«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ[۲]»؛ شهادت جانسوز و عالَم‌سوز دُخت گرامی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حُجّه ‌اللهِ عَلی‌الاطلاق، اُمّ الائمه (علیهم السلام)، فرمانده‌ی جبهه‌ی نَبرد علیه نِفاق و علیه فَریب و خُدعه و علیه ظُلم و طُغیان، اوّل قربانی مَسلخ حکومت الهی و ولایی و اوّل مادر شهید بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حفظ حُدود حکومت الهی یعنی مادر خِلقت، مادر امامت، مادر فَضلیت، حضرت صدیقه‌ی شهیده فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را به مَحضر مُبارک امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) و نایب آن بزرگوار، رهبر نورانی‌مان و همه‌ی صاحبان دل و دلدادگان به توحید و ولایت تسلیت عَرض می‌کنم.

????? ??????? ?? ????? ???? ?????????? ???????????????

ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) مَظهر اَسماء و صفات الهی هستند

در اسلام مهمّ تَسلیم مُطلق در اعتقادات و در مَلکات نَفسانی و در اَعمال جَوارحی است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۳]»؛ مرحوم «سیّد بَحرالعُلوم[۴]» (اعلی الله مقامه الشریف) هم اسلام را به اسلام اکبر و اسلام اصغر و هم ایمان را به ایمان اکبر و ایمان اصغر تقسیم می‌کنند. اما حقیقتِ دین تَسلیم مُطلق در برابر خواستِ ذاتِ رُبوبی در اَبعاد مُختلف شُئون وجودی انسان است که اوّل مَسأله‌ی بینش است، دریافت و تَلقّی از هستی است. دوّم مَسأله‌ی تَحصیل مَلکاتی است که انسان از خدا آمده است و به خدا برمی‌گردد و آمده است در این مُحیط آزمون با سختی‌ها، با فَراز و نَشیب‌ها، با امتحانات پیچیده از پروردگار متعال به او افاضه شود و او تَخلُّق به اخلاق‌الله پیدا کند. با حفظ دَرجات و استعدادها هم خلیفه‌الله بشود و هم رنگ خدا بگیرد؛ «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً[۵]». از این رو خداوند مَنّان گروهی از سُفرای خودش را در مَسأله‌ی خلافت خودش موهبتی به آن‌ها از خَزائن اَسماء و صفاتش عَطا کرده است. آن‌ها قبل از آن‌که حتی به این عالَم بیایند، خداوند مَنّان آن‌ها را آزموده است، با آن‌ها شرط کرده است که دل به غیرِ خدا ندهند. «أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ[۶]»؛ بی‌تَعلُّقی به غیرِ خدا زُهد است. پارسایی، دل‌بُریدن، دل‌دادن به حضرت مَعبود. «فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ[۷]»؛ خداوند با این‌ها شرط کرد، آن‌ها هم شرط را پذیرفتند و خداوند متعال هم با علم خاصّ خودش صداقتِ این‌ها را در مَرحله‌ی عَمل مُحقّق دید و این‌ها را به مقام قُرب خودش پَسندید و جُزء مُقرّبین بارگاه خدا شدند.

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-9 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-2

ولایتی که خداوند متعال به اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) عنایت کرد

حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) که شُئونی دارد، در آسمان هدایت ستاره‌ی درخشانی است، بلکه تک‌ستاره‌ای است که نَظیر ندارد. اگر ستارگان آسمان، اگر خورشید، اگر اَجرام سِپهری برای ما چشمک می‌زنند، نورشان به ما می‌رسد، آفتاب زَوایای زمین را با نور خودش روشن می‌کند، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) «زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ[۸]»؛ او بهشت را روشن می‌کند، او آسمان دیانت را روشن می‌کند، آسمان مَعنویّت و مَعرفت را روشن می‌کند. وجودِ حضرت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) وجودِ لاهوتی است، وجودِ جَبروتی است، وجودِ الهی است، نور مَحض است و بی‌بی این نور را از این عالَم اِکتساب نکرده است؛ بلکه «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً[۹]»؛ ای آزموده! ای ساخته‌شده! ای گوهر پرداخته‌ی ملأ اَعلی! خدا تو را در یک وِعائی، در یک عالَمی آزمود و دید تو «صابِرَهً» هستی؛ تو در جبهه‌ی مُقاومت پَرچم‌دار هستی؛ تو در سنگر صبر و استقامت اُلگو هستی. وقتی خداوند مَنّان این حقیقت را در عوالِم بالا با این اوصاف پیش‌بینی فرمود، عِلمش به این تَعلُّق قرار گرفت که این‌ها عَهدی که با خداوند در اَلست دارند، به آن عَهد پایبند و عامل هستند، خداوند هم به این‌ها ولایت داد. یعنی خلیفه‌ی خودش، نماینده‌ی خودش در تَشریع و در تَکوین قرار گرفت. اما غیر از ذَوات پیامبران، خاتم آنان، آل عصمت (سلام الله علیهم اجمعین) این‌ها در این عالَم خداوند متعال در کلاس‌هایی که به وُسعت بین مُکلّف‌شدن‌شان تا مرگ‌شان این کلاس‌ها را تشکیل داده است، خداوند عَلی‌الدّوام بَشر را امتحان می‌کند. این امتحان پایان ندارد؛ این امتحان جا و مکان خاصّی ندارد؛ این امتحان مُنحصر به زمان خاصّی نیست. وقتی که جنگ می‌شود، نوعی امتحان الهی برای بَشر زمینه‌ی عُروج یا سُقوط است. وقتی در فَضای صُلح و آرامش قرار می‌گیریم، خدای مَنّان به نَحو دیگری ما را امتحان می‌کند و انسان در تمام شرایط با سرافرازی در این امتحانات، مقامات قُرب الهی را ریاضت می‌کند.

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-3Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-27

بانویی که توسط قرآن کریم به عُنوان اُلگوی عالَمیان مُعرّفی شده است

شما مُلاحظه می‌کنید یکی از حُجّت‌ها‌، یکی از اُسوه‌ها، یکی از مَثَل‌ها که خداوند مَنّان او را در قرآن شریف به عُنوان یک تابلو برای رَهروان راه خودش تَرسیم فرموده است و چه تابلوی زیبایی است! آن یک بانویی است که در شرایط بسیار نامُناسب در مُحیطی ظُلمانی، در دستگاهی آلوده، با فردی خونخوار، کودک‌کُش، پیامبرآزار، بلکه پیامبر کُش، با فرعون زندگی می‌کند، در دَربار با تَجمُّلات، با همه‌ی رفاهیّات اُنس دارد، قَرین است؛ ولی در دریای ظُلم و ظُلمت و پَلیدی و رذالت و قَساوت و فِسق و فُجور و فساد ذرّه‌ای غُبار مَعصیت و غُبار احتجاب از خدا قلب پاک و فطرت سالم او را لَکه‌دار نمی‌کند و با این‌که اُستاد سِیر و سُلوک ندارد، کسی به او درس شُهود نداده است، درس سِیر باطنی که بزرگان ما، این سلسله‌ی عُرفای از فُقها که از مرحوم آیت الحقّ آقای «سیّد علی شوشتری[۱۰]» (رضوان الله تعالی علیه) گرفته تا به «آیت الله بهجت» ما (اعلی الله مقامه الشریف) اِختتام پیدا کرد، این‌ها راهِ سُلوک را مَعرفت‌النَّفْس می‌دانستند و راهِ انسان به خدا را راهِ دل می‌دانستند‌. همه‌ی این‌ها با فُرمول‌هایی، با التزام به نُسخه‌هایی به مقام شُهود می‌رسیدند، به مقام قُرب می‌رسیدند، به مقام تَشرُّف به حُضور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) نائل می‌شدند. اما کسی که در دَربار سراسر تاریکِ یک طاغوتِ کم‌نظیر که خداوند متعال فرمود: «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى[۱۱]»؛ موسی! این فرعون سرکِشی کرده است، طاغوت شده است؛ به سوی او بُرو. هنوز هم به حضرت موسی (علیه السلام) بعد از آن سَوابق بسیار خطرناکی که در سُقوط به جَهنّم مُؤثر بود و فرعون دارد، فرعون را نااُمید نمی‌کند. رهبر هدایت بَشر را هم نسبت به فرعون می‌گوید: با اُمید بُرو. شاید در او هم توانستی اَثر بگذاری. در این موقعیّت زندگیِ تشریفاتی تَجمُّلی سلطنتی طاغوتی آلوده‌ی به همه‌ی مَظالم، این بانو در مَقام مَلکوت سِیر می‌کند. ببینید چه تَقاضایی از خدا می‌کند: «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ[۱۲]»؛ در ادبیّات گفته‌اند: «یا» حرف ندا هست. کسی را که می‌خواهیم صدا بزنیم، اگر با ما فاصله داشته باشد با حرف ندای «یا» او را صدا می‌زنیم؛ اما اگر نزد خودمان باشد، مانند حضرت موسی (علیه السلام) باشد، «وَ قَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا[۱۳]»؛ خداوند این کَلیم خودش را به مقام مُناجات اُوج داد. از مرحله‌ی مُنادات به مرحله‌ی مُناجات مُتحوّل کرد. حضرت موسی (علیه السلام) بین خود و خدا هیچ حائلی نمی‌دید. در مقام نَجوا بود، در خَلوت بود، در مقام رازگویی بود. یکی بود، «یکی نبود؛ غیر از خدا هیچ‌کس نبود». امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «وَالآن کَمَا کَانْ»؛ الآن هم غیر از خدا هیچ‌کسی نیست. ما خدا را پیدا نکردیم، لذا عالَم را شُلوغ می‌بینیم، خَلوت نداریم. ولی اهل خَلوت غیر از خدا را نمی‌بینند. «ما رَایتُ شیئاً إلاّ و رَایتُ اللهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ[۱۴]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عالَم را می‌بیند، آدم را می‌بیند، جَهنّم را می‌بیند، بهشت را می‌بیند، نور و ظُلمت را می‌بیند، کُفر و ایمان را می‌بیند؛ ولی در هیچ‌کدام خودش نیست. حضرت علی (علیه السلام) سَفر «مِن‌ الله اِلی الخَلق» است. او فقط یکی را می‌بیند و هرچه غیرِ اوست در آیینه‌ی علم او می‌بیند. لذا خَلوت حضرت علی (علیه السلام) هرگز خَدشه‌بَردار نیست. در همه‌جا حضرت علی (علیه السلام) جُز خدا ندارد و در این جَهت خود مَظهر صفات جَلال و جَمال حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. اگر حضرت علی (علیه السلام) اسم اَعظم خداست، اگر حضرت علی (علیه السلام) مَجلای صفات جَمالیه و جلالیه‌ی حضرت اوست، این‌که عَجیب نیست. حضرت علی (علیه السلام) گفت: «کُنْتَ‏ مَعَ الأنْبیاء سِرًّاً و معی جَهراً[۱۵]»؛ وجودِ نازنین حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفر مِعراجی در همه‌ی مَراتب وجودی حضرت علی (علیه السلام) را یافته است؛ اما آن چیزی که برای ما حُجّت است، در این فَضای حاکمیّت فساد از طَریق شبکه‌های مَجازی و آلودگی مَجاری از طَریق سُلطه‌ی تبلیغاتی و رسانه‌ای جهان استکبار، مُفسد دست اوّل عالَم، اُمّ‌الفساد قَرن یعنی آمریکا که شیطان بزرگ است و در مجاری حُضور پیدا کرده است. «إِنَّ اَلشَّیْطَانَ لَیَجْرِی مِنْ بَنِی آدَمَ مَجْرَى اَلدَّمِ[۱۶]»؛ شیطان همان‌گونه که خون در رَگ‌های ما جریان دارد، وَسوسه‌های شیطانی، القائات شیطانی، حُضور شیطنت‌ها در رَگ و پِی انسان‌ها نفوذ پیدا می‌کند. لذا قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی ناس می‌فرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ[۱۷]»؛ او فقط در چشم ما نیست، در گوش ما نیست که مَعاصی چشم و گوش ما را گرفتار کند، ما را لَکه‌دار کند؛ بلکه او در درون خانه‌ی خدا که «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ[۱۸]»؛ خداوند یک خانه‌ای در وجودِ بنده‌اش بَنی‌آدم بَنا کرده است. تا این خانه‌ی گِلی به خانه‌ی دلی مُتحوّل نشود، مسجد رفتن ما هم با این‌که در خانه‌ی خدا هستیم، اما خَلوت با خدا پیدا نمی‌کنیم. «ای یک دله صد دله دل یک دله کن[۱۹]». این نوع اُوج، این نوع ارتقاء، این نوع وارستگی، این نوع آراستگی که یک زن با این‌که اُستاد سِیر و سُلوک ندارد، اما با عقل و فِطرت زندگی کرده است، خودش را از فساد در آن مُحیط و در آن کانون لَجن حفاظت کرده است، به مقامی رسیده است که خدا را با خودش می‌بیند و از نزدیک با او تَکلُّم می‌کند. «رَبِّ»؛ ای کسی که من خودم را در دامان رُبوبیّت و تربیت او می‌یابم! «ابْنِ لِی»؛ من بیت می‌خواهم، من پَناهگاه می‌خواهم. این حدیثی که آموزنده است، مَخصوصاً برای نَسل جوانِ عزیز ما که فطریّات‌شان آن‌ها را در یک وَضعیّتی قرار داده است که هرگاه دشمن می‌آید به جوان‌های ما اُمید پیدا کند، یک فَضایی پیش می‌آید، یک جبهه‌بَندی پیش می‌آید که این جوان‌ها در جبهه‌ی دیانت سنگرنشین می‌شوند، زیر پَرچم ولایت خود را سرباز امام زمان (ارواحنا فداه) می‌بینند و چشم به راهِ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) زیر این پَرچم اُمید دارند این پَرچم را به صاحب اصلی‌اش تَحویل بدهند. این را بدانیم که خدا با ماست، ما با خدا نیستیم. ما هم اگر سعی کنیم تَرک گناه بکنیم، اگر سعی کنیم محبّتی زندگی کنیم، حُبّی خدا را عبادت کنیم، بدانید و بدانیم: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۲۰]»؛ خودش بدون واسطه بنده‌ای که دل به او داده است را هدایت می‌کند.

????? ??????? ?? ????? ???? ?????????? ??????????????? Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-5

رفیقِ خوب می‌تواند انسان را بهشتی کند

این حدیث شریف که ان‌شاءالله در ذهن مُبارک‌تان بماند. فرمود: «مَنِ اِسْتَفَادَ أَخاً فِی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَفَادَ بَیْتاً فِی اَلْجَنَّهِ[۲۱]»؛ در رفاقت خیلی حَواسمان جَمع باشد. رفیق آدم را امام زمانی می‌کند، جمکرانی می‌کند، اَربعینی می‌کند، کربلایی می‌کند، انسان را فاطمی می‌کند، انسان را دارای روحیه‌ی عرفانی می‌کند؛ اما رفیقِ بد، رفیق بُوالهَوس، رفیقِ کَلک، رفیقِ مُنافق آدم را به جَهنّم می‌کِشاند. «اَلْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ[۲۲]»؛ هرکسی را با دوستش می‌سَنجند. اگر دوستِ خوب نداشتی، نباید در مورد شما قَضاوت درستی انجام بشود. حَواسمان به اَطرافیان‌مان باشد. این همه روحیه است. روح نااُمیدی که از کانال‌های اِستکبار عالَمی و اُمّ‌الفساد در میان ما نَشر می‌شود. چه کسی این‌ها را به ما می‌رساند؟ چه کسی وَسوسه می‌کند؟ چه کسی می‌گوید وَضع خراب شده است؟ چه کسی می‌گوید دیگر درست نمی‌شود؟ چه کسی هر روز یک شُبهه‌ای برای ما ایجاد می‌کند؟ این‌ها از طَریق رُفقای ماست. لذا فرمود: «مَنِ اِسْتَفَادَ أَخاً فِی اَللَّهِ»؛ اگر کسی یک برادر الهی پیدا کند، گاهی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه می‌فرمایند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ[۲۳]»؛ او هم که امام است، او هم که اُسوه است، او هم که اسم اَعظم است حَسرت می‌خورد. می‌گوید: در گذشته یک برادری داشتم که او بوی خدا می‌داد، خویِ خدا داشت. خداوند «حاج فَخر تهرانی» را رحمت کند. یک دوستی در شهر قُم داریم که خانه‌ی مرحوم «آیت الله بهاءالدینی» (اعلی الله مقامه الشریف) را آب و جارو می‌کرد. می‌گفت: حاج فَخر در دفتر شرکت و تجارت ما آمد، تا نشستند گفتند: بوی خدا را در این‌جا احساس نمی‌کنم. تو بخاطر پول این‌جا را تشکیل داده‌ای و تأسیس کرده‌ای. از او پُرسیدم: چه کار کنم؟ گفتند: هدفت پول نباشد؛ هدفت خدمت باشد، هدفت گِره‌گُشایی باشد. اگر تو بخاطر خدمت به خدا یک کاسبی هم راه بیندازی، در آن‌جا هم خدا با تو هست و اَساساً وضعیّت زندگی‌ات به گونه‌ی دیگری می‌شود. می‌گفت: من هم با راهنمایی او شُغلم را عَوض کردم. در این شُغل جدید آمد، نشست و گفت: بوی خدا را احساس می‌کنم. گاهی انسان با یک افرادی برخورد می‌کند که برخوردِ آن‌ها آدم را به یادِ امام زمان (ارواحنا فداه) می‌اندازد، به یاد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) می‌اندارد، به یاد جبهه می‌اندازد، به یاد شهدا می‌اندازد، به یاد «حاج قاسم سلیمانی» می‌اندازد، به یادِ مرحوم عالِم الهی رَبّانی همیشه مُجاهد «سیّد حسن نصرالله» می‌اندازد. این‌ها جَذبه است، این‌ها تَکوین است، این‌ها ارتباطات الهی است که نَصیب اَشخاصی می‌شود. لذا «مَنِ اِسْتَفَادَ أَخاً فِی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَفَادَ بَیْتاً فِی اَلْجَنَّهِ»؛ اگر کسی یک برادر مُتدیّن، الهی، خداتَرس نَصیبش بشود، یک گَنجی نَصیبش شده است که حاصل این گَنج یک پَناه بهشتی است. گویا در بهشت او برای ما یک پَناهگاهی را تدارُک دیده است.

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-18 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-6

مقام عِندیّتی که جناب آسیه (سلام الله علیها) از خداوند درخواست کردند

این بانوی بزرگواری که خداوند او را به عُنوان مَثَل ذکر می‌کند، این با خدا خَلوت همیشگی دارد. لذا نمی‌گوید: «یا رَبِّ»؛ بلکه می‌گوید: «رَبِّ ابْنِ لِی»؛ خدایا! من با عَمل خودم می‌دانم که «إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا[۲۴]»؛ در سوره‌ی مبارکه‌ی نبأ می‌خوانید: «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا * حَدَائِقَ وَ أَعْنَابًا * وَ کَوَاعِبَ أَتْرَابًا * وَ کَأْسًا دِهَاقًا * لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا کِذَّابًا * جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا[۲۵]»؛ آن‌جا هم جَزا هست، پاداش هست؛ اما قَرین عَطاست. گاهی این‌جور نیست؛ اصلاً من خودم را کاره‌ای نمی‌بینم تا از خداوند مُزد و جَزا بخواهم. به مقام بندگی رسیده‌ام، به مقام حُبّ رسیده‌ام، به مقام عشق رسیده‌ام. وقتی به مقام عشق رسیده‌ام، من خودم را طلبکار نمی‌بینم. هر دستوری از او به من می‌رسد، بدهی‌ام را بیشتر می‌کند؛ مُباهات و افتخارم را بالا می‌بَرد. در آن‌جا من از او چیزی جُز خودش را نمی‌خواهم او هم خودش را به من می‌دهد. می‌گوید: من آن خانه‌ای که حاصل نماز من باشد، حاصل جبهه‌رفتن من باشد، حاصل روزه‌گرفتن من باشد، آن در حَدّ خلیفه‌ی خدا نیست؛ او در حَدّ آدم‌های پایین‌دست است. می‌خواهم خانه‌ای باشد که بَنای آن خودت باشی. می‌خواهم همه‌کاره‌ی من، پَناه‌دهنده‌ی من، پَناه من قَصر بهشتی نباشد؛ بَنایی باشد که تو آن را بَنا کرده‌ای. «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا»؛ این مَسأله‌ی «عِنْدَکَ» خیلی مهمّ است. «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ[۲۶]»؛ کجا هستند؟ شهید حاج قاسم کُجاست؟ شهدای اَخیر عزیزمان، «شهید نیلفروشان‌»، «شهید سیّد رَضی» و شهدای دیگرمان الآن کُجا هستند؟ خداوند آدرس می‌دهد. می‌گوید که این‌ها با من بودند، من هم نزد خودم بُردم؛ «عِنْدَ رَبِّهِمْ». این بانو در بیت ظُلمانی فرعون از خداوند شهادت می‌خواهد. «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ»؛ من یک بیتی می‌خواهم که عِندیّت داشته باشد. من را چه به بهشت؟ من وقتی تو را دیدم، غیر از او حتی بهشت را هم ندیدم. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۲۷]»؛ این خانواده یک پا بر روی دنیا و یک پا بر روی آخرت گذاشتند. نه دنیاطَلب بودند و نه آخرت‌طَلب بودند. این‌ها دل به دلدار بودند، آن هم دلشان را بُرده بود. فقط وَجه‌الله می‌خواستند چشم دلشان باز باشد، همیشه جَمال‌الله ببینند که امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «شهید نَظر به وَجه‌الله می‌کند». «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ»؛ این «فِی الْجَنَّهِ» من غیر از جَنّاتی است که با کَثرت همراه است. جَنّات کَثرت در شأن مُوحّد به توحید رسیده نیست؛ او «الْجَنَّهِ» می‌خواهد. این «الْجَنَّهِ» چه بَسا حرف «الف و لام» مربوط به عَهد است. به کُجا اشاره دارد؟ «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[۲۸]».

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-20Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-7

احترام خاصّی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) قائل بودند

اما مجلسی که از مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) نَقل شده است و فرمودند: «من توشه‌ی خودم را در سال از مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گیرم». او دارد؛ چه مادری است! کوثر است. خیرِ کَثیر است، علم کَثیر است، نَسل کَثیر است؛ «کُلُّ الخِیر فِی بابِ الفاطِمَه». اما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) با جناب آسیه (سلام الله علیها) که دارای آن همّت بلند است و این‌جور برای بنده و شما حُجّت است که فردا ما نزد خداوند در قیامت عُذر نیاوریم که مُحیط بد بود، رفیق بد بود، شبکه‌ی مَجازی من را بُرد؛ خیر، شما ببینید او در چه شرایطی بوده است و چگونه خودش را پاک نگاه داشته است و چگونه خداوند متعال مَعرفت و محبّت خودش را به او عنایت کرده است که در قَصر است، اما از خدا نجات از این قَصر را می‌خواهد. با یک طاغوت پُر زور و گَردن‌کُلُفت است؛ اما دوری از او را می‌خواهد. کسی که در وادی محبّت حقّ قرار گرفته باشد، نمی‌تواند با ظُلم سازش کند. «وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛ طاغوت‌زُدا می‌شود، ظُلم‌ستیز می‌شود، اِستکبارستیز می‌شود، آشتی‌ناپذیر با پَلیدی‌ها و فسادها می‌شود و این است که بی‌بیِ ما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) مادر همه‌ی خوبی‌های عالَم که اُمّ‌الکتاب است، مادرِ کتاب آفرینش است. اُمّ اَبیها است؛ احترامی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌گذاشت، احترام پدر به دختر نبود، حتی احترام مادر به دختر نبود. احترام یک عَبد به خدا بود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودی نداشت؛ او نورِ خدا بود. لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خَم می‌شد، زانو می‌زد و دو دستش را می‌بوسید و هر شب تا صورت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را غَرق در بوسه نمی‌کرد، گویا خوابش نمی‌بُرد. هم صورتش را غَرق در بوسه می‌کرد، هم دستانش را می‌بوسید. این همان کاری بود که با امام حسین (علیه السلام) هم می‌کرد. جای‌جایِ بدن امام حسین (علیه السلام) را می‌بوسید. آری این پَهلو، این بازو، این صورت داستان دارد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باید این‌ها را ببوسد. این‌ها در راهِ خدا آسیب دیده است و آسیب می‌بیند. این‌ها بیمه‌گَر اسلام است.

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-21Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-14

روضه و توسّل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در چنین شرایطی بود که فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خَلوت کرد. علی جان! مَطالبی در دل دارم، تا حال به شما نگفته‌ام. الآن هم من مُلاحظه‌ی شما را می‌کنم؛ اگر مَحذور دارید، یکی از رَزمندگان را نام بُرد و فرمود: به یکی از رَزمندگان وصیّت‌هایم را بکنم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: نه فاطمه جان! هرچه می‌گویی به خودم بگو؛ به وَصایای تو عَمل می‌کنم. ببینید باز در این وصیّت‌نامه‌اش چه درس‌هایی داد! عَرضه داشت: یا علی! مُدّتی در خانه‌ات بودم، شریک زندگی‌ات بودم؛ «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً[۲۹]»؛ سعی کردم از من بدی نبینی، دروغی به شما نگفتم، خیانتی نکردم. جوان‌ها! از مادرتان یاد بگیرید. حضرت زهرا (سلام الله علیها) دار و ندارش را فدای دین کرد، فدای ولایت کرد؛ ولی طلبکار نیست. هنوز هم با حالت خجالت گفت: علی جان! حَلالم کُن. آی مادر! به زبان خودمان یارالی نَنَه، یارالی نَنَه، یارالی نَنَه… مطلب دوّمی که به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عَرضه داشت این بود که فرمود: یا علی! بَچّه‌هایم کوچک هستند، دارند مادر از دست می‌دهند. باز این درس به مادران است. شأن اوّل و سنگر اوّل مادر تربیت بَچّه است. شُغل‌های بعدی شُغل‌ بعدی است. این سِمَت اوّل و رسالت اوّل عاطفه‌ی مادری نسبت به بَچّه و آینده‌ی بَچّه است. لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) با این‌که می‌داند حضرت علی (علیه السلام) مَظهر رَحمت خداست، ولی در عینِ حال آن رسالت مادری است. علی جان! بَچّه‌های من دارند در بَچّگی بی‌مادر می‌شوند؛ هوای حُسینم را داشته باش. اگر نکته‌ی سوّم که وصیّت سیاسی و الهی است، مُبارزه‌ی مُستمر حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا ظُهور حضرت مَهدی (عَجَّل الله تعالی فرجه الشریف) است، عَرضه داشت: یا علی! «غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً[۳۰]»؛ علی! باید خودت حَبیبه‌ات را غُسل بدهی، باید خودت بدن نَحیفم را غُسل بدهی. اما شب غُسل بده، روز من را غُسل نَده. این‌که گفت: شب دَفنم کُن، یک مَسأله‌ی سیاسی است. می‌خواستند این علامت سؤال در دنیای اسلام بماند که چرا دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غَریبانه تَشییع شد؟ چرا غَریبانه دَفن شد؟ این علامت نارضایتی بود از دستگاهی که مسیر را مُنحرف کرد. یا امیرالمؤمنین! یک جای تازیانه را لَمس کردی، وجودِ نازنین شما طوفانی شد. اَمان از دل زینب (سلام الله علیها)! آمد و بدنی را دید که سر ندارد، انگشت و انگشتر ندارد، عَمامه و رِدا ندارد. رو به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد: «یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ[۳۱]»؛ رَمل به مَعنای ریگ است؛ بدن امام حسین (علیه السلام) پوشش نداشت، سراسر بدن را خون گرفته بود؛ اما باد این شِن‌ها را آورد و به صورت پوششی روی بدن قرار داد. لذا حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: این حُسین توست که بدن خونین است، ولی ریگ روی آن ریخته شده است؛ «مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ»…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-11Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-4Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-8Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-12 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-13Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-15 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-16 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-17Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-19Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-22 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-23 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-24 ????? ??????? ?? ????? ???? ?????????? ??????????????? Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-26Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-28Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-30 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-31 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-32 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-33 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-34 Sadighi-14030914-Shabe-Shahadate-Hazrate-Zahra-Hosseiniye-Emam-Khomeyni-Thaqalain_IR-35


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۲٫

«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».

[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹٫

«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ».

[۴] سید محمدمهدی‌ طباطبایی بحرالعلوم (۱۲۱۲-۱۱۵۵ ق)، عالم ربانی، فقیه، محدث، حکیم، ادیب، رئیس حوزه علمیه نجف و مرجع شیعیان در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان وحید بهبهانی بود. «الفوائد الرجالیه» و «الدره النجفیه» (منظومه‌ای در فقه) از آثار علمی ارزشمند اوست. سید بحرالعلوم صاحب کرامات متعدد بوده و از جمله علمای شیعه است که به محضر مبارک امام زمان (علیه السلام) مشرف شده است. عالمان بزرگی چون شیخ جعفر کاشف الغطاء و ملا احمد نراقی از شاگردان او هستند. سید محمدمهدی طباطبائی بحرالعلوم، در عید فطر سال ۱۱۵۵ هـ.ق در کربلا چشم به دنیا گشود. پدر ارجمندش سید مرتضی طباطبائی، می‌‌گوید: در آن شب که ولادت فرزندم مهدی بود، در عالم رؤیا امام هشتم علیه السلام را دیدم که شمع بزرگی را به شاگردش محمد بن اسماعیل بن بزیع می‌‌دهد. محمد آن شمع را بر فراز بام منزل ما برده و روشن می‌‌کند، ناگهان نور آن شمع تا آسمان بالا رفته و دنیا را فرامی‌‌گیرد. سید مرتضی طباطبائی بروجردی که از علما و مراجع کربلا بود، دارای دو فرزند می‌‌باشد. یکی سید جواد که جد مرحوم آیت الله العظمی ‌‌بروجردی است و دیگری، سید محمدمهدی بحرالعلوم هر دو از بزرگان فقها و علمای اسلامی ‌‌می‌‌باشند.

سید محمدمهدی بحرالعلوم مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول را نزد پدر خود (سید مرتضی) و سایر فضلا و دانشمندان، در مدتی کمتر از چهار سال فراگرفت. در اوایل بلوغ به درس خارج پدر خود و همچنین درس استاد کل، وحید بهبهانی و نیز درس شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق راه یافت و از محضر آن بزرگان استفاده شایانی برد و پس از پنج سال درس و بحث عمیق و طی مرحله سطح به درجه اجتهاد نائل آمد و هر سه استاد بزرگ اجتهاد او را امضا کردند. همچنین مورخین نقل کرده‌اند که سید محمدمهدی به عنوان دانشجو برای استفاده از محضر درس فیلسوف بزرگ، میرزا سید محمدمهدی خراسانی به خراسان سفر کرد. مدت ۶ سال در آنجا اقامت گزید و بالاترین بهره‌ها را از استاد خود گرفت. میرزای اصفهانی که از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود، روزی در اثنای درس خطاب به او گفت: «انما انت بحرالعلوم؛ به راستی تو دریای دانشی»؛ و از آن لحظه سید به لقب «بحرالعلوم» مشهور شد. پس از آن از کربلا به نجف مهاجرت کرد و در مرکز بزرگ دانش‌های اسلامی به بحث و تحقیق پرداخت و در مدتی کم که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود، به تدریس و تألیف اشتغال می‌‌ورزید. مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم، سرانجام در ماه رجب سال ۱۲۱۲ هـ.ق در سن ۵۷ سالگی، جهان فانی را وداع و ندای حق را لبیک گفت. پیکر مطهر او را کنار قبر شیخ طوسی در مسجد طوسی نجف اشرف به خاک سپردند که امروزه این مقبره به اسم مقبره الطوسی و بحرالعلوم معروف است.

[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸٫

«صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».

[۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ندبه.

«الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً. اللّٰهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا جَرىٰ بِهِ قَضاؤُکَ فِی أَوْلِیائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لَازَوالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذٰلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّناءَ الْجَلِیَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ؛ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِیعَهَ إِلَیْکَ، وَ الْوَسِیلَهَ إِلَىٰ رِضْوانِکَ، فَبَعْضٌ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ إِلَىٰ أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْها، وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْکِکَ، وَ نَجَّیْتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَهِ بِرَحْمَتِکَ، وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلِیلاً، وَ سَأَلَکَ لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ، وَ جَعَلْتَ ذٰلِکَ عَلِیّاً، وَ بَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَهٍ تَکْلِیماً، وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ رِدْءاً وَ وَزِیراً، وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَبٍ، وَ آتَیْتَهُ الْبَیِّناتِ، وَ أَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ، وَ کُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَرِیعَهً وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیاءَ…».

[۷] همان.

[۸] علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۱۸۱٫

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى اَلْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا اَلْجَوْهَرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ فَاطِمَهَ لِمَ سُمِّیَتِ اَلزَّهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا کَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ کَمَا تَزْهَرُ نُورُ اَلْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ».

[۹] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

«…یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً، وَ زَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ أَتىٰ بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ. السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیاءِ اللّٰهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللّٰهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ…».

[۱۰] سید علی شوشتری (۱۲۲۳۱۲۸۳ق) از عالمان و عارفان شیعه در قرن ۱۳ قمری و از نوادگان سید نعمت‌الله جزایری که نسبش به امام کاظم (علیه السلام) می‌رسد. او در شوشتر به دنیا آمد و همان‌جا در مسند قضاوت به مردم خدمت می‌کرد. شوشتری به سفارش یک شخص بافنده بهنجف هجرت کرد و با انجام دستورالعمل‌های او به مسیر عرفان هدایت شد. سید علی شوشتری در فقه، شاگرد شیخ انصاری بود. به‌گفته مورخان، مقام معنوی او در حدی بوده که شیخ انصاری در درس اخلاق او شرکت می‌کرد. آقابزرگ تهرانی او را، علّامه با ورع و جلیل‌القدر و مرجع پس از شیخ انصاری دانسته است. او نقل کرده که برخی، سید علی شوشتری را سرحلقه سلسله عارفان شیعه در نجف می‌دانند. شوشتری شاگردان زیادی تربیت کرد که مشهورترین آنها ملاحسینقلی همدانی و سید احمد کربلایی بودند.

جایگاه شوشتری در در دو مقام علمی و معنوی بحث شده است: آقابزرگ تهرانی سید علی شوشتری را با صفات علامه، باورع و جلیل‌القدر، معاصر شیخ انصاری و وصی و صاحب سرّ پس از او توصیف کرده و گفته که او بسیار بلندمرتبه بود. سید حسن صدر(۱۳۵۴ق) در کتاب تکمله گفته که شوشتری، عالم عامل کامل و فقیه فاضل و یکی از رؤسای مذهب شیعه و مرجع بعد از شیخ انصاری بود. صاحب کتاب اعیان الشیعه هم او را عالمی فقیه و عابدی زاهد، که با شیخ مرتضی انصاری مصاحبت داشت، معرفی کرده و نوشته که بعد از شیخ انصاری، مدت کوتاهی زنده بود و تدریس برخی از شاگردان شیخ را بر عهده داشت. آقا بزرگ تهرانی نقل کرده که برخی، سید علی شوشتری را سرحلقه سلسله عارفان شیعه در نجف می‌دانند. از ملا حسینقلی همدانی هم نقل شده است که شیخ انصاری هر هفته به خانه شوشتری می‌رفت و از مواعظ او استفاده می‌کرد. در کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری به نقل از ملاباقر شوشتری نوشته شده که وقتی مادر شیخ انصاری از دنیا رفت، شیخ انصاری، به او گفت که بر مادرم نماز بخوان و این جمله را گفت: «هیچ عملی که بخواهم برای مادرم در این دنیا انجام بدهم افضل و بالاتر از نماز خواندن شما بر او سراغ ندارم». سید علی شوشتری، در سال ۱۲۸۳ق در نجف از دنیا رفت و در حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفن شد. قبر او متصّل به درب مشهور باب القبله مقابل قبر شیخ انصاری است.

علامه طهرانی در کتاب رساله لبّ اللباب به نقل از علامه طباطبایی نوشته که سیدعلی شوشتری، قاضی و امام جماعت شوشتر، به سفارش و راهنمایی یک شخص بافنده از شوشتر به نجف رفت و با انجام دستورالعمل‌های او به مسیر عرفان هدایت شد. حسن حسن‌زاده آملی به نقل از سید محمدحسن الهی، برادر علامه طباطبایی نام آن شخص را ملاقلی جولا بیان کرده است. از ملا حسینقلی همدانی منقول است که به من خبر رسید که حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد سهله و حجره سید علی شوشتری تشریف دارند. به آنجا رفتم و اجازه ورود خواستم ولی سید گفت همان‌جا توقف کن و فقط در حد همهمه کلماتی شنیدم.[ سید محمدتقی حکیم گفته که کتاب و نوشتاری به خط خود شوشتری، در عرفان وجود ندارد ولی نوشته‌هایی به خط وی در اصول، شامل مباحث الفاظ و مباحث عقلی و مسائلی از فقه وجود دارد که حدود ۳۸۸ صفحه است اما هیچ‌کدام از آنها چاپ نشده است.

[۱۱] سوره مبارکه نازعات، آیه ۱۷٫

[۱۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۱٫

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ».

[۱۳] سوره مبارکه مریم، آیه ۵۲٫

«وَ نَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَ قَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا».

[۱۴] علم‌الیقین، ملامحسن فیض کاشانی، ج ۱، ص ۹۹٫

[۱۵] عطار نیشابورى‏، فرید الدین، مظهر العجائب و مظهر الاسرار، ص ۱۶۲، تهران، بی‌نا،  ۱۳۲۳ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، زبده التفاسیر، ج ‏۷، ص ۲۶۹، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.

[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۰، صفحه ۳۳۱.

[۱۷] سوره مبارکه ناس، آیات ۱ الی ۵٫

[۱۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۵.

[۱۹] ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم، توبه مقبول و شرایط آن.

[۲۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

[۲۱] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۱، صفحه ۱۵۱٫

«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَکِّلِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَحْفُوظِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: مَنِ اِسْتَفَادَ أَخاً فِی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَفَادَ بَیْتاً فِی اَلْجَنَّهِ».

[۲۲]  الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۵۱۸٫

«وَ بِإِسْنَادِهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) : اَلْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ».

[۲۳] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۲۸۹؛ ویژگی‌های الگوی شایسته.

«وَ قَالَ (علیه السلام): کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ، وَ کَانَ [یُعَظِّمُهُ] یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ، وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ، فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ، وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً، فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ، وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً، فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ، لَا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً، وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ، وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ، وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ، وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ، وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ، وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ. فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا، فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر».

[۲۴] سوره مبارکه کهف، آیه ۳۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا».

[۲۵] سوره مبارکه نبأ، آیات ۳۱ الی ۳۶٫

[۲۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۲۷] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫

[۲۸] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ الی ۳۰٫

[۲۹] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏ ۱، ص ۱۵۰ـ ۱۵۱٫

«ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».

[۳۰] کتاب عوالم، ج ۱۱، ص ۵۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۴؛ ج ۱۰۰، ص ۱۸۵؛ ج ۷۸، ص ۳۹۰٫

«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما اَوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، اَوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِی اَنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأکونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرهِ، اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً وَ اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ و اقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ اِلی یومِ الْقِیامَهِ».

[۳۱] اللهوف، سیّد بن طاووس، ص ۳۷٫

«یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ وَ بَناتُکَ سَبایا، الیَ اللّهِ الْمُشْتَکی وَ اِلیَ مُحَمَّدٍ المُصطَفی وَ اِلی عَلیٍّ المُرْتَضی وَ الی فاطِمَهَ الزَهراء وَ الی حَمْزَهَ سَیّدِ الشُّهَداءِ! یا مُحَمَّداه! هذا حُسَینٌ…».