدّمه بشود برای تَحقُّق اسلامِ کامل در جهان که به دست امام عَصر (ارواحنا فداه) خواهد آمد. لذا اسلام نظاممَند که مرحوم «آیت الله مصباح» عزیز ما (اعلی الله مقامه الشریف) در این جَهت تَجلّی امامتِ امام بود. علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) فقیه بود، ولی نه فقط در فقه اَصغر؛ بلکه در فقه اُوسط و در فقه اَکبر هم یک انسانِ زُبدهای بود، در قُلّه بود. اسلام را به عُنوان یک نظام جامع غیب و شُهود، روح و جسم، ظاهر و باطن، دنیا و آخرت شناخته بود و یافته بود. لذا کتابهای علّامهی مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) مُتفاوت است. مرحوم «شهید مُطهّری» (رضوان الله تعالی علیه) اگر میماندند، چه بَسا میتوانست همین رسالت را ایفا بکند. ولی با شهادتش آن مقداری که آمده بود، اسلامِ زندگی را مُتجلّی میکرد. ولی آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) در این جَهت توفیق داشتند، مَجموعهای از اسلام را، اسلامی که آدم میسازد، اسلامی که زندگی را برای بَشر تَسهیل میکند، اسلامی که رِیل حرکت انسان را به سوی خدا تصویر میکند، آدرس دَقیق را میدهد، یک نظام فکری و سَجیّهای و عملی را در کنار هم ارائه میکند. این فقه جامع و فقه انسانساز میشود. و در این جَهت علّامه آیت الله مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) یا بینظیر است و یا کمنظیر است. هم آیات قرآن را نظاممَند میفَهمید و مُرتبط تفسیر میکرد و هم در بیان حقیقتِ اسلام جامعنگر بود، انسانِ کامل را در آیینهی قرآن میدید و آن را در عمل ارائه میکرد تا به سوی قُلّه که وجود نازنین امام زمانمان (ارواحنا فداه) هست، حرکت کند. و شاگردانی که امام هادی (علیه السلام) در این جَهت تربیت کردند، کسانی بودند که به اینجا رسیده بودند تا امام به آن بگوید: «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً».
مَقام والای حضرت عبدالعظیم حسنی (سلام الله علیه) در کلام امام هادی (علیه السلام)
لذا مَقام یک عالِم دینی و یک عالِم حوزوی به قَدری اُوج میگیرد که امام هادی (علیه السلام) به «حَماد» فرمودند: «لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیم عِندَکمُ لَکُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ علیه السلام[۱۲]»؛ این مَقام مَرجعیّت است، این مَقام هدایت است، این مَقام تَصرُّف در دلهاست، مَقام آدمسازی است. به جایی رسیده است که حرم او شُعاع حرم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. یعنی خودش جلوهی حسینی است. حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) تَحت تَعقیب بود؛ این نشان میدهد که عالِم مُبارز بوده است، در سنگر جهاد بوده است، پَرچم تَحوُّل در اختیار داشته است؛ لذا در شکل پُستچی حرکت میکرد و همیشه مَخفی بودند. و اینها به مَقامی رسیدند که گویا دیگر خودشان نیستند. «کسی حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) را زیارت کند، مانند کسی است که امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرده است»، یعنی این هیچ هُویّت شخصی ندارد. این شخصیّت شخصی او هم شخصیّت حُقوقی اوست. این مُصوّر است، این حُجّت است. در تمام اَبعاد زندگی بَشر حُجّت بر بَشر در اَبعاد مُختلف است؛ همانگونه که امام حسین (علیه السلام) حُجّت بودند. این مَقام، مَقام حوزوی است که ما تَوجّه به این مَقام نداریم. هرکُدام از ما به یک جزیرهای از علوم اسلامی را تَوجّه میکنیم، تَمرکز میکنیم و جَزیرهای هم هست. بُریدهای از اَبعاد دیگر هست. این نمیتواند جلوهی امام حسین (علیه السلام) باشد. این نمیتواند آن حقیقت جان به کَفی و آوارگی برای اسلام را برای خودش بپذیرد و عشق داشته باشد که در این مَسیر حرکت کند.
دو اَثر گرانبها و ماندگار حضرت امام هادی (علیه السلام)
جلوهی دیگر حضرت امام هادی (علیه السلام) علاوه بر تربیت عُلمای در تَراز انسانِ کامل، مَرجعیّت به آن مَعنا که شُعاع حرکت حُسینی بتواند بشود، این دو اَثر بسیار با اَرزش و پُر مُحتوا و عَمیق است که نمیشود کسی به عُمق و ژَرفای آن برسد. یکی «زیارت جامعهی کبیره» است که واقعاً تصویری از انسانِ کامل است. امام انسانِ کامل است و این زیارت جامعهی دانشگاه امامشناسی است، یا بفرمایید دانشگاه شناختِ انسانِ کامل هست، شناخت بندهی کاملِ خداست که در بَندگی به جایی رسیده است که جُز بندگی در او نیست. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در عُبودیّت مُمحض بود. یعنی در تمام عُمرش غیر از بندگی هیچکاری نکرد. اگر کسی به این مَقام برسد، به کَمال آدمیّت رسیده است. کَمال آدم به کَمال عُبودیّت اوست؛ «اَلْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا اَلرُّبُوبِیَّهُ[۱۳]». حالا دو جُمله از این زیارت جامعه را انشاءالله ذخیرهی جانمان بکنیم. امام هادی (علیه السلام) در این زیارت جامعه که به مَعنی واقعی کلمه جامعه است. یعنی همهی صفات امام را در حَدّی که در اینجا قابل ارائه است، در حَدّی که انسانهای مُستعد میتوانند دریافت بکنند، در این حَدّ است. ولی مَقام امامت و مَقام انسانِ کامل بالاتر از این است؛ یعنی فوقِ مَفهوم و لَفظ است و حتی فوقِ صورت است. او به مَقام کُلیّت رسیده است. همانگونهای که خداوند «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ[۱۴]» است، برای اینکه صورت ندارد، حَدّ ندارد، مَرز ندارد، ماهیّت ندارد. در هیچ لَفظی خدا نمیگُنجد؛ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ». چون وجودِ مُحیطی هست، بدون صورت است، بدون مکان است، بدون زمان است، امام هم در مَقام امامتش کُلیّت اُلوهیّت الهی در وجودِ او هست. امام لاصورت است، امام لامَکان است، امام لازَمان است. و این دعاهای این ایّام که از حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) چند دعا در «مَفاتیح الجنان» آمده است، در یکی از این دعاها وُلاه اَمری را که «أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاَهُ أَمْرِکَ[۱۵]»، در آنجا حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) میگویند: «لاَ فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُکَ[۱۶]»؛ فرقی بین امام و خدا وجود ندارد. یعنی چه فرق وجود ندارد؟ یعنی قدرت او قدرت خداست، لایتناهی است؛ علم او علم خداست، لایتناهی است؛ حقیقتِ او حقیقت حقّ است، لایتناهی است. اگر امام صورت داشت مَحدود است. لذا اگر امام زمان (ارواحنا فداه) صورت داشت، همهجا نبود. صورت مَرز است. انسانِ کامل به یک کُلیّتی رسیده است که مُحیط بر همهی صورتهاست. صورتساز هست، مُصوّر هست، ولی خودش صورت ندارد. لذا وَحی صورت ندارد، امامت صورت ندارد، عَقل صورت ندارد. اینکه عقل حُجّت خداست، عَقل غیر از مَفهوم است؛ یک حقیقتِ دیگری است. و پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) عَقل کُلّ است، او عَقل کُلّ است. این کُلیّتی که صورت در آن نیست و انسان باید به جایی برسد که از بَرزخ عُبور کند. بَرزخ عالَم صورت است، دنیا عالَم صورت و ماده است. از عالَم ماده که عُبور میکنیم، مرگمان میرسد و به کَمال میرسیم، میگوییم ماده را از ما میگیرند. چون ماده اسارت است، ماده کَثرت است. ولی صورت را در عالَم بَرزخ داریم. انسانهایی که از بَرزخ عُبور میکنند، اینها به مَقام ولایت مُطلقه میرسند که با همهی اَشیاء میسازند، همهجا حُضور دارند و هیچچیزی اینها را مَحدود نمیکند. در زیارت شریفه جامعهی کبیره میگوییم: «مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ[۱۷]»؛ یعنی هرچه گفتیم دونِ شأن امامت بوده است؛ زیرا اصلاً امامت به آن مَعنا در ذهن نمیگُنجد. ذهنی نیست، مَفهومی نیست. یک حقیقت مُطلق است، جلوهی کامل حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. «مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ»؛ این همه خُصوصیّات را شُماره کرده است، به خُورد ما داده است تا دلهایمان را ببَرد. اما نهایتاً میگوید که امام فوقِ این است؛ «مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ».
صلواتی مَرحمت بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
این زیارت جامعهی کبیره جُزء تُحفهها، جُزء مِنّتهای امام هادی (علیه السلام) بر ماست. یکی هم زیارت غدیریهی وجود نازنین امام هادی (علیه السلام) است که با زیارت جامعهی کبیره پَهلو میزند. ما تَوقُّع داریم هم اَساتید بزرگوارمان و هم فُضلای این حوزهی امام عَصر (ارواحنا فداه) در هر دو مَنبع و کانون نور انشاءالله ارتباطی برقرار کنند. هم مَعرفتشان را اِرتقاء بدهند، هم تَعمیق بکنند و هم خودشان در امامشناسی، غدیرشناسی و وَلیشناسی ذوب بشوند. این دو اَثر گرانبهای امام هادی (علیه السلام) قیمت ندارد. از دنیا و آخرت بالاتر است. خیلی مهمّ است؛ هر دوی آنها خیلی مهمّ است. چون میهمان داریم و مُنتظرمان هستند، لذا مَحدود شد. دلم میخواست مقداری با دلهای شما حرف بزنیم.
روضه و تَوسُّل به حضرت امام هادی (علیه السلام)
دیگر باید نزد امام زمانمان (ارواحنا فداه) اظهار هَمدردی بکنیم. آقا جان! طلبههایتان برای جَدّ بزرگوار شما مجلس برگزار کردهاند. مجلس عزا برگزار کردهاند. آمدهاند به شما تَسلیت بگویند. آقای من! اَبقاکَ الله! سرتان سلامت. آقا جان! جَدّتان خیلی مَظلوم بود. آقا! در دلِ شب به خانهاش ریختند و با همان حال ایشان را بیرون کِشیدند. نمیدانم با چه حالی امام را آوردند. کُجا آوردند؟ به مجلس شَراب آوردند. مَقام مُقدّس امام کُجا، ولیّ خدا کُجا، نورِ خدا کُجا، بساط شَراب کُجا! اَصل حُضورش اِهانت بر امام بود. «مُتوکّل» بیحَیایی را از حَدّ گذرانده بود. به امام جام شَراب تعارُف کرد. امام فرمودند: خون ما و گوشت ما با چنین چیزی نمیتواند آشنایی داشته باشد. ولی امام هادی (علیه السلام) در همان مجلس اَشعاری را سُرودند؛ این نانَجیب قَسیالقلب را مُنقلب کردند، گریاندند. این یک مجلس شَرابی بود که خَتم به خیر شد. اما در کوفه هم یک مجلس شَرابی بود. «دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ[۱۸]»؛ دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام)! «وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها[۱۹]»؛ لباس مُناسبی هم به تَن او نبود. نانَجیب شَراب زَهرمار میکرد، سر مُقدّس حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را درون تَشت گذاشته بود. یا امام هادی (علیه السلام)! به خانهی شما ریختند، ولی خانه را به آتش نکشیدند. این خیمههای جَدّ بزرگوارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بود که به آتش کشیده شد. امام هادی (علیه السلام) را در خانهاش دَفن کردند. تَشییع ایشان خیلی تَشییع چشمگیری بود. همه آمده بودند. سامرا یکپارچه گریه و عَزا بود؛ اما نَهایتاً در خانهاش دَفن کردند. این هم گویا سابقه دارد. بیبی ما، مادر ما هم در خانهاش دَفن شد تا سَند مَظلومیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به حقیقتِ حضرت امام هادی (علیه السلام) و تَقرُّب ائمهی مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! آتش فتنهی مَنطقه را با نابودی آتشاَفروزان و فتنهگَران اَعمّ از شیطان بزرگ، حُکومتهای خودفروختهی مَنطقه و این همسایهی همکار با صهیونیستها، با نابودی اینها این آتش را خاموش بگردان.
خدایا! دَرب حَرم بیبیِ ما، وَلیّه الله ما، حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و سهسالهی اَربابمان را به روی ما مَبند.
خدایا! با نابودی این اَرازل و اُوباش توفیق حُضور در حرم شریف حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) و حضرت رقیّه (سلام الله علیها) را به ما مَرحمت بفرما.
خدایا! سایهی پُر بَرکت رهبر نورانیمان را که داغِ «شهید رئیسی»، «شهید حاج قاسم»، «شهید سیّد حسن نصرالله» که دیدید واقعاً مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) را پیر کرده است؛ میگویند وقتی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) به مدینه آمد «عبدالله بن جعفر» او را نمیشناخت. اینقَدر تغییر کرده بود. داغ اینجور است. خدایا! این رهبر ما که عَمود خیمهی اَمنیّت مَنطقه است، سُتون عزّت شیعه است، عزّت اسلام است؛ خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم جامعهی ما را مُبتلا به داغ ایشان مَگردان.
خدایا! بین رهبری مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) و ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) فاصله مَخواه.
بارالها! پروردگارا! ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم این اَشرار و این توطئهگَران را از صفحهی روزگار براَنداز.
خدایا! این اَمنیّت رَوانی را در مُقابل این تَبلیغات مَسموم بینالمللی و جَراید خودفُروختهی غَربگرای داخلی، این عَملههای آمریکا و وابستههای اسرائیل که با آنها همصدا هستند، شَرّشان را به خودشان برگردان.
خدایا! مردم ما را مُبتلا به شَرّ اینها مَگردان.
خدایا! به این عزیزان ما و همهی یاران امام زمان (ارواحنا فداه) توفیق مُقابلهی در جنگ رَوانی با اینها و پیروزی بر جَوّ اینها را روزی بفرما.
الها! همهی مریضها را شفا بده.
خدایا! مَجروحین را شفا بده.
خدایا! مَظلومین غَزّه را نجات بده.
خدایا! عزیزان حزب الله لُبنان را به پیروزی قَطعی مُعجزهآسا نائل بگردان.
خدایا! یَمن قَهرمان را تا ظُهور با رونَق مُستدام بدار.
خدایا! مُجاهدین عراق را ثابتقَدم بفرما.
خدایا! به مردم ایران، رَزمندگان ما و بسیج ما حقیقت عنایت بفرما.
خدایا! اینها را در امامت جبههی مُقاومت دارای اخلاص و نور قرار بده.
بارالها! پروردگارا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه) و شهدای ما را همواره از ما راضی بدار.
خدایا! آقای مُرادیمان را هم عاجلاً شِفای کامل و اِقتدار روزاَفزون در بسیج نیروها، در اَثرگذاری در جبههی انقلاب به ایشان و همراهانشان روزی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۲٫
«امام هادى علیه السلام: مَرحَبا بِکَ یا أبَاالقاسِمِ أنتَ وَلِیُّنا حَقّاَ».
[۳] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۳ (مشهور به خطبه مُتّقین).
«و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا. أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ…».
[۴] مِصْباحُ الشّریعَه و مِفْتاحُ الْحَقیقَه اثری به زبان عربی و منسوب به امام جعفر صادق (علیه السلام) است. این کتاب، مشتمل بر روایاتی اخلاقی و عرفانی در ضمن ۱۰۰ باب است. برخی چون سید بن طاووس و محدث نوری، کتاب را معتبر دانسته و انتساب به امام صادق (علیه السلام) را پذیرفتهاند و عدهای مانند شیخ حر عاملی و افندی اصفهانی، این انتساب را نپذیرفته و آن را به فضیل بن عیاض، عارف و زاهد بصری یا کوفی نسبت دادهاند. این کتاب، از دیرباز مورد توجه عالمان بوده و روایات فراوانی از آن نقل شده است و شروح و ترجمههای فراوانی دارد. مؤلف کتاب مشخص نیست و از این رو در مورد کتاب بحثهای زیادی بین علما پیش آمده است. گروهی به موافقت و دفاع از این کتاب برآمدهاند و دستهای دیگر این کتاب را از اساس، باطل و نویسنده آن را کسی غیر از امام میدانند و دسته سوم با نگاه تردیدآمیز، قائل به تفصیل شدهاند. سید بن طاووس اولین کسی است که در کتاب کشف المحجه و کتاب امان الاخطار این کتاب را منسوب به امام جعفر صادق (علیه السلام) دانسته است. وی اینگونه مینویسد: باید مسافر با خود همراه دارد کتاب «مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه» را که از امام صادق (علیه السلام) است؛ زیرا این کتاب، کتابی لطیف و شریف در بیان راه سلوک به طرف خداوند متعال و توجه به سوی او و راهنمای دستیابی به اسرار سیر و سلوک میباشد و اسرار مَطویّه(نهفته) در خود را در اختیار و دسترس خواننده میگذارد و خلاصه کلام آن که فواید این کتاب بسیار و حجم آن کم است. به عبارت دیگر کثیر المعنی و قلیل اللفظ است.
شهید ثانی از جمله کسانی است که در مورد این کتاب سخن به میان آورده و آن را تائید نموده است. وی در کتاب تنبیهات العلیه علی اسرار الصلاه و در کتاب کشف الریبه، مُنیهُ المرید برخی از مطالب را نقل کرده است. وی در مُسکِّن الفواد پس از نقل فرازهایی از مصباح الشریعه، صراحتاً میگوید این مطالب از سخنان امام صادق (علیه السلام) است. علامه محمدتقی مجلسی، به مطالعهٔ مصباح الشریعه سفارش نموده و میگوید شهید ثانی این کتاب را با سندهای خود از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده است و متن آن دلالت بر صحّت و درستی انتساب آن به امام (علیه السلام) دارد. فیض کاشانی نیز از کسانی است که در کتابهای اخلاقی و عرفانی خود، از این کتاب مطلبی را نقل کرده و از ملاحظه در موارد نقل استفاده میشود که او نیز کتاب را معتبر دانسته و نسبت آن به امام صادق (علیه السلام) را نسبتی معتبر و قطعی میداند و در این قطعیت هیچ شک و شبههای ندارد. میرزا حسین نوری از دیگر بزرگانی است که در صحت و اعتبار این کتاب، تردیدی به خود راه نداده و در کتاب «مستدرک» در خاتمه کتاب در جلد سوم بحثی بسیار کامل و گسترده بیان داشته و دلایل کسانی که این کتاب را دارای اعتبار نمیدانند، به طور کامل رد میکند و با دلایلی این کتاب را معتبر دانسته و اخبار آن را در کتاب مستدرک روایت نموده است. از دیگر موافقان کتاب، میتوان به سید هاشم بحرانی، ملا مهدی نراقی، سید علیخان مدنی، کفعمی، میرزا ابوالقاسم ذهبی شیرازی، سید حسین قزوینی و نیز شیخ حسن مصطفوی از علمای معاصر نام برد. ملاهادی سبزواری نیز از کسانی است که با نقل عبارت مشهور موجود در مصباح الشریعه «الْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّهُ» بدون این که نامی از کتاب بیاورد آن را منسوب به امام صادق (علیه السلام) کرده است.
[۵] مصباح الشریعه: ۱۲، بحار الأنوار: ۷۰ / ۲۲ / ۲۲٫
«الإمام الصادق علیه السلام ـ فیما نُسِبَ إلَیه فی مِصباحِ الشَّریعَه ـ : نَجوَى العارِفینَ تَدورُ عَلى ثَلاثَهِ اُصولٍ : الخَوفِ ، وَالرَّجاءِ ، وَالحُبِّ. فَالخَوفُ فَرعُ العِلمِ، وَالرَّجاءُ فَرعُ الیَقینِ، وَالحُبُّ فَرعُ المَعرِفَهِ . فَدَلیلُ الخَوفِ الهَرَبُ ، ودَلیلُ الرَّجاءِ الطَّلَبُ ، ودَلیلُ الحُبِّ إیثارُ المَحبوبِ عَلى ما سِواهُ . فَإِذا تَحَقَّقَ العِلمُ فِی الصَّدرِ خافَ . وإذا صَحَّ الخَوفُ هَرَبَ . وإذا هَرَبَ نَجا . . . وإذا تَمَکَّنَ مِنهُ رَجا . وإذا وَجَدَ حَلاوَهَ الرَّجاءِ طَلَبَ . وإذا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ . وإذا تَجَلّى ضِیاءُ المَعرِفَهِ فِی الفُؤادِ هاجَ ریحُ المَحَبَّهِ ، وإذا هاجَ ریحُ المَحَبَّهِ استَأنَسَ (فی) ظِلالِ المَحبوبِ ، وآثَرَ المَحبوبَ عَلى ما سِواهُ ، وباشَرَ أوامِرَهُ، وَاجتَنَبَ نَواهِیَهُ . وإذَا استَقامَ عَلى بِساطِ الاُنسِ بِالمَحبوبِ ـ مَعَ أداءِ أوامِرِهِ وَاجتِنابِ نَواهیهِ ـ وَصَلَ إلى روحِ المُناجاهِ ».
[۶] همان.
[۷] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ندبه.
«…أَیْنَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْواءِ؟ أَیْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْکِذْبِ وَ الافْتِراءِ؟ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتاهِ وَ الْمَرَدَهِ؟ أَیْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنادِ وَ التَّضْلِیلِ وَ الْإِلْحادِ؟ أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْداءِ؟ أَیْنَ جامِعُ الْکَلِمَهِ عَلَى التَّقْوى؟ أَیْنَ بابُ اللّٰهِ الَّذِی مِنْهُ یُؤْتى؟ أَیْنَ وَجْهُ اللّٰهِ الَّذِی إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْأَوْلِیاءُ؟ أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّماءِ؟ أَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَهِ الْهُدى؟ أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضا؛ أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیاءِ وَ أَبْناءِ الْأَنْبِیاءِ؟ أَیْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؟ أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَىٰ مَنِ اعْتَدىٰ عَلَیْهِ وَ افْتَرىٰ؟ أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجابُ إِذا دَعا؟ أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوىٰ؟ أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفىٰ، وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضىٰ، وَ ابْنُ خَدِیجَهَ الْغَرَّاءِ، وَ ابْنُ فاطِمَهَ الْکُبْرَىٰ؟ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَکَ الْوِقاءُ وَ الْحِمىٰ، یَا ابْنَ السَّادَهِ الْمُقَرَّبِینَ، یَا ابْنَ النُّجَباءِ الْأَکْرَمِینَ، یَا ابْنَ الْهُداهِ الْمَهْدِیِّینَ، یَا ابْنَ الْخِیَرَهِ الْمُهَذَّبِینَ، یَا ابْنَ الْغَطارِفَهِ الْأَنْجَبِینَ، یَا ابْنَ الْأَطائِبِ الْمُطَهَّرِینَ، یَا ابْنَ الْخَضارِمَهِ الْمُنْتَجَبِینَ، یَا ابْنَ الْقَماقِمَهِ الْأَکْرَمِینَ، یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَهِ، یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَهِ، یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَهِ، یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَهِ…».
[۸] الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۹۴٫
«اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیَّ فَنَظَرْتُ إِلَى رَأْسِهِ وَ رِجْلَیْهِ لِأَصِفَ قَامَتَهُ لِأَصْحَابِنَا بِمِصْرَ فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ حَتَّى قَعَدَ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اَللَّهَ اِحْتَجَّ فِی اَلْإِمَامَهِ بِمِثْلِ مَا اِحْتَجَّ فِی اَلنُّبُوَّهِ فَقَالَ: «وَ آتَیْنٰاهُ اَلْحُکْمَ صَبِیًّا » قَالَ «وَ لَمّٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ » «وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً » فَقَدْ یَجُوزُ أَنْ یُؤْتَى اَلْحُکْمَ صَبِیّاً وَ یَجُوزُ أَنْ یُعْطَاهَا وَ هُوَ اِبْنُ أَرْبَعِینَ سَنَهً».
[۹] سوره مبارکه جمعه، آیه ۴٫
«ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴٫
«وَ إِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
[۱۱] الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۱۱۳٫
«وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَهُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَهِ السَّمَاءِ کَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ إِمَائِی قَائِمَهً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ آمَنْتُ شِیعَتَهَا مِنَ النَّار».
[۱۲] کامل الزیارات، ص ۳۲۴٫
[۱۳] مصباح الشریعه، جلد ۱، صفحه ۷٫
«قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا اَلرُّبُوبِیَّهُ فَمَا فُقِدَ مِنَ اَلْعُبُودِیَّهِ وُجِدَ فِی اَلرُّبُوبِیَّهِ وَ مَا خَفِیَ عَنِ اَلرُّبُوبِیَّهِ أُصِیبَ فِی اَلْعُبُودِیَّهِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى سَنُرِیهِمْ آیٰاتِنٰا فِی اَلْآفٰاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّٰى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ أَیْ مَوْجُودٌ فِی غَیْبَتِکَ وَ فِی حَضْرَتِکَ وَ تَفْسِیرُ اَلْعُبُودِیَّهِ بَذْلُ اَلْکُلِّ وَ سَبَبُ ذَلِکَ مَنْعُ اَلنَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَکْرَهُ وَ مِفْتَاحُ ذَلِکَ تَرْکُ اَلرَّاحَهِ وَ حُبُّ اَلْعُزْلَهِ وَ طَرِیقَهُ اَلاِفْتِقَارِ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اُعْبُدِ اَللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ وَ حُرُوفُ اَلْعَبْدِ ثَلاَثَهٌ عبد فَالْعَیْنُ عِلْمُهُ بِاللَّهِ وَ اَلْبَاءُ بَوْنُهُ عَمَّنْ سِوَاهُ وَ اَلدَّالُ دُنُوُّهُ مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى بِلاَ کَیْفٍ وَ لاَ حِجَابٍ وَ أُصُولُ اَلْمُعَامَلاَتِ تَقَعُ عَلَى أَرْبَعَهِ أَوْجُهٍ کَمَا ذُکِرَ فِی أَوَّلِ اَلْبَابِ اَلْأَوَّلِ».
[۱۴] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۱٫
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».
[۱۵] مفاتیح الجنان، بخشی از توقیع ناحیه مقدسه در ماه رجب.
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاَهُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لاَ تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لاَ فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاهٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَهٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلاَمَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَاناً وَ تَثْبِیتاً یَا بَاطِناً فِی ظُهُورِهِ وَ ظَاهِراً فِی بُطُونِهِ وَ مَکْنُونِهِ یَا مُفَرِّقاً بَیْنَ النُّورِ وَ الدَّیْجُورِ یَا مَوْصُوفاً بِغَیْرِ کُنْهٍ وَ مَعْرُوفاً بِغَیْرِ شِبْهٍ حَادَّ کُلِّ مَحْدُودٍ وَ شَاهِدَ کُلِّ مَشْهُودٍ وَ مُوجِدَ کُلِّ مَوْجُودٍ وَ مُحْصِیَ کُلِّ مَعْدُودٍ وَ فَاقِدَ کُلِّ مَفْقُودٍ لَیْسَ دُونَکَ مِنْ مَعْبُودٍ أَهْلَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْجُودِ یَا مَنْ لاَ یُکَیَّفُ بِکَیْفٍ وَ لاَ یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ یَا مُحْتَجِباً عَنْ کُلِّ عَیْنٍ…».
[۱۶] همان.
[۱۷] مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت شریف جامعهی کبیره.
«…وَ بَرِئْتُ إِلَى اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمُ، الْجاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ، وَ الْمارِقِینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ، وَ الْغاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ، الشَّاکِّینَ فِیکُمُ، الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ، وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکُمْ، وَ کُلِّ مُطاعٍ سِواکُمْ، وَ مِنَ الْأَئِمَّهِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، فَثَبَّتَنِیَ اللّٰهُ أَبَداً مَا حَیِیتُ عَلَىٰ مُوالاتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ، وَ وَفَّقَنِی لِطاعَتِکُمْ، وَ رَزَقَنِی شَفاعَتَکُمْ؛ وَ جَعَلَنِی مِنْ خِیارِ مَوالِیکُمُ التَّابِعِینَ لِما دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ، وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ، وَ یَهْتَدِی بِهُداکُمْ، وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ، وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ، وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ، وَ یُشَرَّفُ فِی عافِیَتِکُمْ، وَ یُمَکَّنُ فِی أَیَّامِکُمْ، وَ تَقَِرُّ عَیْنُهُ غَداً بِرُؤْیَتِکُمْ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مالِی، مَنْ أَرادَ اللّٰهَ بَدَأَ بِکُمْ، وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ، وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ، مَوالِیَّ لَاأُحْصِی ثَناءَکُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ، وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیارِ، وَ هُداهُ الْأَبْرارِ، وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ؛ بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ، وَ إِلىٰ جَدِّکُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ…».
[۱۸] ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۴۱ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶٫
«دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها وَ هِیَ مُتَنَکِّرَهٌ وَ کانَتْ تَتَخَفَّی بَیْنَ النِّساءِ وَ هِیَ تَسْتُرُ وَجْهَها بِکُمِّها لِاَنَّ قِناعَها اُخِذَ مِنْه».
[۱۹] همان.
پاسخ دهید